نوع فایل: word قابل ویرایش 35 صفحه
مقدمه:
عامل اهمیت بحث تعلیم و تربیت و تبدیل شدن آن به یک مساله مهم و اساسی ، این ادعاست که میان عقاید، ارزش ها و رفتارهای نسل جدید با نسل پیشین تفاوت های معناداری وجود یافته و شواهدی دال بر وقوع این پدیده در نهاد خانواده ، نظام آموزش و پرورش و به طور کلی در اجتماع ارائه شده است.
سرعت تحولات سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و علمی در قرن گذشته در طول تاریخ بشر بی سابقه بوده است. این تحولات سریع ، زندگی جوانان و نوجوانان را دگرگون ساخته و مساله ای را با عنوان مناسبات نسلی و پدیده تفاوت و به تعبیر برخی ، گسست نسلی را پیش روی متولیان امور اجتماعی قرار داده است. با توجه به این امور در این مقاله نویسنده به بررسی کارآیی تعلیم و تربیت اسلامی در هویت یابی جوانان پرداخته است.
جمعی به طرح این مطلب پرداختند که اختلافات بین نسل ها ریشه در بحران هویتی جوانان و نوجوانان دارد و برای رفع آن باید به نوجوانان کمک کرد تا بتوانند فرآیند هویت یابی را (که در شرایط کنونی ، به خاطر فراگیر شدن اطلاعات و آشنایی با گونه های بسیار متنوع فرهنگ ها، برای نوجوانان بسیار دشوار شده است) به شیوه معقولی پشت سر گذارند. بی تردید تحقق این امر مستلزم برخورداری یا دستیابی به نظام تعلیم و تربیت خاصی است که بتواند نوجوانان و جوانان را در دوراهی انتخاب بین فرهنگ سنتی و فرهنگ مدرن یاری رساند تا این قشر آینده ساز بتوانند با بهره مندی از بسترهای تاریخی فرهنگ سنتی و تجربه های ارزنده آن و همچنین با بهره برداری از اطلاعات ، امکانات و ابزارهای متنوع روز به حل کارآمد مسائل عصر خود نائل شوند و به بیان دیگر گذشته را به حال و آینده پیوند زنند و از پیدایش پدیده گسست و انقطاع نسلی که می تواند آثار و پیامدهای نامطلوب اجتماعی به همراه داشته باشد، جلوگیری کنند.
دستیابی به یک نظام کارآمد تعلیم و تربیت در کشوری چون ایران که از تمدنی کهن برخوردار بوده و عقاید و ارزش های اسلامی در آن حاکم است ، مستلزم تدقیق ، بازنگری و نقد اصول و روش های تربیت سنتی و همچنین مطالعه در نظریه های جدید تعلیم و تربیت و کاوش در مبانی نظری آنها و بررسی تناسب اصول این نظریه ها با عقاید و ارزش های ملی و اسلامی و درنهایت ، تلاش روشمند برای تدوین نظریه ای کارآمد در عرصه تعلیم و تربیت است. در این میان آنچه می تواند تمامی مراحل یاد شده را جهت دهی کند، مسائلی است که جامعه در عصر حاضر و در آینده با آن روبه روست و انتظار دارد نهاد آموزش و پرورش افرادی را پرورش دهد که بتوانند از عهده حل آن مسائل برآیند. در مرحله اول ، یعنی در مرحله نقد و ارزیابی نظام سنتی تربیت ، می توان به این مساله مهم اشاره کرد که قاعده الزام متربی (دانش آموز، محصل) به رعایت تکالیف دینی (به عنوان یکی از قواعد مهم در امر تربیت دینی که عملا می تواند هویت دینی را به متربی ببخشد و از این طریق سایر ابعاد هویتی او را هم جهت دهی کند) با چه مسائلی روبه روست؟ چه قلمروهایی را دربرمی گیرد؟ آیا توجیه عقلانی را برمی تابد؟ نسبت بین این قاعده و اصل آزادی فرد در گزینش و پذیرش دین (به عنوان یک الگوی فرهنگی و هویتی) چیست ؟ و درنهایت برای بهره گیری از این قاعده از چه ابزارها و روش هایی می توان بهره گرفت؟
پس از بررسی های تحلیلی قواعد و اصول تربیتی ، نوبت به تحلیل ابزارها و روش های تربیتی می رسد؛ به طور مثال ، شاید عنوان شود که برای اجرای قاعده الزام متربی به رعایت تکالیف دینی از روش های مختلفی همچون تشویق و تنبیه می توان بهره گرفت ؛ اما هریک از این روش های تربیتی نیز نیازمند ایضاح مفهومی هستند و علاوه بر این ، باید حدود و مرزها و شرایط و چگونگی بهره گیری از آنها روشن شود و در نهایت مطالعاتی تجربی برای بررسی میزان کارآمدی هریک از این روش ها در القای الگوی فرهنگی و هویت دینی به عمل آید.
همزمان با این تحقیقات مطالعه و بررسی دستاوردهای سایر اندیشمندان و دست اندرکاران امر تعلیم و تربیت و نوع مواجهه آنها در حل مسائل ، باید در دستور کار پژوهشگران این حوزه قرار گیرد. به بیان دیگر مطالعه پارادایم ها و نظریات مختلف طرح شده در عرصه تعلیم و تربیت ، یکی دیگر از گام هایی است که در راستای حل مسائل موجود در نظام آموزش و پرورش و ارائه الگو و طرحی جدید در این عرصه باید برداشته شود. به طور مثال ، این ادعا مطرح شده است که برای مواجهه با بحران هویتی جوانان و نوجوانان و کمک به آنها در مسیر هویت یابی ، باید نظام تعلیم و تربیتی که تنها درصدد القای یک هویت عاریتی به نوجوانان است تغییر یابد و به جای آن الگویی حاکم شود که با آموزش اصول کلی تفکر، قدرت گردآوری ، تحلیل و داوری افکار و عقاید را به آنها هدیه دهد و از این طریق آنها را در دستیابی به یک هویت اصیل ، زنده و پویا مدد رساند، به طور مثال ، پیروان پارادایم تاملی ، جنبش فلسفه کاربردی ، تفکر انتقادی و... بر این باورند که به جای انتقال یک سری اطلاعات به عنوان اطلاعاتی یقینی و بررسی شده ، باید عمدتا فرآیند حل مساله و اتخاذ تصمیم را به متربیان آموخت.
این نظریات نیز برای روشن شدن کامل ابعاد و چگونگی اجرایی شدن آنها، سال های سال توسط اندیشمندان و متولیان امور تربیتی مورد تامل قرار گرفت و در پرتو آن ، نقاط ضعف نظری و عملیاتی آنها آشکار شد.برنامه فلسفه برای کودکان که ادعا شده آخرین دستاورد پارادایم تاملی تعلیم و تربیت است ، ضمن تاکید بر نقاط قوت نظریات قبلی ، به برخی از نقایص آن نیز اشاره کرده و مدعی است که به منظور تحقق بهینه اهداف مورد نظر پارادایم تاملی و آموزش تفکر انتقادی ، باید این حرکت را از دوران کودکی آغاز کرد و برای این منظور برنامه های عملیاتی روشنی را ارائه داد. این دیدگاه به واسطه درخشش های خود در عرصه تعلیم و تربیت ، در شرایط کنونی توجه جامعه جهانی را به خود معطوف داشته است.