خانه شاید یکی از ابتداییترین و اصلیترین گونههای معماری باشد. شاید بتوان پذیرفت معماری با «خانه» و سرپناه آغاز شده است. جستجو برای یافتن و سپس تلاش برای شکل دادن و ساختن سرپناه، از بسیاری از فرمهای دیگر معماری قدیمیتر و حیاتیتر است. پیش از آن که معماری نیایشگاهی یا معماری آرامگاهی به وجود آید؛ یا پیش از آن که انسانها مکانهایی را برای داد و ستد کالاهایشان طراحی کنند و فضاهای دیگری را به امور آموزشی اختصاص دهند و سپس به طراحی فضاهای شهری و عمومی بپردازند، «خانه» بوده است.
الگوی اصلی و بنیادین کلیه فضاها در طراحی، همان خانه است. موزه، خانهی اشیا است، بیمارستان خانهی بیماران، مسجد خانهی خدا، مدرسه خانهی بچهها و شهر خانهی مردم است. به همین ترتیب خانههای بیشماری وجود دارند. و اما خانهی واقعی، خانهای است که تکفضایی باشد. خانههای اولیه تک فضایی بودهاند. به همین دلیل برخی از معماران، ایاصوفیه را برجستهترین اثر معماری جهان میدانند.
جای شگفتی فراوان است که بسیاری معتقدند شرایط جهان امروز و کوچک و متراکم شدن اقامتگاه و رواج آپارتماننشینی موجب به خطر افتادن مفهوم خانه و حتی از بین رفتن آن شده است. در حالی که به هیچ وجه چنین نیست. چه بسا احساس هویت و آرامشی که یک آپارتماننشین در آپارتمان خویش بدان دست مییابد، برای فردی که در خانهای مجلل و با اتاقهای تو در تو زندگی میکند، آرزویی دستنیافتنی باشد. در واقع تغییر ساختار فیزیکی اقامتگاهها با توجه به شرایط زمانه، نمیتواند خللی بر مفهوم خانه وارد کند؛ چرا که سکونت و داشتن خانه، نیاز ذاتی، روانی و همیشگی بشر است. بیخانمانی ما انسانهای معاصر، ریشه در همین ناتوانی ما در خانه کردن دارد. ما در خانههایمان اتراق میکنیم، شب را سحر میکنیم، تا دوباره در جادهی بیانتهای روزمان طی مسیر کنیم. ما مقیم خانهمان نیستیم. ما توان اقامت را از دست دادهایم. خانههای ما به واقع کاشانههایی بیرمقاند. کالبدهایی مسطح و بیعمق.
اما هر خانهای برای ما خانه نیست. به جرأت میگویم که کالبد معماری خانه، تنها بخش کوچکی از یک خانه است که امکان خانه شدن اثر معمار را فراهم میکند. بخش زیادی از خانه را خاطرات و آن چیزی که حال و هوای خانه مینامیم، برای ما میسازد ( لحظهای به خانه مادربزرگ - پدربزرگ خود یا خانهای که از آن دور هستید، فکر کنید. شاید با همه زشتیهایش، فقط برای شما زیبا باشد) به نظر من، معماری خانه را ساکنان آن انجام میدهند ( با توجه به این که همه ما معمار دنیا آمدهایم و بعد فراموش کردیم) و بخش عمده این معماری، معماری داخلی است.
ب) علت انتخاب موضوع :
فضای مسکونی که انسان در آن سکونت می گزیند با دیوارها و کف وسقف و….. هویت خانه مسکونی را شکل می دهند این ساختار پناهگاهی است در مقابل باد و باران و …. علاوه بر تامین نیازهای اولیه انسان همچنین مفهوم تعلق خاطر را در ذهن افراد پر رنگ تر می کند و کانونی پدید می آورد که می تواند قلب یک فضایی مسکونی به حساب آید. هدف من طراحی خانه ای است که با روح و روان انسان رابطه برقرار کند و پایگاه معنوی افراد خانه بشمار آید.
ج) هدف و ضرورت :
مرکزیت قرار دادن کانون خانواده به عنوان یک اصل و طراحی خانه ای که نیازهای روحی و روانی تک تک افراد خانواده را تامین کند . از خداوند منان خواستارم مرا در رسیدن به این هدف یاری رساند.0
1-2 خانه :
خانه کهن ترین ، مهم ترین و حیاتی ترین فضای زیست انسان بوده است وشاید بتوان بیان کرد که تنها فضایی است که از برخی جنبه ها برای انسان و جوامع انسانی بلکه برای سایر جانوران نیز نقشی حیاتی و ضروری داشته است وجود اشتراک لفظی و معنایی بین واژه های لانه ، خانه و کاشانه و آشیانه در زبان فارسی را نمی توان فکر نشده دانست انسان از دوران کهن می دانسته که برخی از جانوران مانند زنبور عسل و موریانه لانه هایی بسیار دقیق و پیچیده و طراحی شده می سازد و بسیاری از پرندگان با چه دقتی لانه و آشیانه خود را برفراز درختان می ساخته اند . به ویژه در گذشته که سکونت گاه ها و محیط های زیست انسانی در درون یا پیوسته به بسترهای طبیعی بوده و به همین دلیل احترام به آشیانه برخی جانوران چنان بوده که ویران کردن آن را جایز نمی دانستند.
اگر قبول کنیم که کار معماری شکل دادن به مکان زندگی انسان است. پس فعل معماری مستلزم توجه همزمان به دو عامل است « شکل» و « زندگی » به عبارت دیگر معماری درصد ساختن ظرف برای مظروف است ظرفی به نام بنا برای مظروفی به نام زندگی انسان است .
پیداست که توجه بیش از حد به هر یک از دو عامل شکل و زندگی و وانها دن دیگری و یا تلقی نادرست از آنها به معماری نامطلوب و ناموفق منجر می شود معماری نامطلوب معماری است که انسان ها در آن احساس زنده بودن و حیات داشتن و انسجام و آرامش نمی کنند بررسی معماری اخیر و محصولات آن به ما می گوید که توجه بیش از حد به ظرف و غفلت از مظروف باعث ایجاد فضاهای فاقد روح منجر می شود گویا معماری امروز از این نکته غافل شده است که علت وجودی ظرف جای دادن مظروف به بهترین نحو است .
برای ساختن ظرف خوب باید مظروف آن را به درستی شناخت معماری خوب مستلزم شناخت خصوصیات مظروف آن یعنی معیارهای زندگی بهینه است پیدا است که مقصود از زندگی کل آن است نه برخی از وجوه آن پس شرط لازم برای معماری خوب برای رسیدن به مکان هایی زنده و جاودانه شناخت زندگی است . پس معمار در معنای عام آن یعنی هر که به ساختن عمارتی اقدام می کند نه تنها باید خصوصیات آن نوع از زندگی را که قرار است در آن مکان رخ دهد بشناسد بلکه باید به تصوری از زندگی بهتر رخ دهد بشناسد.
با توجه به مطالب بالا انسانی بودن معماری مقوله ای است کاملا اثبات شده .
بدین ترتیب رابطه جایگاه طبیعی انسان یعنی خانواده با مکان اقامت او یعنی خانه را هسته مناسبی برای تاثیر فضا برانسان تشخیص دادم .
2-1 سکونت
نیاز به مسکن دارای دو بعد کمی و کیفی است. در بعد کمی؛ نیاز به مسکن، شناخت پدیدهها و اموری را شامل میشود که مسئله فقدان سرپناه و میزان دسترسی به آن را مطرح میکند، در بررسی بعد کمی مسکن، در واقع درجه پاسخگویی به نیاز مسکن بدون در نظر گرفتن کیفیت آن موردنظر است. در بعد کیفی؛ مسائل و پدیده هایی مطرح می شود که به بیمسکنی، بد مسکنی و تنگ مسکنی معروف هستند و آنچه مطرح است، نوع و شکل نیاز است.
احتیاج به مسکن و اتخاذ راهکارهای مناسب برای تولید متناسب با نیاز آن؛ یکی از مسائل و مشکلات عمده در شهرهای بزرگ است. نیاز به مسکن در تاریخ، همیشه دغدغه جوامع بوده و به فراخور امکانات و شرایط تاریخی، اقلیمی و تکنولوژیکی، روشهای بدیع و متنوع تولید سرپناه، به خلق الگوهای مختلف سکونت منجر شده است. هرچند به نظر میرسد مسئله سکونت به موضوع تکراری و رنگ باخته محافل معماری بدل شده ولی از آنجا که مسکن یک نیاز اجتماعی و اولویتی است مقدم بر تمام کارهای دیگر که از جانب اجتماع به معماری تحمیل میشود؛ معماری مدرن با محور قرار دادن موضوع مسکن و سکونت، اهداف خود را سازماندهی کرده و زیربنای خود را شکل داده، به گونهای که این مسئله همواره باعث تحسین معماری مدرن شده است.
در شرایطی که زندگی بشر هر روز بیشتر و بیشتر در مادیگرایی فرو میرود، «سکونت» نیز از مفهوم کیفی خود دور میشود. زمانی در هویتیابی و تعلقات مکانی ساکنین، مفهوم سکونت و انواع سکونتگاهها، عامل قابل توجهی بود ولی کمکم اهمیت کیفی و غیر مادی خود را از دست داد. به قولی سکونت چیزی جز داشتن سقفی بالای سر و چند متر زمینی زیر پا نیست. این تعریف نشاندهنده دور شدن از کیفیت و مطلوبیت فضاهای سکونتی و توجه صرف بر بعد مادی سکونت است. برای دانستن تعریف مسکن ابتدا لازم است که معنی واژه سکونت را بدانیم.
اولین مفهومی که بعد از شنیدن کلمه سکونت در ذهن انسان نقش میگیرد، ساکن شدن و اتراق کردن در یک مکان است. «کریستین نوربرگ شولتز» روشهای سکونت را به چهار شیوه تقسیم میکند:
1- سکونت به صورت طبیعی 2- سکونت مجتمع 3- سکونت عمومی 4- سکونت خصوصی.
سکونت طبیعی اولین بار در آبادی شکل گرفت. آبادی؛ محلی است که محیط طبیعی مفروضی را در برگیرد. در نتیجه؛ آبادی، صحنه رخداد سکونت طبیعی است.
با توجه به تمایل انسان برای زندگی اجتماعی، سکونتگاههای جمعی شکل گرفتند. فضاهای شهری، صحنه ملاقات و دیدار است، جایی است که انسانها در آن مصنوعات، اندیشهها و احساسات خود را با یکدیگر مبادله میکنند. بدین صورت؛ سکونت مجتمع شکل گرفت. پس از شکلگیری سکونتگاههای مجتمع، چارچوبهای توافق بین انسانها به وجود آمدند.
توافق؛ بیانکننده ارزشها و منافع مشترک است و امکان عضویت در گروههای اجتماعی را ایجاد میکند. از ملزومات توافقات اجتماعی، وجود فضاهای دیدار و مشترک بین اعضای اجتماع است. این فضاها، مکانهای عمومی هستند که ارزشهای مشترک در آنها نگهداری میشوند.
سکونت عمومی، پس از توافق اجتماعی و ایجاد مکانهای عمومی معنی پیدا میکند. جنبه دیگر سکونت، خلوت فرد است که یکی از ابزارهای شکلگیری و پرورش هویت فرد است. این شیوه سکونت را میتوان با توجه به فعالیتهایی که باید از دخالت دیگران دور نگه داشته شوند، سکونت خصوصی نامید. به طور کلی؛ آبادی، فضاهای شهری، فضاها و نهادهای عمومی و خانه همراه یکدیگر، محیط کل یا محل سکونت (جایی که در آن سکونت به صورت طبیعی، مجتمع، عمومی و خصوصی شکل میگیرد) را به وجود میآورند. سکونت؛ بیانگر برقراری پیوندی پرمعنا بین انسان و محیطی مفروض است.
شامل 140 صفحه فایل WORD قابل ویرایش
اسناد تاریخی به وضوح نشان می دهند بازی یا نوعی ورزش بدنسازی که عبارت بود از ضربه زدن به توپ با پا و فرستادن آن به درون توری کوچک، در قرن دوم و سوم قبل از میلاد در درون فرمانروایی خاندان «هال» در ارتش چین مرسوم نبوده است. همچنین اسنادی مستحکم تر نشان می دهد مرزبندی زمینی برای بازی ضرببه به توپ با پا،در شهر کیوتوی ژاپن اتفاق افتاده است. در یونان و روم قدیم نیز نوعی بازی شبیه به فوتبال کنونی وجود داشته است، البته هر تیم بیش از 27 بازیکن داشت. به هر حال ذکر دقیق این مطلب که فوتبال دقیقاً کی و کجا شروع شد امری ناممکن است. اما منطقی است که بپذیریم بازی با توپ که ما در ورزش های شکل یافته کنونی، بیش از 3000 سال قبل در جایی روی این کره خاکی وجود داشته است.
اما قدر مسلم آنست که انگلستان محل تولد فوتبال جدید و اتحادیه فوتبال است و جای هیچ شک و تردیدی در آن نیست. انگلستان همراه با اسکاتلند مشترکاً پایه گذاران فوتبال شکل یافته کنونی می باشند.
فوتبال که به زبان عامیانه مردم انگلیس ساکر (soccer)نامیده می شود و محبوب ترین و رایج ترین ورزش در بین مردم این جزیره از قرن هشتم میلادی به بعد بوده است. اما در شروع به بازی خشن و جنگ تن به تن بیشتر شبیه بود.
در سال 1869 اتحادیه فوتبال در قوانین خود شرطی را وارد کرد که بموجب آن تماس توپ با دست کاملاً ممنوع باشد و به این ترتیب شالوده فوتبال جدید ریخته شد. در این بازی توپ نه نقطه مشخصی که قبل از شروع بازی تعیین می شد حرکت داده می شد. صدها نفر در بازی ای شرکت می کردند که در طول قرن ادامه یافت.
اما از آنجا که مسابقات فوتبال به خشونت کشیده می شود، حکومت ها بسیار کوشیدند تا آن را ممنوع کنند. در انگلیس پادشاه ادوار سوم در سال 1231 میلادی قوانینی در این مورد را منع کرد و کوشید فوتبال را متوقف کند. در اسکاتلند پادشاه جیمز اول در سال 1424 میلادی در مجلس اعلام نمود که هیچ کس حق ندارد در فوتبال بازی کند. الیزابت اول ملکه انگلستان قانونی در مجلس به تصویب رساند که بر اساس آن برای بازیکن فوتبال مجازات زندان به مدت یک هفته در نظر گرفته می شد و فرد خاطی می بایست در کلیسا توبه می کرد. اما هیچ قانونی نتوانست این بازی را در انگلیس متوقف کند. چون فوتبال به بازی ای سردی تبدیل شده بود. در سال 1815 کالج اتون مشهورترین مدرسه انگلیس یک سری قوانین وضع کرد و پس از مدتی مدارس کالج ها و دانشگاه های دیگر نیز از این قوانین پیروی کردند. بعدها این قوانین استاندارد شد و نسخه ای از آن اکنون به عنوان قوانین کمپیریچ شناخته می شود، در سال 1848 در بسیاری از کالج ها و دانشگاه های انگلیس پذیرفته شد. اما کم کم فوتبال به دو مکتب جدا از هم تقسیم شد. برخی کالج ها و مدارس ترجیح دادند از قوانین مدرسه راگبی پیروی کنند که در آن به زمین انداختن حریف، ضربه زدن به ساق پا، حمل توپ و خلاصه تمامی قوانینقدغن شده در قوانین کمبریج کاملاً مجاز بود. در 26 اکتبر 1863 یازده باشگاه و مدرسه لندن نمایندگان خود را به همایشی که در «تاورن فری مزون» تشکیل شده بود فرستادند تا یک سری قوانین اساسی و جداگانه برای مسابقات وضع شود. این همایش منجر به پیدایش فوتبال و فوتبال راگبی از هم جدا شد. فوتبال یا ساکر: در سال 1880 میلادی دانشجویان دانشگاه آکسفورد لغاتی را در زبان عامیانه متداول ساختند که بر اساس آن پسوند er به آخر کلماتی که آن ها مخفف و کوتاه می کردند اضافه می شد. به عنوان مثال برای فوتبال راگبی لغت محاوره ای و عامیانه «راگر» (rugger) وضع شد. روزی از یکی از دانشجویان این دانشگاه بنام جارلز ورفورد بروان پرسیده شد که آیا دوست دارد راگر بازی کند و او به شوخی پاسخ داد نه ساکر. او لغت (footballassociatlon) (اتحادیه فوتبال) را مخفف کرده و به آخر آن پسوندer اضافه کرده بود و لغت ساکر را ساخته بود به این ترتیب بود که لغت عامیانه ساکر (soccer) برای فوتبال در انگلیس رایج گردید(ذکر منبع).
...
14 ص فایل WORD
دانلود پایان نامه آماده
دانلود پایان نامه رشته تاریخ بیان اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اصفهان از آغاز تا سده ی ششم هجری با فرمت ورد وقابل ویرایش تعدادصفحات 255
چکیده
سرزمین کهنسال ایران از دیرباز مهد پرورش دانشمندان و ادیبان بسیاری در زمینه های مختلف بوده است که آثار باز مانده از آنها جایگاه خاصی برای این کشور در میان سایر ملل جهان به وجود آورده است. در بین شهرهای هنر پرور این سرزمین نیز برخی از آنها، مقامی بس رفیع به خود اختصاص داده اند که شهر اصفهان از آن جمله می باشد. اصفهان نامی آشنا در تاریخ و فرهنگ و ادبیات عربی است زیرا بزرگان و نام آوران بسیاری که از آنان، کتابها و آثار پر بها و ارزشمند باقی مانده منسوب به این شهر می باشند. زبان و ادبیات عربی در این خطه از قرن چهارم هجری شکل می گیرد و در سده های پنجم و ششم به اوج خود می رسد به طوری که در سده چهارم هجری، اصفهان، بغداد ثانی لقب یافت. در بررسی ادبیات منظوم عربی در اصفهان از سده ی چهارم تا ششم هجری به مضامین مدیحه سرایی و اشعار حکمی و وصف که بیش از سایر موارد در میان سروده های شاعران عربی سرای اصفهانی به چشم می خورد و نقطه مشترک میان اکثر آنهاست پرداخته شده است.
مقدمه:
شکر و سپاس بی قیاس خداوند عزوجل را سزاست که یگانه بی همتا و آفریننده باغ رنگارنگ این جهان زیباست، او که در ایجاد این کائنات عظیم و این ستارگان درخشان و کهکشانهای وسیع بی سقف و بی ستون و این آسمان بلند نیلگون به نصیر ووزیر محتاج نگشت و در خلقت موجودات مشاورت نفرمود، بخشنده بی منت، آفریدگار پر رحمت، ارحم الراحمین. افضل صلوات و اکمل تحیات برسید مرسلین و خاتم نبیین، مفخر موجودات، سرور کائنات، شفیع موید رسول مسدد ابوالقاسم محمد (ص). از دورترین ادوار تاریخ تاکنون همواره طبع لطیف و اندیشه ظریف و قدرت خلاق قوم ایرانی همراه با خلق و خوی نرم و روحیه ی حساس، این ملت را از دیگر اقوام متمایز ساخته است. آنها همواره نقش بسیار مهمی در رشد و توسعه ی علم و ادب از زمانهای قدیم تا کنون ایفا نموده اند. چنین نقشی در توسعه زبان و ادبیات عربی نیز چشمگیر بوده است. بر کسی پوشیده نیست که علوم زبانی از جمله صرف و نحو و بلاغت، به دست ایرانیان فرهیخته پرورش یافت و به حد کمال رسید. نام بزرگانی چون سیبویه و ابو علی فارسی و نیز سکاکی و خطیب قزوینی و امام فخر رازی همواره بر تارک این علوم می درخشند. کتابت عربی نیز از آغاز حیات فنی خود، پرورش یافته ی ذوق ایرانیست تا آنجا که گفته شده است «بدئت اللکتابه بعبد الحمید و ختمت بابن العمید» هر دو شخصیت مذکور که آغاز و سرانجام کتابت به آنها نسبت داده شده است از نژاد ایرانی اند و سبک نگارش ابن عمید از سده ی چهارم هجری تا سالیان آغازین نهضت ادبی معاصر عربی به عنوان سبک غالب درنزد عموم نویسندگان عربی به شمار می آمد. در میان شهرهای این سرزمین یگانه، اصفهان بزرگ به شهادت آثار شگرف باستانی و کتب ارزشمند علمی و ادبی که زینت بخش موزه ها و کتابخانه های معروف دنیاست با ارائه و عرضه نوابغ علمی و شعرای برجسته، جایگاه ویژه و ممتازی را به خود اختصاص داده است. با توجه به اینکه سده ی چهارم تا ششم هجری زمان شکوفایی ادب عربی در اصفهان می باشد لذا در پایان نامه مذکور برآنیم که با معرفی شاعران عربی سرای اصفهان و بررسی سروده های ایشان، سیر تغییر و تحول ادبیات منظوم عربی را در این خطه، مورد تحقیق و ارزیابی قرار دهیم.
خط اوستایی که یکی از کهن ترین ساده ترین و کاملترین خطهای دنیاست دارای 48 حرف می باشد که 14 حرف آن صدادار و 34 حرف آن بی صدا می باشند .حروف صدادار به طور کامل و مجزا نوشته می شوند و این امکان را می دهند که واژگان با تلفظ دقیق خوانده شوند همچنین هیچ نقطه و یا نشانه تاکیدی بر روی حروف در متن های اوستایی وجود ندارد و حروف........
بقیه را خودتان میتوانید از کتاب بسیار زیبای آموزش خط اوستایی فرا بگیرید و یک خط تاریخی را یاد بگیرید و از آن استفاده کنید
خط اوستایی که یکی از کهن ترین ساده ترین و کاملترین خطهای دنیاست دارای 48 حرف می باشد که 14 حرف آن صدادار و 34 حرف آن بی صدا می باشند .حروف صدادار به طور کامل و مجزا نوشته می شوند و این امکان را می دهند که واژگان با تلفظ دقیق خوانده شوند همچنین هیچ نقطه و یا نشانه تاکیدی بر روی حروف در متن های اوستایی وجود ندارد و حروف........
بقیه را خودتان میتوانید از کتاب بسیار زیبای آموزش خط اوستایی فرا بگیرید و یک خط تاریخی را یاد بگیرید و از آن استفاده کنید