لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 23
فهرست و توضیحات:
مقدمه
بیان مسأله
نظریه اقامه حدود
فرضیه نیابت حقیقى از امام مهدى در قضاء
در کنار کار عظیمى که فقهاء در اوائل قرن پنجم مبنى بر فتح باب اجتهاد کردند ، آنها دست به استنباط یک نظریه و فرضیه اى زدند که نقش به سزائى در پیش بُرد فکر سیاسى امامى داشته است ، این فرضیه دریچه اى بود که به مرور زمان بزرگ و تکامل یافت. بالنتیجه آن فرضیه سبب گردید که شیعیان امامیه از شرط عصمت و نص در امامت دست بردارند وبالاخره منجر به دست کشیدن از نظریه (تقیه و انتظار امام مهدى غائب) و قائل به نظریه (ولایت فقیه) شدند ، این نظریه عبارت از (فرضیه نیابت واقعى براى فقهاء از امام مهدى در امور قضاء) مى باشد ، خواستگاه این نظریه روایاتى که از اهل بیت نقل شده مبنى بر اجازه دادن به فقهاء در حیات ائمه معصومین به نیابت از آنان منصب قضاء را اشغال منند ، و روایات معتمد در این زمینه به شرح ذیل مى باشند:
1 – مقبوله عمر بن حنظله از امام صادق که مى فرماید: ( شخصى را انتخاب کنید که حدیث ما را روایت کند و حلال و حرام ما را بداند وبا احکام ما آشنا باشد ، اگر او را به عنوان حاکم پذیرفتید من او را به عنوان قاضى نصب مى کنم).[1][1]
2 – مشهوره ابى خدیجه از امام صادق مى گوید: ( شخصى را براى قضاء از میان خود انتخاب کنید که حدیث ما را روایت کرده باشد ، به وى رجوع کنید).[2][2]
3 – روایت دیگرى از ابى خدیجه ، در آن مى گوید: ابو عبد الله من را به اصحاب فرستادند ، به من گفت: به آنان بگو : اگر میان خود اختلاف و خصومت افتاد یا در داد وستد با هم اختلاف پیدا کردید ، شما را بر حذر مى کنم که به یکى از فاسقین براى قضاوت روبیاورید ، یکى را از خود انتخاب کنید که دانا به حلال و حرام ما باشد ، که من او را به عنوان قاضى بر شما نصب کردم ، و شما را بر حذر مى کنم به سلطان جائر پناه بیاورید براى قضاوت و حل نزاعات).[3][3]
این اذنهاى عامى که در عصر ائمه صادر شد که فقهاى شیعه در مجال قضاء در زمان غیبت مى تواند امر قضاء را ممارست کنند و آن را به عنوان استعاره گرفتند ، دو حالت با هم شبیه بودند و آن غیبت امام ، وائمه نمى توانستند همه جا باشند ، بنا به توصیه ائمه آنها یکى را از خود انتخاب کنند تا در مسائل قضاء به وى رجوع شود ، این در حالت اول ، و در حالت دوم هم به همین شکل بود ، چون شیعیان در عصر غیبت به سرّ مى بردند ، براى حل اختلافات بینى به فقیه و قاضى منتخب خود رجوع مى کنند ، علاوه بر این متکلمین و فقهاء از آن احادیث و اذنها فرضیه (نیابت واقعى از مهدى) را استنباط کردند.
شیخ مفید در کتاب (المقنعه – الحدود) حق اقامه حدود را فقط به عهده سلطان اسلام که منصوب حق تعالى مى باشد دانست ، و آن ائمه هدى از آل محمد (ص) یا منصوب آنها از امراء و حکام مى باشند ، او در عصر غیبت اجازه داد براى هرکسیکه تواناى قضاء دارد آن را ممارست کند و حدود اقامه کند و خاصه براى فقهاء چون ائمه قضاء را به آنها تفویض کردند - در صورت امکان – او گفت:" اگر کسى بتواند حدود را روى فرزند یا برده خود اقامه کند واز سلطان جور نترسد وبه وى ضررى نرسد ، باید حدود اقامه کند ، اما اگر از اقامه حدود از ظالمین بترسد که به وى اعتراض کنند یا براى جان و دین خطر باشد ، اقامه حدود از وى ساقط مى شود". او مى گوید:" اگر کسى توانست حدود را روى دأیین دستان خود از اقرباء یا بردها یا اشخاص دیگر اقامه کند و از عدوان ظالمین در امان باشد ، بر او واجب است که حدود را بر آنان اقامه کند ، باید سارق را قطع و زانى را شلاق و قاتل را بکشد ، واین فرض مى باشد بر کسیکه سلطان او را به این منصب قرار داده ، چون قاضى خلیفه سلطان مى باشد ، یا اگر کسى از طرف سلطانى به امارت منصوب شد ، بر او واجب است که حدود را اقامه و احکام را تنفیذ کند و امر به معروف و نهى از منکر و جهاد کفار و مستحقین از فجار را انجام دهد ، و برادران مؤمن باید در آن کار در صورت امکان یارى دهند به شرط اینکه از حدود خدا تجاوز نکند و او را در معصیت خدا اطاعت نکنند ، گرچه وى منصوب سلطان ذلال باشد ، اگر شخصى به عنوان امیر از طرف ظالمین نصب و حکومت کرد و به ظاهر نماینده سلطان دائر بوده اما در واقع حال او از طرف (صاحب الامر) منصوب شده است ، چون امام اجازه داده است نه سلطان جائر". مفید نه فقط براى ممارست قضاء اذن به فقهاء داد ، بلکه براى خروج از بحران اذن را به هر متمکن از اقامه حدود داد ، چون قاضى در حقیقت به نمایندگى از (صاحب الامر) اقامه حدود مى کند ، با اینکه مفید در اکثر کتب کلامیه خود ملتزم به تعطیل اقامه حدود در عصر غیبت مگر با اذن امام معصوم غائب بود ، اما او سعى در فرار از موضعگیرى منفى نسبت به اقامه حدود کرد ، بالاخره او اجازه داد در بعضى از (رسائل) براى نائب سلطان ظالم اقامه حدود کند ، وگفت:" روایت صحیح آمده که جایز است در صورت تمکن حدود اقامه شود و دست سرّاق را قطع کنند و هرچه مقتضىِ شریعت در این امور انجام دهد".[4][4] اما سید مرتضى به موضوع (افتراض نیابت واقعى) که مفید را نقل کرد اشاره اى نداشت. اما شیخ طوسى نظریه (نیابت واقعى) را تأیید کرد و گفت:" در حال قصور دست ائمه حق و غلبه ظالمین رخصت داده شده براى کسیکه متمکن باشد حدود را روى فرزند و اهلبیت وبرده هایش اقامه کند مشروط بر اینکه از ظالمین نترسد و از تجاوزات آنان در امان باشد ، وهمچنین اجازه دارد شخصى که سلطان ظالم او را استخلاف کند روى قومى تا حدود را اقامه کند باید این کار را انجام دهد و آن شخص باید معتقد باشد که حدود را به اذن سلطان حق اقامه مى کند نه با اذن سلطان جور و بر مؤمنین واجب است که او را یارى دهند تا متمکن از آن شود ما دامیکه حقوق شرعیه را تجاوز نکرده باشد".[5][5] شیخ طوسى از تفویض ائمه به فقهاء براى اقامه حدود نوشت و گفت:" اما حکم در میان مردم و قضاء بین خصوم براى کسى جایز نیست مگر با اجازه سلطان حق چون ائمه آن را تفویض کردند به فقهاى شیعه ، در صورتیکه خود مردم نتوانند آن کار را به واسطه خود اجرا کنند. اگر کسى توانست حککمى را به اجراء بیاورد یا در میان مردم اصلاحى به عمل آورد یا واسطه حل اختلاف دو نفر شود باید این کار را انجام دهد وداراى اجر و ثواب خواهد بود مشروط بر اینکه وى مؤمنین در امان باشند و ضررى از اقامه حدود عاید نشود ، اگر بترسد و در معرض ضرر باشد به هر حال براى او جایز نیست حدود را اقامه کند
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 22
فهرست و توضیحات:
مقدمه :
الف- دین پذیری درچارچوب خانواده :
خانواده نابسامان:
علل فردی :
علل خانوادگی :
علل اجتماعی :
علل فرهنگی :
علل اقتصادی :
فوت والدین :
غیبت والدین :
طلاق :
اعتیاد والدین :
تبعیض جنسی :
خشونت خانوادگی :
مقدمه :
بشردرطول تاریخ به وجود صانعی برای جهان اعتقاد داشته و این عقیده از عقاید کهن و راسخ او بوده وهیچگاه در صحت و استواری ان به خود شک راه نداده است .او می داند نظام آفرینش اثر پروردگاری بزرگ وآفریننده ای تواناست ، زیبایی طبیعت و رنگ آمیزی حیرت انگیز ونقش ونگار ظاهر جهان ، هستی بخشیده و هرجزئی از اجزاء آنرا روی نقشه واندازه گیری خاصی آفریده است .و نیز در طول تاریخ مردانی پاک و دور از هر نوع آلودگی را می شناسیم که خود را سفیران و پیامبران الهی معرفی نموده اند، و درانجام رسالت خود از هر نوع فداکاری وجانبازی دریغ نکرده اند ، تا آنجا که گروهی از آنان جان وزندگی خویش را در راه ارشاد وهدایت مردم از دست داده اند .اما بوده اند کسانی که در این راه دچار تردید و اضطراب و نگرانی می شوند که به حکم عقل لازم است خود را از نگرانی نجات دهد .
ادیان ومذاهب با پاداشها و کیفرهای خود، درپرورش روحیات عالی انسانی و از بین بردن نگرانیها نقش موثری را می تواند داشته باشد زیرا دین با برنامه های خود جامعه انسانی را به رشد ونمو صفات پسندیده سوق می دهد ، و با نوید پاداشها وتعیین کیفرهای قطعی ، مردم را به کارهای نیک واداشته وا از کارهای بد بر حذر می دارد . زیرا دین با مقررات اخلاقی وتعالیم حیات بخش خودحرص وآز وجاه طلبی وثروت اندوزی انسان را که یکی از عوامل اضطراب روحی است به نحوصحیحی تعدیل می کند و او رابه عزت نفس و مناعت طبع و نیکو کاری و پرهیز کاری دعوت می کند .
انسان در سایه اعتقاد به خدای حکیم و مهربان خدائی که به مصالح و مفاسد بندگان خود ازخودآنها آشناتر است می تواند از اثرات نامطلوب مصائب و شواهدوبلاها و رویدادهای بد جلوگیری کند، زیرا کسی که به خدا ایمان داردمی داند که آنچه بر او می گذرد تقدیر خدای حکیم ومهربان ودانا وتواناست و همه کارهای او بر اساس مصلحت دشوار است .قرآن با صراحت می گوید :الا به ذکر الله تطمئن القلوب ( سوره رعدآیه 28 )اگاه باشید که با یادخدا قلبها ودلها آرام می گیرد یاد خدا مایه آرامش روح است .به همین لحاظ هیچ فرهنگ وتمدنی را نزد هیچ قومی نمی توان یافت مگر آنکه در آن فرهنگ وتمدن مشکلی از مذهب وجود داشته است .ریشه های مذهب تااعماق تاریکی از تاریخ ثبت نشده کوشیده است .
حس دین هم اکنون در میان ملل متمدن جهان یک حس طبیعی است که در هر گوشه ای از جهان برای خود تجلیاتی داردواگر با هواپیما از فراز قاره های مختلف جهان عبور کنیم آثار و جلوه های این حس را هم درمیان غنی ترین وصنعتی ترین کشورها ی جهان وهم درمیان فقیر ترین وعقب مانده ترین ملل عالم با دیدگان خود مشاهده می نمائیم .(استادی 1360 23)
این خداجوئی وتوجه به خدا نتیجه سرشت و فطرت انسان ودر مرحله بعد محصول پرورش فرداست حس خدا جوئی بسان سائراحساسات درونی انسان بدون تعلیم و رهبری کسی دردرون انسان پیدا می شود بدون نیاز به تعلیم ویادگرفتن درانسان وجود داردولی درشرایط خاصی بیدار می شود و بایدمراقبتهای صحیحی از این حس به عمل آید .مثلا حس مذهبی و حس خداجویی اگر به وسیله پیامبران آسمانی ودانشمندان الهی و فلاسفه بزرگ جهان ، درست رهبری نشودسرانه بت پرستی و گرایش به پرستش مخلوق در می آوردو به طوریکه انسان مخلوق رابه خالق ومعبودمی گذارد.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 23
فهرست و توضیحات:
معاد شناسى
1-انسان از روح و بدن مرکب است.
2- بحث در حقیقت روح از نظر دیگر .
3- مرگ از نظر اسلام
4- برزخ
5-روز قیامت - رستاخیز
6- بیانى دیگر
7- استمرار و توالى آفرینش .
منابع
1-انسان از روح و بدن مرکب است .
کسانیکه با معارف اسلامى تا اندازه اى آشنائى دارند میدانند که در خلال بیانات کتاب و سنت سخن روح و جسم یا نفس و بدن بسیار بمیان میآید و یا اینکه تصور جسم و بدن که بکمک حس درک میشود تا اندازه اى آسان است و تصور روح و نفس خالى از ابهام و پیچیدگى نیست. اهل بحث از متکلمین و فلاسفه شیعه و سنى در حقیقت روح نظریات مختلفى دارند ولى تا اندازه اى مسلم است که روح و بدن در نظر اسلام دو واقعیت مخالف همدیگر میباشند .
بدن بواسطه مرگ خواص حیات را از دست میدهد و تدریجا متلاشى میشود ولى روح نه اینگونه است بلکه حیات بالاصاله از آن روح است و تا روح به بدن متعلق است بدن نیز از وى کسب حیات میکند و هنگامیکه روح از بدن مفارقت نمود و علقه خود را برید ( مرگ ) بدن از کار میافتد و روح همچنان بحیات خود ادامه میدهد .
آنچه با تدبر در آیات قرآن کریم و بیانات ائمه اهل بیت (ع ) بدست میآید اینست که روح انسانى پدیده ایست غیر عادى که با پدیده بدن یک نوع همبستگى و یگانگى دارد .
خداى متعال در کتاب خود میفرماید ( لقد خلقنا الانسان من سلالة من طین ثم جعلناه نطفة فى قرار مکین ثم خلقنا النطفة علقة و خلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاما فکسونا العظام لحما ثم انشأ ناه خلقا آخر ) سوره مؤمنون آیه 12-14 ( تحقیقا ما انسان را از خلاصه که از گل گرفته شده بود آفریدیم .سپس او را نطفه اى قرار دادیم در جایگاه آرامى سپس نطفه را خونى بسته کردیم پس خون بسته را گوشتى جویده شده کردیم سپس گوشت جویده شده را استخوانهائى کردیم پس استخوانها را گوشت پوشانیدیم پس از آن او را آفریده دیگرى بیسابقه قرار دادیم. ) از سیاق آیات روشن است که صدر آیات , آفرینش تدریجى مادى را وصف میکند ودر ذیل که به پیدایش روح یا شعور و اراده اشاره میکند آفرینش دیگرى را بیان میکند که با نوع آفرینش قبلى مغایر است .
و در جاى دیگر در پاسخ استبعاد منکرین معاد باین مضمون که انسان پس از مرگ و متلاشى شدن بدن و گم شدن او در میان اجزاء زمین چگونه آفرینش تازه اى پیدا کرده انسان نخستین میشود , میفرماید ( بگو فرشته مرگ شما را از ابدانتان میگیرد پس از آن بسوى خداى خودتان برمیگردید یعنى آنچه پس از مرگ متلاشى گشته و در میان اجزاء زمین گم میشود بدنهاى شما است ولى خودتان ارواح بدست فرشته مرگ از بدنهایتان گرفته شده اید و پیش ما محفوظید ) سوره سجده آیه 11
گذشته از اینگونه آیات قرآن کریم با بیانى جامع مطلق روح را غیر مادى معرفى میکند چنانکه میفرماید ( از تو حقیقت روح را میپرسند بگو روح از سنخ امر خداى من است ) سوره اسرى آیه 85 , و در جاى دیگر در معرفى امر خود میگوید ( امرخدا وقتى که چیزى را خواست این است و بس که بفرماید بشو آن چیز بیتوقف میشودو ملکوت هر شئى همین است ) سوره یس آیه 83 و مقتضاى این آیات آنستکه فرمان خدا در آفرینش اشیاء تدریجى نیست و در تحت تسخیر زمان و مکان نمیباشد پس روح که حقیقتى جز فرمان خداوند ندارد مادى نیست .
و در وجود خود خاصیت مادیت را که تدریج و زمان و مکان است ندارد .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 43
فهرست و توضیحات:
1. مقام استاد و معلم نمونه از دیدگاه قرآن کریم :
2 . اعتقاد به توحید و یگانگی خداوند
3 . اندوه و تأثر و گریستن از بیم پروردگار
4 . ایمان استاد و معلم در روایات
5 . چه نوع ایمانی مورد قبول مکتب اسلام است ؟
6 . صبر معلم ایده آل و نمونه
7 . لزوم رعایت تعهد برای استاد و معلم نمونه
8 . تقوای استاد و معلم نمونه از دیدگاه قرآن و روایات
9 . تقوی معلم نمونه و ایده آل در روایات
10 . امانتداری استاد و معلم نمونه
11 . تخصص و تعهد استاد و معلم نمونه از دیدگاه قرآن و روایات
نتیجه :
استاد از لسان وسایط فیض الهی ، در ملکوت عظیم آسمانها ، عظیم خوانده می شود و او را به عظیم ندا می کنند .
استاد از نظر قرآن کریم شأن و منزلت والایی دارد و باید شأن و منزلت خود را بشناسد که خود را ارزان نفروشد و اگر خود را شناخت احساس مسئولیت می کند . برای اینکه هر چه منزلت بالاتر برود مسئولیت سنگین تر می شود .
از نظر قرآن یا پروردگار عالم کار استاد ، کار خداست ، نقش او در جامعه ، نقش انبیاء است . قرآن کریم در این باره چنین اظهار نظر می نماید :
‹‹ بسم الله الرحمن الرحیم
اقرأ باسم ربک الذی خلق . خلق الانسان من علق . اِقرأ و ربک الاکرم . الذی علم بالقلم . علم الانسان مالم یعلم . . . . ›› 1
مراد ما در این آیات بیشتر آیات سه ، چهار ، پنج است . خداوند می فرماید :
‹‹ بخوان قرآن را و ( بدان که ) پروردگار تو که بهترین ، کریمان عالمست (3) آن
خدایی که بشر را علم نوشتن به قلم آموخت (4) و به آدم آنچه را که نمی دانست بالهام خود تعلیم داد (5) ››
این آیاتی است که طبق قول مشهور در همان وهلة اول بر پیامبر اکرم نازل شد و در این آیات پروردگار عالم خود را یک معلم قلمداد می کند .
در جایی دیگر قرآن کریم هدف از بعثت رسول اکرم (ص) را و فرستادن همة کتاب های آسمانی را ، آموزش و پرورش می داند . قرآن در این باره چنین اظهار نظر می نماید :
‹‹ هو الذی بعث فی الامین رسولا منهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه ››
آسمانی را آموزش و پرورش می داند . قرآن در این باره چنین اظهار نظر می نماید :
با توجه به این آیه و آیات دیگر ، کار یک معلم آموزش و پرورش است که هر ردیف با کار پیامبران بر شمرده شده است .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 14
فهرست و توضیحات:
آثار و ثمرات تقوا
نقش تقوا در بهداشت جسمی و روانی چگونه است؟
تقوا در زمینه تلطیف احساسات چه نقشی میتواند ایفا کند؟
تقوا در مقابل گناه چه تأثیری در عزت نفس انسانی دارد؟
تقوا و روشن بینی
تقوا و حکمت عملی
دشمن دشمنان عقل
تقوا و نیروی پیروزی بر شدائد
پی نوشت ....
آثار و ثمرات تقوا
طبیعت آدمی منفعت جو و طالب سود و فایده است و تا فایده کاری را نداند به آن دست نمی زند. از این رو داشتن انگیزه نخستین گام برای حرکت در یک مسیر است. قرآن و روایات علاوه بر آن که به ارزش و اهمیت تقوا، تفسیر آن و عوامل و موانع خویشتنداری و اوصاف و ویژگی های متقین اشاره می کند به طور گسترده به تبیین آثار و ثمرات تقوا در زندگی فردی و اجتماعی و دنیوی و اخروی این مساله پرداخته و از این طریق در راستای تحریک انگیزه ها قدم برمی دارد. تقوا را مراتبی است که دانستن آن به کمال روحی آدمی و پیشگیری از ایستائی و رخوت در خودسازی کمک شایانی می کند. سالکان طریق کمال با پیمودن هر مرحله از قله های رفیع سلسله جبال شامخ پرهیزکاری عزم خود را برای فتح دیگر قله ها جزم می کنند. در کتاب شریف «بحار الانوار» سه مرحله برای تقوا بیان شده است: 1) نگهداری نفس از عذاب جاویدان از طریق تحصیل اعتقادات صحیح، 2) پرهیز از هرگونه گناه اعم از ترک واجبات و انجام معاصی، 3) خویشتن داری در برابر آنچه قلب آدمی را به خود مشغول می سازد و از حق منصرف می کند و این تقوای خواص بلکه خاص الخاص است». چنین مرحله ای نتیجه بینش درست آدمی نسبت به ذات اقدس ربوبی است که او را نه فقط به خاطر ترس از عذاب و یا طمع به بهشت عبادت کند بلکه ارزش و لیاقت وشدت عشق و حب به آن ذات مقدس موجب می شود که هر آنچه غیر اوست هیچ تلقی گردد. چنان که مولاعلی(ع) عبادت خود را چنین توصیف می کند آنجا که می فرماید «ما عبدتک خوفا من نارک و لارغبه فی جنتک بل و جدتک اهلا للعباده فعبدتک» «من تو را از ترس آتشت و میل به بهشتت عبادت نمی کنم بلکه چون تو را شایسته پرستش یافتم به عبادتت پرداختم.» آثار و ثمرات تقوا طبیعت آدمی منفعت جو و طالب سود و فایده است و تا فایده کاری را نداند به آن دست نمی زند. از این رو داشتن انگیزه نخستین گام برای حرکت در یک مسیر است. قرآن و روایات علاوه بر آن که به ارزش و اهمیت تقوا، تفسیر آن و عوامل و موانع خویشتنداری و اوصاف و ویژگی های متقین اشاره می کند به طور گسترده به تبیین آثار و ثمرات تقوا در زندگی فردی و اجتماعی و دنیوی و اخروی این مساله پرداخته و از این طریق در راستای تحریک انگیزه ها قدم برمی دارد.