مصطفی ملکی
زندگی انسان بر اساس ارتباطهایش با جهان پیرامون خود و همنوعانش معنا مییابد و زبان ، نخستین وسیله ارتباطی انسانهاست که در قالب الفاظ قراردادی موجب انتقال احساس ، عواطف و نیازهای انسانی میشود اما فقط دانستن زبان یا توانایی سخن گفتن برای ایجاد ارتباط میان آدمها کافی نیست؛ بلکه برخورداری از قوه شنوایی و دانستن کلمات مشترک نیز ضرورت دارد. چشم و قوه بینایی نیز مؤثرترین نقش را در فراگیری زبان هنر دارد زیرا فرصت تجربة مستقیم و بدون واسطة واقعیت و اشیاء پیرامون را در بیطرفانهترین شکل فراهم میکند. از این رو به چشمهایمان بیش از سایر اعضاء و اندام حسی خود برای فهمیدن واقعیت اطمینان داریم.
بدیهی است انقلاب اطلاعات (کوچک کردن دنیا در میان مردمک چشم) سرآغاز تغییر در همه ارکان حیات انسانی مانند دیدن ، شنیدن و باور حقایق میباشد. با توجه به این نگرش است که کارشناسان توصیه میکنند خطوط اصلی آموزش مورد بازنگری قرار گیرد. ایجاد روابط نزدیک میان جریانهایی که تاکنون از هم مجزا بودند ، مسئلهای است که از مرزهای هنر بسیار فراتر رفته، فرصتزا و فرضت زدا بوده است. به عبارت دیگر از یک سو دنیای واقعی را در قالب نمادهای مجازی در مقابل دیدگان ترسیم میکند و از سوی دیگر انباشت اطلاعات و دادههای تصویری موجب سردرگمی مخاطب در فهم حقیقت میشود. از این روست که خط، سطح، رنگ ، مواد ، فضا و مکان و زمان باید به مثابة یک مجموعة منسجم جریانهای به هم پیوستهای ایجاد نمایند تا بازتاب وقایع جامعه انسانی را ارائه کند. بنابراین نباید تنها به نتایج اندیشید؛ بلکه راه را برای ظهور دیدگاهی فراهم ساخت تا با پیوندهای متقابل و دقیقتر میان زمینههای حسی و بصری، حوزة وسیعتری از فعالیتها را دربرگرفت.
هنر تجسمی با اتکاء بر ابزارهای هنری، فرمهای فهم و درک مشترک را در ذهن و باور مخاطب ثبت میکند . یعنی با ترکیببندی نقطه ، خط، سطح، رنگ، فضا، مکان و .... در تشدید یا تضعیف حقیقت افکار مشوش انسانها را نظم میدهد.
شناخت گرافیک تلویزیونی
جلال عطار زاده
در هنرهای تجسمی، گرافیک به آن دسته از آثار هنری اطلاق میشود که در نَفْسشان ، اثر نیت تکثیر نهفته باشد. از این رو هر اثر هنری که در قالب ارتباط تصویری قرار گیرد، دارای پیام باشد یا نباشد چون برای استفاده در تلویزیون در نظر گرفته شده، نیت تکثیر در آن مستتر است.
اما همانگونه که در حیطه گرافیک تنوع موضوعات ، گرایشات و تعاریف خاصی وجود دارد، گرافیک تلویزیونی نیز دارای ویژگیهای خاص خود میباشد و خاصتر زمانی خواهد بود که عنوان گرافیک خبر نیز به آن اضافه شود. در اینگونه از گرافیک به دلیل حساسیتها و کاربردهای خاص، کار بسیار ظریفتر و حساستر از گرافیک تلویزیونی به شکل عام آن است.
بحث گرافیک تلویزیونی و در اینجا گرافیک خبری را میتوانیم به دو شاخه مجزا تقسیم کنیم.
1- مباحث فنی
قبل از استفاده از رایانه در همه سطوح بویژه گرافیک، تمام تولیدات گرافیکی برای تلویزیون به شیوه سنتی یعنی با استفاده از ابزار و مواد متداول در تولید آثار گرافیکی ساخته میشد. در آن مقطع اثر گرافیکی در بند ابعاد خاصی نبود و تنها لازم بود برای استفاده کامل از طرح گرافیکی ، اثر تولید شده با نسبت 4×3 ارائه شود. به دلیل وجود دو امکان تصویربرداری از آثار گرافیکی (یکی دوربین استودیویی و دیگری سیستم LD) ، طرح زمانی محدودیت در اندازه اثر خود پیدا میکرد که ملزم به استفاده از سیستم LD باشد. در این سیستم حداکثر اندازه اثر از یک صفحه 4×3 نباید تجاوز کند. در این شیوه اثر آماده شده روی میزی قرار میگرفت که لنز دوربین یا همان LD بر آن به صورت عمودی متمرکز بود که با قابلیتهای زوم و زومبک به کاربران امکانات خاصی را ارائه میکرد و اغلب در پخشهای مستقیم از این سیستم استفاده میشد، چنانچه محدودیت در اندازه مطرح نباشد، از ابعاد بزرگ بیشتر استفاده میشد، ابعادی نزدیک به 70×100 یا 70×50 این امکان را به کارگردان و تصویربردار میداد که دوربین را روی اثر تهیه شده حرکت داده و کادرهای مختلفی از آن را که بیشتر با مضمون متن هماهنگی دارد، به تصویر بکشد و یا به صورت روایی از نقطهای به نقطه دیگر حرکت کند و با ترفندها و تروکاژهای هنگام موناژ، تصویر جذابتری ارائه دهد. از این شیوه سالها قبل در گزارشهای سیاسی بسیار بهره گرفته میشد. گرافیک در خبر در این زمان اختصاصاً از LD برای پخش آثار خود بهره میگرفت. تولیدات گرافیکی نیز شامل بکگراندهای مجری برای بخشهای خبری که مجری برای بخشهای خبری که به صورت کروماکی پخش میشد و همچنین گرافیکهای موضوعی در رابطه با اخبار خاص مانند بخش هواشناسی، اعلام اوقات شرعی و ترسیم نقشه کشورها بود.
اما امروزه با فراگیر شدن رایانه و بهرهمندی گرافیستها از نرمافزارهای مختلف گرافیکی و تعدد بخشهای خبری، از نظر فنی برای ارائه یک تصویر مناسب در تلویزیون شاخصههایی چون قطع اثر، رزولیشن یا مقدار تراکم نقاط در سطح صفحه تلویزیون ( که ارتباط مستقیم با کیفیت تصویر پیدا خواهد کرد) بیشتر مورد توجه است. سپس استفاده از رنگهای مناسب در تلویزیون ، پرهیز از بکارگیری رنگهایی که در پخش اختلال ایجاد میکند و نکته آخر دقت در رسم خطوط افقی و قرار گرفتن آنها در بین خطوط زوج مهم است. موارد مذکور کلیاتی بود در مورد مباحث فنی اما هر یک از نکات را نیاز به شرحی مختصر است. برای این منظور از قطع تصویر آغاز میکنیم.
قطع آثار گرافیکی تلویزیونی باید از اندازههای استاندارد تلویزیون هر کشور تبعیت کند. چون سیستم موجود تلویزیون ایران پال است ، قطع 576×720 پیکسل، مناسبترین اندازه میباشد. البته این اندازه برای آثار طراحی شده با رایانه مورد استفاده قرار میگیرد و شامل تولیدات دیگر (شیوههای سنتی) نخواهد شد، هر چند که در نهایت آنها نیز برای استفاده باید از این قواعد تبعیت کنند.
پس از اندازه اثر، نوبت به کیفیت تصویر یا همان رزولیشن اثر میرسد. در صورتی که اصل تصویر از کیفیت خوبی برخوردار باشد و اندازه کادر را نیز رعایت کنیم، رزولیشن dpi75 برای تلویزیون مناسب است.
گذشته از مباحث محتوای رنگ که در جای خود به آن اشاره خواهد شد، نکته اصلی پرهیز از بکار بردن رنگ سفید در سطوح گسترده کادر تلویزیون است. رنگ سفید باعث میشود شوک شدیدی به سیستمهای فرستنده و لامپ تصویر در گیرندهها وارد شود و در پارهای از موارد باعث لرزش تصویر نیز میشود. خصوصاً اگر قبل از تصویر سفید، یک تصویر از رنگهای تیره باشد.
نکته دیگر خطوط عمودی و افقی در آثار طراح شده است خطوط عمودی از نظر ضخامت محدودیتی ندارد اما پیکسلهای خطوط افقی باید از یک عدد زوج تبعیت کنند. چنانچه تعداد پیکسلهای یک خط افقی عددی فرد را شامل شود، لرزشی در نمایش آن خط در تصویر تلویزیونی دیده میشود که به کیفیت اثر لطمه خواهد زد. در پارهای از موارد با استفاده از فیلترها میتوان از این خطا جلوگیری کرد.
2- مباحث محتوایی
گرافیک در تلویزیون همیشه مکمل تصاویر و گاهی خود به تنهایی حامل پیامی خاص بوده است . از اینرو میتوان گرافیک تلویزیون را به چند دسته تقسیم کرد.
●گرافیک مکمل
به آن دسته از آثار گرافیکی تلویزیونی اطلاق میشود که دربرگیرنده بخشی از یک پیام کلی باشد و در قالب برنامهای دیگر عرضه شود. گرافیک مکمل به تنهایی گویا نخواهد بود (مانند یک گراندهای مجری یا نقشهها و نمودارهایی که در یک برنامه تلویزیونی استفاده میشود.) در این رده میتوان به کپشنهای خبر نیز اشاره کرد که بخشی از یک خبر را به تصویر کشیده و مکمل آن میشود و توسط گوینده خبر ارائه میگردد.
● گرافیک مستقل
شامل آثاری میشود که به تنهایی پیامی را به مخاطب ارائه میکنند یا وظیفهای را بر عهده دارند مانند اعلام گزارش هواشناسی که خود به تنهایی ارائه اطلاعات میکند یا تیتراژ برنامه که حکایت از شروع برنامه خاصی دارد. در این مقوله میتان فتوکلیپ را نیز مثال زد که با برخوردار بودن از یک سناریو، به القاء مفهومی به مخاطب میپردازد.
در هر دو شیوة مذکور دو سبک کاری وجود دارد.
1- گرافیک ثابت
هر سفارش گرافیکی که در قاب تلویزیون بدون هیچ حرکتی ( چه حرکت فرمی در داخل طرح و چه حرکت دوربین روی اثر) به نمایش درآید، در گروه گرافیکهای ثابت قرار دارد و اغلب در قالب کپشن، بک مجری، یا زیرنویس ارائه میشود. کپشنهای ثابت، زمانی که قرار است پیامی را به تنهایی به مخاطب القاء نماید، اگر سه نکتة ذیل را رعایت کند ، موفق خواهد بود.
●خلاصهگویی
استفاده نکردن از نوشتههای طولانی و بهرهگیری از تصویری که ارتباط نزدیکتری با پیام دارد.
●ایجاز
استفاده تمثیلی از تصاویری که بتواند مفهوم پیام را به گونهای استعارهای به مخاطب منتقل کند.
●هدایت دید مخاطب
با رعایت اصول نگاه کردن در صفحه از راست به چپ و از بالا به پایین و بهرهگیری از قابلیتهای هدایت فرمی و رنگی در قاب تصویر ، چشم بیننده به ترتیب روی عناصر موجود (طبق هدف پیام) هدایت شود.
2- گرافیک متحرک
در این نوع گرافیک نیز رعایت سه نکته مذکور در گرافیک ثابت لازم بوده و علاوه بر آن رعایت نکات دیگری چون تاثیر توالی تصویر، نوع حرکت فرمی در کادر تلویزیون و پرهیز از ایجاد تحرکهای فرمی که به خودی خود جلب توجه کند و در خدمت هدف طرح نباشد، لازم است.
تولیدات زیادی را میتوان در این بخش جای داد. از جمله تیتراژ برنامهها ، فتوکلیپ، گرافیککلیپ و نمودارهای متحرک.
آنچه تاکنون از نظرتان گذشت مقدماتی بود در رابطه با گرافیک تلویزیونی و در ادامه مطالبی در خصوص گرفیک خبری آورده میشود.
کپشنهای خبری
امروزه گرافیک یکی از عناصر اصلی در ارائه اطلاعات است . این مهم بطور دقیق اهمیت گرافیک در میان مجموعه عناصر تشکیل دهنده خبر را نشان میدهد.
دانستن اینکه برای چه خبری میتوان کپشن ارائه کرد و چه کاری در این قالب نمیگنجد، هم به سرعت آمادهسازی خبر میافزاید و هم کیفیت کار ارایه شده را افزایش خواهد داد و از پخش کپشنهایی که شاید از ارزش هنری کمی برخوردار باشند، باید پرهیز کرد.
■ انتخاب اول
با در نظر گرفتن این نکته که بیننده خبر همیشه از اخبار، انتظار تازگی و زنده بودن را دارد، شایسته است در ارایه خبر اولویت با پخش جدیدترین تصاویر رئال و مرتبط با همان خبر باشد.
■ انتخاب دوم
در صورتی که تصاویر مربوط به خبر خاصی در دسترس نباشد، میتوان از تصاویر آرشیوی بهره گرفت. در این انتخاب لازم است تصاویری که همراه خبر به نمایش درمیآید، بیش از 80 درصد با خبر هماهنگی داشته باشد.
■ انتخاب سوم
زمانی که تصاویر موجود کمتر از 50 درصد با مفهوم خبر ارتباط برقرار نماید، استفاده از اثر گرافیکی لازم است و در این شیوه، اثر گرافیکی باید قبل از فیلم آرشیوی استفاده شود تا ذهن و نگاه مخاطب را برای موضوع و پیام خبر آماده کند و در پی آن از تصویر آرشیوی استفاده شود.
■ انتخاب چهارم
چنانچه تصاویر آرشیوی موجود کمتر از 30 درصد با خبر ارتباط مفهومی برقرار کند، لازم است از پخش تصاویر آرشیوی خودداری و از گرافیک به تنهایی برای آن خبر استفاده کرد.
■ انتخاب پنجم
گاهی با وجود تصویر به روز در مورد خبر، میتوان برای ایجاد تأکید خاص یا اشاره ویژه به بخش یا پاراگرافی از متن خبر از گرافیک بهره گرفت.
■ انتخاب ششم
برای ارائه اطلاعیههایی که از اتفاقی در مکان و زمانی در آینده حکایت میکند (چون هنوز هیچ تصویر مستندی از آن تولید نشده است)، لازم است از گرافیک استفاده شود. به طور کلی برای پیش خبرهایی مانند برگزاری نمایشگاهها، سمینارها و ... استفاده از گرافیک مناسبتر خواهد بود.
■ انتخاب هفتم
هنگامی که چند خبر همراه تصویر پخش شده و لازم است مکث تصویری رئال داده شود تا چشم و ذهن بیننده برای دریافت خبر بعد که سنخیت متفاوتی با خبرهای ارایه شده دارد، بهتر است از گرافیک استفاده شود.
■ انتخاب هشتم
معمولاً برای پرهیز از نمای تصاویری که روحیه بیننده را آزار میدهد، از گرافیک استفاده میکنند.
■ انتخاب نهم
در ارتباطهای تلفنی که به تصویر گزارشگر یا تصویر مرتبط با مطالبی که وی به آن اشاره میکند، نیاز داریم از گرافیک استفاده میشود.
■■ منابع: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* مقاله حاضر حاصل هفده سال تجربه نگارنده در گرافیک خبر است.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 177 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
هفت آسمان و زمین
در قرآن کریم هفت مورد به صراحت و دو مورد به کنایه سخن از آسمانهای هفتگانه گفته دشه است. و در یک مورد نیز ظاهراً سخن از زمینهای هفتگانه گفته شده است. که به برخی از آن آیات اشاره میکنیم :
« الله الذی خلق سبع سموات و من الالرض مثلهن یتنزل الامر بینهن »[1]
« خداوند همان کسی است که هفت آسمان را آفرید، و از زمین نیز همانند آنها را ،فرمان او در میان آنها پیوسته فرود میآید. »
در آیات ( سوره بقره/12 ـ اسراء/44 ـ مؤمنون/86 ـ فصلت/12 ـ ملک/3 ـ نوح/15) نیز سخن از آسمانهای هفتگانه است.
و در مؤمنون / 17 نیز ظاهرا سخن از آسمانهای هفتگانه آمده است « و لقد خلقنافوقکم سبع طرائق» اما تصریح نشده است. همچنانکه در آیه 13 سوره عم «و بنیافوقکم سبعاً شداداُ» به کنایه آمده است.
و در آیه 12 سوره طلاق که گذشت ظاهر سخن از زمیهای هفتگانه « و من الارض مثلهن » شده است ولی تصریح نشده است.
تاریخچه و دیدگاهها:
قرآن کریم هفت آسمان را از کلام نوح (نوح/ 15) نقل میکند و علامه طباطبائی در ذیل آیه نتیجه میگیرد که مشرکین معتقد به هفت آسمان بودهاند که نوح بوسیله این مطلب با آنان احتجاج میکند. پس معلوم میشود مسذله هفت آسمان قبل از اسلام بلکه قبل از پیدایش ادیان یهود و مسیحیت مطرح بوده است.
در کتاب مقدس نیز به صورت متعددی سخن از آسمان گفته شده است گاهی آسمان مادی و گاهی آسمان روحانی که خارج از این دنیاست و در آنجا قداست و سعادت برقرار میباشد و محل مخصوص حضرت اقدس الهی است. و حضرت مسیح یا پسر انسان از آنجا نزول میکند.
خاخامهای یهود بر این عقیدهاند که هفت آسمان هست سه تا از آنها هیولائی ( یا جسمانی) است و چهار تا روحانی میباشد . که ملائکه و مقدسین در آنجا ساکنند.[2]
مدتی پس از آنکه قرآن کریم سخن از آسمانهای هفتگانه گفت، نظریههای کیهان شناسی یونانی وارد حوزه جهان اسلام شدو مسلمانان در دوره خلافت عباسیان با هیئت بطلمیوسی[3] آشنا شدند.
در اینجا اشکالی پدید آمد: تعداد افلاک در هیئت بطلمیوسی نه عدد بود اما تعداد آسمانهای قرآن هفت عدد بود.
از این دانشمندان مسلمان در پی توجیه و انطباق یافتههای علمی زمانه خود با آیات قران برآمدند . و در این رابطه چند راه حل اندیشیده شد:
1ـ بوعلی سینا(370ـ428 ق) بیان داشت که عرش در قران « و یحمل عرش ربک فوقهم یومئذ ثمانیة »[4] همان فلک نهم یا فلک الافلاک هیئت بطلمیوسی است. او افلاک هشتگانه را همان ملائکهای میدانست که عرش را حمل میکنند.[5]او سعی کرد بدین وسیله بین کلام الهی و هیئت بطلمیوسی جمع کند.
2- خواجه طوسی ( 597ـ672 ق) متکلم و منجم مشهور مسلمان تلاش کرد تا عدد افلاک را از نه، به هفت تقلیل دهد.اما مورد حمایت دانشمندان قرار نگرفت.[6]
3ـ علامه مجلسی (ره) (م 1111 ق) محدث مشهور شیعه در مورد آیه 29 سوره بقره « ثم استوی الی السماء فسواهن سبع سماوات » نوشت: هفتگانه بودن آسمانها منافاتی با نه گانه بودن آنها که در علم نجوم، ثابت شده است، ندارد، زیرا آسمان هشتم و نهم در زبان دینی، به کرسی و عرش تعبیر شده است.[7]
4ـ حاج ملا هادی سبزواری در کتاب شرح منظومه خویش که در سال 1261 ق نوشته شده است، فلک هشتم را کرسی و فلک اطلس ( فلک نهم) را همان عرش میداند. علت این امر را جمع بین عقل و شرع میداند.[8]
تذکر: بوعلی سینا وعلامه مجلسی و ملاهادی سبزواری دلیل قانع کنندهای بر این تطبیق ارائه نکردهاند و لذا کلام ایشان قابل قبول به نظر نمیرسد. بلکه معنای لغوی و اصطلاحی عرش و کرسی با فلک هشتم و نهم مناسبتی ندارد.
کرسی به معنای تخت و کنایه از سلطه و سیطره و تدبیر و قیومیت خدا است.[9]عرش نیز در لغت، در اصل به معنای خانه سقفدار است و به معنای تخت حکومت نیز آمده است چرا که بلند است. و در قرآن و روایات به معنای مرکز دستورات عالم است که رشته امور جهان به آن منتهی میشود[10]و مفسران نیز آن را به معنای « مظهر حکومت » دانستهاند . و منظور سلطنت و حکومت الهی است.[11]
5ـ یدالله نیازمند شیرازی در کتاب خویش میگوید منظور از عرش کائنات لایتناهی است و آسمانهای هفتگانه کراتی است که به ودور زمین و خورشید هر دو در حرکت هستند که هفت عددند.[12]
تذکر: جالب است که بدانیم تعداد سیارات منظومه شمسی که تا زمان انتشار کتاب فوق (1335 ش) کشف شده بود و مؤلف از آنها اطلاع داشت نه عدد بودهاند ولی شش عدد آنها همراه با ماه به دور زمین میچرخند و لذا ایشان دو مورد ( یعنی عطارد و زهره) را به حساب نیاورده و شش عدد باقی مانده را از آسمانهای هفتگانه دانسته و وقتی یکی کمبود داشته است کره ماه را هم اضافه کرده است.
6ـ اما فخر رازی نیز بر آن است که اسمانهای هفتگانه همان هفت فلک(قمر ـ عطارد ـ زهره ـ خورشیدـ مریخ ـ مشتری ـ زحل) است. و آن را با هیئت بطلمیوس تطبیق دادهاند.[13]
7ـ شیخ قاسمی در تفسیر محاسن التأویل میگوید که آسمانهای هفتگانه در قرآن همان سیارات هفتگانه است. که برخی فوق برخی قرار دارد.[14]
تذکر: البته فخر رازی وشیخ قاسمی نمیدانستند که روزی اورانوس، نپتون و پلوتن و سیارههای کوچک بین مشتری و مریخ بر تعداد سیارات منظومه شمسی اضافه می شود.[15]
و اصولاً همانطور که بیان خواهیم کرد لفظ « آسمان» به معنای کرات آسمانی(سیارات و ستارگان) در لغت و اصطلاح نیامده است تا هفت آسمان بر هفت سیاره منظومه شمسی حمل شود . بلی آسمان به معنای جهت بالا، جو زمین و جایگاه ستارگان(فرقان/61 ـ ابراهیم /24 ـ ق /9) در قرآن آمده است. ولی به معنای خود ستارگان نیامده است.[16]
پس کلام نیازمند شیرازی. فخر رازی و شیخ قاسمی دلیلی ندارد. و نوعی تحمیل بر قرآن است.
8ـ عبدالقادر مغربی مینویسد که : حکمت ذکر هفت آسمان در قرآن این است که مخاطبین نمیتوانستند بیشتر از ان هفت سیاره را ببینند و درباره آنها فکر کنند. و این هفت عدد مشهور بین مرد بود و لذا قرآن به این تعداد اکتفا کرد.[17]
تذکر: این مطلب هم دلیل ندارد و مخالف حس است چرا که اعراب و غیر اعراب در شبها ستارگان زیادی میدیدند که میتوانستند راجع به آنها فکر کنند. بلکه قرآن در برخی موارد مطالبی را ذکر میکند که بشر از شمارش و فهم آنها عاجز است: « ان تعدوا نعمت الله لاتحصوها» .[18]
بلی اگر مقصود ایشان این باشد که عدد هفت دلالت بر کثرت میکند احتمال معقولی است که باید مورد بررسی قرار گیرد.
9ـ برخی دیگر از علما گفتند که مقصود از آسمانهای هفتگانه مدارهای سیاراتی که دور خورشید میگردند. [19]
تذکر: این مطلب هم با معنای لغوی و اصطلاحی سماء مناسبتی ندارد همانطور که بیان خواهیم کرد.
10 ـ برخی دیگر گفتند که مقصود طبقات مختلفی است که بر زمین احاطه دارند.[20]
از جمله نویسنده کتاب « راز آسمانهای هفتگانه» مینویسد:
« با مطالعه و تحقیقی که اینجانب در این مورد داشتم به این نتیجه رسیدهام که منظور از « سبع سماوات» هفت لایه مجزا از اتمسفر است که زمین را در بر گرفته است و از مجاورت زمین شروع میشود و تا هزاران کیلومتر اطراف آن ادامه مییابد.
این هفت لایه که به صورت شماتیک نمایش داده میشود: به ترتیب از مجاورت زمین عبارتند از : لایههای هموسفر ـ یونوسفر ـ لایه N مولکولی ـ لایه O اتمی ـ لایه He اتمی ـ لایه H اتمی و بالاخره لایه خلأ که مقدار آنها مجموعا هفت تا میگردد. لازم به ذکر است که این لایهها از هم مجزا هستند.»
سپس تذکر میدهند که پیشنهاد مادی بودن هفت آسمان منتفی کننده نظریه معنوی بودن آنها نیست زیرا نظم ماوراء مادی میتواند در خود ماده و عالم ماده ظهور داشته باشد.
سپس با ارائه شکلها، اطلاعات مفصلی راجع به ضخامت و محتوای این لایهها را ارئه میکند. [21]
تذکر: آسمان گاهی به معنای جو زمین میآید( مثل آیه 7 سوره ق) پس این احتمال قابل طرح است و از این رو بعدا در مورد آن سخن خواهیم گفت .
11ـ علامه شهرستانی میگوید:
« در قرآن و حدیث آمده است که ما هفت زمین و هفت آسمان آفریده ایم . هفت زمین عبارتند از : عطارد، زهره، زمین، مریخ، مشتری،زحل و اورانوس؛ و هفت آسمان همان جو اتمسفری است که این سیارات هفتگانه را احاطه کرده است.
تذکر: هنگامی که از علامه شهرستانی پرسیدند چرا نپتون و پلوتن را به حساب نمیآورید؟ پاسخ داد که این دو سیاره با چشم عادی قابل رؤیت نیستند. از این رو در لیست قرآن و حدیث نیامدهاند.[22]
البته اشکال اصلی سخن علامه شهرستانی آن است که لفظ « ارض» لغتا و اصطلاحا بر شش سیاره فوق اطلاق نمیشود.
12ـ برخی دیگر از صاحبنظران و مفسران برآنند که : همه این سیارات و منظومههای و ستارگان و حتی کهکشانها فقط آسمان اول قرآن هستند و شش آسمان دیگر خارج از دیدگاه بشری قرار گرفتهاند.[23] و همین احتمال مورد قبول صاحبان تفسیر نمونه قرار گرفته است.[24]
تذکر : این سخن در حد یک احتمال قابل طرح است که بعدا بدان خواهیم پرداخت.
13ـ محمد باقر بهبودی در کتاب هفت آسمان به این نظریه رسید که : قرآن در باره هفت آسمان، تنها به خانواده منظومه شمسی نظر دارد، نه سایر منظومهها چون سرنوشت کره زمین فقط، با سرنوشت منظومه شمسی ارتباط دارد. و در منظومه شمسی هفت آسمان همان هفت کره سیارهای است که بر فراز زمین و فراز سر بشر در پرواز است نه آن سیارههای زیرین که در حکم زمیناند و از فراز سر نمیگذرند.
این هفت آسمان عبارتند از : مریخ، مشتری، زحل، اورانوس، نپتون، پلوتن و خرده سیارات آستروئید( کلید معمای هفت آسمان)[25]سپس ایشان توضیحات مفصلی در مورد هر یک از این سیارات ( آسمانها )میدهند.
تذکر: ایشان توضیح نمیدهد که چرا عطارد و زهره را از دور خارج کرد. و یا ماه را که بر فراز سر ما عبور میکند به حساب نیاورد. و نیز توضیح نداد که چگونه سرنوشت زمین با خارج از منظومه شمسی ( با توجه به حرکت خورشید و منظومه و ستارههای دنبالهدار...) بی آرتباط است.
14ـ از مجموع سخنان علامه طباطبائی (ره) در زیر آیات (سجده /5 ـ فصلت/12 ـ مؤمنون/17 ـ نوح/15) بدست میآید که ایشان در مورد واژه آسمان در قرآن معنای دیگری مطرح میکنند و آن را امری معنوی یعنی مقام قرب و حضور و راهی برای سلوک امر و تدبیر عالم و رفت و آمد ملائکه میداند که از آن طریق امر الهی جریان مییابد.[26]
تذکر: هر چند که آسمان به معنای مقام قرب و حضور( آسمان معنوی) در همه آیات قرآن قابل قبول نیست چرا که در برخی آیات سخن از نزول باران از آسمان (یعنی جو زمین و محل ابرها) است. «و انزلنا من السماء ماءً مبارکا»[27] اما سخن علامه در برخی موارد صحیح است و میتواند چهره بحث را در آن موارد عوض کند که در ادامه به آن میپردازیم.
نکته : قبلاً بیان شد که یهودیان و مسیحیان نیز آسمان معنوی را قبول داشتند.
15ـ برخی دیگر از نویسندگان برآنند که از آیه 29 سوره بقره و آیات 15 و 16 سوره نوح استفاده میشود که منظور از هفت آسمان آسمانهای زمین است که ماه در آن تابان خورشید در میانشان فروزان میباشد. خواه جو زمین که از لحاظ غلظت و رقت هوا به هفت قسمت تقسیم شده، باشد خواه هفت ستاره منظومه شمسی که خورشید چون چراغی کاشانه آنها را گرم و نورانی میسازد.
احتمال دیگر این است که تقسیم آسمانها به « هفت » تقسیمی باشد» گذشت.
16ـ دکتر محمد جمالالدین الفندی هفت آسمان قرآن را اینگونه تقسیمبندی میکند:
آسمان اول: همان منظومه شمسی است.
آسمان دوم: کهکشان راه شیری است.
آسمان سوم : مجموعهای از کهکشانهاست که نام آن ط المجموعة المحلیة» گذشت.
آسمان چهارم : فلک « عناقید الدرجة الاولی» است که حدود 20 ـ 50 میلیون سال نوری از ما دور است.
آسمان پنجم : فلک« عناقید الدرجة الثالثة » هستند که 2-3 بیلیون سال نوری از ما دور هستند.
و آسمان هفتم: آسمانی است که از امواج رادیویی آن خبر داریم .[28]
تذکر : سخن ایشان دلیلی ندارد. یعنی لفظ « سماء» لغتا و اصطلاحا بر کهکشان خاصی اطلاق نشده است و کاربرد آن در قرآن به این صورت اثبات نشده است.
17ـ طنطاوی بر آن است که عدد هفت در آیات هفت آسمان واقعی نیست و میتواند تعداد زیادتری آسمان وجود داشته باشد. و ریشه تعیین عدد هفت همان افکار یونانیان است که از علمای اسکندریه به ارث رسیده که نه فلک را قائل بودند که هفت عدد آنها (ماه ـ عطارد ـ زهره ـ خورشید ـ مریخ ـ مشتری ـ زحل) به دور زمین میچرخند و فلک هشتم جایگاه ثوابت و فلک نهم مبدء حرکت (فلک اطلس ) بوده است این افکار که از طریق فارابی و بوعلی به ما رسیده است باعث تطبیق با « سموات سبع» قرآن و عرش و کرسی شد . در حالی که در علوم جدید حدود ششصد سیاره بسیار کوچک میان مریخ و مشتری یافتهاند. که بزرگترین آنها « سرس» نام دارد که 500 میل قطر دارد.
پس اگر خدا فرمودکه هفت آسمان هست منافاتی ندارد که تعداد بیشتری آسمان وجود داشته باشد. و عدد قید نیست. و این عدد هفت در قرآن دلیل بر انحصار تعداد آسمانها نیست.[29]
تذکر: برخی نویسندگان معاصر به طنطاوی به شدت اشکال کردهاند که این سخنان خلاف ظاهر آیات قرآن است که عدد هفت را معین میکنند.[30]
18ـ دکتر محمد صادقی تعداد آسمانها را هفت عدد واقعی میداند و آسمان را جرم نه فضای خالی معرفی میکند و تمام سیارات منظومه شمسی از آسمان اول است و آسمانهای دیگر بر آن احاطه دارد که نمیدانیم در آنها چیست. و همه در اثر تقسیم گاز اولیه جهان بوجود آمدهاند.[31]
19ـ برخی از صاحبنظران با طرح مسأله هفت آسمان قرآن کریم مدعی شدهاند که با توجه به کشفیات جدید علوم کیهان شناسی در صحنه کهکشانها، این گزاره قرآن نوعی اعجاز علمی قرآن را در بر دارد.[32]
تذکر : در مورد این دو دیدگاه در ادامه سخن خواهیم گفت.
نکات تفسیری :
اکنون برای آنکه مقصود قرآن از هفت آسمان و زمین روشن شود ناچاریم که به چند پرسش اساسی پاسخ گوییم و نظرات لغویین و مفسران قرآن را در این زمینه بررسی کنیم:
پرسش اول: مقصود از آسمان(سماء) چیست؟
کلمه«سماء» و مشتقات آن که سیصدودهبار در قرآن کریم به کار رفته است، مفهوم جامعی است که مصادیق و معانی متعددی از آن اراده میشود. و لذا در لغت، علم و قرآن با مقاصد و معانی متفاوتی بکار رفته است:
الف : « سماء» در لغت از ریشه« سمو» (به معنای بلندی) است و اصل آن از آرامی و سریانی و عبری(شیمیا) است.[33]و به معنای بالا وب رتر ( فوق ) است. آسمان هر چیزی، بالای آن چیز را گویند. و حتی برخی لغویین ادعا کردهاند هر بالایی نسبت به پایین آن آسمان و هر پایین نسبت به بالای آن زمین است.[34]
ب: آسمان در فیزیک جدید اینگونه تعریف شده است:
« پدیدهای نابوده[ معدوم] و گنبدنما که زمینه دین سیارات و ستارگان است.»[35]
پ: آسمان در قرآن:
کلمه « سماء » ( آسمان) در قرآن به صورت مفرد (السماء ـ سما) و جمع (سموات ـ السموات) بیش از سیصد مرتبه به کار رفته است. ولی در همه موارد به یک معنا و در یک مصداق بکار نرفته است. و بطور کلی آسمان در قرآن در دو مفهوم مادی(حسی) و معنوی به کار رفته است. که برخی از موارد آن عباتند از:
1ـ آسمان( سما) در معنای بالا ( جهت بالا): این معنا موافق معنای لغوی آسمان است و برای نمونه آیه زیر را مثال زدهاند:
« اصلها ثابت و فرعها فی السماء »[36]
« همانند درخت پربرکت و پاکیزه که ریشه آن در زمین ثابت و محکم است و شاخههای آن به آسمان کشیده شده»
این معنا را برخی از مفسران معاصر آوردهاند[37]ولی برخی دیگر از صاحبنظران برآنند که این معنا بصورت مجازی یا مسامحه در قرآن به کار رفته است. [38]چرا که فوق (جهت بالا) جمع بسته نمیشود پس مثلا« سبع سموات» نمیتواند به این معنا باشد .
2ـ آسمان به معنای جو اطراف زمین یعنی جایی که ابرها قرار گرفتهاند و هوا در آن است. مثال:
« ونزلنا من السماء ماءً مبارکا»[39]
« و از آسمان آب مبارکی را فرو فرستادیم »
3ـ آسمان به معنای مکان سیارات و ستارگان : مثال:
« تبارک الذی جعل فی السماء بروجا و جعل فیها سراجا و قمرا منیرا»[40]
« بزرگوار آن خدائی که در آسمان برجها مقرر داشت و در ان چراغ روشن خورشید و ماه تابان را روشن ساخت.»
4ـ آسمان به معنای مقام قرب و مقام حضور که محل تدبیر امور عالم است.
برخی از مفسران مثل علامه طباطبائی (ره) در موارد متعدد« سماء» را به این معنا ارجاع دادهاند.[41]مثال:
« یدبر الامر من السماءالی الارض»[42]
« اوست که امر عالم را از آسمان تا زمین تدبیر میکند.»
5ـ آسمان به معنای موجود عالی و حقیقی:
بری از صاحبنظران برآنند که آسمان در قرآن همانگونه که به معنای آسمان مادی بکار رفته است. ( مثل سموات سبع) در معنای علو مرتبه وجود و موجود عالی نیز بکار رفته است که همان سماء معنوی و عالم فوق ماده است که همه هستی از آن مرتبه بالاتر نازل میشود.[43]مثال:
« و فی السماء رزقکم و ما توعدون»[44]
« روزیتان و آنچه به شما وعده داده میشود (که ظاهرا بهشت منظور است) در آسمان قرار دارد.»
جمعبندی:
لفظ « سماء » در قرآن و علم و لغت به یک معنای واحد به کار نرفته است بلکه در معانی و مصادیق مختلف بکار رفته است. و به عبارت دیگر مشترک لفظی است. هر چند ممکن است برخی از این معانی و مصادیق را در یک مفهوم واحد جمع کرد. برای مثال معنای چهارم و پنجم قرآنی (که از علامه طباطبائی ( ره) و استاد مصباح یزدی نقل کردیم) را میتوان در معنای آسمان معنوی جمع کرد.
پرسش دوم: مقصود از زمین (ارض) چیست؟
کلمه « ارض» در قرآن کریم 461بار به کار رفته است و هیچگاه به صورت جمع نیامده است. بلکه در قرآن همیشه مفرد استعمال شده است. اما این کلمه در لغت و قرآن دارای معانی و مصادیق مختلف است:
الف ـ در لغت: ارض جنس است و جمع آن« ارضون و اراضی » است به معنای کره خاکی که انسان بر روی آن زندگی میکند، میباشد. البته گاهی به مفهومی در مقابل «سماء» آمده که به معنای هر چیزی پست و پایین میباشد.[45] و نیز به معنای جرم آمده است. اما معنای حقیقی آن پایین مقابل بلندی و بالا (سما) است و هنگامی که مطلق گفته شود به معنای کره خاکی است.[46]
ب ـ در قرآن کریم ارض به چند معنا به کار رفته است:
1ـ ارض به معنای کره زمین که بصورت اسم خاص و علم شخصی است. (مثالها و آیات آن زیاد است.)
2ـ ارض به معنای قطعات زمین.
مثال: در قرآن در مورد تبعید محاربین آمده است:
« اوینفوا من الارض»[47]
« یا محاربین را از زمینی (که در آن زندگی میکنند) خارج میکنند.»
روشن است که در اینجا مراد از « ارض » کره زمین نیست بلکه مقصود سرزمین آنهاست.
3ـ ارض به معنای « عالم طبیعت» در مقابل « سما » به معنای عالم ماوراء طبیعت:
مثال:
« و لکنه اخلد الی الارض واتبع هویه ...»
« اما او (بلعم باعورا) بر زمین، روی آورد و از خواهشهای خویش پیروی کرد و...»
که در اینجا « اخلد الی الارض» به معنای دلبستگی به زمین و دنیاست که یک امر قلبی است. و بر اساس این معنا و با این اطلاق آسمان مادی هم ارض است.[48]یعنی آسمان و زمین هر دو جزء دنیاست.
4ـ ارض در هنگامی که جمع بسته شود(ارضون) به معنای طبقات داخلی زمین است.
5ـ ارض در هنگامی که جمع بسته شود(ارضون) به معنای مناطق آباد زمین یا اقلیمهای آن است.
در قدیم اقلیمهای هفتگانه داشتهاند و امروزه هم زمین را به مناطق هفتگانه ( دو منطقه منجمد شمالی و جنوبی ـ دو منطقه معتدله ـ دو منطقه حاره و یک منطقه استوایی) تقسیم میکنند.
تذکر: این دو معنای اخیر را برخی مفسران به صورت احتمال در زیر آیه 12 سوره طلاق فرمودهاند[49]
جمعبندی:
میتوان گفت که کلمه « ارض»نیز مثل « سما» دارای دو قسم ارزشی و غیر ارزشی ( مادی و معنوی) است. و زمین (حسی) غیر ارزشی گاهی به معنای قطعات وقارهها ـ طبقات داخلی زمین ـ کره خاکی میآید. و ارض ارزشی ( معنوی ) به معنای عالم پست طبیعت است.
پرسش سوم: مقصود از سبع ( هفت ) چیست؟
کلمه سبع ( هفت) در عربی به دو صورت بکار می رود:
الف ـ هفت به معنای عدد مشخص و معین که در ریاضیات بکار میرود.
ب: هفت به عنوان نماد کثرت؛ چرا که گاهی در عرب کلمه « هفت » بکار میرود و معنای کنائی آن( تعداد زیاد و کثیر) مراد است. برای مثال در قرآن میخوانیمک
« ولو انما فی الارض من شجرة اقلام و البحر یمده من بعده سبعة ابحر ما نفدت کلمات الله ان الله عزیز حکیم » [50]
« و اگر هر درخت روی زمین قلم شودو آب دریا به اضافه هفت دریای دیگر مداد گردد باز نگارش کلمات خدا ناتمام بماند همانا خدا را اقتدار و حکمت ( بیپایان) است.»
روشن است که مراد از « هفت دریا » در اینجا بیان کثرت است و اگر صدها دریا هم باشد برای نگارش کلمات خدا کافی نیست.
در آیات « سبع سموات» برخی از مفسران احتمال دوم را ذکر کردهاند[51] و برخی از صاحبنظران نیز احتمال اول را قوی دانستهاند[52] ولی هر دو احتمال در « سبع سموات» بعید بنظر نمیرسد.
اگر احتمال اول را پذیرفتیم پس مراد ( در آیه 12 سوره طلاق) آن است که هفت آسمان واقعی وجود دارد و اگر احتمال دوم را پذیرفتیم مراد آیه آن است که تعداد زیادی آسمان وجود دارد.
البته بر حسب معانی مختلف « ارض و سما » که بیان شد معانی متناسب و متفاوتی از آیه پیدا میشود مثال: هفت آسمان پر از ستاره و سیاره آفرید و هفت عدد کره زمین آفرید.
هفت طبقه جو زمین رآفرید و هفت طبقه داخلی زمین را آفرید.
هفت مرتبه عالی وجود و مقام قرب آفرید و هفت مرتبه پایین از طبیعت آفرید.
پرسش چهارم: مقصود از مثل هم بودن(مثلهن) در آیه چیست؟
در مورد مثلیت در آیه (12 سوره طلاق ) چند احتمال وجود دارد:
الف ـ همانند بودن آسمان و زمین در مورد تعداد ( عدد هفت ) [53]:
یعنی : خداوند هفت آسمان آفرید و همانند آنها هفت زمین خلق کرد در این صورت « من» در « من الارض مثلهن» بیان جنس است یعنی از جنس زمین نیز هفت عدد آفرید.
اگر این احتمال را در مورد « مثل » بپذیریم، همان احتمالات گذشته در مورد زمین و آسمان( ارض ـ سما) پیدا میشود که لازم است به صورت متناسب در نظر گرفته شود. برای مثال:
هفت طبقه آسمان(جو زمین) با هفت طبقه داخلی زمین.
هفت عالم و جهان پر از ستاره با هفت عدد کره زمین.
هفت مرتبه عالی وجود و حضور و قرب الهی با هفت مرتبه وجود پایین.
ب ـ مثل بودن زمین و آسمان در مورد معلق بودن و شناور شدن در فضا:
یعنی : همانگونه که خداوند سیارات و ستارگان آسمانها را شناور در فضا و بدون تکیهگاه و ستون افرید، زمین را نیز همانگونه خلق کرد.[54]
در این صورت آسمان به معنای مجموعه سیارات و ستارگان معنا میشود. و زمین به معنای کره خاکی است. و میتواند عدد « هفت» در مورد زمین مقصودنباشد.
پ ـ مثل هم بودن در مورد ملکوتی بودنک
یعنی - خداوند آسمان (مقام قرب و حضور و ملکوت) را آفرید و از زمین چیزی شبیه آسمان آفرید، یعنی انسانی را خلق کرد که مرکب از ماده زمینی و روح ملکوتی آسمانی است. [55]
در این صورت ط من» در ط من الارض مثلهن » به معنای نشویه است یعنی: از زمین (خاک) انسانی ملکوتی مانند آسمان ملکوتی نشأت گرفت و آفریده شد. که در این صورت چندین معنای «ارض» و « سما» مطرح نمیشود بلکه آسمان به معنای مقام قرب و حضور و ملکوت است و ارض به معنای کره خاکی یا مرتبه پست طبیعت است .
پرسش پنجم: مقصود قرآن از واژه « هفت آسمان» چیست؟
با توجه به مقدماتی که گذشت و معانی و مصادیقی که برای کلمه « ارض ـ سما ـ سبع ـ مثل »، بیان شد میتوانیم نتیجه بگیریم که چندین احتمال در مورد واژه « هفت آسمان» وجود دارد:
1ـ هفت به معنای عدد حقیقی باشد که در این صورت این احتمالات متصور است:
الف : هفت آسمان پر از ستاره و سیاره مثل هفت کره خاکی زمین.
این مطلب از نظر علمی نیز ممکن است چرا که برخی دانشمندان گفتهاند که میلیونها خورشید و سیاره مشابه زمین در کهکشانهای جهان وجود دارد. همانگونه که احتمال وجود جهانهای مشابه این آسمان پر ستاره را بعید نمیدانند چرا که دانشمندان علم نجوم و فیزیک کیهانی با تلسکوپهای خود توانستهاند تا میلیاردها ستاره و سیاره را ببینند ولی میگویند که هنوز فضاهای ناشناخته و تاریکی وجود دارد که از دامنه دید ما خارج است.[56]
پس احتمال وجود شش جهان مشابه و شش آسمان دیگر که هنوز کشف نشده است وجود دارد . و این مطلب با ظاهر برخی آیات قرآن نیز همگونی دارد.[57]
ب ـ هفت مقام قرب و حضور و موجود عالی معنوی (هفت آسمان) در مقابل هفت مرتبه پست وجودی طبیعت (هفت زمین).
تذکر : در این دو صورت مثل بودن آسمان و زمین در « هفت بودن» آنهاست.
2ـ هفت به معنای کثرت باشد:
در این صورت احتمالات زیر متصور است:
الف ـ آسمانهای زیادی ( مجموعه کرات و سیارات و ...) خلق کرد. و زمینهای زیادی ( کرههای خاکی مشابه زمین) خلق کرد . که همه آنها در فضا شناور و معلق هستند .
ب ـ تعداد زیادی از طبقات جو زمین را خلق کرد. و تعداد زیادی از طبقات داخلی زمین یا قطعات زمین و اقلیمها را خلق کرد.
امروزه در علوم زمین شناسی و هواشناسی طبقات آنها را از نظر مقدار تراکم مواد یا مواد سازنده آنها تقسیم میکنند. و در این صورت آیه اشاره به این طبقات است. و یا اشاره به مناطق هفتگانه زمین باشد. که قبلاً بیان کردیم.
پ ـ مراتب معنوی و مقامات قرب و حضور و موجودات عالی بسیاری خلق کرد مراتب پست طبیعت را که بسیار است خلق کرد.
تذکر : در اینجا احتمالات دیگری نیز میتواند وجود داشته باشد و برخی افراد نیز بدانها اشاره کردهاند ولی چون بسیار ضعیف و دور از ظاهر آیه بود بدانها اشاره نکردیم (مثل اینکه مراد هفت سیاره منظومه شمسی باشد) البته در بین همین احتمالات نیز که ذکر شد برخی با ظاهر آیه مناسبتر است و برخی از ظاهر آیه دورتر است که قضاوت و اختیار هر معنا را به عهده خوانندگان صاحب نظر میگذاریم هر چند در این موارد قضاوت قطعی بسیار سخت است.
پرسش ششم: مقصود از هفت زمین چیست؟
در قران کریم آیهای به صورت صریح در مورد هفت زمین وجود ندارد و تنها آیهای که میتواند اشاره به هفت زمین محسوب شود همین آیه 12 سوره طلاق است. البته اگر مثلیت در این آیه را به معنای « مثل هم بودن در عدد هفت» بدانیم. در حالی که دو احتمال دیگر در مورد مثل بودن (مثلیت در معلق بودن کرات در فضا و مثلیت در ملکوتی بودن 9 وجود داشت.
اما در روایات کلمه « الارضین السبع »[58]زمینهای هفتگانه آمده است و در نهجالبلاغه نیز کلمه « الارضین» آمده است:
« و رکوبها اعناق سهول الارضین»[59]
« (کوهها) بر گردن همواریهای زمینها سوراند.»
« الم یکونوا اربابا فی اقطار الارضین » [60]
« آیا در اطراف زمینها پادشاهان و مالک رقاب نبودند.»
« فهم حکام علی العالمین و ملوک فی اطراف الارضین »[61]
« (اعراب ) در اطراف زمینها پادشاهان شدند. »
البته با توجه به قرائن موجود در کلام حضرت امیر(ع) در همه موارد « ارضین» به معنای قطعات زمین و خشکیهاست.
پس اگر زمینهای هفتگانه را بتوانیم از قرآن برداشت کنیم میتوانیم به یکی از معانی گذشته یعنی هفت قطعه و اقلیم زمین همانگونه که در روایات آمده یا هفت کره خاکی یا هفت طبقه داخلی زمین حمل کنیم.
بررسی:
1ـ با توجه به معانی متفاوتی که از آسمان، زمین، مثلیت آنها، هفت و هفت آسمان بیان کردیم و با توجه به احتمالات متعدد تفسیری در این آیات نمیتوان گفت که مقصود قرآن در همه موارد یک معنای آسمان بوده است و نمیتوان یک معنای خاصی را بر قرآن در مورد هفت آسمان تحمیل کرد.
پس معلوم میشود که تمام کسانی که به صورت قاطع یک معنا را به قرآن نسبت میدادند و بر آن پا فشاری میکردند راه صواب نرفتهاند. (علاوه بر اشکالات واضحی که در این دیدگاهها وجود داشت که به برخی از آنها اشاره داشتیم).
2ـ با توجه به ابهامی که در معنای هفت آسمان قرآن وجود دارد و با توجه به ابهاماتی که در مورد آسمان و کهکشانها از نظر علمی وجود دارد و نظریههای متفاوت و بالندهای که هر روز ارائه میشود، نمی ”وان گفت که نظر قطعی قرآن کدام نظریه است.
با توجه به این مطلب،ادعای اعجاز علمی قرآن در آیات مربوط به هفت آسمان صحیح به نظر نمیرسد و حتی اگر یک نظریه علمی در مورد هفت آسمان به اثبات برسد باز اعجاز علمی ثابت نمیشود چرا که همانطور که گذشت هفت آسمان قبل از اسلام در قوم نوح و بین یهودیان مطرح بوده است.
3ـ از آنجا که ممکن است مقصود از واژهآسمان در اصطلاح قرآن و اصطلاحات علمی متفاوت باشد(مثلاً یکی آسمان معنوی بگوید و یکی فضای خالی یا جایگاه کرات آسمانی) پس نمیتوان گفت که تعارضی بین گزاره هفت آسمان قرآن با یافتههای علوم کیهانی شناسی وجود دارد. چرا که علوم کیهان شناسی ادعا میکند:
هنوز هفت آسمان کشف نکرده است.
و قرآن ادعا میکند هفت آسمان وجود دارد.
پس با توجه به احتمال اشتراک لفظی واژه « آسمان» نمی توان گفت دو گزاره فوق معارض است و اگر هم هر دو ( علم و دین) یک معنا را از آسمان اراده کنند باز هم علم، وجود آسمانهای هفتگانه را نفی نمیکند بلکه آنها را اثبات نکرده است . اما قران از طریق وحی خبر از وجود آنها میدهد پس ممکن است در آینده آسمانهای دیگری کشف شود و گزاره دینی به اثبات برسد.
________________________________________
[1] طلاق / 12.
[2] ر.ک: جمیز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ماده آسمان.
[3] بطمیوس(Ptolemaos) منجم و جغرافیدان معروف یونانی صاحب کتابهای مجسطی و آثار البلاد ( زنده در قرن دوم میلادی ) او معتقد بود که زمین ساکن و مرکز جهان است و هفت فلک به دور آن میچرخند که عبارتند از ( قمر، عطارد، زهره، خورشید،مریخ، مشتری، زحل، فلک هشتم که ستارههای ثابت هستند و فلک نهم یا فلک الافلاک یا فلک اطلس که همه افلاک در آن قرار دارند). در مورد هیئت بطلمیوسی در مبحث « حرکت خورشید» سخن گفتیم.
[4] حاقه/17.
[5] رسائل ابن سینا، ص 128ـ129 به نقل از التفسیر و المفسرون، ج 2 ص 426.
[6] محمد باقر بهبودی،هفتآسمان،ص 8، کتابخانه مسجد جعفری(قیطریه) تهران، بیتا.
[7] محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 57، ص 5، (چاپ دارالکتب الاسلامیة) .
[8] شرح منظومه، قسمت فلسفه ،ص 269(انتشارات دارالعلم).
[9] ر.ک: قاموس قرآن،ج 6، واژه کرسی و نیز نمونه، ج 2،ذیل آیه 155 بقره.
[10] ر.ک: قاموس قرآن، ج 4، واژه عرش.
[11] ر.ک: المیزان، ج 10، ص 155.
[12] یدالله نیازمند شیرازی، اعجاز قرآن از نظر علوم امروزی، ص 145 و 167(شرکت چاپ میهن ـ 1335 ش).
[13] تفسیر الکبیر، ج 1، ص 156.
[14] محاسن التأویل، طبع عیسی الحلبی، 1970، 16/5877 به نقل از التفسیر العلمی فی المیزان، احمد عمر ابو حجر، ص 380.
[15] نپتون در سال 1846 و پلوتن در سال 1930 کشف شد.
[16] در ادامه بعدی معانی لغوی و اصطلاحی « سماء» را بررسی خواهیم کرد.
[17] عبدالقادر مغربی ، تفسیر جزء تبارک، ط قاهره، 1947 م ،ص 4 به نقل از التفسیر العلمی فی المیزان، ص 383.
[18] ابراهیم/34 و نحل /18.
[19] المنتخب فی التفسیر، تعلیق الخبراء،1/16، به نقل از التفسیر العلمی فی المیزان،ص 384.
[20] المنتخب فی التفسیر، تعلیق الخبراء، 1/16، به نقل از التفسیر العلمی فی المیزان،ص 384.
[21] ایمان مرادی، رازهای آسمانهای هفتگانه، ص 84 به بعد ، معاونت فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، 1373 ش.
[22] محمد باقر بهبودی، هفت آسمان، ص 10 و نیز دکتر محمد صادقی، زمین وآسمان و ستارگان از نظر قرآن، ص 229.
[23] همان، ص 11.
[24] ر.ک: تفسیر نمونه، ج 1، ص 165ـ 167 و نیز ذیل آیه 12 طلاق.
[25] محمد باقر بهبودی، هفت آسمان،ص 13( با تلخیص) .
[26] ر.ک: المیزان، ج 16، ص 247 و ج 19، ص 327 (چاپ بیروت) و ذیل آیات هفت آسمان.
[27] ق/9.
[28] مع القرآن فی الکون ، ص 189ـ193.
[29] ر.ک: تفسیر الجواهر، ج 1، ص 46( نقل به مضمون).
[30] ر.ک: دکتر محمد صادقی، زمین و آسمان و ستارگان از نظر قرآن، ص 226.
[31] همان، ص 227 و 232 و 242 و 2.
[32] دکتر پاکنژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 1، 111.
[33] حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 5، ص 256.
[34] مفردات راغب، ماده سماء.
[35] ر.ک: بینات، سال دوم، شماره 8، ص 86ـ87.
[36] ابراهیم /24.
[37] تفسیر نمونه، ج 1، ص 165ـ167، چاپ دارالکتب الاسلامیه.
[38] استاد مصباح یزدی، معارف قرآن، ص 234.
[39] ق/9.
[40] فرقان /61.
[41] ر.ک: المیزان، ج 16، ص 247و ج 19، ص 327، چاپ بیروت.
[42] سجده/5.
[43] استاد مصباح یزدی،معارف قرآن، ص 234ـ236.
[44] ذاریات / 22.
[45] ر.ک: مفردات راغب، ماده سما و ارض .
[46] ر.ک: حسن مصطوفی ، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 1، ص 56(مرکز نشر کتاب).
[47] مائده/33.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 28 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
پیشگفتار
قال الامام علىّ بن ابى طالب(علیه السلام): «الله الله فى الصّلوة فإنّها عمود دینکم»
«خدا را، خدا را درنظر گیرید در توجه به نماز، که پایدارى دینتان به نماز باشد.»
گر چه هر یک از احکام و فرائض دینى به جاى خود از اهمیت و ارزش خاصى برخوردار است، امّا در این میان بعد از معرفت الهى هیچ فریضهاى به والایى مرتبه نماز نرسد. چرا که این، تنها نماز است که معراج مؤمن و عامل تقرب انسان وارسته، به خدا شناخته شده و معیار پذیرش همه واجبات قرار گرفته است. به این جهت آخرین پیام سفیران الهى، سفارش به نماز، این استوانه استوار دین بوده، چنانچه پرسش نخستین روز رستاخیز هم از آن خواهد بود.
آرى نماز، تنها محبوبِ دلدادگان به حضرت حق و روشنى دیده و چراغ راه پویندگان کوى دوست و محفل انس خلوت نشینان وادى عرفان است. آنان که زندگى را بی یاد او نخواهند و رستگارى خویش را با شهادت در محراب نماز بینند «فزت ورب الکعبة» و با تمام وجود در راه زنده داشتن نام و یاد خداى خویش و اقامه نماز و راز و نیاز با او کوشند و سرانجام خود فدایى راه نماز شوند «اشهد انّک قد اقمت الصلوة» این همه، جایگاه ویژه و عظمت فوق العاده این فرضیه الهى را روشن می سازد و همگان را به تعظیم این عالیترین نمونه شعائر الهى وادار می کند، که هم خود، اهل نماز و راز و نیاز باشند و هم در جهت اشاعه فرهنگ نورانى نماز در جامعه تلاشى پیگیر نمایند، (الذین إن مکنّاهم فى الأرض اقاموا الصلوة)، تا به وظیفه دینى خود عمل نموده باشند و همواره مشمول رحمت بی پایان الهى قرار گیرند. و در این راستا فضلاى اهل قلم حوزه، رسالتى بس عظیم دارند که با تألیف و انتشار آثار ارزشمند دینى، فرهنگ نماز و انس با خداوند متعال را در جامعه دینى ترویج دهند و رایحه دلپذیر معنویت را به فضاى جان همگان بویژه نسل جوان برسانند. چنانچه تاکنون آثار فراوانى را در این رابطه منتشر نموده اند که از آن جمله است اثر گرانقدر فاضل گرامى جناب حجة الاسلام والمسلمین آقاى مصطفى خلیلى، تحت عنوان «نقش نماز، در شخصیت جوانان». و ما خادمان فرهنگى آستانه مقدّسه مفتخریم که در آغازین روزهاى سالى که به نام اوّلین شهید محراب، «حضرت امام على بن ابى طالب(علیه السلام)» نامگذارى شده، با عنایات کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه(علیها السلام) و مساعدتهاى تولیت معظم حضرت آیة الله مسعودى و معاون امور ادارى، مالى ایشان جناب آقاى فقیه میرزایى موفق به چاپ و نشر این اثر گرانمایه شدیم; باشد که گامى در جهت ترویج فرهنگ دینى برداشته و از اقامه کنندگان نماز باشیم.
مقدّمه
حمد و سپاس خدایى را سزاست که شکر شاکرین و حمد حامدین و ذکر ذاکرین و سعى خالصین متوجه درگاه اوست. ستایش بیکران مرا و راست که در خلق خویش هیچ کاستى نگذاشت بل همه مخلوقات حتى پست ترین شان را به راستى بگذاشت. تسبیح لایتناهى بر آستان او که آدمى را در مسیر سعادت بر همه موجودات، ولایت و تاج خلافت در سیاره زمین بر او کرامت و خلعت «لقد کرّمنا» بر اندامش عنایت و بعد از تکوین، مصداق «فتبارک» بر قامتش مقالت فرمود.
حمد و آفرین بر ذات جهان آفرین که هستى را آمیخته با حکمت و تعالیم را براى بشر همراه با مصلحت و براى وصول به سربلندى و عزّت توأم ساخته است.
و درود بى پایان بر ختم پیامبران و فص رسولان و اهل بیت و پاکان که شریعت به دست ایشان پایان و حجت خدا به عصمت آنان تمام گردید.
درود بى منّت و سلام با عزت بر سالکان راه طریقت و شاهدان کوى حقیقت که سر در راه حفظ شریعت در کف اخلاص نهاده و نزد دوست تحفه بردند.
با حمد بى انتهى بر ذات ربوبى و درود بى منتهى بر شأن مصطفوى، مُصحف بى مقدار نماز را محمّد ساخته تا شاید از این فریضه الهى که بزرگترین و مهمترین فریضه در تمامى ادیان الهى تشریع شده، نفوس مستعده بهره گیرند.
بر همه جوانان معزّز و مکرّم، معرفت به این نکته لازم است که در دین مبین اسلام، نماز لبیک همه ذاکران، عمل آزادگان، طواف عارفان، میقات کعبه عاشقان، سعى وصفاى پاکدلان، پرواز بیدار دلان مقصد سالکان، داروى دلهاى مجروح، شفاى قلبهاى محزون و تسکین دلهاى مفتون است. نماز کمال عابدان و معراج عالمان، معبد عاشقان و گل خوشبوى بوستان قلب پاک جوانان است.
جوان چون واجد قلب پاک و فاقد و فارغ از هرگونه ارزشهاى ناپاک است می تواند با نماز، پلّه هاى کمال را طى کند و به قلّه جمال باریابد. با برپایى نماز به مقام سرورى و سیادت راه یابد و دعاى اللهم اجعلنى للمتقین اماماً (خدایا مرا پیشواى پرهیزکاران قرارده) را ورد کلام خود سازد.
چون که هیچ عملى مثل نماز بینى شیطان را به خاک مذلّت نمی ساید و توجهات الهى را نصیب انسان نمی سازد و هیچ بندهاى جز از طریق نماز به مقام قرب نمی رسد. بسیار زیبا فرموده اند آن رهبر فرزانه که: «مبتدىترین انسانها رابطه خود را با خدا به وسیله نماز آغاز می کنند. برجسته ترین اولیاء خدا نیز بهشت خلوت اُنس خود با محبوب را در نماز می جوید. این گنجینه ذکر و راز را هرگز پایانى نیست و هر که با آن بیشتر آشنا شود جلوه و درخشش بیشترى در آن می یابد»
پس بیائیم همّت نمائیم که با تمسک به نماز به مقام قرب، راه یابیم و جوانى خویش را با سیره مردان الهى گره زنیم تا شاید در جهان جاودانى در منزلگه صادقان و صالحان منزل گزینیم که طوبى لهم و حسن مآب.
براى جوانان عزیز باید مسلّم باشد که هر چه در بهار جوانى کاشتند در پائیز پیرى درو خواهند نمود و به سنین بعد از جوانى عبادت را موکول نمودن از وسوسه هاى شیطانى است.
جوانا ره طاعت امروز گیر که فردا جوانى نیاید ز پیر
فصل اوّل :
نقش نماز در شخصیت جوانان
براى پرداختن به این موضوع که نماز در ساختار شخصیت جوان، موجد چه آثارى بوده و نقش و تأثیر آن تا چه حدى است به نظر می رسد که تبیین و توضیح چند مطلب در این باب لازم و ضرورى باشد. نخست حقیقت و روح نماز است و دیگرى اهمیت دوران نوجوانى و جوانى و نیز روحیه انفعالى و تأثیر پذیرى این نسل (نسل جوان) در مقابل عوامل خارجى است.
به نظر می رسد تا وقتى که مطالب و مسائل مزبور روشن نشود و جایگاه خود را پیدا نکنند فواید و آثار این امر عبادى یعنى نماز در زندگى جوانان در پردهاى از ابهام خواهد ماند و قطعاً موضوع مورد بحث، موضع و جایگاه حقیقى خود را پیدا نکند. لذا به همین خاطر ابتدا به مطالب مزبور پرداخته، سپس ارتباط نماز با تعدیل و تکامل شخصیتى و ایفاى نقش آن در زندگى فردى و اجتماعى جوانان را بیان خواهیم کرد.
روح و حقیقت نماز
نماز لفظ و واژهاى است که در متون دینى ما بعنوان «صلاة» از آن یاد شده و داراى معانى متعدّدى بوده که یکى از آن معانى، همین عمل مخصوصى است که به نام «نماز» در دین اسلام تشریع شده است. این لفظ در برخى از آیات به معناى سلام و تحیت آمده است آنجا که خداوند در قرآن می فرمایند:
إنَّ الله وملائکته یصلّون على النّبى یا ایّها الذین آمنوا صلّوا علیه وسلّموا تسلیماً.
«همانا خداوند و فرشتگان بر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) درود می فرستند شما هم اى اهل ایمان بر او صلوات و درود بفرستید و با تعظیم بر او سلام گوئید»
و در آیه دیگر با اشاره به همین معنى می فرمایند: هو الذى یصلى علیکم وملائکته «اوست خدایى که هم او و هم فرشتگانش بر شما تحیت و رحمت می فرستند.»
وبه معناى دعا هم در برخى از آیات آمده است. آنجا که به پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)دستور گرفتن زکات داده مىشود خداوند مىفرماید بعد از گرفتن زکات براى آنها و در حقشان دعا کن. خذ من اموالهم صدقة تطهّرهم وتزکیهم بها وصلّ علیهم إنّ صلواتک سکن لهم.
«اى رسول ما، تو از مؤمنان صدقات را بگیر تا بدان واسطه نفوس آنان را پاکیزه سازى و آنها را به دعاى خیر یاد کن همانا دعاى تو در حق آنان، موجب تسلى خاطر آنهاست»
«صلاة» به هر دو معناى مزبور که در حقیقت به معناى واحد بر می گردند که همان دعا باشد مورد بحث ما نیست بلکه مراد از «صلاة» همان معنایى است که با طریق مشخص و با ارکان مخصوص و جزئیات معین از طرف شارع مقدس، حقیقت پیدا کرده است و پیامبر خاتم(صلى الله علیه وآله وسلم)آن حقیقت نازله را در عمل تشریع و خود، آن را تحقق عملى بخشید. نه تنها شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در طول عمرش به عمل بدان پاى بند بود بلکه همه مسلمین موظف بودند که آن را شبانه روز پنج بار بجاى آورند. اَقم الصلاة لدلوک الشمس الى غسق اللیل.
«نماز را از زوال خورشید تا نهایت تاریکى شب برپا دار»
که این آیه اشاره اجمالى به نمازهاى پنج گانه دارد. نماز با این شیوه مرسوم که مصداق آن براى همه مسلمین روشن و آشکار است چیزى نیست که مورد فهم و درک نباشد چون آنچه که از سنّت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)و اهل بیتش استفاده می شود پر واضح است که این تلقى از نماز یعنى اعمال مخصوصهاى که با تکبیرة الاحرام شروع و به سلام ختم می گردد. و این است معناى دیگرى که از آیات استفاده می شود. آنچه که مسلّم است این است که این عمل ظاهرى که اصطلاحاً بدان نماز گفته می شود تمام حقیقت نماز نیست بلکه این صورت و چهره ظاهرى آن است. نماز امرى است الهى که تحقق آن همانند سایر امور داراى ظاهر و باطن است که در متون دینى به هر دو جهت آن اشارت رفته است. تصویر ظاهرى نماز همان است که با اعمال مخصوصه انجام گیرد و حفظ آن نیز فرض و واجب است امّا روح و باطن نماز عبارتست از: اخلاص، حضور قلب، ذکر خداوند و تعظیم در مقابل او، امید و دلبستگى به ذات ربوبى، اعتماد و رکون به وجود سرمدى و محو شدن در مقابل ذات یکتایى که در مقابل عظمت و جلالت او قیام نموده است.
حقیقت نماز اعم از معناى ظاهر و باطن است و محدود و محصور نمودن آن به ظاهر، چون محدود نمودن حقیقت انسان و انسانیت او به جسم مادى است. همانطور که حقیقت انسان در این جسم خاکى و هیکل مادى قالب گیرى شده و به اطوار مختلف و گوناگون درآمده و به این شکل ظاهرى وجود یافته است چنانچه خداوند فرماید: وقد خلقتکم اطواراً «وبه تحقیق شما را به صورت گوناگون آفرید»
حقیقت نماز هم چون سایر امور در باطن و روح او نهفته شده که این قالب و صورت را پذیرا شده است هرگاه آن حقیقت بخواهد در عالم خارج تحقق یابد قطعاً باید در همین طور و قالب خاص باشد و در غیر این صورت نماز نبوده بلکه پدیده دیگرى است.
هرگاه این قالب خاص و صورت ظاهرى نماز با روح و باطن آن آمیخته و قرین گردد نماز حقیقت خود را یافته و تأثیر خود را مىگذارد. در چنین ـ صورتى است که این امر الهى، ستون دین ، معراج مؤمنین ، روشنگر چهره مسلمین ، مقرِّب متقین ، مکمّل اخلاص مخلصین، مبعِّد خصائص ملحدین ، مسوِّد چهره شیاطین ، وممیّز مؤمنین از کافرین قرار می گیرد.
پس نمازى که فقط ظاهر داشته باشد و فاقد روح باشد مُعطى شى نخواهد بود. بنابر این قیام به ظاهر آن، تحرکى در نماز گزار ایجاد نخواهد کرد و از سوى ذات بارى به این نماز اقبال و توجهى نیست چنانچه از رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) روایت شده که فرمودند:
«خداوند متعال نظر نمىافکند به نمازى که آدمى دل خود را با بدن خود به نماز حاضر نکند»
پس حقیقت نماز اعم از صورت ظاهرى و معناى باطنى است و تمسک به هر یک از این دو بدون دیگرى نماز نیست در نتیجه هم کسانى که به ظاهر آن تشبث جسته و از روح آن بی خبرند از حقیقت نماز غافلند و هم آنانکه نماز نمىخوانند و ادعا دارند که ما به معنا و حقیقت آن رسیده ایم معرفتى از نماز ندارند چون نماز در هر دو صورت فاقد حقیقت است.
اهمیت دوران جوانى
بر هیچ اهل علمى پوشیده نیست که در شکل گیرى شخصیت هر فرد، مقطع جوانى از جایگاه خاص و اهمیت ویژهاى برخوردار است. شاید بتوان گفت که ثبات شخصیت هر انسانى در این سنین آغاز و به هر نحوى که شکل گیرد غالباً به همان صورت قوام یافته و تثبیت مىگردد و به همین دلیل در روایات بر اهمیت و برترى این مقطع سنى تأکیدات زیادى رفته و نیز روانشناسان این دوره را حیات مجدد انسان نامیده اند.
صاحب شریعت اسلام، حضرت خیر الانام که از سر چشمه وحى الهام می گرفت در تکریم و احترام به جوانان فرمودند:
فضل الشابّ العابد الذى یَعبُدُ فى صباه على الشیخ الذى یَعبُد بَعْدَ ماکَبُرَتْ سِنُّهُ کفضلِ المرسلین على سایر النّاس.
«فضیلت و برترى جوان عابد که از آغاز جوانى خدا را عبادت کند بر پیرى که وقت پیرى مشغول عبادت گردد چون فضیلت پیغمبران است بر سایر مردم»
و در جاى دیگر با اشاره به ارزش جوانى مىفرماید: اغتنم شبابک قبل هرمک.
«جوانی تان را قبل از فرارسیدن پیرى غنیمت و قدر بدانید»
وخطاب به والدین و مربیان در برخورد با جوانان و نوجوانان می فرمایند:
اوصیکم بالشّبان خیراً فانّهم اَرَقُّ افئِدةً انّ الله بعثنى بشیراً ونذیراً فحالفنى الشُّبّانُ وخالفنى الشیوخُ ثُمَّ قَرَاَ فطال علیهم الأمَدُ فقستْ قلوبُهُم.
«به شماها در باره نوبالغان و جوانان به نیکى سفارش می کنم که آنها دلى رقیقتر و قلبى فضیلت پذیرتر دارند. خداوند مرا به پیامبرى برانگیخت تا مردم را به رحمت الهى بشارت دهم و از عذابش بترسانم. جوانان سخنان مرا پذیرفتند و با من پیمان محبت بستند ولى پیران از قبول دعوتم سرباز زدند و به مخالفتم برخاستند. سپس به آیه هاى از قرآن اشاره کرد و درباره مردم کهن سال و پیر که مدت زندگى آنان به درازا کشیده و دچار قساوت قلب شده اند سخن گفت»
همه این سخنان گوهر بار که در خطاب به مسلمانان تأکید داشتند علاوه بر سیره عملى و برخورد بزرگوارانه و محترمانهاى که با جوانان داشته اند حاکى از حساسیت عنفوان جوانى است.
بنابر این از منظر علم و دین، در تمام عمر و طول حیات انسانى هیچ برهه اى مهمتر از دوره نوجوانى و جوانى نیست. یکى از روانشناسان معروف غربى بنام دکتر «ماى لى» در اهمیت این دوره از عمر آدمى چنین می گوید:
«در نوجوانى مسأله شخصیت و هویّت با شدّت تمام از نو وارد میدان می شود پس نوجوانى و جوانى یکى از مراحل و مراتب بارور هستى است که طى آن ساختهاى قطعى شخصیت و هویت بزرگسال تثبیت شده یا دوباره مطرح می کردند»
انعطاف پذیرى روحیه جوانان
نسل جوان تنها قشر منحصر به فردى است که بیشترین روحیه تأثیر پذیرى را داراست شفافیت روحیه جوانان و حساسیت ایشان، عامل اصلى توجه دستگاههاى تبلیغاتى استکبار و بنگاههاى فرهنگى غرب، براى سوق دادن آنان به انحرافات اخلاقى و اهداف پلید خویش در طول تاریخ بوده است.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 71 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
مطالعات اولیه ؛
ابتدای مسیری را که می خواهند در آن تونل حفاری شود را مورد بررسی قرار می دهیم . به این صورت که هیاتی از مشاورین ، طراحان و نقشه بردران مسیر را بصورت هوایی یا زمینی بازدید کرده و سه مسیر پیشنهادی در نظر گرفته می شود بعد در دفتر فنی این سه مسیر از نظر های مختلف مورد بررسی قرار می گیرد و بهترین مسیر از بین آنها انتخاب می شود .
مسیر انتخاب شده توسط مهندسین زمین شناس مورد بررسی قرار میگیرد و در فواصل مختلف از کوه نمونه برداری می کنند و آنها را در آزمایشگاه مورد بررسی قرار می دهند ، و گسلهای موجود در منطقه را شناسائی و نوع حرکت آنها را مشخص می کنند ، سپس نقشه ای از مقطع طولی کوه انتخاب کرده و روی آن جنس نوع سنگها ، محل گسلها و مقاطع ریزشی را مشخص می کنند .
در مرحله بعد مسیر توسط نقشه برداران میخ کوبی می شود و از هردو طرف کوه مورد بررسی قرار می گیرد و بعد از مثلث بندی کردن مراحل ساخت تونل شروع می شود .
ابتدا قسمتهای کم ارتفاع در دو سرکوه که از سنگهای شکننده و ترک دار می باشند را از هرد و طرف ابتدا و انتهای تونل کوه بری کرده تا مقاطع اصلی تونل که سطحی تقریباً یکپارچه است بدست آید .
در تونل های بزرگ حفاری از هر دو طرف کوه شروع می شود و این عمل آنقدر ادامه پیدا کرده تا هر دو حفره تونل به هم برسند .
درموقع حفاری باید مرتباً مسیر از هر دو طرف توسط نقشه برداران بررسی شود چون اگر اشتباهی در این مرحله صورت گیرد وتونل از هر دو طرف به هم نرسد چه از نظر اختلاف ارتفاع و چه از نظر مقطع چپ وراست ، عواقب جبران ناپذیری را به همراه دارد .
حفاری در دو مرحله انجام می شود . به این صورت که اول سطح بالائی تونل که تقریباً 3/2 ارتفاع تونل می باشد را حفاری کرده و بعد از اتمام کار شروع به کف برداری یعنی 4/1 پائین تونل می کنیم .
ارتفاع حفاری اولیه تونل باید به اندازه ای باشد که ماشینهای سنگین بتوانند برای تخلیه سنگهای تونل براحتی در آن حرکت کنند .
چگونگی حفاری :
این عمل بوسیله مته های دستی و یا دستگاههای حفاری و چالزنی از جمله ارتراک و درل واگن صورت می گیرد .
باید ابتدا مقطعی را که می خواهیم چالزنی کنیم در سطح اولیه مقطع تونل خط کشی کنیم بعد محل چالها روی سطح مشخص شود و سپس چالها را به طول و مقطع مناسب حفر کنیم . سپس داخل آن را با دینامیت و مواد آمفو پر کرده و چاشنی گذاری کنیم و آنگاه خاک سرند شده مرطوب ریخته و بکوبیم .
این کار را برای هر یک از چالها انجام داده و سیمهای آنها را به هم وصل کرده ، و بوسیله سیمی بلند و دور از محل انفجار برق یا باطری را وصل می کنیم و انفجار صورت می گیرد .
نحوه چاشنی گذاری؛
در موقع چاشنی گذاری و استفاده از مواد منفجره چه از نظر مقدار ، فاصله چالها و ترتیب بندی انفجار باید دقت زیادی کرد .
از نظر مقدار مواد جداولی وجود دارد که می توان به آنها رجوع کرد و آنها را مورد استفاده قرار داد ولی با توجه به مختلف بودن جنس سنگها و مواد منفجر بهتر است از روش تجربی مقدار موارد را بدست آورد .
اگر در مقدار مواد دقت نشود ، چه کم و چه زیاد خسارت را به همراه دارد اگر مقدار مواد کم باشد مقاطع مورد نظر به میزان دلخواه حفاری نمی شود و لازم به انفجار مجدد می باشد و این امر از نظر وقت و مقدار مواد اقتصادی نیست ، و اگر مقدار مواد زیاد باشد . اولاً ممکن است موجب ریزش تونل شود و ثانیاً مقدار ریزش تونل باید بعداً توسط بتن یا سنگچین تا سقف خود کوه پرشود و این عمل هم از نظر هزینه و وقت به ضرر می باشد .
از نظر چاشنی گذاری :
چاشنی به چند گروه تقسیم بندی می شوند مهمترین آنها چاشنی فوری و تاخیری می باشد که چاشنی های تاخیری نیز بر اساس سرعت زمان انفجار آنها به یک ناحیه ، دو ثانیه و . . . تقسیم بندی می شوند ، پس باید تربیت چاشنی گذاری رعایت شود . مثلاً در ترانشه ها چاشنی ها باید به ترتیبی کارگذاشته شوند که از بالا به پائین منفجر شوند تا بهترین کاربری را دارا باشند و استفاده بهینه از مواد و مصالح شود .
فاصلــه چـــالها :
فاصله چالها باید به نحوی باشد که شعاع انفجار هر چال ، شعاع انفجار چال بعدی را پوشش دهد تا مقطع دلخواه تخریب شود .
بعد از هر انفجار سنگهای خرد شده بوسیله لودر و کامیون به بیرون از تونل حمل می شود . اگر سنگهای خرد شده دارای مقاوت کافی باشند می توان از این سنگها برای مصالح بتن و غیره استفاده کرد . برای این کار می توانیم مقدار مواد منفجره را افزایش داده و یا چالها را به هم نزدیک کنیم تا مصالح ریز بدست آید . این کار چند مزیت دارد ، اول اینکه ازنظر تعداد دفعات حمل ونقل به نفع بوده و استفاده بهینه از مصالح تونل می شود و دیگر اینکه دانه های سنگی که دربتن استفاده می شود صد درصد در همه جهت شکسته و عاری از خاک می باشند .
کـف بــرداری تــونل :
بعد از حفاری قسمت فوقانی تونل و رسیدن دو طرف تونل به هم نوبت به کف برداری تونل می شود این کف برداری همانند مقطع فوقانی تونل توسط چالزدن وانفجار صورت می گیرد با این تفاوت که این بار چالها به جای افقی بصورت عمودی و یا مایل زده و انفجار می شوند همانطور که در کف برداری تونل جلو می رویم می توان مراحل بعدی تونل را پشت سر هم انجام داد از جمله پی ریزی ، دیوار سازی ، قالب بندی ، بند ریزی ، سنگ چینی و . . .
بعد از پایان پی کنی نوبت به بتن ریزی پی می رسد ، این بتن ریزی حجمی و وزنی می باشد و فقط برای اتصال به مرحله اول دیوار ستون آماتورهائی به شکل انتظار در درون بتن خز می کنیم ، معمولاً بتن 300 مورد مصرف قرار می گیرد .
بعد از بتن ریزی پی نوبت به قالب بندی وبتن ریزی مرحله اول دیوار بتنی تونل می رسد که بتن این مقطع نیز معمولاً بتن 300 می باشد
همانطور که دیواره ستون ساخته وبتن ریزی می شود ،پشت سر آن تا ارتفاع بالای دیوار خاک دستی ریخته می شود.
این امر برای ساختن در قالب بندی وکم کردن ارتفاع برای سنگ کاری می باشد.
در نزدیکی تونل معدنی را پیدا می کنیم که سنگهای ان از نظر مقاومت و از نظر رنگ مورد قبول استاندارد ماباشد بعد این سنگها را توسط سنگتراشان جدا کرده وبه شکل مورد نظر تراشیده می شود.
سنگهایی که در نما استفاده می شود باید ، سنگ مالویی باشدکه حتماً یک طرف آن صاف باشد وشکل آن بصورت مربع یا مستطیل باشد.وسنگهایی که درپشت آن برای پر کردن استفاده می شود لازم نیست صاف وصیقلی شوند.
سنگ چینی به این صورت انجام می شود که اول سنگهای مالون نما گذاشته می شوند وبعد از آن پشت آن را با سنگ وملات ماسه سیمان به صورت لایه لایه کار می کنند .
باید توجه داشت که این سنگ چینی باید تا زیر سقف انفجار شده و حفاری شده ادامه پیدا کند تا به ان بچسبد و بین آن هیچ فاصله ای نباشد .
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 11 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
این مقاله دارای تصویر است که در سایت قابل نمایش نیست
درجه بندی تخم مرغها بر حسب کیفیت و ظاهر پوسته، سفیده و زرده تعیین میگردد:
1-درجه AA:
* پوسته: تمیز-فاقد ترک خوردگی-زبر- سفت - بدون بدشکلی و با فرم طبیعی (بیضی شکل و با یک انتهای پهن تر)
* اتاقک هوایی: با عمق کمتر از 3 میلی متر.
* سفیده: با قوام و با اندکی ارتفاع-سفیده غلیظ مشهود است-نسبت سفیده غلیظ از سفیده رقیق بیشتر است.
* زرده: سفت و باقوام است-در مرکز سفیده قرار دارد- با لبه های مشخص -غشای ویتلین محکم و سفت است-زرده گرد است.
* شالاز: برجسته ونمایان است.
* نمای پس از شکسته شدن: تخم مرغ سطح کمی را اشغال میکند.
* کهنگی: حداکثر 10 روز.
2-درجه A:
* پوسته: تمیز- فاقد ترک خوردگی- سفت - زبر- بدون بدشکلی و با فرم طبیعی (بیضی شکل و با یک انتهای پهنتر)
* اتاقک هوایی: با عمق کمتر از 6 میلی متر.
* سفیده: با قوام و با اندکی ارتفاع-سفیده غلیظ مشهود است-نسبت سفیده غلیظ از سفیده رقیق بیشتر است.
* زرده: سفت و باقوام است-در مرکز سفیده قرار دارد- با لبه های مشخص -غشای ویتلین محکم وسفت است-زرده گرد است.
* شالاز: برجسته ونمایان است.
* کهنگی: حداکثر 15 روز.
* نمای پس از شکسته شدن: سطح بیشتری نسبت به تخم مرغ درجه AA اشغال میکند.
3- درجه B:
* پوسته: اندکی لکدار و کثیف-دارای اندک بدشکلی و فرم غیر طبیعی.
* اتاقک هوایی: با عمق 9 میلی متر.کیسه هوایی ممکن است شناور گردد.
* سفیده: نسبت سفیده رقیق از سفیده غلیظ بیشتر است- سفیده رقیق و آبکی است.
* زرده: در مرکز سفیده واقع نیست-مسطح است-غشای ویتلین شکننده است و زرده پس از شکستن تخم مرغ ممکن است پخش گردد.
* شالاز: نامشخص است.
* کهنگی: بیش از 15 روز.
* نمای پس از شکسته شدن: سطح وسیعی را اشغال میکند.
4- درجه C:
پوسته کثیف و ترکدار-سفیده بسیار آبکی و رقیق-در سفیده لخته خون دیده میشود-اتاقک هوایی بیش از 9 میلی متر عمق دارد-زرده کاملا مسطح و پخش شده.
نکته:تخم مرغهای درجه C در بازار مواد غذایی عرضه نمیگردد.
نکته:هر چه نسبت سفیده غلیظ به سفیده رقیق بیشتر باشد تخم مرغ تازه تر و مرغوبتر است.
تغییراتی که با گذشت زمان و افزایش کهنگی در تخم مرغ پدید می آید:
1- اتاقک هوایی بزرگتر و حجیم تر میشود. (به علت ورود هوا به آن)
2- تخم مرغ افت حجمی پیدا میکند. (به علت خروج دی اکسید کربن و آب)
3- زرده مسطح تر شده و قطرش افزایش می یابد. زرده ممکن است بیضوی شکل تر گردد.
4- غشاء خارجی زرده (ویتلین) شکننده تر میگردد.
5- شالاز نامشخص تر میشود.
6- با خروج دی اکسید کربن PH تخم مرغ افزایش می یابد.
7- سفیده غلیظ، رقیق و آبکی میگردد.
8- تخم مرغ پس از شکسته شدن سطح بیشتری را اشغال میکند.
9- پوسته از حالت زبری درآمده و صافتر و صیقلی تر میشود.
سایز تخم مرغها:
سایز تخم مرغها به سن مرغ، نژاد مرغ، وزن مرغ، جیره غذایی مرغ و شرایط محیط پرورش مرغ بستگی دارد.
1- جامبو(JUMBO):هر کدام از آنها بیش از 69 گرم وزن داشته و هر 12 عدد آنها 850 گرم وزن دارد.
2- خیلی بزرگ(EXTRA LARGE):هر کدام از آنها 69-64 گرم وزن داشته و هر 12 عدد آنها 765 گرم وزن دارد.
3- بزرگ(LARGE):هر کدام از آنها 63-56 گرم وزن داشته و هر 12 عدد آنها 680 گرم وزن دارد.
4- متوسط(MEDIUM):هر کدام از آنها 55-49 گرم وزن داشته و هر 12 عدد آنها 595 گرم وزن دارد.
5- کوچک(SMALL):هر کدام از آنها 48-42 گرم وزن داشته و هر 12 عدد آنها 510 گرم وزن دارد.
6- خیلی کوچک(PEEWEE):هر کدام از آنها کمتر از 42 گرم وزن داشته و هر 12 عدد آنها 425 کرم وزن دارد.
نحوه تشخیص تخم مرغ تازه، کهنه و فاسد بوسیله لیوان آب و نمک (محلول آب و نمک 10 درصد):
1- تخم مرغ کهنه به علت نفوذ هوا از طریق روزنه های پوسته و افزایش حجم کیسه هوایی، سبک تر میشود.
2- تخم مرغ تازه به ته ظرف رفته اما تخم مرغ کهنه در سطح آب شناور میگردد.
3- چنانچه تخم مرغ بصورت افقی (خوابیده) ته ظرف قرار گیرد، تخم مرغ خیلی تازه است. اما اگر بصورت قائم (با انتهای پهن تر به سمت بالا) در آید کهنگی تخم مرغ 3 هفته میباشد. چنانچه تخم مرغ بطور مایل ته ظرف قرار گیرد یک هفته از عمر تخم مرغ می گذرد.
4- چنانچه تخم مرغ در سطح آب بصورت عمودی غوطه ور گردد کهنه و اگر بصورت افقی غوطه ور گردد خیلی کهنه و احتمالا فاسد است.
5- برای تعیین فاسد بودن تخم مرغ بایستی آن را بشکنید. تخم مرغ فاسد بوی نامطبوعی دارد.
نکته: از اضافه نمودن نمک زیاد به آب خودداری کنید چراکه در این حالت تخم مرغهای سالم و تازه نیز در آب شناور خواهند شد.
نگهداری و خرید تخم مرغ:
1- چنانچه تخم مرغ بطور تصادفی پس از خرید و یا در آشپزخانه ترک برداشت، آن را درون یک ظرف در دار شکسته و پس از بستن درب ظرف آن را در یخچال نگهداری کنید. حداکثر ظرف 2 روز تخم مرغ را مصرف کنید.
2- از مصرف تخم مرغهای ترکدار و یا آنهایی که بیش از 2 ساعت بیرون از یخچال مانده اند خودداری کنید.
3- بهترین شرایط نگهداری تخم مرغ درون یخچال با دمای 4 درجه سانتی گراد و رطوبت 80-70 درصد است.
4- مدت زمان مجاز نگهداری تخم مرغ ها در یخچال 5-4 هفته میباشد.
5- تخم مرغها را همواره در کارتن مخصوص خودشان و با انتهای پهن تر به سمت بالا نگهداری کنید. نگهداری تخم مرغها در کارتن مخصوص از ترک برداشتن تخم مرغها جلوگیری کرده و مانع جذب بو توسط تخم مرغها میگردد.
6- در هر 20 هزار تخم مرغ یکی ممکن است آلوده به باکتری سالمونلا باشد بنابراین تخم مرغها را حتما قبل از مصرف کاملا بپزید تا منعقد گردند.
7- خرید تخم مرغ را در انتهای لیست خرید خود قرار داده و پس از خرید به محض ورود به منزل آنها را فورا درون یخچال قرار دهید.
8- هیچگاه تخم مرغها را در مجاورت غذاهای با بو و طعم تند نظیر پیاز، سیر، پنیر، کلم و گوشت قرار ندهید، چراکه تخم مرغ این بوها را از طریق منافذ پوسته به خود جذب میکند.
9- تخم مرغها را همیشه در داخل بدنه اصلی یخچال نگهداری کنید و نه در قسمت درب آن (به خاطر نوسانات زیاد دمایی در قسمت درب)
10- تخم مرغ پخته زودتر از تخم مرغ خام فاسد میگردد. تخم مرغ پخته بایستی حداکثر ظرف یک هفته مصرف گردد.
11- از قرار دادن تخم مرغ کاملا پخته درون فریزر خودداری کنید.
12- تخم مرغ کامل زده شده را حداکثر میتوان تا 4 ماه در فریزر نگهداری کرد.
13- تخم مرغهای با پوسته تمیز، سفت، زبر و فاقد ترک خوردگی را خریداری کنید.
14- کاهش کیفیتی که در تخم مرغ طی یک روز در خارج یخچال ایجاد میگردد معادل یک هفته نگهداری درون یخچال است.
15- معمولا تخم مرغهایی که بصورت صنعتی تولید میگردند کاملا با رعایت اصول بهداشتی شسته و تمیز گردیده و سپس یک ماده روغنی روی آنها اسپری می گردد تا کیفیت و تازگی تخم مرغها حفظ گردیده و از فساد زود هنگام آنها جلوگیری کند. بنابراین از شستن تخم مرغها خودداری ورزید. (مگر هنگام مصرف)
16- سفیده خام را در یخچال درون ظروف دربسته تا 4 روز میتوان نگهداری کرد. زرده خام را به شرطی که درون آب فرو رفته باشد، تا 3 روز می توان در ظرف دردار درون یخچال نگهداری کرد. تخم مرغ پخته شده (چه داخل پوسته و یا پوست کنده) را میتوان تا 6 روز درون یخچال درون ظرف دربسته نگهداری کرد.
17- از مصرف تخم مرغ خام ویا نیم بند (عسلی) خودداری کنید. هم بخاطر احتمال آلوده بودن تخم مرغ و هم به علت غیر قابل هضم بودن سفیده خام.
18- پس از کار با تخم مرغ دستها ولوازمی که با تخم مرغ خام در تماس بوده اند را کاملا با آب ومواد شوینده تمیز کنید.
19-در صورت فریز کردن تخم مرغ خام کامل به آن اندکی نمک، شکر و یا عسل اضافه کنید.
20- هرگز تخم مرغ را با پوسته درون مایکروفر قرار ندهید چراکه منفجر خواهد شد.
نحوه جدا کردن زرده و سفیده:
1- روش سنـــتی: در ایـن روش زرده و سـفـیـده تـوســط
پوسته جدا میگردد. این روش توصیه نمیگردد چراکه احتمال
آلوده شدن سفیده وزرده زیاد است.
2- روش ایجاد سوراخ با سوزن: در این روش بوسیله یک سوزن تمیز در پوسته تخم مرغ یک سوراخ به قطر 4 میلی متر ایجاد میشود. سپس سفیده از پوسته خارج گردیده و زرده درون آن باقی میماند.
3- استفاده از قیف: یک قیف بهداشتی را روی یک ظرف قرار دهید. سپس تخم مرغ را درون آن بشکنید. سفیده تخم مرغ به ظرف زیرین منتقل گردیده اما زرده درون قیف باقی میماند. دهانه قیف بایستی از قطر زرده کمتر باشد.
4- توسط جداساز تخم مرغ: استفاده از جداکننده های تخم مرغ بسیار بهداشتی و آسان خواهد بود.
نحوه زدن و فرم دهی سفیده :
نکته:حجم سفیده پس از زده شدن میتواند تا 8 برابر افزایش یابد.
1- استفاده از ظروف مسی و یا استیل زنگ نزن بهترین گزینه میباشد. هرگز از ظروف آلومینیومی استفاده نکنید.
2- ظرف و همزن بایستی کاملا تمیز و عاری از هرگونه روغن (چربی) باشد. وجود روغن و زرده در سفیده مانع از کف کردن مناسب آن میگردد.
3- سفیده را قبل از زدن چند دقیقه در دمای اتاق قرار دهید.
4- درصورتی که ظرف مسی در اختیار ندارید اندکی کرم تارتار (پتاسیم بی تارتاریت که نوعی نمک ترش است) به سفیده اضافه کنید. کرم تارتار به عنوان پایدار کننده از فروکش کردن کف پس از افزایش حجم در سفیده و پس از اتمام زدن جلوگیری میکند. برای هر 4 سفیده 1/4 قاشق چایخوری کرم تارتار کافی است. هرگز کرم تارتار را با ظرف مسی بکار نبرید.
5- با حرکت چرخشی شروع به هم زدن سفیده کنید. با سرعت 2 دور در ثانیه. پس از 30 ثانیه سفیده شروع به کف کردن میکند. سرعت را به 4 دور در ثانیه افزایش دهید.
6- پس از 3-2 دقیقه هم زدن، سفیده حجمش افزایش می یابد.
7- پس از 2 دقیقه دیگر سفیده به حداکثر حجم خود میرسد.
8- در این لحظه ظرف را وارونه کنید .سفیده نبایستی پس از وارونه کردن ظرف شره کند وگرنه باید به زدن ادامه داد.
9- از زدن بیش از حد سفیده خودداری کنید. چراکه سفیده دیگر با سایر اجزای مواد غذایی مخلوط نخواهد شد.
نکته: چنانچه از همزن برقی برای زدن سفیده استفاده می کنید، همیشه از سرعت کم شروع کرده و به تدریج پس از 60 ثانیه سرعت همزن را افزایش دهید. سفیده را بیش از 3 دقیقه با همزن برقی نزنید.
فرم دهی به زرده:
1- زرده بایستی با اندکی شکر حین زدن مخلوط گردد تا از دانه دانه شدن (متبلور شدن) آن طی حرارت دیدن جلوگیری شود.
2- زرده را درون ظرف ریخته وشروع به زدن کنید.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 15 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید