دانلود مقاله کنترل و کاهش پدیده کودک آزاری

 

 

مقدمه:
انسان در طول دوران کودکی یکی از آسیب پذیرترین دوره های عمر خود را می گذراند و به نظر می رسد با وجود پیشرفتهای همه جانبه در علوم و تکنولوژی این روند همچنان ادامه دارد همه روزه کودکان بسیاری در جهان بر اثر بیماری های قابل پیشگیری جان خود ار از دست می دهند و تعداد بیشماری نیز با مخاطراتی روبرو می شوند که مانع حفظ سلامت و رشد آنان می گردد. فقر بیسوادی سو تغذیه جنگ انواع سود استفاده ها تبعیض نژادی و نداشتن امنیت از جمله مواردی هستند که همواره کودکان را در سراسر جهان مورد تهدید جدی قرار داده اند.
پیامدهای ناگوار کودک آزاری تنها متوجه کودک و خانواده وی نبوده و همه جامعه را در برمی گیرد زیرا کودکان آزار دیده امروزه اشخاص آزار گر فردا خواهند بود و این تسلسل همچنان ادامه خواهد داشت. افرادیکه در کودکی در معرض اذیت و آزار قرار گرفته اند نمی توانند در آینده تعاملی سالم و منطقی با دیگر اعضای جامعه بر قرار کنند بنابراین هزینه های بالایی برای از دست رفتن ظرفیتهای به همه جامعه تحلیل می شود.
بررسی های انجام شده ثابت می کند که افراد خشن در دوران کودکی قربانی یا شاهد خشونت بوده اند . به این ترتیب خشونت خانگی به یک فرد خاتمه نمی یابد و قربانی در بزرگسالی و پس از تشکیل خانواده همان رفتار را فرا گرفته و در خانواده آن را جهت حل تعارض ها و تنش های خانوادگی به کار می گیرد. اثرات سوآزا رو اذیت کودکان به دو صورت کوتاه مدت و دراز مدت بروزمی کند.
اثرات طولانی مدت سو رفتار بر کودکان می تواند باعث تاخیر در رشد و نمو آنها گردد .
در جوامع اولیه با این که قوانین و مقررات مدون وجود نداشت لکن برای حفظ نظم و امنیت در اجتماع نظامات سختی حکم فرما بود و مختلف از نظام اجتماعی یک فرد خبیث و غیر قابل ترحم محسوب می شد و مردم برای در امان بودن از غصب الهی او را به شدت مجازات می کردند . عفو و گذشت جزو معایب به شمار می رفت انتقام حد وحصری نداشت و غالبل اطفال قربانی انتقام جویی می شدند.
از قرون وسطی تا آغاز دوران انقلاب صنعتی کودکان همواره به صورت قشر زیر دست و آسیب پذیر جامعه به شمار می رفته اند آغاز دوران صنعتی مصادف بود با بیکاری کشیدن از کودکان در کارخانجات صنعتی که نهایتا این موضوع منجر به وضع «قانون کار کودکان» در ایالات متحده باشد با این حال موضوع کودک آزاری طی چند دهه اخیر یعنی از زمانیکه اصلاح نشانگان کود ک مصدوم توسط هنری کمپ در سال 1962 ابلاغ گردید به شکل جدی مطرح شده است.
در سال 1979 واقعه بی نظیری در زندگی کودکان در سطح جهان تحت عنوان «سال جهانی کودک» به در خواست 149 کشور عضو سازمان ملل اتفاق افتاد که باید تلاش همگانی و جهانی برای بهبود وضعیت کودکان به شمار آید. در آن اجلاس مقرر شد کمیته های خاصی برای پرداختن به موضوع «کودک آزاری» و تاکید بر حقوق کودک در کشورهای عضو تاسیس و مشغول به کار شوند.
در ایران نیز در سال 1381 «قانون حمایت از کودکان و نوجوانان» در مجلس تصویب شد تا مانع آزاری و شکنجه کودکان توسط والدین گردد. لازم به ذکر است که اقدامات تربیتی والدین در این قانون مستثنی است.
از سوی دیگر توجه به اینکه نکته ضروریست که کودکی که قربانی کودک آزاری و سو استفاده شده چنانچه در زمان کودکی حمایت های لازم خانوادگی را از سوی یک والد سالم دریافت کرده باشد زنجیره یا چرخه معیوب سو رفتار قطع می گردد. همچنین آنهایی که حمایت ها و درمان های لازم کودک آزاری را دریافت داشته اند و در حال حاضر نیز دارای رابطه مناسب و بدون آزار با همسر خود هستند اقدام به آزار کودکان خود نخواهند کرد. تمامی این عوامل تشخیص زود رس کودک آزاری را مهم و حیاتی می سازد.

 

فرضیه:
فرضیه ای که برای این پژوهش می توان بیان کرد این است که اگر مسئولان کشور ما و نه تنها کشور ما بلکه تمام کشورها بیایند به قوانین که تصویب می شود عمل کنند و تنها این نباشد که حرفهایی را بزنند ولی به آن عمل نکنند. پس فرضیه ای من در این موضوع پژوهش این است که با اقداماتی که در این تحقیق بیان شده و با عمل کردن به آنها موجب کنترل و کاهش این آسیب اجتماعی یعنی کودک آزاری شوند.
اهداف:
اهداف طرح در 2 بخش کلی و اختصاصی به شرح ذیل می باشد:
هدف کلی:
کنترل و کاهش پدیده کودک آزاری
اهداف اختصاصی:
ارتقا آگاهی های گروه هدف طرح در خصوص کودک
ارتقا آگاهی های گروه هدف در خصوص مهارت های زندگی
آشنایی با منابع موجود در جامعه برای گروههای هدف
بررسی وضعیت قوانین موجود
سیاست ها:
توجه به سطوح مختلف پیشگیری
توجه به فرد خانواده و جامعه
توجه به آموزش و پژوهش
فراهم کردن زمینه های همکاری درون بخشی و برون بخشی
بهره گیری از مشارکت سازمان های غیر دولتی
شفاف سازی عملکرد ها
تخصصی و در دسترس قرار دادن خدمات به افراد

 

فرصت ها:
توجه بیشتر به مسئله حمایت از کودکان به ویژه کودکان آزار دیده در قوانین
فراگیرتر شده آموزش مهارت های زندگی
حساسیت بیشتر مسوولین و مردم نسبت به کودکان
گسترش مراکز ارایه کننده خدمات به کودکان در معرض آزار و آزار دیده
دسترسی بیشتر به منابع علمی
افزایش نیروهای متخصص در حوزه های مختلف در زمینه کودک آزاری
فعال شدن سازمان های غیر دولتی در حوزه امور کودکان
فراهم شدن زمینه های همکاری بیشتر دستگاههای مرتبط با موضوع
وجود رویکرد مذهبی و فرهنگی قوی و تاثیر گذار در جهت اعتلای ارزش انسانی و اجتماعی کودکان و نوجوانان

 

تهدیدها:
فراگیر نشدن آموزش مهارت های زندگی برای آحاد جامعه
عدم همکاری دستگاههای همکار در اجرای طرح
پنهان نگه داشتن موارد کودک آزاری در جامعه مدرسه خانواده و...
ناکافی بودن خدمات موسسات رفاهی و حمایتی به دلیل محدودیت های اجرایی
کمبود نیروی انسانی متخصص
عدم تامین اعتبار مورد نیاز دستگاهها برای اجرای فعالیت ها و برنامه ها
گروه هدف:
کلیه کودکان در معرض آزار و آزار دیده و خانواده آنان
والدین
مربیان و معلمان
مددکاران اجتماعی روانشناسان و مشاوران
کارکنان نیروی انتظامی
کارکنان دادگستری
کارکنان وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی
سایر افراد سازمانها(دولتی غیر دولتی) مرتبط با کودکان (موسی چلک 1380)
از سوی دیگر توجه به اینکه نکته ضروریست که کودکی که قربانی کودک آزاری و سو استفاده شده چنانچه در زمان کودکی حمایت های لازم خانوادگی را از سوی یک والد سالم دریافت کرده باشد زنجیره یا چرخه معیوب سو رفتار قطع می گردد. همچنین آنهایی که حمایت ها و درمان های لازم کودک آزاری را دریافت داشته اند و در حال حاضر نیز دارای رابطه مناسب و بدون آزار با همسر خود هستند اقدام به آزار کودکان خود نخواهند کرد. تمامی این عوامل تشخیص زود رس کودک آزاری را مهم و حیاتی می سازد.
تعاریف:
کودک:
بر اساس ماده یک پیمان نامه حقوق کودک و سازمان یونیسف کودک به افرادی اطلاق می شود که کمتر از 18 سال سن دارند.

 

کودک آزاری :
«هر گونه آسیب جسمی فکری جنسی سو استفاده و بی توجهی و بدرفتاری با کودکان زیر سنین 18 سال توسط فردی که حضانت و سر پرستی کودک را بر عهده دارد و یا توسط یک فرد بزرگتر که این فرد می تواند در کانون خانواده یا خارج از کانون خانواده باشد»
کودک آزاری:
درباره کودک آزاری تعاریف متعددی ارائه شده است. این تنوع و تعاریف متضاد باعث شده تا مقایسه میزان بدرفتاری در بین کشورهای مختلف غیرممکن گردد لیکن چند تعریف کلی از کودک آزاری به شرح ذیل ارائه می گردد.
نقوس سیگل و فاستر (1993) کودک آزاری را بدین گونه تعریف می کنند:
«هر گونه آسیب جسمی فکری جنسی سو استفاده و بی توجهی و بدرفتاری با کودکان زیر سنین 18 سال توسط فردی که حضانت و سرپرستی کودک را بر عهده دارد»

 

برخی روان شناسان در تعریف کودک آزاری چنین می گویند:
«کودک آزاری به پدیده ای اطلاق می گردد که کودک توسط یک فرد بزرگتر که این فرد می تواند در کانون خانواده یا خارج از کانون خانواده باشد مورد آزار و اذیت قرار گیرد این آزار ممکن است جسمی و یا روانی باشد. آزارهای روانی که به کودک اعمال می شود تبعات روحی دراز مدت به همراه داشته و سبب ترسو شدن منفعل شدن و.. کودک می شود.»
طبق قانون دادگاه خانواده ایالت نیویورک (1976) کودک آزاری یعنی:
«شرایطی که سبب می شود والدین یا سایر افرادی که به طور قانونی تامین سلامت و رفاه یک کودک زیر 18 سال را بر عهده دارند یا خود اقدام به کودک آزاری کنند ویا به دیگران اجازه دهند تا کودک را آزار و اذیت نمایند.»

 

در تعاریف دیگر از کودک آزاری آمده است:
«کودک آزاری به مفهوم توصیفی انجام هر گونه صدمه و آسیب جسمانی یا روانی(هیجانی) به کودک است. بدون ان که توضیحی مستدل و اقناعی داشته باشد.»
«آزار یک کودک می تواند به معنی آزار جسمانی بی توجهی و نادیده گرفتن طفل آزار جنسی و آزار روحی او باشد.»
«کودک آزاری را به معنی تجاوز به حقوق قانونی کودکان و رساندن آسیب بدنی و روانی به آنها تعریف کرده اند.»
«کودک آزاری رفتاری است که در آن کودک توسط اطرافیان مورد سو استفاده های مختلف جسمی جنسی و عاطفی قرار می گیرد.»
انجمن روان پزشکی امریکا در چهارمین دفترچه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (1994) در فصلی تحت عنوان «سایر شرایطی که ممکن است مورد است مورد توجه بالینی قرار می داند.»
همچنین در تعریف از کودک آزاری و تعیین آن بیان شده است که «کودک آزاری و تنبیه هر دو خشونت محسوب می شوند و در کودک آزاری قصد و نیت آشکارا لذا بردن ا زآزار کودک برای وارد کردن آسیب بدنی تعریف شده است و آن می تواند گویای حالات نابهنجار روانی افراد آزار دهنده باشد. کودک آزاری نوعی خشونت جسمانی است که منجر به ایجاد جراحات و صدمات جدی به قربانی (کودک ) می شود و به صورت معمول از طرف افکار عمومی نفی می شود. کودک آزار دیده هیچ گونه یارای دفاع از خود و حتی طلب کمک از دیگران را ندارد. معمولا کودکان در صورت نیاز همیشه به کسانی پناه می برند که دوستشان دارند به اما هنگامیکه بدانند بزرگترین آزاردهندگان آنها همین افراد هستند چگونه می توانند در چنین خانوادگی رشد می کنند.
انواع کودک آزاری:
در خصوص انواع کودک آزاری صاحب نظران نظرات گوناگونی ارائه نموده اند انجمن روان پزشکی امریکا در سال 1994 کودک آزاری را شامل سه دسته آزار جسمی آزار جنسی و غفلت و بی توجهی به کودک اعلام نموه است.
لیکن برخی دیگر از صاحب نظران انواع دیگری از کودک آزاری را نیز به سه مورد ذکر شده اضافه نمود. یا طبقه بندی متفاوتی ارائه داده اند از جمله مدرس (1382) کودک آزاری عاطفی را نیز به این موارد اضافه کرده است. بهره کشی اقتصادی نوع پنجم کودک آزاری است که رزاقی(1382) به موارد بالا افزوده است. جلیلی و باقری یزدی (1382) اختلال ساختگی و کالتی را نوع دیگری از کودک آزاری می داند. موسوی چلک (1383) کودک آزاری سیاسی را نیز به عنوان یکی از انواع کودک آزاری مطرح می کند. ذیلا به طور مختصر تعریفی از انواع ذکرشده کودک آزاری ارائه می گردد.
کودک آزاری جسمانی:
به هر عملی که شامل ایراد صدمات عمدی بر بدن و یا مسموم ساختن کودک گردد اطلاق می شود. سو رفتار جسمانی ممکن است به تنهائی و یا همراه با سو رفتار جنسی اهمال کاری سو رفتار هیجانی(عاطفی) رخ دهد.
کودک آزاری جسمانی را ایراد صدمه مستقیم(مانند ضرب و شتم و سوزاندن) غیر مستقیم (مثل هل دادن و پرت کردن) و یا مسموم ساختن کودک توسط مراقب نیز تعریف می کنند که عمدتا با علائم ذیل مشخص می گردد:
1- سوختگی ها خون مردگی ها خراش ها پارگی ها و سوراخ شدگی ها
2- شکستگی ها دررفتگی ها و قطع عضو ناشی از بستن محکم کودک
3- وجود تغییرات هوشیاری ناشی از مسمومیت و یا ضربات وارده بر جمجه
کودک آزاری جنسی:
عبارت است از درگیر ساختن کودکان رشد نیافته (نابالغ) و وابسته در فعالیتهای جنسی (کودکانیکه قادر به درک این گونه امورو رضایت دادن در مورد این اعمال نمی باشند) و یا شامل اعمالی می گردد که با اقدام به آن قوانین و محرمات جامعه زیر پا گذاشته می شود همچون زنا با محارم هتک و تجاوز به عنف بچه بازی عورت نمایی نظر بازی جنسی وادار کردن کودکان به فاحشگی و استفاده از آنها در تولید فیلمهای جنسی

 

کودک آزاری هیجانی:
این نوع سو رفتار شامل طرد کردن بی اعتنائی انتقاد کردن منزوی ساختن و یا ایجاد وحشت در کودکان می گردد. در این نوع سو رفتار که شایع ترین آن سو رفتار بیانی و بدنام کردن کودک است غالبا اعتماد به نفس کودک صدمه می بیند سورفتار هیجانی را می توان در مورد کودکانیکه شاهد خشونت های خانگی بوده اند نیز مشاهده نمود.
اهمال کاری جنسی:
به احمال در زمینه فراهم آوردن غذا و پوشاک و سرپناه لازم و محیط امنی که کودک در آن قار به رشد و تکامل باشد اطلاق می گردد. هر چند این نوع سو رفتار غالبا با فقر و جهل همراه است لیکن ناتوانی و نقص در درک و پاسخ به نیازهای کودک نیز در آن دیده می شود.
اهمال کاری هیجانی- عاطفی:
شایع ترین نوع اهمال کاری هیجانی فقدان وابستگی طبیعی ما بین والدین و کودک و متعاقب آن ناتوانی در درک و پاسخ به نیازهای کودکان می باشد. یکی از انواع این نوع اهمال کاری کندی رشد روانی – اجتماعی می باشد.
اهمال کاری از نظر مراقبتهای پزشکی:
عبارت است از نقض در تهیه و تدارک درمانهای لازم جهت کودکان دچار بیماریهای مهلک و یا سایر مسایل طبی جدی و مزمن(مانند ندادن دارو به کودکان مبتلا به صرع دیابت و...)

 

اختلال ساختگی وکالتی
در این سندرم مراقب کودک(معمولا مادر) به تمارض و ایجاد علائم و نشانه های بیماری در کودک می پردازد. کودک غالبا بالیست طویلی از مشکلات طبی یا شکایات عجیب و غریب ارجاع می گردد(به عنوان مثال مادر با تزریقات مایعات سپتیک کودک را دچار سپتی سمی نموده و یا ایجاد خون مردگی در پوست کودک می نماید و گاهی با افزودن قطرات خون به نمونه ادار کودک اورا مبتلا به هماتوری قلمداد می کند.)
کودک آزاری اقتصادی:
کودکان را به کارهای سنگین و طاقت فرسا و طولانی وا داشتن
کنترل بیش از حد در استفاده و بهره برداری از پول در حوزه بهره کشی اقتصادی قراردارد. والد یا مراقبان برای کسب درآمد فشار زیادی به کودک یا حتی همسر خود تحمیل می کنند: در حالیکه در مورد نحوه خرج کردن آن هیچ گونه اختیاری به آنها نمی دهند. عدم مشارکت کودک یا همسر در نحوه و چگونگی خرج پول نیز بهره کشی مالی تلقی می شود.
کودک آزاری سیاسی:
عبارت است از استفاده کودکان برای دستیابی به مقاصد سیاسی مثلا سرقت کودکان زیر 15 سال و در جنگ و استفاده آنان برای جاسوسی و یا ازدواجهای سیاسی.

 

 

 

سبب شناسی(اتیولوژی):
کودک آزاری یک مسئله فرهنگی – اجتماعی- پزشک است و معمولا چندین عامل مشترکا در بروز آن نقش دارند. عوامل مربوط به کودک آزاری را می توان به سه گروه عمده تقسیم نمود:
الف- علل مربوط به کودک
ب-علل مربوط به والدین
ج-علل محیطی و اجتماعی
الف-علل مربوط به کودک
1- فرزند اول خانواده بودن(دختر و پسر هر دو در معرض کودک آزاری هستند و معمولا در خانواده تنها یکی از بچه ها تحت آزار جسمی قرارمی گیرد.)
2- کودکان دارای سن کمتر خصوصا بچه های زیر 5 سال به طوری که دو سوم موارد کودک آزاری جسمی در کودکان زیر 3 سال بوده است مرگ عمدتا در بچه های زیر یک سال دیده می شود.
3- نارس بودن کودک
4- داشتن معلولیت جسمی و یا عقب ماندگی ذهنی
5- بچه هایی که از حد طبیعی فعال تر هستند.
6- کودکان ساز ناپذیر وابسته و تحریک پذیر
7- کودکانیکه دائما بیمار می شوند و یا از خوردن غذا امتناع می ورزند.
8- کودکان ناخواسته و نامشروع
9- فرزند خواندگی
10- تک والدی
11- کودکانیکه دارای ظاهر فیزیکی بد هستند(لاغر زشت و بد قیافه )
ب-علل مربوط به والدین
خانواده نقش اساسی در بروز کودک آزاری دارد. مهم ترین عوامل مربوط به خانواده عبارتند از:
1- فقدان مهارتهای کافی به عنوان والد خانواده های طرد شده و دارای روابط اجتماعی محدود (چنین والدینی به دلیل روابط محدود به اطلاعات والدین خود در خصوص نگهداری و نحوه برخورد با کودک و به اطلاعات بالقوه مردمی جهت مقایسه اجتماعی رفتارهای کودکانشان و یا خود دسترسی ندارند.)
2- داشتن انتظارات غیر واقعی درک و تصور تحریف شده و اشتباهی توانائی های کودک که متناسب با سن اوست . مثلا زمانیکه کودک به دلیل نیاز به تغذیه یا علل دیگر گریه اش را متوقف نمی کند و یا یک کودک سه ساله نمی تواند غذایش را بخورد والدینش خشمگین می شوند که می تواند منجر به آزار وی گردد.
3- والدینی که به نوعی آزار و بی توجهی را در دوران کودکی خود تجربه نموده اند و یا ارتباط عاطفی ضعیفی با والدین خود داشته اند 14-10 درصد والدین بدرفتار خود تجربه مشابهی را در دوران کودکی داشته اند.) تجربیات عاطفی والدین در دوران کودکی نقش مهمی را در به کارگیری شیوه های تربیتی از سوی آنان دارد.
4- والدینی که بدرفتاری والدین سرپرست و یا معلمین خود را در دوران کودکی تجربه نموده اند همان شیوه ها را در تربیت کودکان خود به کار می گیرند و سعی دارند که این شیوه را عقلانی و منطقی جلوه دهند. همچنین والدینی کهدر کودکی خود تحت مراقبت شدید حمایتی قرار داشته اند غالبا افرادی بی اراده و دارای اعتماد به نفس پائین هستند چنین والدینی نمی توانند روابط مناسبی با فرزندان خود برقرار نمایند. لذا ناچار رفتارهای پرخاشگرانه می شوند و ممکن است اقدام به آزار کودک خود نمایند.
5- والدینی که بدون تفکر و به طور آنی عمل می کنند و از نظر فکری افرادی نابالغ خود محور زودرنج و حساس هستند این والدین به طور اشتباه رفتار طبیعی فرزندشان را نادرست پنداشته و فکر می کنند رفتار کودک از روی عمد و با سو نیت انجام شده است.
6- عقب ماندگی ذهنی والدین
7- اختلالات روانی در والدین(هذیانهای پارانوئیدی فازمانیای افراد مبتلا به اختلال خلقی دو قطبی اختلالات شخصیتی- مانند شخصیت مرزی و ضد اجتماعی- و افسردگی پس از زایمان.)
8- انحطاط اخلاقی والدین و اعتیاد به الکل یا مواد مخدر
9- سابقه اپی لپسی(صرع) خصوصا نوع گیجگاهی ویا بیماری های مغزی مانند تومورلوب پیشانی
10- زمینه بیولوژیک همانند صدمات حین زایمان و کاهش سروتونین مایع مغزی- نخاعی در موارد عدم کنترل تکانه ها.
11- پدیده روانی نقش معکوس یا Role reverse: در این موارد والدین برای ارضای خود نیازهای عاطفی خود را از کودک طلبی می کنند و محبتی را که خود از آن محروم بوده اند از فرزانشان انتظار دارند و در صورت عدم برآورده شدن توقعات عاطفی خود از سوی کودک دچار خشم می شوند.
12- والدینی که به سرگرمی و تفریحات فردی و جمعی مثل سینما میهمانی و... دلبستگی شدید دارند و حاضر به چشم پوشی از آنها نیستند.
13- والدینی که دمدمی مزاج هستند و زود به خشم می آیند و واکنش های عاطفی سطحی وافراطی دارند و تحمل کمی دربرابر استرس نشان می دهند و برنامه ای برای زندگی خود ندارند و نقش مناسب و رضایت بخش را به عنوان والد ایفا نمی کنند.
14- عدم رضایت از زندگی و یا حاملگی پی در پی و ناخواسته
15- والدینی که تنبیه کودک را نوعی آموزش انضباطی می دانند و نگرانند که بدون تنبیه جسمی کودک لوس و فاسد بار می آید.
16- تک والد بودن: مطالعات در کشورهای پیشرفته نشان می دهد 90 درصد والدینی که کودکان خود را آزار داده اند تنها زندگی می کرده اند.
17- سن پائین والدین:آزار کودکان توسط والدین جوان(سن مادر کمتر از 26 و پدر کمتراز 30 سال) بیشتر اتفاق می افتد.
18- والدین سخت گیر وجدی که تمایل به تسلط کامل بر همه چیز دارند.
19- تفاوت های شدید فرهنگی بین والدین: والدینی که در روابط بین فردی خود مشکل دارند مشکلات خود را به کودک منتقل می کنند و معمولا یکی از والدین برای رهایی از تنش های موجود سعی می کند کودک را به سوی خود جلب نماید و او را علیه همسر بشوراند و نهایتا زنجیره ای از ارتباطات متقاطع و ناصحیح در خانواده شکل می گیرد و متاسفانه در این میان کودک است که قربانی می شود.
20- بی سوادی و همچنین فقدان آموزشهای لازم نزد والدین در خصوص چگونگی رفتار با همسر و نحوه رفتار صحیحی با فرزندان.
21- بکارگیری شیوه های رفتاری نامناسب برای تربیت طفل از سوی والدین: مانند افراط کاری به صورت مراقبت های شدید حمایتی و یا بالعکس بی توجهی نسبت به کودک مانند رها کردن او به حال خود.
22- ازدواجهای زود هنگام و بدون برنامه ریزی
23- فقدان برنامه ریزی تنظیم خانواده(خانواده پر جمعیت)
ج-علل محیطی و اجتماعی
والدینی که با کودک خود بدرفتاری می کنند مربوط به طبقه نژاد مکان جغرافیایی خاصی نیستند و از مذهب تحصیلات شغل و وضعیت اجتماعی گوناگونی برخوردارند بنابراین کودک آزاری در تمامی گروههای اجتماعی دیده می شود ولی بیشتر در طبقه متوسط به پائین از نظر اجتماعی – اقتصادی دیده می شود. تحقیقات کشورهای غربی و اروپائی نشان می دهد خانواده هائی که در فقر به سر می برند بیشتر با کودکان خود بدرفتاری می کنند.
از عوامل محیطی موثر در آزار کودکان به موارد ذیل می توان اشاره کرد:
1- خانواده های با محرومیت های اجتماعی، طرد شده از اقوام و اجتماع
2- خانواده های پرجمعیت و شلوغ پرمشکل و ناسازگار
3- صنعتی شدن جوامع: کودک آزاری در کشورهای صنعتی شیوع. بیشتری دارد و عمدتا خشونت از درون خانواده اعمال می شود.
4- فشارهای اقتصادی سیاسی بیکاری و تورم
5- وجود قوانین مبنی بر مجاز شمردن تنبیه بدنی جهت تربیت و ایجاد نظم
6- فقدان حمایتهای اجتماعی

 

 

 

 

 

اقدامات اجرایی:
برای اجرای طرح انجام اقدامات ذیل مد نظر می باشد:
الف- پیشگیری سطح اول: شناسایی، اطلاع رسانی، آگاه سازی
در پیشگیری سطح اول با هدف اطلاع رسانی،آگاه سازی و شناسایی به موقع افراد در معرض آسیب اقدامات ذیل انجام می شود:
- فراگیر کردن آموزش مهارت های زندگی برای دانش آموزان اولیاء و مربیان مدارس مددکاران اجتماعی روان شناسان کارشناسان بهداشت روان کودکان در مهدهای کودک و مراکز آمادگی کارکنان نیروی انتظامی توسط سازمان های مسوول (وزارت آموزش و پرورش – وزارت بهداشت- درمان و آموزش پزشکی- وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی – سازمان تبلیغات اسلامی – سازمان بهزیستی کشور- سازمان های غیر دولتی – قوه قضاییه – نیروی انتظامی)
- شناسایی کودکان در معرض آزار و انجام مداخلات مورد نیاز به کلیه کودکان توسط سازمان های مسوول(وزارت آموزش وپرورش- وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی- سازمان بهزیستی کشور- سازمان غیر دولتی- قوه قضاییه)
- تقویت و گسترش خدمات مشاوره ای به آحاد مردم توسط سازمان های مسوول(وزارت آموزش و پرورش- سازمان ملی جوانان- دانشگاهها- سازمان بهزیستی کشور- نیروی انتظامی- سازمان های غیر دولتی)
- آموزش فرزند پروری به خانواده- مربیان توسط سازمان های مسوول(سازمان بهزیستی کشور- وزارت آموزش و پرورش- وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی- سازمان تبلیغات اسلامی- سازمان های غیر دولتی- صدا و سیما)
- درج مطالب آموزشی در کتاب های درسی در رابطه با حقوق کودک و مسایل مربوط به کودک آزاری برای دانش آموزان توسط وزارت آموزش و پرورش
- اجرای طرح های مرتبط با پیشگیری از کودک آزاری در مدارس از قبیل پیشگامان سلامت روان بهداشتیاران مدارس برای دانش آموزان و مربیان توسط وزارت آموزش و پرورش.
- آموزش حقوق کودک به پزشکان- پرستاران- مددکاران اجتماعی- روان شناسان-نیروی انتظامی- دانشجویان- آحاد جامعه توسط سازمان های مسوول(صدا و سیما- وزارت آموزش و پرورش- وزارت علوم و تحقیقات و فناوری- وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی- سازمان بهزیستی کشور- وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی- سازمان تبلیغات اسلامی – صدا و سیما- سازمان های غیر دولتی- قوه قضاییه)
- آموزش روان شناسی کودکی و نوجوانی به دانش آموزان- خانواده ها- مربیان- مددکاران اجتماعی- روان شناسان- کارشناسان بهداشت روان- کودکان در مهدهای کودک- نیروی انتظامی- قضات توسط سازمان های مسوول(وزارت آموزش و پرورش- وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی- وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی- سازمان تبلیغات اسلامی- سازمان بهزیستی کشور- سازمان های غیر دولتی – قوه قضاییه- نیروی انتظامی)
ب- پیشگیری سطح دوم: ارایه خدمات و مداخلات
در پیشگیری سطح دوم با هدف ارایه خدمات و مداخلات لازم اقدامات ذیل انجام می گردد:
- شناسایی کودکان آزار دیده و ثبت گزارش موارد مربوطه توسط سازمان های مسوول (وزارت آموزش و پرورش- وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی سازمان بهزیستی کشور- کلینیک های مددکاری اجتماعی- مراکز مشاوره- سازمان های غیر دولتی فعال در زمینه کودکان- قوه قضاییه- نیروی انتظامی- آحاد جامعه)
- ارایه خدمات درمانی به کودکان آزار دیده و خانواده های آنان توسط سازمان های مسوول (وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی- سازمان بهزیستی کشور- سازمان های غیر دولتی)
- توسعه و تقویت خط اورژانس اجتماعی (123) برای دریافت گزارش های کودک آزاری توسط دستگاههای مسوول (سازمان بهزیستی کشور)
- توسعه و تقویت مرکز مداخله در بحران فردی خانوادگی اجتماعی (اورژانس اجتماعی) توسط سازمان بهزیستی کشور و سازمان های غیر دولتی
- توسعه و تقویت خدمات اجتماعی سیار توسط سازمان بهزیستی کشور و سازمان های غیر دولتی
- حمایت و نگهداری از کودکان آزار دیده توسط سازمان بهزیستی کشور و سازمان های غیر دولتی
- توسعه و تقویت خدمات مشاوره ای توسط سازمان های مسوول(سازمان بهزیستی کشور- وزارت آموزش و پرورش- دانشگاهها- نیروی انتظامی- سازمان های غیردولتی)
- معرفی منابع و خدمات موجود کشور در خصوص حمایت از کودکان توسط کلیه سازمان های مسوول با همکاری صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
- تشکیل بانک اطلاعات موسسات فعال کشور در هر استان توسط سازمان بهزیستی کشور و سازمان های غیر دولتی
ج- پیشگیری سطح سوم: بازتوانی(توانمند سازی)
در پیشگیری سطح سوم با هدف ارایه باز توانی و توانمند سازی اقدامات ذیل انجام می گردد:
- فراهم کردن زمینه بازگشت کودک و خانواده به زندگی سالم از طریق بازتوانی روانی- اجتماعی آنان توسط کلیه سازمان های دولتی و غیر دولتی مرتبط
- ارایه خدمات پیگیری پس از ترخیص برای کودکان آزار دیده و خانواده آنان توسط سازمان های مسوول(وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی – سازمان بهزیستی کشور- سازمان هیا غیر دولتی)
د- امور مربوط به سازمان های غیر دولتی
در امور مربوط به سازمان های غیر دولتی اقدامات ذیل انجام می گردد:
- تشکیل بانک اطلاعات سازمان های غیر دولتی فعال در زمینه کودکان توسط وزارت کشور
- تسهیل در روند صدور پروانه فعالیت سازمان های غیر دولتی توسط سازمان های مسوول(وزارت کشور- سازمان بهزیستی کشور- سایر دستگاههای مرتبط)
- افزایش تواناییهای سازمان غیر دولتی از طریق برگزاری کارگاههای آموزشی و... برای سازمان های غیر دولتی فعال در زمینه کودکان توسط سازمان های مسوول (وزارت کشور- سازمان بهزیستی کشور- سایر دستگاههای مسوول- سازمان های غیر دولتی)
ه- امور حقوقی و قضایی
در امور مربوط به موارد حقوقی و قضایی اقدامات ذیل انجام می گردد:
- شفاف سازی نوع و میزان تنبیه والدین نسبت به فرزندان توسط قوه قضاییه و همکاری سازمان های دولتی و غیر دولتی مرتبط
- بازنگری قوانین موجود در راستای موضوع(حمایت کودکان) و در صورت لزوم تدوین قوانین مورد نیاز توسط قوه قضاییه و همکاری سازمان های دولتی و غیر دولتی مرتبط

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  34  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 



خرید و دانلود  دانلود مقاله کنترل و کاهش پدیده کودک آزاری


دانلودمقاله حوزه علمیه قم

 

 


حوزه علمیه قم یکی از حوزه‌های علمیه مهم شیعیان است که در شهر قم قرار دارد.
تاریخچه
شهر قم در سال ۲۳ هـ .ق در آخرین سال زندگی عمر به دست مسلمانان فتح شد.[۱] و طبق نظر بعضی از نویسندگان، آغاز تشیع در میان مردم قم به تاریخ پس از ورود «اشعری‎ها» به قم (سال ۸۳ هـ .ق) برمی‎گردد.
یکی از فرزندان «مالک بن عامر اشعری» عبدالله نام داشت و عبدالله پسری به نام «سعد» داشت، سعد دارای دوازده پسر بود و آن‎ها از راویان امام جعفر صادق، امام ششم شیعیان در کوفه بودند و فرزندان و نوادگان آن‎ها بیش از صد نفر جزو راویان حدیث از امامان دیگر بودند که پنج نفر از پسران سعد در زمان حجاج هم‌زمان با شکست عبدالرحمان بن محمد بن اشعث، در برابر سپاه حجاج، وارد قم شدند و نقش به سزایی در گسترش تشیع در قم ایفا نمودند.[۲] شیخ محمد رازی می‎نویسد: «اغلب مورخین قم نوشته‎اند قم با ورود «اشعری‎ها» دگرگون شده و مرکز علماء و محدثان و راویان و فقها گردید...»در نیمه دوّم قرن اوّل زمینه برای پی‎ریزی حوزه علمیه در قم به وجود آمد و امامان اهل بیت شیعیان از چنین حوزه‎ای خبر می‎دادند، از امام صادق نقل شده‌است که«به زودی کوفه از مؤمنان خالی می‎گردد، و علم از آن همچون ماری که در لانه‎اش جمع می‎شود، جمع و برچیده می‎گردد و سپس در شهری که آن را «قم» می‎گویند آشکار می‎شود و آنجا مرکز علم و فضیلت خواهد شد...» حوزه علمیه قم در سال‎های بعدی رو به تکامل گذاشت، عباس فیض می‎نویسد:
در زمان قیام ابومسلم خراسانی قم پایگاه شیعه امامیه شد... و برای نخستین بار مکتب امامیه، توسط اعراب اشعری در قم افتتاح گردید که فقه شیعه به طور رسمی در آن تدریس می‎شد. که از این مکتب اساتید بلند آوازه‎ای مثل «دیلمی» برخاستند که متوکل (دهمین خلیفه عباسی) او را معلم فرزندان خود نمود که در اثر تربیت شیعی یکی از فرزندانش و به خاطر جسارتی که به فاطمه زهرانموده بود او را کشت.[۵]
ورود امام رضا امام هشتم شیعیان در سال ۲۰۰ هجری به قم، و استقبال مردم از او بیانگر وجود زمینه‎های مناسب برای اشاعه فرهنگ تشیع و فقه آل محمد و به تبع آن پدیدار شدن حوزه علمیه شیعی و پررونق بوده‌است. سید ابن طاوس می‎نویسد: «خانه‎ای که رضا در آن جا میهمان شد در زمان حاضر (قرن هفتم) مدرسه‎ای است که محل بحث طلّاب می‎باشد.»[۶]در سال ۲۰۱ هـ .ق به دنبال ورود امام رضا به خراسان معصومه دختر امام موسی کاظم از مدینه به سوی خراسان حرکت کرد و در راه در اثر بیماری درگذشت و در شهر قم به خاک سپرده شد. ورود معصومه به قم، و مرقد او، و سپس ورود امامزادگان بسیار به قم، موجب تحولات تازه در گسترش تشیع گردید، و در کنار آن نقش به سزایی در تحکیم و گسترش حوزه علمیه و رفت و آمد و ارتباط علما و راویان و شاگردان برجسته صادق، کاظم و رضا داشت.در قرن‎های پنجم و ششم (در دوره سلجوقیان) قم، مرکزی بزرگ برای فقهای شیعه بوده و عدّه‎ای برای تحصیل به این شهر می‎آمدند و مدارس دایری داشت. شیخ عبدالجلیل رازی وضع علمی قم را در قرن ششم شرح داده و می‎گوید:
مدارس دینی قم، دارای وسایل کافی و علما و مدرسان و مفسران بزرگ می‎باشد و کتابخانه‎هایی پر از کتب فرقه‎های مختلف در آن وجود دارد. مدارسی مانند سعد صلت، اثیر الملک، زین الدین، ظهیرالدین و... پر رونق بودند.[۷][۸]حوزه علمیه قم در دوره صفویه مورد توجه همگان مخصوصاً دولتمداران شیعه مذهب آنزمان قرار گرفت و مدارس آباد گردید و مدارس دیگر از نو بنا گردید و علمای بزرگ شیعی چون ملا صدرا، ملا محسن فیض، علامه لاهیجی، شیخ بهائی در آن جا مشغول تحصیل و تدریس شدند.[۹] قم در آن عصر، دارای حوزه علمیّه فعال، مدارس و طلاب بسیار بوده، و علوم مختلف اسلامی تحصیل و تدریس می‎شد. مدرسه فیضیه یکی از آثار دوره صفویه می‎باشد.
در عصر قاجاریه هم علمای بزرگی در حوزه علمیه قم به تحصیل و تدریس اشتغال داشتند و در این سال‎ها حوزه علمیه وارد مرحله تازه‎ای از حیات خود شد.
حوزه علمیه همچنان در نوسانات مختلف ادامه حیات می‎داد ولی دارای تشکل و انسجامی نبود. با ورود آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری حوزه آن چنان تجدید حیات شد که او را «مؤسس حوزه علمیه قم» نامیدند.
بعد از مرگ آیت‌الله حائری، با ورود آیت‌الله بروجردی به قم و بر اثر توجهات ایشان رونق کامل یافت، و در اندک زمانی دارای تحولات عظیم گردید. مدارس، کتابخانه‎ها، درس و بحث‎ها، نشریات، و علوم مختلف اسلامی در سطح عمیق و گسترده‎ای فعال شد و در زمان تصدی ایشان عده علمای ساکن در قم بالغ بر شش هزار نفر شد.پس از پیروزی انقلاب، حوزه به مرحله‌ تازه‎ سیاسی، اقتصادی وارد شد و گسترش چشم‎گیری یافت. هم اکنون بالغ بر چهل هزار نفر از طلاب ایرانی و خارجی در آن به درس و بحث مشغول هستند و تشکیلات حوزه با مجهز بودن به فن آوری روز به روند تکاملی خود ادامه می‎دهد.
آیت‌الله محقق داماد در آستانه سالروز درگذشت موسس حوزه علمیه قم به تشریح نحوه تشکیل حوزه علمیه قم و تلاش‌های انجام شده در این راه پرداخت و همچنین با توجه به گذشت یکسال از بیانات مقام معظم رهبری مبنی بر لزوم اهتمام به کرسی‌های آزاداندیشی و ضرورت تحول در حوزه‌های علمیه، دیدگاه‌های خود را در این زمینه مطرح کرد و گفت که مقام معظم رهبری جای نظریه‌پردازی را در حوزه‌های علمیه خالی دیده بودند.
این استاد دانشگاه تاکید کرد که حوزه‌های علمیه باید پرورش‌دهنده فیلسوف، مجتهد، خطیب و نویسنده باشند.
وی همچنین با گرامیداشت یاد آیت‌الله حائری یزدی و فضلای حوزه تاکید کرد که مردمی‌بودن آیت‌الله حائری و نزدیک شدن روحانیت و مردم باعث رشد و شکوفایی حوزه علمیه قم شد. آیت‌الله دکتر سیدمصطفی محقق داماد در گفت‌وگو با خبرنگار تاریخ و اندیشه ایسنا درباره آیت‌الله حائری یزدی موسس حوزه علمیه قم اظهار کرد: مرحوم آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی دو بار توسط علمای اراک برای اقامات در شهر اراک دعوت می‌شوند. یک بار چند سالی می‌مانند و بعد آنجا را ترک می‌کنند، مجددا به عتبات عالیات برمی‌گردند و در کربلا مسکن می‌گزینند. در آنجا در شان و مرتبه‌ای بودند که مقلد پیدا کردند، مرجعیت ایشان با داشتن رساله‌ای شروع شده بود. بار دوم که با فشار علمای اراک به اراک رفتند درسی را شروع کردند که کتاب البیعی که توسط آیت‌الله العظمی محمدعلی اراکی تقریر شده از نظر تاریخی مربوط به دوره‌ی تدریس آن زمان است.

 


اعدام شیخ فضل‌الله حالتی بسیار زشت و کریه در جامعه به وجود آورد
رییس گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم ادامه داد: در مورد سفر دوم ایشان به اراک باید به چند نکته تاریخی توجه کرد تا آن مقطع را شناخت. آن ایام چند سالی از اعدام مرحوم شیخ فضل‌الله نوری توسط طرفداران مشروطه نگذشته بود. شیخ فضل‌الله نوری یکی از فقهای بسیار بزرگی بودند که شاگرد مبرز میزای شیرازی بوده است و مرحوم آشیخ عبدالکریم حائری نیز مقداری نزد ایشان درس خوانده بودند و سابقه تحصیلی نزد ایشان داشته است. اعدام شیخ فضل‌الله حالتی بسیار زشت و کریه در جامعه به وجود آورد. طرفداران مشروطه از تندروی‌هایی که کردند پشیمان بودند زیرا پیش‌بینی نمی‌کردند کار به آنجا برسد. وی ادامه داد: مرحوم شیخ فضل‌الله نوری درس مهم خود را نزد میرزای شیرازی خوانده بود، فقیه بسیار بزرگی بود که در ایران زندگی می‌کرد. شیخ فضل‌الله از اولین تئوریسین‌های مشروطه بود اما وقتی دید مسیر مشروطه تغییر کرد با مشروطه مخالفت کرد. موافقین و مخالفین مشروطه بسیار تندروی و همدیگر را تکفیر کرده بودند
محقق داماد گفت: با اعدام شیخ فضل‌الله حالت ناراحتی و اندوه در سراسر کشور به خصوص جامعه دینی ایجاد شده بود و به طور کلی احساسی علیه روحانیت شکل گرفته بود. به‌دلیل اینکه موافقین و مخالفین مشروطه بسیار تندروی کرده و همدیگر را تکفیر کرده بودند و در این میان مرجع تقلید بزرگی به دار کشیده شد و انفعال عجیبی در میان مردم ایجاد شد. از طرفی حرکت دین‌زدایی در منطقه از سوی موج فرهنگ غربی و دین‌زدایی توسط قدرت‌ها و دولت‌های منطقه آغاز شده بود. این مدرس حوزه و دانشگاه خاطر نشان کرد: در ترکیه در آن مقطع آتاتورک موفق شده بود حرکت ضد دین انجام دهد. در ایران هم جریان به این سو می‌رفت. حکومت مشروطه تشکیل شده بود اما درست است که دولت قاجار در مقابل مشروطیت تسلیم شده بود و فرمان مشروطه را مظفرالدین شاه صادر کرده بود اما در عین حال حکومت قاجار آخرین ایام خود را سپری می‌کرد. دولت و حکومت بسیار ضعیف و ناتوان بود و پیش‌بینی می‌شد که در این میان، دیکتاتوری ظهور کند که از یک طرف با استفاده از مشروطیت، دین‌زدایی را در سایه دیکتاتوری پیاده کند و در عین حال در صورت ظاهر شعار مشروطیت بدهد در حالی که هیچ‌گاه روح مشروطه اولیه وجود نداشته باشد و در این میان آنچه قربانی می‌شد، دین بود.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  23  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید



خرید و دانلود دانلودمقاله حوزه علمیه قم


دانلود مقاله مدرنیسم

 

 

پیشگفتار
این تحقیق به صورت یک مجموعه مختصر ارائه شده است که مباحث تقریبا به صورت ناگسسته عرضه شده ولی به علت جالب بودن بعضی مطالب درصدد مطرح کردن آنها برآمدم.
در این تحقیق هفت مبحث بررسی شده که برای تعریف کلی از مدرنیته و رابطه آن با سنتهای قدیم بحثی با عنوان معمای مدرنیته ذکر شده است . مطالب دیگر به ترتیب : رابطه مدرنیته با متافیزک ومقوله انسان گرایی آن بازاندیشی مدرنیت، مدرنیت وابعاد نهادی آن ،درآمدی بر معنای اصطلاح جهان سوم که هر انسانی بارها و بارها بآ آن برخورد می کند و بی آنکه به معنی آن بپردازد از کنارش عبور کرده است ، جهانی شدن مدرنیت واینکه تحولی همه گیر است و در پایان چکیده ای از مطالب آورده شده است.
در روزگار مدرن یعنی دوره همخوانی با قالبهای تکنولوژیک ، چیزی مهمتر از این نیست که آدمی دریابد که خویشتن او چند پاره شده فرد ابزاری اش راه را بر پیشرفت حقیقی او بسته است و الگویی یکة خرد باوری اش هیچ نیست مگر ابزار به بند کشیدن او این مبارزه یعنی آگاهی از شرایط تحقق آزادی و برانگیختن شور فردیت در هر کس.

معمای مدرنیته
تعریفهایی که از مدرنیته ارائه شده اند چندان فراوان متنوع وحتی با هم متضادند که اگر بگوییم این واژه ی بسیار رایج در علوم اجتماعی تاریخ نگاری وفلسفه ی امروز یکی از مبهم ترین اصطلاح ها نیز به شمار می آید حرف تازه ای پیش نکشیده ایم. تاکنون هیچ کس نتوانسته تعریفی یکه نهایی و کامل و قطعی از واژه مدرن و از مفاهیمی که همراه با آن مطرح می شوند همچون مدرنیته مدرنیزاسیون و پسامدرن ارائه کند و به نظر می رسد که حتی ارائه یک تعریف براساس فصل مشترک تعریفهای موجود ازمدرنیته نیز ممکن نباشد.
واژه مدرن که در تمام زبانهای اروپایی و در بسیاری از زبانهای دیگر از جمله در فارسی امروزی ما رایج شده لفظ لاتینی modemus است که خود از قید mode مشتق شده است. در زمان لاتین معنای mode«این اواخر، به تازگی ، گذشته ای بسیار نزدیک بود. به گمان بعضی از تاریخ نگاران لفظ moderni را رومیان در اواخر سده‌ی پنجم در مورد ارزشها و باورهای پذیرفته شده قدیمی که با لفظ مورد ارزشها وباورهای مشکوک جدید به کار می بردند ارزشهایی که در تقابل بودند با باورهای پذیرفته شده قدیمی که با لفظ antiqui مشخص می شدند.
بسیاری از مردم که واژه مدرن را درگفتار هر روزه خود به جای چیزی نو به کار می‌برند در اصل مقصودشان همان چیزی نو امروزی است که جایگزین چیزهای کهنه و غیر قابل قبول شده است. از نظر شماری از نظریه پردازان علوم اجتماعی نیز ،مشروعیت مدرن بودن یا مدریته از پیکارش با سنت ها نتیجه می شود و عقیده دارند که مدرنیته یعنی منش شیوه زندگی امروزی جدید که به جای منش کهن زیستن نشسته و انرا نفی کرده باشد شارل بودلر این تعریف از مدرنیته را نادقیق می داند. مدرن بودن به گمان او یعنی درک این واقعیت که چیزهایی از زندگی کهنه در زندگی نو باقی مانده اند وما باید با آنها بجنگیم. مدرنیته یعنی در حال جنگ بودن با سنت ها و باورهای کهنه ای که همراه شده اند با آنچه ما شیوه تازه زیستن می نامیم آن هم نه در شکلهای قدیمی خودبلکه در شلکهای امروزی که بازشناختن شان گاه کار بسیار دشواری است.
جهان امروز این اصل را به عنوان اصل اساسی پذیرفته است که سکون وتکرار و رجوع به گذشته اصل نیست بلکه حرکت و تغییر و پیشرفت اصل است.حقیقت بی‌زمان ومکان و مطلق موهوم است و اصل با واقعیت متغیر نسبی موجود درزمان و مکان است. بدین ترتیب است که دنیای امروز را غوغای ترقی و پیشرفت فراگرفته است.
موج درگیری میان قدیمی ها و مدرن ها در قرون وسطی تشدید می شود. نویسندگانی را می یابیم که بر مدرنیسم زمانه شان نسبت به عصر کهن پای می فشرند.مشهورترین مجادله ای که میان قدیمی ها و مدرن ها جریان داشت درپایان قرن هفدهم و آغاز قرن هجدهم شروع می‌شود. مدرنیت به شیوه هایی از زندگی یا سازمان اجتماعی مربوط می شود که از سده هفدهم به بعد دراروپا پیدا شد و به تدریج نفوذی کم و بیش جهانی پیدا کرد. این تعریف مدرنیت را به یک دوره زمانی و یک جایگاه جغرافیایی اولیه مربوط میسازد ولی در ضمن ویژگیهای عمده اش را در جعبه سیاه سربسته باقی می گذارد.
بحث فرهنگی پردامنه ای که در تاریخ اندیشه های اروپایی به عنوان رویارویی باستانیان و مدرن ها مشهور شده و لحظه ای مهم را در زندگی فکری و معنوی اروپا به ویژه انگلستان وفرانسه در پایان سده هفدهم مشخص می کند براساس ضرورت درک چگونگی رویارویی با سنت ها مطرح شد. در این جدال مساله مرکزی این بود که فیلسوفان و نویسندگان امروزی تا چه حد می توانند خود را بی نیاز از سنت باستان یعنی سنت فکری ادبی یونان وروم بدانند؟ آیا می توان گفت که امروزی ها به دلیل پیشرفت دانش بشری درچنان موقعیتی قرار گرفته اند که دیگر نیازی به سنتهای کهن فکری خود ندارند؟ برخی از شرکت کنندگان در این بحث روزگار تمدن های باستانی و فرهنگ های کهن را با تمام عظمت دستاوردهاشان به ایام کودکی در زندگی یک انسان همانند میکردند و دوران مدرن یا زمان حاضر را به مثابه ایام بلوغ جسمانی و فکری انسان می شناختند. همان طور که در کل زندگی یک انسان دوران کودکی مرحله ای ضروری و گریز ناپذیر است که باید از آن گذشت تا به روزگار بلوغ و قدرت جسمانی وفکری رسید وجود فرهنگ کلاسیک و سرچشمه های یونانی و سامی نیز برای تکامل فرهنگ اروپایی ضروری بود. این همانند انگاشتن فرهنگ یونان با دوران کودکی زندگی انسان استعاره رایجی باقی ماند.در این همانند تاریخ با زندگی انسان مفهوم توسعه نهفته است که دربرداشتن امروزی از مدرنیته نیز نقش کلیدی دارد :مرحله تازه ، هر چند بدون پله های پیشین به دست نمی آید ولی نسبت به آن پله ها در حکم حرکتی به جلو یا توسعه ای مادی ومعنوی محسوب می شود . گفته برنارد شارتری که جان سالزبری نویسنده سده دوازدهم آنرا تکرارکرد. اینکه ما امروزی ها همچون کوتوله هایی هستیم که برفراز شانه های غولها یعنی بزرگان وفرهنگ کهن ایستاده اند و از این روشاهد چشم اندازی هستند گسترده تر از آنچه خود غولها می بیند. هر چه هم سازندگان فرهنگ باستان را از سازندگان فرهنگ امروز بزرگتر بدانیم باز نمی توانیم انکار کنیم که امروزی از تمامی دانش و بینش آنان بهره می برند وخود نیز چیزی حتی اندک ، بدان می افزایند.
مفاهیم کلیدی دیگری هم که تا پایان سده هجدهم تصوری تازه از زندگی و آزادی را فراهم آوردند ریشه در همان عنصر داشتند مفاهیمی چون فردیت مالیکت سرمایه دار نه ضرورت استنتاج قوانین از زندگی هر روزه از میان رفتن حق فرزند ارشد دولت استوار به نمایندگی تفکیک قوا وغیره.
در قلمرو حقوق وقانون گسست از سنت ها ،معنایی مشخص دارد: جدایی از قوانینی که براساس زندگی هر روزه تعیین وتدقیق نشده باشند و سرچشمه آن ها به متون مقدس گذشته ها، سنت ها و باورهای عتیق باز گردد.
اصل توجیه کننده تدوین قوانین زمینی باور به کارکرد در نهایت درست فرد انسانی است. این اصل احتمال خطا در فعالیت اجتماعی انسانی را نفی نمی کنداما براساس این باور بنا شده است که سرانجام افراد با تکیه بر نیروی عقل جمعی خود خواهند دانست که راه درست چیست. این قبول مرکزیت عقل انسانی در بحث از مدرنیته بسیار مهم است به راستی می توان گفت که شیوه رادیکال پذیرش یا رد ادعاهای آن به پذیرش یا در این ادعا منتهی می شود که پایه واساس سعادت انسان پیروی از احکام عقل است. به همین دلیل خردباوری همواره در مرکز بحث متفکرانی قرار داشته که به سنجش ادعاهای مدرنیته پرداخته اند.
با این که شما تعریف های ارائه شده از مدرنیته بسیار زیاد است ولی تلاش در جهت اینکه آن ها را در دو دسته کلی جای دهیم تاکنون ناموفق نبوده است . می توان بیشتر تعریف ها را در یکی از آن دو دسته کلی جای داد.رسته اول مدرنیته را همچون شکل یا ساختاری اجتماعی-فرهنگی و در نتیجه واقعیتی یا دورانی تاریخی مطرح می کند در حالی که دسته دوم آن را به مثابه حالتی رویکردی فلسفی یا جهان بینی تازه ای پیش کشید.
نمونه ای عالی از ارزیابی مدرنیته بحث میشل فوکوست. فوکو با آغاز از نوشته مشهور کانت روشنگری چیست؟ نشان داد که از دیدگاه کانت که مدافع مدرنتیه بود در روزگار روشنگری و پس از آن همخوان با جان مایه های بنیادین روشنگری یعنی بلوغ فکری، سیاسی واجتماعی آدمیان «امروزی بودن» و «امروزی زیستن » انسان پیش از هر چیز در حکم خواست با خبری از موقعیت امروزی خویشتن است. همین تلاش برای درک موقعیت حالت کنونی سبب می شود که مدرنیته همچون یک معضل فلسفی جلوه کند.کسی که بخواهد به طور جدی درباره امروز یعنی روزگار مدرن بیندیشد و بحث کند چاره ای جز این ندارد که توان خود را صرف شناخت جایگاه یا موقعیت امروزی خودش کند و این شناخت را با در نظر گرفتن ادعاهای اصلی مدرنتیه یا بهتر بگوییم با ارزیابی و سنجش آن ادعاها به انجام رساند.از نکته ذکر شده می توان نتیجه گرفت که معضل کسی که خود را به عنوان انسان مدرن می شناسد فقط فلسفی نیست بلکه فلسفی -اخلاقی است.
مدرنیته یک پیشنهاد است نه نتیجه نهایی حرکتی تاریخی. می توان گفت می شود این گونه زندگی کرد ولی نمی توان گفت : این گونه زندگی کردن بهترین یا یگانه زندگی انسان است . مدرنیته یکی از شکلهای کنار هم قرار گرفتن عناصر است و چیزی بیش از این هم نیست.

 

انسان گرایی
مارتین هیدگر در تحسین صفحات کتاب مفاهیم بنیادین متافیزیک: جهان، متناهی ، تنهایی که مجموعه ای است اکز درسهایش در دانشگاه فرایبورگ، نوشته که «متافیزیک چیست؟» و راه را برسوال دیگری یعنی انسان چیست؟» می گشاید. فلسفه مساله ای است انسانی یعنی امری مرتبط به انسان. اما راست این است که نمی دانیم انسان چیست؟ هیدگر پرسید: «انسان چیست؟ سربلندی آفرینش است یا گمراهی ، سوءتفاهمی بزرگ ، فاسدی؟ وقتی ما در مورد چیزی که انسان است بسیار کم می دانیم چگونه گوهر ما می تواند در نظرمان بیگانه نباشد؟ هیدگر باز می پرسد «انسان چیست؟ عابری ؟ راستایی؟ توفانی که سیاره ما را پرخروش می کند؟ بازگشتی خدایان نفرتی از آنان ؟ ما نمی دانیم امامی بینیم که در این سرشت معمایی ،فلسفه روی می نماید. بعد می نویسد« دورانی که ما آن را مدرن می خوانیم با این حقیقت تعریف می شود که انسان مرکز و ملاک تمامی هستندگان است.»
از نظر هیدگر در روزگار ما معنای انسان گرایی پشت معنای نوع دوستی پنهان می شود اما مفهوم واقعی آن چنین است :گوهر انسان برای حقیقت هستی نکته بنیادین است به بیان دیگر انسان گرایی ادعا می کند که فهم هستی فقط از راه فهم گوهر انسان ممکن است این معنای متافیزیکی تلاش برای شنیدن آوای هستی را به پژوهش نسبت انسان و جهان همچون دو امر متفاوت تقلیل می دهد وبراساس باور به مفهوم انسان نوعی یا نوع انسان استوار است .ولی این منش کلی بحث از انسان سبب نمی شود که تمایزهای درونی این نوع برجسته نشود و پایگانی برای تشخیص انسان برتر فراهم نیاید. این منش متافیزیکی انسان گرایی سبب می شود که در بیشتر زبانهای اروپایی واژگانی به معنای انسانیت در مورد انسان نوعی چنان به کار می رود که جا برای کارکرد ایدئولوژیک انسان گرایی باز بماند.
پس میتوان نتیجه گرفت که ادعای متافیزیکی مدرنیته (انسان گرایی) این است که انسان قادر به شناخت وجود هست موجودات و قادر به معنا کردن آن هاست. انسان می تواند چیزها را به شیوه دلخواه خود بنا به میل خود نباشد بخواند ومعنا کند خود را مالک آنها میداند و حق دخل و تصرف در آنها را برای خود قائل می شود. بنیاد متافیزیکی مدرنیته یعنی اساس خواست سالاری بر جهان طبیعی و عینی در دوران رنسانس شکل گرفت. در روزگار رنسانس اختراع صنعت چاپ در حکم ابداع برداشتی تازه از انسان بود. موجودی که می تواند عقایدش را به اطلاع انبوهی از مخاطبان برساندوارتباطی فرهنگی در گستره ای بسیار وسیع از نظر زمانی و مکانی برقرار کند.
انسان رنسانس همچون آن مرد برهنه در طرح مشهور لئونادوداوینچی خود را در مرکز دایره ای می یابد که می توان آن را دایره خلقت خواند او اشرف مخلوقات است.

 

باز اندیشی در مدرنیت
تضاد با سنت ذاتی مفهوم مدرنیت است همچنان که پیش از این آوردم بسیاری از ترکیبهای مدرن و سنتی را می توان در محیطهای اجتماعی عینی پیدا کرد. در فرهنگهای سنتی گذشته مرد احترام است و نمادها ارزش دارند به خاطر آن که تجربه نسلها را دربر می گیرد و تداوم می بخشد.سنت یکی از شیوه های تلفیق نظارت باز اندیشانه کنش با سازماندهی زمانی -مکانی اجتماع است. سنت وسیله برخورد با زمان ومکان است و هر فعالیت یاتجربه خاص را در رشته تداوم گذشته حال و آینده جای می دهد و این رشته تداوم نیز به نوبه با عملکرد های اجتماعی تکرار شونده ساختار می گیرد. سنت یکسره ایستا نیست زیرا برای هر نسل تازه ای دوباره باید اختراع گردد در زمانی که یک نسل نو میراث فرهنگی اش را از نسل پیش از خود میگیرد سنت در برابر دگرگونی در زمینه هایی که نشانگر های زمانی ومکانی جداگانه اندکی در آنها وجود داشته باشند و دگرگونی بر حسب آنها نتواند صورت معنی داری پیدا کند چندان مقاومت نمی کند.
در فرهنگهای شفاهی، سنت به معنای کامل آن شناخته شده نیست هر چند که این فرهنگها سنتی ترین فرهنگها به شمار می آیند. برای فهم سنت به گونه ای متمایز از شیوه های دیگر سازماندهی کنش و تجربه باید به شیوه هایی در زمان و مکان رسوخ کرد که تنها بااختراع خط امکان پذیرند. خط سطح فاصله گیری زمانی - مکانی را گسترش می دهد و چشم اندازی از گذشته ،حال وآینده را ایجاد می کند که در آن تخصیص بازاندیشانه دانش را می توان از سنت تعیین شده جدا کرد. به هر روی در تمدنهای پیش از مدرن باز اندیشی هنوز تا اندازه زیادی محدود به باز تفسیر وتوضیح سنت بود چندان که در ترازوی زمان کفه گذشته بسیار سنگینتر از کفه آینده بود. وانگهی از آنجا به نوشتن در انحصار اقلیت بود روال عادی بخشیدن به زندگی روزانه همچنان به سنت به معنای کهن آن وابسته بود.
با پیدایش مدرنیت بازاندیشی خصلت دیگری به خود میگیرد. دراین دوره باز اندیشی وارد مبنای باز تولید نظام می شود به گونه ای که اندیشه وکنش پیوسته در یکدیگر انعکاس می یابند عادی سازی زندگی اجتماعی هیچ گونه ارتباط ذاتی با گذشته ندارد مگر در مواردی که اتفاقا بتوان به شیوه ای اصولی از عمل گذشته در پرتو دانش آینده دفاع کرد. تصویب عملکرد به خاطر سنتی بودن دیگر کارایی نخواهد داشت: تنهادر پرتو دانشی که اعتبارش را از سنت نگرفته باشد می توان سنت را توجیه کرد. این به این معناست که سنت در ترکیب رخوت عادت ، حتی در مدرنترین جوامع همچنان می تواند نقش بازی کند. اما این نقش عموما بسیار کم اهمیت تر از آن چیزی است که نویسندگانی که بر تلفیق سنت و مدرنیت در جهان معاصر تاکید می کنند ادعا میکنند. زیرا سنت توجیه شده آن سنتی است که لباس عاریه به تن کرده و هویت اش را تنها از بازاندیشی مدرن دارد.

 

مدرنیت یا پسامدرنیت
بحث بازاندیشی را می توان به بحثهایی راجع به پسامد مدرنیت پیوند داد. پسامد مدرنیسم اگر برایش معنایی قائل باشیم بیشتر به سبکها یا جنبشهای درون ادبیات ، نقاشی ، هنرهای تجسمی و معماری راجع است. این مکتب به جنبه هایی از بازاندیشی زیبا شناختی در مورد ماهیت مدرنیت کار دارد. مدرنیسم هر چند که گهگاه به گونه ای تقریبا مبهم معرفی شده دیدگاه قابل تشخیص در این حوزه های گوناگون بوده است ولی می توان گفت که جریانهای دیگر پسامد مدرنیست جای آن را گرفته است.
پسامد مدرنیت جدا از معنای عام وارد شدن به دوره ای از تفاوت نمایان از گذشته معمولا به یکی از این معانی است این که که ماکشف کرده ایم هیچ چیز را با قطعیت نمی توان دانست زیرا نشان داده شده است که همه بنیادهای پیشین معرفت شناسی اعتماد پذیرند: دیگر اینکه تاریخ تهی از فرجام شناسی است و در نتیجه از هیچ روایتی از پیشرفت نمی توان به گونه توجیه پذیری دفاع کرد : و سرانجام این که ، با چیرگی روز افزون نگرانیهای بومشناختی و شاید رواج جنبشهای نوپدید اجتماعی، برنامه کارسیاسی واجتماعی تازه ای به وجود آمده است. امروزه کمتر کسی است که پسامد مدرنیت را با جایگزینی سوسیالیسم به جای سرمایه داری یکی گیرد در صورتیکه زمانی این نظر بسیار پذیرفته شده بود.

 

ابعاد نهادی مدرنیت
پس از اشاره کوتاهی که مدرنیت و پسامدرنیت داشتم توضیحی درباره ابعاد مدرنیت در این مرحله از بحث خالی از اهمیت نیست. بیشتر چشم اندازها یا نظریه های جامعه شناختی گرایش به این دارند که هسته نهادی واحد و مسلطی را در جوامع مدرن پیدا کنند. سرمایه داری و صنعتگر را باید دو بعد یا دو مجموعه نواری، شاخص و دخیل در نهادهای مدرن بشمار آورد. ابتدا این دو مقوله را به مختصر می دهم وسپس با بیان بعد سوم وچهارم بحث را ادامه می دهم.
سرمایه داری یک نظام تولید کالاست که بر رابطه میان مالیکت سرمایه و کار دستمزدی بدون مالکیت استوار است و این رابطه محور اصلی یک نظام طبقاتی را میسازند. فعالیت اقتصادی سرمایه دارانه به تولید برای بازارهای رقابت آمیز و قیمتهایی وابسته است که به سرمایه گذاران تولید کنندگان و مصرف کنندگان به یکسان علامت می دهند. جامعه سرمایه داران را می توان به عنوان یک شاخه فرعی متمایز جامعه مدرن به معنای نوعی آن به شمار می آورد. جامعه سرمایه داری نظامی است که ویژگیهای نهادی خاصی دارد که چون توضیحی در حد یک تعریف داشتیم از بیان ویژگیهای نهادی جامعه سرمایه داری صرفنظر می کنم.
بعد دوم یعنی صنعتگرانی ویژگی عمده اش کاربرد منابع بی جان نیروی مادی در تولید کالاهست همراه با نقش کانونی ماشین آلات در فراگرد تولید صنعتگرایی به سازمان تولید اجتماعی با قاعده ای نیاز دارد تا بتوان میان فعالیت بشری ماشین آلات و درون داده ها و برون داده های مواد خام و کالا هماهنگی برقرار کند. صنعتگران را نباید در قالب تنگی که در اوایل انقلاب صنعتی داشت در نظر گرفت. تصویری که ما از انقلاب صنعتی در اوایل آن داریم تصویری از قدرت ناشی از ذغال سنگ و بخار ماشین آلات بزرگ و سنگینی است که در کارگاه ها و کارخانه های دود گرفته با سروصدا کار می‌کنند.
گذشته ا زاین موقعیتها مفهوم صنعتگرایی محیطهای تکنولوژی بالایی را نیز دربر می‌گیرد که در آنها نیروی برق تنها منبع نیرو و مدارهای ریز تنها وسیله مکانیزه به شمار می آیند. از این گذشته صنعتگرایی نه تنها بر محل کار بلکه برترابری ارتباطات و زندگی خانگی نیز تاثیر می گذارد.
بین از توضیح دو مبحث صنعگرایی و سرمایه داری به این نتیجه می رسیم که نظام اداری دولت سرمایه داری و کلا دولتهای مدرن را باید برحسب نظارت تنظیم شده بر حوزه های کشوری مرزبندی شده تفسیر کرد.پس بعد از سرمایه داری و صنعتگرایی دستگاههای حراست سومین بعد نهادی مدرنیت را می سازند. حراست به مواظبت از فعالیتهای اتباع یک کشور در پهنه سیاسی اطلاق می شود. هر چند که اهمیت حراست به عنوان یک پایه قدرت اداری به هیچ روی محدود به این قلمرو نیست این مراقبت ممکن است مستقیم باشد مانند بسیاری از نمونه های مورد بحث فوکو مانند مراقبت و زندانها مدارس یا کارگاههای سرباز اما به گونه ای مختصر جنبه ای غیر مستقیم دارد و مبتنی بر نظارت براطلاعات دارد.
بعد نهادی چهارم که بعد از این سه

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 42   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید



خرید و دانلود دانلود مقاله مدرنیسم


دانلودمقاله صنایع فرهنگی سمنان

 

 

 

 

 

شهر سمنان مرکز استان سمنان و نیز مرکز شهرستان سمنان است. این شهر در جنوب رشته کوه البرز و شمال دشت کویر در راه تهران به خراسان قرار گرفته است. آب و هوای آن خشک و معتدل می‌باشد.
موقعیت جغرافیایی
این شهر در حد فاصل دو شهر دامغان و گرمسار در طول جغرافیایی ۵۳ درجه و ۲۳ دقیقه و عرض جغرافیایی ۳۵ درجه و ۳۴ دقیقه واقع شده و ارتفاع متوسط آن از سطح دریا ۱۱۳۰ متر است. همچنین فاصله آن تا تهران ۲۱۶ کیلومتر است و به راه آهن سراسری تهران_مشهد، متصل می‌باشد.
مردم
جمعیت شهر سمنان بر اساس نتایج سرشماری سال ۱۳۸۵ خورشیدی، بالغ بر ۱۲۶٬۷۸۰ نفر بوده‌است.(جمعیت شهرستان: ۱۹۱,۶۱۸ نفر)[۲]
نژاد مردم سمنان آریایی است و به زبان سمنانی سخن می‌گویند. زبان سمنانی به علت ویژگی خاص خود مورد توجه دانشمندان و ایران شناسان بسیار قرار گرفته است. این زبان از زبانهای ایرانی شاخه شمال باختری است.
ایران‌شناسان زیادی چون پرفسور کریستن سن هوتوم سیندلر، ویلهلم لیکر، جرج مورگن و استایرن تحقیقات جامعی درباره زبان سمنانی انجام داده‌اند. نکته قابل ذکر اینکه اگرچه زبان سمنانی هنوز هم توسط مردم سمنان تکلم می‌شود، اما نسل جدید سمنانی‌ها با وجود فهمیدن آن به این زبان باستانی سخن نمی‌گویند.
در این شهر درصد سواد بسیار بالا است و یکی از شهرهای معروف ایران در زمینه کاهش بیسوادی است. صنایع تولیدی دستی این شهر عبارت‌اند: از کرباس پارچه‌های پشمی، چادر شبهای پشمی و ابریشمی و پلاس نمد و قالی بافی.
آب و هوا
آب و هوای این شهر در تابستان گرم و در زمستان نسبتاً سرد می‌باشد. بارندگی‌های این شهر در فصول سرد سال صورت می‌گیرد و میزان متوسط بارندگی سالانه آن ۱۴۰ میلیمتر می‌باشد. متوسط درجه حرارت سالانه ۷/۱۷ درجه سانتیگراد است و این در حالی است که حداکثر مطلق حرارت ۵/۴۴ درجه سانتیگراد و حداقل مطلق ۴/۶- درجه سانتیگراد گزارش شده است. همچنین متوسط تعداد روزهای یخبندان در طول سال در حدود ۴۸ روز می‌باشد.
جای‌های تاریخی

نمایی ارگ سمنان در شب
شهر سمنان ۷ محله معروف قدیمی دارد به‌نام‌های اسفنجان (اسپنژان)، لتیبار، شاهجو، ناسار، زاوغان، کوشمغان و کدیور.[۳]
این شهر علاوه بر زیبایی‌های طبیعی با سابقه تاریخی چند هزار ساله به دلیل واقع شدن در گذر حوادث ناشی از لشکرکشی‌ها و مهاجرت‌های بین شرق و غرب و مهم تر از همه داشتن تاریخ تمدن دیرینه دارای آثار باستانی متعدد دیدنی مربوط به دوره‌های مختلف تاریخ است که مبین قدمت کهن آن است:
• مسجد جامع سمنان
• منار سلجوقی مسجد جامع
• مسجد امام سمنان(مسجد شاه یا سلطانی)
• آرامگاه شیخ علاءالدوله سمنانی
• گرمابه پهنه سمنان
• دروازه ارگ سمنان
• بازار سمنان
• بازار شیخ علاءالدوله
• قلعه‌های سارو
• قلعهٔ پاچنار
• برج چهل‌دختران
• قلعه کوشمغان
• دژچرمینه
• قلعه کهن‌دژ
• قلعه زاوغان
• آرامگاه پیر نجم‌الدین
• کاروانسرای سنگی آهوان (مربوط به قرن پنجم هجری)
• کاروانسراهای شاه عباسی (صفویه)
از جمله مهم‌ترین بناهای باستانی شهر سمنان است. علاوه بر اینها می‌توان به آب انبارها، قنات‌هایی با معماری منحصر به فرد و بافت قدیم سمنان نیز اشاره کرد.
وجه تسمیه
درباره وجه تسمیه نام سمنان که به این منطقه اطلاق می‌شود، عقیده‌ها و نظرهای گوناگونی رایج ومعمول است که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:
• در گذشته‌های دور در محل آتشکده بزرگ هریس در کومش (سمنان) شهری عظیم با بت خانه‌ای بزرگ با ساختمانی رفیع و با شکوه وجود داشته است. به همین علت احتمال می‌رود که مردم این سرزمین قبل از ظهور زرتشت، دارای مذهب «سمتی» یا «سمینه» بوده‌اند و بت خانه بزرگ آنان در محل سمنان فعلی واقع بوده است.
• برخی دیگر بر این باورند که سمنان در اصل «سکنان» منسوب به طوایف سَکَه‌ها می‌باشد و الف و نون آن نشانه نسبت و مکان است که در واژه‌های گیلان و غیره مشاهده می‌شود.
• عده‌ای دیگر از اهالی سمنان عقیده دارند که نام قدیم سمنان (سیم لام) بوده که بنای آن به دست دو نفر از فرزندان نوح پیغمبر به نام‌های (سیم النبی) و (لام النبی) انجام گرفته که مقبره آنان در کوه‌های شمال شرقی سمنان در محلی موسوم به پیغمبران واقع است. بر این اساس کلمه (سیم لام) در اثر کثرت استعمال به مرور زمان به سمنان تبدیل شده است.
• برخی نیز افسانه بنای اولیه را به دو هزار سال قبل از میلاد مسیح به دستور تهمورث دیوبند نسبت داده اند. در آن زمان شهر را به سمینا نام گذاری نموده‌اند که به مرور زمان به سمنان تغییر یافته است.
• روایت دیگر حاکی از این است که نام قدیم سمنان در زبان محلی «سه مه نان» بوده و منظور ساکنان آن این بوده است که محصولات کشاورزی این منطقه نان و آذوقه اهالی را بیش از سه ماه تأمین نمی‌کند. بعدها به مرور زمان «سه مه نان» به سمنان تغییر یافته است. به هر حال آن چنان که از منابع و کتب تاریخی استنباط می‌شود سمنان یکی از مناطق کهن و قدیمی ایران است که در درازای تاریخ فراز و نشیب‌های زیادی را پشت سر گذاشته است.
نگاهی نو به میراث فرهنگی و گردشگری سمنان
مسجد جامع سمنان
مسجد جامع سمنان یکی از آثار با ارزش و کهن شهر سمنان به شمار می آید و از لحاظ مذهبی و فرهنگی و حتی اجتماعی دارای ارزش و اعتبار زیادی است. گرچه در طول زمان تغییرات و تحولات زیادی در آن بوجود آمده ، اما قدمت بنا به گونه ای است که عده ای بنای اولیه آن را به قبل از اسلام می رسانند. عقیده بر این است که این مسجد در قرن اول هجری و بر روی خرابه های آتشکده بنا گردیده است. سیاحان و مورخینی که از شهر سمنان دیدن نموده و مطالبی راجع به این شهر و آثار آن در تألیفات خود به یادگار گذارده اند بعضی به اختصار و بعضی از آنها به تفصیل از این اثر در نوشته های خود آورده و اغلب نیز آن را به خوبی و عظمت یاد نموده اند.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   14 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید



خرید و دانلود دانلودمقاله صنایع فرهنگی سمنان


دانلودمقاله چهره زن در شاهنامه

 

 
در شاهنامه ی فردوسی نزدیک به ۲۰ زن نقش آفرینی می کنند که البته بیش تر آن ها در دوری پهلوانی می زیند. به درستی می توان گفت که در هیچ کتاب دیگری در ادب کهن پارسی تا بدین پایه زنان خردمند و ستوده وجود ندارند. و هیچ سخن گویی این گونه زنان را نستوده است. (در نوشتهارهای پسین از برخی از این زنان سخن خواهم گفت.)
زنان شاهنامه بسیار برتر از زنان دیگر چکامه (منظومه)های ادب پارسی اند. کافی است شیرین را در خمسه ی نظامی و شاهنامه با هم بسنجید. شیرین نظامی زنی است عاشق پیشه که جز عشق هیچ از او نمی دانیم اما شیرین در شاهنامه زنی است خردمند و دلاور که زندگی می کرده است و در زندگی عاشق هم شده است. این شیرین بسیار باورپذیرتر از شیرین نظامی است (هرچند نظامی سخن عاشقانه را به اوج خود رسانده باشد).
برخی خرمگسان (خرمگس جانوری است با چشم های بزرگ اما تنها چیزهای پلشت را می بیند) به استناد یکی، دو بیت برافزوده (الحاقی) هم چون «زن و اژدها هر دو...» فردوسی را شاعری زن ستیز دانسته اند در حالی که دلاوری گردآفرید و خردمندی سیندخت و صراحت تهمینه و پاکی فرنگیس و وفاداری رودابه و سودابه (در نیمه ی نخست حضورش در شاهنامه) نمونه ی همه جانبه ی زن ایرانی در باور فردوسی ارجمند است.
باشد که زنان هم میهن ما درس پاکی از فرنگیس گیرند و چون سیندخت خرد ورزند و مانند گردآفرید دلاورانه به دفاع از حقوق و ارزش های راستین خود برخیزند. ایدون باد و ایدون تر باد.
نگاه شاهنامه به زن در مجموع نگاهى است مثبت. حضور زن در تمام شاهنامه حضورى است تعیین کننده و سرنوشت ساز. نقش زن به عنوان پیونددهنده خانواده ها به یکدیگر در همه جا به عنوان عاملى اساسى در پیدایش و نابودى قدرت مطرح است.
در داستانهاى مهم شاهنامه مانند داستان فریدون که خواهران جمشید به همسرى او درمىآیند و نیز مادرش فرانک و دختران سرو که همسر پسران او مى گردند و نیز داستان کاووس که سودابه دختر شاه هاماوران را پس از تسخیر سرزمین هاماوران به زنى مى گیرد, نقش زن در روند قدرت کاملا به چشم مى خورد.
شاهنامه که یک کتاب حماسى است بیشتر به بعد دلاورى زن توجه دارد تا جنبه دلبرى او. اگرچه به ماجراى برخى از زنان که در ابراز عشق خود پیشقدم بوده اند مانند عشق تهمینه به رستم و سودابه به سیاوش و منیژه به بیژن نیز اشاره مى کند:
زنى بود مردانه و تیغ زن
سوار و سرافراز مردم فکن
به نام آن پرىرخ سمن ناز بود
گل و یاسمن را از او ناز بود
چنان چون به خوبیش همتا نبود
به مانند مردیش یکتا نبود
به میدان جنگ ار برون آمدى
به مردى زمردان فزون آمدى
به مردى زمردى و پا در رکیب
زدلها قرار و زجانها شکیب
مى بینیم زن به مردانگى اى وصف مى شود که در میدان جنگ از مردان تواناتر است. در وصف گردآفرید, دختر گزدهم, پهلوان دژ سپید هم, او را به بى مانندى در نبرد مى ستاید. چون سهراب در هجوم به ایران به دژ سپید که در مرز ایران و توران قرار دارد مى رسد و هجیر, نگاهبان دژ را اسیر مى کند گردآفرید غیرتش به جوش مىآید, جامه رزم مى پوشد و خود را به هیإت مردان مىآراید و به جنگ سهراب مى شتابد:
زنى بود بر سان گردى سوار
همیشه به جنگ اندرون نامدار
نهان کرده گیسو به زیر زره
زده بر سر ترک رومى گره
فرود آمد از دژ به کردار شیر
کمر بر میان بادپایى به زیر
زنان دیگرى نیز در جاىجاى شاهنامه مورد ستایش قرار گرفته اند مانند رودابه که دلدادگى او به زال و سرانجام ازدواج آن دو, فصلى از این کتاب را تشکیل مى دهد. رودابه دختر مهراب کابلى است که نواده ضحاک است و بر سرزمین کابلستان حکمروایى دارد و کشور او با ایران دشمن است. زال فرمانرواى زابلستان و رودابه بىآنکه یکدیگر را دیده باشند, از طریق شنیده ها و وصفها به هم دل مى دهند. این دلدادگى پس از مدتى پنهانکارى, آشکار مى گردد. مهراب پدر رودابه با سرگرفتن وصلت آن دو که کشورش را از خطر هجوم ایران در امان مى دارد شادمان است. در اینجا نقش مادر رودابه در تدبیر و چاره گرى و خردمندى نیز مورد تحسین واقع مى شود. سیندخت مادر رودابه با پختگى و تدبیرى که به خرج مى دهد امر مشکل ازدواج زال و رودابه به همت او آسان مى شود و کشورش از بلایى بزرگ که تا آستانه اش آمده نجات مى یابد.(2) تنها زنى که در شاهنامه از او به بدنامى و پلیدى یاد مى شود سودابه است و هم اوست که موجب بدنامى زنان را فراهم مىآورد. نابکارى سودابه زمانى بروز مى کند که عشقى گناهآلود نسبت به ناپسرى خود, سیاوش در دل مى پروراند. سیاوش در این زمان خیلى جوان است, شاید کمتر از بیست سال دارد. سودابه با زمینه چینى او را به شبستان فرا مى خواند و عشق خروشان خود را بدو ابراز مى کند. لیکن, سیاوش که جوان مهذب و پارسایى است دست رد بر سینه او مى نهد. سودابه اصرار مى ورزد و چون کام نمى یابد هم از بیم رسوایى و هم براى آنکه انتقام خود را از جوان گرفته باشد او را نزد پادشاه به قصد تجاوز به خود متهم مى کند. درست مثل زلیخا که او نیز بر اثر نومیدى و سرخوردگى به یوسف تهمت زد ... سیاوش براى اثبات بیگناهى خود از میان توده آتش مى گذرد و تندرست از آن بیرون مىآید, اما چون سودابه از توطئه و تحریک دست بردار نیست, شاهزاده براى دور شدن از محیط مسموم دربار کاوس, داوطلب سپهسالارى لشکرى مى شود که براى جنگ با افراسیاب عازم است, سرانجام هم, چون راه بازگشتى براى خود نمى بیند به توران زمین نزد افراسیاب پناه مى برد و همین امر موجب تباهى او مى گردد. پس از قتل سیاوش, سودابه به انتقام خون او به دست رستم کشته مى گردد.(3) در حق اوست که رستم به کاوس مى گوید:
کسى کاو بود مهتر انجمن
کفن بهتر او را زفرمان زن
سیاوش زگفتار زن شد به باد
خجسته زنى کاو زمادر نزاد
و فردوسى درباره سودابه و مکر و حیله اوست که با عصبانیت این ابیات را مى سراید:
چو این داستان سر به سر بشنوى
به آید تو را گر به زن نگروى
به گیتى به جز پارسا زن مجوى
زن بدکنش خوارى آرد به روى
روشن است که فردوسى جنس زن را بد نمى داند بلکه زنان پارسا و نیکخو را مى ستاید و در جایى برپا بودن دین یزدان را به زنان نسبت مى دهد:
هم از زن بود دین یزدان به پاى
یلان را به نیکى بود رهنماى
صفت نیک دیگرى که او براى زن مى شمارد جلب رضایت شوهر است:
بهین زنان در جهان آن بود
کزو شوى همواره خندان بود
اشاره هاى بدبینانه اى که در شاهنامه به چشم مى خورد تنها نقل قول و روایت گفته هاست نه آنکه داستانسراى شاهنامه خود چیزى در مذمت زنان گفته باشد.
مثلا از زبان شاه یمن که از مفارقت دخترانش که فریدون براى پسران خود خواستگاریشان کرده اندوهگین و خشمناک است, چنین نقل مى کند:
بد از من که هرگز مبادم میان
که ماده شد از تخم نره کیان
به اختر کسى دادن که دخترش نیست
چو دختر بود روشن اخترش نیست
این پشیمانى به سبب دلبستگى اى است که بدانان دارد, آنچنان که دوریشان را برنمى تابد.
یا وقتى مهراب شاه مى شنود که دخترش رودابه دل به زال بسته است چنین مى گوید:
همى گفت رودابه را رود خون
به روى زمین برکنم هم کنون
مرا گفت چون دختر آمد پدید
ببایستش اندر زمان سر برید
نکشتم بگشتم زراه نیا
کنون ساخت بر من چنین کیمیا
یا هنگامى که افراسیاب از عشق و دلداگى دخترش منیژه 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  16  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید



خرید و دانلود دانلودمقاله چهره زن در شاهنامه