استاد ارجمند:
سرکار خانم نوری
تهیه کننده:
مرضیه نیکخواه
زمستان 85
بررسی مقایسه ای نسبت قیمت به درآمد شرکتهای بورسی لیزینگ و بانک
درصنعت واسطه گری مالی شرکتهای سرمایه گذاری، بانک ها و لیزینگ قرار گرفته اند. شرکتهای لیزینگ و بانک از نظر ماهیت فعالیت نزدیک به یکدیگرند و در اینجا به بررسی مقایسه ای شرکتهای بورسی بانک و لیزینگ می پردازیم.
شرکتهایی که در این بحث مورد بررسی قرار می گیرند طبق جدول زیر می باشند.
لیزینگ لیزینگ ایران
لیزینگ صنعت و معدن
رایان سایپا
بانک بانک کارآفرین
بانک اقتصاد نوین
بانک پارسیان
لیزینگ در فارسى تقریبا به معنی اجاره دهى است و شاید بتوان آن را نوعی اعتبار از سوی یک موسسه تامین اعتبار دانست که شخص می تواند به موجب قرارداد از کالایی که قابلیت اجاره دهی دارد سود ببرد. کسب درآمدهای بالا و روند سودآوری شرکتهای لیزینگ و بانک نسبت قیمت به درآمد این صنعت را به سرعت افزایش داده بود و زمانی که اخبار مربوط به کاهش نرخ سود تسهیلات بانکی منتشر گردید این نسبت را به نصف تقلیل داد. پایین ترین و بالاترین سطح میانگین P/E که بانکها و لیزینگ تجربه کرده اند به ترتیب در ارقام 7.5 و 16.5 ثبت شده است.
نام شرکت آخرین EPS آخرین سرمایه حقوق صاحبان سهام آخرین قیمت
رایان سایپا 870 150 197964 4570
لیزینگ ایران 316 300 125460 2310
لیزینگ صنعت ومعدن 519 400 425249 3087
بانک کارآفرین 783 700 417795 3684
بانک اقتصاد نوین 412 1000 652550 3367
بانک پارسیان 610 5000 450695 6263
سرمایه مورد نیاز این صنعت بالا است و شرکتهای موجود در این صنعت سعی در جذب سرمایه بیشتر دارد. در این میان لیزینگ ایران و رایان سایپا به دلیل کوچک بودن سرمایه قابلیت جذب سرمایه های بیشتری را دارا می باشند و از این رو این احتمال وجود دارد که اگر بتوانند به روند سودآوری ادامه دهند بازار نسبت به آنها واکنش بیشتری نشان دهد. احتمالا رایان سایپا و لیزینگ ایران در جهت افزایش سرمایه بیشتر در سالهای آینده حرکت خواهند کرد و به نظر می رسد نگاه بازار نسبت به آنها خوشبیانه تر است.
در نمودار زیر نوسان میانگین نسبت قیمت به درآمد(Price to Earning) شرکتهای بورسی لیزینگ و بانک نمایش داده شده است. این نمودار بازگوکننده آن است که در شرایط اقتصادی مناسب، رونق کسب و کار و وجود منابع مالی کافی انتظارات نسبت به این شرکتها گسترش می یابد و مرحله 1 پدید آمده است. پس از آن یک مرحله ثبات نسبی ایجاد می شود که در این شرایط کلان بازار سرمایه نیز دچار افول شده است، اما این صنعت چندان متاثر از تحولات بازار سرمایه نبوده است و گرچه میانگین ها 4 مرتبه کاهش می یابند، اما به سرعت افت خود را جبران می کند. مرحله سوم توام با نگرانی بازار از ساز وکار اقتصادی آینده است که منجر به سقوط نسبت قیمت به درآمد تا پایین ترین سطح گذشته می شود.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 9 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
تفکیک تئوری الاستیسیته برای بستههای ذره سخت متراکم شده تئوری تشکیل دهنده غیر خطی «مخروط»
چکیده:
بستههای ذره سخت باعث ایجاد منبع غنی از مسائل برجسته تئوری میباشند که به عنوان نقطه شروع مفید برای مدل ساختار رسانه دانهای، مایعات، سلولهای زنده، شیشهها و رسانه تصادفی میباشند. اصل بستههای ذره سخت متراکم شده نسبت به تغییر شکل کلی را نمیتوان به صورت الاستیته غیر خطی نشان دارد اما این شامل تئوری تشکیل دهنده غیر خطی «مخروط» میباشد. این اصل جداگانه برای جابهجایی ذراتی شده که به توالی فضایی اصلی و داخلی ذرات بستگی دارد و مسیر کشش ممکن را نشان دادهاند که مرتبط به عدم ساختار ذره همراه با پتانسیل نرم میباشد. از لحاظ ریاضی، مجموعه کششهای ممکن دارای ساختار مخروطی میباشد یعنی ترکیبات تاسنور کشش اعمال شده معمولاً از عدم تساوی خطی پیروی میکند. اصل عملکرد غیر خطی بواسطه آنالیز چندین بسته ویژه بدست آمده است. سرانجام ما این شرایط را تحت بستهای مورد بررسی قرار دادهایم به صورت تراکم ناپذیر در حس قدیمی نشان داده شده است.
مقدمه:
برنل 1965 مسائل مرتبط به ذرت بسته بندی شده در محفظه یا مجرای یکی از مسائل قدیمی و شناخته شده برای انسان را به صورت برجسته نشان داد. بستههای ذرات سخت به عنوان منبع بسیاری از چالشهای مرتبط به مسائل تئوری میباشد که به عنوان نقطه شروع مفید به کاربرده میشوند و باعث بررسی ساختار معکوس بسیاری از ساختارها همانند رسانهدانهای، مایعات، سلول زنده، پشت رسانه تصادفی شده است. استفاده از بستهها با ذره سخت به عنوان مدلی برای ایجاد ساختار متراکم شدهاند که از این اصل استنتاج شدهاند که نیروهای دافع، در ابتدا مسئول تعیین ساختار شان هستند.
اکثر سوالات دشوار شامل رده بندی و شمارش بستههای کروی و صفحهای «تصادفی» میباشد. درواقع، اخیراً نشان داده شده که علامت ارجمنهد «بسته بندی بسته تصادفی» RCP در اصل از لحاظ ریاضی بر تعریف شده است و ما بر این باور هستیم که باید با علامت جدید جایگزین شود که به عنوان وضعیت MRJ نامیده شده است که به صورت دقیق انجام میشود.
تعیین وضعیت MRJ بر روی پیشرفت اندازههای است که مرتبط به توالی مسائل چالش برانگیز در تئوری ماده چگال میباشد و تعریف دقیق اصلاح «متراکم کردن» است.
ترسیم متراکم از ذرات سخت به عنوان توجه اصلی و بنیادین میباشد. سه تا گروه بندی متمایز از بسته بندیهای قابل تشخیص میباشند و این به عملکرد آنها با توجه به عدم تداخل توالی هندسی و جابهجایی اعمال شده مجازی میباشد. تراکم داخلی، تراکم جمعی و تراکمش شد. اینها گروه بندیهایی هستند که به طور دقیق در بخش 2 تعریف شدهاند. بسته بندی تقریبی، این طبقه بندیهای متراکم شده به صورت فهرست درآمدهاند و این باعث افزایش شدت شده است و نسبت سختی بسته بندی را نشان میدهد.
هدف از این مقاله نشان دادن واکنش بستههای ذره سخت متراکم شده نسبت به تغییر شکل است که معمولاً توسط الاستیته خطی نشان داده نشده اما شامل فرمالیته متناوبی میباشد که به طور مناسب تعریف شده است.
اگرچه ما صفحههای سخت گرد را در دوتا بعد به صورت تخصصی درآوردیم و کرههای سخت را به صورت سه بعدی ترسیم کردیم، نتیجه گیری کلی این مقاله به کارگیری ذرات سخت از شکل دلخواه است. ذرات سخت در تعامل با یکدیگر میباشد فقط هنگامی که به یکدیگر برخورد میکنند و سپس این انعکاس نامحدو دفعی، غیر قابل نفوذ از حجم فیزیکی میباشد. بنابراین پتانسیل جفت(r)∅ برای صفحات سخت یا اشکال کروی با قطر D به صورت زیر مشخص شده است:
φ(r) = {■(+∞ r≤D.@0, r>D,)┤
در اینجا r فاصله جداسازی درون ذرهای میباشد. این اصل تکی از این پتانسیل است که منجر به ایجاد نقض کلی از الاستیته خطی در مشخصات عملکرد فشار کشش شده که مرتبط به بستههای ذره سخت متراکم شده میباشد. تئوری تشکیل دهنده غیر خطی مرتبط به این اصل است که جابهجایی غیر تداخلی مجاز کروی مرتبط به ساختار هندسی داخلی میباشد. بدوز این وابستگی بر روی ساختار هندسی داخلی مرتبط به اصل بستههای ذرات سخت متراکم شده میباشد که باعث افزایش این ساختار شده اما باعث فشردگیهای مقاومت پذیر نیز شده است. این نتایج مسیر دهی در قانون تشکیل دهنده غیر خطی مرتبط به جابهجایی ذرات کوچک میباشد. برعکس، ساختار ذرات با پتانسیل نرم، حتی اگر غیر خطی باشد، حاصل قانون کشش فشار برای جابهجاییهای کوچک میباشد.
علاوه بر این بدون پتانسیل خطی در مورد غیر خطی میتوان مدولی را نشان داد که به وضعیت و تاریخچه سیستم بستگی دارد.
این در مورد بستههای ذره سخت متراکم شده، حقیقت ندارد. از لحاظ ریاضی مجموعه کششهای ممکن به عنوان مخروط چند وجهی میباشند.
ما بر روی وضعیت فیزیکی ذره سخت تأکید کردهایم که این شامل طیف گستردهای از شرایط و پاسخها میباشد. فقط مجموعه فرعی آن در مقاله فعلی ارائه شده است، ما به طور انحصاری بر روی تعاملات (برهم کنشهای) کره سخت متمرکز شدهایم که باعث ایجاد مدل ایده آلی شدهاند. مدلی که در بسیاری از اسناد ایجاد شده است این برعکس مطالعات و پژوهشهای انجام شده بر روی مواد دانهای است که ذرات غیر کروی و تغییر شکل یافته، اصطکاک، دینامیک و دیگر اثرات را نشان میدهد. برای بحث و تبادل نظری که در اینجا انجام شده، خواننده باید مقاله اخیر را توسط راکس 2000 را مورد بحث و تبادل نظر قرار دهد.
در بخش بعدی ما تعاریف اصلی را معرفی کردهایم. در بخش 3 ما شماری از نمونههایی را نشان دادیم که چگونه الاستیته خطی باعث تفکیک بستههای ذره سخت متراکم شدهاند و این باعث دستیابی به رابطه تشکیل دهنده غیر خطی مخروطی شده است ما همچنین این شرایط را تحت بسته بندی مورد بررسی قرار دادیم و این در معنای قدیمی به عنوان تراکم ناپذیر نامیده شده است. در بخش 4، ما تئوری تشکیل دهنده غیر خطی مخروط را برای بستههای عادی به کار بردیم که شامل موارد اصلی از بستههای غیر کریستالی شده است و این بستهها شامل ذرات متمایز میباشد.
2- تعاریف گروه بندی متراکم:
بسته بندی کروی، مجموعهای از کرهها در فضای d بعدی Euclidean میباشد بسته بندی کروی p(rN) از کره N با بردارهای وضعیت مراکز کروی rN=r1,r2…rN مشخص شدهاند.
تراکم داخلی: هر ذره در این ساختار توسط بخشهای مجاور به دام افتاده میشود یعنی نمیتوان آن را برگرداند در حالیکه وضعیت ثابت آن مرتبط به کل ذرات دیگر میباشد.
تراکم جمعی: هر ترسیم تراکم داخلی که در هیچ کدام از مجموعه فرعی ذرات نمیباشد به طور پیوسته جابهجا میشود بنابراین بخش آنها حرکت میکنند و در تماس با یکدیگر و مجموعه یادآوری میباشند.
تراکم شدید: هرگونه ترسیم از تراکم جمعی باعث ایجاد تغییر شکل حجم یکنواخت از مرز ساختار شده است.
واضح و مشخص است که گروه بندی متراکم در اینجا به صورت فهرست درآمدهآند و این باعث افزایش توالی شدت شده است. در مورد تراکم جدی همراه با شرایط مرزی دیواره (جداره) سخت ما باید تغییر شکل محفظه جداره (سخت) را نشان دهیم، اگرچه در مورد تراکم هر کرده دارای حداقل تماس d+1 همراه با کرههای مجاور میباشد و همه آنها به صورت نیمکره بعدی نمیباشند.
برای شروع آن مفیداست که بستههای مرتب شده ساده از صفحات یا کرهها را گروه بندی کنیم که در بالای طبقهبندی متراکم قرار گرفته شدهاند. میتوان بستهایی ایجاد کرد که صفحات و کرهها را در محل شبکه ساده همراه با محفظه جداره سخت مناسب قرار دهیم. این برای شبکه دو بعدی و سه بعدی همراه با محفظه مستطیلی شکل مناسب میباشد که در شکل 2 و جدول 1 شبکههای دو بعدی و سه بعدی نشان داده شده است. جدول 2 دارای شرایط مرزی دورهای یکسانی میباشد. شکل 3 نشان میدهد که چرا شبکه شش ضلعی به طور کلی همراه با شرایط مرزی جداره سخت متراکم نشده است. همچنین تراکم اصلی مرتبط به حجم غیر افزایشی تغییر شکل یافته میباشد. توجه کنید که این تعاریف مرتبط به تراکم سازی از هرگونه سر و صدا در سیستم جلوگیری میکند. با این حال، پروتکولهای تجربی (عملی)و محاسباتی باعث ایجاد بستههای عادی شدهاند که شامل تراکم جزئی از ذرات صدا دار میباشد. با این حال، اکثر اشکال کروی تحت شبکه متراکم به صورت فشرده درآمدهاند و این سختی پذیری بسته بندی ذره را استنباط کرده است. در هر مورد این ذرات سر و صدا دارا را میتوان بدون ایجاد اختلال در یادآوری متراکم شده جمعی و به شدت در دو یا سه بعد معمولاً ناشناخته میباشند و این باعث دستیابی به بستههای متراکم شده همراه با جزئیات دلخواه و ریاضی شده است این رده بندیهای متراکم سازی همانند روابط آنها نسبت به دیگر تعاریف به کاربرده شده در اسناد ریاضی میباشد.
تفکیک الاستیتیه خطی:
این نکته مهم مورد تأیید قرار گرفته شده و همانطور که قبلاً ذکر شده، تعرایف متراکم سازی به صورت حرکت محمن میباشند یعنی آنها به بارهای نیرو یا فشارهای اعمال شده بر روی سیستم مرتبط نمیباشد. با این حال، میتوان موردی را انتخاب کرد که مرتبط به فشارهای همزمان مسنب به به تغییر شکل از طریق روابط مناسب تشکیل دهنده میباشد.
این واضح و مشخص است که ساخترا شبهای شامل شبکه مثلثی شکل دو بعدی و سه بعدی میباشد. این باعث ایجاد سوالاتی شده که مرتبط به وضعیت تراکم سازی دقیق شده به سادگی مرتبط به مقاومت شبکه کروی در دو بعد شده و شبکه ملقب ساده به صورت سه بعدی همراه با جداره سخت میباشد. برای تمام شبکه مربع، تنها کشش متقارن ارزان قیمت مرتبط به برش خالص بدست آمده در طول ردیف و ستون ذرات می باشد. تمام کششهای برشی همراه با دیگر گرایشها به صورت پایدار باقی ماندهاند.
برای بستههای کلی ذرات سخت متراکم شده، با توجه به کشش اعمال شده فشارهای القاء شده حتی به صورت صفر یا نامحدود، به عبارت برخی از این کششها به صورت مجاز میباشد. این نکته اهمیت دارد که بر روی وضعیت غیر خطی حاصل رابطه تشکیل دهنده متمرکز شویم که کاملاً نسبت به موارد غیر خطی عادی، متمایز میباشد. سیستم ذرات سخت متراکم شده «مدول» به گرایش کشش بستگی دارد. در اصل مجموعه کششهای ممکن به صورت مخروط چند وجهی در فضا یا ترکیبات (سازه) کششی میباشد.
اکنون ما روشی را نشان میدهیم که مرتبط به اصل مخروطی کششهای ممکن در سیستم متراکم شده ذره سخت میباشد. نمونه مناسب از شبکه دو بعدی تحت شرایط مرزی دورهای که غیر آزمایشی میباشند و همراه با مجموعه متقارن در شبکه لوزی میباشد و d بعد فضایی است. توجه کنید که A ماتریس شامل اجزاءd2 میباشد. بخشی از شبکه لوزی است. این بسته بندی دورهای ویژه است. بسته بندی دورهای حاصل تکثیر بسته بندی ایجاد شده محدود p(rN) بر روی شبکه میباشد و A={λ_1,…,λ_d} است در اینجا λ_1 حاصل بردارهای شبکه مستقل میباشد و d بعد فضایی است. توجه کنید که A ، {λ_1,…,λ_d} میباشد در اینجا λ_1 مستقل خطی بردارهای شبکه میباشد. زاویه α باعث بازیابی شبکههای مربع و مثلثی شکل شدهاند. بستههای ایجاد شده مرتبط به ذره تکی میباشد که در این مورد:
Λ= [■(1&cos(α)@0&sin〖(α)〗 )]
با تمرکز بر روی تغییر شکل بر شل حفظ حجم لحظهای: یعنی کششهای متقارن بی اثر صورت
ϵ= [■(x&y@y&-x)]
نقاط شبکه از شبه کلی بواسطه بردار وضعیت صورت r=A توضیح داده شده است در حالیکه سازهها بردار با طول n به صورت صحیح درآمدهاند. بنابراین این باعث تحریف جزئی از شبکه ∆A شده است، سپس تغییر در وضعیت بردار به صورت ∆r=∆Λ میباشد و این مرتبط به کشش ε=ΔΛ.Λ^(-1) میباشد. ادغام این نتایج همراه با ماتریس (2) و کشش اعمال شده (3) معادله زیر بدست آمده است.
∆Λ= [■(x&xcos(α)+ysin(α)@y&ycos(α)+xsin(α))]
بنابراین تغییر در دوتا بردار شبکه به صورت Δλ_1=(x,y) و Δλ_1=(α cos〖(α)+ysin (α)〗) شده است. این توالی برای ثابت کروی همراه با جهتهای از تشکیل جانبی لوزی شکل در زاویه α شده که به صورت Δλ_1.λ_1≥0 و Δλ_2.〖Δλ〗_2≥0 نشان داده شده است. این روابط باعث ایجاد شرایط نامساوی شدهاند:
x≥0, y≥(1-2 cos^2〖(α)〗)/sin〖(2α)〗 x
این تحلیل نشان میدهد که اصل مخروطی کششهای ممکن برای سلول واحد |α| میباشد. شکل 7 مخروط سازههای مرتبط به کشش ممکن (احتمالی)را نشان میدهد. ما این نتایج را مورد تأیید قرار دادهایم که برای سلولهای واحد بزرگ دلخواه مناسب میباشد. توجه کنید که شبکه لوزی معمولاً میان گروه بندی فشرده جمعی و داخلی قرار گرفته شده است.
اکنون میتوانیم بارهای فشار، برابری، تغییر شکل کاهش حجم را به صورت زیر نشان دهیم.
ϵ= [■(x&y@y&-(x+δ))]
در اینجا δ ثابت غیر منفی است، توجه کنید که این کشش به صورت اثر غیر مثبت میباشد و آن معادل –δ است. به این نکته توجه کنید که تعریف مدولهای حجم شامل واحد کشش فشرده میباشد.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 9 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
یاد خدا و قرب و نزدیکی به خدا
مقدمه :
«یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغدو اتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون و لا تکونوا کالذین نسواالله فانسیهم انفسهم اولئک هم الفاسقون لا یستوى اصحاب النار واصحاب الجنة اصحاب الجنة هم الفائزون».
ترجمه: اى کسانى که ایمان آوردهاید، از خدا پروا دارید; و هرکسى باید بنگرد که براى فردا [ى خود] از پیش چه فرستاده است و[باز] از خدا بترسید. در حقیقتخدا به آن چه مىکنید آگاه است.و چون کسانى مباشید که خدا را فراموش کردند و او [نیز] آنانرا دچار خودفراموشى کرد; آنان همان نافرماناناند. دوزخیان بابهشتیان یکسان نیستند، بهشتیانند که کامیابانند».
گرچه همه دستورها براى تهذیب است ولى این آیات مبارکه ارتباطمستقیمى با تهذیب نفس دارد. هر خطرى که دیگران را به کام کشددر اثر نسیان نفس است، لذا فرمود: «یا ایها الذین آمنوااتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد و اتقوا الله» آن گاهفرمود نظیر کسانى نباشید که خدا را فراموش کردهاند بلکه همچون کسانى باشید که به یاد خدایند. اولیا به یاد خدایند و خداهم به یاد آنهاست و آنها را هم به یاد خودشان متذکر مىکند.کفار و منافقان از خدا غفلت کردند خدا هم آنها را از خودشاناغفال کرده است. اینکه فرمود: «یا ایها الذین آمنوا اتقواالله و لتنظر نفس ما قدمت لغد» آن گاه فرمود: «و لا تکونوا کالذین نسوا الله» یعنى مانند این گروه نباشیدیعنى نظیر گروه دیگر باشید. این که فرمود: «لقد کان لکم فىرسول الله اسوة حسنة» یا در باره حضرت ابراهیم سلام اللهعلیه فرمود: او اسوه شماستیعنى مانند اینها باشید. قرآن نمىفرماید خدا را فراموش نکنید که بشود یک دستور العمل خشک ویک اصل کلى، بلکه مىفرماید: مانند آنان که خدا را فراموشکردند نباشید; یعنى عدهاى بودند که خدا را فراموش کردند و بهدام نفاق و کفر افتادند و به سرنوشتشان هم رسیدند. این، بهاصطلاح همان بیان قاعده استبه ذکر موردش که اکتفا به یک امرعلمى محض. پس از این طرف هم کسانى هستند که به یاد خدایند وخدا هم به یاد آنهاست که فرمود: «فاذکرونى اذکرکم» و کسانىهستند که به یاد خدایند و خداوند آنها را به یاد خود آنهاانداخته است که: الیوم هم «اشهدهم على انفسهم» هست. امروزهم کسانى هستند که خدا آنها را به یاد خود آنها انداخت و خودآنها را نشان خودشان داد. نه این «و لا تکونوا کالذین نسواالله فانسیهم انفسهم» تاریخ برمىدارد و نه آن «اشهدهم علىانفسهم». اینها قضایاى تاریخى نیست که در فلان سال شمسى یاقمرى یا میلادى اتفاق افتاده باشد، اگر کار مال روح است نسیانروح یا یاد روح منزه از زمان و مکان است. آنها که خودشان رافراموش مىکنند یا به یاد خودشان هستند این در افق زمان نیست.قهرا آن «اشهدهم على انفسهم» در یک جناح، و این «انسیهمانفسهم» در جناح دیگر است.این که به ما فرمود: «و لا تکونوا کالذین نسوا الله» یعنىکونوا کالذین اشهدهم على انفسهم. امروز هم هستند کسانى که خداآنها را نشان خودشان مىدهد و آنها خودشان را مىبینند; یعنى ازراه خودشناسى به یاد حق مىرسند. آیه ۱۰۵ سوره مائده، طبق بیانسیدنا الاستاد علامه طباطبائى رضوان الله تعالى علیه بهمنزله شرح این آیه استیعنى «یا ایها الذین آمنوا علیکمانفسکم لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم» به منزله شرح این آیه است.
چهار نوع قرب در آیات قرآن
شما تقریبا این چهار دسته آیهرا در قرآن کریم به یاد دارید که درباره این است که خدا بهانسان نزدیک است، فقط با انسان سخن مىگوید: دسته اول این استکه شما دعا کنید خدا نزدیک است: «و اذا سالک عبادى عنى فانىقریب اجیب دعوة الداع اذا دعان» در همین آیه مبارکه هفتمورد خدا از خود به ضمیر متکلم وحده یاد مىکند. آن قدر مسالهقرب خدا مطرح است که گرچه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلمدر سؤال واسطه است اما در جواب، دیگر واسطه نیست، چوننفرمود: اذا سالک عبادى عنى فقل انى قریب بلکه فرمود: اگر از تو سؤالکردند من خودم جواب مىدهم براى این که من به تو از تو نزدیکترم، به آنها از آنها نزدیکترم، به سؤال از خود سؤال نزدیکترمو امثال آن. نشانه قرب را در همین نحوه جواب فهماند، دیگرنفرمود تو در جواب آنها بگو از تو سؤال مىکنند ولى من جوابمىدهم. این دسته اول آیات که فقط اصل قرب را مىفهماند. دسته دوم آیات این است که در سوره مبارکه واقعه مىفرماید افراد وپرستارانى که در بالین محتضر هستند نگراناند، خدا مىفرماید:شما با این که به بیمار نزدیکاید من از شما به او نزدیکترم:«و نحن اقرب الیه منکم و لکن لا تبصرون» یعنى و هو یبصر اماو لکنهم لا تبصرون یعنى نه این که نه شما مىبینید نه او مىبیند اوالان در یک حالى است که ما را خوب درک مىکند، ما را خوبمىشناسد، اما شما نمىدانید که ما یعنى من با مامورانم به اینمحتضر از شما که در بالین او هستید نزدیکترم. دسته سوم آیاتکه نزدیکى بیشتر را مىرساند همان است که در سوره مبارکه «ق»مشخص کرد و فرمود: «و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس بهنفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید» در این نوع سوم سخن ایننیست که خدا به ما از دیگران نزدیکتر استبلکه سخن بر این استکه خدا به ما از آن رگ حیات ما نزدیکتر است. نوع چهارم همان است که در سوره مبارکه انفال آمده است که خدابه ما از خود ما نزدیکتر است «و اعلموا ان الله یحول بینالمرء و قلبه». خوب قلب ما همان حقیقت ماست، منظور این جرممادى که هر انسان یا هر حیوانى دارد که نیست. این که خدا فرمودحرف ما را کسى درک مىکند که داراى قلب باشد: «لمن کان له قلباو القى السمع و هو شهید» کسى که داراى دل باشد حرف ما رادرک مىکند منظور این قلب مادى که نیستخوب این قلب مادى راهمه دارند و ممکن است قلب یک انسان منافق یا کافر را وقتىمتخصص قلب معاینه مىکند بگوید این قلب سالم است، اما قرآندر باره همین فرد مىفرماید: «فى قلوبهم مرض» پس منظور قلبمادى نیست، قلب انسان همان روح انسان است، همان است که یا طیبو طاهر استیا معصیتکار که: «و من یکتمها فانه آثم قلبه»خوب، پس قلب ما همان حقیقت ماست چیز دیگر نیست در کریمه سورهانفال هم فرمود: «و اعلموا ان الله یحول بین المرء و قلبه»یعنى بین ما و خود ما احاطه حق حائل است پس چیزى براى خود مانمىماند.
علت نزدیکى انسان به خدا
اکنون این سؤال را مطرح مىکنیم که چرا قرآن اصرار دارد که خدارا به ما نزدیک معرفى کند؟ این براى چند نکته است: ۱) هرگونه شرک و ثنویت را از بین ببرد; یعنى دیگران که به دامشرک افتاده بودند مىگفتند که خدا حقیقتى است که ما به او دسترسى نداریم نه او را مىتوانیم بشناسیم و نه بپرستیم، قهرا یکسلسله از موجودات مقدس را باید بپرستیم تا واسطه بین ما و اوباشند که: «ما نعبدهم الا لیقربونا الى الله زلفى» این بتهارا عبادت نمىکنیم مگر این که وسیله تقرب باشند، ما را به خدانزدیک بکنند. این آیات فراوان که نمونههاى قرب را مشخص کرد براى آن است کهروى این توهم خط بطلان بکشد که بین ما و خداى ما فاصله است وبتها را باید پرستید تا آنها ما را به خدا نزدیک کنند ایننیست، چون خدا به ما از خود ما نزدیکتر است از هر چیزى همنزدیکتر است. روزى کسى به امام هفتم سلام الله علیه اعتراضکرد که مناسب نیست که شما امروز در محیط پرازدحام نمازمىخوانید; جایى نماز بخوانید که خلوت باشد، فرمود: کسى را کهمن عبادتش مىکنم به من از همه اینها نزدیکتر است. خوب این کهدر آیات و روایات آمده استبراى آن است که کسى توهم نکند خدااز ما دور است ما نیازى به بتها داریم معاذ الله تا این بتهاما را به خدا نزدیک بکنند.این معنا در باره غیر انسان نیست، چون تنها انسان است کهبتپرست مىشود وگرنه غیر انسان هر چه هست موحد است، آیه شریفه«له اسلم من فى السموات و الارض» و «لله یسجد ما فىالسموات و ما فى الارض» و «لله یسجد من فى السموات و الارض»مساله سجود مساله اسلام مساله طوع همگانى است که «اتیناطائعین» سراسر جهان خلقت، مسلم، منقاد، مطیع ذات اقدسالهاند. «ان من شىء الا یسبح بحمده» تسبیح انسان هم در صحابتتحمید است هم مسبح حقاندو هم حامد حقاند چون بتپرستى در هیچموجودى نیست فقط در انسان است، لذا خداوند سبحان این مراحل وآن چهار نوع قرب را فقط در مورد انسان ذکر کرده است.
۲) نکته دیگر آن است که گرچه سراسر جهان خدا را به عنوانمعبود مىشناسند و براى او تسبیح و تقدیس مىکنند، اما هیچموجودى مثل انسان نمىتواند قرب خدا را درک کند همان طورى که درطرف نفى، انسان مشرک «على قلوبهم اکنة» است و از هر جمادىهم بدتر است: «فهى کالحجارة او اشد قسوة»، در طرف اثبات بهجایى مىرسد که هیچ موجودى مثل انسان نیست، اگر هر موجودى اهلتسبیح و تحمید است، تسبیح و تحمید انسان حساب دیگرى دارد، اوست که اول مىتواند بفهمد خدا نزدیک است، در قدم دوم مىتواندبفهمد که خدا به او از دیگران نزدیکتر است، در قدم سوممىتواند بفهمد که خدا به او از رگ گردنش به او نزدیکتر است ودر قدم چهارم اگر کسى در آن جا پا نهاد مىفهمد که خدا به اواز او نزدیکتر است، لذا این چهار نوع قرب، فقط براى انسانآمده است وگرنه آن آیات کلى که «الرحمن على العرش استوى» و«انه بکل شىء محیط» و «ان الله بکل شىء علیم» و «لا یعزبعنه مثقال ذرة فى السموات و لا فى الارض» و همچنین دعاى حضرتسجاد سلام الله علیه در صحیفه سجادیه که فرمود:«الدانى فى علوه و العالى فى دنوه» شامل همه مىشود. این انسان است که مىتواند این مراحل را طى کند لذا شما درمناجات شعبانیه مىبینید که فراز و فرود دارد، گاهى بالا مىرودو گاهى پایین مىآید، گاهى «منادى» است و زمانى «مناجات»است، وقتى سخن از «یا» و «ندا»ست و گاهى سخن از«نجوا»ست، گاهى انسان به قدرى نزدیک مىشود که دیگر سخن ازندا نیستبه خودش اجازه نمىدهد که من ندا کنم، داد بزنم بگویم«اى خدا» «اى» را رها مىکند. در نماز و اذان و اقامه همببینید اول سخن از «اشهد ان لا اله الا الله» است، بعد دیگرسخن از «اشهد» نیستبلکه سخن از «لا اله الا الله» است،دیگر جایى نیست که انسان بگوید من شهادت به توحید مىدهم، بلکهمىگوید من موحدم. مناجات شعبانیه یک روش خوبى به انسان یادمىدهد تا به جایى مىرسدکه اهل نجوى مىشود و با خدا مناجاتمىکند. بیان نورانى حضرت امیر در نهج البلاغه فرازى بالاتر از این رادارد و مىفرماید اینها کسانى هستند که:«ناجاهم فى فکرهم و کلمهم فى ذات عقولهم» دیگر به جایىمىرسند که حالا خدا با آنان مناجات مىکند، آنها دیگر به خودشاناجازه حرف زدن نمىدهند، ادب محضر طورى آنها را مىگیرد که حتىمناجات هم نمىکنند بلکه خدا با آنها مناجات مىکند. جریانمعراج از همین قبیل است که: «ناجاهم فى فکرهم و کلمهم فى ذاتعقولهم». فرازهاى دیگر این مناجات شعبانیه از «نجوا»برمىگردد به «ندا» که چه طور مىشود که اول «منادى» استبعد «مناجات» استبعد منادات است و امثال ذلک. این انساناست که بالاخره مىتواند این راهها را طى کند، راههاى ابتدایىاشهمان است که به ما آموختند. یکى از بیانات نورانى امام حسنعسکرى -سلام الله علیه- که از غرر روایات ماست، این است کهفرمود: «ان الوصول الى الله سفر لا یدرک الا بامتطاء اللیل منلم یحسن ان یمنع لم یحسن ان یعطى» انسان که مسافر استسفرشالى الله است این به لقاء الله مىرسد. در بحثهاى قبل ملاحظهفرمودید اگر کسى نرفت او را مىبرند، منتهى با «خذوه فغلوه ثمالجحیم صلوه» مىبرند چه بهتر که انسان خودش برود این چنیننیست که اسرار عالم بعد از مرگ براى کافران روشن نشود آن جاروشن مىشود، مىگویند: «ربنا ابصرنا و سمعنا» گرچه آن عمقمعرفت در آن عالم هم روشن نمىشود «انهم عن ربهم یومئذلمحجوبون» ولى خیلى از اسرار براى دیگران روشن مىشود و اگرکسى نرفت او را مىبرند، اما با «خذوه فغلوه» مىبرند، ازهمان دالان برزخ یعنى مرگ با فشار مىبرند تا نشانش بدهند و بعدبگوید «ربنا ابصرنا و سمعنا».اما آنان که خودشان رفتهاند در همان طلیعه برزخ به استقبال اومىآیند. تمام سختى در خصوص همین چند روزه است وگرنه در دالانبرزخ در همین سوره مبارکه نحل دارد که فرشتهها براى هنگام قبضروح مومن به استقبال او مىآیند: «الذین تتوفاهم الملائکةطیبین» آنها که طیب و طاهرند فرشتهها در هنگام مرگ بهاستقبال آنها مىآیند بعد مىگویند: «سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین» درهاى بهشت را باز مىکنندمىگویند از هر درى که خواستى وارد شو. این «سلام علکیم طبتم» این حال براى همان فرشتههاست که بهاستقبال محتضر مىآیند. دو قسمت از قرآن دو آیه دارد که در بارهافرادى است که تبهکارند و به سختى مىمیرند که: «و الملائکةیضربون وجوههم و ادبارهم» در هنگام مرگ به صورت و پشت آنان،محکم سیلى مىزنند این است که فشار مىبیند، این چنین نیست کهاگر کسى ندید نشانش ندهند، بلکه با فشار نشان مىدهند، پس چهبهتر که انسان این راه را خودش طى کند. امام یازدهم سلامالله علیه فرمود:«ان الوصول الى الله» مىبینید سخن از یاد حق نیستسخن ازخود حق است این چنین نیست که در سوره مجادله که فرمود: «استحوذ علیهم الشیطان فانسیهم ذکر الله» با این جا کهفرمود: «لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم» یک سیاقباشد یا آن جا که فرمود: «فاذکرونى اذکرکم» با آن جا که«و اذکر ربک» که در پایان سوره اعراف استیک سیاق باشد اینچنین نیست، به یک عده مىگویند:«اذکروا نعمتى التى انعمت علیکم» به یاد منعم و ولى نعمتباشید، به عدهاى هم مىگویند سخن از نعمت نباشد که به احترامنعمتبه یاد من باشید، به یاد خود من باشید، اگر نعمتى هم ازمن به تو نرسد باز باید به یاد من باشى. این «فاذکرونىاذکرکم» غیر از «اذکروا نعمتى التى انعمت علیکم» است. اینجا هم آنانى که وصول الى الله دارند سفرشان از نماز شب شروعمىشود. ان الوصول الى الله سفر لا یدرک الا بامتطاء اللیل، امتطاء هماناخذ مطیه است. «مطیه» مرکب راهوار را مىگویند.اگر کسى یک مرکب راهوار خوبى بگیرد مىگویند «امتطى»، مطیهخوبى گرفت، آنها که قربانىهاى خوبى دارند در روز دهم در منىیا در موارد دیگر قربانیان و مطایاى آنهایند: «ضحایاهممطایاهم». خلاصه اینها در این سفر مرکب خوبى دارند. فرمود: شب، مرکببسیار خوبى است، تنها یکى از کارهاى شب، نماز شب است، سبکبودن، کمتر غذا خوردن، کمتر خوابیدن، اینها مطایاى شباند. اینچنین نیست که کسى این راه را با فکر و بحث علمى بتواند طىکند، چون در علوم عقلى فقط ثابت مىشود که روح غیر از بدن وغیر از مزاج است و از جنس ماده نیستبلکه موجودى مجرد است. این بحثهاى علمى و نظرى، مقدارى از راه را حل مىکنند، مباحثنظرى علم اخلاق هم گوشهاى را به انسان نشان مىدهد، آنچه کهانسان را مىرساند سلوک عملى است. فرمود: این راهى است که قدماولش نماز شب خواندن است، اصلا بدون نماز شب و بدون این کهانسان براى خود شب برنامهاى داشته باشد شدنى نیست، این لسانشحصر است. شب عاشورا حضرت سید الشهدا -سلام الله- علیه فرمود:این لیل است فاتخذوه جملا چون سفر معمولا سفر در شب بود در آنمنطقههاى گرمسیر، روز را استراحت مىکردند شب هنگام سفر بودمىفرماید این سفرهاى معنوى هم بدون مطیهگیرى شب میسر نیست. حضرت، در ذیلش هم این جمله را دارد آن که نمىداند کجا منع کندنمىداند کجا ببخشد، خوب چه چیز را منع کند و چه چیز را اعطانماید؟ حضرت امیر -سلام الله علیه- در کتاب شریف نهج البلاغهدر یک بیانش مشخص فرمود که شما اگر بخواهید بخشش کنید وسخاوتمندانه کارى بکنید بین جسم و جانتان این بخشش را رعایتکنید; یعنى از جسمتان به جانتان بدهید، این را مىگویند سخا. در خطبه ۱۸۳ مىفرماید که: «فالله معشر العباد و انتم سالمونفى الصحة قبل السقم و فى الفسحة قبل الضیق فاسعوا فى فکاکرقابکم من قبل ان تغلق رهائنها» این را که قرآن مشخص کردفرمود: «کل نفس بما کسبت رهینة» «کل امرىء بما کسبت رهین»فرمود که: این چنین نیست که شما آزاد باشید آزادهمردان گروهکمى هستند، اکثرا در رهناند، بدهکار باید گرو بسپارد، اگر مالبدهکار باشد خانه و فرش را گرو مىسپارد اما اگر در مسائل دینىبدهکار باشد این را که خانه و فرش از او قبول نمىکنند خودانسان را گرو مىگیرند. این که در بسیارى از ادعیه «فک رقاب»و «فک رقبتى» مخصوصا در دعاهاى ماه مبارک رمضان آمده براىهمین است، این فک رقبه، فک، مال رهن است فک الرهن از اصطلاحاترهن است، انسان تا بدهکار نباشد گرو نمىگذارد وقتى بدهکار شدخودش را گرو مىگیرند:«کل امرىء بما کسبت رهین»، «کل نفس بما کسبت رهینة» مگرآنها که بدهکار نیستند: «الا اصحاب الیمین» اصحاب الیمینآزادند از آزاد کسى گرو نمىخواهد چون بدهکار نیست دیگرانبدهکارند این دین را اگر بدهکار در آن ظرف معین داد فک رهنکرد اگر بدهکار این دین را نداد این عین مرهونه مال مرتهنمىشود. بالاخره این انسان که گرو استیا آزاد مىشود یا در بنداگر دیناش را پرداخت این رهن را فک مىکند و مىشود فک الرهن.این همان است که در دعاها آمده است: «فک رقابنا»، «فى فکاکرقبتى» اگر دین را نداد این رهن که یک ملک نیم بسته است اغلامىشود در مقابل فک. این جا حضرت فرمود:«فاسعوا فى فکاک رقابکم من قبل ان تغلق رهائنها» قبل ازاین که صاحب دین این رقبه شما را بگیرد شما آن را آزادش کنید.چگونه؟ «اسهروا عیونکم» چشمهایتان را کمخواب کنید«و اضمروا بطونکم» شکمها را کمى لاغر کنید، روح را که امانتالهى استبه جمعآورى زباله مشغول نکنید. انسانى که زیاد غذامىخورد، روح آسمانىاش بالاخره مجبور مىشود بدنش را حفظ کند;یعنى تمام تلاش و کوشش او این است که زبالهها را جمع کند ودیگر فرصتى ندارد، تا مىرود آرام بگیرد دوباره به او غذامىدهند. حضرت در ادامه فرمود: جواد و بخشنده باشید، از جسمتانبگیرید و به جانتان بدهید; بخل نورزید که از جسمتان نگیرید بهجانتان ندهید. «فجودوا بها على انفسکم و لا تبخلوا بها عنها». بعد فرمود:خدایى که همه چیز را به شما داد دست قرض به سوى شما دراز کردچه قدر لطیف و دوستانه با شما سخن گفت، آن گاه که فرمود:«کیست که به من قرض بدهد» تا به این جا رسید که فرمود:«فقد قال الله سبحانه ان تنصروا الله ینصرکم و یثبتاقدامکم» و قال تعالى:«من ذا الذى یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه له و له اجرکریم». آن گاه فرمود این دو تعبیر، تعبیر ذلیلانه نیستبلکهعزیزانه و لطیفانه است: «فلم یستنصرکم من ذل» نه چون ذلیلاست از شما مدد خواست «و لم یستقرضکم من قل» و نه چون ندارداز شما قرض خواستبلکه در حالى که همه خزائن زمین و آسمان ازاوست و خودش هم بىنیاز است از شما قرض خواست: «و له جنودالسموات و الارض و هو العزیز الحکیم و استقرضکم و له خزائنالسموات و الارض و هو الغنى الحمید و انما اراد ان یبلوکم ایکماحسن عملا فبادروا باعمالکم». خوب حالا چه بشویم؟ کجا برویم؟فرمود اگر این کارها را کردید: «تکونوا مع جیران الله فىداره» با همسایههاى خدا فى دار الله هستید نه این که مىمیریدبعد از مردن همسایه حق مىشوید (چون یکى از راهها همان استآنهایى که در دنیا همسایه حق نشدند بالاخره آن جا مىشوند) امانفرمود وقتى که مردید به آن مقام مىرسید بلکه فرمود: «تکونوامع جیران الله فى داره» این «داره» غیر از «جنات تجرى منتحتها الانهار» است، هر کسى به آن مقام «جنة اللقاء» رسیدیقینا این «جنات تجرى» را دارد و این جنات تجرى من تحتهاالانهار» را داراست، اما بعضى که به این «جنات تجرى من تحتهاالانهار» مىرسند آن مرحله «جنة اللقاء» را طالبند فرمود:«تکونوا مع جیران الله فى داره رافق بهم رسله و ازارهمملائکته و اکرم اسماعهم ان تسمع حسیس نار ابدا و صان اجسادهمان تلقى لغوبا و نصبا ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء و اللهذو الفضل العظیم اقول ما تسمعون و الله المستعان على نفسى وانفسکم و الله حسبنا و نعم الوکیل»هم لذتهاى روحانى را بیانفرمود و هم لذتهاى جسمانى را، جسد آنها هرگز رنج نمىبرد جانآنان همسایه خداست رفقاى با انبیا، این همان است که «و منیطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم منالنبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا»اینها رفقاى خوبىاند. این چنین نیست که روح آنان حتما باید این بدن را رها بکند تارفقاى رسول اکرم و اهل بیت علیهم السلام باشند نه، در دنیاهم رفقاى آنهاست. اگر روح به این مقام رسید دیگر براى او دنیاو آخرت ندارد آنچه که مربوط به جسم است آن یک حساب و کتابدیگرى دارد که فرمود جسم اینها در بهشت از هر گزندى مصون است،اما روح آنان هم «فى جنات و نهر» و یا این که «عند ملیکمقتدر» است. در مقابلش آن گروه دیگرى بودند که «استحوذ علیهم الشیطان»بنابر این دو نکته هست که مرتب قرآن اصرار مىکند که خدا نزدیکاست.
نقش شفاعت و توسل در قرب به خدا
توسل فوایدى دارد، یکى از آنها این است که پرده را کنار مىزندو حقایق را به ما نشان مىدهد، نه این که اولیا و انبیا ومعصومان علیهم السلام بین ما و خداى ما هستند تا ما را بهخدا نزدیک کنند، بلکه ما به برکت آنها خدا را مىبینیم. آیهشریفه «و ابتغوا الیه الوسیلة» همه وسایل را شامل مىشود:هم وسایل عبادى، هم وسایل توسل، هم شفاعت و امثال آن. درتفسیر این آیه شریفه آمده است که: نماز، روزه، شفاعت اهل بیت،محبت اهل بیت، زیارت آنان، جهاد، حج و خلاصه همه عبادتهایى کهدستور آنها در دین آمده وسیله است.ما اگر بخواهیم به آیه «و ابتغوا الیه الوسیلة» تمسک کنیم وبگوییم که توسل خوب است، این تمسک به عام در شبهه مصداقیه خودعام است که احدى تجویز نمىکند، «الوسیلة ما هى» این را بایددلیل خارج بگوید و گفته است از نماز تا محبت اهل بیت و ازمحبت اهلبیت تا نماز وسیلهاند. این وسیله نه براى آن است کهبین ما و بین خداى ما باشد بلکه این توسل براى آن است که اینحجاب را بردارند تا آن کسى را که از رگ گردن هم به ما نزدیکتراست مشاهده کنیم، آن کسى که «و اعلموا ان الله یحول بین المرءو قلبه» را مشاهده کنیم. این کار فقط از راه عمل به نفس وشناخت نفس و سیر در نفس ساخته است از چیزهاى دیگر برنمىآید،انسان وقتى که در قلب خودش حضور ندارد چگونه مىتواند بیابد،اگر قلبش «فى حجاب» است «فى کنان» است چگونه ببیند، اگرقلبش اعماست «فانها لا تعمى الابصار و لکن تعمى القلوب التى فىالصدور» چگونه ببیند. توسل کارش این است که این چشم را بینامىکند وقتى انسان را بینا کرد مىبیند. نقش عبادتها این است کهانسان را بصیر مىکند وقتى انسان بصیر شد مىبیند وگرنه فاصلهنیست. موجودات دیگر، این گونه نیستند بلکه فقط انسان چنینویژگى ممتاز را داراست
قرب به خدا
در حکمت اسلامى ثابت شده است که هستى داراى درجات و مراتبى است که پایینترین مرتبه آن عالم طبیعت و عالیترین درجه آن ذات اقدس الهى است که همان حقیقت هستى است.انسان هر چه در نتیجه تحصیل فضایل الهى در درجات وجود بالاتر رود، به همان نسبت به ساحت قدس ربوبى نزدیکتر و مقربتر مىشود و از آثار معنوى نامتناهى آن برخوردار مىگردد.
بنابر این، تقرب به خدا امرى واقعى و عینى است یعنى براى بندگان خدا بسوى درگاه الهى مدارجى است که هر چه در این مدارج و معارج بالاتر روند به آستان ربوبى نزدیکتر مىشوند و در این نزدیکى است که هر کمالى براى انسان حاصل است.اگر پرتوى از جمال لایزال الهى در دل مستعد بندهاى بتابد تا حدى خواهد توانست مفهوم و حلاوت تقرب را با قلب و روح خود احساس کند.
قرب نى بالا نه پستى جستن است*قرب حق از حبس هستى رستنستنیست را چه جاى بالایست وزیر*نیست را نه زود و نه دورست و دیر
از آنچه گفتیم معلوم شد که قرب خداى متعال یک نقطه نیست بلکه امرى است داراى مراتب که در زیر توضیح بیشترى درباره آن خواهیم داد.
سیر انسان به سوى قرب خدا
در آغاز راه چون انسان به خود و موجودات نظر مىکند، آنها را موجودات مستقلى مىیابد که در هستى، نیازمند موجودى خارج از وجود خود نیستند و اگر نیازمندى آنها را به هم مىبیند، تنها نیاز ظاهرى است.به تدریج که قوه نظر و تفکر او کاملتر مىشود خود و موجودات را مخلوق قدرتى قاهر و مدبرى حکیم مىیابد.چون قدرت اندیشه او فزونى مىگیرد و در این سیر عقلى جلوتر مىرود، نه تنها آنها را موجوداتى نیازمند به خالق، بلکه عین نیاز مىیابد .یعنى به تدریج این سیر عقلى، انسان را به سوى معرفت خدا سوق داده و حجابهاى شک و تردید، جهل و اوهام را از پیش دیدگان عقل او کنار مى زند، اما هنوز این مرتبه از معرفت (معرفت عقلى)، کمال معرفت او بذات خداوند نیست.در کنار این سیر عقلى، سیر دیگرى نیز باید صورت پذیرد که تکامل روح در گرو آن است و آن سیر قلبى و روحى است.یعنى بعد از پیدایش ایمان، اگر انسان در تصفیه دل بکوشد و آلودگیها را از قلب و روح خود بزداید، آن معرفت عقلى به تدریج از مرحله «دانستن» به مرحله «یافتن و دیدن» مىرسد و بدیهى است که میان «دانستن» و «یافتن» تفاوت بسیار است.آنچه لازمه تکامل روحى انسان است، علمى است که از نوع یافتن، دیدن و شهود است نه از نوع دانستن محض، جاى اولى در دل و جاى دومى در ذهن است.ممکن است فیلسوفى بى آن که به مراتب کمال معنوى برسد، از نظر معرفت عقلى در سطحى بسیار والا قرار گیرد، بنابر این نمىتوان تنها دانستن این مفاهیم را به حساب تکامل روحى گذاشت.اما در مرتبه کمال روحى، به طور قطع علوم و معارفى که از نوع شهود و دریافت درونى است، وجود دارند که با دیده دل مىتوان آنها را دید و هر چه مرتبه کمال روح فراتر رود به همان اندازه این معارف شهودى بیشتر و کاملتر خواهد شد.در صورت برخوردارى از کمال روحى و معنوى است که هر چه معرفت عقلى انسان کاملتر و عمیقتر شود، به همان اندازه سیر باطنىاو نیز کاملتر و سریعتر مىشود یعنى فاصله بین عقل و دل از میان مىرود و تکامل عقل، او را در جهت تکامل دل جلوتر مىبرد و روح او را بیش از پیش در عالم حقایق و معنویات سیر مىدهد .
یکى از ادراکات شهودى که انسان در جریان سیر باطنى به آن مىرسد، دریافت ارتباط خود با خداست که روح هر چه این ارتباط را کاملتر و صریحتر دریافت کند (به علم حضورى)، به همان اندازه تکاملش بیشتر، و لذا به آستان ربوبى نزدیکتر است زیرا به طورى که گفتیم، تکامل روح همراه با تکامل معرفت آن است و لذا علم شهودى به این واقعیت همان کمال روح است.
از این رو مستقل پنداشتن خود و موجودات، عین بعد و دورى از درگاه خداست و همه چیز را از خدا و به سوى خدا دیدن و خود و موجودات دیگر را مملوک خدا یافتن، و هرگونه استقلال را از موجودات نفى کردن، و این معنى را با قلب و روح خود دریافتن، عین نزدیکى به خدا خواهد بود.و در این صورت موجودات به صورت آیینههایى که نور جمال مطلق را باز مىتابانند جلوه خواهند کرد نه به صورت حجابهایى که بین انسان و خدا حایلند.
نفى استقلال از غیر خدا
واضح است که ریشه هرگونه خود بینى و غفلت از خدا در همین تصور استقلال براى خود و دیگران است؛ چه، اگر کسى براى خود هیچ گونه استقلالى قایل نشود در این صورت چگونه مىتواند خود را به جاى خدا بنشاند و در عمل به پرستش خود بپردازد؟ خودپرستى و خودبینى از این جا سرچشمه مىگیرد که انسان و لو به زبان اظهار نکند که در عمل براى خود استقلالى در برابر خدا قایل است؛ و یا وقتى براى جلب توجه دیگران و کسب محبوبیت در نزد آنان، یا طمع خیرى و یا خوف صدمه و ضررى، عمل خود را آمیخته به ریا مىکند و از محور اخلاص به دور مىافتد، همه به خاطر آن است که در اعماق دل خود استقلالى براى آنها قایل است.مىپندارد که آنها مستقل از خدا منشأ خیر و شرى مىتوانند بود و لذا به فکر جلب توجهشان مىافتد یا قصد نزدیکى به آنان را مىکند.زمانى که انساندر عمل ثابت مىکند که به غیر خدا توکل مىکند و اعتماد و پشتگرمى به ثروت، اولاد، کسان و یاران خود دارد، در این صورت چگونه مىتواند ادعا کند که استقلال را از غیر خدا نفى کرده و همه را مملوک خدا دانسته است؟
بنابر این، ریشه دورى از خدا، در این عامل اصلى نهفته است که انسان به چنان ارتباط بین خود و خدا پى نمىبرد و اگر هم در مقام لفظ به آن اذعان داشته باشد، هنوز به مرتبه دریافت قلبى نرسیده و دلش به دریافت آن مطمئن نشده است.اما اگر به تدریج در سایه تکامل روحى این واقعیت را دریافت کند که هر کس هر چه دارد از او دارد و براى هیچ موجودى جز او استقلالى نیست، به طور طبیعى همراه با چنین معرفتى، اخلاص کامل جلوه خواهد کرد.
مراتب قرب به خدا
بر این اساس مىتوان گفت که اولین مرتبه قرب به خدا پیدایش ایمان به خداست.کسى که رو به درگاه خدا ندارد، به اولین مرحله تقرب که مولود شناخت ابتدایى ـ در قالب ایمان است ـ نایل نخواهد شد.شرط لازم براى قرب به خدا و رسیدن به کمال، وارد شدن در عالم ایمان است.به طورى که اگر در ظاهر بهترین اعمال را انجام دهد و شب و روز خود را در خدمت به خلق سپرى کند اما از ایمان به خدا بى نصیب باشد، چون جهت حرکت قلب و روح او به سوى بالا و به جانب کمال مطلق نیست، از رسیدن به کمال و قرب به خدا محروم است.
بعد از پیدایش ایمان، هر اندازه انسان وابستگى و فقر وجودى خود را بهتر و روشنتر دریابد و در سایه علم و عمل، این معرفت او به دریافت قلبى تبدیل شود، به همان اندازه به درگاه رحمت الهى نزدیکتر و به ذات اقدس او مقربتر خواهد شد در این صورت است که در مىیابد : «با خدا همه چیز دارد و بى خدا هیچ!»
حضرت سید الشهداء (ع) در دعاى عرفه مىفرمایند:
ماذا وجد من فقدک و ما الذى فقد من وجدکچه یافت آن کس که ترا گم کرد؟ و چه گم کرد آن کس که ترا یافت؟
کمال درتقرب به خدا
«و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها» (شمس:۷ - ۱۰)
در مباحث گذشته، درباره این آیات شریفه و نکتههایى که از آن استفاده مىشود مطالبى بیان شد. اما دو سؤال اصلى وجود دارد که آیه در مقام بیان آنها نیست. ممکن استبتوان از قراین یا به کمک آیات دیگر و یا وجوه عقلى، جواب آنها را به دست آورد:
اول این که وقتى دانستیم بین «فلاح» و «تزکیه» رابطهاى حقیقى و تکوینى وجود دارد این سؤال مطرح مىشود که تزکیهاى که مورد تاکید قرآن کریم است و حتى پیغمبرانعلیهمالسلام و بخصوص پیغمبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم، براى آن مبعوث شدهاند («یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمة»- آل عمران: ۱۶۴ / جمعه: ۲) چیست و مصداق آن کدام است؟ در بحث پیش، گفته شد که «زکات»، که مصدر مجرد تزکیه و حاصل عمل تزکیه است، با اصطلاح علمى «کمال» تطابق دارد و مصداق «کمال» با توجه به بیانات قرآن کریم، قرب خداى متعال است.
دوم آن که راه رسیدن به این «تزکیه» و «کمال» چیست؟ طهارت و رشد و کمالى که باید براى نفس پدید آید از چه راهى حاصل مىشود؟ براى پاسخ به این سؤال، هم مىتوان از دلایل و تاملات عقلى استفاده کرد و هم از آیات شریفه و روایات کمک گرفت. براى خوددارى از تطویل بحث، از خود آیه با تحلیلهاى عقلى که مىتوان در باره آن انجام داد و برخى آیات دیگر استفاده مىشود:
کمال در تقرب به خدا
حقیقت کمال و زکاتى که باید حاصل شود چیزى است که به قرب و نزدیک شدن به خدا تعبیر مىشود و در واقع، مطلوب حقیقى و بالذات اوست و نزدیک شدن مطلوب بالتبع است. وقتى کسى مىخواهد به کسى یا چیزى نزدیک شود او را دوست مىدارد و به او علاقهمند است که مىخواهد به او نزدیک شود. به عبارت دیگر، نزدیک شدن صفتى است که مطلوبیتش ناشى از مطلوبیتخداست. پس آنچه اصالتا مطلوبیت و شرف ذاتى دارد خود ذات الهى است. هدف اصلى اوست: «و ان الى ربک المنتهى» (نجم: ۴۲); هر سیرى به سوى او منتهى مىشود، «یا ایها الانسان انک کادح الى ربک کدحا فملاقیه» (انشقاق:۶); اى انسان، تو به سوى پروردگارت بازگشت مىکنى و او را ملاقات مىنمایى. بنابراین، او به مرتبهاى مىرسد که مىگوییم قرب به خدا دارد و اگر او را به همان معنایى که مىتوانیم براى قرب بپذیریم به متعلقش نسبت دهیم باید بگوییم به خدا رسیده است. وقتى دانستیم که هدف نهایى خداى متعال است و ما باید تلاش کنیم تا به او نزدیک شویم راه این تزکیه هر چه باشد، راهى به سوى اوست. ویژگى اصلى این راه آن است که مقصدش اوست. دانشمندانى که درباره ارزشها و کمالات انسان بحث کردهاند، مىگویند: چون انسان موجود ذوابعادى است مىتوان براى هر بعدى از وجود او، کمال خاصى در نظر گرفت و مقصد مشخصى معین کرد ولى از آنجا که انسان یک موجود است و در نهایت، یک هدف نیز باید داشته باشد، این راهها هر چه باشد، باید به یک هدف منتهى شود.
راهى که انسان باید بپیماید تا به مقام قرب الهى برسد چگونه راهى است؟ آیا مانند راهى است که بین دو منطقه وجود دارد و باید طى شود تا انسان به جایى برسد یا باید به آسمانها برود؟ چگونه انسان به خدا نزدیک مىشود؟ خداى متعال موجودى جسمانى نیست و مکان مادى ندارد که انسان بتواند با طى مراحل و مسافتهاى مادى به او نزدیک شود. پس مراد، قرب مکانى نیست. اگر چنین بود انسان مىتوانست نقطهاى را تعیین کند و بگوید که العیاذ بالله خدا آنجاستیا چون کعبه تشریفا بیتالله است مىتوانستیم بگوییم نزدیکى ما به آن تقرب الى الله است.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 41 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
3. درخشش در جنگ صفین
دوشادوش امام حسن علیهالسلام
یاور وفادار امام حسین علیهالسلام
زندگانى حکمتآمیز و غرور آفرین پیشوایان معصوم علیهمالسلام و فرزندان برومندشان، سرشار از نکات عالى و آموزنده در راستاى الگوگیرى از شخصیت کامل و بارز آنان بوده و نیز درسهاى تربیتى آنان نسبت به فرزندان خویش، در تمامى زمینههاى اخلاقى و رفتارى، سرمشق کاملى براى تشنگان زلال معرفت و پناهگاه استوارى براى دوستداران فرهنگ متعالى اهلبیت عصمت علیهمالسلام و به ویژه براى نسل جوان، خواهد بود. از آن جا که زندگانى پر خیر و برکت اهلبیت علیهمالسلام در بردارنده دو اصل استوار «حماسه و عرفان» است، پرداختن به بُعد حماسى زندگانى آنان و فرزندانشان که در معرض پرورش و تربیت ناب اسلامى قرار داشتهاند، براى عامّه مردم و به ویژه جوانان جذّاب و گام مؤثرى در عرصه تبلیغ اهداف خواهد بود.
اى امالبنین! نور دیدهات نزد خداوند منزلتى سترگ دارد و پروردگار در عوض آن دو دست بریده، دو بال به او ارزانى مىدارد که با فرشتگان خدا در بهشت به پرواز درآید؛ آن سان که پیشتر این لطف به جعفربن ابىطالب شده است.
همچنین غبار برخى شبهات عامیانه را از چهره مخاطبان مبلغان دینى، در راستاى معرفى و تبلیغ اهداف و انگیزههاى اهلبیت علیهمالسلام خواهد سترد. شبهاتى از قبیل این که چرا مبلغان بیشتر به جنبههاى عاطفى و خصوصاً به مظلومیت اهلبیت پیامبر علیهمالسلام مىپردازند؟ اگر چه پاسخ به این پرسش ساده، براى مبلغان بسیار روشن و بدیهى است، اما باید به خاطر داشت که مبلّغ مىبایست ضمن پاسداشت احترام شنوندگان و مخاطبان خود، براى تأثیرگذارى بیشتر در آنان، پاسخگو و برآورنده نیازهاى روحى آنان، با اطلاع رسانى بیشتر در ابعاد حماسى آن بزرگ مردان حماسه و اندیشه و هدایت نیز باشد. با این پیش درآمد، مىتوان با تبیین جنبههاى حماسى شخصیت پور بى هماورد حیدر علیهالسلام در زوایایى از زندگانى آن حضرت که کمتر بیان شده است، گام مؤثرى برداشت. این نوشتار سعى دارد، با بررسى زندگانى حضرت عباس علیهالسلام پیش از رویداد روز دهم محرم سال 61 هجرى، به ابعاد حماسى شخصیت او، با نگاهى به فعالیتهاى دوران نوجوانى و شرکت وى در جنگها، چهره روشنترى از آن حضرت به تصویر کشد.
ولادت و نامگذارى
داستان شجاعت و صلابت عباس علیهالسلام مدتها پیش از ولادت او، از آن روزى آغاز شد که امیرالمؤمنین علیهالسلام از برادرش عقیل خواست تا براى او زنى برگزیند که ثمره ازدواجشان، فرزندانى شجاع و برومند در دفاع از دین و کیان ولایت باشد.(1) او نیز «فاطمه» دختر «حزام بن خالد بن ربیعة» را براى همسرى مولاى خویش انتخاب کرد که بعدها «امالبنین» خوانده شد. این پیوند، در سحرگاه جمعه، چهارمین روز شعبان سال 26 هجرى، به بار نشست.(2) نخستین آرایههاى شجاعت، در همان روز، زینتبخشِ غزل زندگانى عباس علیهالسلام گردید؛ آن لحظهاى که على علیهالسلام او را «عباس» نامید. نامش به خوبى بیانگر خلق و خوى حیدرى بود. على علیهالسلام طبق سنت پیامبر (صلىاللهعلیه و آله) در گوش او اذان و اقامه گفت. سپس نوزاد را به سینه چسباند و بازوان او را بوسید و اشک حلقه چشانش را فراگرفت. امالبنین علیهاالسلام از این حرکت شگفت زده شد و پنداشت که عیبى در بازوان نوزادش است. دلیل را پرسید و نگارینهاى دیگر بر کتاب شجاعت و شهامت عباس علیهالسلام افزوده شد. امیرالمؤمنین علیهالسلام حاضران را از حقیقتى دردناک، اما افتخارآمیز، که در سرنوشت نوزاد مىدید، آگاه نمود که چگونه این بازوان، در راه مددرسانى به امام حسین علیهالسلام از بدن جدا مىگردد و افزود: اى امالبنین! نور دیدهات نزد خداوند منزلتى سترگ دارد و پروردگار در عوض آن دو دست بریده، دو بال به او ارزانى مىدارد که با فرشتگان خدا در بهشت به پرواز درآید؛ آن سان که پیشتر این لطف به جعفربن ابىطالب شده است.(3)
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: جلوتر بیا. عباس علیهالسلام پیش روى پدر ایستاد و امام با دست خود، شمشیر را بر قامت بلند او حمایل نمود. سپس نگاهى طولانى به قامت او نمود و اشک در چشمانش حلقه زد. حاضران گفتند: یا امیرالمؤمنین! براى چه مىگریید؟ امام پاسخ فرمود: گویا مىبینم که دشمن پسرم را احاطه کرده و او با این شمشیر به راست و چپ دشمن حمله مىکند تا این که دو دستش قطع مىگردد.
کودکى و نوجوانى
تاریخ گویاى آن است که امیرالمؤمنین علیهالسلام همّ فراوانى مبنى بر تربیت فرزندان خود مبذول مىداشتند و عباس علیهالسلام را افزون بر تربیت در جنبههاى روحى و اخلاقى از نظر جسمانى نیز مورد تربیت و پرورش قرار مىدادند. تیزبینى امیرالمؤمنین علیهالسلام در پرورش عباس علیهالسلام، از او چنین قهرمان نامآورى در جنگهاى مختلف ساخته بود. تا آن جا که شجاعت و شهامت او، نام على علیهالسلام را در کربلا زنده کرد.
روایت شده است که امیرالمؤمنین علیهالسلام روزى در مسجد نشسته و با اصحاب و یاران خود گرم گفتگو بودند. در آن لحظه، مرد عربى در آستانه در مسجد ایستاده، از مرکب خود پیاده شد و صندوقى را که همراه آورده بود، از روى اسب برداشت و داخل مسجد آورد. به حاضران سلام کرد و نزدیک آمد و دست على علیهالسلام را بوسید، و گفت: مولاى من! براى شما هدیهاى آوردهام و صندوقچه را پیش روى امام نهاد. امام درِ صندوقچه را باز کرد. شمشیرى آبدیده در آن بود. در همین لحظه، عباس علیهالسلام که نوجوانى نورسیده بود، وارد مسجد شد. سلام کرد و در گوشهاى ایستاد و به شمشیرى که در دست پدر بود، خیره ماند. امیرالمؤمنین علیهالسلام متوجه شگفتى و دقت او گردید و فرمود: فرزندم! آیا دوست دارى این شمشیر را به تو بدهم؟ عباس علیهالسلام گفت: آرى! امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: جلوتر بیا. عباس علیهالسلام پیش روى پدر ایستاد و امام با دست خود، شمشیر را بر قامت بلند او حمایل نمود. سپس نگاهى طولانى به قامت او نمود و اشک در چشمانش حلقه زد. حاضران گفتند: یا امیرالمؤمنین! براى چه مىگریید؟ امام پاسخ فرمود: گویا مىبینم که دشمن پسرم را احاطه کرده و او با این شمشیر به راست و چپ دشمن حمله مىکند تا این که دو دستش قطع مىگردد.(4) و این گونه نخستین بارقههاى شجاعت و جنگاورى در عباس علیهالسلام به بار نشست.
شرکت در جنگها، نمونههاى بارزى از شجاعت
1ـ آب رسانى در صفین
پس از ورود سپاه هشتاد و پنج هزار نفرى معاویه به صفین، وى به منظور شکست دادن امیرالمؤمنین علیهالسلام، عده زیادى را مأمور نگهبانى از آب راه فرات نموده و «ابوالاعور اسلمى» را بدان گمارد. سپاهیان خسته و تشنه امیرالمؤمنین علیهالسلام وقتى به صفین مىرسند، آب را به روى خود بسته مىبینند. تشنگى بیش از حد سپاه، امیرالمؤمنین علیهالسلام را بر آن مىدارد تا عدهاى را به فرماندهى «صصعةبن صوحان» و «شبث بن ربعى»، براى آوردن آب اعزام نماید. آنان به همراه تعدادى از سپاهیان، به فرات حمله کرده و آب مىآورند.(5)که در این یورش امام حسین علیهالسلام و اباالفضل العباس علیهالسلام نیز شرکت داشتند که مالک اشتر این گروه را هدایت مىنمود.(6)به نوشته برخى تاریخ نویسان معاصر، هنگامى که امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا از اجازه دادن به عباس علیهالسلام براى نبرد امتناع مىورزد، او براى تحریض امام حسین علیهالسلام خطاب به امام عرض مىکند: «آیا به یاد مىآورى، آن گاه که در صفین آب را به روى ما بسته بودند، به همراه تو براى آزاد کردن آب تلاش بسیار کردم و سرانجام موفق شدیم به آب دست یابیم و در حالى که گرد و غبار صورتم را پوشانیده بود و نزد پدر بازگشتم... .»(7)
2ـ تقویت روحیه جنگاورى عباس علیهالسلام
در جریان آزادسازى فرات، توسط لشکریان امیرالمؤمنین علیهالسلام، مردى تنومند و قوى هیکل به نام «کُرَیْب بن ابرهة»، از قبیله «ذمى یزن»، از صفوف لشکریان معاویه، براى هماوردطلبى جدا شد. در مورد قدرت بدنى بالاى او نگاشتهاند که وى یک سکه نقره را بین دو انگشت شست و سبابه خود چنان مىمالید که نوشتههاى روى سکه ناپدید مىشد.(8) او خود را براى مبارزه با امیرالمؤمنین علیهالسلام آماده مىسازد. معاویه براى تحریک روحیه جنگى او مىگوید: على علیهالسلام با تمام نیرو مىجنگد [و جنگجویى سترگ است] و هر کس را یاراى مبارزه با او نیست. [آیا توان رویارویى با او را دارى؟] کریب پاسخ مىدهد: من [باکى ندارم و] با او مبارزه مىکنم. نزدیک آمد و امیرالمؤمنین علیهالسلام را براى مبارزه صدا زد. یکى از پیش مرگان مولا على علیهالسلام به نام «مرتفع بن وضاح زبیدى» پیش آمد. کریب پرسید: کیستى؟ گفت: هماوردى براى تو! کریب پس از لحظاتى جنگ، او را به شهادت رساند و دوباره فریاد زد: یا شجاعترین شما با من مبارزه کند، یا على علیهالسلام بیاید. «شَرحبیل بن بکر» و پس از او «حرث بن جلاّح» به نبرد با او پرداختند، اما هر دو به شهادت رسیدند.
امام على علیهالسلام در این جا با به کار بستن یک تاکتیک نظامى کامل، سرنوشت مبارزه را به گونهاى دیگر رقم زد و از آن جا که «خدعه» در جنگ جایز است،(9) تاکتیک نظامى به کار برد. او فرزند رشید خود عباس علیهالسلام را که در آن زمان على رغم سن کم، جنگجویى کامل و تمام عیار به نظر مىرسید،(10) فرا خواند و به او دستور داد که اسب، زره و تجهیزات نظامى خود را با او عوض کند و در جاى امیرالمؤمنین در قلب لشکر بماند و خود لباس جنگ عباس علیهالسلام را پوشیده بر اسب او سوار شد و در مبارزهاى کوتاه، اما پر تب و تاب، کریب را به هلاکت رساند... و به سوى لشکر بازگشت و سپس محمد بن حنفیه را بالاى نعش کریب فرستاد تا با خونخواهان کریب مبارزه کند(11) و ... . امیرالمؤمنین از این حرکت چند هدف را دنبال مىکرد؛ هدف بلندى که در درجه اول پیش چشم او قرار داشت، روحیه بخشیدن به عباس علیهالسلام بود که جنگاورى نو رسیده بود و تجربه چندانى در نبرد نداشت والا ضرورتى در انجام این کار نبود و نیز افراد دیگرى هم غیر از عباس علیهالسلام براى این کار وجود داشت. از این رو، این رفتار خاص، بیانگر هدفى ویژه بوده است. در درجه دوم، او مىخواست لباس و زره و نقاب عباس علیهالسلام در جنگها شناخته شده باشد و در دل دشمن، ترسى از صاحب آن تجهیزات بیندازد و برگ برنده را به دست عباس علیهالسلام در دیگر جنگها بدهد تا هر گاه فردى با این شمایل را دیدند، پیکار على علیهالسلام در خاطرشان زنده شود. و در گام واپسین (به روایت برخى تاریخ نویسان)، امام با این کار مىخواست کریب نهراسد و از مبارزه با على علیهالسلام شانه خالى نکند.(12) و همچنان سرمست از باده غرور و افتخارِ به کشتن سه تن از سرداران اسلام، در میدان باقى بماند و به دست امام کشته شود تا هم او، هم همرزمان زرپرست و زور مدارش، طعم شمشیر اسلام را بچشند.
اما نکته دیگرى که فهمیده مىشود، این است که با توجه به قوت داستان از جهت نقل تاریخى، تناسب اندام عباس علیهالسلام، در سنین نوجوانى، چندان تفاوتى با پدرش ـ که مشهور است قامتى میانه داشتهاند ـ نداشته که امام مىتوانسته بالاپوش و کلاهخود فرزند جوان یا نوجوان خود را بر تن نماید. از همین جا مىتوان به برخى از پندارهاى باطل پاسخ گفت که واقعاً حضرت عباس علیهالسلام از نظر جسمانى با سایر افراد تفاوت داشته است و على رغم این که برخى تنومند بودن عباس علیهالسلام و یا حتى رسیدن زانوان او تا نزدیک گوشهاى مرکب را انکار کرده و جزء تحریفات واقعه عاشورا مىپندارند، حقیقتى تاریخى به شمار مىرود. اگر تاریخ گواه وجود افراد درشت اندامى چون کریب (در لشکر معاویه) بوده باشد، به هیچ وجه بعید نیست که در سپاه اسلام نیز افرادى نظیر عباس علیهالسلام وجود داشته باشند؛ که او فرزند کسى است که در قلعه خیبر را از جا کند و بسیارى از قهرمانان عرب را در نوجوانى به هلاکت رساند. آن سان که خود مىفرماید: «من در نوجوانى بزرگان عرب را به خاک افکندم و شجاعان در قبیله معروف «ربیعه» و «مضر» را در هم شکستم...».(13)
3. درخشش در جنگ صفین
در صفحات دیگرى از تاریخ این جنگ طولانى و بزرگ که منشأ پیدایش بسیارى از جریانهاى فکرى و عقیدتى در پایگاههاى اعتقادى مسلمانان بود، به خاطره جالب و شگفتانگیز دیگرى در درخشش حضرت عباس علیهالسلام بر مىخوریم. این گونه نگاشتهاند: در گرماگرم نبرد صفین، جوانى از صفوف سپاه اسلام جدا شد که نقابى بر چهره داشت. جلو آمد و نقاب از چهرهاش برداشت.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 31 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 13 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
روش اندازهگیری فسفر در خوراک دام و طیور
1 - هدف
هدف از تدوین این استاندارد ارائه روشهای تعیین مقدار فسفر در خوراک دام و طیور به طریقه اسپکتروفتومتری و تیتریمتری میباشد .
2 - دامنه کاربرد
روشهای ارائه شده در این استاندارد برای تعیین مقدار فسفر در خوراک دام و طیور کاربرد دارد .
3 - تعیین مقدار فسفر
3 - 1 - تعیین مقدار فسفر به دو روش زیر انجام میگردد :
3 - 1 - روش اندازهگیری فسفر به طریقه اسپکتروفتومتری :
این روش برای فرآوردههائی که مقدار فسفر آنها پائین است بکار میرود . و در برخی از مواردی که فسفر فرآورده زیاد است میتوان از روش تیتریمتری استفاده نمود .
3 - 1 - 1 - اصول : خاکستر کردن بخش آزمودنی بوسیله احتراق خشک و انحلال خاکستر در اسید ( در مورد خوراک دام متشکل از مواد آلی ) و یا به روش هضم کردن و انحلال در اسید ( در مورد خوراک دام متشکل از مواد معدنی یا مایع .) تأثیر دادن معرف مولیبد و وانادات روی محلول حاصل و اندازهگیری جذب محلول زرد متشکله بوسیله اسپکتروفتومتر در طول موج 430 نانومتر .
3 - 1 - 2 - معرفها : تمام معرفها باید از نوع آزمایشگاهی و آب مصرفی باید آب مقطر و یا آب معادل آن از نظر خلوص است .
3 - 1 - 2 - 1 - کربنات کلسیم
3 - 1 - 2 - 2 - اسید کلریدریک با غلظت 6 ملکول گرم در لیتر
3 - 1 - 2 - 3 - اسید نیتریک با غلظت 1 ملکول گرم در لیتر
3 - 1 - 2 - 4 - اسید نیتریک با وزن مخصوص 1/38 گرم در میلی لیتر در حرارت 20 درجه سلسیوس
3 - 1 - 2 - 5 - اسید سولفوریک با وزن مخصوص 1/48 گرم در میلی لیتر در حرارت 20 درجه سلسیوس
3 - 1 - 2 - 6 - معرف مولیبدووانادات 1
در یک بالن ژوژه یک لیتری 200 میلی لیتر محلول هپتامولیبدات آمونیم (3 - 1 - 2 - 7) و 200 میلی لیتر محلول مونوواندات آمونیم (3 - 1 - 2 - 8) و 135 میل لیتر اسید نیتریک (3 - 1 - 2 - 4) و مقدار کافی آب مقطر ریخته به حجم برسانید .
3 - 1 - 2 - 7 - محلول هپتا مولیبدات آمونیم 2
در یک بالن ژوژه یک لیتری 100 گرم هپتامولیبدات آمونیم وارد کرده و به آن 10 میلی لیتر آمونیاک ( با وزن مخصوص 0/91 گرم در میلی لیتر در 20 درجه سلسیوس حرارت ) بیافزائید و با آب مقطر حجم آن را به یک لیتر برسانید .
3 - 1 - 2 - 8 - محلول مونو وانادات آمونیم 3
2/35 گرم مونو وانادات آمونیم را در 400 میلی لیتر آب مقطر داغ حل کنید . محلول را دائمأ با حرکت دورانی چرخانده به آهستگی 20 میلی لیتر اسید نیتریک رقیق (7 میلی لیتر اسید نیتریک غلیظ (3 - 1 - 2 - 4) به اضافه 13 میلی لیتر آب مقطر ) به آن بیفزایید و با آب مقطر حجم آن را به یک لیتر برسانید .
3 - 1 - 2 - 9 - محلول استاندارد فسفر که حاوی یک میلی گرم فسفر در میلی لیتر است در یک بالن ژوژه یک لیتری مقدار 4/394 گرم فسفات دی هیدروژن پتاسیم که قبل از توزین در حرارت 103 درجه سلسیوس خشک شده است را در مقداری آب مقطر حل کرده و حجم آنرا به یک لیتر برساند .
3 - 1 - 3 - دستگاهها و لوازم
3 - 1 - 3 - 1 - بوته سیلیسی یا چینی برای خاکستر کردن
3 - 1 - 3 - 2 - کوره الکتریکی قابل تنظیم در حرارت 550±20 درجه سلسیوس
3 - 1 - 3 - 3 - بالن کپلدال به گنجایش 250 میلی لیتر
3 - 1 - 3 - 4 - بالن ژوژهای 500 و 1000 میلی لیتر
3 - 1 - 3 - 5 - اسپکتروفتومتر مجهز به سلهای4با قطر 10 میلی متری مناسب برای اندازهگیری در طول موج 430 نانومتر
3 - 1 - 3 - 6 - لولههای آزمایش شیشهای سر سمبادهای 25 تا 30 میلی لیتر
3 - 1 - 3 - 7 - حمام شن
3 - 1 - 3 - 8 - بشر به ظرفیت 250 میلی لیتر
3 - 1 - 3 - 9 - پی پتهای مدرج
3 - 1 - 3 - 10 - ترازوی حساس آزمایشگاهی
3 - 1 - 4 - طرز عمل : بر حسب طبیعت یا جنش نمونه یک بخش آزمودنی را بردارید و به یکی از دو روش زیر عمل نمائید :
الف : خاکستری کردن به روش خشک : که در مورد نمونه حاوی مواد آلی عاری از فسفاتها است :
در حدود 2/5 گرم از نمونه را با دقت یک میلی گرم در یک کپسول وزن کنید . بخش آزمودنی حاصل را با دقت و کاملا " با یک گرم کربنات کلسیم مخلوط کنید . این مخلوط را در کوره الکتریکی در حرارت 550±20 درجه سلسیوس تا بدست آمدن خاکستر سفید یا خاکستری رنگ بسوزانید ( وجود مقدار جزئی زغال در خاکستر حاصله مزاحمت ایجاد نمیکند .)
خاکستر را در بشر 250 میلی لیتری منتقل نمائید بآن 20 میلی لیتر اسید کلریدریک و 10 میلی لیتر اسید نیتریک بیافزائید و به مدت 2 تا 5 دقیقه بجوشانید محلول حاصله را در یک بالن ژوژه 500 میلی لیتری بریزید و چند مرتبه بشر را با آب مقطر داغ بشوئید سپس آنرا به حجم رسانده , مخلوط کرده و صاف نمائید .
ب - خاکستر کردن به روش مرطوب : این روش در مورد ترکیبات معدنی و مواد مایع دامی کاربرد دارد .
یک گرم یا بیشتر از نمونه را با تقریب یک میلی گرم وزن کنید و آنرا به بالن کیلدال بریزید و بآن 20 میلی لیتر اسید سولفوریک بیافزائید مخلوط کنید تا نمونه کاملا به اسید آغشته شده و از چسبیدن ذرات نمونه به جدار بالن پیشگیری شود . حرارت دهید و به مدت 10 دقیقه بجوشانید در محلی آرام قرار دهید و بگذراید خنک شود سپس 3 میلی لیتر اسید نیتریک (3 - 1 - 2 - 4) بیفزایید و به ملایمت حرارت دهید و بگذارید سرد شود آنگاه مقدار بیشتری اسید نیتریک اضافه کرده و حرارت دهید تا بجوشد این عمل را آنقدر ادامه دهید تا محلول حاصله بی رنگ شود . آنگاه سرد کنید , کمی آب مقطر بآن بیفزایید و آنرا بهمراه با آبهای شست و شوی بالن کیلدال با آب مقطر داغ در یک بالن ژوژه 500 میلی لیتری بریزید . بگذارید سرد شود و حجم آنرا با آب مقطر تکمیل , مخلوط و صاف نمائید .
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 13 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید