بررسی مقایسه ای نسبت قیمت به درآمد شرکتهای بورسی لیزینگ و بانک


استاد ارجمند:
سرکار خانم نوری

تهیه کننده:
مرضیه نیکخواه

زمستان 85


بررسی مقایسه ای نسبت قیمت به درآمد شرکتهای بورسی لیزینگ و بانک

درصنعت واسطه گری مالی شرکتهای سرمایه گذاری، بانک ها و لیزینگ قرار گرفته اند. شرکتهای لیزینگ و بانک از نظر ماهیت فعالیت نزدیک به یکدیگرند و در اینجا به بررسی مقایسه ای شرکتهای بورسی بانک و لیزینگ می پردازیم.
شرکتهایی که در این بحث مورد بررسی قرار می گیرند طبق جدول زیر می باشند.
لیزینگ لیزینگ ایران
لیزینگ صنعت و معدن
رایان سایپا
بانک بانک کارآفرین
بانک اقتصاد نوین
بانک پارسیان

لیزینگ در فارسى تقریبا به معنی اجاره دهى است و شاید بتوان آن را نوعی اعتبار از سوی یک موسسه تامین اعتبار دانست که شخص می تواند به موجب قرارداد از کالایی که قابلیت اجاره دهی دارد سود ببرد. کسب درآمدهای بالا و روند سودآوری شرکتهای لیزینگ و بانک نسبت قیمت به درآمد این صنعت را به سرعت افزایش داده بود و زمانی که اخبار مربوط به کاهش نرخ سود تسهیلات بانکی منتشر گردید این نسبت را به نصف تقلیل داد. پایین ترین و بالاترین سطح میانگین P/E که بانکها و لیزینگ تجربه کرده اند به ترتیب در ارقام 7.5 و 16.5 ثبت شده است.

نام شرکت آخرین EPS آخرین سرمایه حقوق صاحبان سهام آخرین قیمت
رایان سایپا 870 150 197964 4570
لیزینگ ایران 316 300 125460 2310
لیزینگ صنعت ومعدن 519 400 425249 3087
بانک کارآفرین 783 700 417795 3684
بانک اقتصاد نوین 412 1000 652550 3367
بانک پارسیان 610 5000 450695 6263

سرمایه مورد نیاز این صنعت بالا است و شرکتهای موجود در این صنعت سعی در جذب سرمایه بیشتر دارد. در این میان لیزینگ ایران و رایان سایپا به دلیل کوچک بودن سرمایه قابلیت جذب سرمایه های بیشتری را دارا می باشند و از این رو این احتمال وجود دارد که اگر بتوانند به روند سودآوری ادامه دهند بازار نسبت به آنها واکنش بیشتری نشان دهد. احتمالا رایان سایپا و لیزینگ ایران در جهت افزایش سرمایه بیشتر در سالهای آینده حرکت خواهند کرد و به نظر می رسد نگاه بازار نسبت به آنها خوشبیانه تر است.
در نمودار زیر نوسان میانگین نسبت قیمت به درآمد(Price to Earning) شرکتهای بورسی لیزینگ و بانک نمایش داده شده است. این نمودار بازگوکننده آن است که در شرایط اقتصادی مناسب، رونق کسب و کار و وجود منابع مالی کافی انتظارات نسبت به این شرکتها گسترش می یابد و مرحله 1 پدید آمده است. پس از آن یک مرحله ثبات نسبی ایجاد می شود که در این شرایط کلان بازار سرمایه نیز دچار افول شده است، اما این صنعت چندان متاثر از تحولات بازار سرمایه نبوده است و گرچه میانگین ها 4 مرتبه کاهش می یابند، اما به سرعت افت خود را جبران می کند. مرحله سوم توام با نگرانی بازار از ساز وکار اقتصادی آینده است که منجر به سقوط نسبت قیمت به درآمد تا پایین ترین سطح گذشته می شود.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  9  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 

 

 



خرید و دانلود بررسی مقایسه ای نسبت قیمت به درآمد شرکتهای بورسی لیزینگ و بانک


دانلود مقاله تفکیک تئوری الاستیسیته برای بسته‌های ذره سخت متراکم شده

 

 

 

تفکیک تئوری الاستیسیته برای بسته‌های ذره سخت متراکم شده تئوری تشکیل دهنده غیر خطی «مخروط»

 

 

 

چکیده:
بسته‌های ذره سخت باعث ایجاد منبع غنی از مسائل برجسته تئوری می‌باشند که به عنوان نقطه شروع مفید برای مدل ساختار رسانه دانه‌ای، مایعات، سلول‌های زنده، شیشه‌ها و رسانه تصادفی می‌باشند. اصل بسته‌های ذره سخت متراکم شده نسبت به تغییر شکل کلی را نمی‌توان به صورت الاستیته غیر خطی نشان دارد اما این شامل تئوری تشکیل دهنده غیر خطی «مخروط» می‌باشد. این اصل جداگانه برای جابه‌جایی ذراتی شده که به توالی فضایی اصلی و داخلی ذرات بستگی دارد و مسیر کشش ممکن را نشان داده‌اند که مرتبط به عدم ساختار ذره همراه با پتانسیل نرم می‌باشد. از لحاظ ریاضی، مجموعه کشش‌های ممکن دارای ساختار مخروطی می‌باشد یعنی ترکیبات تاسنور کشش اعمال شده معمولاً از عدم تساوی خطی پیروی می‌کند. اصل عملکرد غیر خطی بواسطه آنالیز چندین بسته ویژه بدست آمده است. سرانجام ما این شرایط را تحت بسته‌ای مورد بررسی قرار داده‌ایم به صورت تراکم ناپذیر در حس قدیمی نشان داده شده است.

مقدمه:
برنل 1965 مسائل مرتبط به ذرت بسته بندی شده در محفظه یا مجرای یکی از مسائل قدیمی و شناخته شده برای انسان را به صورت برجسته نشان داد. بسته‌های ذرات سخت به عنوان منبع بسیاری از چالش‌های مرتبط به مسائل تئوری می‌باشد که به عنوان نقطه شروع مفید به کاربرده می‌شوند و باعث بررسی ساختار معکوس بسیاری از ساختارها همانند رسانه‌دانه‌ای، مایعات، سلول زنده، پشت رسانه تصادفی شده است. استفاده از بسته‌ها با ذره سخت به عنوان مدلی برای ایجاد ساختار متراکم شده‌اند که از این اصل استنتاج شده‌اند که نیروهای دافع، در ابتدا مسئول تعیین ساختار شان هستند.
اکثر سوالات دشوار شامل رده بندی و شمارش بسته‌های کروی و صفحه‌ای «تصادفی» می‌باشد. درواقع، اخیراً نشان داده شده که علامت ارجمنهد «بسته بندی بسته تصادفی» RCP در اصل از لحاظ ریاضی بر تعریف شده است و ما بر این باور هستیم که باید با علامت جدید جایگزین شود که به عنوان وضعیت MRJ نامیده شده است که به صورت دقیق انجام می‌شود.
تعیین وضعیت MRJ بر روی پیشرفت اندازه‌های است که مرتبط به توالی مسائل چالش برانگیز در تئوری ماده چگال می‌باشد و تعریف دقیق اصلاح «متراکم کردن» است.
ترسیم متراکم از ذرات سخت به عنوان توجه اصلی و بنیادین می‌باشد. سه تا گروه بندی متمایز از بسته بندی‌های قابل تشخیص می‌باشند و این به عملکرد آنها با توجه به عدم تداخل توالی هندسی و جابه‌جایی اعمال شده مجازی می‌باشد. تراکم داخلی، تراکم جمعی و تراکمش شد. اینها گروه بندی‌هایی هستند که به طور دقیق در بخش 2 تعریف شده‌اند. بسته بندی تقریبی، این طبقه بندی‌های متراکم شده به صورت فهرست درآمده‌اند و این باعث افزایش شدت شده است و نسبت سختی بسته بندی را نشان می‌دهد.
هدف از این مقاله نشان دادن واکنش بسته‌های ذره سخت متراکم شده نسبت به تغییر شکل است که معمولاً توسط الاستیته خطی نشان داده نشده اما شامل فرمالیته متناوبی می‌باشد که به طور مناسب تعریف شده است.
اگرچه ما صفحه‌های سخت گرد را در دوتا بعد به صورت تخصصی درآوردیم و کره‌های سخت را به صورت سه بعدی ترسیم کردیم، نتیجه گیری کلی این مقاله به کارگیری ذرات سخت از شکل دلخواه است. ذرات سخت در تعامل با یکدیگر می‌باشد فقط هنگامی که به یکدیگر برخورد می‌کنند و سپس این انعکاس نامحدو دفعی، غیر قابل نفوذ از حجم فیزیکی می‌باشد. بنابراین پتانسیل جفت(r)∅ برای صفحات سخت یا اشکال کروی با قطر D به صورت زیر مشخص شده است:
φ(r) = {■(+∞ r≤D.@0, r>D,)┤
در اینجا r فاصله جداسازی درون ذره‌ای می‌باشد. این اصل تکی از این پتانسیل است که منجر به ایجاد نقض کلی از الاستیته خطی در مشخصات عملکرد فشار کشش شده که مرتبط به بسته‌های ذره سخت متراکم شده می‌باشد. تئوری تشکیل دهنده غیر خطی مرتبط به این اصل است که جابه‌جایی غیر تداخلی مجاز کروی مرتبط به ساختار هندسی داخلی می‌باشد. بدوز این وابستگی بر روی ساختار هندسی داخلی مرتبط به اصل بسته‌های ذرات سخت متراکم شده می‌باشد که باعث افزایش این ساختار شده اما باعث فشردگی‌های مقاومت پذیر نیز شده است. این نتایج مسیر دهی در قانون تشکیل دهنده غیر خطی مرتبط به جابه‌جایی ذرات کوچک می‌باشد. برعکس، ساختار ذرات با پتانسیل نرم، حتی اگر غیر خطی باشد، حاصل قانون کشش فشار برای جابه‌جایی‌های کوچک می‌باشد.
علاوه بر این بدون پتانسیل خطی در مورد غیر خطی می‌توان مدولی را نشان داد که به وضعیت و تاریخچه سیستم بستگی دارد.
این در مورد بسته‌های ذره سخت متراکم شده، حقیقت ندارد. از لحاظ ریاضی مجموعه کشش‌های ممکن به عنوان مخروط چند وجهی می‌باشند.
ما بر روی وضعیت فیزیکی ذره سخت تأکید کرده‌ایم که این شامل طیف گسترده‌ای از شرایط و پاسخ‌ها می‌باشد. فقط مجموعه فرعی آن در مقاله فعلی ارائه شده است، ما به طور انحصاری بر روی تعاملات (برهم کنش‌های) کره سخت متمرکز شده‌ایم که باعث ایجاد مدل ایده آلی شده‌اند. مدلی که در بسیاری از اسناد ایجاد شده است این برعکس مطالعات و پژوهش‌های انجام شده بر روی مواد دانه‌ای است که ذرات غیر کروی و تغییر شکل یافته، اصطکاک، دینامیک و دیگر اثرات را نشان می‌دهد. برای بحث و تبادل نظری که در اینجا انجام شده، خواننده باید مقاله اخیر را توسط راکس 2000 را مورد بحث و تبادل نظر قرار دهد.
در بخش بعدی ما تعاریف اصلی را معرفی کرده‌ایم. در بخش 3 ما شماری از نمونه‌هایی را نشان دادیم که چگونه الاستیته خطی باعث تفکیک بسته‌های ذره سخت متراکم شده‌اند و این باعث دستیابی به رابطه تشکیل دهنده غیر خطی مخروطی شده است ما همچنین این شرایط را تحت بسته بندی مورد بررسی قرار دادیم و این در معنای قدیمی به عنوان تراکم ناپذیر نامیده شده است. در بخش 4، ما تئوری تشکیل دهنده غیر خطی مخروط را برای بسته‌های عادی به کار بردیم که شامل موارد اصلی از بسته‌های غیر کریستالی شده است و این بسته‌ها شامل ذرات متمایز می‌باشد.
2- تعاریف گروه بندی متراکم:
بسته بندی کروی، مجموعه‌ای از کره‌ها در فضای d بعدی Euclidean می‌باشد بسته بندی کروی p(rN) از کره N با بردارهای وضعیت مراکز کروی rN=r1,r2…rN مشخص شده‌اند.
تراکم داخلی: هر ذره در این ساختار توسط بخش‌های مجاور به دام افتاده می‌شود یعنی نمی‌توان آن را برگرداند در حالیکه وضعیت ثابت آن مرتبط به کل ذرات دیگر می‌باشد.
تراکم جمعی: هر ترسیم تراکم داخلی که در هیچ کدام از مجموعه فرعی ذرات نمی‌باشد به طور پیوسته جابه‌جا می‌شود بنابراین بخش آنها حرکت می‌کنند و در تماس با یکدیگر و مجموعه یادآوری می‌باشند.
تراکم شدید: هرگونه ترسیم از تراکم جمعی باعث ایجاد تغییر شکل حجم یکنواخت از مرز ساختار شده است.
واضح و مشخص است که گروه بندی متراکم در اینجا به صورت فهرست درآمده‌آند و این باعث افزایش توالی شدت شده است. در مورد تراکم جدی همراه با شرایط مرزی دیواره (جداره) سخت ما باید تغییر شکل محفظه جداره (سخت) را نشان دهیم، اگرچه در مورد تراکم هر کرده دارای حداقل تماس d+1 همراه با کره‌های مجاور می‌باشد و همه آنها به صورت نیمکره بعدی نمی‌باشند.
برای شروع آن مفیداست که بسته‌های مرتب شده ساده از صفحات یا کره‌ها را گروه بندی کنیم که در بالای طبقه‌بندی متراکم قرار گرفته شده‌اند. می‌توان بسته‌ایی ایجاد کرد که صفحات و کره‌ها را در محل شبکه ساده همراه با محفظه جداره سخت مناسب قرار دهیم. این برای شبکه دو بعدی و سه بعدی همراه با محفظه مستطیلی شکل مناسب می‌باشد که در شکل 2 و جدول 1 شبکه‌های دو بعدی و سه بعدی نشان داده شده است. جدول 2 دارای شرایط مرزی دوره‌ای یکسانی می‌باشد. شکل 3 نشان می‌دهد که چرا شبکه شش ضلعی به طور کلی همراه با شرایط مرزی جداره سخت متراکم نشده است. همچنین تراکم اصلی مرتبط به حجم غیر افزایشی تغییر شکل یافته می‌باشد. توجه کنید که این تعاریف مرتبط به تراکم سازی از هرگونه سر و صدا در سیستم جلوگیری می‌کند. با این حال، پروتکول‌های تجربی (عملی)و محاسباتی باعث ایجاد بسته‌های عادی شده‌اند که شامل تراکم جزئی از ذرات صدا دار می‌باشد. با این حال، اکثر اشکال کروی تحت شبکه متراکم به صورت فشرده درآمده‌اند و این سختی پذیری بسته بندی ذره را استنباط کرده است. در هر مورد این ذرات سر و صدا دارا را می‌توان بدون ایجاد اختلال در یادآوری متراکم شده جمعی و به شدت در دو یا سه بعد معمولاً ناشناخته می‌باشند و این باعث دستیابی به بسته‌های متراکم شده همراه با جزئیات دلخواه و ریاضی شده است این رده بندی‌های متراکم سازی همانند روابط آنها نسبت به دیگر تعاریف به کاربرده شده در اسناد ریاضی می‌باشد.
تفکیک الاستیتیه خطی:
این نکته مهم مورد تأیید قرار گرفته شده و همانطور که قبلاً ذکر شده، تعرایف متراکم سازی به صورت حرکت محمن می‌باشند یعنی آنها به بارهای نیرو یا فشارهای اعمال شده بر روی سیستم مرتبط نمی‌باشد. با این حال، می‌توان موردی را انتخاب کرد که مرتبط به فشارهای همزمان مسنب به به تغییر شکل از طریق روابط مناسب تشکیل دهنده می‌باشد.
این واضح و مشخص است که ساخترا شبه‌ای شامل شبکه مثلثی شکل دو بعدی و سه بعدی می‌باشد. این باعث ایجاد سوالاتی شده که مرتبط به وضعیت تراکم سازی دقیق شده به سادگی مرتبط به مقاومت شبکه کروی در دو بعد شده و شبکه ملقب ساده به صورت سه بعدی همراه با جداره سخت می‌باشد. برای تمام شبکه مربع، تنها کشش متقارن ارزان قیمت مرتبط به برش خالص بدست آمده در طول ردیف و ستون ذرات می باشد. تمام کشش‌های برشی همراه با دیگر گرایش‌ها به صورت پایدار باقی مانده‌اند.
برای بسته‌های کلی ذرات سخت متراکم شده، با توجه به کشش اعمال شده فشارهای القاء شده حتی به صورت صفر یا نامحدود، به عبارت برخی از این کشش‌ها به صورت مجاز می‌باشد. این نکته اهمیت دارد که بر روی وضعیت غیر خطی حاصل رابطه تشکیل دهنده متمرکز شویم که کاملاً نسبت به موارد غیر خطی عادی، متمایز می‌باشد. سیستم ذرات سخت متراکم شده «مدول» به گرایش کشش بستگی دارد. در اصل مجموعه کشش‌های ممکن به صورت مخروط چند وجهی در فضا یا ترکیبات (سازه) کششی می‌باشد.
اکنون ما روشی را نشان می‌دهیم که مرتبط به اصل مخروطی کشش‌های ممکن در سیستم متراکم شده ذره سخت می‌باشد. نمونه مناسب از شبکه دو بعدی تحت شرایط مرزی دوره‌ای که غیر آزمایشی می‌باشند و همراه با مجموعه متقارن در شبکه لوزی می‌باشد و d بعد فضایی است. توجه کنید که A ماتریس شامل اجزاءd2 می‌باشد. بخشی از شبکه لوزی است. این بسته بندی دوره‌ای ویژه است. بسته بندی دوره‌ای حاصل تکثیر بسته بندی ایجاد شده محدود p(rN) بر روی شبکه می‌باشد و A={λ_1,…,λ_d} است در اینجا λ_1 حاصل بردارهای شبکه مستقل می‌باشد و d بعد فضایی است. توجه کنید که A ، {λ_1,…,λ_d} می‌باشد در اینجا λ_1 مستقل خطی بردارهای شبکه می‌باشد. زاویه α باعث بازیابی شبکه‌های مربع و مثلثی شکل شده‌اند. بسته‌های ایجاد شده مرتبط به ذره تکی می‌باشد که در این مورد:
Λ= [■(1&cos⁡(α)@0&sin⁡〖(α)〗 )]

 

با تمرکز بر روی تغییر شکل بر شل حفظ حجم لحظه‌ای: یعنی کشش‌های متقارن بی اثر صورت
ϵ= [■(x&y@y&-x)]
نقاط شبکه از شبه کلی بواسطه بردار وضعیت صورت r=A توضیح داده شده است در حالیکه سازه‌ها بردار با طول n به صورت صحیح درآمده‌اند. بنابراین این باعث تحریف جزئی از شبکه ∆A شده است، سپس تغییر در وضعیت بردار به صورت ∆r=∆Λ می‌باشد و این مرتبط به کشش ε=ΔΛ.Λ^(-1) می‌باشد. ادغام این نتایج همراه با ماتریس (2) و کشش اعمال شده (3) معادله زیر بدست آمده است.
∆Λ= [■(x&xcos(α)+ysin(α)@y&ycos(α)+xsin(α))]
بنابراین تغییر در دوتا بردار شبکه به صورت Δλ_1=(x,y) و Δλ_1=(α cos⁡〖(α)+ysin (α)〗) شده است. این توالی برای ثابت کروی همراه با جهت‌های از تشکیل جانبی لوزی شکل در زاویه α شده که به صورت Δλ_1.λ_1≥0 و Δλ_2.〖Δλ〗_2≥0 نشان داده شده است. این روابط باعث ایجاد شرایط نامساوی شده‌اند:
x≥0, y≥(1-2 cos^2⁡〖(α)〗)/sin⁡〖(2α)〗 x
این تحلیل نشان می‌دهد که اصل مخروطی کشش‌های ممکن برای سلول واحد |α| می‌باشد. شکل 7 مخروط سازه‌های مرتبط به کشش ممکن (احتمالی)را نشان می‌دهد. ما این نتایج را مورد تأیید قرار داده‌ایم که برای سلول‌های واحد بزرگ دلخواه مناسب می‌باشد. توجه کنید که شبکه لوزی معمولاً میان گروه بندی فشرده جمعی و داخلی قرار گرفته شده است.
اکنون می‌توانیم بارهای فشار، برابری، تغییر شکل کاهش حجم را به صورت زیر نشان دهیم.
ϵ= [■(x&y@y&-(x+δ))]
در اینجا δ ثابت غیر منفی است، توجه کنید که این کشش به صورت اثر غیر مثبت می‌باشد و آن معادل –δ است. به این نکته توجه کنید که تعریف مدول‌های حجم شامل واحد کشش فشرده می‌باشد.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   9 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید



خرید و دانلود دانلود مقاله  تفکیک تئوری الاستیسیته برای بسته‌های ذره سخت متراکم شده


دانلودمقاله یاد خدا و قرب و نزدیکی به خدا

 

 

 

 

 

یاد خدا و قرب و نزدیکی به خدا
مقدمه :
«یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغدو اتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون و لا تکونوا کالذین نسواالله فانسیهم انفسهم اولئک هم الفاسقون لا یستوى اصحاب النار واصحاب الجنة اصحاب الجنة هم الفائزون‏».
ترجمه: اى کسانى که ایمان آورده‏اید، از خدا پروا دارید; و هرکسى باید بنگرد که براى فردا [ى خود] از پیش چه فرستاده است و[باز] از خدا بترسید. در حقیقت‏خدا به آن چه مى‏کنید آگاه است.و چون کسانى مباشید که خدا را فراموش کردند و او [نیز] آنان‏را دچار خودفراموشى کرد; آنان همان نافرمانان‏اند. دوزخیان بابهشتیان یکسان نیستند، بهشتیانند که کامیابانند».
گرچه همه دستورها براى تهذیب است ولى این آیات مبارکه ارتباطمستقیمى با تهذیب نفس دارد. هر خطرى که دیگران را به کام کشددر اثر نسیان نفس است، لذا فرمود: «یا ایها الذین آمنوااتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد و اتقوا الله‏» آن گاه‏فرمود نظیر کسانى نباشید که خدا را فراموش کرده‏اند بلکه هم‏چون کسانى باشید که به یاد خدایند. اولیا به یاد خدایند و خداهم به یاد آن‏هاست و آن‏ها را هم به یاد خودشان متذکر مى‏کند.کفار و منافقان از خدا غفلت کردند خدا هم آن‏ها را از خودشان‏اغفال کرده است. این‏که فرمود: «یا ایها الذین آمنوا اتقواالله و لتنظر نفس ما قدمت لغد» آن گاه فرمود: «و لا تکونوا کالذین نسوا الله‏» یعنى مانند این گروه نباشیدیعنى نظیر گروه دیگر باشید. این که فرمود: «لقد کان لکم فى‏رسول الله اسوة حسنة‏» یا در باره حضرت ابراهیم سلام الله‏علیه فرمود: او اسوه شماست‏یعنى مانند اینها باشید. قرآن نمى‏فرماید خدا را فراموش نکنید که بشود یک دستور العمل خشک ویک اصل کلى، بلکه مى‏فرماید: مانند آنان که خدا را فراموش‏کردند نباشید; یعنى عده‏اى بودند که خدا را فراموش کردند و به‏دام نفاق و کفر افتادند و به سرنوشتشان هم رسیدند. این، به‏اصطلاح همان بیان قاعده است‏به ذکر موردش که اکتفا به یک امرعلمى محض. پس از این طرف هم کسانى هستند که به یاد خدایند وخدا هم به یاد آن‏هاست که فرمود: «فاذکرونى اذکرکم‏» و کسانى‏هستند که به یاد خدایند و خداوند آن‏ها را به یاد خود آن‏هاانداخته است که: الیوم هم «اشهدهم على انفسهم‏» هست. امروزهم کسانى هستند که خدا آن‏ها را به یاد خود آن‏ها انداخت و خودآن‏ها را نشان خودشان داد. نه این «و لا تکونوا کالذین نسواالله فانسیهم انفسهم‏» تاریخ برمى‏دارد و نه آن «اشهدهم على‏انفسهم‏». اینها قضایاى تاریخى نیست که در فلان سال شمسى یاقمرى یا میلادى اتفاق افتاده باشد، اگر کار مال روح است نسیان‏روح یا یاد روح منزه از زمان و مکان است. آن‏ها که خودشان رافراموش مى‏کنند یا به یاد خودشان هستند این در افق زمان نیست.قهرا آن «اشهدهم على انفسهم‏» در یک جناح، و این «انسیهم‏انفسهم‏» در جناح دیگر است.این که به ما فرمود: «و لا تکونوا کالذین نسوا الله‏» یعنى‏کونوا کالذین اشهدهم على انفسهم. امروز هم هستند کسانى که خداآنها را نشان خودشان مى‏دهد و آنها خودشان را مى‏بینند; یعنى ازراه خودشناسى به یاد حق مى‏رسند. آیه ۱۰۵ سوره مائده، طبق بیان‏سیدنا الاستاد علامه طباطبائى رضوان الله تعالى علیه به‏منزله شرح این آیه است‏یعنى «یا ایها الذین آمنوا علیکم‏انفسکم لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم‏» به منزله شرح این آیه است.

 

چهار نوع قرب در آیات قرآن
شما تقریبا این چهار دسته آیه‏را در قرآن کریم به یاد دارید که درباره این است که خدا به‏انسان نزدیک است، فقط با انسان سخن مى‏گوید: دسته اول این است‏که شما دعا کنید خدا نزدیک است: «و اذا سالک عبادى عنى فانى‏قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان‏» در همین آیه مبارکه هفت‏مورد خدا از خود به ضمیر متکلم وحده یاد مى‏کند. آن قدر مساله‏قرب خدا مطرح است که گرچه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم‏در سؤال واسطه است اما در جواب، دیگر واسطه نیست، چون‏نفرمود: اذا سالک عبادى عنى فقل انى قریب بلکه فرمود: اگر از تو سؤال‏کردند من خودم جواب مى‏دهم براى این که من به تو از تو نزدیک‏ترم، به آن‏ها از آن‏ها نزدیک‏ترم، به سؤال از خود سؤال نزدیک‏ترم‏و امثال آن. نشانه قرب را در همین نحوه جواب فهماند، دیگرنفرمود تو در جواب آن‏ها بگو از تو سؤال مى‏کنند ولى من جواب‏مى‏دهم. این دسته اول آیات که فقط اصل قرب را مى‏فهماند. دسته دوم آیات این است که در سوره مبارکه واقعه مى‏فرماید افراد وپرستارانى که در بالین محتضر هستند نگران‏اند، خدا مى‏فرماید:شما با این که به بیمار نزدیک‏اید من از شما به او نزدیک‏ترم:«و نحن اقرب الیه منکم و لکن لا تبصرون‏» یعنى و هو یبصر اماو لکنهم لا تبصرون یعنى نه این که نه شما مى‏بینید نه او مى‏بیند اوالان در یک حالى است که ما را خوب درک مى‏کند، ما را خوب‏مى‏شناسد، اما شما نمى‏دانید که ما یعنى من با مامورانم به این‏محتضر از شما که در بالین او هستید نزدیک‏ترم. دسته سوم آیات‏که نزدیکى بیش‏تر را مى‏رساند همان است که در سوره مبارکه «ق‏»مشخص کرد و فرمود: «و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به‏نفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید» در این نوع سوم سخن این‏نیست که خدا به ما از دیگران نزدیک‏تر است‏بلکه سخن بر این است‏که خدا به ما از آن رگ حیات ما نزدیک‏تر است. نوع چهارم همان است که در سوره مبارکه انفال آمده است که خدابه ما از خود ما نزدیک‏تر است «و اعلموا ان الله یحول بین‏المرء و قلبه‏». خوب قلب ما همان حقیقت ماست، منظور این جرم‏مادى که هر انسان یا هر حیوانى دارد که نیست. این که خدا فرمودحرف ما را کسى درک مى‏کند که داراى قلب باشد: «لمن کان له قلب‏او القى السمع و هو شهید» کسى که داراى دل باشد حرف ما رادرک مى‏کند منظور این قلب مادى که نیست‏خوب این قلب مادى راهمه دارند و ممکن است قلب یک انسان منافق یا کافر را وقتى‏متخصص قلب معاینه مى‏کند بگوید این قلب سالم است، اما قرآن‏در باره همین فرد مى‏فرماید: «فى قلوبهم مرض‏» پس منظور قلب‏مادى نیست، قلب انسان همان روح انسان است، همان است که یا طیب‏و طاهر است‏یا معصیت‏کار که: «و من یکتمها فانه آثم قلبه‏»خوب، پس قلب ما همان حقیقت ماست چیز دیگر نیست در کریمه سوره‏انفال هم فرمود: «و اعلموا ان الله یحول بین المرء و قلبه‏»یعنى بین ما و خود ما احاطه حق حائل است پس چیزى براى خود مانمى‏ماند.
علت نزدیکى انسان به خدا
اکنون این سؤال را مطرح مى‏کنیم که چرا قرآن اصرار دارد که خدارا به ما نزدیک معرفى کند؟ این براى چند نکته است: ۱) هرگونه شرک و ثنویت را از بین ببرد; یعنى دیگران که به دام‏شرک افتاده بودند مى‏گفتند که خدا حقیقتى است که ما به او دست‏رسى نداریم نه او را مى‏توانیم بشناسیم و نه بپرستیم، قهرا یک‏سلسله از موجودات مقدس را باید بپرستیم تا واسطه بین ما و اوباشند که: «ما نعبدهم الا لیقربونا الى الله زلفى‏» این بت‏هارا عبادت نمى‏کنیم مگر این که وسیله تقرب باشند، ما را به خدانزدیک بکنند. این آیات فراوان که نمونه‏هاى قرب را مشخص کرد براى آن است که‏روى این توهم خط بطلان بکشد که بین ما و خداى ما فاصله است وبت‏ها را باید پرستید تا آنها ما را به خدا نزدیک کنند این‏نیست، چون خدا به ما از خود ما نزدیک‏تر است از هر چیزى هم‏نزدیک‏تر است. روزى کسى به امام هفتم سلام الله علیه اعتراض‏کرد که مناسب نیست که شما امروز در محیط پرازدحام نمازمى‏خوانید; جایى نماز بخوانید که خلوت باشد، فرمود: کسى را که‏من عبادتش مى‏کنم به من از همه این‏ها نزدیک‏تر است. خوب این که‏در آیات و روایات آمده است‏براى آن است که کسى توهم نکند خدااز ما دور است ما نیازى به بتها داریم معاذ الله تا این بت‏هاما را به خدا نزدیک بکنند.این معنا در باره غیر انسان نیست، چون تنها انسان است که‏بت‏پرست مى‏شود وگرنه غیر انسان هر چه هست موحد است، آیه شریفه‏«له اسلم من فى السموات و الارض‏» و «لله یسجد ما فى‏السموات و ما فى الارض‏» و «لله یسجد من فى السموات و الارض‏»مساله سجود مساله اسلام مساله طوع همگانى است که «اتیناطائعین‏» سراسر جهان خلقت، مسلم، منقاد، مطیع ذات اقدس‏اله‏اند. «ان من شى‏ء الا یسبح بحمده‏» تسبیح انسان هم در صحابت‏تحمید است هم مسبح حق‏اندو هم حامد حق‏اند چون بت‏پرستى در هیچ‏موجودى نیست فقط در انسان است، لذا خداوند سبحان این مراحل وآن چهار نوع قرب را فقط در مورد انسان ذکر کرده است.
۲) نکته دیگر آن است که گرچه سراسر جهان خدا را به عنوان‏معبود مى‏شناسند و براى او تسبیح و تقدیس مى‏کنند، اما هیچ‏موجودى مثل انسان نمى‏تواند قرب خدا را درک کند همان طورى که درطرف نفى، انسان مشرک «على قلوبهم اکنة‏» است و از هر جمادى‏هم بدتر است: «فهى کالحجارة او اشد قسوة‏»، در طرف اثبات به‏جایى مى‏رسد که هیچ موجودى مثل انسان نیست، اگر هر موجودى اهل‏تسبیح و تحمید است، تسبیح و تحمید انسان حساب دیگرى دارد، اوست که اول مى‏تواند بفهمد خدا نزدیک است، در قدم دوم مى‏تواندبفهمد که خدا به او از دیگران نزدیک‏تر است، در قدم سوم‏مى‏تواند بفهمد که خدا به او از رگ گردنش به او نزدیک‏تر است ودر قدم چهارم اگر کسى در آن جا پا نهاد مى‏فهمد که خدا به اواز او نزدیک‏تر است، لذا این چهار نوع قرب، فقط براى انسان‏آمده است وگرنه آن آیات کلى که «الرحمن على العرش استوى‏» و«انه بکل شى‏ء محیط‏» و «ان الله بکل شى‏ء علیم‏» و «لا یعزب‏عنه مثقال ذرة فى السموات و لا فى الارض‏» و همچنین دعاى حضرت‏سجاد سلام الله علیه در صحیفه سجادیه که فرمود:«الدانى فى علوه و العالى فى دنوه‏» شامل همه مى‏شود. این انسان است که مى‏تواند این مراحل را طى کند لذا شما درمناجات شعبانیه مى‏بینید که فراز و فرود دارد، گاهى بالا مى‏رودو گاهى پایین مى‏آید، گاهى «منادى‏» است و زمانى «مناجات‏»است، وقتى سخن از «یا» و «ندا»ست و گاهى سخن از«نجوا»ست، گاهى انسان به قدرى نزدیک مى‏شود که دیگر سخن ازندا نیست‏به خودش اجازه نمى‏دهد که من ندا کنم، داد بزنم بگویم‏«اى خدا» «اى‏» را رها مى‏کند. در نماز و اذان و اقامه هم‏ببینید اول سخن از «اشهد ان لا اله الا الله‏» است، بعد دیگرسخن از «اشهد» نیست‏بلکه سخن از «لا اله الا الله‏» است،دیگر جایى نیست که انسان بگوید من شهادت به توحید مى‏دهم، بلکه‏مى‏گوید من موحدم. مناجات شعبانیه یک روش خوبى به انسان یادمى‏دهد تا به جایى مى‏رسدکه اهل نجوى مى‏شود و با خدا مناجات‏مى‏کند. بیان نورانى حضرت امیر در نهج البلاغه فرازى بالاتر از این رادارد و مى‏فرماید این‏ها کسانى هستند که:«ناجاهم فى فکرهم و کلمهم فى ذات عقولهم‏» دیگر به جایى‏مى‏رسند که حالا خدا با آنان مناجات مى‏کند، آن‏ها دیگر به خودشان‏اجازه حرف زدن نمى‏دهند، ادب محضر طورى آن‏ها را مى‏گیرد که حتى‏مناجات هم نمى‏کنند بلکه خدا با آن‏ها مناجات مى‏کند. جریان‏معراج از همین قبیل است که: «ناجاهم فى فکرهم و کلمهم فى ذات‏عقولهم‏». فرازهاى دیگر این مناجات شعبانیه از «نجوا»برمى‏گردد به «ندا» که چه طور مى‏شود که اول «منادى‏» است‏بعد «مناجات‏» است‏بعد منادات است و امثال ذلک. این انسان‏است که بالاخره مى‏تواند این راه‏ها را طى کند، راه‏هاى ابتدایى‏اش‏همان است که به ما آموختند. یکى از بیانات نورانى امام حسن‏عسکرى -سلام الله علیه- که از غرر روایات ماست، این است که‏فرمود: «ان الوصول الى الله سفر لا یدرک الا بامتطاء اللیل من‏لم یحسن ان یمنع لم یحسن ان یعطى‏» انسان که مسافر است‏سفرش‏الى الله است این به لقاء الله مى‏رسد. در بحث‏هاى قبل ملاحظه‏فرمودید اگر کسى نرفت او را مى‏برند، منتهى با «خذوه فغلوه ثم‏الجحیم صلوه‏» مى‏برند چه بهتر که انسان خودش برود این چنین‏نیست که اسرار عالم بعد از مرگ براى کافران روشن نشود آن جاروشن مى‏شود، مى‏گویند: «ربنا ابصرنا و سمعنا» گرچه آن عمق‏معرفت در آن عالم هم روشن نمى‏شود «انهم عن ربهم یومئذلمحجوبون‏» ولى خیلى از اسرار براى دیگران روشن مى‏شود و اگرکسى نرفت او را مى‏برند، اما با «خذوه فغلوه‏» مى‏برند، ازهمان دالان برزخ یعنى مرگ با فشار مى‏برند تا نشانش بدهند و بعدبگوید «ربنا ابصرنا و سمعنا».اما آنان که خودشان رفته‏اند در همان طلیعه برزخ به استقبال اومى‏آیند. تمام سختى در خصوص همین چند روزه است وگرنه در دالان‏برزخ در همین سوره مبارکه نحل دارد که فرشته‏ها براى هنگام قبض‏روح مومن به استقبال او مى‏آیند: «الذین تتوفاهم الملائکة‏طیبین‏» آن‏ها که طیب و طاهرند فرشته‏ها در هنگام مرگ به‏استقبال آن‏ها مى‏آیند بعد مى‏گویند: «سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین‏» درهاى بهشت را باز مى‏کنندمى‏گویند از هر درى که خواستى وارد شو. این «سلام علکیم طبتم‏» این حال براى همان فرشته‏هاست که به‏استقبال محتضر مى‏آیند. دو قسمت از قرآن دو آیه دارد که در باره‏افرادى است که تبهکارند و به سختى مى‏میرند که: «و الملائکة‏یضربون وجوههم و ادبارهم‏» در هنگام مرگ به صورت و پشت آنان،محکم سیلى مى‏زنند این است که فشار مى‏بیند، این چنین نیست که‏اگر کسى ندید نشانش ندهند، بلکه با فشار نشان مى‏دهند، پس چه‏بهتر که انسان این راه را خودش طى کند. امام یازدهم سلام‏الله علیه فرمود:«ان الوصول الى الله‏» مى‏بینید سخن از یاد حق نیست‏سخن ازخود حق است این چنین نیست که در سوره مجادله که فرمود: «استحوذ علیهم الشیطان فانسیهم ذکر الله‏» با این جا که‏فرمود: «لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم‏» یک سیاق‏باشد یا آن جا که فرمود: «فاذکرونى اذکرکم‏» با آن جا که‏«و اذکر ربک‏» که در پایان سوره اعراف است‏یک سیاق باشد این‏چنین نیست، به یک عده مى‏گویند:«اذکروا نعمتى التى انعمت علیکم‏» به یاد منعم و ولى نعمت‏باشید، به عده‏اى هم مى‏گویند سخن از نعمت نباشد که به احترام‏نعمت‏به یاد من باشید، به یاد خود من باشید، اگر نعمتى هم ازمن به تو نرسد باز باید به یاد من باشى. این «فاذکرونى‏اذکرکم‏» غیر از «اذکروا نعمتى التى انعمت علیکم‏» است. این‏جا هم آنانى که وصول الى الله دارند سفرشان از نماز شب شروع‏مى‏شود. ان الوصول الى الله سفر لا یدرک الا بامتطاء اللیل، امتطاء همان‏اخذ مطیه است. «مطیه‏» مرکب راهوار را مى‏گویند.اگر کسى یک مرکب راهوار خوبى بگیرد مى‏گویند «امتطى‏»، مطیه‏خوبى گرفت، آن‏ها که قربانى‏هاى خوبى دارند در روز دهم در منى‏یا در موارد دیگر قربانیان و مطایاى آن‏هایند: «ضحایاهم‏مطایاهم‏». خلاصه این‏ها در این سفر مرکب خوبى دارند. فرمود: شب، مرکب‏بسیار خوبى است، تنها یکى از کارهاى شب، نماز شب است، سبک‏بودن، کمتر غذا خوردن، کمتر خوابیدن، اینها مطایاى شب‏اند. این‏چنین نیست که کسى این راه را با فکر و بحث علمى بتواند طى‏کند، چون در علوم عقلى فقط ثابت مى‏شود که روح غیر از بدن وغیر از مزاج است و از جنس ماده نیست‏بلکه موجودى مجرد است. این بحث‏هاى علمى و نظرى، مقدارى از راه را حل مى‏کنند، مباحث‏نظرى علم اخلاق هم گوشه‏اى را به انسان نشان مى‏دهد، آن‏چه که‏انسان را مى‏رساند سلوک عملى است. فرمود: این راهى است که قدم‏اولش نماز شب خواندن است، اصلا بدون نماز شب و بدون این که‏انسان براى خود شب برنامه‏اى داشته باشد شدنى نیست، این لسانش‏حصر است. شب عاشورا حضرت سید الشهدا -سلام الله- علیه فرمود:این لیل است فاتخذوه جملا چون سفر معمولا سفر در شب بود در آن‏منطقه‏هاى گرمسیر، روز را استراحت مى‏کردند شب هنگام سفر بودمى‏فرماید این سفرهاى معنوى هم بدون مطیه‏گیرى شب میسر نیست. حضرت، در ذیلش هم این جمله را دارد آن که نمى‏داند کجا منع کندنمى‏داند کجا ببخشد، خوب چه چیز را منع کند و چه چیز را اعطانماید؟ حضرت امیر -سلام الله علیه- در کتاب شریف نهج البلاغه‏در یک بیانش مشخص فرمود که شما اگر بخواهید بخشش کنید وسخاوتمندانه کارى بکنید بین جسم و جانتان این بخشش را رعایت‏کنید; یعنى از جسم‏تان به جانتان بدهید، این را مى‏گویند سخا. در خطبه ۱۸۳ مى‏فرماید که: «فالله معشر العباد و انتم سالمون‏فى الصحة قبل السقم و فى الفسحة قبل الضیق فاسعوا فى فکاک‏رقابکم من قبل ان تغلق رهائنها» این را که قرآن مشخص کردفرمود: «کل نفس بما کسبت رهینة‏» «کل امرى‏ء بما کسبت رهین‏»فرمود که: این چنین نیست که شما آزاد باشید آزاده‏مردان گروه‏کمى هستند، اکثرا در رهن‏اند، بدهکار باید گرو بسپارد، اگر مال‏بدهکار باشد خانه و فرش را گرو مى‏سپارد اما اگر در مسائل دینى‏بدهکار باشد این را که خانه و فرش از او قبول نمى‏کنند خودانسان را گرو مى‏گیرند. این که در بسیارى از ادعیه «فک رقاب‏»و «فک رقبتى‏» مخصوصا در دعاهاى ماه مبارک رمضان آمده براى‏همین است، این فک رقبه، فک، مال رهن است فک الرهن از اصطلاحات‏رهن است، انسان تا بدهکار نباشد گرو نمى‏گذارد وقتى بدهکار شدخودش را گرو مى‏گیرند:«کل امرى‏ء بما کسبت رهین‏»، «کل نفس بما کسبت رهینة‏» مگرآن‏ها که بدهکار نیستند: «الا اصحاب الیمین‏» اصحاب الیمین‏آزادند از آزاد کسى گرو نمى‏خواهد چون بدهکار نیست دیگران‏بدهکارند این دین را اگر بدهکار در آن ظرف معین داد فک رهن‏کرد اگر بدهکار این دین را نداد این عین مرهونه مال مرتهن‏مى‏شود. بالاخره این انسان که گرو است‏یا آزاد مى‏شود یا در بنداگر دین‏اش را پرداخت این رهن را فک مى‏کند و مى‏شود فک الرهن.این همان است که در دعاها آمده است: «فک رقابنا»، «فى فکاک‏رقبتى‏» اگر دین را نداد این رهن که یک ملک نیم بسته است اغلامى‏شود در مقابل فک. این جا حضرت فرمود:«فاسعوا فى فکاک رقابکم من قبل ان تغلق رهائنها» قبل ازاین که صاحب دین این رقبه شما را بگیرد شما آن را آزادش کنید.چگونه؟ «اسهروا عیونکم‏» چشم‏هایتان را کم‏خواب کنید«و اضمروا بطونکم‏» شکم‏ها را کمى لاغر کنید، روح را که امانت‏الهى است‏به جمع‏آورى زباله مشغول نکنید. انسانى که زیاد غذامى‏خورد، روح آسمانى‏اش بالاخره مجبور مى‏شود بدنش را حفظ کند;یعنى تمام تلاش و کوشش او این است که زباله‏ها را جمع کند ودیگر فرصتى ندارد، تا مى‏رود آرام بگیرد دوباره به او غذامى‏دهند. حضرت در ادامه فرمود: جواد و بخشنده باشید، از جسم‏تان‏بگیرید و به جانتان بدهید; بخل نورزید که از جسمتان نگیرید به‏جانتان ندهید. «فجودوا بها على انفسکم و لا تبخلوا بها عنها». بعد فرمود:خدایى که همه چیز را به شما داد دست قرض به سوى شما دراز کردچه قدر لطیف و دوستانه با شما سخن گفت، آن گاه که فرمود:«کیست که به من قرض بدهد» تا به این جا رسید که فرمود:«فقد قال الله سبحانه ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت‏اقدامکم‏» و قال تعالى:«من ذا الذى یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه له و له اجرکریم‏». آن گاه فرمود این دو تعبیر، تعبیر ذلیلانه نیست‏بلکه‏عزیزانه و لطیفانه است: «فلم یستنصرکم من ذل‏» نه چون ذلیل‏است از شما مدد خواست «و لم یستقرضکم من قل‏» و نه چون ندارداز شما قرض خواست‏بلکه در حالى که همه خزائن زمین و آسمان ازاوست و خودش هم بى‏نیاز است از شما قرض خواست: «و له جنودالسموات و الارض و هو العزیز الحکیم و استقرضکم و له خزائن‏السموات و الارض و هو الغنى الحمید و انما اراد ان یبلوکم ایکم‏احسن عملا فبادروا باعمالکم‏». خوب حالا چه بشویم؟ کجا برویم؟فرمود اگر این کارها را کردید: «تکونوا مع جیران الله فى‏داره‏» با همسایه‏هاى خدا فى دار الله هستید نه این که مى‏میریدبعد از مردن همسایه حق مى‏شوید (چون یکى از راه‏ها همان است‏آنهایى که در دنیا همسایه حق نشدند بالاخره آن جا مى‏شوند) امانفرمود وقتى که مردید به آن مقام مى‏رسید بلکه فرمود: «تکونوامع جیران الله فى داره‏» این «داره‏» غیر از «جنات تجرى من‏تحتها الانهار» است، هر کسى به آن مقام «جنة اللقاء» رسیدیقینا این «جنات تجرى‏» را دارد و این جنات تجرى من تحتهاالانهار» را داراست، اما بعضى که به این «جنات تجرى من تحتهاالانهار» مى‏رسند آن مرحله «جنة اللقاء» را طالبند فرمود:«تکونوا مع جیران الله فى داره رافق بهم رسله و ازارهم‏ملائکته و اکرم اسماعهم ان تسمع حسیس نار ابدا و صان اجسادهم‏ان تلقى لغوبا و نصبا ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء و الله‏ذو الفضل العظیم اقول ما تسمعون و الله المستعان على نفسى وانفسکم و الله حسبنا و نعم الوکیل‏»هم لذت‏هاى روحانى را بیان‏فرمود و هم لذت‏هاى جسمانى را، جسد آن‏ها هرگز رنج نمى‏برد جان‏آنان همسایه خداست رفقاى با انبیا، این همان است که «و من‏یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من‏النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا»اینها رفقاى خوبى‏اند. این چنین نیست که روح آنان حتما باید این بدن را رها بکند تارفقاى رسول اکرم و اهل بیت علیهم السلام باشند نه، در دنیاهم رفقاى آن‏هاست. اگر روح به این مقام رسید دیگر براى او دنیاو آخرت ندارد آن‏چه که مربوط به جسم است آن یک حساب و کتاب‏دیگرى دارد که فرمود جسم اینها در بهشت از هر گزندى مصون است،اما روح آنان هم «فى جنات و نهر» و یا این که «عند ملیک‏مقتدر» است. در مقابلش آن گروه دیگرى بودند که «استحوذ علیهم الشیطان‏»بنابر این دو نکته هست که مرتب قرآن اصرار مى‏کند که خدا نزدیک‏است.
نقش شفاعت و توسل در قرب به خدا
توسل فوایدى دارد، یکى از آن‏ها این است که پرده را کنار مى‏زندو حقایق را به ما نشان مى‏دهد، نه این که اولیا و انبیا ومعصومان علیهم السلام بین ما و خداى ما هستند تا ما را به‏خدا نزدیک کنند، بلکه ما به برکت آنها خدا را مى‏بینیم. آیه‏شریفه «و ابتغوا الیه الوسیلة‏» همه وسایل را شامل مى‏شود:هم وسایل عبادى، هم وسایل توسل، هم شفاعت و امثال آن. درتفسیر این آیه شریفه آمده است که: نماز، روزه، شفاعت اهل بیت،محبت اهل بیت، زیارت آنان، جهاد، حج و خلاصه همه عبادت‏هایى که‏دستور آن‏ها در دین آمده وسیله است.ما اگر بخواهیم به آیه «و ابتغوا الیه الوسیلة‏» تمسک کنیم وبگوییم که توسل خوب است، این تمسک به عام در شبهه مصداقیه خودعام است که احدى تجویز نمى‏کند، «الوسیلة ما هى‏» این را بایددلیل خارج بگوید و گفته است از نماز تا محبت اهل بیت و ازمحبت اهل‏بیت تا نماز وسیله‏اند. این وسیله نه براى آن است که‏بین ما و بین خداى ما باشد بلکه این توسل براى آن است که این‏حجاب را بردارند تا آن کسى را که از رگ گردن هم به ما نزدیک‏تراست مشاهده کنیم، آن کسى که «و اعلموا ان الله یحول بین المرءو قلبه‏» را مشاهده کنیم. این کار فقط از راه عمل به نفس وشناخت نفس و سیر در نفس ساخته است از چیزهاى دیگر برنمى‏آید،انسان وقتى که در قلب خودش حضور ندارد چگونه مى‏تواند بیابد،اگر قلبش «فى حجاب‏» است «فى کنان‏» است چگونه ببیند، اگرقلبش اعماست «فانها لا تعمى الابصار و لکن تعمى القلوب التى فى‏الصدور» چگونه ببیند. توسل کارش این است که این چشم را بینامى‏کند وقتى انسان را بینا کرد مى‏بیند. نقش عبادت‏ها این است که‏انسان را بصیر مى‏کند وقتى انسان بصیر شد مى‏بیند وگرنه فاصله‏نیست. موجودات دیگر، این گونه نیستند بلکه فقط انسان چنین‏ویژگى ممتاز را داراست

 


قرب به خدا
در حکمت اسلامى ثابت شده است که هستى داراى درجات و مراتبى است که پایین‏ترین مرتبه آن عالم طبیعت و عالیترین درجه آن ذات اقدس الهى است که همان حقیقت هستى است.انسان هر چه در نتیجه تحصیل فضایل الهى در درجات وجود بالاتر رود، به همان نسبت به ساحت قدس ربوبى نزدیکتر و مقربتر مى‏شود و از آثار معنوى نامتناهى آن برخوردار مى‏گردد.
بنابر این، تقرب به خدا امرى واقعى و عینى است یعنى براى بندگان خدا بسوى درگاه الهى مدارجى است که هر چه در این مدارج و معارج بالاتر روند به آستان ربوبى نزدیکتر مى‏شوند و در این نزدیکى است که هر کمالى براى انسان حاصل است.اگر پرتوى از جمال لایزال الهى در دل مستعد بنده‏اى بتابد تا حدى خواهد توانست مفهوم و حلاوت تقرب را با قلب و روح خود احساس کند.
قرب نى بالا نه پستى جستن است*قرب حق از حبس هستى رستنست‏نیست را چه جاى بالایست وزیر*نیست را نه زود و نه دورست و دیر
از آنچه گفتیم معلوم شد که قرب خداى متعال یک نقطه نیست بلکه امرى است داراى مراتب که در زیر توضیح بیشترى درباره آن خواهیم داد.
سیر انسان به سوى قرب خدا
در آغاز راه چون انسان به خود و موجودات نظر مى‏کند، آنها را موجودات مستقلى مى‏یابد که در هستى، نیازمند موجودى خارج از وجود خود نیستند و اگر نیازمندى آنها را به هم مى‏بیند، تنها نیاز ظاهرى است.به تدریج که قوه نظر و تفکر او کاملتر مى‏شود خود و موجودات را مخلوق قدرتى قاهر و مدبرى حکیم مى‏یابد.چون قدرت اندیشه او فزونى مى‏گیرد و در این سیر عقلى جلوتر مى‏رود، نه تنها آنها را موجوداتى نیازمند به خالق، بلکه عین نیاز مى‏یابد .یعنى به تدریج این سیر عقلى، انسان را به سوى معرفت خدا سوق داده و حجابهاى شک و تردید، جهل و اوهام را از پیش دیدگان عقل او کنار مى زند، اما هنوز این مرتبه از معرفت (معرفت عقلى)، کمال معرفت او بذات خداوند نیست.در کنار این سیر عقلى، سیر دیگرى نیز باید صورت پذیرد که تکامل روح در گرو آن است و آن سیر قلبى و روحى است.یعنى بعد از پیدایش ایمان، اگر انسان در تصفیه دل بکوشد و آلودگیها را از قلب و روح خود بزداید، آن معرفت عقلى به تدریج از مرحله «دانستن» به مرحله «یافتن و دیدن» مى‏رسد و بدیهى است که میان «دانستن» و «یافتن» تفاوت بسیار است.آنچه لازمه تکامل روحى انسان است، علمى است که از نوع یافتن، دیدن و شهود است نه از نوع دانستن محض، جاى اولى در دل و جاى دومى در ذهن است.ممکن است فیلسوفى بى آن که به مراتب کمال معنوى برسد، از نظر معرفت عقلى در سطحى بسیار والا قرار گیرد، بنابر این نمى‏توان تنها دانستن این مفاهیم را به حساب تکامل روحى گذاشت.اما در مرتبه کمال روحى، به طور قطع علوم و معارفى که از نوع شهود و دریافت درونى است، وجود دارند که با دیده دل مى‏توان آنها را دید و هر چه مرتبه کمال روح فراتر رود به همان اندازه این معارف شهودى بیشتر و کاملتر خواهد شد.در صورت برخوردارى از کمال روحى و معنوى است که هر چه معرفت عقلى انسان کاملتر و عمیقتر شود، به همان اندازه سیر باطنى‏او نیز کاملتر و سریعتر مى‏شود یعنى فاصله بین عقل و دل از میان مى‏رود و تکامل عقل، او را در جهت تکامل دل جلوتر مى‏برد و روح او را بیش از پیش در عالم حقایق و معنویات سیر مى‏دهد .
یکى از ادراکات شهودى که انسان در جریان سیر باطنى به آن مى‏رسد، دریافت ارتباط خود با خداست که روح هر چه این ارتباط را کاملتر و صریحتر دریافت کند (به علم حضورى)، به همان اندازه تکاملش بیشتر، و لذا به آستان ربوبى نزدیکتر است زیرا به طورى که گفتیم، تکامل روح همراه با تکامل معرفت آن است و لذا علم شهودى به این واقعیت همان کمال روح است.
از این رو مستقل پنداشتن خود و موجودات، عین بعد و دورى از درگاه خداست و همه چیز را از خدا و به سوى خدا دیدن و خود و موجودات دیگر را مملوک خدا یافتن، و هرگونه استقلال را از موجودات نفى کردن، و این معنى را با قلب و روح خود دریافتن، عین نزدیکى به خدا خواهد بود.و در این صورت موجودات به صورت آیینه‏هایى که نور جمال مطلق را باز مى‏تابانند جلوه خواهند کرد نه به صورت حجابهایى که بین انسان و خدا حایلند.
نفى استقلال از غیر خدا
واضح است که ریشه هرگونه خود بینى و غفلت از خدا در همین تصور استقلال براى خود و دیگران است؛ چه، اگر کسى براى خود هیچ گونه استقلالى قایل نشود در این صورت چگونه مى‏تواند خود را به جاى خدا بنشاند و در عمل به پرستش خود بپردازد؟ خودپرستى و خودبینى از این جا سرچشمه مى‏گیرد که انسان و لو به زبان اظهار نکند که در عمل براى خود استقلالى در برابر خدا قایل است؛ و یا وقتى براى جلب توجه دیگران و کسب محبوبیت در نزد آنان، یا طمع خیرى و یا خوف صدمه و ضررى، عمل خود را آمیخته به ریا مى‏کند و از محور اخلاص به دور مى‏افتد، همه به خاطر آن است که در اعماق دل خود استقلالى براى آنها قایل است.مى‏پندارد که آنها مستقل از خدا منشأ خیر و شرى مى‏توانند بود و لذا به فکر جلب توجهشان مى‏افتد یا قصد نزدیکى به آنان را مى‏کند.زمانى که انسان‏در عمل ثابت مى‏کند که به غیر خدا توکل مى‏کند و اعتماد و پشتگرمى به ثروت، اولاد، کسان و یاران خود دارد، در این صورت چگونه مى‏تواند ادعا کند که استقلال را از غیر خدا نفى کرده و همه را مملوک خدا دانسته است؟
بنابر این، ریشه دورى از خدا، در این عامل اصلى نهفته است که انسان به چنان ارتباط بین خود و خدا پى نمى‏برد و اگر هم در مقام لفظ به آن اذعان داشته باشد، هنوز به مرتبه دریافت قلبى نرسیده و دلش به دریافت آن مطمئن نشده است.اما اگر به تدریج در سایه تکامل روحى این واقعیت را دریافت کند که هر کس هر چه دارد از او دارد و براى هیچ موجودى جز او استقلالى نیست، به طور طبیعى همراه با چنین معرفتى، اخلاص کامل جلوه خواهد کرد.
مراتب قرب به خدا
بر این اساس مى‏توان گفت که اولین مرتبه قرب به خدا پیدایش ایمان به خداست.کسى که رو به درگاه خدا ندارد، به اولین مرحله تقرب که مولود شناخت ابتدایى ـ در قالب ایمان است ـ نایل نخواهد شد.شرط لازم براى قرب به خدا و رسیدن به کمال، وارد شدن در عالم ایمان است.به طورى که اگر در ظاهر بهترین اعمال را انجام دهد و شب و روز خود را در خدمت به خلق سپرى کند اما از ایمان به خدا بى نصیب باشد، چون جهت حرکت قلب و روح او به سوى بالا و به جانب کمال مطلق نیست، از رسیدن به کمال و قرب به خدا محروم است.
بعد از پیدایش ایمان، هر اندازه انسان وابستگى و فقر وجودى خود را بهتر و روشنتر دریابد و در سایه علم و عمل، این معرفت او به دریافت قلبى تبدیل شود، به همان اندازه به درگاه رحمت الهى نزدیکتر و به ذات اقدس او مقربتر خواهد شد در این صورت است که در مى‏یابد : «با خدا همه چیز دارد و بى خدا هیچ!»
حضرت سید الشهداء (ع) در دعاى عرفه مى‏فرمایند:
ماذا وجد من فقدک و ما الذى فقد من وجدک‏چه یافت آن کس که ترا گم کرد؟ و چه گم کرد آن کس که ترا یافت؟

 

کمال درتقرب به خدا
«و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها» (شمس:۷ - ۱۰)
در مباحث گذشته، درباره این آیات شریفه و نکته‏هایى که از آن استفاده مى‏شود مطالبى بیان شد. اما دو سؤال اصلى وجود دارد که آیه در مقام بیان آنها نیست. ممکن است‏بتوان از قراین یا به کمک آیات دیگر و یا وجوه عقلى، جواب آنها را به دست آورد:
اول این که وقتى دانستیم بین «فلاح‏» و «تزکیه‏» رابطه‏اى حقیقى و تکوینى وجود دارد این سؤال مطرح مى‏شود که تزکیه‏اى که مورد تاکید قرآن کریم است و حتى پیغمبران‏علیهم‏السلام و بخصوص پیغمبر اکرم‏صلى الله علیه وآله وسلم، براى آن مبعوث شده‏اند («یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمة‏»- آل عمران: ۱۶۴ / جمعه: ۲) چیست و مصداق آن کدام است؟ در بحث پیش، گفته شد که «زکات‏»، که مصدر مجرد تزکیه و حاصل عمل تزکیه است، با اصطلاح علمى «کمال‏» تطابق دارد و مصداق «کمال‏» با توجه به بیانات قرآن کریم، قرب خداى متعال است.
دوم آن که راه رسیدن به این «تزکیه‏» و «کمال‏» چیست؟ طهارت و رشد و کمالى که باید براى نفس پدید آید از چه راهى حاصل مى‏شود؟ براى پاسخ به این سؤال، هم مى‏توان از دلایل و تاملات عقلى استفاده کرد و هم از آیات شریفه و روایات کمک گرفت. براى خوددارى از تطویل بحث، از خود آیه با تحلیل‏هاى عقلى که مى‏توان در باره آن انجام داد و برخى آیات دیگر استفاده مى‏شود:
کمال در تقرب به خدا
حقیقت کمال و زکاتى که باید حاصل شود چیزى است که به قرب و نزدیک شدن به خدا تعبیر مى‏شود و در واقع، مطلوب حقیقى و بالذات اوست و نزدیک شدن مطلوب بالتبع است. وقتى کسى مى‏خواهد به کسى یا چیزى نزدیک شود او را دوست مى‏دارد و به او علاقه‏مند است که مى‏خواهد به او نزدیک شود. به عبارت دیگر، نزدیک شدن صفتى است که مطلوبیتش ناشى از مطلوبیت‏خداست. پس آنچه اصالتا مطلوبیت و شرف ذاتى دارد خود ذات الهى است. هدف اصلى اوست: «و ان الى ربک المنتهى‏» (نجم: ۴۲); هر سیرى به سوى او منتهى مى‏شود، «یا ایها الانسان انک کادح الى ربک کدحا فملاقیه‏» (انشقاق:۶); اى انسان، تو به سوى پروردگارت بازگشت مى‏کنى و او را ملاقات مى‏نمایى. بنابراین، او به مرتبه‏اى مى‏رسد که مى‏گوییم قرب به خدا دارد و اگر او را به همان معنایى که مى‏توانیم براى قرب بپذیریم به متعلقش نسبت دهیم باید بگوییم به خدا رسیده است. وقتى دانستیم که هدف نهایى خداى متعال است و ما باید تلاش کنیم تا به او نزدیک شویم راه این تزکیه هر چه باشد، راهى به سوى اوست. ویژگى اصلى این راه آن است که مقصدش اوست. دانشمندانى که درباره ارزش‏ها و کمالات انسان بحث کرده‏اند، مى‏گویند: چون انسان موجود ذوابعادى است مى‏توان براى هر بعدى از وجود او، کمال خاصى در نظر گرفت و مقصد مشخصى معین کرد ولى از آنجا که انسان یک موجود است و در نهایت، یک هدف نیز باید داشته باشد، این راه‏ها هر چه باشد، باید به یک هدف منتهى شود.
راهى که انسان باید بپیماید تا به مقام قرب الهى برسد چگونه راهى است؟ آیا مانند راهى است که بین دو منطقه وجود دارد و باید طى شود تا انسان به جایى برسد یا باید به آسمان‏ها برود؟ چگونه انسان به خدا نزدیک مى‏شود؟ خداى متعال موجودى جسمانى نیست و مکان مادى ندارد که انسان بتواند با طى مراحل و مسافت‏هاى مادى به او نزدیک شود. پس مراد، قرب مکانى نیست. اگر چنین بود انسان مى‏توانست نقطه‏اى را تعیین کند و بگوید که العیاذ بالله خدا آنجاست‏یا چون کعبه تشریفا بیت‏الله است مى‏توانستیم بگوییم نزدیکى ما به آن تقرب الى الله است.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  41  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید



خرید و دانلود دانلودمقاله یاد خدا و قرب و نزدیکی به خدا


دانلود مقاله نگاهى به شخصیت و عملکرد حضرت عباس علیه‏السلام

 

 

 

3. درخشش در جنگ صفین
دوشادوش امام حسن علیه‏السلام
یاور وفادار امام حسین علیه‏السلام
زندگانى حکمت‏آمیز و غرور آفرین پیشوایان معصوم علیهم‏السلام و فرزندان برومندشان، سرشار از نکات عالى و آموزنده در راستاى الگوگیرى از شخصیت کامل و بارز آنان بوده و نیز درس‏هاى تربیتى آنان نسبت به فرزندان خویش، در تمامى زمینه‏هاى اخلاقى و رفتارى، سرمشق کاملى براى تشنگان زلال معرفت و پناهگاه استوارى براى دوستداران فرهنگ متعالى اهل‌بیت عصمت علیهم‏السلام و به ویژه براى نسل جوان، خواهد بود. از آن جا که زندگانى پر خیر و برکت اهل‌بیت علیهم‏السلام در بردارنده دو اصل استوار «حماسه و عرفان» است، پرداختن به بُعد حماسى زندگانى آنان و فرزندانشان که در معرض پرورش و تربیت ناب اسلامى قرار داشته‏اند، براى عامّه مردم و به ویژه جوانان جذّاب و گام مؤثرى در عرصه تبلیغ اهداف خواهد بود.
اى ام‏البنین! نور دیده‏ات نزد خداوند منزلتى سترگ دارد و پروردگار در عوض آن دو دست بریده، دو بال به او ارزانى مى‏دارد که با فرشتگان خدا در بهشت به پرواز درآید؛ آن سان که پیشتر این لطف به جعفربن ابى‏طالب شده است.
همچنین غبار برخى شبهات عامیانه را از چهره مخاطبان مبلغان دینى، در راستاى معرفى و تبلیغ اهداف و انگیزه‏هاى اهل‌بیت علیهم‏السلام خواهد سترد. شبهاتى از قبیل این که چرا مبلغان بیشتر به جنبه‏هاى عاطفى و خصوصاً به مظلومیت اهل‌بیت پیامبر علیهم‏السلام مى‏پردازند؟ اگر چه پاسخ به این پرسش ساده، براى مبلغان بسیار روشن و بدیهى است، اما باید به خاطر داشت که مبلّغ مى‏بایست ضمن پاسداشت احترام شنوندگان و مخاطبان خود، براى تأثیرگذارى بیشتر در آنان، پاسخگو و برآورنده نیازهاى روحى آنان، با اطلاع رسانى بیشتر در ابعاد حماسى آن بزرگ مردان حماسه و اندیشه و هدایت نیز باشد. با این پیش درآمد، مى‏توان با تبیین جنبه‏هاى حماسى شخصیت پور بى هماورد حیدر علیه‏السلام در زوایایى از زندگانى آن حضرت که کمتر بیان شده است، گام مؤثرى برداشت. این نوشتار سعى دارد، با بررسى زندگانى حضرت عباس علیه‏السلام پیش از رویداد روز دهم محرم سال 61 هجرى، به ابعاد حماسى شخصیت او، با نگاهى به فعالیت‏هاى دوران نوجوانى و شرکت وى در جنگ‏ها، چهره روشن‏ترى از آن حضرت به تصویر کشد.
ولادت و نام‏گذارى
داستان شجاعت و صلابت عباس علیه‏السلام مدت‏ها پیش از ولادت او، از آن روزى آغاز شد که امیرالمؤمنین علیه‏السلام از برادرش عقیل خواست تا براى او زنى برگزیند که ثمره ازدواجشان، فرزندانى شجاع و برومند در دفاع از دین و کیان ولایت باشد.(1) او نیز «فاطمه» دختر «حزام بن خالد بن ربیعة» را براى همسرى مولاى خویش انتخاب کرد که بعدها «ام‏البنین» خوانده شد. این پیوند، در سحرگاه جمعه، چهارمین روز شعبان سال 26 هجرى، به بار نشست.(2) نخستین آرایه‏هاى شجاعت، در همان روز، زینت‌بخشِ غزل زندگانى عباس علیه‏السلام گردید؛ آن لحظه‏اى که على علیه‏السلام او را «عباس» نامید. نامش به خوبى بیانگر خلق و خوى حیدرى بود. على علیه‏السلام طبق سنت پیامبر (صلى‏الله‏علیه ‏و آله) در گوش او اذان و اقامه گفت. سپس نوزاد را به سینه چسباند و بازوان او را بوسید و اشک حلقه چشانش را فراگرفت. ام‏البنین علیهاالسلام از این حرکت شگفت زده شد و پنداشت که عیبى در بازوان نوزادش است. دلیل را پرسید و نگارینه‏اى دیگر بر کتاب شجاعت و شهامت عباس علیه‏السلام افزوده شد. امیرالمؤمنین علیه‏السلام حاضران را از حقیقتى دردناک، اما افتخارآمیز، که در سرنوشت نوزاد مى‏دید، آگاه نمود که چگونه این بازوان، در راه مددرسانى به امام حسین علیه‏السلام از بدن جدا مى‏گردد و افزود: اى ام‏البنین! نور دیده‏ات نزد خداوند منزلتى سترگ دارد و پروردگار در عوض آن دو دست بریده، دو بال به او ارزانى مى‏دارد که با فرشتگان خدا در بهشت به پرواز درآید؛ آن سان که پیشتر این لطف به جعفربن ابى‏طالب شده است.(3)
امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمود: جلوتر بیا. عباس علیه‏السلام پیش روى پدر ایستاد و امام با دست خود، شمشیر را بر قامت بلند او حمایل نمود. سپس نگاهى طولانى به قامت او نمود و اشک در چشمانش حلقه زد. حاضران گفتند: یا امیرالمؤمنین! براى چه مى‏گریید؟ امام پاسخ فرمود: گویا مى‏بینم که دشمن پسرم را احاطه کرده و او با این شمشیر به راست و چپ دشمن حمله مى‏کند تا این که دو دستش قطع مى‏گردد.
کودکى و نوجوانى
تاریخ گویاى آن است که امیرالمؤمنین علیه‏السلام همّ فراوانى مبنى بر تربیت فرزندان خود مبذول مى‏داشتند و عباس علیه‏السلام را افزون بر تربیت در جنبه‏هاى روحى و اخلاقى از نظر جسمانى نیز مورد تربیت و پرورش قرار مى‏دادند. تیزبینى امیرالمؤمنین علیه‏السلام در پرورش عباس علیه‏السلام، از او چنین قهرمان نام‏آورى در جنگ‏هاى مختلف ساخته بود. تا آن جا که شجاعت و شهامت او، نام على علیه‏السلام را در کربلا زنده کرد.
روایت شده است که امیرالمؤمنین علیه‏السلام روزى در مسجد نشسته و با اصحاب و یاران خود گرم گفتگو بودند. در آن لحظه، مرد عربى در آستانه در مسجد ایستاده، از مرکب خود پیاده شد و صندوقى را که همراه آورده بود، از روى اسب برداشت و داخل مسجد آورد. به حاضران سلام کرد و نزدیک آمد و دست على علیه‏السلام را بوسید، و گفت: مولاى من! براى شما هدیه‏اى آورده‏ام و صندوقچه را پیش روى امام نهاد. امام درِ صندوقچه را باز کرد. شمشیرى آب‏دیده در آن بود. در همین لحظه، عباس علیه‏السلام که نوجوانى نورسیده بود، وارد مسجد شد. سلام کرد و در گوشه‏اى ایستاد و به شمشیرى که در دست پدر بود، خیره ماند. امیرالمؤمنین علیه‏السلام متوجه شگفتى و دقت او گردید و فرمود: فرزندم! آیا دوست دارى این شمشیر را به تو بدهم؟ عباس علیه‏السلام گفت: آرى! امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمود: جلوتر بیا. عباس علیه‏السلام پیش روى پدر ایستاد و امام با دست خود، شمشیر را بر قامت بلند او حمایل نمود. سپس نگاهى طولانى به قامت او نمود و اشک در چشمانش حلقه زد. حاضران گفتند: یا امیرالمؤمنین! براى چه مى‏گریید؟ امام پاسخ فرمود: گویا مى‏بینم که دشمن پسرم را احاطه کرده و او با این شمشیر به راست و چپ دشمن حمله مى‏کند تا این که دو دستش قطع مى‏گردد.(4) و این گونه نخستین بارقه‏هاى شجاعت و جنگاورى در عباس علیه‏السلام به بار نشست.

 

شرکت در جنگ‏ها، نمونه‏هاى بارزى از شجاعت
1ـ آب رسانى در صفین
پس از ورود سپاه هشتاد و پنج هزار نفرى معاویه به صفین، وى به منظور شکست دادن امیرالمؤمنین علیه‏السلام، عده زیادى را مأمور نگهبانى از آب راه فرات نموده و «ابوالاعور اسلمى» را بدان گمارد. سپاهیان خسته و تشنه امیرالمؤمنین علیه‏السلام وقتى به صفین مى‏رسند، آب را به روى خود بسته مى‏بینند. تشنگى بیش از حد سپاه، امیرالمؤمنین علیه‏السلام را بر آن مى‏دارد تا عده‏اى را به فرماندهى «صصعة‏بن صوحان» و «شبث بن ربعى»، براى آوردن آب اعزام نماید. آنان به همراه تعدادى از سپاهیان، به فرات حمله کرده و آب مى‏آورند.(5)که در این یورش امام حسین علیه‏السلام و اباالفضل العباس علیه‏السلام نیز شرکت داشتند که مالک اشتر این گروه را هدایت مى‏نمود.(6)به نوشته برخى تاریخ نویسان معاصر، هنگامى که امام حسین علیه‏السلام در روز عاشورا از اجازه دادن به عباس علیه‏السلام براى نبرد امتناع مى‏ورزد، او براى تحریض امام حسین علیه‏السلام خطاب به امام عرض مى‏کند: «آیا به یاد مى‏آورى، آن گاه که در صفین آب را به روى ما بسته بودند، به همراه تو براى آزاد کردن آب تلاش بسیار کردم و سرانجام موفق شدیم به آب دست یابیم و در حالى که گرد و غبار صورتم را پوشانیده بود و نزد پدر بازگشتم... .»(7)

 

2ـ تقویت روحیه جنگاورى عباس علیه‏السلام
در جریان آزادسازى فرات، توسط لشکریان امیرالمؤمنین علیه‏السلام، مردى تنومند و قوى هیکل به نام «کُرَیْب بن ابرهة»، از قبیله «ذمى یزن»، از صفوف لشکریان معاویه، براى هماوردطلبى جدا شد. در مورد قدرت بدنى بالاى او نگاشته‏اند که وى یک سکه نقره را بین دو انگشت شست و سبابه خود چنان مى‏مالید که نوشته‏هاى روى سکه ناپدید مى‏شد.(8) او خود را براى مبارزه با امیرالمؤمنین علیه‏السلام آماده مى‏سازد. معاویه براى تحریک روحیه جنگى او مى‏گوید: على علیه‏السلام با تمام نیرو مى‏جنگد [و جنگجویى سترگ است] و هر کس را یاراى مبارزه با او نیست. [آیا توان رویارویى با او را دارى؟] کریب پاسخ مى‏دهد: من [باکى ندارم و] با او مبارزه مى‏کنم. نزدیک آمد و امیرالمؤمنین علیه‏السلام را براى مبارزه صدا زد. یکى از پیش مرگان مولا على علیه‏السلام به نام «مرتفع بن وضاح زبیدى» پیش آمد. کریب پرسید: کیستى؟ گفت: هماوردى براى تو! کریب پس از لحظاتى جنگ، او را به شهادت رساند و دوباره فریاد زد: یا شجاع‏ترین شما با من مبارزه کند، یا على علیه‏السلام بیاید. «شَرحبیل بن بکر» و پس از او «حرث بن جلاّح» به نبرد با او پرداختند، اما هر دو به شهادت رسیدند.
امام على علیه‏السلام در این جا با به کار بستن یک تاکتیک نظامى کامل، سرنوشت مبارزه را به گونه‏اى دیگر رقم زد و از آن جا که «خدعه» در جنگ جایز است،(9) تاکتیک نظامى به کار برد. او فرزند رشید خود عباس علیه‏السلام را که در آن زمان على رغم سن کم، جنگجویى کامل و تمام عیار به نظر مى‏رسید،(10) فرا خواند و به او دستور داد که اسب، زره و تجهیزات نظامى خود را با او عوض کند و در جاى امیرالمؤمنین در قلب لشکر بماند و خود لباس جنگ عباس علیه‏السلام را پوشیده بر اسب او سوار شد و در مبارزه‏اى کوتاه، اما پر تب و تاب، کریب را به هلاکت رساند... و به سوى لشکر بازگشت و سپس محمد بن حنفیه را بالاى نعش کریب فرستاد تا با خونخواهان کریب مبارزه کند(11) و ... . امیرالمؤمنین از این حرکت چند هدف را دنبال مى‏کرد؛ هدف بلندى که در درجه اول پیش چشم او قرار داشت، روحیه بخشیدن به عباس علیه‏السلام بود که جنگاورى نو رسیده بود و تجربه چندانى در نبرد نداشت والا ضرورتى در انجام این کار نبود و نیز افراد دیگرى هم غیر از عباس علیه‏السلام براى این کار وجود داشت. از این رو، این رفتار خاص، بیانگر هدفى ویژه بوده است. در درجه دوم، او مى‏خواست لباس و زره و نقاب عباس علیه‏السلام در جنگ‏ها شناخته شده باشد و در دل دشمن، ترسى از صاحب آن تجهیزات بیندازد و برگ برنده را به دست عباس علیه‏السلام در دیگر جنگ‏ها بدهد تا هر گاه فردى با این شمایل را دیدند، پیکار على علیه‏السلام در خاطرشان زنده شود. و در گام واپسین (به روایت برخى تاریخ نویسان)، امام با این کار مى‏خواست کریب نهراسد و از مبارزه با على علیه‏السلام شانه خالى نکند.(12) و همچنان سرمست از باده غرور و افتخارِ به کشتن سه تن از سرداران اسلام، در میدان باقى بماند و به دست امام کشته شود تا هم او، هم همرزمان زرپرست و زور مدارش، طعم شمشیر اسلام را بچشند.
اما نکته دیگرى که فهمیده مى‏شود، این است که با توجه به قوت داستان از جهت نقل تاریخى، تناسب اندام عباس علیه‏السلام، در سنین نوجوانى، چندان تفاوتى با پدرش ـ که مشهور است قامتى میانه داشته‏اند ـ نداشته که امام مى‏توانسته بالاپوش و کلاهخود فرزند جوان یا نوجوان خود را بر تن نماید. از همین جا مى‏توان به برخى از پندارهاى باطل پاسخ گفت که واقعاً حضرت عباس علیه‏السلام از نظر جسمانى با سایر افراد تفاوت داشته است و على رغم این که برخى تنومند بودن عباس علیه‏السلام و یا حتى رسیدن زانوان او تا نزدیک گوش‏هاى مرکب را انکار کرده و جزء تحریفات واقعه عاشورا مى‏پندارند، حقیقتى تاریخى به شمار مى‏رود. اگر تاریخ گواه وجود افراد درشت اندامى چون کریب (در لشکر معاویه) بوده باشد، به هیچ وجه بعید نیست که در سپاه اسلام نیز افرادى نظیر عباس علیه‏السلام وجود داشته باشند؛ که او فرزند کسى است که در قلعه خیبر را از جا کند و بسیارى از قهرمانان عرب را در نوجوانى به هلاکت رساند. آن سان که خود مى‏فرماید: «من در نوجوانى بزرگان عرب را به خاک افکندم و شجاعان در قبیله معروف «ربیعه» و «مضر» را در هم شکستم...».(13)

 

3. درخشش در جنگ صفین
در صفحات دیگرى از تاریخ این جنگ طولانى و بزرگ که منشأ پیدایش بسیارى از جریان‏هاى فکرى و عقیدتى در پایگاه‏هاى اعتقادى مسلمانان بود، به خاطره جالب و شگفت‏انگیز دیگرى در درخشش حضرت عباس علیه‏السلام بر مى‏خوریم. این گونه نگاشته‏اند: در گرماگرم نبرد صفین، جوانى از صفوف سپاه اسلام جدا شد که نقابى بر چهره داشت. جلو آمد و نقاب از چهره‏اش برداشت.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   31 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید



خرید و دانلود دانلود مقاله نگاهى به شخصیت و عملکرد حضرت عباس علیه‏السلام


روش اندازه‏گیری فسفر در خوراک دام و طیور

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   13 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 

  روش اندازه‏گیری فسفر در خوراک دام و طیور
1 - هدف
هدف از تدوین این استاندارد ارائه روشهای تعیین مقدار فسفر در خوراک دام و طیور به طریقه اسپکتروفتومتری و تیتریمتری می‏باشد .
2 - دامنه کاربرد
روشهای ارائه شده در این استاندارد برای تعیین مقدار فسفر در خوراک دام و طیور کاربرد دارد .
3 - تعیین مقدار فسفر
3 - 1 - تعیین مقدار فسفر به دو روش زیر انجام می‏گردد :
3 - 1 - روش اندازه‏گیری فسفر به طریقه اسپکتروفتومتری :
این روش برای فرآورده‏هائی که مقدار فسفر آنها پائین است بکار می‏رود . و در برخی از مواردی که فسفر فرآورده زیاد است می‏توان از روش تیتریمتری استفاده نمود .
3 - 1 - 1 - اصول : خاکستر کردن بخش آزمودنی بوسیله احتراق خشک و انحلال خاکستر در اسید ( در مورد خوراک دام متشکل از مواد آلی ) و یا به روش هضم کردن و انحلال در اسید ( در مورد خوراک دام متشکل از مواد معدنی یا مایع .) تأثیر دادن معرف مولیبد و وانادات روی محلول حاصل و اندازه‏گیری جذب محلول زرد متشکله بوسیله اسپکتروفتومتر در طول موج 430 نانومتر .
3 - 1 - 2 - معرفها : تمام معرفها باید از نوع آزمایشگاهی و آب مصرفی باید آب مقطر و یا آب معادل آن از نظر خلوص است .
3 - 1 - 2 - 1 - کربنات کلسیم
3 - 1 - 2 - 2 - اسید کلریدریک با غلظت 6 ملکول گرم در لیتر
3 - 1 - 2 - 3 - اسید نیتریک با غلظت 1 ملکول گرم در لیتر
3 - 1 - 2 - 4 - اسید نیتریک با وزن مخصوص 1/38 گرم در میلی لیتر در حرارت 20 درجه سلسیوس
3 - 1 - 2 - 5 - اسید سولفوریک با وزن مخصوص 1/48 گرم در میلی لیتر در حرارت 20 درجه سلسیوس
3 - 1 - 2 - 6 - معرف مولیبدووانادات 1
در یک بالن ژوژه یک لیتری 200 میلی لیتر محلول هپتامولیبدات آمونیم (3 - 1 - 2 - 7) و 200 میلی لیتر محلول مونوواندات آمونیم (3 - 1 - 2 - 8) و 135 میل لیتر اسید نیتریک (3 - 1 - 2 - 4) و مقدار کافی آب مقطر ریخته به حجم برسانید .
3 - 1 - 2 - 7 - محلول هپتا مولیبدات آمونیم 2
در یک بالن ژوژه یک لیتری 100 گرم هپتامولیبدات آمونیم وارد کرده و به آن 10 میلی لیتر آمونیاک ( با وزن مخصوص 0/91 گرم در میلی لیتر در 20 درجه سلسیوس حرارت ) بیافزائید و با آب مقطر حجم آن را به یک لیتر برسانید .
3 - 1 - 2 - 8 - محلول مونو وانادات آمونیم 3
2/35 گرم مونو وانادات آمونیم را در 400 میلی لیتر آب مقطر داغ حل کنید . محلول را دائمأ با حرکت دورانی چرخانده به آهستگی 20 میلی لیتر اسید نیتریک رقیق (7 میلی لیتر اسید نیتریک غلیظ (3 - 1 - 2 - 4) به اضافه 13 میلی لیتر آب مقطر ) به آن بیفزایید و با آب مقطر حجم آن را به یک لیتر برسانید .
3 - 1 - 2 - 9 - محلول استاندارد فسفر که حاوی یک میلی گرم فسفر در میلی لیتر است در یک بالن ژوژه یک لیتری مقدار 4/394 گرم فسفات دی هیدروژن پتاسیم که قبل از توزین در حرارت 103 درجه سلسیوس خشک شده است را در مقداری آب مقطر حل کرده و حجم آنرا به یک لیتر برساند .
3 - 1 - 3 - دستگاهها و لوازم
3 - 1 - 3 - 1 - بوته سیلیسی یا چینی برای خاکستر کردن
3 - 1 - 3 - 2 - کوره الکتریکی قابل تنظیم در حرارت 550±20 درجه سلسیوس
3 - 1 - 3 - 3 - بالن کپلدال به گنجایش 250 میلی لیتر
3 - 1 - 3 - 4 - بالن ژوژه‏ای 500 و 1000 میلی لیتر
3 - 1 - 3 - 5 - اسپکتروفتومتر مجهز به سل‏های4با قطر 10 میلی متری مناسب برای اندازه‏گیری در طول موج 430 نانومتر
3 - 1 - 3 - 6 - لوله‏های آزمایش شیشه‏ای سر سمباده‏ای 25 تا 30 میلی لیتر
3 - 1 - 3 - 7 - حمام شن
3 - 1 - 3 - 8 - بشر به ظرفیت 250 میلی لیتر
3 - 1 - 3 - 9 - پی پت‏های مدرج
3 - 1 - 3 - 10 - ترازوی حساس آزمایشگاهی
3 - 1 - 4 - طرز عمل : بر حسب طبیعت یا جنش نمونه یک بخش آزمودنی را بردارید و به یکی از دو روش زیر عمل نمائید :
الف : خاکستری کردن به روش خشک : که در مورد نمونه حاوی مواد آلی عاری از فسفاتها است :
در حدود 2/5 گرم از نمونه را با دقت یک میلی گرم در یک کپسول وزن کنید . بخش آزمودنی حاصل را با دقت و کاملا " با یک گرم کربنات کلسیم مخلوط کنید . این مخلوط را در کوره الکتریکی در حرارت 550±20 درجه سلسیوس تا بدست آمدن خاکستر سفید یا خاکستری رنگ بسوزانید ( وجود مقدار جزئی زغال در خاکستر حاصله مزاحمت ایجاد نمی‏کند .)
خاکستر را در بشر 250 میلی لیتری منتقل نمائید بآن 20 میلی لیتر اسید کلریدریک و 10 میلی لیتر اسید نیتریک بیافزائید و به مدت 2 تا 5 دقیقه بجوشانید محلول حاصله را در یک بالن ژوژه 500 میلی لیتری بریزید و چند مرتبه بشر را با آب مقطر داغ بشوئید سپس آنرا به حجم رسانده , مخلوط کرده و صاف نمائید .
ب - خاکستر کردن به روش مرطوب : این روش در مورد ترکیبات معدنی و مواد مایع دامی کاربرد دارد .
یک گرم یا بیشتر از نمونه را با تقریب یک میلی گرم وزن کنید و آنرا به بالن کیلدال بریزید و بآن 20 میلی لیتر اسید سولفوریک بیافزائید مخلوط کنید تا نمونه کاملا به اسید آغشته شده و از چسبیدن ذرات نمونه به جدار بالن پیشگیری شود . حرارت دهید و به مدت 10 دقیقه بجوشانید در محلی آرام قرار دهید و بگذراید خنک شود سپس 3 میلی لیتر اسید نیتریک (3 - 1 - 2 - 4) بیفزایید و به ملایمت حرارت دهید و بگذارید سرد شود آنگاه مقدار بیشتری اسید نیتریک اضافه کرده و حرارت دهید تا بجوشد این عمل را آنقدر ادامه دهید تا محلول حاصله بی رنگ شود . آنگاه سرد کنید , کمی آب مقطر بآن بیفزایید و آنرا بهمراه با آبهای شست و شوی بالن کیلدال با آب مقطر داغ در یک بالن ژوژه 500 میلی لیتری بریزید . بگذارید سرد شود و حجم آنرا با آب مقطر تکمیل , مخلوط و صاف نمائید .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   13 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید



خرید و دانلود روش اندازه‏گیری فسفر در خوراک دام و طیور