گوشه ای از زندگی درخشان نهضت پر ثمر و بزرگ پیشوای انقلاب اسلامی و مرجع تقلید شیعیان جهان
حضرت آیت الله العظمی امام خمینی(ره)
پیشوای انقلاب و رهبر بزرگ اسلام حضرت آیت الله العظمی خمینی در روز بیستم جمادی الثانی مصادف با روز میلاد باسعادت یگانه دختر عالیقدر پیامبر عظیم اسلام حضرت فاطمه زهرا (ع) به سال 1320 هجری در خانواده ای نسبتا متوسط و روحانی در شهر خمین چشم به جهان گشود و پا به عرصه گیتی نهاد.
و هر روز که از عمر شریف این نابغه دهر، مرزبان با کفایت اسلام و وارث همه اصالتهای مذهب که میگذشت آثار فوق العادگی شجاعت، شهامت، اراده، قاطعیت، ثبات و پاکی و دور اندیشی از چهره جذاب و پیشانی تابنده اش می درخشید.
دوران کودکی
هنوز بیش از پنجماه از زندگی این کودک هوشمند و حیرت انگیز نگذشته بود که : پدر بزرگوارش آیت الله سید مصطفی موسوی، به درجه رفیع شهادت رسید و این انسان بزرگ و شگفت آور نزد مادر گرامیش تحت سرپرستی و کفایت برادر بزرگ خویش، علامه سید مرتضی موسوی، پرورش یافت.
تحصیلات ابتدائی
دوران کودکی را در همان شهر خمین، پشت سر گذاشت و تحصیلات ابتدائی و مقداری از دروس مقدماتی را در همان جا، نزد اهل فضل و دانش آموخت و در سن 19 سالگی برای ادامه تحصیلات اسلامی به اراک که در آن روزگاران، یکی از مراکز علمی و حوزه های بزرگ دینی بشمار می رفت مسافرت فرمود. در آن زمان حاج سید عبدالکریم حائری یزدی از مجتهدین حوزه علمیه نجف اشرف از شاگردان برجسته حوزه درس، به دعوت علماء و فضلا به شهر اراک برای زعامت حوزه به آن شهر تشریف آورده بود، ادراه می شد.
هجرت به قم
در سال 1340 هـ . آیت الله حائری به درخواست علما بزرگ اراک به شهر مقدس قم مهاجرت کرد. او با اراده آهنین و عزم راسخ و محکم خویش در جوار مرقد بانوی با عظمت اسلام حضرت معصومه (س) حوزه عظیم و با برکت قم را پایه گذاری کرد و بدست توانای خود حوزه علمیه قم را تاسیس نمود.
آیت الله خمینی نیز بدنبال هجرت استاد، خود را از اراک به قم و به آن دانشگاه عظیم اسلامی رساند. در آن مهد علم ودانش و پرورشگاه شخصیتهای بزرگ روحانی، به فراگرفتن علوم اسلامی و تزکیه نفس پرداخت و از محضر استاد بزرگ آیت الله حائری و دیگر اساتید عالی مقام مانند، آیت الله شاه آبادی استفاده های شایانی نمود. پشت کار بی نظیر و لیاقت فوق العاده به زودی به درجه عالی اجتهاد نائل گردید.
آینده درخشان او
زعیم رشید اسلام از همان دوران اول تحصیل در هر اجتماع، جلسه و حوزه درس و بحثی که حاضر می شد و با هر استاد توانا و زبر دستی که روبرو میشد. طرح اشکالات دقیق، قوت منطق، و تقوای بی مانند و بلاخره ویژگی های روحی و اخلاقی او نظر اساتید بزرگ و با بصیرت و دور اندیش را به خود جلب می کرد و مبهوت از این هوش سرشار و فوق العاده اش میشدند.
آمادگی روحی و مسئولیتهای سنگین رهبری
زعیم بزرگ اسلام، در سراسر دورانیکه، به حضور رهنمایان اخلاقی، مربیان وارسته، و آموزگاران به مجالس پند و موعظه مردان خدا برای آموختن معارف الهی و علوم می رفت. او می دانست باید فردا رهبر و هادی جامعه بزرگ مسلمانان باشد. و رهبری شرائط ویژه ای دارد. می دانست تنها مسئولیتی که بر دوش رهبر و مرجع یک امت است، استخاره گرفتن، نماز جماعت خواندن و مسئله گویی نخواهد بود بلکه مسئولیتهایی بی شمار و خطیر و وظائفی بسیار سنگین به دوش وی نهاده خواهد شد.
اولین گام علیه سیاست
پیشوای اسلام در سال های 1360 هـ . بطور کلی از حضور در حوزه های درس اساتید بزرگ پر فیضی از تحصیل بی نیاز گردید. دیگر نزد اساتید بزرگ چیزی نیافت که لازم به آموختن آن باشد. در نوشته های قبل گفتیم که حوزه علمیه قم با اراده آهنین و همت والای مرحوم حاج شیخ سید عبدالکریم حائری یزدی پایه گذاری شد و در کوتاهترین مدت توانست فضلا و محصلین جوان و با لیاقتی جمع آوری و حوزه آبرومند و با برکتی را بوجود آورد. ولی متاسفانه طولی نکشید که وضع سیاسی ایران تغییر کرد. دشمنی رضاشاه جلاد و دیکتاتور، نسبت به امور دینی و اسلامی بویژه به حوزه علمیه قم، هر روز آشکارتر می گردید و نقاب از چهره منحوس او بر می داشت. به حکم آن جبار و دیکتاتور زمان- جمع مجالس سوگواری و ارشاد و موعظه و علی الخصوص مجالس عزاداری سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین منع شدید گردید. تا فرصتی برای تبلیغ متعهدان مذهبی نباشد که ملت قهرمان ایران را آگاه بر وظائف و مسئولیتهای ملی و اسلامیشان گردانند. در چنین موقعیت حساس و خطرناک و روزهای سیاه و تاریکی بود که امام خمینی که در آن زمان از بزرگترین اساتید حوزه علمیه قم بود و از تابنده ترین چهره های روحانی آن دانشگاه عظیم بشمار می رفت به حکم و خلیفه اسلامی و روح تعهدپذیری که دارا بود. قهرمانانه بپاخاست و نخستین گامی که علیه سیاست رضاخان برداشت این بود که جهت بیدار ساختن ملت بزرگ اسلام از جریانات تلخی که بر آنان می گذشت و نقشه های شومی که در شرف پیاده شدن بود. حرکتی همگانی را شروع نمود تا مطالبی را که لازم می دید برای حفظ روحیه طلاب و روشن ساختن ملت دلاور ایران به آنان گوشزد فرماید. و نیز دستگاه جنایت پیشه را از عواقب تلخ و خطرناکی که شیوه ظالمانه و ستمگرانه شان در پیش داشت تهدید نماید. امام خمینی با قلبی نیرومند و روحی استوار در برابر ستمگر جلاد و خون آشامی چون رضاشاه قلدر همچون کوهی عظیم و راسخ ایستادگی و قاطعیت از خود نشان داد. او مردانه پا به میدان مبارزه و فداکاری نهاد. با خروش جاوید، صراحت لهجه و شجاعت بی نظیر خویش سکوت مرگباری را که بر ایران سایه افکنده بود، درهم شکست.
اصول فقه و درس فلسفه
پس از درگذشت مرحوم آیت الله حائری جلسه درس و فلسفه امام خمینی از پرجمعیت ترین جلسات درس دانشگاه قم بود بیش از پانصد طلبه با استعداد حاضر می شدند و پروانه وار گرد شمع وجودش حلقه زده و از دریای بیکران علم و دانشش سیراب می گشتند. در دوران حیات مرحوم آیت الله بروجردی که رهبری حوزه علمیه را بر عهده داشت آیت الله خمینی یکی از درخشنده ترین چهره های علمی و معلمین روحی و اخلاقی فضلا و محصلین حوزه علمیه قم بشمار می رفت.
زعامت حوزه علمیه قم و مرجعیت تقلید
آیت الله خمینی پس از درگذشت مرحوم آیت الله بروجردی حتی از اجازه چاپ رساله عملیه شان به نفع دیگران هم ممانعت می فرمودند، بالاخره جمع کثیری از طلاب، فضلا و مدرسین حوزه علمیه قم بطور دسته جمعی به حضورشان شرفیاب شده و با اصرار زیاد بطوریکه احساس تکلیف شرعی کردند فتاوی و آراء ایشان را گرفته و با کسب اجازه حضرتش با نفقه خویش بوسیله النجاه مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی به چاپ رسانیدند بعد از آن رساله عملیه ایشان به چاپ و در دسترس مؤمنین قرار گرفت و از این پس امام خمینی زعامت حوزه علمیه قم و مرجعیت تقلید مسلمین را عهده دار گردید.
رضاخان با علما بد بود
در صفحات قبل گفتیم که فریاد حق طلبانه پیشوای دلاور اسلام در آن شرائط سخت خفقان شدید و دیکتاتوری سیاه رژیم کودتا که براستی شدت فشار سرنیزه آدمکشی و زورگوئی نفس ها را در سینه ها خفه و زبانها را بریده و قلم ها را شکسته بود، طنین افکند و سکوت مرگبار و وحشتناکی را که بر جامعه بزرگ مسلمانان ایران حاکم گشته بود درهم شکست، با عزمی راسخ اراده ای فولادین و شهامتی بی نظیر نخستین گام را در میان آنهمه تاریکی و سیاهی علیه سیاست شوم رضاخان قداره بند برداشت با دلاوری ویژه ای به یاری ستمدیدگان برخاست از اسلام حمایت کرد و از حوزه های اسلامی جانبداری نمود، با خروش جاوید خویش به توده های وحشتزده از جور و ستم رضاخان جلاد امید، گرمی و حرارتی بخشید. این گام نخست از « درس اخلاق» شروع گردید بطور عجیبی با استقبال عمومی روبرو شد و در کوتاه مدت این اجتماع بسیار بزرگ از همه طبقات خلق و روشنفکران جامعه مبدل گردید ازدحام توده های مختلف در این اجتماع عظیم اسلامی تا آنجا بالا گرفت که دستگاه حاکمه را سخت به هراس افکند و ادامه آن با مخالفت شدید رژیم روبرو گردید. استعمارگران برای تعطیل نمودن آن به دست و پا افتادند ولی در مقابل با پایداری ایشان روبرو گردیدند و این آوای انقلاب و سرور آزادیخواهی و بالاخره فریاد مخالفت ملت ایران علیه رژیم از زبان حقگوی پیشوا بگوش می رسید و این تا پایان دوره بیست ساله دیکتاتوری رضاخانی و نابودی آن دست نشانده استعمار همچنان ادامه داشت. بعد از مدتی پیشوای هوشمند اسلام کتابی به عنوان « چرا رضاخان با علما بد بوده» را به چاپ رسانید در این بیست ساله که به درستی دوره اختناق ایران و دین بشمار می رفت همه دیدند دیدیم که بالاترین هدف رضاخان کوبیدن علما بود، چون میدانست اگر الگوی اینها را با سختی فشار ندهد و زبان حقگوی اینها را در هر گوشه که هستند با زور و سرنیزه نبندد تنها کسانیکه میتوانند با مقاصد شوم او مقابله کنند علمای عالی مقام اسلام هستند. رضاخان با مدرس روزگاری گذرانده بود و تماس خصوصی داشت او فهمید که با هیچ چیز نمی توان او را قانع کرد نه با تهدید و نه با زور رضاخان از مدرس حال علمای دیگر را سنجید و تکلیف خد را برای اجرا کردن نقشه های شوم اربابهای خود بکار انداخت .
زهد پیشوا
پیشوای پرهیزکار اسلام همانطور که از لحاظ مراتب علمی جامعیت و فهم صحیح اسلامی بی نظیر و بی مانند بود و کسی به پایه شخصیت علمی او نمی رسید و دارای صفات بر جسته دیگری بود او علی (ع) و از زهد را پیشه ساخته بود، چشم از دنیا و لذتهای ناپایدار آن به یک باره فرو بسته بود بطوریکه سرمشق تمام مسلمانان جهان گردید.
تصویب لایحه انجمن های ایالتی ولایتی و مبارزه امام خمینی
رضاشاه که تصور می کرد روحانیت دچار ضعف شده در سال 1341 هـ . ش لایحه ای را بنام لایحه انجمنهای ولایتی و ایالتی به مجلس نبود وی که بی شرمانه اعلام داشت از پشتیبانی مردم برخوردار است بدین روز به روز سر نیزه این لایحه را به اجرا در آورد و با این کار چهره ضد مردمی و ضد اسلامی خویش را روشن تر ساخت و شرایط سوگند به قرآن مجید را از شرایط انتخاب شوندگان آن انجمن قرار داد که بعدها مراسم سوگند خوردن به قرآن مجید حذف و سوگند خوردن به هر کتاب آسمانی را ممکن ساخت علاوه بر آن لایحه به زنان حق انتخاب کردن و یا انتخاب شدن را دارد مسلم بود که در جامعه آن روزی ایران که مردها حق رأی سازنده نداشتند شاه می خواست با این کار زنان و عموم مردم را فریب دهد و از اینجا بود که بطور کلی از مردم جدا شدند و در صفی مقابل آنها قرار گرفت که صف او متشکل از استعمارگران و حلقه بگوشان امپریالیسم و صهیونیسم بود و درمقابل صفی متشکل از زحمتکشان، بینوایان و ستم دیدگان و بالاخره اقشار و طبقات اجتماعی جامعه بود که امام خیمنی هادی و رهبر این صف بشمار میرفت وبا رهنمودهای خویش علمای قم و دیگر بلاد اسلامی را طی تلگرافی آگاه ساخت و خواستار لغو این لایحه گردید. امیر اسدالله علم که از سر سپردگان رژیم منفور پهلوی بشمار میرفت ابتدا در مقابل این خواسته امام خمینی مقاومت کرد و حتی تهدید نمود که روحانیون را سرکوب خواهد کرد اما ببا مخلفتها و حضور مردم در صحنه مبارزه مجبور به عقب نشینی شد سرانجام با پیگیریهای امام خمینی لایحه مذکور کنار گذاشته شد.
تصویب اصول شش گانه و آغاز دوره دوم نهضت
شاه در ادامه اطاعت از سیاست های آمریکایی اعلام کرد که تصمیم دارد اصول شش گانه ای را به نام ( اصول انقلاب شاه و ملت ) به همه پرسی بگذارد. پس از اعلام این تصمیم امام خمینی در جلسه ای با حضور مراجع و علمای قم تصمیم گرفتند خطر تهاجم به اسلام و مسلمانان و استقلال کشور را به مردم گوشزد کنند و با اقدامات آمریکایی شاه به مبارزه برخیزند. امام خمینی همه پرسی را بر خلاف قانون دانسته و آن را تحریم کردند و به دنبال آن تظاهراتی درتهران آغاز شد. در همین زبان مردم قم نیز به خیابانها ریختند و باران شعارهای همه پرسی را محکوم کردند. به دنبال این وضع شاه تصمیم گرف تا قبل از برگزاری همه پرسی به قم مسافرت کند وبا بهره برداری از استقبالی که تصور می کرد از وی به عمل خواهد آمد، توجه مردم را به خود جلب کند. اما امام خمینی اعلامیه ای دادند و مردم را به ماندن در خانه ها فراخواندند در نتیجه استقبال چندانی از شاه نشد.
در بهمن ماه 1341 شاه همه پرسی موردنظر خود را برای اجرای اصول شش گانه انجام داد. بعداز آن اعلام شد که اکثریت رأی دهندگان با این اصول موافقت کرده اند. ولی دو روز پس از انجام همه پرسی، که مصادف با اول ماه مبارک رمضان بود، امام خمینی و گروهی از علما در قم تصمیم گرفتند که به منظور متوجه ساختن مردم به عواقب همه پرسی در آن ماه نماز جماعت و تبلیغ و سخنرانی را در سراسر کشور تعطیل کنند. این حرکت رژیم را به وحشت انداخت.
حمله به مدرسه فیضیه
بر اثر قیام امام خمینی و سایر مراجع در مقابل مطامع بیگانگان که به دست شاه انجام میشد، شاه به دنبال فرصتی می گشت تا تهاجمی وسیع را علیه روحانیون آغاز کند. صبح روز دوم فروردین 1342 که مردم به مناسبت سالگرد شهادت حضرت امام صادق (ع) در منزل امام خمینی گرد آمده بودند، مأموران حکومتی سعی کردند تا مجلس را به هم بزنند، اما هوشیاری امام و تهدید ایشان، آنان را وادار به سکوت کرد. بعد از ظهر آن روز به دعوت آیت الله گلپایگانی مجلس سوگواری امام صادق (ع) نیز در مدرسه فیضیه منعقد شده بود. در اینحال مأموران حکومتی وارد مدرسه شدند و کشتار وحشیانه ای به راه انداختند. آنان طلاب مدرسه و مردمی را که در آنجا اجتماع کرده بودند به سختی مضروب و مقتول ساختند. این وحشیگری در فیضیه تا پاسی از شب ادامه یافت.
منع سکوت و بازخواست دولت توسط امام خمینی
پس از واقعه کشتار فیضیه امام طی اعلامیه ای خطاب به روحانیون و مردم هر گونه سکوت در برابر رژیم را حرام دانستند و تاکید کردند که اظهار حقایق واجب است. پس از آن خود ایشان اولین گام را برداشتند و اسدالله علم نخست وزیر وقت را در مورد مسائلی چون حمله مأموران دولتی به مردم در بازار تهران، برگزاری همه پرسی و حمله به مدرسه فیضیه در قم مورد باز خواست قرار دادند.
عاشورای سال 42 و اقدامات ساواک
با فرا رسیدن ماه محرم ( سال 1342 هـ . ش) امام به سخنرانی مذهبی رهنمود دادند که باید سکوت در مقابل رژیم شاه را بشکنند. امام همچنین خطر اسرائیل و عمال آنان را به مردم تذکر دادند و از مصیبت هایی که بر اسلام وارد شده است، سخن گفتند. در همین زمان ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور که وظیفه اصلی سرکوبی مبارزان را بر عهده داشت) روز نهم محرم (تاسوعا) عده ای از سخنرانان مذهبی را احضار کرد و با تهدید بسیار به آنان گوشزد کرد که تنها در صورتی اجازه دادند در مجالس عزاداری سخنرانی کنند که سه شرط زیر بپذیرند :
1- علیه شخص اول مملکت یعنی شاه سخنی نگویند.
2- علیه اسرائیل مطلبی نگویند.
3- مرتب به گوش مردم نخوانند که اسلام در خطر است.
با همه کنترل های شدید پلیسی وامنیتی حکومت، روز عاشورا جمیت بسیاری از مردم تهران به خیابانها ریختند و به طرف دانشگاه حرکت کردند و از آنجا تا مقابل کاخ مرمر پیش رفتند و شعار مرگ بر دیکتاتور را سر دادند. این جمعیت و آن حرکت ها و شعارها که تا آن زمان بی سابقه بود، به شاه فهماند که نهضت امام خمینی در میان مردم سخت ریشه دار است.
سخنرانی تاریخی امام در روز عاشورا
در روز عاشورا مردم شهرهای مختلف که به قصد زیارت به قم آمده بودند همراه با طلاب و روحانیون و گروه زیادی از مردم این شهر، برای شنیدن سخنان امام خمینی در مدرسه فیضیه و صحن های حضرت معصومه (س) و میدان آستانه اجتماع کردند. رژیم که علاقه شدید مردم را به سخنرانی امام نمی توانست تحمل کند، می خواست از سخنرانی ایشان جلوگیری کند، اما امام با قاطعیت تمام از میان انبوه جمعیت عبور کردند و وارد مدرسه فیضیه شدند و در یک سخنرانی تاریخی علیه اقدامات حکومت شاه وابستگی آن به بیگانگان به سخن پرداختند. در ادامه بخشی از سخنان امام را می خوانید.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 20 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
مقدمه:
باید این مطلب مهم در را نظر داشت که جوامع پیشرفته بشری با عنایت به توسعه آموزش و پرورش خود توانسته اند پله های ترقی و توسعه همه جانبه را به پیمایند. در توسعه آموزش و پرورش ملاکها و فاکتورهای متعددی نقش دارند. مهم ترین آن نظام ارزشیابی در آموزش می باشد.
آموزش را می توان به عنوان فرآیند کنش متقابل معلم و دانش آموز تعریف کرد که به موجب آن تجارب مناسب یادگیری برای رسیدن دانش آموزان به هدف های آموزش و پرورش فراهم می شود. در آموزش و پرورش سنتی ارزشیابی به عنوان آخرین حلقه های فرآیند یاد دهی، یادگیری تلقی می شود دوره آموزشی برای جدا کردن دانش آموزان با توانایی یادگیری متفاوت به کار می رفت. امروزه ارزشیابی را بخش جدایی ناپذیر یاد دهی، یادگیری می داند که همراه با آموزش و در ارتباط تنگاتنگ با آن، به گونه ای مستمر انجام می گیرد و به جای تاکید بر طبقه بندی دانش آموزان و مقایسه آنان با یکدیگر، هدایت یادگیری آنان را مرکز توجه خود قرار می دهد.
به منظور نظام بخشی به فعالیت های ارزشیابی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان با توجه به رویکرد و نگرشهای نوین در تعلیم و تربیت، اصول زیر تحت عنوان (اصول بر ارزشیابی پیشرفت تحصیلی ) تعیین شده است.
1 ) جدایی ناپذیری ارزشیابی از فرآیند یاد دهی، یادگیری :
ارزشیابی دانش آموزان باید به عنوان بخش جدایی ناپذیر فرآیند یاد دهی، یادگیری و نه به عنوان نقطه پایانی آن تلقی شود.
2 ) استفاده از نتایج ارزشیابی در بهبود فرآیند یاد دهی، یادگیری و اصلاح برنامه ها و روشها.
هدف غایی ارزشیابی، اصلاح و بهبود فرآیند یاد دهی، یادگیری است و نتایج ارزشیابی ها باید در اصلاح برنامه ها و روشها مورد استفاده قرار گیرد.
3 ) هماهنگی میان هدف ها محتوا روش های یاد دهی، یاد گیری و فرآیند ارزشیابی:
در ارزشیابی باید تناسب و هماهنگی بین هدف ها، محتوا و روش های یاد دهی، یاد گیری مربوط به هر درس مورد توجه قرار گیرد.
4 ) توجه به آمادگی دانش آموزان:
در طراحی و اجرای انواع برنامه های ارزشیابی باید به آمادگی های جسمانی، عقلی، عاطفی و روانی دانش آموزان توجه شود.
5 ) توجه به رشد همه جانبه دانش آموزان:
در ارزشیابی باید به جنبه های مختلف رشد بدنی، عقلی، عاطفی، اجتماعی، اخلاقی و حرکتی دانش آموزان توجه شود.
6 ) توجه همه جانبه به دانش ها، نگرش ها و مهارتها:
در ارزشیابی، متناسب با محتوای آموزش و پرورش باید به حیطه دانش ها، نگرش ها و مهارتهای دانش آموزان توجه شود.
7 ) توجه به ارزشیابی دانش آموز از یادگیری های خود (خود ارزشیابی):
در ارزشیابی باید شرایطی فراهم شود که دانش آمیز نیز بتوانند از یادگیریها و عملکرد های خود و دیگر دانش آموزان ارزشیابی کند.
8 ) ارزشیابی از فعالیتهای گروهی:
در نظام ارزشیابی، علاوه بر ارزش یابی فردی، باید از فعالیتهای گروهی نیز ارزشیابی به عمل آید.
9 ) توجه به فرآیند های فکری منتهی به تولید پاسخ:
در ارزشیابی باید علاوه بر پاسخ نهایی، به فرآیندی که منجر به تولید پاسخ شده است توجه کرد.
10 ) تاکید بر نوآوری و خلاقیت :
در ارزشیابی باید تاکید بر روش حل مساله، زمینه رشد و شکوفایی دانش آموزان را فراهم کرد.
11 ) تنوع روش ها و ابزارهای اندازه گیری و سنجش پیشرفت تحصیلی :
با توجه به اهداف، ماهیت و نوع موارد ارزشیابی، از انواع مختلف روش ها و ابزارهای ارزشیابی (مانند پرسش های شفاعی، آزمون های عملی، انواع پرسش های عینی و انشایی، روشهای مشاهده رفتار، پوشه های مجموعه کار، ارایه مقالات و طرح ها، گزارش مربوط به فعالیت های تحقیقاتی، ارزشیابی عملکردی، ارزشیابی مستمر، انواع دست ساخته ها، روش خود سنجی و ....) استفاده می شود.
12 ) استفاده از انواع ارزشیابی:
در فرآیند یاد دهی، یاد گیری لازم است با توجه به هدف ها، محتوا و روش های تدریس از انواع ارزشیابی ها (از قبیل تشخیصی، تکوینی، مجموعی، هنجار مرجع، هدف مرجع، درونی، بیرونی، ملی و ...) استفاده شود.
13 ) استقلال مدرسه و معلم در فرآیند ارزشیابی:
در فرآیند ارزشیابی باید استقلال مدرسه و معلم در چارچوب سیاست های کلی آموزش و پرورش حفظ شود.
14 ) اصل رعایت قواعد اخلاقی و انسانی در ارزشیابی:
به موجب این اصل، ارزشیابی باید به گونه ای سازماندهی و اجرا شود که موجب خدشه دار شدن حقوق، تعاملات انسانی، اعتماد به نفس و سلامت روانی دانش آموز یا معلم نگردد.
15 ) اصل توجه به تفاوت های فردی:
در انجام ارزشیابی پیشرفت تحصیلی می بایست به تفاوت های فردی دانش آموزان توجه شود.
16 ) ضرورت هماهنگی در تحقق اصول ارزشیابی:
در به کارگیری اصول فوق الذکر باید میان سازمانها، مراکز، ادارات، واحدها و سایر بخش های مسئول ارزشیابی در مورد روش ها، ابزارها، معیارها و برنامه های اندازه گیری و سنجش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان، تعهد و هماهنگی کامل وجود داشته باشد.
تعریف ارزشیابی :
ارزشیابی در آموزش و پرورش تعاریف متعددی دارد.
1 ) کرونباخ (cronbach): ارزشیابی را جمع آوری و به کار گیری اطلاعات در جهت اتخاذ تصمیم برای یک برنامه آموزشی تعریف می کند. (شیرازی، علی، ص 236)
بی بای (Beeby): ارزشیابی را فراگرد جمع آوری و تفسیر منظم شواهدی که در نهایت به قضاوت ارزشیابی نظر به این که به اقدام شخصی بیانجامد، می داند. ابعاد این تعریف: جمع آوری شواهد، تفسیر، قضاوت و تصمیم گیری است.
(شیرازی، علی، ص 236)
استافل بیم: ارزشیابی را فرآیند، تعیین کردن (Delineating)، به دست آوردن (Obtaining) و فراهم ساختن (providing) اطلاعات مفیدی برای قضاوت در تصمیم گیری ها تعریف کردند.
انواع ارزشیابی:
الف ) اسکریون (scriven) ارزشیابی ها را بر دو نوع ارزشیابی پایانی و تکوینی تقسیم می کند.
1 ) ارزشیابی پایانی (sammative Evaluation):
ارزشیابی که در مدارس متداول است و شامل ارزشیابی آخر سال یا دوره دانش آموزان برنامه یا روند آموزشی است.
مهمترین نقص ارزشیابی پایانی مقطعی بودن آن است، لذا قادر نیست اصلاحات یا تغییرات ضروری را در طول سال یا برنامه در جهت بهبودی و به سازی فعالیتها ایجاد کند.
2 ) ارزشیابی تکوینی یا مستمر (Formative Evaluation):
در این ارزشیابی اطلاعات به طور مداوم جمع آوری و مورد استفاده قرار می گیرد و نیاز به باز خوردهای فرد، محیطی دارد تا بتواند تصمیم گیری های لازم را در جهت افزایش اثر بخش برنامه ها یا فعالیتهای آموزشی اتخاذ کند. این نوع ارزشیابی بیشتر به فراهم آوردن اطلاعات برای بهبودی کار تاکید دارد.
ب ) استافل بیم (stuffle beam): ارزشیابی را در چهار نوع بیان می کند.
1 ) ارزشیابی زمینه، 2 ) ارزشیابی درونداد؛ 3 ) ارزشیابی فرآیند؛ 4 ) ارزشیابی برونداد؛
ارزشیابی زمینه (Context Evaluation) :
هدف این ارزشیابی فراهم ساختن یا ارائه یک منطق برای تعیین اهداف است. برای رسیدن به آن محیط، شرایط واقعی و مشکلات موجود، بایستی شوند و تصمیماتی مبتنی بر اصلاح شرایط و مشکلات اتخاذ گردد تا نیل به اهداف مورد نظر را میسر سازد.
ارزشیابی درونداد (Input Evaluation):
این نوع ارزشیابی در ارتباط با چگونگی استفاده از منابع برای نیل به اهداف برنامه است شامل ارزشیابی توانایی های سازمان، استراتژی هایی در جهت نیل به اهداف برنامه و طراحی یک استراتژی اجرایی، عملیاتی گردد.
ارزشیابی فرآیند (Process Evaluation):
به باز خوردهای دوره ای خصوصا شناسایی نقص دروندادها در حین اجرای برنامه مربوطه است.
ارزشیابی برونداد (Product Evaluation):
به سنجش نتایج می پردازد که نه تنها در آخر بلکه بر حسب ضرورت در فواصل برنامه صورت می گیرد.
*******************
یکی از تخصص های مورد نیاز دست اندر کاران تعلیم و تربیت در سطوح مختلف سازمانی و اجرایی بر خوردار بودن از دانش، مهارت سنجش و ارزشیابی پیشرفت تحصیلی می باشد که فقدان آن در عرصه عمل و اجرا ناکار آمدی فرآیند یاد دهی، یاد گیری را به دنبال خواهد داشت. با وجود آگاهی از توانایی های علمی و تجربی دبیران و معلمان گرامی و مدیران آگاه و دلسوز واحدهای آموزشی در حیطه ی سنجش و ارزشیابی پیشرفت تحصیلی، لیکن به دلیل اهمیت موضوع و نیز ظرافت های و پیچیدگی های این امر امید است با عنایت همکاران ارجمند در جهت تحقق اهداف آموزشی و تربیتی شاهد تعاملی پویا، مستمر و پایدار باشیم.
الف ) اصطلاحات و مفاهیم ارزشیابی و امتحانات؛
ب ) ارزشیابی تکوینی و شیوه اجرای آن؛
الف ) تعریف اصطلاحات و مفاهیم ارزشیابی پیشرفت تحصیلی؛
ارزشیابی (Evaluation):
اصطلاح ارزشیابی یا ارزیابی به طور ساده به تعیین ارزش (value) برای هر چیز یاد آوری ارزشی (Value judgement) کردن گفته می شود.
ارزشیابی به یک فرآیند نظام دار برای جمع آوری، تحلیل و تفسیر اطلاعات گفته می شود به این منظور که تعیین می شود آیا هدف های مورد نظر تحقق یافته اند یا در حالت حقق یافتن هستند و به چه میزانی.
ارزشیابی پیشرفت تحصیلی (achievement evaluation Academic) :
ارزشیابی پیشرفت تحصیلی عبارت از سنجش عملکرد یادگیرندگان و مقایسه نتایج حاصل با هدفهای آموزشی تعیین شده به منظور تصمیم گیری در این باره که آیا فعالیت های آموزشی معلم و کوششهای یادگیری دانش آموزان یا دانشجویان به نتایج مطلوب انجامیده اند و به چه میزانی.
ارزشیابی آغازین (Preassessment):
نخستین ارزشیابی معلم که پیش از فعالیت های آموزشی او به اجرا در می ید ارزشیابی آغازین نامیده می شود.
ارزشیابی تکوینی یا مستمر (Formative evaluation):
آن چه عمدتا به منظور کمک به اصلاح موضوع مورد ارزشیابی یعنی برنامه یا روش آموزشی، مورد استفاده قرار می گیرد، ارزشیابی تکوینی نام دارد.
ارزشیابی تشخیصی (Dignostic Evaluation) :
نوعی از ارزشیابی تکوینی است که با هدف تشخیص مشکلات یاد گیر دانش آموزان در یک موضوع درسی به کار می رود و معمولا در جریان آموزش انجام می گیرد. از طریق ارزشیابی تشخیصی می توان معاونات و مهارتهای لازم دانش آموزان را برای ورود به مطالب جدید تشخیص داد و نیز معیاری است برای سنجش رفتار ورودی دانش آموزان که به کمک آن می توان نقطه شروع فعالیت های آموزشی را مشخص کرد.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 24 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
مقدمه:
روانشناسی ورزشی شاخهای از علم ورزش است که در جستجوی فراهم نمودن پاسخ به سؤالات مختلف در زمینههای رفتار انسانی در حیطه ورزش است. از آنجایی که روانشناسی به مطالعه رفتار میپردازد، بالطبع موضوع روانشناسی ورزشی نیز مطالعه حرکات و فعالیتهای ورزشی در تمام ابعاد از فعالیت حرکتی یک کودک دبستانی تا مسابقات جهانی و المپیک میباشد.
اگر چه اهمیّت مسائل روانی در ورزش از چندین سال پیش شناخته شده است با این حال روانشناسی ورزشی هنوز دانشی بسیار جوان میباشد و در خلال دهههای اخیر علاقه و توجه به «روانشناسی ورزشی شناختی » افزایش چشمگیری یافته است. ابتدا تمام تلاشها در این حیطه معطوف به مردان قهرمان بود اما در سالهای اخیر این روند متحول شده است و روانشناسی ورزشی قهرمانان زن و مرد حرفهای و برجسته افراد شرکت کننده در فعالیتهای غیر حرفهای را نیز مورد توجه قرار میدهد. به عبارتی هدف روانشناسی ورزشی کمک به ورزشکاران در تمام ردههای سنی از نوجوانان تا بزرگسالان است.
امروزه متخصصان فیزیولوژی ورزش از دانش روانشناسی ورزشی برای کمک به شرکتکنندگان در برنامههای باز پروری قلبی استفاده میکنند تا آنها بر ترس خود نسبت به از سرگیری و شروع تمرین غلبه کنند. معلمان همچنین با استفاده از دانش روانشناختی ورزشی شیوه توجه به تأثیرات محیطی را که باعث بهبود اجرا میشوند، به متعلمان خود میآموزانند. دست اندر کاران تیمهای جوانان برای اطمینان از کسب تجارب مثبت از سوی ورزشکاران جوان، از روانشناسی ورزشی بهره میگیرند. و نهایتاً مربیان در تمام سطوح از تکنیکهای روانشناسی ورزشی همچون کنترل هیجان، تصویر سازی ذهنی، هدف گزینی و انگیزش کمک میگیرند تا ورزشکاران را در تکامل بخشیدن اجراهایشان یاری دهند. اکنون با پیشرفت علم روانشناسی ورزشی، بحث مهارتهای روانی در اجرای عملکردهای ورزشی از اهمییت بسزایی برخوردار شده است و در حالی که قبلاً به اهمیت آماده سازی جسمانی تأکید میشد امروزه قهرمانان هرچه بیشتر بر آماده سازی روانی توجه و تأکید میکنند. تجارب کسب شده آنان حاکی از آنست که وقتی در میدانهای بزرگ با قهرمانانی همتراز به لحاظ جسمیبه رقابت میپردازند، سرانجام آمادگی روانی پیروزی را به نفع یکی از طرفین رقم خواهد زد.
مربیان برتر نیز به جنبههای آماده سازی روانی ورزشکاران و ضرورت تدارک آن در طول تمرینات واقفند. و بخشی از برنامه آمادهگی را به آماده سازی روانی اختصاص میدهند. با وجود این، آماده سازی روانی تا حدود زیادی مورد غفلت قرار گرفته است که به نظر میرسد عمدهترین علت این غفلت فقدان آگاهی مربیان در چگونگی آماده سازی روانی ورزشکاران میباشد. صاحبنظران ورزش چنین میپندارند که ورزش میتواند به بازیکنان جوان قدرت ارادهگری، اعتماد به نفس، نحوه سلوک، برقراری ارتباط با دیگران و تجربه رسیدن به هدفهای مشکل را بیاموزد ولی امروزه میدانیم که این قابلیتها به طور خود بخودی به حداکثر نرسیده و رشد نمییابند مگر اینکه ورزشکار تحت آموزش و تمرین مهارتهای روانی1 قرار گیرد.
اکنون مهارتهای روانی در همان نقطهای قرار دارند که پنجاه سال پیش مهارتهای جسمانی قرار داشتند مربیان باید به این اعتقاد دست یابند که مهارتهای روانی هم چون مهارتهای جسمانی قابل کسباند و باید به طور اصولی و علمی آموزش داده شوند.
روانشناسی ورزشی:
پیدایش علم روانشناسی ورزشی به قرن بیستم باز می گردد اما اولین مطالعات در این زمینه در سالهای آخر قرن نوزدهم انجام شد. در واقع به صراحت نمی توان بیان کرد که روانشناسی ورزشی دقیقاً در چه زمانی بصورت علم مطرح شد, به همین جهت برخی ادعا میکنند علم روانشناسی ورزشی همچون نوزادی است که به تازگی متولد شده است. بطور کلی در ابتدا مطالعه رفتار ورزشی در جهت تشریح اصول و موضوعات روانشناسی عمومی بود و جهتگیری مشخصی بعنوان روانشناسی ورزشی دیده نمی شد. دکتر نورمن تریپلت روانشناس دانشگاه ایندیانا, در اوایل سالهای 1897, در مجله آمریکایی روانشناسی مطلبی را منتشر کرد که به گونهای مستقیم به روانشناسی ورزشی ارتباط داشت. تریپلت پدیدهای را بررسی کرد که اکنون «سهولت اجتماعی» مینامیم, و آن اثر مساعد مشاهده کنندگان برعملکرد شخص است. او پی برد دوچرخهسوارانی که گروهی فعالیت میکنند نسبت به زمانی که فردی دوچرخهسواری میکنند, نیز سریعتر حرکت می کنند. دکتر ای. دبلیو. اسکریپچر روانشناس دانشگاه ییل از مطالعه خود چنین نتیجه گرفت که شرکت در ورزش به دارا شدن ویژگیهای شخصیتی مطلوب میانجامد (مارک، اچ انشل،1380).
دیدگاه جدید مبنی بر اینکه ورزش رقابتی شخصیت ساز است, ریشه در پژوهشهای اسکرپیچر دارد, اما پیشگام شناخته شده روانشناس ورزش دکتر کلمن رابرتز گریفیت است. گریفیت که به عنوان پدر روانشناسی ورزش از او نام برده میشود, بعنوان اولین شخصی است که سالهای زیادی را صرف آزمایشهای منظم روانشناسی ورزشی کرده است(مارک، اچ انشل،1380).
گریفیت اولین آزمایشگاه روانشناسی ورزش را, به نام آزمایشگاه پژوهش ورزشی در سال 1925 در دانشگاه ایلینوی تأسیس کرد. اگرچه پژوهش درباره اثر عوامل روانی بر عملکرد ورزشی را, در سال 1918 آغاز کردهبود. علایق اولیه او شامل اثرهای عوامل روانی و محیطی بر یادگیری و اجرای مهارتهای حرکتی و شخصیت در ورزش بود. او برای آزمایشگاه خود وسایلی را تهیه کرد که آگاهی از جنبشهای مهارتی, هوشیاری ذهنی, واکنشهای زمانی نسبت به بینایی, شنوایی، فشار, ثبات, هماهنگی عصبی ـ عضلانی, تنشها و رهاسازی عضلانی و توانایی عضلانی را اندازهگیری میکردند. او بر اساس مصاحبه با بازیکن فوتبال ردگرنگ پی برد که ورزشکاران برتر مهارتهای ورزشی را خودبهخود, بدون هیچ یا کمترین اندیشهای, انجاممیدهند.او اولینکتابهایروانشناسی ورزشی را به نامهای «روانشناسی مربیگری» در سال 1926 و «روانشناسیورزشکاران» در سال 1928 نوشت و اولین درس روانشناسی ورزش را در سال 1923 در دانشگاه ایلینوی تدریس کرد. گریفیت, در تکلیفی که روانشناسان ورزش امروزی واقعاً بر آن رشک میبرند, توسط باشگاه شیکاگوکانبر استخدام شد تا در فصل مسابقههای سال 1938 مشاور روانشناس ورزش تیم باشد. او آزمونهای حرکتی و پرسشنامههای روانی گوناگون را اجرا کرد تا توانایی حالت روانی و توانایی بالقوه کنونی ورزشکاران رقابتی را از آغاز آموزش (فصل بهار) تا پایان فصل تعیین کند(مارک، اچ انشل،1380).
پژوهش روانشناسی ورزشی در دهههای 1940 نمود واقعی داشت بجز پایاننامههای دکترا که گهگاهی نوشته میشدند. در این زمان بیش از هر چیز, تأسیس آزمایشگاههای یادگیری حرکتی رواج یافت که ار جمله میتوان آزمایشگاهی را نام برد که توسط جان لاتر در دانشگاه پنسیلوانیا,کلارنس رگزویل در دانشگاه ویسکاسنین, سی. اچ مکلوی در دانشگاه آیوا, و شاید از همه معروفتر فرانکلین هنری در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی, تأسیس شد (مارک، اچ انشل،1380).
این جنبش زمینه را برای حضور، رشد و ... تربیت بدنی فراهم ساخت که دارای پیچیدهترین رهیافت علمی در پژوهش برای رفتار حرکتی بود. همة دانشمندان ورزش به نوبهی خود از بهینهبودن طرح, تجهیزات و فنون آماری پژوهشی انتشار بیشتر دادههای مربوط به فرایندهایی که زیربنای مهارتآمیز عملی و آموختنی بودند, سود جستند. با وجود «خلأ شایان توجه بین سالهای مولد گریفیت و کارهای پژوهشگران معاصر در روانشناسی ورزش», زمینه روانشناسی ورزش از این تلاشهای اولیه در پژوهش حرکتی, سود برده است (مارک، اچ انشل،1380).
سرانجام, در دههی 1960 بود که روانشناسی ورزش گامهای بزرگی را برداشت و زمینه علمی کنونی را فراهم آورد. چندین عامل به گسترش این زمینه علمی کمک کردند. کتابهای درسی بیشتر از هر زمان دیگر چاپ شدند. از جمله میتوان به کتابهای زیر اشاره کرده:
«رفتار جنبشی و یادگیری حرکتی» بریانتگرتی , «مشکل ورزشکاران و چگونگی مقابله با آنها» بروس اجیلو و توماس تاتکو , «یادگیری حرکتی و عملکرد انسانی» رابرت ان سینگر و «روانشناسی و رفتار حرکتی» جوزف اکسندین . کتاب دیگری بهنام «مربیگری, ورزشکاری, روانشناسی» سینگر اولین کتاب درسی در روانشناسی ورزش بود. این کتابها محرکی برای پژوهش و انتشار فراوان در نشریههای علمی بودند. از همه مهمتر «فصلنامهی پژوهش» که اکنون «فصلنامهی پژوهش برای تمرین و ورزش» نامیده میشود, از انتشارات پژوهشی رسمی تربیتبدنی حرفهای در ایالاتمتحده بود. اما مهمتر از پیشرفت پژوهش در روانشناسی ورزشی و رفتار حرکتی, کلاسها و برنامههای دانشگاهی بود که منجر به پیدایش بارزترین دانشمندان, در روانشناسی ورزش شد (مارک، اچ انشل،1380).
عنصر نهایی در رشد روانشناسی ورزش تأسیس چند انجمن حرفهای بود. اولین نشست سالیانه انجمن امریکایی روانشناسی ورزش و فعالیت بدنی در سال 1967 برگزار شد. انجمن کانادایی یادگیری روانی ـ حرکتی و روانشناسی ورزش, در سال 1969 آغاز به کار کرد (مارک، اچ انشل،1380).
این سازمان در آغاز به انجمن کانادایی بهداشت, تربیتبدنی, تفریحات سالم و رقص وابسته بود. اما در سالهای 1977 مستقل شد. در سال 1975, بخشی به اتحادیه امریکایی بهداشت, تربیتبدنی, تفریحات سالم و رقص, اضافه شد تا روانشناسی ورزش را در چهارچوب علمی تربیتبدنی تقویت کند. آن را آکادمی(فرهنگستان) روانشناسی ورزش نامیدند. هدف فرهنگستان تقویت نگره و پژوهش بود به گونهای که بتوان در تربیتبدنی یا موقعیت ورزشی به کار برد. بعلاوه در سال 1986, پیدایش انجمن پیشرفت روانشناسیورزشی کاربردی بود که برای پیشبرد رهیافتی اکتشافیتر در روانشناسی ورزش آغاز به کار کرد. این انجمن, که در بر دارنده بزرگترین عضویت روانشناسی حرفهای و دانشجویان در سرتاسر جهان است, دارای سه بخش است:
روانشناسی بهداشت (که برای نمونه اثرهای روانی فعالیتهای بدنی را بررسی میکند)روان شناسی درمان (که مشاورة ورزشی و مطالعة اثر فنون رفتاری و روانی بر عملکرد ورزشی را بررسی میکند), و روانشناسی اجتماعی(که عوامل محیطی بر عواطف و رفتارهای ورزشکاران و مربیان ورزش را مورد مطالعه قرار میدهد). اگرچه شاخه روانشناسی ورزش ریشه در علم تربیتبدنی دارد, در سالهای أخیر از سوی روانشناسی مورد پذیرش قرار گرفته است. این موضوع به سبب استفادة قانونی از اصطلاح«روانشناس» است که نشانگر آموزش دانشگاهی در روانشناسی است. قابل درک است که, در بین دانشمندان و دستاندرکاران, بحثهای شایان توجهی در این باره وجود دارند مبنی بر اینکه کدام علم- تربیتبدنی, علم ورزش یا روانشناسی- باید برنامههای آموزشی روانشناسان ورزش را هماهنگ کند. به احتمال, در استرالیا, ارتباط بین روانشناسی ورزش و روانشناسی از همه قویتر است, زیرا که در سال 1992 جامعة روانشناسی استرالیا اولین هیأت روانشناسان ورزش را در سازمان روانشناسی ملی پذیرفت. اهمیت این هیأت در تعیین معیارهایی است که برای دادن پروانهی کار به روانشناسان ورزش مورد استفاده قرار میگیرند. انجمن روانشناسی امریکا دارای بخشی بهنام بخش روانشناسی ورزش و تمرین است که گروه علاقمندی مرکب از پژوهشگران را تشکیل میدهد که عوامل روانی مرتبط با عملکرد انسانی را مورد مطالعه قرار میدهند. اما هدف این گروه این است که زمینة مطالعه را گسترش دهند نه اینکه معیاری برای پروانه یا مدرک تعیین کند (مارک، اچ انشل،1380).
کالج امریکایی پزشکی ورزشی و اتحادیة پزشکی ورزشی استرالیا, گروههایی فرعی در روانشناسی ورزش و تمرین دارند. سرانجام روانشناسی ورزش توسط جامعة بینالمللی روانشناسی ورزش در سرتاسر جهان شناخته میشود (مارک، اچ انشل،1380).
هدف این سازمانها این است که برای دانشمندان و دستاندرکاران و روانشناسیورزشی هویتی ملی و بینالمللی حاکی از نظام علمی ایجاد کنند. همچنین فرصتی فراهم میکنند تا با اعضایشان سالانه ملاقات کنند و 1) ایدههای خود را مبادله کنند, 2)تجارب پژوهشی خود را توضیح دهند, 3) با دانشمندان و دستاندرکاران شناخته شدهای که تخصصهایشان در زمینههای قابل کاربرد در رفتار ورزشی است, صحبت و تبادل نظر کنند, 4) دربارة موضوعات بحثانگیز بحث کنند و تصمیم بگیرند و 5) به کلاسها و بخشهای مربوطة خود ایدههای جدید و مهیجی ببرند که از زمینةموردنظر سرچشمه میگیرند. از این سازمانها, نشریههای علمی جدید پا گرفتهاندکه نیازهای این زمینة پژوهشی گسترش یابنده را برطرف کنند. روانشناسی ورزشی اکنون توسط اعضای جامعة دانشگاهی به عنوان علمی معتبر شناخته میشود (مارک، اچ انشل،1380).
اکنون باید روشن شده باشد که روانشناسی دربردارندة زمینة علمی چند بعدی از مطالعه و عمل است. روانشناسی ورزشی از بسیاری از علوم سنتی روانشناسی, مشتق و بنابراین دریرگیرندة روانشناسی اجتماعی (مطالعة رفتار گروهی و عوامل محیطی- موقعیتی که بر عواطف و اعمال شخص اثر میگذارند), روانشناسی شناختی(ارتباط بین اندیشهها عواطف و عملکرد), روانشناسی رشد(تغییرهای شناختی و رفتاری همراه با افزایش سن), روانشناسی تربیتی(عواملی که بر یادگیری و یادآوری راهبردها و مهارتهای ورزشی اثر میگذارند), روانشناسی بالینی(بررسی موضوعهای شخصی که نیازمند مشاورة حرفهایست به گونهای که احساس رضایت شخصی در ورزش و رسیدن به حداکثر عملکرد به دست آید) و شاخههای دیگر است. شاخههای علمی روانشناسی در شکل(1) نشان داده شده است. روانشناسی تمرین شاخهای است که در روانشناسی جنبة سنتی ندارد, اگرچه از نزدیک با روانشناسی بهداشت ارتباط دارد. (اصانلو، پرستو؛ 1370).
روانشناسی تربیتی روانشناسی شناختی
روانشناسی اجتماعی روانشناسی بالینی
روانشناسی بهداشت و تمرین روانشناسی رشد
روانشناسی شخصیت روانشناسی فیزیولوژی
شکل(1): عناصر چندبعدی روانشناسی ورزش(مارک، اچ انشل،1380).
امروزه محققین و تشکیلات مختلفی در سراسر دنیا به مطالعه و بررسی موضوعات متنوعی در قالب روانشناسی ورزشی میپردازند. بهعنوان مثال روانشناسی ورزشی توسط جامعة روانشناسی برای فعالیت ورزشی و تربیت بدنی در امریکای شمالی(NASPSPA) در سه زمینةمختلف تقسیمبندی شده است.
روانشناسی ورزشی
یادگیری حرکتیوکنترل روانشناسیاجتماعیوشخصیت رشدوتکاملحرکتی
شکل شمارة(2): تقسیم یندی حیطههای روانشناسی ورزشی براساس تقسیم بندی جامعة روانشناسی ورزشی امریکای شمالی(لامارتین، 1984).
در یادگیری حرکتی اصول یادگیری مهارتهای حرکتی و ورزش, عوامل مؤثر در یادگیری مهارتهای حرکتی, شناخت عوامل اجتماعی و روانی و اهمیت آنها در رابطه با یادگیری مهارتهای حرکتی و نقش بازخورد و انگیزش در یادگیری مهارتهای ورزشی مورد مطالعه قرار میگیرد.
در روانشناسی اجتماعی و شخصیت, موضوعاتی همچون شخصیت ورزشکاران, پرخاشگری, استرس اضطراب و کنترل شرایط روحی و آمارگی روانی مدنظر میباشد. و نهایتاً در رشد و تکامل حرکتی, مراحل مختلف رشد, نقش عوامل ارثی و محیط در رشد, روند تکاملی حرکات, تواناییهای جسمانی و ادراکی و برنامهریزی حرکتی برای کودکان مطرح میباشد (لامارتین، 1984).
فولهام (1999) روانشناسان ورزشی را به دو دسته تقسیم میکند: روانشناسان ورزشی بالینی و تربیتی. او معتقد است روانشناسان ورزشی بالینی عملکردشان در رابطه با مسائل همچون به همریختگی تغذیهای, خشونتگرایی, آشفتگی شخصیت, افسردگی شدید و رواندرمانی است اما روانشناسان ورزشی تربیتی مسائلی همچون هدفچینی, تصویرسازی ذهنی, انگیزش, تمرکز, اعتماد به نفس و آمادگی ذهنی را در رابطه با ورزشکاران پیگیری میکنند (فولهام، 1991).
مفهوم روانشناسی ورزشی:
روانشناسی ورزشی یکی از موارد کاربرد ویژة دانش روانشناسی را تشکیل داده و موضوعاتی همچون شخصیت, عوامل روانی اجتماعی, انگیزش, کنترل استرس و اضطراب, آموزش حرکتی, اعتماد به نفس و سایر مهارتهای روانی که لازمة یادگیری و اجرای مطلوب مهارتهای حرکتی میباشد را مورد بررسی و مطالعه قرار میدهد. بهعبارتی دیگر مطالعة رفتار فردی در ورزش و فعالیتهای حرکتی تعیین میزان تأثیر فاکتورهای روانی بر روی فعالیتهای حرکتی و تعیین کیفیت اثرگذاری تجربیات اولیة حرکتی افراد بر روی عوامل روانی, موضوعاتی هستند که مورد توجه روانشناسان ورزشی قرار میگیرد. بنابراین روانشناسان ورزشی در پی یافتن اطلاعات مفید و باارزش در رابطه با بهبود سطح فعالیتهای ورزشی افراد در هر دوجنبه روشهای انفرادی و تیمی میباشند (محرم زاده، مهرداد؛ مبانی روانی ـ اجتماعی).
تعریفی که «فدراسیون اروپایی روانشناسی ورزشی و تربیت بدنی» از این رشته به عمل آورده است, به شرح هدفهای کلی و قسمتهای اصلی آن میپردازد. به این شرح که «روانشناسی ورزشی دارای موضوع مخصوص به خود میباشد, این دانش به مطالعة انسان و حرکات او در جریان تمرینات بدنی, مسابقات ورزشی و فعالیتهای بازیگونه در هوای آزاد میپردازد. روانشناسی ورزشی سطوح مختلف ژنتیک, نتایج مؤثر این فعالیتها در فرد و گروه و تأثیر آن در ضعیفترین, قویترین و پراستعدادترین افراد در تمام زمینههای روانی-حرکتی و تربیت بدنی و ورزش را در نظر دارد (توماس، ریموند، روانشناسی ورزشی).
دبورآ.ست و چارلزآ.بوچر (1984) در این زمینه معتقدند: روانشناسی ورزشی عملی استکهازتکنیکهای ارزیابی شناختی و راهبردهای مداخلهای برای کمک به افراد جهت نیل به اجرای برتر استفاده میکند(وست دبورآ، بوژر، چارلز آ، مبانی تربیت بدنی و ورزش).
دکتر نمازیزاده روانشناسی ورزشی را کاربرد اصول و یافتههای روانشناسی در یادگیری مهارتهای ورزشی و رفتارهای جنبشی انسان در کلیة شئون ورزش و تربیت بدنی میداند (رحمانی نیا، فرهاد؛ مبانی روانی ـ اجتماعی در تربیت بدنی).
گولد و وینبرگ (1995) اظهار میکند که روانشناسی ورزشی یه اهمیت مطالعة رفتار افراد در ورزش و تمرین میپردازد و روانشناسان ورزشی اصول و دستورالعملهایی را که مربیان میتوانند برای کمک به بزرگسالان و خردسالان, جهت شرکت در ورزشها و سودمندی از تمرینات مورد استفاده قرار دهند, مشخص میکنند.
آنها معتقدند که روانشناسان ورزشی دو هدف مهم دارند:
1 ـ آموزش چگونگی تأثیر عوامل روانی بر عملکرد جسمانی افراد.
2ـ پی بردن به این موضوع که مشارکت در ورزشها چگویه باعث پیشرفت جنبههای روانی شخصیت, سلامتی و احساس خوب بودن میشود.
و در پایان بیان میکنند, هنگامیکه روانشناس ورزشی یا یک ورزشکار با تیم ورزشی شروع به کار میکند, او برنامهاش را در قالب یک برنامة تمرینی مهارتهای روانی طرحریزی مینماید که این برنامه به ورزشکاران کمکمیکند تا بطور همزمان مهارتهای روانی و جسمانی خود را افزایش دهند (دکتر گلد، 1995).
مهارتهای روانی:
با پیشرفت علم روانشناسی بحث مهارتهای روانی در اجرای عملکردهای ورزشی از اهمیت بسزایی برخوردار شده است و در حالیکه قبلاً به اهمیت آمادهسازی جسمانی تأکید میشدروانشناسان ورزشی, مربیان و ورزشکاران هرچه بیشتر بر آمادهسازی روانی توجه و تأکید میکنند (هالیوار، 1997).
امروزه با استفاده از مهارتهای روانی پیشرفت قابل ملاحظهای در عملکرد ورزشکاران حرفهای- المپیک و سطوح دانشگاهی به وجود آمده است (مارتنز راینر، (1987).
جک نیکلوس , لاری برد , رجی جکسون و فرانتارکنتون و بسیاری از ورزشکاران بزرگ برای بخش ذهنی و روانی د رمسابقات اهمیت بسیار بالایی قائلند و معتقدند این مسئله در تعیین نتیجه, اعتبار بالایی دارد. منظور آنها از اعتبار دادن بسیار بالا به آمادگی روانی اینست که هنگامیکه قهرمانان از نظر مهارتهای بدنی در سطح بالایی قرار میگیرند و همان سطح بالایی مسابقات آماده میشوند, احتمالاً فردی موفق میشود که از نظر روانی آمادگی داشته باشد (مارتنز ، راینر؛ 1373).
مهارتهای روانی به ورزشکاران اجازه میدهد تا در هنگام مسابقه اعتماد به نفس پیدا کند و اطلاعاتی برای او فراهم کند که باعث میشود بدن و ذهن برای اجرای بهینه آمادگی پیدا کنند و سبب بروز پیشرفت در ورزشکارمیشود(وست دبورآ، بوچز، چالزآ؛ 1374) و نهایتاً به افزایش عملکردهای ورزشی آنها,تعدیلهیجانات, افزایش تمرکز,توسعة اعتماد به نفس, بالا بردن میزان یادگیری و... منجر خواهد شد (آقا علی نژاد،حمید؛ 1376).
چندین نظریه در رابطه با تمرین مهارتهای روانی وجود دارد. یکی از آنها اینست که مهارتهای روانی فقط در ارتباط با ورزشکاران غیر حرفهای است که قاعدتاً این موضوع را مشخص خواهد کرد زیرا اگر مهارتهای روانی آموخته شود, نهایتاً اثرات بسیار مفیدی برای تمام ورزشکاران دارد.
نظریة دوم اینست که برنامة تمرین مهارتهای روانی فقط برای ورزشکاران حرفهای است که این موضوع هم قابل تأیید نمیباشد زیرا روانشناسان ورزشی برنامههایشان را در ارتباط با جوانان, ورزشکاران در حال پیشرفت و حتی افراد خاص مانند عقبماندگان ذهنی, معلولین جسمی و ناشنوایان طرحریزی میکنند.
و نهایتاً سومین نظریه اینست که مهارتهای روانی سریع آموخته میشوند. اکثر مربیان و بازیکنان فکر میکنند که این مهارتها را سریع خواهند آموخت و فقط در طی چند جلسه بازخورد مثبتی برای آنها مهیا خواهد شد, در صورتیکه تمرین این مهارتها به زمان و تمرین مناسب نیاز دارد (فولهام، آ؛ 1999).
هرچند محتوای برنامههای آمادگی روانی, در رشتههای مختلف ورزشی متفاوت است ولی بر اساس اظهارات ویلی, تمامی برنامههای آمادگی روانی دارای موضوعات مشترکی هستند که از جمله میتوان به مهارتهای کنترل توجه(تمرکز), انگیزش, توسعة اعتماد به نفس, تصویرسازی ذهنی, هدفگزینی مهارتهای خودآگاهی و عزت نفس اشاره نمود (ویلی، 1986)
گولد و وینبرگ در این زمینه معتقدند تعدادی از اجزای مهارتهای روانی که برای مربیان و ورزشکاران مفید است عبارتند از: تمرکز, اعتماد به نفس, کنترل حالات روانی, کنترل انگیزش, تصویرسازی ذهنی, هدفگزینی و خودصحبتی (دکتر گلد، 1995).
مارتنز در کتاب روانشناسی ورزشی مهارت پایه را جهت تمرینات روانی مطرح ساخته است که شامل:
1 ـ مهارتهای تصویری
2 ـ تنظیم انرژی روانی
3 ـ تنظیم فشار قوی
4 ـ مهارتهای توجه
5 ـ مهارتهای تدوین اهداف
او معتقد است این مهارتهای روانی ارتباط نزدیک و درونی با هم دارند و توسعة یک مهارت به پیشرفت مهارتهای دیگر کمک میکند که در شکل(2) نشان داده شده است.
شکل شمارة(3): ارتباطات درونی میان مهارتهای روانی (مارتنز، راینر؛ 1373)
وی در ادامه میافزاید استفاده از مهارتهای روانی مانند مهارتهای بدنی است که ابتدا باید اصول را یادگرفت و چیز دیگری را نمیتوان جایگزین این اصول کرد. سپس باید توانایی ترکیب اصول مهارتهای روانی را در شرایط مسابقات پیدا نمود (مارتنز، راینز؛ 1373).
مارتنز همچنین در مورد یادگیری مهارتهای روانی معتقد است که تمرین مربوط به مهارتهای روانی را میتوان در سه مرحله آموخته میشود:
1 ـ آموزش موردی مهارتهای روانی
2 ـ کسب مهارتهای روانی از طریق برنامة تدوین شده و با استفاده از بهترین اطلاعات قابل دسترس
3 ـ تمرین مهارتها بهگونهای که بتوان آن را در مسابقات بکار گرفت
و وی روشکسب مهارتها را بدین صورت تقسیمبندی میکند:
1 ـ خودسازمانی و نظارت بر کار خود
2 ـ خودسنجی
3 ـ خود تقویتی میباشد (مارک، اچ انشل).
مارتین در زمینة استفاده از برنامه تمرین مهارتهای روانی اظهار میدارد:
مربی زمانی که از برنامة تمرین مهارتهای روانی(PST) استفاده میکند باید مشخص کند آیا این برنامه قرار است صرفاً شانس برنده شدن تیم را بالا ببرد یا اینکه به بهتر شدن عملکرد فردی ورزشکاران کمک کند. به محض اینکه تصمیم گرفته شد باید از برنامه استفاده شود که اولین قدم عبارت خواهد بود از:
تشکیل جلسه در قبل از تمرین و معرفی کل برنامه و آشنا نمودن ورزشکاران با مفاهیم کلیدی و نهایتاً برایتعیینسطح مهارتهای فعلی و مقایسة آن با بعد از تمرین, از پرسشنامه استفاده شود (مارتنز، راینر؛ 1987).
مقدمه :
علم روانشناسی در قرن بیستم بیشتر بر هیجانات منفی نظیر افسردگی و اضطراب تمرکز یافته است تا برهیجانات مثبت مانند شادی ، بهزیستی . تعریف سلامت از نظربوم و همکاران او در سال 2001 مترادف با فقدان بیماریهای روانی و علائم بیمارگونه تلقی شده است درحالی که از دهه 1980 به بعد به سلامت از جنبه مثبت آن تاکید شده است و فردی واجد سلامت شناخته می شود که به لحاظ زیستی ـ روانی ـ اجتماعی ازشرایط معینی برخوردار باشد (37).
روانشناسی ورزش به منظوربررسی جنبه های مختلف شخصیت و ویژگیهای شرکت کننده ها درمسابقات ورزشی شکل گرفته است چرا که بسیاری از تحقیقات اولیه روانشناسی ورزش در این زمینه بوده است . روانشناسان ورزشی به دنبال پیدا کردن رابطه ای بین صفات شخصیتی و فعالیت های ورزشی بوده اند ،فیشر در سال 1984 پی برد که متجاوز از هزار مطالعه روی شخصیت ورزشکاران و عملکرد و رفتار ورزشی او انجام گرفته است.
محققان درمطالعات خود سؤالاتی را مطرح ساختند و بدنبال پاسخی برای این سؤالات بوده اند ـ آیا شخصیت ورزشکار با غیر ورزشکار متفاوت است ؟ – آیا ورزشکاران ماهر با ورزشکاران مبتدی درهمان رشته ورزشی از سطح شخصیتی متفاوتی برخوردارند ؟ ـ آیا ورزش باعث تغییر صفات شخصیتی می شود ؟ یا این که افراد به خاطر داشتن صفات شخصیتی ویژه در رشته معینی شرکت می کنند ؟ ـ آیا ورزش به عنوان یک پدیده تربیتی و اجتماعی در رشد و تکامل شخصیت تاثیر دارد ؟ ـ آیا فعالیت های ورزشی در ویژگی هایی همچون کمال گرایی ، احساس امنیت ، رفتارهای اجتماعی و ابتکاری بودن ، سازگاری اجتماعی ، رعایت و موازین اخلاقی ،خود پنداری ، افکار غیر عادی و تمایلات مردم گریزی ، مکانیزم های دفاعی ، بدبینی و سوء ظن ، تشویش ، و ترس و دلهره و گوشه گیری و فعالیت های خلاف سنن اجتماعی تاثیر دارد ؟
این سئوالات به این دلیل مطرح می شوند که ، اگرچه شخصیت افراد از اوایل زندگی شکل می گیرد ولی می تواند با تجارب بعدی تغییر یافته و اصلاح شود(38 ). ریاحی و مهابادی درسال 1372 بیان کردند از آنجا که برخوداری افراد از سلامت جسمی و روانی ، بقاء و خود شکوفایی یک جامعه را تضمین می کند لذا شناخت خصوصیات شخصیتی که افراد را به انجام فعالیتهای ورزشی و اجتماعی متمایل یا ازآن گریزان می سازد نقش مهمی در تصمیم گیری های تربیتی و بهداشتی دارد .(22)
مارک انشل در کتاب خود می نویسد بسیاری از مربیان همان رهیافت ها و فنون نظامی گری را برای انگیختن ورزشکارانشان به کار می برند که در دهه های پیش بکار می رفتند و حتی با وجود صرف ساعتهای بسیار در ایجاد مهارتهای ورزشی از آموزش مهارتهای روانی به ورزشکارانشان سرباز می زنند . ( 7 )
بنابراین طبق نظر مشهوری در سال 1380 شناخت توانایی ها و ضعف های شخصیتی ورزشکاران بسیار ضروری است و به ما کمک می کند تا برای تقویت نقاط قوت و رفع نقاط ضعف شخصیتی برنامه ریزی کنیم (22).
یکی از این ویژگی های شخصیتی ابراز وجود یا رفتار قاطعانه است که شامل مهارت های کلامی و غیرکلامی مفید و موثر در روابط بین فردی و اجتماعی است و از اهداف آن سلامت روانی ، جسمی و روابطی در بین افراد می باشد ، ما روش فعالی را برای افزایش میزان ابراز وجود در افراد معرفی می کنیم تا بتوانند در محیط طبیعی زندگی بطور مستقل عمل کرده و از آن استفاده کنند .
1- بیان مسئله
ابراز وجود یا قاطعیت به عنوان روشی جهت رفع مشکلات ارتباطی افراد و رفع اضطراب هایی که از روابط متقابل اجتماعی ناشی می شود در مسیر تکامل شخصیتی افراد تاثیر مستقیم و فراوان دارد هیچکس را نمی توان یافت که کاملا رشد کرده و یا احساس کند که فردی کامل است مگر آن که در یک ارتباط انسانی قرار گیرد (33) . فقیرپور در سال 1377 می گوید افرادی که به علت عدم مهارت های ارتباطی مهم بین فردی و اجتماعی نمی توانند احساسات و خواسته های خویش را بیان کنند و یا از عهده تقاضاهای نا معقول دیگران برنمی آیند غالبا از طرف افراد دیگر تحت سلطه قرار می گیرند ، عزت نفس را از دست داده و احساس می کنند کنترلی بر وقایع زندگی خویش ندارند درنتیجه از رویارویی با مسائل مختلف زندگی اجتناب می کنند ، خوشنودی و احساس رضایتمندی انسان در زندگی تاحدودی به ارضاء نیازهایی وابسته است که محصول ارتباط با دیگران هستند، مانند دوستی – احترام – پیشرفت – اعتماد و عزت نفس … (28) .
از نظرسالتر در سال 1987 ، آنچه در ابراز وجود باید مورد توجه قرارگیرد عبارت است از: تاکید بربیان احساسات ، ابرازعقیده مخالف ، قبول تمجید ازطرف دیگران ، استفاده ازضمیر من و حاضر جواب بودن بدون درنظرگرفتن شرایط و موقعیت اجتماعی.
لازاروس در سال 1971 شروع گفتگو ، ادامه دادن و خاتمه دادن به کلام ، رد تقاضاهایی که فرد قادریا مایل به انجام آنها نیست ، قدرت نه گفتن ، حق تغییر عقیده دادن ، مورد احترام بودن و به دیگران احترام گذاشتن ، احساس عزت نفس و خود ارزشمندی در فردرا رفتار قاطعانه می داند.(1) انسان فطرتا” به هنگام بحران یا کشمکش ، به تعارض متوسل می شود و یا برای رهایی درجستجوی راه گریز است اگرچه این غریزه برای نیاکان ما مفید بوده است اما درعصرکنونی به طور مطمئن چندان کاری از آن ساخته نیست زیرا اگر بخواهیم با توسل به غریزه ی ستیزه جویی و به قیمت زیرپا نهادن حقوق دیگران برنده شویم روابطی آکنده ازخصومت ، خشم ، و انزجار درانتظارمان هست ، اگرهم به غریزه ی گریز اتکا کنیم و با رفتاری انفعالی و کورکورانه به اطاعت دیگران گردن نهیم نتیجه آن خواهد شد که یا هردو دراین بازی بازنده ایم یا به دیگران اجازه داده ایم تا با نادیده انگاشتن حقوق ما برنده شوند .
در اینجا است که رفتارهای پرخاشگرانه – منفعلانه – پرخاشگری منفعلانه ، به عنوان سه راه ناسالم ارتباطی اثرات روانی ، جسمی ، اجتماعی خود را ، بجا خواهندگذاشت . (33)
چنین افرادی بدلیل ناتوانی در برقراری ارتباط سالم یا بی اطلاعی از آن به چنین رفتارهایی روی می آورند
بیتسون در سال 1972 در این رابطه می گوید شناخت ارتباط سالم می تواند گامی موثر درجهت نیل به سلامت جسمی و روحی افراد باشد ، اهمیت ارتباط سالم بین افراد به اندازه ای است که با اهمیت دادن به آن می توان خود افراد را سالم کرد ، افراد فاقد ابراز وجود فکر می کنند که دیگران آنها را به حساب نمی آورند درحالی که بیان باز امیال می تواند موجب شود که فرد نقشی را بدست آورد که بر پایه آن دیگران او را به حساب آورند .(33)
تمایز تربیت بدنی ازدیگرنظامهای تربیتی درچند ویژگی است که یکی از آنها نقش تربیت بدنی در ابراز و اثبات وجود است (7) .
ورزش می تواند با تغییر دید و نگرش خود فرد شرایطی فراهم کند تا محدودیت های اجتماعی نتواند مانعی برای پذیرش و بکارگیری ابراز وجود باشد . ژانوف – بولمن در سال 1989 و مایرز در 1993 می گویند وقتی فرد شایسته و خوب رفتارکرد در موقعیت هایی که قبلا شکست خورده موفقیت هایی را کسب کرده ، احساس شادکامی وسلامت روانی می کند ، افراد شاد ازعزت نفس و احترام به خود بالایی برخوردارند این افراد به اخلاقیات توجه بسیار دارند و عقلانی رفتار می کنند و به نظر دومونت و لارسن در سال 1989 این افراد احساس کنترل شخصی بیشتری را درخود احساس می کنند و با اندیشیدن به توانایی ها با استرس مقابله بیشتری می کند و از نظر دینر و همکاران او در سال 1992 برونگرا هستند و در ارتباط و همکاری با دیگران توانمند ، چه درتنهایی و چه درحضور دیگران احساس شادی می کنند و با زندگی در نواحی شهری یا روستایی و از اشتغال در مشاغل گوناگون انفرادی و اجتماعی به یک اندازه لذت می برند (37).
گرین و دوراستون درسال 2004 به این نتیجه رسیدند که تماس های اجتماعی اغلب یکی از مهمترین دلایل شرکت افراد در ورزش بوده است ، هرچه شبکه روابط بین فردی فراگیرتر باشد تعداد افراد منزوی وپرخاشگر در یک جامعه کمتر خواهد بود.عامل موثر در شرکت مادام العمرافراد در ورزش تمرکز بر تغییر انگیزش و رفتار بسوی رضایتمندی ولذت از طریق تکامل مهارت های ارتباطی افراد است (73).
محیط ورزشی نه تنها امکان تعامل کلامی را عرضه می کند بلکه ارتباط غیرکلامی نیز اغلب در آن بوجود می آید و از این طریق احساس تعامل و همبستگی ایجاد می شود ، خود جامعه شناسی ورزشی نیز مدعی است که فعالیتهای بدنی حوزه ای است که افراد درآن به دلیل توانمندی ها و نه کمبودهایشان شناخته و معرفی می شوند و بدین ترتیب بین آنها پیوستگی حسنه ای ایجاد می شود و مفهوم اجتماعی – تعاملی ورزش به دوجهت اهمیت می یابد 1- به جهت بوجود آمدن فرصتهای جالب برای آشنایی و ملاقات با افراد دیگر و 2- بوجود آوردن امکان فرایند یادگیری و اجتماعی ورزشی است . (24)
موضوع ابرازوجود از دیرباز مورد توجه روانشناسان بوده است و آنها از تکنیک های مختلفی برای افزایش میزان ابراز وجود در افراد و رفع اختلالات شخصیتی چون افسردگی ، پرخاشگری ، اضطراب ، سازشگری ، مصامحه گری … استفاده کرده اند و لزوم ادامه تحقیقات برای مقایسه راه های مختلف و یافتن سایر روش های بهبود ابراز وجود ازطرف آنها مورد تاکید قرار گرفته است . با توجه به تشابه زیاد بین اهداف ابراز وجود و معیارهای قابل تحقق در ورزش ،این تحقیق در پی آن است که با پیدا کردن رابطه بین ورزش و ابراز وجود و مقایسه آن در دوگروه از دانشجویان دخترورزشکار و غیرورزشکار ، ورزش را به عنوان یکی از ابزارها و تکنیک های مفید برای افزایش میزان ابراز وجود در افراد معرفی کند و از این راه سالم ارتباطی به منظور رفع مشکلات افراد پرخاشگر ، منفعل و پرخاشگری منفعلانه در ارتباطات بین فردی و اجتماعی استفاده نمود .
ازآنجایی که رفتارهای مربوط به ابراز وجود باید درمحیط های طبیعی خودشان پرورش یابند ، بهترین شیوه برای تمرین آن در فضایی مناسب و در جمع افرادی است که قدرت و اختیار و علم مورد نظر را داشته باشند و درصورت پا از حد فراتر گذاشتن ، به فرد هشدار دهند (33)
آیا ورزش می تواند چنین محیطی را فراهم سازد ؟
ضرورت و اهمیت تحقیق
هدف از آموزش ابراز وجود، افزایش گنجینه ی ذهنی وعملی رفتارهای شایسته در افراد است بطوری که آنها را دربرخورد با مسائل مختلف و موقعیت های متعدد زندگی و همچنین ارتباط مؤثر با محیط یاری دهد ، احساس خشنودی و رضایت از نتیجه کار را افزایش داده و با تمهیداتی که فراهم می آورد احتمال اخذ تقویت از محیط های اجتماعی را برای آنها افزایش دهد .
علی رغم بکارگیری تکنیک های متعدد در آموزش ابراز وجود هدف کلی روانشناسان معطوف بر بهبود روابط اجتماعی ، احقاق حقوق و نهایتا افزایش سلامت روانی و رضایت مندی شخص می باشد.(33)
فقیر پور در سال 1377 عدم قاطعیت را یک مشکل بین فردی دانست که در موقعیت های اجتماعی و تعامل های شغلی ، خانوادگی و جمعی بروز پیدا می کند و منجر به مشکلات و اختلالات روانی مانند پرخاشگری ، افسردگی ، حقارت و ….. می گردد.
دانش آموزی که نتواند سؤالی را که درنظرش کم اهمیت جلوه می کند از معلم بپرسد ممکن است هرگز نتواند به تقویتی که از طرف معلم در زمینه طرح سؤالات جالب ارائه می شود ، دست یابد و یا فردی که نمی تواند تقاضاهای شغلی خود را به مافوقش بگوید ممکن است زندگی را بدون توفیقات شغلی سپری کند ، زن و شوهری که نتوانند مستقیم و صادقانه مشکلات را با یکدیگر در میان بگذارند در امورخانه مسامحه و وقت گذرانی نموده ، افسرده و پرخاشگرشده و یا رنجش خود را به فرزندان منتقل می کنند (28). نصیری در سال 1375 می گوید بیشتر موارد خودکشی بین کسانی روی می دهد که به دلیل پایین بودن عزت نفس قادر به ابرازوجود و بیان مشکلات و عواطف خود به طور منطقی نبوده اند (4) . قرایی مقدم در سال 1384 می گوید: دانشجویان حساسیتشان نسبت به مسائل جامعه بالاتر است در نتیجه امکان دچارشدن آنها به تعارض ، سرخوردگی ، بدبینی ، گریز و نابهنجاری هایی همچون خودکشی و اعتیاد و ….. نیز بیشتر خواهد بود (11) .
آسیب پذیری دوره نوجوانی و جوانی باعث می شود که تعدادی از افراد این گروه سنی تحت تاثیر شرایط نامساعد خانوادگی و اجتماعی و عناصر مربوط به آنها به صور مختلف در مسیر روابط ناسالم قرارگیرند. داشتن خصلت جوانمردی و مقابله دربرابر تجاورگری ها و بی عدالتی ها ازویژگی های دوران جوانی است که انحطاط اخلاقی وفرهنگی می تواند آنرا به خشونت و لاابالی گری بکشاند . درصورتی که فعالیت ورزشی ، بخصوص در بعد حرفه ای برای ورزشکاران وجهه اجتماعی کسب می کند و احساس لیاقت و شایستگی و برتری را در آنان افزایش داده و افکارو ذهنیاتشان در زمینه های مثبت و مساعد سیر می کند درنتیجه با تصمیم گیری های صحیح و منطقی می توانند در جنبه های مثبت ابراز وجود کنند (19).
از نظر دیوید و همکاران او در سال 2004 ورزش می تواند علاوه بر سلامتی شخصی منجربه افزایش احساس شایستگی ،احترام به خود ، اعتماد به نفس ، قاطعیت و کاهش رفتارهای اجتنابی و ترس اجتماعی گردد (51). از دیدگاه نسپور در سال 2005 ورزش با آموزش ابراز وجود و مهارت های ارتباطی ،مهارت تصمیم گیری و قدرت نه گفتن ، جزو برنامه های پیچیده و منظم پیشگیری و درمان اعتیاد قرارمی گیرد (66).
نیوفلد و همکاران او به این نتیجه رسیدند که به منظور هدایت تمایلات جنسی قبل از ازدواج ، آموزش سلامتی جنسی ، باید شامل توسعه مهارت های ارتباطی ، مهارت های تصمیم گیری و توانایی نه گفتن باشد ( 67)
به نظر ریوا و دیگران در سال 1983 و فاوزی و همکاران او در سال 2001 و او یکی دیگراز کاربردهای ورزش و قاطعیت در درمان افراد مبتلا به چاقی و فشار خون می باشد که درمان های پزشکی و روانکاوی درآنها بایستی به صورت توامان صورت بگیرد وهیچ کدام به تنهایی مؤثرنیستند چرا که هرچه این بیماران اجتماعی ترو از لحاظ فیزیکی فعال تر باشند بهتر می توانند درتغییر عادتهای مخرب ذهنی و تغذیه ای خود موفق باشند .(70)(54).
دانشجویان همانند سایر اقشار جامعه دچار نقص در روابط اجتماعی و رفتارهای قاطعانه می باشند ولی ازآنجا که در مجموع نیاز به روابط بیشتری در آینده خواهند داشت نیاز آنها به مهارتهای ارتباطی بیشترخواهد بود بخصوص اگر در محیط هایی پرورش یافته باشند که فرصت یادگیری مهارت های اجتماعی وجود نداشته باشد.
دختران به گونه ای اجتماعی شده اند که بیشتر هماهنگ و فروتن باشند بنابرین آنها کمتر احساس می کنند که ابراز وجود کنند لذا فواید شرکت در فعالیت های اجتماعی مانند ورزش اهمیت بیشتری برای دختران دارد (76).
امروزه داشتن مهارت های اجتماعی و ارتباطی شرط لازم برای موفقیت شغلی و تحصیلی است و دیدگاه هایی چون پراگماتیسم باعث تشویق افراد برای احساس رضایتمندی و کسب حداکثر منافع گردیده است لذا روش های برخورد موفقیت آمیز با محیط و همنوعان زمینه تحقیقات بسیاری را به خود اختصاص می دهد ،اخیرا نهضت آزادی خواهی زنان وسایر نهضت های روابط اجتماعی برروند آموزش ابراز وجود تاثیر عمده گذاشته اند و از طرفی فقر فرهنگی ، اقتصادی ، اعتقادی باعث برخوردهای نادرست بصورت روابط سلطه جویانه و سلطه پذیر گشته و عامل مهمی در بسیاری از مشکلات جامعه از قبیل فحشاء ، انحرافات ، خودکشی ، و بیماری های روانی … شناخته شده است (21).
سه عامل افزایش افراد فاقد ابرازوجوددر ایران : 1- فاصله طبقاتی 2- عدم وجود امکانات خود مطرح نشدن 3- باورهای ذهنی غلط مردم از نظر گروه محققین در سال 1368 اعلام شد(30) . ما در این تحقیق شواهدی را ارائه خواهیم داد که ورزش در کمرنگ کردن فاصله طبقاتی و فراهم کردن امکانات در بروز استعدادها موثر بوده است و با این پژوهش دریچه ای در جهت تغییر افکار، نسبت به رفتارهای قاطعانه و معقول و موجه کردن آن خواهیم گشود .
ورزش می تواند از طریق بهبود روابط بین فردی و اجتماعی در کسب موقعیت در آینده تحصیلی و شغلی درجوانان مؤثر واقع شود و می توان برای گسترش فرهنگ قاطعیت و روابط مناسب در جامعه و ساماندهی باورهای ذهنی مردم و جامعه نسبت به ابرازوجود ، از طریق قشر آینده ساز اقدام کرد ،چراکه رقابت های ورزشی فرصت یگانه ای است که امکان مشارکت ورزشکاران را فارغ از جایگاه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و بدور از تبعیضات نژادی و دینی ، قومی ، جنسیتی و تفاوت های سنی فراهم می آورد (40) . هموار کردن راه پژوهش های تجربی در زمینه بهبود روابط فردی واجتماعی با ملاک قرار دادن رفتارهای قاطعانه از اهداف بلند مدت این پژوهش می باشد .
هدف های پژوهش
الف ) هدف کلی :
مقایسه ی میزان ابرازوجود ( قاطعیت ) بین دانشجویان دخترورزشکار و غیرورزشکار دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد (سال 1384) می باشد .
ب ) هدف های ویژه :
1ـ مقایسه ی میزان ابراز وجود (قاطعیت ) بین دانشجویان دختر ورزشکار و غیر ورزشکار دانشگاه آزاد اسلامی – واحد مشهد
2ـ مقایسه ی امتناع از درخواست بین دانشجویان دختر ورزشکار و غیر ورزشکار دانشگاه آزاد اسلامی – واحد مشهد
3ـ مقایسه ی بیان و ابراز محدودیت های شخصی بین دانشجویان دختر ورزشکار و غیر ورزشکار دانشگاه آزاد اسلامی – واحد مشهد
4ـ مقایسه ی شروع برقراری روابط اجتماعی بین دانشجویان دختر ورزشکار و غیر ورزشکار دانشگاه آزاد اسلامی – واحد مشهد
5ـ مقایسه ی ابراز احساسات مثبت بین دانشجویان دختر ورزشکار و غیر ورزشکار دانشگاه آزاد اسلامی – واحد مشهد
6ـ مقایسه ی انتقاد کردن بین دانشجویان دختر ورزشکار و غیر ورزشکاردانشگاه آزاد اسلامی – واحد مشهد
7ـ مقایسه ی اختلاف عقیده داشتن با دیگران بین دانشجویان دختر ورزشکار و غیر ورزشکار دانشگاه آزاد اسلامی – واحد مشهد
8ـ مقایسه ی ابراز وجود در موقعیت های خدماتی بین دانشجویان دختر ورزشکار و غیرورزشکار دانشگاه آزاد اسلامی – واحد مشهد
9ـ مقایسه ی میزان ابراز وجود در دانشجویان دختر متاهل و مجرد
10-مقایسه ی میزان ابراز وجود در دانشجویان دختر با توجه به ترتیب تولد
11- مقایسه ی میزان ابراز وجود در رشته ها
مقدمه
مبنا و محور بنیادین نظریه های سیاسی شهید آیت اللّه سید محمدباقر صدر «ره» را «نگرش و جهان بینی توحیدی» و «ربّانی بودن نظام هستی» شکل می دهد.2 اگر این موضوع صحیح باشد که: «هر کس آن چنان عمل می کند که جهان را می بیند; یعنی تصوری که از هستی در ذهن ما نقش بسته است، در عمل، عقیده و رفتار اجتماعی ما تأثیر مستقیم دارد ….»3 آن گاه نظریه های سیاسی اندیشمندان و متفکران عالم سیاست نیز بر مبنای جهان بینی و نوع نگرش آن ها از وجود شکل می گیرد. البته در این جا نمی توان نقش مقتضیات زمانی، تأثیرات اندیشه ها و اندیشمندان دیگر را انکار نمود. امّا آن چه در این میان از اهمیت اساسی تری برخوردار است همان معرفت شناسی، جهان نگری و انسان نگری است و به قول سارتر: «هر کس آن چنان زندگی می کند که جهان را می شناسد.»4
بر اساس نگرش و بینش توحیدی، جهان نه مجموعه ای از عناصر، نیروها و قوانین کور که سازمانی از نیروها، مقررات و قوانین «سنن»، عناصر و اجزایی مرتبط، منظم، هم آهنگ، هدف دار و با معنا است و بر این اساس «انسان» نیز موجودی معنادار، با هدف و مسئولیت مجسم می گردد. در چنین بینشی توحید به ژانوسی دو چهره می ماند که ربوبیت بیانگر یک چهره اش و عبودیت نشان دهنده دیگر چهره اش می باشد; به عبارت دیگر، توحید یک رابطه فراگیر و حیاتی است میان ربّ و تدبیرگر وجود و مربوب یا نظام هستی. بدین معنا مبنای جهان را ربّانی بودن و عبودیت تشکیل می دهد. جهان در مدار توحید و ربانیت قرار دارد.
بنابراین جهان مبتنی بر ربوبیت و عبودیت که از علم و حکمت مطلقه الهی نشأت گرفته است و تحت تدبیر ازلی و لاینقطع او قرار دارد، عبث و بیهوده نیست و انسان نیز ـ به عنوان بخشی از هستی و بلکه سر آمد آن ـ موجودی رها، عبث و بی هدف نیست:
«افحسبتم انّما خلقناکم عبثا و انّکم الینا لاترجعون;5
آیا می پندارید که همانا شما را بیهوده آفریده ایم و شما را به سوی ما بازگشتی نیست.»
وجود رابطه اقتداری رب ـ عبد یا ربوبیت ـ عبودیت، بیانگر اصل اساسی «حاکمیت مطلقه» خداوند بر جهان و انسان است.
جهان، هدف دار و با معنا بر اساس قوانین و سنت هایی اداره می شود که از آن ها تحت عنوان «سنن الهی» یاد می گردد. بر این اساس، دومین اصل بنیادین در اندیشه سیاسی صدر، وجود سنت های الهی حاکم بر جهان هستی است.
هم چنین خداوند بر مبنای حکمت خود انسان را آفرید و او را به دلیل دارا بودن گوهر عقل و نیروی تعقل و تدبر، کرامت و فضیلتی ذاتی و فطری بخشید.
این برتری و کرامت ذاتی و تکوینی نوع انسان حاصل وجود عقل، اندیشه، درک، تعقل و شعور ذدر اوست:
«ای برادر تو همه اندیشه ای مابقی خود استخوان و ریشه ای.»6
این جاست که در این نگرش نقش عظیم و سازنده توحید آشکار می گردد و آن ارائه بهترین نگرش ها نسبت به وجود است. نگرشی جامع و مانع. نگرشی مبتنی بر هدف و سازنده. نگرشی که راه، هدف و جهت حرکت انسان و جامعه را مشخص می کند:
«نقش توحید در این است که «دید فکری» و «ایدئولوژی روشنی» به ما می دهد. توحید همه آرمان ها و هدف های انسان را یک جا در یک ایده آل برتر یگانه، یعنی خداوند سبحان جمع می کند.»7
از سوی دیگر آدمی به اعتبار «عقل» و «نیروی تعقل» و «اندیشه» و قدرت «تشخیص» و «استنباط» در طی طریق و اداره امور زندگانی خود، از «آزادی» و «اختیار» برخوردار است و هیچ کس بر او سلطه و نفوذ ندارد. آزادی انسان چونان عقل و خردش ذاتی و تکوینی است نه اکتسابی و تصنعی. بر این مبنا قوانین و سنن الهی نیز آن گاه که با سرنوشت بشر پیوند و ارتباط می یابند، جنبه بشری به خود می گیرند و لذا توسط انسان قابل بررسی، شناسایی و کشف بوده و از زیر دست انسان می گذرند. بنابراین تعارضی با عقل یا آزادی او ندارند.
حاکمیت انسان
بر مبنای آن چه گذشت از نگرش توحیدی سیاست، سه اصل اساسی نشأت می گیرد:
1» اصل حاکمیت مطلقه خدا بر وجود;
2» اصل در وجود سنن الهی حاکم بر جهان;
3» اصل آزادی و اختیار انسان.
از دیدگاه صدر«ره»، حاکمیت و ولایت مطلق بر جهان و انسان، اصالتا و حقیقتا از آن خدای متعال است:
«لا سیّد و لا مالک و لا اله للکون و للحیاة الاّ اللّه سبحانه و تعالی….»8
و خداوند بر اساس حاکمیت مطلقه خویش وسنن تکوینی حاکم بر وجود، انسان عاقل مختار را به دلیل توانایی تشخیص و استنباط و نیروی اخذ تصمیم و اراده بر سرنوشت خود حاکم کرده است; یعنی اساس خلقت انسان را ـ نسبت به موجودات دیگر ـ به گونه ای طرح ریزی نموده که «توانایی و استعداد» اداره جامعه خود را داشته باشد. این توانایی، استعداد و علایق ذاتی و بالقوه بشری، آدمیان را واجد حقّی می سازد که «حق حاکمیت» یا «حق ولایت» نام دارد; به عبارت دیگر، همان گونه که غرایز و استعدادهای ذاتی انسان او را واجد «حقوق ذاتی»9 نظیر «حیات»10، «آزادی»11 و «مالکیت خصوصی»12 می سازند.13 ویژگی های فطری و استعدادهای ذاتی به او حق تعیین سرنوشت خویش را نیز می دهد.
شهید صدر از این حاکمیت یا ولایت اعطایی خداوند به بشر به صورت جعل تکوینی تحت عناوین «خلافة العام»، «خلافة الانسان»، «استخلاف»، «استئمام» و «استئمان» یاد می کند که مبنای ایجاد دولت14و نظام سیاسی و تشکیل حکومت می باشد.
«… از همین رو مسئله خلافت انسان، از دیدگاه قرآن، در حقیقت شالوده حکومت انسان بر هستی است… وعلی هذا الاساس تقوم نظریة حکم الناس لانفسهم….»15
از دیدگاه صدر، چنین حاکمیتی به صورت تکوینی و فطری از جانب خدا و مدیر و مدبر هستی بر بشر عرضه شده است. بنابراین جعل و عرضه خلافت عمومی بر بشر جنبه تکوینی دارد نه اکتسابی یا تشریعی. از سوی دیگر، انسان نیز به دلیل این که ذاتا زمینه و شرایط لازم را برای تحقق این حاکمیت داشت، تکوینا و فطرتا ـ به صورت طبیعی و ذاتی ـ مسئولیت آن را بر دوش گرفت. بر این اساس خلافت عمومی انسان از بعد بشری «امانتی عمومی» است.
در واقع می توان خلافت عمومی انسان را دارای دو چهره دانست که چهره الهی آن «استخلاف» یا «استئمام» که همان عرضه یا جعل تکوینی و فطری است و چهره انسانی آن «استئمان» یا «امانت عمومی» که همان پذیرش بشر است که ذاتی اوست. بنابراین، عرضه و پذیرش خلافت عمومی انسان هر دو، جنبه تکوینی دارند. با توجه به نقش بنیادین این نظریه در شکل گیری دولت و نیز ایجاد تشکیلات حکومتی در این نوشتار به بررسی مفهوم و ماهیت خلافت انسان و مبانی و نتایج پذیرش آن می پردازیم.
1. مفهوم و ماهیت خلافت انسان
شهید صدر برای بیان منظور خود در تبیین این نظریه از مفاهیم و اصطلاحاتی چون «خلافة الانسان «جانشینی انسان» یا خلافة العام«جانشینی عمومی»، استخلاف «جانشین دادن»، استئمام«امامت دادن» و استئمان «امانت دادن» استفاده می کند. که در این جا هر یک را جداگانه بررسی می کنیم.
1ـ 1ـ «خلافة الانسان» و «خلافة العام»
برای آشنایی با مفاهیم «خلافة الانسان» و «خلافة العام» ابتدا باید به بررسی واژه «خلافت» در زبان عربی پرداخت:
الف ـ خلافت:
این واژه در قرآن نیامده است ولی برخی از مشتقاتش نظیر: «خلیفه» «دو مرتبه»، «خلائف» «چهار مرتبه»، خلفا «سه مرتبه»، خلف و … در کتاب خدا ذکر شده است. در زبان عربی خلافت به معنای «جانشینی» و «نیابت» و به اصطلاح امروز «قائم مقامی» آمده است و «خلف یخلف: جانشین شد، جای [کسی یا چیزی] را گرفت» و «خلیفه: جانشین، نایب، قائم مقام و … می باشد». برای نمونه راغب اصفهانی در کتاب مفردات خود می نویسد:
«و الخلافة: النیابة عن الغیر اما لغیبة المنوب عنه و اما لموته و اما لعجزه و اما لتشریف المستخلف و علی هذا الوجه الاخیر استخلف الله اولیاءه فی الارض;16
خلافت عبارت است از نیابت و جانشینی دیگری در یکی از این موارد:
ـ جانشینی به علت غیبت دیگری «جانشین کننده»،
ـ جانشینی به علت مرگ دیگری «جانشین کننده»،
ـ جانشینی و نیابت به علت عجز و ناتوانی دیگری «جانشین کننده»،
ـ جانشینی به خاطر ترفیع و بزرگداشت جانشین و رساندن او به شرافت و کمال.
و بر اساس مورد چهارم است که خداوند اولیای خودش را در زمین خلافت داده است.»
ب ـ خلافة الانسان:
هنگامی که واژه خلافت که به مفهوم جانشینی است به اسمی اضافه می گردد به معنای جانشینی و قائم مقامی همان اسم است به نیابت از جانشین کننده. بنابراین در این جا منظور از خلافة الانسان جانشینی انسان در زمین به نیابت از خداست. به علاوه «ال» «الف و لام» در «الانسان» را می توان دارای یکی از معانی ذیل دانست:
1 ـ برای استغراق افراد جنس باشد; در این صورت به معنای کلّ و بیانگر شمول، فراگیری و کلیت است یعنی «خلافت تمام افراد بشر» یا «جانشینی تمام انسان ها» به نیابت از پروردگار جهانیان.
2 ـ برای بیان نوع و جنس باشد; در این صورت به معنای نوع انسان و بازهم بیانگر «جانشینی برای نوع بشر» به نیابت از خداوند عالمیان است. و در هر دو حال معنای آن، این است که «انسان نوعا» و یا «تمام انسان ها» ـ به صورت بالقوه ـ خلیفه و جانشین خدا در زمین هستند و لذا «خلافة الانسان» به مفهوم جانشینی و نیابت نوع انسان و یا کل آدمیان است. و این موضوع بیانگر جعل تکوینی خلافت برای نوع بشر در تمام ابعاد زندگانی خود در کره زمین می باشد.
ج ـ خلافة العام:
منظور از خلافة العام، جانشینی عمومی انسان بر روی زمین است. این واژ ه را می توان معادل جانشینی عموم نوع بشر دانست زیرا «العام» یا صفت خلافت است که منظور خلافت عمومی است و یا مضاف الیه می باشد که در آن صورت به معنای عموم افراد بشر و در واقع نوع بشر است. شهید صدر آن را مترادف با «خلافة الانسان» می گیرد. به همین جهت ما نیز در ترجمه این دو اصطلاح، عبارت «خلافت عمومی انسان» را برگزیده ایم.
بنابراین «خلافت انسان» یا «خلافت عمومی» یعنی جانشینی انسان ها یا مردم در زمین به نیابت از پروردگار عالم. علت این جانشینی نیز غیبت، مرگ، عجز و ناتوانی جانشین کننده نیست بلکه به خاطر ترفیع، بزرگداشت، کرامت و رساندن انسان به کمالات شایسته اجتماعی و فردی می باشد و علت آن نیز این است که انسان به دلیل دارا بودن «عقل»، آزادی، اراده، کمال طلبی و … چنین شایستگی را داشته است:
«و لقد کرمنا بنی آدم… و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا.»
علامه شهید سید محمّدباقر صدر از خلافت انسان چنین تعبیری دارد:
«خداوند سبحان انسان را به خلافت خود بر روی زمین مشرف ساخت. پس انسان از این نظر که خلیفه خدا در زمین است از سایر موجودات جهان متمایز می باشد.»17
شهیدصدر در ادامه می افزاید:
«بر اثر این خلافت است که انسان شایستگی آن را یافت که فرشتگان بر او سجده کنند و همه نیروهای ظاهری و پنهانی جهان از او پیروی نمایند.»18
1 ـ 2ـ استخلاف
این واژه نیز مصدر باب استفعال و از ریشه «خلافت» می باشد و به مفهوم جانشین کردن، به خلافت فراخواندن، نیابت دادن و … آمده است:
«استخلف فلانا»: جعله خلیفة له و فلانا «من فلان: جعله مکانا»19 «استخلف فلانا او را جانشین و قائم مقام خود قرار داد، و استخلف فلانا من فلان: او دیگری را جانشین خود ساخت». شهید صدر در تحلیل عناصر جامعه یکی از این عناصر را «استخلاف» می داند. وی با استناد به آیه:
«و اذ قال ربک للملائکة انی جاعل فی الارض خلیفة …»20
می نویسد:
«وقتی این آیه را مورد مطالعه قرار می دهیم، ملاحظه می شود خداوند تعالی فرشتگان را آگاه می سازد که بنیاد جامعه ای را روی زمین پی افکنده است، می خواهیم بدانیم با توجه به این عبارت قرآنی عناصر این جامعه کدام است، از تعبیر قرآن می توان سه عنصر اصلی استخراج نمود. این عناصر عبارت اند از:
1 ـ انسان; «الانسان»،
2 ـ زمین یا به طور کلی طبیعت; «الارض او الطبیعة علی وجه عام …»،
3 ـ پیوند معنوی که انسان را با زمین و با طبیعت از یک سو و انسان را با انسان های دیگر، به عنوان برادر از دیگر سوی مرتبط می سازد. این پیوند معنوی را قرآن «استخلاف» می نامد.»21
بنابراین بر اساس برداشت شهیدصدر جامعه زمینی از سه عنصر: «زمین»، «انسان» و «استخلاف» به وجود می آید. رابطه استخلاف نیز به سه صورت قابل تجلی است; رابطه انسان با انسان «خودش»، انسان با دیگران «جامعه» و انسان با طبیعت:
انسان انسان با خود
جامعه زمینی رابطه و پیوند انسان با دیگران = استخلاف
زمین انسان با طبیعت
این رابطه بیانگر این است که انسان در برابر سه سرنوشت مسئول و امانت دار است: «سرنوشت خویش، سرنوشت اجتماع و سرنوشت طبیعت». به علاوه هر چند استخلاف پیوندی است اجتماعی اما یک سر آن در بیرون از این جامعه قرار دارد، زیرا عاملی خارج از اجتماعی که به وجود آمده، بنیان آن را گذاشته است و او یکی از بنیادهای اساسی این پیوند اجتماعی است. لذا این پیوند دارای چهار جنبه یا چهار رکن است و از این چهار رکن، رکن بیرونی از همه مهم تر می باشد، زیرا مبنا و اساس «استخلاف» اوست. طبیعتا پیوند استخلاف به گونه ای است که در برگیرنده این رکن خارجی نیز می باشد. به بیان شهیدصدر بر این اساس عناصر یا ارکان «استخلاف» عبارت اند از:
1 ـ مستخلف ـ که خداوند سبحان است «خلیفه گرداننده»،
2 ـ مستخلف ـ که انسان های روی زمین هستند «خلیفه شده»،
4و3 ـ مستخلف علیه ـ «آن چه خلافت بر آن صورت گرفته است»، که شامل انسان، جامعه و زمین «طبیعت» می باشد. پیوند چهار بعدی استخلاف را می توانیم به شکل هرمی نشان دهیم:
مستخلف«خدا»
مستخلف علیه«جامعه» مستخلف علیه«طبیعت»
شهید صدر بعد از بیان عناصر چهارگانه «استخلاف» می نویسد:
«… نقش انسان در برخورد با زندگی اش نقش استخلاف و استئمام است یعنی خداوند انسان را در زمین جانشین خود ساخته و به او مقام امامت بخشیده است. «در این جامعه زمینی» رابطه انسان با طبیعت رابطه مالک و مملوک نیست، بلکه رابطه «امین» با مورد امانت است. و رابطه انسان با برادرش «انسان دیگر» در هر پایگاه اجتماعی، رابطه دو همکار در انجام وظیفه خلافت الهی است. نه اینکه رابطه حاکم و محکوم، مالک و مملوک یا خدایی و بندگی باشد.»22
به زعم شهید صدر اگر بعد یا رکن چهارم این پیوند اجتماعی «استخلاف» یعنی «اللّه» را برداریم تمام پیوند دگرگون می گردد و ساختمان حیات اجتماعی به صورتی دیگر در می آید. «حاکمیت و مالکیت به رنگ های گوناگون پدید می آید، حاکمیت انسان نسبت به انسان دیگر به صورت هایی در می آید که تاریخ ـ بعد از نادیده گرفتن بعد چهارم ـ گرفتار انواع و اقسام آن شده است….»23
بنابراین آن چه محتوای روابط اجتماعی را تغییر می دهد بودن یا نبودن «مستخلف» در ارکان تشکیل دهنده آن است.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 30 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
مقدمه
از آنجائی که در کشورهای صنعتی و پیشرفته به علت ازدیاد جمعیت، مسافرتهای پی در پی و پیدایش مراکز تفریحی ناسالم و عدم پایبندی به مسائل اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی و مذهبی و از سوی دیگر اضافه شدن مسائل اقتصادی و نیز اعتیاد، بیماریهای آمیزشی ازجمله ایدز شیوع پیدا نموده است و به علت وجود رادیو، تلوزیون، نوارهای ویدئوئی، ماهواره و اینرتنت فرهنگ های غلط این جوانع به کشورهای در حال توسعه رسوخ یافته و جوانان و افراد ضعیف النفس را تحت تاثیر قرار داده، به طوری که امروزه در اکثر کشورها بیماریهای فوق منجمله ایدز در حال شیوع می باشد. مشکل خاصی که در بیماری ایدز وجود دارد ابتلا بیشتر آن، در بین جوانان بوده که زمان فعالیت جسمی و نیز جنسی است، لذا شرکاء جنسی، همسر و نیز نسل بعدی نیز می توانند آلوده شوند لذا هزینه گزاف از نظر آزمایشات پی گیر و درمان دربر خواهد داشت که به وضعیت اقتصادی و سرمایه های آن مملکت نیز لطمه وارد خواهد نمود. و چون بیماری واکسن و نیز درمان قطعی ندارد آسیب اجتماعی و اقتصادی مهمی که می تواند ناشی از آلودگی به HIV باشد روشن می گردد.
چون بیماری ایدز کلیه اعضاء بدن را درگیر می نماید و نیز عوارض روحی روانی فراوانی را در بیمار ایجاد می نماید و نیز عوارض روحی روانی فراوانی را در بیمار ایجاد می نماید کلیه پزشکان در رشته های مختلف و نیز در پرستاری، تزریقات و پانسمان باید آگاهی در زمینه ایدز داشته تا خود و بیماران و مراجعین را در معرض خطر قرار ندهند.
روشن است که رسانه های مختلف چون رادیو تلوزیون روزنامه ها و بولتن ها در فرودگاهها، آرایشگاهها و نیز از طریق دیگر می توانند سطح اخلاقی، فرهنگی، علمی و مذهبی جامعه را ارتقاء داده تا با پایبندی به اصول فوق خطر شیوع این بیماری را کاهش دهند.
اپیدمیولوژی ایدز
سندورم نقص ایمنی اکتسابی (ایدز) اولین بار در آمریکا در تابستان 1981، در 5 بیمار مرد هم جنس باز بود که بدون توجیهی دچار پنومونی پنومو سیتیس کارینی شده بودند و همچنین 26 مرد هم جنس باز که دچار سارکوم کاپوزی شده بودن مشخص شد. بعد از آن بیماری در مردان و زنان معتاد به تزریق و سپس در دریافت کنندگان خون و هموفیلی ها مشاهده شد. در سال 1983، ویروس HIV از یک بیمار مبتلا به لنفادنوپاتی جدا شده و در 1984 مشخص شد که عامل بیماری ایدز می باشد. در سال 1985 تست حساس ELISA برای تشخیص ابداع گردید.
در اواسط دهه ی 1980 یک ویروس HIV دیگر در غرب آفریقا بنام HIV-II کشف شد که منجر به ایدز می شود اما بیماری ناشی از آن کمتر تهاجمی بوده و دوره ی بدون علامت آن طولانی تر است.
در ابتدا (قبل از تشخیص HIV به عنوان عامل ایتولوژیک ایدز) ایدز برای اهداف نظارتی توسط CDC به عنوان وجود یک بیماری فرصت طلب تلقی می شد که این بیماری، حداقل بطور متوسط پیش بینی کننده ی یک نقص زمینه ای در ایمنی سلولی و در غیاب علل شناخته شده نقص ایمنی زمینه ای (مثل بدخیمی) بود. پس از آن تعریفهای دیگری از ایدز صورت گرفت که آخرین آنها در سال 1993 توسط CDC بیان گردید. در این تعریف که برای بزرگسالان و نوجوانان آلوده به HIV ارائه گردیده است افراد بر اساس وضعیتهای بالینی همراه عفونت HIV و تعداد CD4 آنها تقسیم بندی می شوند. این سیستم بر اساس سه طیف تعداد CD4 و سه گروه بالینی می باشد که در نهایت 9 دسته را مشخص می کند. بر اساس این سیستم هر فرد آلوده به HIV در صورتیکه CD4 کمتر از 200 داشته باشد بدون توجه به وضعیت بالینی، ایدز تلقی می شود. وضعیت های بالینی گروه بالینی C در حال حاضر عبارتند از سل ریوی، پنومونی مکرر و سرطان مهاجم دهانه ی رحم. البته با وجود اینکه تعریف ایدز پیچیده می باشد ولی پزشک باید به عفونت HIV فکر کند نه اینکه برروی این مطلب که ایا بیمار ایدز دارد یا خیر متمرکز شود. این تعریف ایدز فقط جهت اهداف نظارتی می باشد و نه جهت مراقبت کاربردی بیماران.
در حال حاضر ایدز تقیربا در تمام نقاط جهان مشاهده می شود. بر اساس آخرین اطلاعات که در ژون سال 2000 ارائه گردیده است تا دسامبر سال 1999 حدود 3/43 میلیون نفر در سراسر دنیا مبتلا به ایدز بودند که 33 میلیون نفر آنها بالغین (که از آنها 7/15 میلیون نفر زن بودند) و 3/1 میلیون نفر زیر 15 سال بودند. تا همین زمان، تعداد کل موارد مرگ و میر ناشی از ایدز، به حدود 8/18 میلیون نفر رسید که 15 میلیون نفر از آنها بالغین (که 7/7 میلیون زن بودند) و 8/3 میلیون نفر آنها کودکان زیر 15 سال بودند. اگرچه اپیدمی ایدز در کشورهایی مانند آمریکا در سالهای اخیر و مشخصا از سال 1993 شروع به کاهش نهاده است (البته مرگ و میرهای ناشی از ایدز در آمریکا از سال 1995 شروع به کاهش نهاد) اما از آنجا که بیماری در سایر کشورهای جهان و مخصوصا کشورهای در حال توسعه انتشار می یابد شیوع کلی ایدز، در جهان روز به روز در حال افزایش است بطوریکه فقط در سال 1999 در سراسر دنیا 4/5 میلیون نفر آلوده به HIV شدند که 7/4 میلیون نفر آنها بالغین (که 3/2 میلیون نفر زن بودند) و 000/620 نفر آنها کودکان زیر 15 سال بودند. در طی همین زمان میزان مرگ و میرز ناشی از ایدز 8/2 میلیون نفر بود که
3/2 میلیون آنها بالغین (2/1 میلیون نفر آنها را زنان تشکیل می دادند) و
000/500 آنها کودکان زیر 15 سال بودند.
مطابق برنامه کمیته ملل متحد در مورد ایدز، در پایان سال 1999، تغییرات زیر در اپیدمی (پاندمی) ایدز مشاهده می شوند:
امروزه تخمین زده می شود 6/33 میلیون نفر در دنیا مبتلا به HIV یا ایدز هستند. از این تعداد 4/32 میلیون نفر بزرگسال هستند، 8/14 میلیون نفر زن و 2/1 میلیون نفر کودکان زیر 15 سال هتسند.
در طی سال 1999، بیماریهای همراه HIV باعث مرگ حدود 6/2 میلیون نفر ازجمله 1/1 میلیون زن و 000/470 کودک زیر 15 سال شده اند.
زنان بطور فزاینده ای مبتلا به HIV می شوند. حدود 46% یا 8/14 میلیون بزرگسال مبتلا به HIV یا ایدز در سراسر دنیا، زنان هستند.
اکثریت غالب افراد آلوده به HIV (حدود 95% از کل مبتلایان) در حال حاضر در کشورهای در حال توسعه زندگی می کنند.
تا پایان سال 1999، اپیدمی ایدز باعث بی مادر شدن 2/11 میلیون کودک گردیده است که بسیاری از این کودکان پدرانشان را نیز از دست داده اند.
روشهای انتقال عفونت HIV
اگرچه ابتدا ایدز در مردان هم جنس باز و معتادان به تزریق در آمریکا دیده شد ولی تماس هتروسکسوال روش اصلی انتقال HIV-I در اکثر مناطق دنیا شناخته شده است که مسئول بیش از 90% موارد عفونت از سال 1990 می باشد. ویروس هم در منی و هم در ترشحات واژن و دهانه ی رحم وجود دارد و می تواند هم از مرد به زن و هم از زن به مرد در طی نزدیکی واژینال منتقل شود؛ البته احتمال انتقال از مرد به زن بیشتر است (25% در برابر 10%). وجود همزمان سایر STD ها مخصوصا انواعی که باعث زخم تناسلی می شوند قویا انتقال جنسی HIV-I را تسهیل می کند.
ویروس آزاد و درون سلول در خون بیماران آلوده وجود دارد. بنابراین قبل از شروع بررسی خون های اهدایی از جهت HIV در اواخر 1985، انتقال عفونت از طریق خون یا محصولات خونی (فاکتور 8 و 9 در هموفیلی) مسئول تقریبا
3% موارد ایدز در آمریکا بود.
از آن زمان تمام خونهای اهدایی از نظر HIV بررسی می شوند و محصولات خونی علاوه بر این ازمایش تحت تأثیر حرارت، عاری از HIV فعل می شوند خطر انتقال از راه خون و محصولات آن در حال حاضر بسیار کم است ولی هنوز وجود دارد مثلا در سال 1999 در آمریکا 1% بیماران از راه تطریق خون آلوده شدند و کمتر از 1% در اثر فرآورده های خونی. افرادیکه اخیرا آلوده به HIV شده اند ممکن است در طی هفته های اول تا زمانیکه آنتی باید در بدن آنها ایجاد شود خون اهدا کنند که آزمایش HIV در آنها هنوز منفی است، البته این موارد نادرند.
به علت دوره مخفی طولانی بین عفونت HIV و بیماری های همراه ایدز، اپیدمی بالینی ایدز با تاخیر 8 تا 10 ساله پس از انتشار ویروس به جمعیت جدید ظاهر می شوند. مردان هم جنس باز و دوجنس باز مسئول سه چهارم موارد ایدز در آمریکای شمالی در سال 1985 بودند. تا سال 1996 این گروه مسئول درصد اندکی از موارد ایدز در آمریکا بودند. در 1985 انتقال هتروسکسوال، کمتر از 1% موارد ایدز را در آمریکا تشکیل می داد ولی در سال 1996 این میزان به بیش از 20% موارد ایدز و میزان بیشتری در بین بیماران بدون علامت رسید. از سال 1981 تا 1985 کمتر از 4% موراد ایدز در زنان رخ می داد (در آمریکا)؛ در حال حاضر سرعت افزایش موارد ایدز در زنان بشتر از همه است و 20% موارد جدید ایدز در 1996 در زنان رخ داد.
مصرف مشترک سوزن جهت تزریق مواد مخدر، ویروس را بطور موثری منقل می کند و هنوز یک راه اصلی انتشار HIV در آمریکای شمالی و اروپای غربی است. به علت تجمع معتادان تزریقی در مناطق فقیر مرکزی شهری، میزان بالایی از زنان آلوده از آمریکای شمالی، آفریقایی یا لاتین هتسند. تفاوتهای الگوهای ناحیه ای مصرف مواد مخدر تزریقی به میزان می تواند تفاوتهای 100 برابری در مناطق مختلف آمریکا را توجیه کند.
انتقال هتروسکسوال نقش بزرگی در افزایش سریع عفونت HIV در نوزادان ایفا می کند. انتقال HIV ممکن است در رحم، در حین زایمان یا با شیوع کمتر پس از زایمان و از طریق شیر مادر باشد. 25 تا 30 درصئ نوزادانیکه از مادران آلوده بدنیا می ایند و درمان ضد ویروسی دریافت می کنند آلوده به HIV می شوند. تحقیقات در آمریکا بر روی زنان حامله نشان داده است که حدود 3% زنان حامله در آمریکا آلوده اند. جالب توجه اینکه بیش از نیمی از این زنان، از آلوده بودن خود اطلاع نداشتند.
همچنین عفونت HIV پس از تماس اتفاقی تزریقی (Parenteral) کارمندان بهداشتی با خون بیمار آلوده به HIV رخ داده است.
خطر انتقال عفونت پس از صدمه ی ناشی از سوزن آلوده به خون یک فرد مبتلا، حدود 3/0 درصد است. احتمال اینکه کارکنان بهداشتی مبتلا که اقدامات تهاجمی پزشکی را انجام می دهد بیماران خود را آلوده کننده بررسی شده است؛ این خطر بسیار کم است. اولین مورد گزارش شده از این دسته یک دندانپزشک بود که 6 بیمار خود را آلوده کرد.
مشاوره و تبادل نظر با روانپزشک
مشاوره چیست؟ مشاوره در زمینه HIV و ایدز عبارتست از بحث بین بیمار یا مراجعه کننده به عنوان تبادل نظر با مشاور. ممکن است این مشاوره، کوتاه مدت یا طولانی باشد اما دو هدف اصلی دارد:
الف: پیشگیری از انتقال HIV به دیگران ب: کمک به فردی که بطور مستقیم یا غیرمستقیم با HIV درگیر است.
در مشاورة پیش گیری باید به بیماران تفهیم نمود که روش زندگی و یا رفتار جنسی آنها سبب مخاطره در زندگی گروهی دیگر و یا افرادی که با آنها سر و کار دارند می شود. لذا به آنها خطر رفتار مخاطره آمیز و بقیه مسائل را آموزش داد و بطریقی تغییر در رفتار آنها وارد نمود و سپس طرز زندگی جدید را آموزش داد و جایگزین نمود.
مشاوره در HIV برای افزایش شناخت شخص بیمار از خودش بوده لذا وی به خود متکی شده تا بتواند تغییرات مطلوب در وضع رفتار خود ایجاد کند. ایجاد یک رابطة همراه اعتماد و حمایت گرانه با مشاور نیز اهمیت زیادی دارد.
مشاوره با این بیماران به این دلیل است که به بیمار کمک شود تا بتوانند در مقابله با حالات استرس و عدم اطمینان خود را سازش دهد. این استرس سبب حملات و یا حالات مداوم اختلالات روانی و عوارض روحی در کسانی که مبتلا هستند و یا افرادی که به این بیماران علاقه دارند می شود. در صورتیکه مشاوره نامناسب و در حد کافلی نباشد اختلالات مزمن روانی ممکت است رخ دهد مثلا در نقاط بدون خدمات مشاوره یا خودکشی صورت می گیرد برای جلوگیری از اشتباه در عمل، مهم است که فرق بین عمل مشاوره و آموزش بهداشت را دانست. بطوریکه در مشاوره با یک فرد بخصوص راجع به مسائل و مشکلات خاص وی برخورد می شود درحالیکه در بهداشت فردی، راجع به مسائل کلی بهداشتی و یا آموزش بهداشت عمومی که برای عموم است بحث می گردد.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 29 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید