مصطفی ملکی
زندگی انسان بر اساس ارتباطهایش با جهان پیرامون خود و همنوعانش معنا مییابد و زبان ، نخستین وسیله ارتباطی انسانهاست که در قالب الفاظ قراردادی موجب انتقال احساس ، عواطف و نیازهای انسانی میشود اما فقط دانستن زبان یا توانایی سخن گفتن برای ایجاد ارتباط میان آدمها کافی نیست؛ بلکه برخورداری از قوه شنوایی و دانستن کلمات مشترک نیز ضرورت دارد. چشم و قوه بینایی نیز مؤثرترین نقش را در فراگیری زبان هنر دارد زیرا فرصت تجربة مستقیم و بدون واسطة واقعیت و اشیاء پیرامون را در بیطرفانهترین شکل فراهم میکند. از این رو به چشمهایمان بیش از سایر اعضاء و اندام حسی خود برای فهمیدن واقعیت اطمینان داریم.
بدیهی است انقلاب اطلاعات (کوچک کردن دنیا در میان مردمک چشم) سرآغاز تغییر در همه ارکان حیات انسانی مانند دیدن ، شنیدن و باور حقایق میباشد. با توجه به این نگرش است که کارشناسان توصیه میکنند خطوط اصلی آموزش مورد بازنگری قرار گیرد. ایجاد روابط نزدیک میان جریانهایی که تاکنون از هم مجزا بودند ، مسئلهای است که از مرزهای هنر بسیار فراتر رفته، فرصتزا و فرضت زدا بوده است. به عبارت دیگر از یک سو دنیای واقعی را در قالب نمادهای مجازی در مقابل دیدگان ترسیم میکند و از سوی دیگر انباشت اطلاعات و دادههای تصویری موجب سردرگمی مخاطب در فهم حقیقت میشود. از این روست که خط، سطح، رنگ ، مواد ، فضا و مکان و زمان باید به مثابة یک مجموعة منسجم جریانهای به هم پیوستهای ایجاد نمایند تا بازتاب وقایع جامعه انسانی را ارائه کند. بنابراین نباید تنها به نتایج اندیشید؛ بلکه راه را برای ظهور دیدگاهی فراهم ساخت تا با پیوندهای متقابل و دقیقتر میان زمینههای حسی و بصری، حوزة وسیعتری از فعالیتها را دربرگرفت.
هنر تجسمی با اتکاء بر ابزارهای هنری، فرمهای فهم و درک مشترک را در ذهن و باور مخاطب ثبت میکند . یعنی با ترکیببندی نقطه ، خط، سطح، رنگ، فضا، مکان و .... در تشدید یا تضعیف حقیقت افکار مشوش انسانها را نظم میدهد.
شناخت گرافیک تلویزیونی
جلال عطار زاده
در هنرهای تجسمی، گرافیک به آن دسته از آثار هنری اطلاق میشود که در نَفْسشان ، اثر نیت تکثیر نهفته باشد. از این رو هر اثر هنری که در قالب ارتباط تصویری قرار گیرد، دارای پیام باشد یا نباشد چون برای استفاده در تلویزیون در نظر گرفته شده، نیت تکثیر در آن مستتر است.
اما همانگونه که در حیطه گرافیک تنوع موضوعات ، گرایشات و تعاریف خاصی وجود دارد، گرافیک تلویزیونی نیز دارای ویژگیهای خاص خود میباشد و خاصتر زمانی خواهد بود که عنوان گرافیک خبر نیز به آن اضافه شود. در اینگونه از گرافیک به دلیل حساسیتها و کاربردهای خاص، کار بسیار ظریفتر و حساستر از گرافیک تلویزیونی به شکل عام آن است.
بحث گرافیک تلویزیونی و در اینجا گرافیک خبری را میتوانیم به دو شاخه مجزا تقسیم کنیم.
1- مباحث فنی
قبل از استفاده از رایانه در همه سطوح بویژه گرافیک، تمام تولیدات گرافیکی برای تلویزیون به شیوه سنتی یعنی با استفاده از ابزار و مواد متداول در تولید آثار گرافیکی ساخته میشد. در آن مقطع اثر گرافیکی در بند ابعاد خاصی نبود و تنها لازم بود برای استفاده کامل از طرح گرافیکی ، اثر تولید شده با نسبت 4×3 ارائه شود. به دلیل وجود دو امکان تصویربرداری از آثار گرافیکی (یکی دوربین استودیویی و دیگری سیستم LD) ، طرح زمانی محدودیت در اندازه اثر خود پیدا میکرد که ملزم به استفاده از سیستم LD باشد. در این سیستم حداکثر اندازه اثر از یک صفحه 4×3 نباید تجاوز کند. در این شیوه اثر آماده شده روی میزی قرار میگرفت که لنز دوربین یا همان LD بر آن به صورت عمودی متمرکز بود که با قابلیتهای زوم و زومبک به کاربران امکانات خاصی را ارائه میکرد و اغلب در پخشهای مستقیم از این سیستم استفاده میشد، چنانچه محدودیت در اندازه مطرح نباشد، از ابعاد بزرگ بیشتر استفاده میشد، ابعادی نزدیک به 70×100 یا 70×50 این امکان را به کارگردان و تصویربردار میداد که دوربین را روی اثر تهیه شده حرکت داده و کادرهای مختلفی از آن را که بیشتر با مضمون متن هماهنگی دارد، به تصویر بکشد و یا به صورت روایی از نقطهای به نقطه دیگر حرکت کند و با ترفندها و تروکاژهای هنگام موناژ، تصویر جذابتری ارائه دهد. از این شیوه سالها قبل در گزارشهای سیاسی بسیار بهره گرفته میشد. گرافیک در خبر در این زمان اختصاصاً از LD برای پخش آثار خود بهره میگرفت. تولیدات گرافیکی نیز شامل بکگراندهای مجری برای بخشهای خبری که مجری برای بخشهای خبری که به صورت کروماکی پخش میشد و همچنین گرافیکهای موضوعی در رابطه با اخبار خاص مانند بخش هواشناسی، اعلام اوقات شرعی و ترسیم نقشه کشورها بود.
اما امروزه با فراگیر شدن رایانه و بهرهمندی گرافیستها از نرمافزارهای مختلف گرافیکی و تعدد بخشهای خبری، از نظر فنی برای ارائه یک تصویر مناسب در تلویزیون شاخصههایی چون قطع اثر، رزولیشن یا مقدار تراکم نقاط در سطح صفحه تلویزیون ( که ارتباط مستقیم با کیفیت تصویر پیدا خواهد کرد) بیشتر مورد توجه است. سپس استفاده از رنگهای مناسب در تلویزیون ، پرهیز از بکارگیری رنگهایی که در پخش اختلال ایجاد میکند و نکته آخر دقت در رسم خطوط افقی و قرار گرفتن آنها در بین خطوط زوج مهم است. موارد مذکور کلیاتی بود در مورد مباحث فنی اما هر یک از نکات را نیاز به شرحی مختصر است. برای این منظور از قطع تصویر آغاز میکنیم.
قطع آثار گرافیکی تلویزیونی باید از اندازههای استاندارد تلویزیون هر کشور تبعیت کند. چون سیستم موجود تلویزیون ایران پال است ، قطع 576×720 پیکسل، مناسبترین اندازه میباشد. البته این اندازه برای آثار طراحی شده با رایانه مورد استفاده قرار میگیرد و شامل تولیدات دیگر (شیوههای سنتی) نخواهد شد، هر چند که در نهایت آنها نیز برای استفاده باید از این قواعد تبعیت کنند.
پس از اندازه اثر، نوبت به کیفیت تصویر یا همان رزولیشن اثر میرسد. در صورتی که اصل تصویر از کیفیت خوبی برخوردار باشد و اندازه کادر را نیز رعایت کنیم، رزولیشن dpi75 برای تلویزیون مناسب است.
گذشته از مباحث محتوای رنگ که در جای خود به آن اشاره خواهد شد، نکته اصلی پرهیز از بکار بردن رنگ سفید در سطوح گسترده کادر تلویزیون است. رنگ سفید باعث میشود شوک شدیدی به سیستمهای فرستنده و لامپ تصویر در گیرندهها وارد شود و در پارهای از موارد باعث لرزش تصویر نیز میشود. خصوصاً اگر قبل از تصویر سفید، یک تصویر از رنگهای تیره باشد.
نکته دیگر خطوط عمودی و افقی در آثار طراح شده است خطوط عمودی از نظر ضخامت محدودیتی ندارد اما پیکسلهای خطوط افقی باید از یک عدد زوج تبعیت کنند. چنانچه تعداد پیکسلهای یک خط افقی عددی فرد را شامل شود، لرزشی در نمایش آن خط در تصویر تلویزیونی دیده میشود که به کیفیت اثر لطمه خواهد زد. در پارهای از موارد با استفاده از فیلترها میتوان از این خطا جلوگیری کرد.
2- مباحث محتوایی
گرافیک در تلویزیون همیشه مکمل تصاویر و گاهی خود به تنهایی حامل پیامی خاص بوده است . از اینرو میتوان گرافیک تلویزیون را به چند دسته تقسیم کرد.
●گرافیک مکمل
به آن دسته از آثار گرافیکی تلویزیونی اطلاق میشود که دربرگیرنده بخشی از یک پیام کلی باشد و در قالب برنامهای دیگر عرضه شود. گرافیک مکمل به تنهایی گویا نخواهد بود (مانند یک گراندهای مجری یا نقشهها و نمودارهایی که در یک برنامه تلویزیونی استفاده میشود.) در این رده میتوان به کپشنهای خبر نیز اشاره کرد که بخشی از یک خبر را به تصویر کشیده و مکمل آن میشود و توسط گوینده خبر ارائه میگردد.
● گرافیک مستقل
شامل آثاری میشود که به تنهایی پیامی را به مخاطب ارائه میکنند یا وظیفهای را بر عهده دارند مانند اعلام گزارش هواشناسی که خود به تنهایی ارائه اطلاعات میکند یا تیتراژ برنامه که حکایت از شروع برنامه خاصی دارد. در این مقوله میتان فتوکلیپ را نیز مثال زد که با برخوردار بودن از یک سناریو، به القاء مفهومی به مخاطب میپردازد.
در هر دو شیوة مذکور دو سبک کاری وجود دارد.
1- گرافیک ثابت
هر سفارش گرافیکی که در قاب تلویزیون بدون هیچ حرکتی ( چه حرکت فرمی در داخل طرح و چه حرکت دوربین روی اثر) به نمایش درآید، در گروه گرافیکهای ثابت قرار دارد و اغلب در قالب کپشن، بک مجری، یا زیرنویس ارائه میشود. کپشنهای ثابت، زمانی که قرار است پیامی را به تنهایی به مخاطب القاء نماید، اگر سه نکتة ذیل را رعایت کند ، موفق خواهد بود.
●خلاصهگویی
استفاده نکردن از نوشتههای طولانی و بهرهگیری از تصویری که ارتباط نزدیکتری با پیام دارد.
●ایجاز
استفاده تمثیلی از تصاویری که بتواند مفهوم پیام را به گونهای استعارهای به مخاطب منتقل کند.
●هدایت دید مخاطب
با رعایت اصول نگاه کردن در صفحه از راست به چپ و از بالا به پایین و بهرهگیری از قابلیتهای هدایت فرمی و رنگی در قاب تصویر ، چشم بیننده به ترتیب روی عناصر موجود (طبق هدف پیام) هدایت شود.
2- گرافیک متحرک
در این نوع گرافیک نیز رعایت سه نکته مذکور در گرافیک ثابت لازم بوده و علاوه بر آن رعایت نکات دیگری چون تاثیر توالی تصویر، نوع حرکت فرمی در کادر تلویزیون و پرهیز از ایجاد تحرکهای فرمی که به خودی خود جلب توجه کند و در خدمت هدف طرح نباشد، لازم است.
تولیدات زیادی را میتوان در این بخش جای داد. از جمله تیتراژ برنامهها ، فتوکلیپ، گرافیککلیپ و نمودارهای متحرک.
آنچه تاکنون از نظرتان گذشت مقدماتی بود در رابطه با گرافیک تلویزیونی و در ادامه مطالبی در خصوص گرفیک خبری آورده میشود.
کپشنهای خبری
امروزه گرافیک یکی از عناصر اصلی در ارائه اطلاعات است . این مهم بطور دقیق اهمیت گرافیک در میان مجموعه عناصر تشکیل دهنده خبر را نشان میدهد.
دانستن اینکه برای چه خبری میتوان کپشن ارائه کرد و چه کاری در این قالب نمیگنجد، هم به سرعت آمادهسازی خبر میافزاید و هم کیفیت کار ارایه شده را افزایش خواهد داد و از پخش کپشنهایی که شاید از ارزش هنری کمی برخوردار باشند، باید پرهیز کرد.
■ انتخاب اول
با در نظر گرفتن این نکته که بیننده خبر همیشه از اخبار، انتظار تازگی و زنده بودن را دارد، شایسته است در ارایه خبر اولویت با پخش جدیدترین تصاویر رئال و مرتبط با همان خبر باشد.
■ انتخاب دوم
در صورتی که تصاویر مربوط به خبر خاصی در دسترس نباشد، میتوان از تصاویر آرشیوی بهره گرفت. در این انتخاب لازم است تصاویری که همراه خبر به نمایش درمیآید، بیش از 80 درصد با خبر هماهنگی داشته باشد.
■ انتخاب سوم
زمانی که تصاویر موجود کمتر از 50 درصد با مفهوم خبر ارتباط برقرار نماید، استفاده از اثر گرافیکی لازم است و در این شیوه، اثر گرافیکی باید قبل از فیلم آرشیوی استفاده شود تا ذهن و نگاه مخاطب را برای موضوع و پیام خبر آماده کند و در پی آن از تصویر آرشیوی استفاده شود.
■ انتخاب چهارم
چنانچه تصاویر آرشیوی موجود کمتر از 30 درصد با خبر ارتباط مفهومی برقرار کند، لازم است از پخش تصاویر آرشیوی خودداری و از گرافیک به تنهایی برای آن خبر استفاده کرد.
■ انتخاب پنجم
گاهی با وجود تصویر به روز در مورد خبر، میتوان برای ایجاد تأکید خاص یا اشاره ویژه به بخش یا پاراگرافی از متن خبر از گرافیک بهره گرفت.
■ انتخاب ششم
برای ارائه اطلاعیههایی که از اتفاقی در مکان و زمانی در آینده حکایت میکند (چون هنوز هیچ تصویر مستندی از آن تولید نشده است)، لازم است از گرافیک استفاده شود. به طور کلی برای پیش خبرهایی مانند برگزاری نمایشگاهها، سمینارها و ... استفاده از گرافیک مناسبتر خواهد بود.
■ انتخاب هفتم
هنگامی که چند خبر همراه تصویر پخش شده و لازم است مکث تصویری رئال داده شود تا چشم و ذهن بیننده برای دریافت خبر بعد که سنخیت متفاوتی با خبرهای ارایه شده دارد، بهتر است از گرافیک استفاده شود.
■ انتخاب هشتم
معمولاً برای پرهیز از نمای تصاویری که روحیه بیننده را آزار میدهد، از گرافیک استفاده میکنند.
■ انتخاب نهم
در ارتباطهای تلفنی که به تصویر گزارشگر یا تصویر مرتبط با مطالبی که وی به آن اشاره میکند، نیاز داریم از گرافیک استفاده میشود.
■■ منابع: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* مقاله حاضر حاصل هفده سال تجربه نگارنده در گرافیک خبر است.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 177 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

توجه: این مرورگر در ایران غیر فعال و فـیــــل تـــر است و کار نمی کند اما نسخه پیش روی شما فعال است.
دانلود آخرین ورژن مرورگر قدرتمند OperaMini با سرور سالم و سرعت فوق العادهدر اسکرین شات زیر در قسمت ve ...
دریافت فایل
هفت آسمان و زمین
در قرآن کریم هفت مورد به صراحت و دو مورد به کنایه سخن از آسمانهای هفتگانه گفته دشه است. و در یک مورد نیز ظاهراً سخن از زمینهای هفتگانه گفته شده است. که به برخی از آن آیات اشاره میکنیم :
« الله الذی خلق سبع سموات و من الالرض مثلهن یتنزل الامر بینهن »[1]
« خداوند همان کسی است که هفت آسمان را آفرید، و از زمین نیز همانند آنها را ،فرمان او در میان آنها پیوسته فرود میآید. »
در آیات ( سوره بقره/12 ـ اسراء/44 ـ مؤمنون/86 ـ فصلت/12 ـ ملک/3 ـ نوح/15) نیز سخن از آسمانهای هفتگانه است.
و در مؤمنون / 17 نیز ظاهرا سخن از آسمانهای هفتگانه آمده است « و لقد خلقنافوقکم سبع طرائق» اما تصریح نشده است. همچنانکه در آیه 13 سوره عم «و بنیافوقکم سبعاً شداداُ» به کنایه آمده است.
و در آیه 12 سوره طلاق که گذشت ظاهر سخن از زمیهای هفتگانه « و من الارض مثلهن » شده است ولی تصریح نشده است.
تاریخچه و دیدگاهها:
قرآن کریم هفت آسمان را از کلام نوح (نوح/ 15) نقل میکند و علامه طباطبائی در ذیل آیه نتیجه میگیرد که مشرکین معتقد به هفت آسمان بودهاند که نوح بوسیله این مطلب با آنان احتجاج میکند. پس معلوم میشود مسذله هفت آسمان قبل از اسلام بلکه قبل از پیدایش ادیان یهود و مسیحیت مطرح بوده است.
در کتاب مقدس نیز به صورت متعددی سخن از آسمان گفته شده است گاهی آسمان مادی و گاهی آسمان روحانی که خارج از این دنیاست و در آنجا قداست و سعادت برقرار میباشد و محل مخصوص حضرت اقدس الهی است. و حضرت مسیح یا پسر انسان از آنجا نزول میکند.
خاخامهای یهود بر این عقیدهاند که هفت آسمان هست سه تا از آنها هیولائی ( یا جسمانی) است و چهار تا روحانی میباشد . که ملائکه و مقدسین در آنجا ساکنند.[2]
مدتی پس از آنکه قرآن کریم سخن از آسمانهای هفتگانه گفت، نظریههای کیهان شناسی یونانی وارد حوزه جهان اسلام شدو مسلمانان در دوره خلافت عباسیان با هیئت بطلمیوسی[3] آشنا شدند.
در اینجا اشکالی پدید آمد: تعداد افلاک در هیئت بطلمیوسی نه عدد بود اما تعداد آسمانهای قرآن هفت عدد بود.
از این دانشمندان مسلمان در پی توجیه و انطباق یافتههای علمی زمانه خود با آیات قران برآمدند . و در این رابطه چند راه حل اندیشیده شد:
1ـ بوعلی سینا(370ـ428 ق) بیان داشت که عرش در قران « و یحمل عرش ربک فوقهم یومئذ ثمانیة »[4] همان فلک نهم یا فلک الافلاک هیئت بطلمیوسی است. او افلاک هشتگانه را همان ملائکهای میدانست که عرش را حمل میکنند.[5]او سعی کرد بدین وسیله بین کلام الهی و هیئت بطلمیوسی جمع کند.
2- خواجه طوسی ( 597ـ672 ق) متکلم و منجم مشهور مسلمان تلاش کرد تا عدد افلاک را از نه، به هفت تقلیل دهد.اما مورد حمایت دانشمندان قرار نگرفت.[6]
3ـ علامه مجلسی (ره) (م 1111 ق) محدث مشهور شیعه در مورد آیه 29 سوره بقره « ثم استوی الی السماء فسواهن سبع سماوات » نوشت: هفتگانه بودن آسمانها منافاتی با نه گانه بودن آنها که در علم نجوم، ثابت شده است، ندارد، زیرا آسمان هشتم و نهم در زبان دینی، به کرسی و عرش تعبیر شده است.[7]
4ـ حاج ملا هادی سبزواری در کتاب شرح منظومه خویش که در سال 1261 ق نوشته شده است، فلک هشتم را کرسی و فلک اطلس ( فلک نهم) را همان عرش میداند. علت این امر را جمع بین عقل و شرع میداند.[8]
تذکر: بوعلی سینا وعلامه مجلسی و ملاهادی سبزواری دلیل قانع کنندهای بر این تطبیق ارائه نکردهاند و لذا کلام ایشان قابل قبول به نظر نمیرسد. بلکه معنای لغوی و اصطلاحی عرش و کرسی با فلک هشتم و نهم مناسبتی ندارد.
کرسی به معنای تخت و کنایه از سلطه و سیطره و تدبیر و قیومیت خدا است.[9]عرش نیز در لغت، در اصل به معنای خانه سقفدار است و به معنای تخت حکومت نیز آمده است چرا که بلند است. و در قرآن و روایات به معنای مرکز دستورات عالم است که رشته امور جهان به آن منتهی میشود[10]و مفسران نیز آن را به معنای « مظهر حکومت » دانستهاند . و منظور سلطنت و حکومت الهی است.[11]
5ـ یدالله نیازمند شیرازی در کتاب خویش میگوید منظور از عرش کائنات لایتناهی است و آسمانهای هفتگانه کراتی است که به ودور زمین و خورشید هر دو در حرکت هستند که هفت عددند.[12]
تذکر: جالب است که بدانیم تعداد سیارات منظومه شمسی که تا زمان انتشار کتاب فوق (1335 ش) کشف شده بود و مؤلف از آنها اطلاع داشت نه عدد بودهاند ولی شش عدد آنها همراه با ماه به دور زمین میچرخند و لذا ایشان دو مورد ( یعنی عطارد و زهره) را به حساب نیاورده و شش عدد باقی مانده را از آسمانهای هفتگانه دانسته و وقتی یکی کمبود داشته است کره ماه را هم اضافه کرده است.
6ـ اما فخر رازی نیز بر آن است که اسمانهای هفتگانه همان هفت فلک(قمر ـ عطارد ـ زهره ـ خورشیدـ مریخ ـ مشتری ـ زحل) است. و آن را با هیئت بطلمیوس تطبیق دادهاند.[13]
7ـ شیخ قاسمی در تفسیر محاسن التأویل میگوید که آسمانهای هفتگانه در قرآن همان سیارات هفتگانه است. که برخی فوق برخی قرار دارد.[14]
تذکر: البته فخر رازی وشیخ قاسمی نمیدانستند که روزی اورانوس، نپتون و پلوتن و سیارههای کوچک بین مشتری و مریخ بر تعداد سیارات منظومه شمسی اضافه می شود.[15]
و اصولاً همانطور که بیان خواهیم کرد لفظ « آسمان» به معنای کرات آسمانی(سیارات و ستارگان) در لغت و اصطلاح نیامده است تا هفت آسمان بر هفت سیاره منظومه شمسی حمل شود . بلی آسمان به معنای جهت بالا، جو زمین و جایگاه ستارگان(فرقان/61 ـ ابراهیم /24 ـ ق /9) در قرآن آمده است. ولی به معنای خود ستارگان نیامده است.[16]
پس کلام نیازمند شیرازی. فخر رازی و شیخ قاسمی دلیلی ندارد. و نوعی تحمیل بر قرآن است.
8ـ عبدالقادر مغربی مینویسد که : حکمت ذکر هفت آسمان در قرآن این است که مخاطبین نمیتوانستند بیشتر از ان هفت سیاره را ببینند و درباره آنها فکر کنند. و این هفت عدد مشهور بین مرد بود و لذا قرآن به این تعداد اکتفا کرد.[17]
تذکر: این مطلب هم دلیل ندارد و مخالف حس است چرا که اعراب و غیر اعراب در شبها ستارگان زیادی میدیدند که میتوانستند راجع به آنها فکر کنند. بلکه قرآن در برخی موارد مطالبی را ذکر میکند که بشر از شمارش و فهم آنها عاجز است: « ان تعدوا نعمت الله لاتحصوها» .[18]
بلی اگر مقصود ایشان این باشد که عدد هفت دلالت بر کثرت میکند احتمال معقولی است که باید مورد بررسی قرار گیرد.
9ـ برخی دیگر از علما گفتند که مقصود از آسمانهای هفتگانه مدارهای سیاراتی که دور خورشید میگردند. [19]
تذکر: این مطلب هم با معنای لغوی و اصطلاحی سماء مناسبتی ندارد همانطور که بیان خواهیم کرد.
10 ـ برخی دیگر گفتند که مقصود طبقات مختلفی است که بر زمین احاطه دارند.[20]
از جمله نویسنده کتاب « راز آسمانهای هفتگانه» مینویسد:
« با مطالعه و تحقیقی که اینجانب در این مورد داشتم به این نتیجه رسیدهام که منظور از « سبع سماوات» هفت لایه مجزا از اتمسفر است که زمین را در بر گرفته است و از مجاورت زمین شروع میشود و تا هزاران کیلومتر اطراف آن ادامه مییابد.
این هفت لایه که به صورت شماتیک نمایش داده میشود: به ترتیب از مجاورت زمین عبارتند از : لایههای هموسفر ـ یونوسفر ـ لایه N مولکولی ـ لایه O اتمی ـ لایه He اتمی ـ لایه H اتمی و بالاخره لایه خلأ که مقدار آنها مجموعا هفت تا میگردد. لازم به ذکر است که این لایهها از هم مجزا هستند.»
سپس تذکر میدهند که پیشنهاد مادی بودن هفت آسمان منتفی کننده نظریه معنوی بودن آنها نیست زیرا نظم ماوراء مادی میتواند در خود ماده و عالم ماده ظهور داشته باشد.
سپس با ارائه شکلها، اطلاعات مفصلی راجع به ضخامت و محتوای این لایهها را ارئه میکند. [21]
تذکر: آسمان گاهی به معنای جو زمین میآید( مثل آیه 7 سوره ق) پس این احتمال قابل طرح است و از این رو بعدا در مورد آن سخن خواهیم گفت .
11ـ علامه شهرستانی میگوید:
« در قرآن و حدیث آمده است که ما هفت زمین و هفت آسمان آفریده ایم . هفت زمین عبارتند از : عطارد، زهره، زمین، مریخ، مشتری،زحل و اورانوس؛ و هفت آسمان همان جو اتمسفری است که این سیارات هفتگانه را احاطه کرده است.
تذکر: هنگامی که از علامه شهرستانی پرسیدند چرا نپتون و پلوتن را به حساب نمیآورید؟ پاسخ داد که این دو سیاره با چشم عادی قابل رؤیت نیستند. از این رو در لیست قرآن و حدیث نیامدهاند.[22]
البته اشکال اصلی سخن علامه شهرستانی آن است که لفظ « ارض» لغتا و اصطلاحا بر شش سیاره فوق اطلاق نمیشود.
12ـ برخی دیگر از صاحبنظران و مفسران برآنند که : همه این سیارات و منظومههای و ستارگان و حتی کهکشانها فقط آسمان اول قرآن هستند و شش آسمان دیگر خارج از دیدگاه بشری قرار گرفتهاند.[23] و همین احتمال مورد قبول صاحبان تفسیر نمونه قرار گرفته است.[24]
تذکر : این سخن در حد یک احتمال قابل طرح است که بعدا بدان خواهیم پرداخت.
13ـ محمد باقر بهبودی در کتاب هفت آسمان به این نظریه رسید که : قرآن در باره هفت آسمان، تنها به خانواده منظومه شمسی نظر دارد، نه سایر منظومهها چون سرنوشت کره زمین فقط، با سرنوشت منظومه شمسی ارتباط دارد. و در منظومه شمسی هفت آسمان همان هفت کره سیارهای است که بر فراز زمین و فراز سر بشر در پرواز است نه آن سیارههای زیرین که در حکم زمیناند و از فراز سر نمیگذرند.
این هفت آسمان عبارتند از : مریخ، مشتری، زحل، اورانوس، نپتون، پلوتن و خرده سیارات آستروئید( کلید معمای هفت آسمان)[25]سپس ایشان توضیحات مفصلی در مورد هر یک از این سیارات ( آسمانها )میدهند.
تذکر: ایشان توضیح نمیدهد که چرا عطارد و زهره را از دور خارج کرد. و یا ماه را که بر فراز سر ما عبور میکند به حساب نیاورد. و نیز توضیح نداد که چگونه سرنوشت زمین با خارج از منظومه شمسی ( با توجه به حرکت خورشید و منظومه و ستارههای دنبالهدار...) بی آرتباط است.
14ـ از مجموع سخنان علامه طباطبائی (ره) در زیر آیات (سجده /5 ـ فصلت/12 ـ مؤمنون/17 ـ نوح/15) بدست میآید که ایشان در مورد واژه آسمان در قرآن معنای دیگری مطرح میکنند و آن را امری معنوی یعنی مقام قرب و حضور و راهی برای سلوک امر و تدبیر عالم و رفت و آمد ملائکه میداند که از آن طریق امر الهی جریان مییابد.[26]
تذکر: هر چند که آسمان به معنای مقام قرب و حضور( آسمان معنوی) در همه آیات قرآن قابل قبول نیست چرا که در برخی آیات سخن از نزول باران از آسمان (یعنی جو زمین و محل ابرها) است. «و انزلنا من السماء ماءً مبارکا»[27] اما سخن علامه در برخی موارد صحیح است و میتواند چهره بحث را در آن موارد عوض کند که در ادامه به آن میپردازیم.
نکته : قبلاً بیان شد که یهودیان و مسیحیان نیز آسمان معنوی را قبول داشتند.
15ـ برخی دیگر از نویسندگان برآنند که از آیه 29 سوره بقره و آیات 15 و 16 سوره نوح استفاده میشود که منظور از هفت آسمان آسمانهای زمین است که ماه در آن تابان خورشید در میانشان فروزان میباشد. خواه جو زمین که از لحاظ غلظت و رقت هوا به هفت قسمت تقسیم شده، باشد خواه هفت ستاره منظومه شمسی که خورشید چون چراغی کاشانه آنها را گرم و نورانی میسازد.
احتمال دیگر این است که تقسیم آسمانها به « هفت » تقسیمی باشد» گذشت.
16ـ دکتر محمد جمالالدین الفندی هفت آسمان قرآن را اینگونه تقسیمبندی میکند:
آسمان اول: همان منظومه شمسی است.
آسمان دوم: کهکشان راه شیری است.
آسمان سوم : مجموعهای از کهکشانهاست که نام آن ط المجموعة المحلیة» گذشت.
آسمان چهارم : فلک « عناقید الدرجة الاولی» است که حدود 20 ـ 50 میلیون سال نوری از ما دور است.
آسمان پنجم : فلک« عناقید الدرجة الثالثة » هستند که 2-3 بیلیون سال نوری از ما دور هستند.
و آسمان هفتم: آسمانی است که از امواج رادیویی آن خبر داریم .[28]
تذکر : سخن ایشان دلیلی ندارد. یعنی لفظ « سماء» لغتا و اصطلاحا بر کهکشان خاصی اطلاق نشده است و کاربرد آن در قرآن به این صورت اثبات نشده است.
17ـ طنطاوی بر آن است که عدد هفت در آیات هفت آسمان واقعی نیست و میتواند تعداد زیادتری آسمان وجود داشته باشد. و ریشه تعیین عدد هفت همان افکار یونانیان است که از علمای اسکندریه به ارث رسیده که نه فلک را قائل بودند که هفت عدد آنها (ماه ـ عطارد ـ زهره ـ خورشید ـ مریخ ـ مشتری ـ زحل) به دور زمین میچرخند و فلک هشتم جایگاه ثوابت و فلک نهم مبدء حرکت (فلک اطلس ) بوده است این افکار که از طریق فارابی و بوعلی به ما رسیده است باعث تطبیق با « سموات سبع» قرآن و عرش و کرسی شد . در حالی که در علوم جدید حدود ششصد سیاره بسیار کوچک میان مریخ و مشتری یافتهاند. که بزرگترین آنها « سرس» نام دارد که 500 میل قطر دارد.
پس اگر خدا فرمودکه هفت آسمان هست منافاتی ندارد که تعداد بیشتری آسمان وجود داشته باشد. و عدد قید نیست. و این عدد هفت در قرآن دلیل بر انحصار تعداد آسمانها نیست.[29]
تذکر: برخی نویسندگان معاصر به طنطاوی به شدت اشکال کردهاند که این سخنان خلاف ظاهر آیات قرآن است که عدد هفت را معین میکنند.[30]
18ـ دکتر محمد صادقی تعداد آسمانها را هفت عدد واقعی میداند و آسمان را جرم نه فضای خالی معرفی میکند و تمام سیارات منظومه شمسی از آسمان اول است و آسمانهای دیگر بر آن احاطه دارد که نمیدانیم در آنها چیست. و همه در اثر تقسیم گاز اولیه جهان بوجود آمدهاند.[31]
19ـ برخی از صاحبنظران با طرح مسأله هفت آسمان قرآن کریم مدعی شدهاند که با توجه به کشفیات جدید علوم کیهان شناسی در صحنه کهکشانها، این گزاره قرآن نوعی اعجاز علمی قرآن را در بر دارد.[32]
تذکر : در مورد این دو دیدگاه در ادامه سخن خواهیم گفت.
نکات تفسیری :
اکنون برای آنکه مقصود قرآن از هفت آسمان و زمین روشن شود ناچاریم که به چند پرسش اساسی پاسخ گوییم و نظرات لغویین و مفسران قرآن را در این زمینه بررسی کنیم:
پرسش اول: مقصود از آسمان(سماء) چیست؟
کلمه«سماء» و مشتقات آن که سیصدودهبار در قرآن کریم به کار رفته است، مفهوم جامعی است که مصادیق و معانی متعددی از آن اراده میشود. و لذا در لغت، علم و قرآن با مقاصد و معانی متفاوتی بکار رفته است:
الف : « سماء» در لغت از ریشه« سمو» (به معنای بلندی) است و اصل آن از آرامی و سریانی و عبری(شیمیا) است.[33]و به معنای بالا وب رتر ( فوق ) است. آسمان هر چیزی، بالای آن چیز را گویند. و حتی برخی لغویین ادعا کردهاند هر بالایی نسبت به پایین آن آسمان و هر پایین نسبت به بالای آن زمین است.[34]
ب: آسمان در فیزیک جدید اینگونه تعریف شده است:
« پدیدهای نابوده[ معدوم] و گنبدنما که زمینه دین سیارات و ستارگان است.»[35]
پ: آسمان در قرآن:
کلمه « سماء » ( آسمان) در قرآن به صورت مفرد (السماء ـ سما) و جمع (سموات ـ السموات) بیش از سیصد مرتبه به کار رفته است. ولی در همه موارد به یک معنا و در یک مصداق بکار نرفته است. و بطور کلی آسمان در قرآن در دو مفهوم مادی(حسی) و معنوی به کار رفته است. که برخی از موارد آن عباتند از:
1ـ آسمان( سما) در معنای بالا ( جهت بالا): این معنا موافق معنای لغوی آسمان است و برای نمونه آیه زیر را مثال زدهاند:
« اصلها ثابت و فرعها فی السماء »[36]
« همانند درخت پربرکت و پاکیزه که ریشه آن در زمین ثابت و محکم است و شاخههای آن به آسمان کشیده شده»
این معنا را برخی از مفسران معاصر آوردهاند[37]ولی برخی دیگر از صاحبنظران برآنند که این معنا بصورت مجازی یا مسامحه در قرآن به کار رفته است. [38]چرا که فوق (جهت بالا) جمع بسته نمیشود پس مثلا« سبع سموات» نمیتواند به این معنا باشد .
2ـ آسمان به معنای جو اطراف زمین یعنی جایی که ابرها قرار گرفتهاند و هوا در آن است. مثال:
« ونزلنا من السماء ماءً مبارکا»[39]
« و از آسمان آب مبارکی را فرو فرستادیم »
3ـ آسمان به معنای مکان سیارات و ستارگان : مثال:
« تبارک الذی جعل فی السماء بروجا و جعل فیها سراجا و قمرا منیرا»[40]
« بزرگوار آن خدائی که در آسمان برجها مقرر داشت و در ان چراغ روشن خورشید و ماه تابان را روشن ساخت.»
4ـ آسمان به معنای مقام قرب و مقام حضور که محل تدبیر امور عالم است.
برخی از مفسران مثل علامه طباطبائی (ره) در موارد متعدد« سماء» را به این معنا ارجاع دادهاند.[41]مثال:
« یدبر الامر من السماءالی الارض»[42]
« اوست که امر عالم را از آسمان تا زمین تدبیر میکند.»
5ـ آسمان به معنای موجود عالی و حقیقی:
بری از صاحبنظران برآنند که آسمان در قرآن همانگونه که به معنای آسمان مادی بکار رفته است. ( مثل سموات سبع) در معنای علو مرتبه وجود و موجود عالی نیز بکار رفته است که همان سماء معنوی و عالم فوق ماده است که همه هستی از آن مرتبه بالاتر نازل میشود.[43]مثال:
« و فی السماء رزقکم و ما توعدون»[44]
« روزیتان و آنچه به شما وعده داده میشود (که ظاهرا بهشت منظور است) در آسمان قرار دارد.»
جمعبندی:
لفظ « سماء » در قرآن و علم و لغت به یک معنای واحد به کار نرفته است بلکه در معانی و مصادیق مختلف بکار رفته است. و به عبارت دیگر مشترک لفظی است. هر چند ممکن است برخی از این معانی و مصادیق را در یک مفهوم واحد جمع کرد. برای مثال معنای چهارم و پنجم قرآنی (که از علامه طباطبائی ( ره) و استاد مصباح یزدی نقل کردیم) را میتوان در معنای آسمان معنوی جمع کرد.
پرسش دوم: مقصود از زمین (ارض) چیست؟
کلمه « ارض» در قرآن کریم 461بار به کار رفته است و هیچگاه به صورت جمع نیامده است. بلکه در قرآن همیشه مفرد استعمال شده است. اما این کلمه در لغت و قرآن دارای معانی و مصادیق مختلف است:
الف ـ در لغت: ارض جنس است و جمع آن« ارضون و اراضی » است به معنای کره خاکی که انسان بر روی آن زندگی میکند، میباشد. البته گاهی به مفهومی در مقابل «سماء» آمده که به معنای هر چیزی پست و پایین میباشد.[45] و نیز به معنای جرم آمده است. اما معنای حقیقی آن پایین مقابل بلندی و بالا (سما) است و هنگامی که مطلق گفته شود به معنای کره خاکی است.[46]
ب ـ در قرآن کریم ارض به چند معنا به کار رفته است:
1ـ ارض به معنای کره زمین که بصورت اسم خاص و علم شخصی است. (مثالها و آیات آن زیاد است.)
2ـ ارض به معنای قطعات زمین.
مثال: در قرآن در مورد تبعید محاربین آمده است:
« اوینفوا من الارض»[47]
« یا محاربین را از زمینی (که در آن زندگی میکنند) خارج میکنند.»
روشن است که در اینجا مراد از « ارض » کره زمین نیست بلکه مقصود سرزمین آنهاست.
3ـ ارض به معنای « عالم طبیعت» در مقابل « سما » به معنای عالم ماوراء طبیعت:
مثال:
« و لکنه اخلد الی الارض واتبع هویه ...»
« اما او (بلعم باعورا) بر زمین، روی آورد و از خواهشهای خویش پیروی کرد و...»
که در اینجا « اخلد الی الارض» به معنای دلبستگی به زمین و دنیاست که یک امر قلبی است. و بر اساس این معنا و با این اطلاق آسمان مادی هم ارض است.[48]یعنی آسمان و زمین هر دو جزء دنیاست.
4ـ ارض در هنگامی که جمع بسته شود(ارضون) به معنای طبقات داخلی زمین است.
5ـ ارض در هنگامی که جمع بسته شود(ارضون) به معنای مناطق آباد زمین یا اقلیمهای آن است.
در قدیم اقلیمهای هفتگانه داشتهاند و امروزه هم زمین را به مناطق هفتگانه ( دو منطقه منجمد شمالی و جنوبی ـ دو منطقه معتدله ـ دو منطقه حاره و یک منطقه استوایی) تقسیم میکنند.
تذکر: این دو معنای اخیر را برخی مفسران به صورت احتمال در زیر آیه 12 سوره طلاق فرمودهاند[49]
جمعبندی:
میتوان گفت که کلمه « ارض»نیز مثل « سما» دارای دو قسم ارزشی و غیر ارزشی ( مادی و معنوی) است. و زمین (حسی) غیر ارزشی گاهی به معنای قطعات وقارهها ـ طبقات داخلی زمین ـ کره خاکی میآید. و ارض ارزشی ( معنوی ) به معنای عالم پست طبیعت است.
پرسش سوم: مقصود از سبع ( هفت ) چیست؟
کلمه سبع ( هفت) در عربی به دو صورت بکار می رود:
الف ـ هفت به معنای عدد مشخص و معین که در ریاضیات بکار میرود.
ب: هفت به عنوان نماد کثرت؛ چرا که گاهی در عرب کلمه « هفت » بکار میرود و معنای کنائی آن( تعداد زیاد و کثیر) مراد است. برای مثال در قرآن میخوانیمک
« ولو انما فی الارض من شجرة اقلام و البحر یمده من بعده سبعة ابحر ما نفدت کلمات الله ان الله عزیز حکیم » [50]
« و اگر هر درخت روی زمین قلم شودو آب دریا به اضافه هفت دریای دیگر مداد گردد باز نگارش کلمات خدا ناتمام بماند همانا خدا را اقتدار و حکمت ( بیپایان) است.»
روشن است که مراد از « هفت دریا » در اینجا بیان کثرت است و اگر صدها دریا هم باشد برای نگارش کلمات خدا کافی نیست.
در آیات « سبع سموات» برخی از مفسران احتمال دوم را ذکر کردهاند[51] و برخی از صاحبنظران نیز احتمال اول را قوی دانستهاند[52] ولی هر دو احتمال در « سبع سموات» بعید بنظر نمیرسد.
اگر احتمال اول را پذیرفتیم پس مراد ( در آیه 12 سوره طلاق) آن است که هفت آسمان واقعی وجود دارد و اگر احتمال دوم را پذیرفتیم مراد آیه آن است که تعداد زیادی آسمان وجود دارد.
البته بر حسب معانی مختلف « ارض و سما » که بیان شد معانی متناسب و متفاوتی از آیه پیدا میشود مثال: هفت آسمان پر از ستاره و سیاره آفرید و هفت عدد کره زمین آفرید.
هفت طبقه جو زمین رآفرید و هفت طبقه داخلی زمین را آفرید.
هفت مرتبه عالی وجود و مقام قرب آفرید و هفت مرتبه پایین از طبیعت آفرید.
پرسش چهارم: مقصود از مثل هم بودن(مثلهن) در آیه چیست؟
در مورد مثلیت در آیه (12 سوره طلاق ) چند احتمال وجود دارد:
الف ـ همانند بودن آسمان و زمین در مورد تعداد ( عدد هفت ) [53]:
یعنی : خداوند هفت آسمان آفرید و همانند آنها هفت زمین خلق کرد در این صورت « من» در « من الارض مثلهن» بیان جنس است یعنی از جنس زمین نیز هفت عدد آفرید.
اگر این احتمال را در مورد « مثل » بپذیریم، همان احتمالات گذشته در مورد زمین و آسمان( ارض ـ سما) پیدا میشود که لازم است به صورت متناسب در نظر گرفته شود. برای مثال:
هفت طبقه آسمان(جو زمین) با هفت طبقه داخلی زمین.
هفت عالم و جهان پر از ستاره با هفت عدد کره زمین.
هفت مرتبه عالی وجود و حضور و قرب الهی با هفت مرتبه وجود پایین.
ب ـ مثل بودن زمین و آسمان در مورد معلق بودن و شناور شدن در فضا:
یعنی : همانگونه که خداوند سیارات و ستارگان آسمانها را شناور در فضا و بدون تکیهگاه و ستون افرید، زمین را نیز همانگونه خلق کرد.[54]
در این صورت آسمان به معنای مجموعه سیارات و ستارگان معنا میشود. و زمین به معنای کره خاکی است. و میتواند عدد « هفت» در مورد زمین مقصودنباشد.
پ ـ مثل هم بودن در مورد ملکوتی بودنک
یعنی - خداوند آسمان (مقام قرب و حضور و ملکوت) را آفرید و از زمین چیزی شبیه آسمان آفرید، یعنی انسانی را خلق کرد که مرکب از ماده زمینی و روح ملکوتی آسمانی است. [55]
در این صورت ط من» در ط من الارض مثلهن » به معنای نشویه است یعنی: از زمین (خاک) انسانی ملکوتی مانند آسمان ملکوتی نشأت گرفت و آفریده شد. که در این صورت چندین معنای «ارض» و « سما» مطرح نمیشود بلکه آسمان به معنای مقام قرب و حضور و ملکوت است و ارض به معنای کره خاکی یا مرتبه پست طبیعت است .
پرسش پنجم: مقصود قرآن از واژه « هفت آسمان» چیست؟
با توجه به مقدماتی که گذشت و معانی و مصادیقی که برای کلمه « ارض ـ سما ـ سبع ـ مثل »، بیان شد میتوانیم نتیجه بگیریم که چندین احتمال در مورد واژه « هفت آسمان» وجود دارد:
1ـ هفت به معنای عدد حقیقی باشد که در این صورت این احتمالات متصور است:
الف : هفت آسمان پر از ستاره و سیاره مثل هفت کره خاکی زمین.
این مطلب از نظر علمی نیز ممکن است چرا که برخی دانشمندان گفتهاند که میلیونها خورشید و سیاره مشابه زمین در کهکشانهای جهان وجود دارد. همانگونه که احتمال وجود جهانهای مشابه این آسمان پر ستاره را بعید نمیدانند چرا که دانشمندان علم نجوم و فیزیک کیهانی با تلسکوپهای خود توانستهاند تا میلیاردها ستاره و سیاره را ببینند ولی میگویند که هنوز فضاهای ناشناخته و تاریکی وجود دارد که از دامنه دید ما خارج است.[56]
پس احتمال وجود شش جهان مشابه و شش آسمان دیگر که هنوز کشف نشده است وجود دارد . و این مطلب با ظاهر برخی آیات قرآن نیز همگونی دارد.[57]
ب ـ هفت مقام قرب و حضور و موجود عالی معنوی (هفت آسمان) در مقابل هفت مرتبه پست وجودی طبیعت (هفت زمین).
تذکر : در این دو صورت مثل بودن آسمان و زمین در « هفت بودن» آنهاست.
2ـ هفت به معنای کثرت باشد:
در این صورت احتمالات زیر متصور است:
الف ـ آسمانهای زیادی ( مجموعه کرات و سیارات و ...) خلق کرد. و زمینهای زیادی ( کرههای خاکی مشابه زمین) خلق کرد . که همه آنها در فضا شناور و معلق هستند .
ب ـ تعداد زیادی از طبقات جو زمین را خلق کرد. و تعداد زیادی از طبقات داخلی زمین یا قطعات زمین و اقلیمها را خلق کرد.
امروزه در علوم زمین شناسی و هواشناسی طبقات آنها را از نظر مقدار تراکم مواد یا مواد سازنده آنها تقسیم میکنند. و در این صورت آیه اشاره به این طبقات است. و یا اشاره به مناطق هفتگانه زمین باشد. که قبلاً بیان کردیم.
پ ـ مراتب معنوی و مقامات قرب و حضور و موجودات عالی بسیاری خلق کرد مراتب پست طبیعت را که بسیار است خلق کرد.
تذکر : در اینجا احتمالات دیگری نیز میتواند وجود داشته باشد و برخی افراد نیز بدانها اشاره کردهاند ولی چون بسیار ضعیف و دور از ظاهر آیه بود بدانها اشاره نکردیم (مثل اینکه مراد هفت سیاره منظومه شمسی باشد) البته در بین همین احتمالات نیز که ذکر شد برخی با ظاهر آیه مناسبتر است و برخی از ظاهر آیه دورتر است که قضاوت و اختیار هر معنا را به عهده خوانندگان صاحب نظر میگذاریم هر چند در این موارد قضاوت قطعی بسیار سخت است.
پرسش ششم: مقصود از هفت زمین چیست؟
در قران کریم آیهای به صورت صریح در مورد هفت زمین وجود ندارد و تنها آیهای که میتواند اشاره به هفت زمین محسوب شود همین آیه 12 سوره طلاق است. البته اگر مثلیت در این آیه را به معنای « مثل هم بودن در عدد هفت» بدانیم. در حالی که دو احتمال دیگر در مورد مثل بودن (مثلیت در معلق بودن کرات در فضا و مثلیت در ملکوتی بودن 9 وجود داشت.
اما در روایات کلمه « الارضین السبع »[58]زمینهای هفتگانه آمده است و در نهجالبلاغه نیز کلمه « الارضین» آمده است:
« و رکوبها اعناق سهول الارضین»[59]
« (کوهها) بر گردن همواریهای زمینها سوراند.»
« الم یکونوا اربابا فی اقطار الارضین » [60]
« آیا در اطراف زمینها پادشاهان و مالک رقاب نبودند.»
« فهم حکام علی العالمین و ملوک فی اطراف الارضین »[61]
« (اعراب ) در اطراف زمینها پادشاهان شدند. »
البته با توجه به قرائن موجود در کلام حضرت امیر(ع) در همه موارد « ارضین» به معنای قطعات زمین و خشکیهاست.
پس اگر زمینهای هفتگانه را بتوانیم از قرآن برداشت کنیم میتوانیم به یکی از معانی گذشته یعنی هفت قطعه و اقلیم زمین همانگونه که در روایات آمده یا هفت کره خاکی یا هفت طبقه داخلی زمین حمل کنیم.
بررسی:
1ـ با توجه به معانی متفاوتی که از آسمان، زمین، مثلیت آنها، هفت و هفت آسمان بیان کردیم و با توجه به احتمالات متعدد تفسیری در این آیات نمیتوان گفت که مقصود قرآن در همه موارد یک معنای آسمان بوده است و نمیتوان یک معنای خاصی را بر قرآن در مورد هفت آسمان تحمیل کرد.
پس معلوم میشود که تمام کسانی که به صورت قاطع یک معنا را به قرآن نسبت میدادند و بر آن پا فشاری میکردند راه صواب نرفتهاند. (علاوه بر اشکالات واضحی که در این دیدگاهها وجود داشت که به برخی از آنها اشاره داشتیم).
2ـ با توجه به ابهامی که در معنای هفت آسمان قرآن وجود دارد و با توجه به ابهاماتی که در مورد آسمان و کهکشانها از نظر علمی وجود دارد و نظریههای متفاوت و بالندهای که هر روز ارائه میشود، نمی ”وان گفت که نظر قطعی قرآن کدام نظریه است.
با توجه به این مطلب،ادعای اعجاز علمی قرآن در آیات مربوط به هفت آسمان صحیح به نظر نمیرسد و حتی اگر یک نظریه علمی در مورد هفت آسمان به اثبات برسد باز اعجاز علمی ثابت نمیشود چرا که همانطور که گذشت هفت آسمان قبل از اسلام در قوم نوح و بین یهودیان مطرح بوده است.
3ـ از آنجا که ممکن است مقصود از واژهآسمان در اصطلاح قرآن و اصطلاحات علمی متفاوت باشد(مثلاً یکی آسمان معنوی بگوید و یکی فضای خالی یا جایگاه کرات آسمانی) پس نمیتوان گفت که تعارضی بین گزاره هفت آسمان قرآن با یافتههای علوم کیهانی شناسی وجود دارد. چرا که علوم کیهان شناسی ادعا میکند:
هنوز هفت آسمان کشف نکرده است.
و قرآن ادعا میکند هفت آسمان وجود دارد.
پس با توجه به احتمال اشتراک لفظی واژه « آسمان» نمی توان گفت دو گزاره فوق معارض است و اگر هم هر دو ( علم و دین) یک معنا را از آسمان اراده کنند باز هم علم، وجود آسمانهای هفتگانه را نفی نمیکند بلکه آنها را اثبات نکرده است . اما قران از طریق وحی خبر از وجود آنها میدهد پس ممکن است در آینده آسمانهای دیگری کشف شود و گزاره دینی به اثبات برسد.
________________________________________
[1] طلاق / 12.
[2] ر.ک: جمیز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ماده آسمان.
[3] بطمیوس(Ptolemaos) منجم و جغرافیدان معروف یونانی صاحب کتابهای مجسطی و آثار البلاد ( زنده در قرن دوم میلادی ) او معتقد بود که زمین ساکن و مرکز جهان است و هفت فلک به دور آن میچرخند که عبارتند از ( قمر، عطارد، زهره، خورشید،مریخ، مشتری، زحل، فلک هشتم که ستارههای ثابت هستند و فلک نهم یا فلک الافلاک یا فلک اطلس که همه افلاک در آن قرار دارند). در مورد هیئت بطلمیوسی در مبحث « حرکت خورشید» سخن گفتیم.
[4] حاقه/17.
[5] رسائل ابن سینا، ص 128ـ129 به نقل از التفسیر و المفسرون، ج 2 ص 426.
[6] محمد باقر بهبودی،هفتآسمان،ص 8، کتابخانه مسجد جعفری(قیطریه) تهران، بیتا.
[7] محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 57، ص 5، (چاپ دارالکتب الاسلامیة) .
[8] شرح منظومه، قسمت فلسفه ،ص 269(انتشارات دارالعلم).
[9] ر.ک: قاموس قرآن،ج 6، واژه کرسی و نیز نمونه، ج 2،ذیل آیه 155 بقره.
[10] ر.ک: قاموس قرآن، ج 4، واژه عرش.
[11] ر.ک: المیزان، ج 10، ص 155.
[12] یدالله نیازمند شیرازی، اعجاز قرآن از نظر علوم امروزی، ص 145 و 167(شرکت چاپ میهن ـ 1335 ش).
[13] تفسیر الکبیر، ج 1، ص 156.
[14] محاسن التأویل، طبع عیسی الحلبی، 1970، 16/5877 به نقل از التفسیر العلمی فی المیزان، احمد عمر ابو حجر، ص 380.
[15] نپتون در سال 1846 و پلوتن در سال 1930 کشف شد.
[16] در ادامه بعدی معانی لغوی و اصطلاحی « سماء» را بررسی خواهیم کرد.
[17] عبدالقادر مغربی ، تفسیر جزء تبارک، ط قاهره، 1947 م ،ص 4 به نقل از التفسیر العلمی فی المیزان، ص 383.
[18] ابراهیم/34 و نحل /18.
[19] المنتخب فی التفسیر، تعلیق الخبراء،1/16، به نقل از التفسیر العلمی فی المیزان،ص 384.
[20] المنتخب فی التفسیر، تعلیق الخبراء، 1/16، به نقل از التفسیر العلمی فی المیزان،ص 384.
[21] ایمان مرادی، رازهای آسمانهای هفتگانه، ص 84 به بعد ، معاونت فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، 1373 ش.
[22] محمد باقر بهبودی، هفت آسمان، ص 10 و نیز دکتر محمد صادقی، زمین وآسمان و ستارگان از نظر قرآن، ص 229.
[23] همان، ص 11.
[24] ر.ک: تفسیر نمونه، ج 1، ص 165ـ 167 و نیز ذیل آیه 12 طلاق.
[25] محمد باقر بهبودی، هفت آسمان،ص 13( با تلخیص) .
[26] ر.ک: المیزان، ج 16، ص 247 و ج 19، ص 327 (چاپ بیروت) و ذیل آیات هفت آسمان.
[27] ق/9.
[28] مع القرآن فی الکون ، ص 189ـ193.
[29] ر.ک: تفسیر الجواهر، ج 1، ص 46( نقل به مضمون).
[30] ر.ک: دکتر محمد صادقی، زمین و آسمان و ستارگان از نظر قرآن، ص 226.
[31] همان، ص 227 و 232 و 242 و 2.
[32] دکتر پاکنژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 1، 111.
[33] حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 5، ص 256.
[34] مفردات راغب، ماده سماء.
[35] ر.ک: بینات، سال دوم، شماره 8، ص 86ـ87.
[36] ابراهیم /24.
[37] تفسیر نمونه، ج 1، ص 165ـ167، چاپ دارالکتب الاسلامیه.
[38] استاد مصباح یزدی، معارف قرآن، ص 234.
[39] ق/9.
[40] فرقان /61.
[41] ر.ک: المیزان، ج 16، ص 247و ج 19، ص 327، چاپ بیروت.
[42] سجده/5.
[43] استاد مصباح یزدی،معارف قرآن، ص 234ـ236.
[44] ذاریات / 22.
[45] ر.ک: مفردات راغب، ماده سما و ارض .
[46] ر.ک: حسن مصطوفی ، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 1، ص 56(مرکز نشر کتاب).
[47] مائده/33.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 28 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

در این تحقیق علاوه بر بررسی دقیق مفاهیم حیله و خیانت در جنگ ، مطالعه ی موارد مناقشه زا ووضعیت خاص جنگ دریایی ، مبانی ممنوعیت خیانت جنگی در حقوق مخاصمات مسلحانه پرداخته و آثار حقوقی چنین اقداماتی را مطالعه می کنیم .
هرچند درکل مفهوم ضمانت اجرا در حقوق بین الملل با چالش مواجه است ، اما حقوق بشر دوستانه از شاخه هایی است که بویژه پس از جنگ جهانی دوم ، تضمینات موثری برای آن مقرر شده است .
از اینرو مسئولیت فردی ودولتی ناشی از خیانت جنگی نیز مورد بررسی قرارگرفته است.
2) هدف تحقیق
الف- در این تحقیق بر آنیم ، تعریف دقیقی از حیله و خیانت جنگی ارائه داده ، عناصر هر یک را بررسی ، مصادیقی از هر یک را تشریح و مرز بین آنها را تفکیک نمائیم .
ب- علل ومبانی ممنوعیت خیانت جنگی رامورد بحث قرار داده و تاثیر چنین اقداماتی را بر تضعیف حقوق بشر دوستانه مطالعه نماییم .
ج- ضمانت اجرای ممنوعیت اقدام به خیانت جنگی را در حقوق بشر دوستانه بررسی کرده ،مسئولیت فردی مرتکبان و مسئولیت بین المللی دولت ناشی از بکار گیری تاکتیک های خائنانه را شرح دهیم .
3)اهداف تحقیق
توسل به حیله و خیانت در جنگ سابقه ایی به درازای تاریخ دارد ، اما همواره فاصله ی اقدامات مشروع و نا مشروع در هاله ای از ابهام قرار داشته است .
با تکیه بر نتایج این تحقیق، می توان این مسئله ی قدیمی و مورد بحث در حقوق بین الملل که با توسعه ی تکنولوژی جنگ ، مصادیق نوینی یافته است را رفع ابهام نمود .
این تحقیق بر آنست ، به طور منسجم و جامع و مانع به موضوع پرداخته و زوایا و مصادیق آنرا تشریح نماید که امید است ، در ارتقاء حقوق بشر دوستانه در صحنه ی مخاصمات گامی موثر باشد .
از آنجا که تاکنون ، هیچ تالیف و تحقیقی در زبان فارسی به موضوع اختصاص نیافته ، ضرورت این کار احساس شده است.
از طرفی توجه به این نکته که ممنوعیت خیانت ، ریشه ای عمیق در فرهنگ اسلامی دارد به لزوم درک دقیق قاعده اهمیتی بیش از پیش می دهد .
با مداقه در آیات قرآن کریم و احادیث و سیره ی نبوی ، ریشه های ممنوعیت خیانت در حقوق اسلامی آشکار می گردد ،که اجرایی کردن آن توسط رزمندگان مسلمان ، ابتدا نیازمند شناخت و آموزش آنست.
4)سؤالات تحقیق
سؤال اصلی : از نظر حقوقی چه تمایزی میان خیانت و حیله ی جنگی وجود دارد ؟
سؤال فرعی :آیا حقوق بشر دوستانه ضمانت اجرایی برای ممنوعیت خیانت جنگی پیش بینی کرده است؟
5)فرضیه های تحقیق
فرضیه ی اصلی : خیانت جنگی بر مبنای سوء استفاده از حمایتهای حقوق بشردوستانه استوار است و بنابر این نامشروع است ، اما حیله ی جنگی این عنصر رانداشته و به شرط عدم مغایرت با قواعد بشر دوستانه مجاز است .
فرضیه ی فرعی :اقدام به خیانت ممنوعه ی جنگی ، نقض فاحش حقوق بشر دوستانه و جنایت جنگی تلقی شده ، مسئولیت کیفری فرد مرتکب و مسئولیت بین المللی دولت خاطی را به دنبال دارد.
طرح تحقیق
1)بیان مساله
2) هدف تحقیق
3)اهداف تحقیق
4)سؤالات تحقیق
5)فرضیه های تحقیق
6)تعریف متغیر ها و مفاهیم
7)مشکلات تحقیق
8)ادبیات تحقیق
9)ساختار تحقیق
فصل اول:
مفهوم خیانت جنگی و تفاوت آن باحیله ی جنگی
بخش اول :
مفهوم و مصادیق خیانت جنگی
بند یک :
مفهوم خیانت جنگی
الف)سابقه ی تاریخی خیانت جنگی
ب)عناصر خیانت جنگی
بند دوم:
مصادیق خیانت جنگی
الف) مصادیق مقرر در ماده ی 37 پروتکل اول:
1)تظاهر به قصد مذاکره یا تظاهر به تسلیم با پرچم سفید
2)تظاهر به عدم امکان مبارزه به جهت بیماری یا جراحت
3) تظاهر به وضعیت "غیر رزمنده و غیر نظامی "
4) تظاهر به وضعیت مورد حمایت با استفاده از علائم ، نشانه ها
و لباس های UN یا دول بی طرف یا غیر طرف متخاصم
ب)سوء استفاده از علائم و نشانه های حمایت شده
1)علائم ونشانه های حمایت شده
1-1)پرچم سفید
1-2) صلیب سرخ ، هلال احمر
1-3) دیگر سمبل های حمایت شده در کنوانسیون ها
1-4)علائم حمایتی مقرر در پروتکل الحاقی 1977 به کنوانسیون های ژنو 1949
1-5 ) علائم حمایت شده ی کنوانسیون 1907 لاهه
1-6) سیگنال های حمایتی
2)مفهوم سوء استفاده
ج) سلاح های با تاخیر عمل کننده
د) سوء استفاده از پرچم ، نشان و لباس های نظامی دشمن
بند سوم
خیانت جنگی در مبارزه با تروریسم
الف)وضعیت مبارزه با تروریسم به عنوان مخاصمه مدنظر حقوق بین الملل بشر دوستانه
ب) اعمال ممنوعیت خیانت در مخاصمات غیر بین المللی
ج) وضعیت دستگیری خائنانه
بخش دوم
تفاوت حیله ی جنگی و خیانت جنگی
بند یک
تعریف حیله ی جنگی :
الف)تفکیک حیله ی مشروع و نامشروع
ب) مصادیق حیله مشروع
ج)مقایسه ی حیله نامشروع و خیانت جنگی
بند دوم
وضعیت های مورد مناقشه
الف- وضعیت جاسوسی در جنگ
ب) وضعیت ایجاد سپر انسانی
بخش سوم:
وضعیت خاص خیانت در جنگ دریایی و هوایی
بند یک
ابعاد خاص جنگ هوایی ودریایی
بند دوم
وضعیت کشتی های جنگی
بند سوم
وضعیت هواپیماهای جنگی
فصل دوم:
مبانی ممنوعیت خیانت جنگی و مسئولیت ناشی از آن
بخش اول :
هدایت عملیات جنگی
بند یک :
سیر تحول تاریخی
بند دوم :
محدودیت کاربرد روش ها و ابزار نبرد
الف ) قواعد کلی
1)ممنوعیت حمله ی کور و لزوم حمایت از غیر نظامیان
2)ممنوعیت درد و رنج مضاعف و غیر ضروری
3 )ممنوعیت تخریب گسترده ی محیط زیست
ب) ابزار نبرد
ج) روش های نبرد
د) حمایت های بشر دوستانه ی خاص
1)مجروحان و بیماران
2)کارکنان مذهبی نیروهای مسلح
3)اهداف فرهنگی
4)دول بی طرف
5)کارگاه ها و تاسیسات دارای نیروهای خطرناک
بند سوم :
ممنوعیت روش های خائنانه
بخش دوم:
دلایل ممنوعیت خیانت جنگی
بند اول:
نقض اصل شرافت سربازان در میدان نبرد
بند دوم
نقض اصل حسن نیت
بند سوم
تضعیف حقوق بشر دوستانه
الف)خنثی سازی وضعیت های مورد حمایت
ب) امکان ایجاد حملات کور
بخش سوم:
مسئولیت بین المللی ناشی از خیانت جنگی
بند یک:
مسئولیت دولت ها ناشی از نقض حقوق بشر دوستانه
الف)کلیات مسئولیت
ب)قابلیت انتساب ارتکاب خیانت جنگی به دولت
ج) مسئولیت ناشی از عدم مجازات
بند دوم :
عوامل زایل کننده ی وصف متخلفانه تخلفات حقوق بشر دوستانه
الف) رضایت
ب) دفاع مشروع
ج) ضرورت
د)اضطرار
ه) اقدامات متقابل
ی) فورس ماژور
بخش چهارم:
مسئولیت فردی ناشی از خیانت جنگی
بند اول
بررسی خیانت به عنوان جنایت جنگی
الف) مسئولیت افراد در ارتکاب جنایات جنگی
ب)خیانت:نقض فاحش حقوق بشردوستانه
ج) تلاش نا موفق به ارتکاب خیانت جنگی
بند دوم
عوامل رافع مسئولیت فردی
نتیجه
فهرست منابع

بررسی علل گسترش فساد اجتماعی
25 صفحه در قالب word
مقدمه: جامعه شناسان میگویند هر اجتماعی بر اساس موازین خود دارای حرکتی طبیعی است که پیوند اجتماعی مردم را برای ادامه زندگی حفظ می کند اگر عملی اتفاق افتد و این پیوند را برهم زند و مشکلی برای حرکت طبیعی جامعه ایجاد کند آن عمل را یک مسأله اجتماعی میگویند. اگر جامعه را به ارگانیسم و سازمان بدنی انسان تشبیه کنیم. دراین تشبیه مسائل و مفاسد اجتماعی بیماریهای آن جامعه به حساب میآیند و همان طور که بیماریهای جسمی قابل شناخت و علاجند بیماریهای اجتماعی نیز قابل تشخیص و درمانند. منتها در درمان بیماریهای اجتماعی باید به علل بوجود آورنده آن مسائل یا بیماریها توجه داشت و بر اساس شناخت واقعی علل، راه درمان مناسبی ارائه نمود. ارتباط و وابستگی متقابل امور اجتماعی موجب میشود که یک مسأله اجتماعی به پیدایش مسایل اجتماعی دیگر کمک کند. مثلاً فقر و ستیز بین افرادی که در محلات شلوغ و پرجمعیت فقرنشین شهرها زندگی می کنند. موجب پیدایش و افزایش جرایم دیگر مانند دزدی، تجارت و فحشا می شود و به همین دلیل میگوییم پیدایش یک مسأله اجتماعی، بدون مسائل اجتماعی دیگر وجود ندارد بلکه بدین معنی است که اوضاع و احوال موجود احتمال برخورد با مسائل اجتماعی دیگر را فراهم میآورد و زمینه مساعدی برای پیدایش مسائل اجتماعی دیگر فراهم می کند. هیچ انسانی مجرم و گناهکار آفریده نمیشود. شرایط نامتعادل اجتماعی- اقتصادی در جامعه ایجاد فساد می کند. همچنین در صورتی که بنیادها و نهادهای اجتماعی پاسخی برای مسائل افراد جامعه نداشته باشند مفاسد اجتماعی به صورت تصاعدی بالا میرود. چرا که بنیادهای اجتماعی مثل اعضای اصلی بدن هستند که باید هر کدام کار خود را انجام دهند و تداخل وظایف باعث فساد همه آنها میشود.
گام اول بیان مسأله
منظور از مسائل اجتماعی چیست؟ مسائل اجتماعی جامعه پدیدههایی اجتماعی اعم از شرایط ساختاری و یا الگوهای کنشی هستند که در مسیر تحولات اجتماعی بر سر راه توسعه یعنی وضعیت موجود و وضعیت مطلوب مورد توجه مردم و گروههای اجتماعی قرار می گیرند و مانع تحقق اهداف و تهدید کننده ارزشها و کمال مطلوبهای آنها میشوند. این پدیده ها معمولا به وسیله اندیشمندان اجتماعی به عنوان موانع توسعه (نظیر خاصگراییهای فرهنگی و اجتماعی) هزینههای توسعه (نظیر آلودگی محیط زیست) و آثار و تبعات عقبماندگی (نظیر بیسوادی و خشونت) مورد شناسایی و ارزیابی قرار میگیرند. مسائل اجتماعی به عنوان پدیدههای نامطلوب اذهان نخبگان و افکار عمومی مردم را به خود مشغول میدارند به طوری که نوعی وفاق و آمادگی جمعی برای مهار آنها پدید میآید که مقامات رسمی کشور را به چارهجویی و اقدام عملی در جهت اصلاح و یا رفع و پیشگیری از آنها وامیدارد.
مسائل اجتماعی دارای چه ویژگیهایی هستند:
الف) اجتماعی بودن و عمومی بودن مسائل اجتماعی محصول حیات اجتماعی انسانها در قالب واحدهای اجتماعی مشخص چون گروه، قشر، طبقه, ایل، روستا، شهر، جامعه و نظایر آن هستند. با توجه به این که در عالم واقع هیچ جامعهای وجود ندارد که با مسائل اجتماعی روبهرو نباشد. لذا میتوان گفت که مسائل اجتماعی پدیدهایی عمومی هستند که در همه جوامع با کم و کیف متفاوت وجود دارند.
ب) جمعی و غیر فردی بودن: مسائل اجتماعی پدیدههایی جمعیاند نه فردی، موانعی هستند که بر سر راه توسعه واحد اجتماعی مشخصی قرار میگیرند و یا پیامدها و عوارضی هستند که ارزشها و کمال مطلوبهای اکثریت اعضای آن واحد تجمعی را تهدید میکنند.
ج) تاریخی بودن: اغلب مسائل اجتماعی در یک فرایند تاریخی مشخص پدید میآیند. بنابراین ابتدا به ساکن نیستند.
د) واقعی بودن: مسائل اجتماعی پدیده هایی واقعی و قابل تجربه به معنای عام کلمه هستند. اصطلاح مسئلهیابی هم مبتنی بر پیشفرض واقعی بودن مسائل اجتماعی است. در مسئله یابی محقق، مسائل اجتماعی موجود را در مییابد ولی در مسئله آفرینی چیزی که مسئله نیست تبدیل به مسئله میشود. حکایت آن کسی است که میگفت برای رفع خستگی میخواهد به فلان شهر سفر کند. وقتی که از وی سوال شد شما که خسته نیستی، در پاسخ گفت وقتی به آن جا برسم خسته خواهم شد.
و: متغیر و نسبی بودن: مسائل اجتماعی بر حسب زمان و مکان تغییر مییابند. مسائل امروزی جامعه ما با مسائل گذشته و آینده متفاوتاند. معمولاً هر چه از واحدهای اجتماعی بزرگتر به طرف واحدهای اجتماعی کوچکتر حرکت کنیم. از مسائل عام به مسائل خاص هر واحد اجتماعی یا مسائل خرده نظامها و خرده فرهنگهای درون آن واحد اجتماعی میرسیم که خاصتر و نسبیتراند.
ه) تنوع و تکثیر مسائل اجتماعی: مسائل اجتماعی هم در درون هر جامعه و هم در بین جوامع، بسیار متنوع و متکثراند. مثلاً در جامعه ایران امروزی با مسائل فرهنگی و اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و زیست محیطی متعدد و متنوعی رو به رو هستیم که هر دسته از آنها را میتوان به دستههای کوچکتری تقسیم کرد. مثلاً مسائل فرهنگی به مسائل دینی، هنری و علمی قابل تقسیم است.
ی) قابل کنترل بودن مسائل اجتماعی: مسائل اجتماعی قابل اصلاح، رفع و پیشگیریاند، ولی هر گونه دخل و تصرف در آنها موکول به شناخت ریشههای آنها در همه ابعاد واحد اجتماعی ذیربط است. یافتههای علمی باید در قالب برنامهریزیهای کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت به کار گرفته شوند و نتایج و عملکرد آن برنامهها نیز مورد ارزشیابی علمی قرار گیرد تا با تداوم تعاملات بین اصحاب اندیشه، مردم و مسئولان زمینههای نهادمند و مناسبی برای اصلاح رفع و یا پیشگیری از مسائل اجتماعی پدید آید. برخی مسائل اجتماعی ذاتی نظام اجتماعی غالب جامعه هستند. و بنابراین ممکن است. در قالب نظام اجتماعتی موجود قابل حل نباشندو در این صورت خود نظام موجود مانع اصلی تحول و تکامل و عمدهترین مسئله اجتماعی جامعه محسوب میشود. تحت چنین شرایطی است که مردم به انقلاب و تحول نظام موجود گرایش پیدا میکنند.
مفاسد اجتماعی در جوامع:
پس از جنگ جهانی دوم و پس از دستیابی ابرقدرتها به صنعت و تکنولوژی پیشرفته و توسعه و گسترش روز افزون کارخانجات مختلف، صاحبان صنایع و سرمایهداران و تولیدکنندگان استعماری پس از پر شدن انبار تولیدات وکمبود بازار مصرف داخلی درصدد بازاریابی برآمدند ولی تحقق این امر دو شرط اساسی داشت.
اول: اینکه مخطورات سیاسی وجود نداشته باشد وصاحبان صنایع بتوانند بدون هیچ مانعی کالاهای خود را در بازارهای کشف شده به فروش برسانند.
دوم: تقاضا وجود داشته باشد. یعنی کالاهای تولید شده در کارخانجات و صنایع شده غرب در کشورهای مربوطه (جهان سوم) خریدار داشته باشد. قدرتهای استعماری و بدنبال آن صاحبان صنایع برای تحقق شرط اول به قدرت نظامی، سیاسی متوسل شده و با از میان برداشتن موانع سیاسی شرایط لازم را جهت سرازیر شدن کالاهای بنجل خود و به یغما بردن مواد اولیه و منابع طبیعی و زیرزمینی کشورهای یاد شده فراهم ساختند و به منظور تحقق شرط دوم، هجوم فرهنگی، وابستگی فرهنگی و غربزدگی را در کشورهای مورد نظر تعمیق نموده و با تحمیل عادات و طرز تفکر و طرز زندگی و قالبهای غربی کوشیدند برای تولیدات و مصنوعات کارخانجات خود تقاضا ایجاد نمایند. در این میان اعتقادات ملی و مذهبی و ارزشها و گرایشهای این کشورها بویژه ممالک اسلامی سد و مانع برزگی برای غارتگران و سوداگران استعماری موجب میشد. زیرا مسلمین با اعتقاداتی که داشتند به آسانی مظاهر فریبنده فرهنگ غرب را نمیپذیرفتند. از این رو استعمارگران و تولیدکنندگان غربی چاره را در تغییر رویکرد ملتها به دین و مقدسات مذهبی و از بین بردن تعصبات و اعتقادات حیاتی مسلمانان دیدند.
ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است
متن کامل را می توانید در ادامه دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن برای نمونه در این صفحه درج شده است ولی در فایل دانلودی متن کامل همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند موجود است