آزادی و آزادگی را از محرم بیاموز . زیرا که بهای این حماسه حسین آموختن آن است.
پاکی و صداقت را از مرور ایام که همچون انسانی باوقار و پرصبر سختی ها و کدورت را کنار می گذارند و از آنها عبور می کنند، یاد بگیر.
محبت را از نسیم گرم بهاری که وسعت زیباییهایش جوانه های نهفته در خاک را بیدار می کند.
طراوت و شادابی را از درختان و گل ها که درس شروعی دوباره و برخاستن از رخوت و سستی به ما می آموزند و این آموخته ها را به جوانه ها و نوگل های تشنه آموختن بیاموز.
این مجموعه تلاشی مستمر از همکاران با محبت و مهربان مدرسه راهنمایی شاهد 3 به منظور تبادل اطلاعات و همیاری صورت گرفته و امیدواریم که بتواند حرکتی پویا و مثمر ثمر باشد.
بی تو
دلم قرار نمی گیرد از فغان، بی تو سپندوار ز کف داده ام عنان، بی تو
زتلخکامی دوران نشد دلم فارغ زجام عیش لبی تر نکرد جان، بی تو
چون آسمان مه آلوده ام ز تنگدلی پر است سینه ام از اندُه گران، بی تو
نسیم صبح نمی آورد ترانة شوق سر بهار ندارند بلبلان، بی تو
لب از حکایت شب های تار می بندم اگر امان دهدم چشم خونفشان، بی تو
چو شمع کشته ندارم شراره ای به زبان نمی زند سخنم آتشی به جان، بی تو
زبیدلَی و خموشی چو نقش تصویرم نمی گشاید از بی خودی، زبان، بی تو
از آن زمان که فروزان شدم ز پرتو عشق چو ذره ام به تکاپوی جاودان، بی تو
عقیق صبر به زیر زبان تشنه نهم چو یادم آید از آن شکرین دهان، بی تو
گزارة غم دل را مگر کنم چو امین جدا ز خلق به محراب جمکران، بی تو
«حضرت آیت الله خامنه ای»
حضرت مهدی
مهدیا ، تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غمم ببرد
حضرت مهدی موعود (عج) در میان سایر ادیان
مهدیا ، تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد حیف باشد که تو باشی و مرا غمم ببرد
عقیده به مهدی و مصلح بزرگ جهانی از حوزه اعتقادات مسلمین فراتر است و در ادیان پیشین مانند زرتشتی، هندی، بودایی، مسیحیت و … به عنوان یک باور مهم و قطعی مطرح بوده و همه انبیای گذشته به پیروان خود آمدن منجی و مصلح بزرگ و تشکیل دهنده حکومت واحد جهانی بشارت داده اند و به مظلومان و ستمدیدگان و مستضعفان و بیچارگان سپری شدن دوران ظلم و ستم بین المللی و ستم پیشگانی بی رحم و فرا رسیدن فصل شکوفایی عدالت و اجرا شدن قانون مقدس الهی در سراسر جهان را نوید داده اند.
در کتاب «اوستا و زرند» زرتشتیان و «شادکمونی و دید» هندیان و «دادتک و یاتیکل» برهماییان و در کتب مقدس بوداییان در «مزامیر و زبور» منسوب به حضرت داوود و در فصول «تورات» منسوب به حضرت موسی و «اسفار انجیل» منسوب به حضرت عیسی و …
سخن از ظهور منجی بشریت و مصلح کل و بر هم زننده بساط ستم و تشکیل دهنده حکومت واحد جهانی مبتنی بر پایه های عدالت نوید داده شده است. در هر یک از آیین و ادیان و مکاتب و ملل و اقوام از مصلح جهانی با تعبیرهای مناسب با فرهنگ خود نام برده و سخن گفته اند. در آیین زرتشت از او به نام «سوشیانت» یا «سوشیانس» نجات دهنده بزرگ جهان در میان یهودیان به نام «ماشیع» مهدی بزرگ جهان، در آیین هندی به نام «آوا تارا» و در آینن بودایی به نام «بودایی پنجم» و در برهمایی به نام «ویشنو» و در کتاب شادکمونی از کتب مقدس هندیان به نام «دادتک» برهماییان به نام «آخرین وصی ممتاطا» (محمد) و در کتاب یاتیکل به نام «راهنما» (هادی ، مهدی) تعبیر نموده اند.
اهالی صربستان در انتظار «مارکو کرالیویچ» و ساکنان جزایر انگلستان در انتظار «ارتور» و ایرانیان باستان در انتظار «گرزاسپه» و یونانیان در انتظار «کالویبرگ» و اقوام اروپایی مرکزی در انتظار «بوخص» و اقوام امریکای لاتین در انتظار «کوندل کوئل» و چینی ها در انتظار «کرشنا» بسر می برند.
طبق آنچه نقل شده این نتیجه حاصل می شود، اعتقاد به مصلح جهانی مختص ما مسلمانان نیست هر انسان به معنای واقعی انسانی به این امر مسلم معتقد و ایمان قلبی دارد. اما آیا فقط امید به ظهور داشتن کافی است؟ هیچ وظیفه ای بر عهده ما نیست؟ مگر نه این است که اگر امام عصر و زمان خود را نشناسیم و مرگ ما فرا برسد به مانند مردمی که در زمان جاهلیت مرده بلکه از آنها پست تریم؟
و یکروز از پس این ابرهای تیره ناباوری خورشید می آید که بر پا دارد او زیباترین فصل عبادت را.
به کف بگرفته شمشیری که از برقش نماز مرده، می روید
صدا می پیچد از کعبه منم مهدی (عج)
عقاب آسمان پرواز حق ای لاشخورها عمرتان پایان گرفت
اینک بپا خیزید
ای مستضعفین، ای پیشوایان، وارثان حق، به پایان آمد، ایام حقارت زمین زان شما گردید.
«سبحانی»
1ـ سورة فاتحه
این سوره فاتحه «فاتحه الکتاب»، یعنی گشاینده و آغازگر کتاب نام دارد.
نامهای دیگرش: حمد، ام القرآن، سبع المثانی (چون 7 آیه دارد، در نمازهای واحب و مستحب 2 بار خوانده می شود و 2 بار نازل گردیده یک بار در مکه و یک بار در مدینه)، کنز، اساس، مناجات، شفاء، دعا، کافیه، وافیه، راقیه، (یعنی تعویذ کننده).
ترتیب نزول: پنجمین سوره 7 آیه ـ 29 کلمه
محتوای سوره: توحید و سپاس خداوند
2ـ سورة بقره
منظور از بقره (گاو، گاو ماد ه) اشاره به داستان گاو بنی اسرائیل است و بهانه های بنی اسرائیلی هم در همین زمینه است که پیش آمده.
نامهای دیگرش : فسطاط القرآن، سنام القرآن
ترتیب نزول: 87 (مدنی) 286 آیه ـ 6143 کلمه
محتوای سوره: بیان اصول و عقاید، ذکر ادلة توحید و آفرینش انسان، گفت و گوی فرشتگان با خداوند دربارة انسان، احکام روزه، وصیت، اعتکاف، اجتناب از تصرف نابجا در اموال یتیم و سایر مردم.
بزرگترین سوره، آیه الکرسی در همین سوره است.
3ـ سورة آل عمران
کلمة آل عمران دو بار به کار رفته و منظور از عمران پدر حضرت مریم است.
نام دیگرش: «طیبه» است. به این سوره و سورة بقره «زهراوان» گفته می شود.
ترتیب نزول: 89 (مدنی) 200 آیه و 3500 کلمه
محتوای سوره: توصیف غزوة احد، بیان /// شهدا، دعوت به شکیبایی و پایداری، و در پایان دعاهای شامخی آمده است.
4ـ سورة نساء
کلمة نساء (زنان) بیش از 20 بار آمده است. نام دیگرش: «نساء الکبری» است.
ترتیب نزول: 92 (مدنی)
محتوای سوره: احکام فقهی مربوط به زنان و یتیمان و قوانین ارث.
5ـ سورة مائد
وجه تسمیه اش گفت و گو از مائدة آسمانی و نزول آن به درخواست حواریون و یاران حضرت عیسی است.
نامهای دیگر: عقود، منقذه
ترتیب نزول: 112 (مدنی) 120 آیه ـ 2838 کلمه
محتوای سوره: احکام فقهی مربوط به صید، سایر اعمال مربوط به افراد مُحرِم (در حال حج)، حدود مربوط به محاربین که مفسدین فی الارض هستند، تأکید به وصیت، احکام مربوط به غسل و وضو و تیمم.
6ـ سورة انعام
وجه تسمیه اش سخن گفتن از انعام (احشام) و چهارپایان است.
ترتیب نزول: 51 (مکی) 165 آیه ـ 3055 کلمه
محتوای سوره: نهی از شرک به خدا، احسان به والدین، نهی از فرزند کشی (از بیم فقر)، نهی از آدم کشی، نهی از خوردن مال یتیم، انصاف در توزین کالا و پیمانه، رعایت عدالت، وفای به عهد، پیروی از راه راست.
مسابقه زمستانی
دریچه ای بسوی کامیابی :
در یک روز سرد زمستانی مدیر مدرسه بچه ها را به صف کرد و اعلام نمود بچه ها آیا موافقید یک مسابقه علمی ـ تفریحی برگزار کنیم؟ تمام بچه ها با خوشحالی قبول کردند پس از انتخاب چند شرکت کننده مدیر از آنها خواست که آنطرف حیاط مدرسه در یک ردیف بایستند و با صدای سوت وی به این سمت دیگر حیاط بیایند و هر کس بتواند ردپای مستقیم و صافی از خود بجای گذارد برندة مسابقه است. در پایان مسابقه خانم مدیر از یکی از بچه هایی که ردپای کجی از خود بجا گذاشته بود پرسید که تو چه کردی؟
دانش آموز در جواب گفت:
با وجودیکه در تمام طول راه من دقیقاً جلوی پایم را نگاه کرده بودم ولی متأسفانه بجای یک خط صاف، جای پاهایم روی برف خطوط کج و معوجی را بوجود آورده اند. تنها یکی از دانش آموزان بود که توانسته بود جای پایش را بصورت یک خط راست درآورد. مدیر مدرسه او را صدا کرده و پس از تشویق از او پرسید تو چکار کردی که توانستی جای پایت را در برف ها، صاف در آوری؟ آن دانش آموز گفت:
خانم اینکه کاری ندارد. من جلوی پایم را نگاه نکردم. مدیر پرسید: پس کجا را نگاه کردی؟
دانش آموز گفت: من آن تخته سنگ بزرگی را که آنطرف حیاط است نگاه کردم و بطرف آن حرکت کردم و هیچ توجهی به جلوی پایم نداشتم و تنها هدفم رسیدن به آن تخته سنگ بود! از داستان فوق می توان نتیجه گیری کرد که:
اگر در زندگی خودمان ایده و هدفی نداشته باشیم و تمام توجهمان را دقیقاً به مشکلات امروز و فردا معطوف کنیم سرانجام به هدفمان نخواهیم رسید ولی اگر بجای آنکه توجهمان را به مشکلات روزانه متوجه کنیم به هدفمان متمرکز سازیم. قطعاً به هدفمان خواهیم رسید.
بله، و تو ای دانش آموز عزیز و دوست عزیز هدف تو برای آینده چیست؟ می خواهی چکاره شوی؟ می خواهی چه خدمتی به اجتماع بکنی؟
اگر واقعاً می خواهی به هدفت برسی و در آینده به اجتماع خدمت کنی باید این نردبان ترقیت را که تحصیل است گرامی داری و از کتاب بیزار نباشی. بطور قطع بدان که ده سال دیگر همه سپری خواهد شد و پس از ده سال تو می توانی مهندس، دکتر و یا … شده باشی. پس چه بهتر از هم اکنون تصمیمی بگیری که بعد از ده سال حسرت و افسوس نخوری و فقط دیپلم را بعنوان پله ای برای رسیدن به هدفت بدانی، نه خود هدف.
شرح الجدول
1ـ من علائم الإسم. 8ـ ما معنی «حکومت می کند» باللغه العربیه.
2ـ ما معنی وزن الفعیل؟ 9ـ صیغتان مشابهتان فی المضارع. (بالرقم)
3ـ کلمه الإستفهام للأشخاص. 10ـ ما حروف الأصلی من کلمه. «إستخراج»
4ـ ما وزن التعامل؟ 11ـ ما معنی طرح الجدول.
5ـ أین مکان الحروف الأصلی؟ 12ـ حروف الأصلی (ک، ت، ب) بالوزن المفاعل.
6ـ علامه فعل المستقبل؟ 13ـ المعجم (چوپان) باللغه العربیه.
7ـ کلمه لنفی المضارع. 14ـ ما معنی کلمه الإستفهام. (کیف؟)
« وفقکن الله»
«ابراهیمیان»
امگا ـ 3 چیست؟
بدن انسان برای برطرف کردن نیازهای خود به مواد تغذیه ای از جمله اسیدهای چرب، پروتئین ها و … نیاز دارد.
اسیدهای چرب خود به دو گروه اشباع شده و غیراشباع شده تقسیم می شوند:
امگا نام گروهی از اسیدهای چرب غیراشباع ضروری می باشد که عمدتاً شامل دو اسید چرب EPA و DHA می باشد. این اسیدهای چرب را به این دلیل ضروری نامیده اند که اولاً برای ادامه حیات بدن کاملاً ضروری هستند و ثانیاً چون توسط خود بدن قابل تولید نیستند، حتماً باید از طریق رژیم غذایی یا مکمل ها تأمین شوند. اسیدهای چرب امگا ـ 3 و امگا ـ 6 در ساختار غشاء سلولهای بدن خصوصاً سلولهای عصبی وجود دارند.
در فرایند رشد و تکامل بافت های مختلف مخصوصاً رشد مغز و شبکیه چشم، تنظیم پاسخهای ایمنی بدن به عفونت ها و بیماری های التهابی، تبادل مواد بین سلولها مانند کمک به جذب کلسیم و بسیاری از فرایندهای مهم و حیاتی بدن نقش دارند.
بازگرداندن امگا ـ 3 به جیره غذایی در جلوگیری و یا درمان ناراحتیهای قلبی، رماتیسم، آسم، افسردگی، ارتروز، سنگ کلیه، پوکی استخوان، سرطان ها، سقط جنین، تولد نوزادان نارس، بیش فعالی و کم هوشی کودکان، امیدهای جدیدی را مطرح کرده است. بدن ما برای آنکه بتواند امگا ـ 3 و امگا ـ 6 را به مشتقات مورد نیاز خود تبدیل کند، باید آنها را به نسبت متعادل دریافت کند. در مرغوب ترین غذاهایی که در طبیعت بکر تولید می شود نسبت امگا ـ 3 و امگا ـ 6 با هم برابر است. به همین دلیل امگا ـ 3 چربی حیات وحش نامیده می شود. مطالعات نشان داده است که تا 150 سال پیش نسبت این دو اسید چرب در جیره غذایی انسان ها برابر بوده است. ولی از آن به بعد با صنعتی شدن تولیدات کشاورزی و معرفی بذرهای اصلاح شده به علل مختلف، از جمله نقشی که امگا ـ 3 می تواند در افزایش فسادپذیری محصولات کشاورزی ایفا کند این نسبت کم کم به نفع امگا ـ 6 تغییر کرده بطوریکه در اواخر دهه هشاد میلادی نسبت امگا ـ 6 به بیست برابر افزایش یافته است. به همین دلیل دانشمندان بر آن شدند تا امگا ـ 3 را با الگوبرداری از طبیعت وحش به جیره غذایی انسان مدرن وارد کنند که از این جمله تخم مرغ های الگوبرداری شده از طبیعت وحش است. با انجام آزمایشات بر روی زنان 45 تا 55 ساله مشاهده کردند که گروه شاهد که تغذیه عادی خود را (بدون استفاده از امگا ـ 3) داشتند، طی دو ماه به طور متوسط 2/1 کیلوگرم اضافه وزن پیدا کرده بودند. در حالیکه گروه دیگر که روزی 3/1 عدد تخم مرغ غنی از امگا ـ 3 مصرف می کردند بدون هیچ گونه تغییری در تغذیه خود بطور متوسط 800 گرم کاهش وزن نشان دادند که این کاهش از محل ذخیره های چربی بود. بنابراین مصرف روزانه یک تخم مرغ غنی شده در افراد سالم و یا موادی مانند روغن کبد ماهی موجب بروز بیماری های قلبی ـ عروقی و یا سکته نمی شود. ولی خوردن بیش از این مقدار در افرادی که دیابت دارند و احتمال خطر را افزایش می دهد.
برای پختن تخم مرغ ترک خورده، روی ترک آن قدری آبلیمو یا نمک بزنید.
برای آنکه سفیده تخم مرغ زودتر و بهتر کف کند قدری نمک در آن بریزید و بعد بهم بزنید.
«تخم مرغ غذایی کامل، اما کم مصرف و پر انرژی»
رودی در کامبوج وجود دارد که 6 ماه از سال از شمال به جنوب و 6 ماه دیگر از جنوب به سمت شمال جریان دارد.
طلا روند ارگانیسم بدن انسان را تسریع کرده و نقره برعکس آرام بخش است. طلا می تواند برای رفع بیماریهای قلبی کمک کرده و فشار خون را پایین بیاورد. در حالیکه نقره فشار خون را بالا می برد.
لذا دانشمندان توصیه کرده اند افراد مبتلا به زخم معده یا بیماریهای دیگر معده از طلا استفاده کنند.
چای، براساس آخرین پژوهشهای خاصیت تحریک کنندگی دارد و هم آرام بخشی چای تا 2 دقیقه پس از دم کشیدن اثر محرک دارد اما پس از این مدت به تدریج از خاصیت تحریک کنندگی آن کاشته و به خاصیت آرام بخشی آن افزوده می شود. پس از گذشت 5 دقیقه از دم کشیدن چای به ماده ای آرام بخش تبدیل می شود.
در مورد نوشابه های گازدار چه می دانید؟!
تحقیقات نشان داده است که انواع نوشابه های گازدار، بیماری هایی چون پوکی استخوان، چاقی، پوسیدگی دندان و بیماری های قلبی را تشدید می کنند. اما با تمام اینها یک چهارم مصرف سالیانه نوشیدنی ها را این نوشابه ها تشکیل می دهند. امروزه مقدار متوسط مصرف نوشابه های غیرالکلی و گازدار بسیار بالاست.
هر قوطی نوشابه گازدار معادل 10 قاشق شکر، 150 کالری و 55ـ30 میلی گرم کافئین دارد و غرق در رنگ های مصنوعی است. این مقدار شکر، کالری و مواد افزودنی مضر در یک محصول که هیچ ارزش غذایی ندارد، نگران کننده است. به علاوه نوجوانان و کودکان، از مصرف کننده های اصلی این نوشیدنی ها هستند. یکی از مواد اصلی تشکیل دهنده نوشابه، اسید فسفریک است. این ماده موجب کاهش توانایی بدن در مصرف کلسیم می شود که منجر به پوکی استخوان و سستی دندان ها شده و اسید کلریدریک موجود در معده را خنثی می کند که البته سوء هاضمه و جذب ناقص مواد غذایی از دیگر اثرات مضر این ماده است. سازندگان نوشیدنی های غیرالکلی بزرگ ترین مصرف کننده قند تصفیه شده هستند. این یک امر اثبات شده است که قند میزان انسولین خون را بالا می برد و منجر به افزایش فشار خون و کلسترول، بروز بیماری های قلبی، دیابت، افزایش وزن و پیری زودرس می شود. در بیشتر نوشابه ها آسپراتام جانشین قند می شود که بیش از 90 عارضه جانبی دارد. از جمله می توان به تومور مغزی، معلولیت جنین، دیابت، عدم تعادل احساسی و بروز حمله های صرع اشاره کرد.
کافئین موجود در نوشیدنی های کافئین دار موجب بروز اضطراب، فشار خون بالا، ضربان قلب نامنظم یا تپش قلب و بالا رفتن مقدار کلسترول خون می شود. ویتامین ها و مواد معدنی را می سوزانند و موجب مشکلات بارداری و سرطان می شوند. در نهایت باید گفت که: مصرف نوشیدنی های غیرالکلی گازدار یا ساده، علاوه بر داشتن مضرات فراوان، اشتهای افراد را برای مصرف مواد غذایی مفید مانند سبزیجات، پروتئین ها، لبنیات و سایر مواد مغذی از بین می برند.
ترک عادت مصرف این نوشیدنی ها ساده ترین راه به سوی سلامتی است. فراموش نکنید که بهترین راه حفظ سلامتی استفاده هر چه بیشتر از مواد غذایی طبیعی است. مشکل اصلی آن است که خوردن یک قوطی نوشابه حدود نیمی از قند موردنیاز روزانه افراد را تأمین می کند، در حالیکه فرد اصلاً متوجه این موضوع نمی شود. افردای که به مصرف این نوشابه ها روی می آورند، مصرف شیر و فراورده های مشابه آن را کاهش می دهند. این موضوع به ویژه برای دختران جوان که نیاز به کلسیم زیاد دارند می تواند مشکل ساز باشد. نوشابه های ملایم به دلیل داشتن کالری بالا و شکر، باعث چاقی و پوسیدگی دندان نیز می شوند. همچنین قند موجود در این نوشابه ها برای بیماران مبتلا به دیابت بسیار خطرناک تر از سایر کربوهیدارت هاست.
تحقیقات همچنین نشان می دهد که نوشابه های ملایم گازدار (انواع کولا) یکی از مهم ترین عوامل تولید سنگ کلیه هستند. نکته قابل توجه دیگر این نوشابه ها آن است که کارخانجات سازنده به هر دلیلی مواد افزودنی مانند: کافئین یا حتی داروهای اعتیادآور به این نوشابه ها اضافه می کنند تا افراد به مصرف آنها عادت کنند. تحقیقات یکی از مؤسسات بهداشتی امریکا نشان می دهد، علت اصلی فروش بالای برخی از این نوشابه ها وجود بیش از حد این مواد در آن هاست.
« منبع: مجله عملی مقدر»
به نام خدا
سخنی از حضرت علی (ع) :
ای مردم، این دنیا سرایی است که گذرگاه شماست و آخرت، سرایی است پایدار.
پس از این سرایی که گذرگاه شماست برای آن سرایی که قرارگاه شماست، توشه برگیرید. پرده هایتان را نزد کسی که اسرارتان را می داند برمَدرید.
پیش از آنکه بدنهایتان را از دنیا بیرون برند، دلهایتان را از دنیا بیرون کنید. شما در دنیا در معرض آزمایش بوده اید، زیرا برای سرایی جز این آفریده شده اید.
هنگامی که کسی بمیرد، مردم می گویند چه بر جای نهاده؟ و ملائکه می گویند، چه پیش فرستاده؟
خدا بر پدرانتان رحمت آورد.
بخشی را پیش فرستید تا از آن سود برید و همه را پس از خود مگذارید تا وَبالتان گردد.
کشف کوچکترین سیاره مشابه زمین در خارج از منظومة شمسی :
این سیاره دارای جرمی 5 برابر زمین است و در فاصله 25 هزار سال نوری زمین در کهکشان راه شیری که منظومة شمسی در آن قرار دارد. حول نوعی ستاره موسوم به کوته له سرخ دور می زند.
این سیاره هر ده (10) سال یک بار حول ستارة مرکزی می گردد و دمای پایین آن یافتن حیات به روی آن را نامحتمل می کند. پیش بینی می شود که سطح این سیاره احتمالاً پوشیده از مایعات منجمد با دمای 220 درصد سانتی گراد باشد. بنابراین ممکن است بیشتر به نمونه عظیم سیارة پلوتو شباهت داشته باشد. این سیاره از لحاظ جرم و فاصله از ستاره ما در بیش از هر سیارة دیگری که تاکنون کشف شده به زمین شباهت دارد البته سیارات دیگری هم تاکنون کشف شده اند اما با زمین شباهتی نداشته اند چرا که یا جرمشان خیلی بیشتر بوده یا خیلی داغتر بودند و یا هر دو خصیصه را داشته اند.
تاکنون بیش از صد میلیارد کهکشان در جهان شناسایی شده اند.
بنگاه سخن پراکنی انگلستان
سازمان پیمان مرکزی سنتو
اداره تفتیش و تجسس فدرال
سازمان ملی هوانوردی و فضا
سازمان آتلانتیک شمالی
سازمان کشورهای صادرکننده نفت
سازمان آموزشی، علمی، فرهنگی متحد
صندوق کودکان سازمان ملل
سازمان ملل متحد
سازمان بهداشت جهانی
میلادی، بعد از تولد مسیح
لیسانس (ادبیات)
گواهینامه، تحصیلات دبیرستانی
کیلومتر در ساعت
فوق لیسانس (انسانی)
فوق لیسانس (علوم)
نخست وزیر
فرکانس بسیار قوی
فرکانس بسیار قوی
عید میلاد مسیح
ده اصل ورزش
اخلاقیات :
1ـ ورزش کردن به خاطر ورزش نه به خاطر و منظور نفع شخصی و یا جاه طلبی، به قوانین و دوستانت وفادار باش. قوی بودن جزئی از خوب بودن است.
2ـ تمرین کردن تا زمانیکه زنده ای و تا هنگامیکه قدرت داری ولی مطیع قوانین ورزش باش. در حالیکه استقامت و پایداری می کنی به وظایف خودت آشنا و شاد باشد.
3ـ هنگام ورزش تمام قدرت خودت را صرف کن. ولی توجه کن که ورزش محتوی زندگی نیست بلکه نوایی است که زندگی را همراهی می کند.
4ـ هیچوقت مأیوس نشو و زمین ورزش را ترک مکن نه هنگام تمرین و نه هنگام نبرد ولی بدان که ورزش با تمام نقاط مثبتش ارزش یک ساعت بیمار شدن را ندارد.
5ـ از زیر هیچ نیرویی شانه خالی نکن و با کمال جوانمردی از هر برد تصادفی چشم بپوش سعی کن به جای تشویق تماشاچیان رضایت وجدانت را بدست بیاوری.
6ـ قویترین حریف را انتخاب کن ولی او را صمیمی ترین دوست خود بدان فراموش نکن که همیشه حق با مهمان است.
7ـ لاف مزن و با افتخار پیروز شو هنگام باخت بهانه نیاور. مهمتر از هر بردی رفتار و برخورد توست.
8ـ مطیع داور باش بدون کوچکترین تعرض حتی اگر او به نظر تو در قضاوت اشتباه می کند.
9ـ اولین تبریک به حریف برنده ات و اولین تشکر به حریف بازنده ات باید از طرف تو گفته شود تو اجازه داری برای خودت تیم و باشگاهت فقط یک آرزو داشته باشی. امیدوارم همیشه حریف بهتر برنده باشد.
10ـ بدن خودت را تمیز و نیت و روحت را پاک نگهدار و سعی کن که همیشه برای خودت، تیم، باشگاه و کشورت افتخار کسب کنی.
بسم الله الرحمن الرحیم
فضیلت دعا :
ادعونی استجب لکم ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین.
مرا بخوانید که شما را اجابت خواهم کرد. آنان که از پرستش من سر باز می زنند به زودی در حالیکه خوار باشند وارد دوزخ خواهند شد.
دعا به عنوان اصلی ترین نیاز انسانها برای رسیدن به اوج کمالات روحی و قلبی و آمادگی برای عروج از جاذبه های دروغین و پست دنیای مادی به قرب و لقاء الهی است و بهترین کلام بعد از سخن خدا در راه شناخت ارزش دعا، کلمات گهربار پیامبر گرامی و ائمه هدی علیهم السلام می باشد.
پیامبر گرامی درباره ی دعا می فرمایند:
مسلمانی که دعا می کند اگر دعایش درباره قطع رحم و انجام گناهی نباشد به یکی از سه هدف خواهد رسید، خداوند در برآوردن نیازش سرعت فرماید و یا نعمتی را برای او ذخیره سازد و یا شر و آسیبی را از او دور نماید.
دعا مغز و روح عبادتها است، هیچ دعایی بی اثر نمی ماند، لااقل کفاره ی بعضی از گناهان واقع می شود، بنابراین در دعا سخت بکوشید چه آن که حق تعالی از اعطاء خسته نگردد بلکه شما از خواستن خسته می شوید.
وقتی خدا توفیق بندة خود را برای دعا فراهم نمود، علامت آن است که درهای رحمت را به روی او گشوده است.
امام صادق (ع) درباره ی دعا می فرمایند:
آری، اجابتها و هدفها در پناهگاه دعاها مانند باران در میان ابرها، مخفی و پنهان است، دعا کن تا مورد کَرَمَش واقع شوی.
حضرت علی (ع) می فرمایند:
دعا سپر مؤمن در مقابل بلاهاست و اگر درب خانه ای را زیاد بکوبی عاقبت به رویت باز می شود. خداوند دوست دارد بندگانش از او درخواست کنند و به پاداش دعای آنان در روز قیامت مانند عملهای دیگرشان بهشت خواهد داد. خداوند از خواسته های دل آگاه است ولی دوست دارد نیازها به پیشگاهش عرضه شود پس هر گاه دعا می کنی تمام حاجتهایت را نام ببر.
امام باقر (ع) فرموده اند:
دعا برترین عبادتهاست، دعا کنید و بر آنچه تشویق شدید رغبت بورزید.
نوجوانی
دورانی حساس
با ویژگی هایی خاص
اگر انسان از همه دارایی ها و توانایی ها و امکانات برخوردار باشد، ولی تربیت نشود و از یک شخصیت سالم برخوردار نگردد، به هر چیز برسد، به خوشبختی واقعی نخواهد رسید.
رفتارهای انسان را تصورات و نوع بینش او تعیین می کند. آدمی هر طور که به امور زندگی نگاه می کند، متناسب با آن رفتار خواهد کرد و نگاه او به زندگی را تعلیم و تربیت شکل می دهد. بنابراین می توان گفت آنان که سعادتمندی می خواهند و مایل هستند از همة استعدادهای فطری خود در جهت رسیدن به قله های رفیع کمال استفاده کنند، باید در فکر تربیت خود باشند و اگر نقش پدری و مادری را به دست گرفتند، به تربیت فرزند خود اهمیت دهند.
این کار عظیم تعلیم و تربیت بنا به ماهیتی که دارد، نیازمند هماهنگی است. افراد، مؤسسات و سازمان هایی که به کار تربیت مشغول هستند. باید همسویی داشته باشند و با ایجاد پیوند و هماهنگی بین فعالیت های تربیتی، به افراد شخصیت سالم بدهند. اگر چنین وحدتی بین عوامل تربیتی شکل نگیرد، پیام های تربیتی تنوع پیدا می کند و در ذهن متربی تعارض به وجود می آید. تعرض مانع تحقق هدف های تربیتی است.
ضرورت ارتباط خانه و مدرسه :
هماهنگی خانه و مدرسه در تحقق اهداف تعلیم و تربیت نقش مؤثری دارد. اگر این دو نهاد مهم با یکدگیر تضاد داشته باشند، نه خواست های والدین عملی می شود و نه برنامه های مدارس به جایی می رسد.
لزوم و اهمیت نظام درونی هر یک از دو نهاد و ارتباط مؤثر آن ها با یکدیگر، زمانی وضوح بیشتری پیدا می کند که قدری در ویژگی های نوجوان تأمل کنیم. در دورة بلوغ، به طور طبیعی نوعی عدم آرامش و اطمینان در فرد به وجود می آید. نوجوانان در مقابل سؤالات عدیده ای قرار می گیرد که نیاز دارد به آن ها پاسخ دهد. اگر خانواده یعنی محل زندگی نوجوان از هم گسیخته باشد، یا مدرسه از تعادل و آرامش لازم برخوردار نباشد، و بین خانه و مدرسه، برای وحدت بخشی به برنامه های تربیتی ارتباط و هماهنگی لازم موجود نباشد، عدم اطمینان و اضطراب او شدت پیدا می کند و یقیناً نخواهد توانست راه رشد و کمال را در وضع آرام و امیدبخش طی کند. معمولاً کج روی های اخلاقی و اختلالات رفتاری نوجوان در چنین زمینه ای رشد می کند.
دورة نوجوانی از یک جهت حساس ترین دورة زندگی است. در این دوره است که استعدادها و توانایی های وجود، بروز و ظهور پیدا می کند و در رفتار نوجوان تجلی می یابد. اگر انسان از دوره های کودکی و نوجوانی به طور سالم گذر کند، به مقدار زیادی، سلامت روحی، روانی و اعتقادی او در دورة بزرگسالی تضمین می گردد.
ویژگی اصلی دورة نوجوانی :
1ـ استقلال عاطفی: گرایش به دوستان، حساسیت نسبت به /// نیاز به رفتارهای محبت آمیز و لطیف در تصمیم گیری ها و مشارکت در امور.
2ـ زیبایی گرایی: در دورة بلوغ حس توجه به ظاهر و زیبا دانستن و زیبا نشان دادن خود در فرد تقویت می شود و نیاز به مقبولیت اجتماعی دارد. والدین باید رفتار نوجوانان را بپذیرند و غیرطبیعی و نامعقول تلقی نکنند و با روش های مناسب و نصایح نیاز آنها را به سمت درست هدایت کرد.
3ـ نیاز به راهنمایی: توجه روی استعدادها در دوران نوجوانی و شناساندن آنها به خود شخص .
4ـ گذراندن اوقات فراغت: گذراندن اوقات فراغت هم ممکن است باعث سلامت و رشد و کمال فرد شود و هم موجب کندی و انحراف و انحطاط . راهنمایی در این دوره ضروری است.
هر قدر کلاس های درس به صورت بحث و گفت و گو اداره شوند و در مطالب درسی نوجوان اقناع گردد، به همان اندازه فهم و درک او از محتوای کتاب عمیق تر می شود.
مدرسه می تواند با هماهنگی والدین، فعالیت های فرهنگی و تفریحی سالم پیش بینی کند و به طور غیرمستقیم رفتارهای دینی، اجتماعی و فرهنگی مورد انتظار را در دانش آموزان تقویت نماید.والدین و مربیان نباید به طور افراطی در کارهای نوجوان دقیق شوند، ولی بررسی، قضاوت و داوری دربارة رفتار او و نحوة سپری نمودن اوقات فراغت را همیشه باید مدنظر داشته باشند.
چند لطیفه ی ادبی از مثنوی :
شخصی را زنی بود با جمال و خدمتکار و باغی و کتابی. روزی به باغ می رفت و کتاب می خواند و /// با زن می نشست. چون مرگ نزدیک شد باغ را گفت: تو را آب دادم و آبادان داشتم امروز من می روم با من چه خواهی کرد؟ از باغ آوازی آمد که:
«با تو نیایم و چون تو بروی، دیگری خواهد آمد و در من خواهد آسود.» مرد از باغ نومید شد. پس رو به زن کرد و گفت: من عمر در سر تو کردم و از بهر تو رنج ها کشیدم. امروز بخواهم رفت چه کنی؟ گفت:
«تا زنده باشی خدمت کنم و اگر بمیری جَزَع و فریاد کنم و چون تو را ببرند تا لب گور با تو بیایم و چون در خاک پنهان شوی در خاک نیایم اما بنالم و بگریم و بازگردم و شوهری دیگر کنم.» مرد از وی نیز نومید شد. روی به کتاب کرد و گفت: بخواهم رفت چه خواهی کرد؟ گفت:
«با تو باشم و اگر در گور شوی، مونس تو باشم و چون قیامت شود دستگیر تو شوم و هرگز تو را تنها نگذارم.»
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 35 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
چکیده :
مقوله فرهنگ به عنوان بزرگ ترین نیاز جامعه بشری است و عامل اصلی پویائی، نشاط و تداوم حیات جوامع می باشد. مبحث حوزه فرهنگ به عنوان مهمترین عامل در توسعه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و انسانی و اخلاقی کشور در کانون توجه صاحب نظران، اندیشمندان و نخبگان قرار گرفته است. با تبیین رابطه فرهنگ با رفتار اجتماعی می توان تأثیر فرهنگ را بر رفتار اجتماعی مدنظر قرارداد. پس فرهنگ این استعداد را داشته و دارد که با خصلت و ویژگیهائی که دارد به شناخت شناسی و درون کاوی آن پرداخت. فرهنگ می تواند رفتار اجتماعی جامعه را هدایت و ساخت و ساز نماید. رفتارهای اجتماعی گسلنده، رسمی، صمیمانه، فرادستانه، فرودستانه، شور فاصله و غیره تحت تأثیر فرهنگ هستند. رابطه مستقیمی بین فرهنگ و رفتارهای اجتماعی وجود دارد.
واژگان کلیدی : فرهنگ، رفتار اجتماعی، همبستگی اجتماعی، شناخت اجتماعی، زیست بوم.
مقدمه :
از آنجائی که فرهنگ به مجموعه شیوه زندگی افراد یک جامعه اطلاق می شود، جوهره هستی و ذات زندگی آدمی است. «فرهنگ بزرگ ترین نیاز جامعه بشری است و عامل اصلی پویایی، نشاط و تداوم حیات جوامع می باشد. امروزه مباحث حوزه فرهنگ به عنوان مهم ترین عامل در توسعه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و انسانی و اخلاقی کشور در کانون توجه صاحب نظران، اندیشمندان و نخبگان قرار گرفته است (صالحی امیری، 1386 : 7 ). موضوع فرهنگ از دیرباز در کانون مطالعات علمی قرار گرفته است، چرا که یکی
از مهمترین پدیده های زندگی اجتماعی انسان می باشد. از آنجائی که فرهنگ مصداق عینی و نمادی پیدا می کند، یکی از جایگاههای وجود فرهنگ، در جوامع انسانی است. لذا آدمیان با رفتار اجتماعی و جامعه پذیری به نوعی کنش فرهنگی می پردازند. چون امروزه فرهنگ اندیشی مدنظر بیشتر قرار گرفته و اهمیت تأثیر آن بر رفتار اجتماعی بیشتر گسترده تر شده است. این مقاله به عنوان تأثیر فرهنگ بر رفتار اجتماعی با طرح این سوالات که آیا فرهنگ بر رفتار اجتماعی انسان تأثیر می گذارد؟ و چه رابطه ای بین فرهنگ و رفتار اجتماعی وجود دارد؟ در پاسخ به این سؤالات فرضیه ای که در این پژوهش به آن می پردازیم همان است که فرهنگ رفتار اجتماعی ما را به شیوه هایی دقیق و ظریف تحت تأثیر قرار می دهد. به یک معنا رابطۀ مستقیمی بین فرهنگ و رفتار اجتماعی وجود دارد.
زمینه و چهار چوب نظری :
مفهوم فرهنگ همراه با رفتار اجتماعی و وجود رابطه بین این دو مفهوم و تأثیر فرهنگ بر رفتار اجتماعی از مفاهیم و چارچوب های نظری این پژوهش می باشند. ابتدا به موضوع فرهنگ می پردازیم. واژه فرهنگ از زبان پهلوی (فارسی میانه) از دو جزء فر و هنگ تشکیل شده است. فر یا فره با رقه ای الهی است که بر دل انسان تجلی می کند و مایه کمال و تعالی نفس می گردد، و هنگ یا هنج از مصدر هیختن یا هنجیدن به معنی برآوردن و جلوه گر ساختن است. در زبان های اروپایی Culture به معنی پرورش و تعلیم و تربیت است. در اروپا تا نیمه دوم قرن هیجدهم، اصطلاح امروزی فرهنگ Culture متداول نبود و غالباً این واژه در جوار کلمه تمدن Civilization به کار می رفت. فرهنگ نمایشگر رفتارها و باورهای والا و جا افتاده جامعه است و شامل آدابی است که الگو و اسوه اعمال افراد در جمع است و روح هر جامعه ای را باز می نماید (کاظمی، 1382 : 35 ).
فرهنگ مجموعه ای از سنت ها، باورها، آداب و اخلاق فردی یا خانوادگی اقوامی است که پای بندی ایشان بدین امور باعث تمایز آنها از دیگر اقوام و قبایل می شود (ولایتی، 1384 : 19 ). فرهنگ جوهره هستی و ذات زندگی آدمی است. حقیقیتی است که انسان را صاحب هویت و شخصیت می نماید. شیوه زندگی و رفتار یک اجتماع را در تطور تاریخی تعیین می کند و عامل انسان ساز و در برگیرنده ویژگیهای معنوی و مادی است. فرهنگ مجموعه ای است از آداب و رسوم، عقاید و افکار، پندارها و باورها، گفتارها و کردارها، ابداعات و اختراعات، هنجارها و اعتقادات، هنر و ادبیات که طی زمان در جامعه شکل گرفته و از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و عموم اعضای جامعه آنها را به صورت عادت به منصۀ ظهور می رسانند. این فرهنگ است که به یکایک افراد جامعه می آموزد که کدام یک از هدف های مادی و سخنهای رفتاری ارزشمند و کدام یک عبث و بیهوده و در نهایت باید کنار گذاشته شوند. فرهنگ به افراد جامعه احساس هویت و متعلق بودن بخشیده و حقوق، رسالت، وظایف و چگونگی رفتار و کردار افراد را شکل می دهد. فرهنگ با عناصر درونی خود می تواند تنش های درونی جامعه را کاهش دهد و با توسل به راه های متناسب، همبستگی اجتماعی را افزایش دهد (ازغندی، 1379 : 84 ).
مقوله فرهنگ استعداد و خلاقیت برای تغییرات اساسی و بنیادی در ساخت اجتماعات بشری را دارد و لذا در رویکرد فرهنگ باور باید عامل فرهنگ را به مثابۀ یک واقعیت اجتماعی لحاظ کرد تا هر چه بیشتر به شناخت شناسی از آن دست یازید.
فرهنگ برای جامعه همچون حافظه برای انسان است. به عبارت دیگر فرهنگ شامل سنت هایی است که نشان می دهد. پیش از این چگونه عمل شده است. فرهنگ همچنین شامل شیوۀ نگرش مردم به خود و محیط اطرافشان، پیش فرض های بیان نشده آنها درباره راه و رسم دنیا و همچنین روشی است که مردم باید عمل کنند (تری یاندیس، 1383 : 26 ).
در پرداختن به موضوع نظری رفتار اجتماعی چنین باید گفت که رفتار اجتماعی به وسیله انسانها در اجتماعات شکل می گیرد. «وقتی می گوئیم فرهنگ محصول یک محیط است، هر شخص در جامعه ای به دنیا می آید و در آنجا پرورش می یابد که پیش از او در آنجا فرهنگی وجود داشته است. انسان نه تنها سازنده فرهنگ است بلکه خودش نیز تا حدود زیادی محصول فرهنگی است که می سازد. یک شخص می تواند تا مدتی خودش را از نفوذ جانعه دور نگهدارد اما نمی تواند از نفوذ و تأثیر فرهنگ دور بماند. محیط فرهنگی جامعه احتمالاً عمیق ترین، پردامنه ترین و بلندترین تأثیر را بر رفتار اجتماعی اکثریت اعضای جامعه می گذارد. (تری یاندیس، 1383 : 263 ).»
عوامل زیادی در اجتماعی شدن انسان و نوع زندگی او نقش دارد، لذا انسان با دریافت الگوهای ذهنی یا عملی الگوهای رفتاری و با کمک فرهنگ و عوامل دیگر به رفتارهای اجتماعی می پردازد. می توان به گروهها یا زمینه های اجتماعی که فرایندهای مهم اجتماعی شدن در درون آنها رخ می دهد تحت عنوان اجتماعی شدن اشاره کرد (گیدنز، 1383 : 103 ).
شناخت اجتماعی از فرهنگ :
یکی از مهم ترین میادین و جایگاههای رخداد فرهنگ ها در جوامع روی می دهد. فرهنگ ها بیشتر در عرصات اجتماعی ارض اندام می کنند. شاید بتوان گفت « فرهنگ، دریچه هایی برای دیدن جهان تحمیل می کند، ما جهان را کمتر آن گونه که هست و بیشتر آن گونه که ما هستیم می بینیم (تری یاندیس، 1383 : 44 ). برای اینکه هرچه بیشتر توانمندی تأثیر اجتماعی فرهنگ را دریافت کنیم؛ فرهنگ را به اجزای کوچکتری تقسیم می کنیم. جنبه های عینی فرهنگ که شامل (ابزار، جاده ها و ایستگاههای رادیویی) و جنبه های ذهنی آن که شامل (طبقه بندیها، هنجارها، قواعد و ارزشها) می باشد. پس مناسب ترین محیط فرهنگ برای تبادل و ایجاد تأثیر همان در سطح جامعه می باشد » با آنکه فرهنگ رفتار اجتماعی را شکل می دهد، ولی تنها عامل تعیین کننده یعنی برای مثال زیست شناسی و زیست بوم هم در این امر نقش اساسی دارند (تری یاندیس، 1383 : 28 ). انسانها در محیط های فیزیکی بسیار متنوعی زندگی می کنند. زیست بوم به جایی گفته می شود که مردم در آنجا زندگی می کنند. زیست بوم شامل اشیاء، منابع جغرافیایی محیط و روشهایی است که فرد با آنها زندگی می کند و بقا می یابد. برای مثال اگر در محیط زیستی ماهی وجود داشته باشد مردم می توانند ماهیگیری کنند. زیست بوم، فرهنگ را و فرهنگ هم به نوبۀ خود، انواع خاص رفتارها را شکل می دهد. به طور خلاصه روش ساده شده تفکر درباره فرهنگ قراردادن آن بین زیست بوم و رفتار اجتماعی است.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 14 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 13 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
تاریخچه
به طور کلی آغاز تاریخ تنیس روی میز را می توان از اواخر قرن نوزدهم دانست و این هم زمانی بود که تنیس روی میز جای خود را از اطاقها و زیرزمینهای خصوصی با سالنهای مسابقات عوض کرد و بدین ترتیب ورزشی که یک نوع تفریح خصوصی و خاص طبقه اشراف بود به یک ورزش عمومی تبدیل گشت . زادگاه این ورزش انگلستان است. در سال های 1890-1880 شاهزادگان انگلیسی برای فرار از آفتاب سوزان، به فکر انجام ورزشی افتادند که علاوه بر تحرک بتوان آن را در زیر سقف اجرا کرد. بنابراین شکل کوچکی از تنیس را ارائه کردند که روی میز انجام می شد.
ورزش تنیس روی میز در آغاز در آسیا ، انگلستان یا نزد سرخپوستان آمریکای شمالی و جنوبی به طور ابتدایی بازی می شد. در ابتدا برای بازی دراین ورزش از راکتهای شبکه دار مثل راکت تنیس و توپهای پارچه ای که به صورت گلوله محکم پیچیده شده بود، یا توپ لاستیکی کوچکی که باد می شد استفاده می کردند، تا اینکه کم کم راکتهای شبکه دار جای خود را با راکتهای چوبی دسته بلند و باریک و پوشیده از پوست گوساله دردوطرف تخته راکت عوض کردند. رییس سابق فدراسیون بین المللی تنیس روی میز آقای "ایورمونتا گو" از انگلیس که سالها دراین پست بود منشاء بازی تنیس روی میز را از سرخپوستان می دانست. هنگامی که در سال 1890 "جیمز گیب" انگلیسی، توپ مخصوصی که جنس آن از سلولوئید( تقریباً همجنس توپهای فعلی) بود درست کرد، تحولی بزرگ در این ورزش ایجاد نمود. راحتی و کنترل این توپ در هنگام بازی باعث رونق و معروفیت بیشتر این ورزش گردید و به خاطر صدای پینگ و پنگ که از برخورد راکت با توپ سلولوئیدی ایجاد می شد، نام این ورزش را که به اسم "گوسیما" یا "فلیم فلام" یا "ویف وایف" یا "پیم پام" متداول بود به "پینگ پنگ" تغییر یافت . این اصطلاح در انگستان تحت شماره 19070 به انحصار ثبتی رسید. اما چون این ورزش مقررات و قوانین مخصوصی نداشت، بازیکنان هر کشور به فراخور حال و موقعیت و علاقه خود هر طور که مایل بودند بازی می کردند و طول و عرض میز یا بلندی و کوتاهی آن در نزد کشورهای مختلف متفاوت بود ، یا بلندی و کوتاهی تورمیز یک کشور با تور میز کشورهای دیگر هم سطح نبود. به دلیل همین ناهماهنگی هر کس فقط می توانست روی میز منتخب خود که عادت کرده بود بهتر بازی کند. در آن زمان "لاسچلوپارتمان" مجاری و در سالهای بعد "شومن واریته" با کفشهای قلابدار و شلوار مشکی و پیراهن مشکی ابریشمی در صحنه ظاهر می شدند و تماشاچیان را با فوت و فن هایی از بازی تنیس روی میز سرگرم می کردند . شگرد و هنرنمایی خاص آنها در برگرداندن توپها از داخل یک لیوان بود، هنری که امروز فقط تعداد کمی از بازیکنها بدان تسلط دارند.
در سال 1905 یک انگلیسی به نام " گود" به روی راکتهای چوبی، قطعه ای لاستیک موج دار( دندانه دار) قرار داد و بدین وسیله بازیکنان یاد گرفتند که به آن پیچ ها و سرعتهای گوناگون به توپ بدهند و بدین ترتیب راکتهای روکش لاستیکی دانه دار به سرعت مورد قبول عامه قرار گرفت و جای راکتهای چوب پنبه ای و چوبی را گرفت ونیز راکتهایی ساخته شد که روکشهای مخملی داشتند. در آغاز، بازی تنیس روی میز شامل حمله از یک طرف و ضربه ای از طرف دیگر بود که به عنوان جواب این حمله( دفاع) از طرف دیگر میز داده می شد.
از سال 1920 یک تجارتخانه ورزشی برای تبلیغ علامت کالای تجارتی اش از نام پینگ پنگ استفاده کرد و به همین علت بعدها نام این ورزش از پینگ پنگ به تنیس روی میز تغییر داده شد. در سال 1926 فدراسیون بین المللی تنیس روی میز تأسیس شد و با کمک دکتر"لی من" قوانین و مقررات خاص و یکنواخت تنیس روی میز را تصویب کرد. از همین سال مسابقات جهانی تنیس روی میز آغاز شد که اولین دوره آن در لندن برگزار شد. از سال 1939 تا 1946 به علت وقوع جنگ جهانی دوم همه فعالیتها و مسابقات جهانی این ورزش تعطیل شد. درسال 1947 یعنی بعد از جنگ دوم جهانی مجدداً مسابقات جهانی شروع شد و تا کنون بدون وقفه انجام شده است.
از سال 1926 تا 1952 این ورزش که بیشتر با راکتهای تخته ای پوشیده از لاستیک دانه دار در دو طرف چوب راکت و با روش دفاعی بازی می شد را به علت کسب عناوین مختلف قهرمانی توسط اروپایی ها می توان عصر اروپایی ها دانست و دهه سال 1950 را که به دلیل ظهور و درخشش ژاپنی ها و معرفی روشپن هولدر( گرفتن راکت به شکل مداد) و ارائه ضربه های فورهند و بازی تهاجمی نزدیک به میز به وسیله راکتهای اسفنجی و رقص پا توسط آنها و کسب اغلب عناوین قهرمانی این ورزش، این دهه را نیزعصر ژاپنی ها نامید. ژاپنی ها تا سال 1961 این برتری مطلق را حفظ کردند و همواره ستاره مسابقات جهانی بودند. در سال 1959 جنگ کوتان اولین بازیکن چینی بود که کاپ انفرادی مردان جهان را با خود به پکن برد . از 1961 تا 1967 که چینی ها در مسابقات جهانی حضور پیدا کردند و گوی رقابت را از ژاپنی ها گرفته بودند و قهرمان بی چون و چرای تنیس روی میز دنیا شدند و عناوین انفرادی و تیمی مردان را در مسابقات جهانی 1961 پکن، 1963 پراگ و 1965 لوبلیانا را به خود اختصاص دادند عصر چینی ها نامیده شد. در ضمن ، ضربه های لوپ (ضربه های پیچدار و مارپیچی) از سال 1960 توسط ژاپنی ها اختراع شد که با استقبال عامه روبرو شد( این ضربه به وسیله لاستیکهای اسفنجی دانه دار پشت رو شده و معکوس زده می شود) در طول سالهای 1961 تا 1983 عناوین قهرمانی در اختیار ژاپنی ها ، چینی ها و تا حدی مجاری ها بوده است که از این میان فاتح مطلق همچنان چینی ها بوده اند.
تنیس روی میز در ایران
ورزش تنیس روی میز نخستین بار در سال های ۱۳۱۷ و ۱۳۱۸ توسط خارجی های مقیم آبادان و مسجد سلیمان به ایرانیان معرفی شد. تا سال ۱۳۲۵ که فدراسیون تنیس روی میز تأسیس شد، بازیکنان ایرانی با انجام بازی های داخلی با خارجیان مقیم ایران در این رشته پیشرفت می کردند. هفت سال پس از تأسیس فدراسیون اولین دوره مسابقه های قهرمانی کشور در سال ۱۳۳۲ برگزار شد. در اولین دوره این رقابت ها ۳ تیم تهران، آبادان و خراسان در تهران رقابت کردند. در انفرادی امیر احتشام زاده با پیروزی بر هوشنگ بزرگ زاده به مقام قهرمانی دست یافت.
تنیس روی میز ایران در اولین میدان بین المللی که مسابقه های جهانی سال ۱۹۵۷ بود به مقام هفدهم مشترک در میان سی و سه تیم شرکت کننده دست یافت. علی رغم کمبود امکانات در آن زمان، تیم ایران در بازی های آسیایی ۱۹۵۸ توکیو به مقام سوم دست یافت. امیر احتشام زاده و هوشنگ بزرگ زاده چهره های بی رقیب آن زمان تنیس روی میز ایران بودند. امیر احتشام زاده در بین سال های ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۸ دوازده بار قهرمان ایران شد.
در بازی های آسیایی ۱۳۶۶ تیم ایران به مقام پنجم دست یافت و هوشنگ بزرگ زاده در رقابت های انفرادی مکان سوم آسیا را به چنگ آورد و صاحب نشان برنز شد. بهترین عنوان ایران در تاریخ حضورش در رقابت های جهانی کسب مقام نهم جهان در سال ۱۹۶۳ است. در سال های ۱۹۶۵ (مقام دوازدهم)، ۱۹۶۷ و ۱۹۷۱ (مقام شانزدهم) برای ما به دست آمد. پس از چندین سال غیبت به علت پیروزی انقلاب اسلامی، تیم ایران در سال ۱۹۸۰ در قهرمانی آسیا شرکت کرد و به مقام یازدهم رسید. اولین حضور ما در مسابقه های قهرمانی آسیا به سال ۱۹۷۲ در اولین دوره این رقابت ها در پکن شرکت کرد و به مقام هفتم رسید.
هر چند در دهه ۶۰ و ۷۰ هم بازیکنان خوبی چون مجید احتشام زاده، فواد کاسب، ابراهیم علیدخت، ابوطالب نجفی و ... در تنیس روی میز ایران حضور داشتند ولی هیچگاه دوران پرشکوه گذشته تکرار نشد.
فدراسیون تنیس روی میز
در سال 1325 فدراسیون تنیس و تنیس روی میز با هم و به ریاست آقا خان بختیار تشکیل گردید و کار خود را با برگزاری مسابقات مختلف بین باشگاهها و دستجات آزاد آغاز نمود در سال ۱۳۲۶ شمسی (۱۹۴۷ میلادی) فدراسیون تنیس روی میز ایران به عضویت فدراسیون بین المللی درآمد و در همان سال چهاردهمین دوره مسابقات در پاریس برگزار گردید.
جایزه ای برای مقام نخست مسابقات دوبل (دو نفره)مردان جهان به نام IRANCUP در نظر گرفته شده و از آن زمان تا کنون این کاپ در جریان مسابقات جهانی که هر دو سال یکبار برگزار می گردد به برندگان اهدا می گردد در سال ۱۳۳۲ برای اولین بار مسابقات قهرمانی کشور در تهران برگزار شد در سال ۱۳۵۶ شمسی تیم بانوان ایران در مسابقات جهانی سوئد شرکت نمود.
در سال ۱۳۴۶ فدراسیون تنیس و تنیس روی میز از هم جدا شدند و هر کدام دارای فدراسیون مستقلی شدند.روسای فدراسیون تنیس روی میز از شروع تا حال عبارند از :۱- آقا خان بختیار(۱۳۲۶ تا ۱۳۲۷)۲- محمد حاجی (۱۳۲۷ تا ۱۳۴۶) ۳- غفور آلبا (۱۳۴۶ تا ۱۳۴۸) ۴- محسن آروین (۱۳۴۸ تا ۱۳۵۰) ۵- امیر امین (۱۳۵۱ تا ۱۳۵۵) ۶- امیرمیر صادقی (۱۳۵۸ تا ۱۳۵۹) ۷- علی اکبر آرمند (۱۳۶۰ تا ۱۳۶۳) ۸- احمد صفوی زاده(۱۳۶۳ تا ۱۳۶۶) ۹- علی اکبر آرمند (۱۳۶۶ تا ۱۳۷۰) ۱۰-محمد مجدآرا (۱۳۷۰ تا ۱۳۷۴) ۱۱- شاهرخ شهنازی (۱۳۷۵ تا کنون) بهترین مقام تیمی ایران در بازیهای آسیایی ۱۹۵۸ توکیو(ژاپن) بود که تیم ایران بعد از ویتنام و ژاپن به مقام سومی رسید.بهترین مقام انفرادی در سال ۱۹۹۶ بانکوک بود که آقای هوشنگ بزرگ زاده بدست آورد که مقام سوم مشترکی بود.
بهترین مقام انفرادی نونهالان در سال ۱۹۸۹ در دهلی نو در قسمت انفرادی توسط بهنام رحمت پناه بود بهترین مقام تیمی جوانان آسیا در سال ۲۰۰۱ در هنگ کنگ بود و اما آخرین خبر که تیم ملی پینگ پنگ در سال گذشته عنوان ۳۸ را در جهان به خود اختصاص دهد.
چگونگی بازی
فرد آغاز کننده، با استفاده از راکت باید به گونه ای به توپ ضربه بزند که ابتدا توپ به نیمه ی زمین خود و پس از عبور از روی تور، به نیمه ی زمین فرد مقابل برخورد کند. در ضربه های بعدی توپ باید فقط در نیمه ی زمین طرف مقابل به زمین بخورد.
ترتیب بازی
این ورزش می تواند به صورت انفرادی ( تک به تک ) یا گروهی ( دو به دو ) انجام شود. در بازی های انفرادی، زننده سرویس، یک سرویس صحیح را اجرا می کند. سپس گیرنده ی سرویس یک برگشت صحیح را اجرا می کند و به همین ترتیب زننده و گیرنده به طور متناوب به توپ ضربه می زنند.
در بازی های دو نفره، ابتدا زننده سرویس، یک سرویس صحیح را اجرا می کند. سپس گیرنده ی سرویس توپ را برگشت داده، بعد، هم بازی زننده ی سرویس یک برگشت صحیح انجام می دهد. پس از آن نفر دوم گیرنده ی سرویس، توپ را بر می گرداند. به این ترتیب هر بازیکن به نوبت و به طور متوالی به توپ ضربه می زند تا یک نفر خطا کرده، طرف مقابل امتیاز کسب کند.
سرویس درست
در آغاز یک سرویس، توپ باید بدون حرکت روی کف دست آزاد زننده سرویس قرار داشته باشد. دست بازی، دستی است که راکت را می گیرد و دست آزاد، دستی است که راکت نمی گیرد. سپس زننده سرویس توپ را تقریباً با حالت عمودی و به سمت بالا بدون چرخش پرتاب خواهد کرد؛ به صورتی که توپ پس از رها شدن حداقل 16 سانتی متر بالا بیاید.
زمانی که توپ پایین آمد، زننده سرویس به نحوی ضربه می زند که توپ ابتدا با زمین خود و سپس بعد از عبور از روی تور مستقیماً با زمین حریف برخورد کند.
توپ باید کروی شکل و قطر آن 40 میلی متر باشد. وزن توپ 2/7 گرم است. جنس توپ از سلولوئید یا مواد پلاستیکی مشابه و رنگ آن سفید مات یا نارنجی مات و بدون انعکاس نور است.
در بازی های دو نفره ابتدا توپ باید به نیمه سمت راست زمین زننده سرویس و گیرنده ی سرویس برخورد کند. بازیکن باید طوری سرویس بزند که داور یک کمک او قادر به مشاهده ی رعایت مقررات صحیح از جانب او باشند.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 13 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
این مقاله دارای تصویر است که در سایت قابل نمایش نیست
درجه بندی تخم مرغها بر حسب کیفیت و ظاهر پوسته، سفیده و زرده تعیین میگردد:
1-درجه AA:
* پوسته: تمیز-فاقد ترک خوردگی-زبر- سفت - بدون بدشکلی و با فرم طبیعی (بیضی شکل و با یک انتهای پهن تر)
* اتاقک هوایی: با عمق کمتر از 3 میلی متر.
* سفیده: با قوام و با اندکی ارتفاع-سفیده غلیظ مشهود است-نسبت سفیده غلیظ از سفیده رقیق بیشتر است.
* زرده: سفت و باقوام است-در مرکز سفیده قرار دارد- با لبه های مشخص -غشای ویتلین محکم و سفت است-زرده گرد است.
* شالاز: برجسته ونمایان است.
* نمای پس از شکسته شدن: تخم مرغ سطح کمی را اشغال میکند.
* کهنگی: حداکثر 10 روز.
2-درجه A:
* پوسته: تمیز- فاقد ترک خوردگی- سفت - زبر- بدون بدشکلی و با فرم طبیعی (بیضی شکل و با یک انتهای پهنتر)
* اتاقک هوایی: با عمق کمتر از 6 میلی متر.
* سفیده: با قوام و با اندکی ارتفاع-سفیده غلیظ مشهود است-نسبت سفیده غلیظ از سفیده رقیق بیشتر است.
* زرده: سفت و باقوام است-در مرکز سفیده قرار دارد- با لبه های مشخص -غشای ویتلین محکم وسفت است-زرده گرد است.
* شالاز: برجسته ونمایان است.
* کهنگی: حداکثر 15 روز.
* نمای پس از شکسته شدن: سطح بیشتری نسبت به تخم مرغ درجه AA اشغال میکند.
3- درجه B:
* پوسته: اندکی لکدار و کثیف-دارای اندک بدشکلی و فرم غیر طبیعی.
* اتاقک هوایی: با عمق 9 میلی متر.کیسه هوایی ممکن است شناور گردد.
* سفیده: نسبت سفیده رقیق از سفیده غلیظ بیشتر است- سفیده رقیق و آبکی است.
* زرده: در مرکز سفیده واقع نیست-مسطح است-غشای ویتلین شکننده است و زرده پس از شکستن تخم مرغ ممکن است پخش گردد.
* شالاز: نامشخص است.
* کهنگی: بیش از 15 روز.
* نمای پس از شکسته شدن: سطح وسیعی را اشغال میکند.
4- درجه C:
پوسته کثیف و ترکدار-سفیده بسیار آبکی و رقیق-در سفیده لخته خون دیده میشود-اتاقک هوایی بیش از 9 میلی متر عمق دارد-زرده کاملا مسطح و پخش شده.
نکته:تخم مرغهای درجه C در بازار مواد غذایی عرضه نمیگردد.
نکته:هر چه نسبت سفیده غلیظ به سفیده رقیق بیشتر باشد تخم مرغ تازه تر و مرغوبتر است.
تغییراتی که با گذشت زمان و افزایش کهنگی در تخم مرغ پدید می آید:
1- اتاقک هوایی بزرگتر و حجیم تر میشود. (به علت ورود هوا به آن)
2- تخم مرغ افت حجمی پیدا میکند. (به علت خروج دی اکسید کربن و آب)
3- زرده مسطح تر شده و قطرش افزایش می یابد. زرده ممکن است بیضوی شکل تر گردد.
4- غشاء خارجی زرده (ویتلین) شکننده تر میگردد.
5- شالاز نامشخص تر میشود.
6- با خروج دی اکسید کربن PH تخم مرغ افزایش می یابد.
7- سفیده غلیظ، رقیق و آبکی میگردد.
8- تخم مرغ پس از شکسته شدن سطح بیشتری را اشغال میکند.
9- پوسته از حالت زبری درآمده و صافتر و صیقلی تر میشود.
سایز تخم مرغها:
سایز تخم مرغها به سن مرغ، نژاد مرغ، وزن مرغ، جیره غذایی مرغ و شرایط محیط پرورش مرغ بستگی دارد.
1- جامبو(JUMBO):هر کدام از آنها بیش از 69 گرم وزن داشته و هر 12 عدد آنها 850 گرم وزن دارد.
2- خیلی بزرگ(EXTRA LARGE):هر کدام از آنها 69-64 گرم وزن داشته و هر 12 عدد آنها 765 گرم وزن دارد.
3- بزرگ(LARGE):هر کدام از آنها 63-56 گرم وزن داشته و هر 12 عدد آنها 680 گرم وزن دارد.
4- متوسط(MEDIUM):هر کدام از آنها 55-49 گرم وزن داشته و هر 12 عدد آنها 595 گرم وزن دارد.
5- کوچک(SMALL):هر کدام از آنها 48-42 گرم وزن داشته و هر 12 عدد آنها 510 گرم وزن دارد.
6- خیلی کوچک(PEEWEE):هر کدام از آنها کمتر از 42 گرم وزن داشته و هر 12 عدد آنها 425 کرم وزن دارد.
نحوه تشخیص تخم مرغ تازه، کهنه و فاسد بوسیله لیوان آب و نمک (محلول آب و نمک 10 درصد):
1- تخم مرغ کهنه به علت نفوذ هوا از طریق روزنه های پوسته و افزایش حجم کیسه هوایی، سبک تر میشود.
2- تخم مرغ تازه به ته ظرف رفته اما تخم مرغ کهنه در سطح آب شناور میگردد.
3- چنانچه تخم مرغ بصورت افقی (خوابیده) ته ظرف قرار گیرد، تخم مرغ خیلی تازه است. اما اگر بصورت قائم (با انتهای پهن تر به سمت بالا) در آید کهنگی تخم مرغ 3 هفته میباشد. چنانچه تخم مرغ بطور مایل ته ظرف قرار گیرد یک هفته از عمر تخم مرغ می گذرد.
4- چنانچه تخم مرغ در سطح آب بصورت عمودی غوطه ور گردد کهنه و اگر بصورت افقی غوطه ور گردد خیلی کهنه و احتمالا فاسد است.
5- برای تعیین فاسد بودن تخم مرغ بایستی آن را بشکنید. تخم مرغ فاسد بوی نامطبوعی دارد.
نکته: از اضافه نمودن نمک زیاد به آب خودداری کنید چراکه در این حالت تخم مرغهای سالم و تازه نیز در آب شناور خواهند شد.
نگهداری و خرید تخم مرغ:
1- چنانچه تخم مرغ بطور تصادفی پس از خرید و یا در آشپزخانه ترک برداشت، آن را درون یک ظرف در دار شکسته و پس از بستن درب ظرف آن را در یخچال نگهداری کنید. حداکثر ظرف 2 روز تخم مرغ را مصرف کنید.
2- از مصرف تخم مرغهای ترکدار و یا آنهایی که بیش از 2 ساعت بیرون از یخچال مانده اند خودداری کنید.
3- بهترین شرایط نگهداری تخم مرغ درون یخچال با دمای 4 درجه سانتی گراد و رطوبت 80-70 درصد است.
4- مدت زمان مجاز نگهداری تخم مرغ ها در یخچال 5-4 هفته میباشد.
5- تخم مرغها را همواره در کارتن مخصوص خودشان و با انتهای پهن تر به سمت بالا نگهداری کنید. نگهداری تخم مرغها در کارتن مخصوص از ترک برداشتن تخم مرغها جلوگیری کرده و مانع جذب بو توسط تخم مرغها میگردد.
6- در هر 20 هزار تخم مرغ یکی ممکن است آلوده به باکتری سالمونلا باشد بنابراین تخم مرغها را حتما قبل از مصرف کاملا بپزید تا منعقد گردند.
7- خرید تخم مرغ را در انتهای لیست خرید خود قرار داده و پس از خرید به محض ورود به منزل آنها را فورا درون یخچال قرار دهید.
8- هیچگاه تخم مرغها را در مجاورت غذاهای با بو و طعم تند نظیر پیاز، سیر، پنیر، کلم و گوشت قرار ندهید، چراکه تخم مرغ این بوها را از طریق منافذ پوسته به خود جذب میکند.
9- تخم مرغها را همیشه در داخل بدنه اصلی یخچال نگهداری کنید و نه در قسمت درب آن (به خاطر نوسانات زیاد دمایی در قسمت درب)
10- تخم مرغ پخته زودتر از تخم مرغ خام فاسد میگردد. تخم مرغ پخته بایستی حداکثر ظرف یک هفته مصرف گردد.
11- از قرار دادن تخم مرغ کاملا پخته درون فریزر خودداری کنید.
12- تخم مرغ کامل زده شده را حداکثر میتوان تا 4 ماه در فریزر نگهداری کرد.
13- تخم مرغهای با پوسته تمیز، سفت، زبر و فاقد ترک خوردگی را خریداری کنید.
14- کاهش کیفیتی که در تخم مرغ طی یک روز در خارج یخچال ایجاد میگردد معادل یک هفته نگهداری درون یخچال است.
15- معمولا تخم مرغهایی که بصورت صنعتی تولید میگردند کاملا با رعایت اصول بهداشتی شسته و تمیز گردیده و سپس یک ماده روغنی روی آنها اسپری می گردد تا کیفیت و تازگی تخم مرغها حفظ گردیده و از فساد زود هنگام آنها جلوگیری کند. بنابراین از شستن تخم مرغها خودداری ورزید. (مگر هنگام مصرف)
16- سفیده خام را در یخچال درون ظروف دربسته تا 4 روز میتوان نگهداری کرد. زرده خام را به شرطی که درون آب فرو رفته باشد، تا 3 روز می توان در ظرف دردار درون یخچال نگهداری کرد. تخم مرغ پخته شده (چه داخل پوسته و یا پوست کنده) را میتوان تا 6 روز درون یخچال درون ظرف دربسته نگهداری کرد.
17- از مصرف تخم مرغ خام ویا نیم بند (عسلی) خودداری کنید. هم بخاطر احتمال آلوده بودن تخم مرغ و هم به علت غیر قابل هضم بودن سفیده خام.
18- پس از کار با تخم مرغ دستها ولوازمی که با تخم مرغ خام در تماس بوده اند را کاملا با آب ومواد شوینده تمیز کنید.
19-در صورت فریز کردن تخم مرغ خام کامل به آن اندکی نمک، شکر و یا عسل اضافه کنید.
20- هرگز تخم مرغ را با پوسته درون مایکروفر قرار ندهید چراکه منفجر خواهد شد.
نحوه جدا کردن زرده و سفیده:
1- روش سنـــتی: در ایـن روش زرده و سـفـیـده تـوســط
پوسته جدا میگردد. این روش توصیه نمیگردد چراکه احتمال
آلوده شدن سفیده وزرده زیاد است.
2- روش ایجاد سوراخ با سوزن: در این روش بوسیله یک سوزن تمیز در پوسته تخم مرغ یک سوراخ به قطر 4 میلی متر ایجاد میشود. سپس سفیده از پوسته خارج گردیده و زرده درون آن باقی میماند.
3- استفاده از قیف: یک قیف بهداشتی را روی یک ظرف قرار دهید. سپس تخم مرغ را درون آن بشکنید. سفیده تخم مرغ به ظرف زیرین منتقل گردیده اما زرده درون قیف باقی میماند. دهانه قیف بایستی از قطر زرده کمتر باشد.
4- توسط جداساز تخم مرغ: استفاده از جداکننده های تخم مرغ بسیار بهداشتی و آسان خواهد بود.
نحوه زدن و فرم دهی سفیده :
نکته:حجم سفیده پس از زده شدن میتواند تا 8 برابر افزایش یابد.
1- استفاده از ظروف مسی و یا استیل زنگ نزن بهترین گزینه میباشد. هرگز از ظروف آلومینیومی استفاده نکنید.
2- ظرف و همزن بایستی کاملا تمیز و عاری از هرگونه روغن (چربی) باشد. وجود روغن و زرده در سفیده مانع از کف کردن مناسب آن میگردد.
3- سفیده را قبل از زدن چند دقیقه در دمای اتاق قرار دهید.
4- درصورتی که ظرف مسی در اختیار ندارید اندکی کرم تارتار (پتاسیم بی تارتاریت که نوعی نمک ترش است) به سفیده اضافه کنید. کرم تارتار به عنوان پایدار کننده از فروکش کردن کف پس از افزایش حجم در سفیده و پس از اتمام زدن جلوگیری میکند. برای هر 4 سفیده 1/4 قاشق چایخوری کرم تارتار کافی است. هرگز کرم تارتار را با ظرف مسی بکار نبرید.
5- با حرکت چرخشی شروع به هم زدن سفیده کنید. با سرعت 2 دور در ثانیه. پس از 30 ثانیه سفیده شروع به کف کردن میکند. سرعت را به 4 دور در ثانیه افزایش دهید.
6- پس از 3-2 دقیقه هم زدن، سفیده حجمش افزایش می یابد.
7- پس از 2 دقیقه دیگر سفیده به حداکثر حجم خود میرسد.
8- در این لحظه ظرف را وارونه کنید .سفیده نبایستی پس از وارونه کردن ظرف شره کند وگرنه باید به زدن ادامه داد.
9- از زدن بیش از حد سفیده خودداری کنید. چراکه سفیده دیگر با سایر اجزای مواد غذایی مخلوط نخواهد شد.
نکته: چنانچه از همزن برقی برای زدن سفیده استفاده می کنید، همیشه از سرعت کم شروع کرده و به تدریج پس از 60 ثانیه سرعت همزن را افزایش دهید. سفیده را بیش از 3 دقیقه با همزن برقی نزنید.
فرم دهی به زرده:
1- زرده بایستی با اندکی شکر حین زدن مخلوط گردد تا از دانه دانه شدن (متبلور شدن) آن طی حرارت دیدن جلوگیری شود.
2- زرده را درون ظرف ریخته وشروع به زدن کنید.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 15 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
یاد خدا و قرب و نزدیکی به خدا
مقدمه :
«یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغدو اتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون و لا تکونوا کالذین نسواالله فانسیهم انفسهم اولئک هم الفاسقون لا یستوى اصحاب النار واصحاب الجنة اصحاب الجنة هم الفائزون».
ترجمه: اى کسانى که ایمان آوردهاید، از خدا پروا دارید; و هرکسى باید بنگرد که براى فردا [ى خود] از پیش چه فرستاده است و[باز] از خدا بترسید. در حقیقتخدا به آن چه مىکنید آگاه است.و چون کسانى مباشید که خدا را فراموش کردند و او [نیز] آنانرا دچار خودفراموشى کرد; آنان همان نافرماناناند. دوزخیان بابهشتیان یکسان نیستند، بهشتیانند که کامیابانند».
گرچه همه دستورها براى تهذیب است ولى این آیات مبارکه ارتباطمستقیمى با تهذیب نفس دارد. هر خطرى که دیگران را به کام کشددر اثر نسیان نفس است، لذا فرمود: «یا ایها الذین آمنوااتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد و اتقوا الله» آن گاهفرمود نظیر کسانى نباشید که خدا را فراموش کردهاند بلکه همچون کسانى باشید که به یاد خدایند. اولیا به یاد خدایند و خداهم به یاد آنهاست و آنها را هم به یاد خودشان متذکر مىکند.کفار و منافقان از خدا غفلت کردند خدا هم آنها را از خودشاناغفال کرده است. اینکه فرمود: «یا ایها الذین آمنوا اتقواالله و لتنظر نفس ما قدمت لغد» آن گاه فرمود: «و لا تکونوا کالذین نسوا الله» یعنى مانند این گروه نباشیدیعنى نظیر گروه دیگر باشید. این که فرمود: «لقد کان لکم فىرسول الله اسوة حسنة» یا در باره حضرت ابراهیم سلام اللهعلیه فرمود: او اسوه شماستیعنى مانند اینها باشید. قرآن نمىفرماید خدا را فراموش نکنید که بشود یک دستور العمل خشک ویک اصل کلى، بلکه مىفرماید: مانند آنان که خدا را فراموشکردند نباشید; یعنى عدهاى بودند که خدا را فراموش کردند و بهدام نفاق و کفر افتادند و به سرنوشتشان هم رسیدند. این، بهاصطلاح همان بیان قاعده استبه ذکر موردش که اکتفا به یک امرعلمى محض. پس از این طرف هم کسانى هستند که به یاد خدایند وخدا هم به یاد آنهاست که فرمود: «فاذکرونى اذکرکم» و کسانىهستند که به یاد خدایند و خداوند آنها را به یاد خود آنهاانداخته است که: الیوم هم «اشهدهم على انفسهم» هست. امروزهم کسانى هستند که خدا آنها را به یاد خود آنها انداخت و خودآنها را نشان خودشان داد. نه این «و لا تکونوا کالذین نسواالله فانسیهم انفسهم» تاریخ برمىدارد و نه آن «اشهدهم علىانفسهم». اینها قضایاى تاریخى نیست که در فلان سال شمسى یاقمرى یا میلادى اتفاق افتاده باشد، اگر کار مال روح است نسیانروح یا یاد روح منزه از زمان و مکان است. آنها که خودشان رافراموش مىکنند یا به یاد خودشان هستند این در افق زمان نیست.قهرا آن «اشهدهم على انفسهم» در یک جناح، و این «انسیهمانفسهم» در جناح دیگر است.این که به ما فرمود: «و لا تکونوا کالذین نسوا الله» یعنىکونوا کالذین اشهدهم على انفسهم. امروز هم هستند کسانى که خداآنها را نشان خودشان مىدهد و آنها خودشان را مىبینند; یعنى ازراه خودشناسى به یاد حق مىرسند. آیه ۱۰۵ سوره مائده، طبق بیانسیدنا الاستاد علامه طباطبائى رضوان الله تعالى علیه بهمنزله شرح این آیه استیعنى «یا ایها الذین آمنوا علیکمانفسکم لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم» به منزله شرح این آیه است.
چهار نوع قرب در آیات قرآن
شما تقریبا این چهار دسته آیهرا در قرآن کریم به یاد دارید که درباره این است که خدا بهانسان نزدیک است، فقط با انسان سخن مىگوید: دسته اول این استکه شما دعا کنید خدا نزدیک است: «و اذا سالک عبادى عنى فانىقریب اجیب دعوة الداع اذا دعان» در همین آیه مبارکه هفتمورد خدا از خود به ضمیر متکلم وحده یاد مىکند. آن قدر مسالهقرب خدا مطرح است که گرچه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلمدر سؤال واسطه است اما در جواب، دیگر واسطه نیست، چوننفرمود: اذا سالک عبادى عنى فقل انى قریب بلکه فرمود: اگر از تو سؤالکردند من خودم جواب مىدهم براى این که من به تو از تو نزدیکترم، به آنها از آنها نزدیکترم، به سؤال از خود سؤال نزدیکترمو امثال آن. نشانه قرب را در همین نحوه جواب فهماند، دیگرنفرمود تو در جواب آنها بگو از تو سؤال مىکنند ولى من جوابمىدهم. این دسته اول آیات که فقط اصل قرب را مىفهماند. دسته دوم آیات این است که در سوره مبارکه واقعه مىفرماید افراد وپرستارانى که در بالین محتضر هستند نگراناند، خدا مىفرماید:شما با این که به بیمار نزدیکاید من از شما به او نزدیکترم:«و نحن اقرب الیه منکم و لکن لا تبصرون» یعنى و هو یبصر اماو لکنهم لا تبصرون یعنى نه این که نه شما مىبینید نه او مىبیند اوالان در یک حالى است که ما را خوب درک مىکند، ما را خوبمىشناسد، اما شما نمىدانید که ما یعنى من با مامورانم به اینمحتضر از شما که در بالین او هستید نزدیکترم. دسته سوم آیاتکه نزدیکى بیشتر را مىرساند همان است که در سوره مبارکه «ق»مشخص کرد و فرمود: «و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس بهنفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید» در این نوع سوم سخن ایننیست که خدا به ما از دیگران نزدیکتر استبلکه سخن بر این استکه خدا به ما از آن رگ حیات ما نزدیکتر است. نوع چهارم همان است که در سوره مبارکه انفال آمده است که خدابه ما از خود ما نزدیکتر است «و اعلموا ان الله یحول بینالمرء و قلبه». خوب قلب ما همان حقیقت ماست، منظور این جرممادى که هر انسان یا هر حیوانى دارد که نیست. این که خدا فرمودحرف ما را کسى درک مىکند که داراى قلب باشد: «لمن کان له قلباو القى السمع و هو شهید» کسى که داراى دل باشد حرف ما رادرک مىکند منظور این قلب مادى که نیستخوب این قلب مادى راهمه دارند و ممکن است قلب یک انسان منافق یا کافر را وقتىمتخصص قلب معاینه مىکند بگوید این قلب سالم است، اما قرآندر باره همین فرد مىفرماید: «فى قلوبهم مرض» پس منظور قلبمادى نیست، قلب انسان همان روح انسان است، همان است که یا طیبو طاهر استیا معصیتکار که: «و من یکتمها فانه آثم قلبه»خوب، پس قلب ما همان حقیقت ماست چیز دیگر نیست در کریمه سورهانفال هم فرمود: «و اعلموا ان الله یحول بین المرء و قلبه»یعنى بین ما و خود ما احاطه حق حائل است پس چیزى براى خود مانمىماند.
علت نزدیکى انسان به خدا
اکنون این سؤال را مطرح مىکنیم که چرا قرآن اصرار دارد که خدارا به ما نزدیک معرفى کند؟ این براى چند نکته است: ۱) هرگونه شرک و ثنویت را از بین ببرد; یعنى دیگران که به دامشرک افتاده بودند مىگفتند که خدا حقیقتى است که ما به او دسترسى نداریم نه او را مىتوانیم بشناسیم و نه بپرستیم، قهرا یکسلسله از موجودات مقدس را باید بپرستیم تا واسطه بین ما و اوباشند که: «ما نعبدهم الا لیقربونا الى الله زلفى» این بتهارا عبادت نمىکنیم مگر این که وسیله تقرب باشند، ما را به خدانزدیک بکنند. این آیات فراوان که نمونههاى قرب را مشخص کرد براى آن است کهروى این توهم خط بطلان بکشد که بین ما و خداى ما فاصله است وبتها را باید پرستید تا آنها ما را به خدا نزدیک کنند ایننیست، چون خدا به ما از خود ما نزدیکتر است از هر چیزى همنزدیکتر است. روزى کسى به امام هفتم سلام الله علیه اعتراضکرد که مناسب نیست که شما امروز در محیط پرازدحام نمازمىخوانید; جایى نماز بخوانید که خلوت باشد، فرمود: کسى را کهمن عبادتش مىکنم به من از همه اینها نزدیکتر است. خوب این کهدر آیات و روایات آمده استبراى آن است که کسى توهم نکند خدااز ما دور است ما نیازى به بتها داریم معاذ الله تا این بتهاما را به خدا نزدیک بکنند.این معنا در باره غیر انسان نیست، چون تنها انسان است کهبتپرست مىشود وگرنه غیر انسان هر چه هست موحد است، آیه شریفه«له اسلم من فى السموات و الارض» و «لله یسجد ما فىالسموات و ما فى الارض» و «لله یسجد من فى السموات و الارض»مساله سجود مساله اسلام مساله طوع همگانى است که «اتیناطائعین» سراسر جهان خلقت، مسلم، منقاد، مطیع ذات اقدسالهاند. «ان من شىء الا یسبح بحمده» تسبیح انسان هم در صحابتتحمید است هم مسبح حقاندو هم حامد حقاند چون بتپرستى در هیچموجودى نیست فقط در انسان است، لذا خداوند سبحان این مراحل وآن چهار نوع قرب را فقط در مورد انسان ذکر کرده است.
۲) نکته دیگر آن است که گرچه سراسر جهان خدا را به عنوانمعبود مىشناسند و براى او تسبیح و تقدیس مىکنند، اما هیچموجودى مثل انسان نمىتواند قرب خدا را درک کند همان طورى که درطرف نفى، انسان مشرک «على قلوبهم اکنة» است و از هر جمادىهم بدتر است: «فهى کالحجارة او اشد قسوة»، در طرف اثبات بهجایى مىرسد که هیچ موجودى مثل انسان نیست، اگر هر موجودى اهلتسبیح و تحمید است، تسبیح و تحمید انسان حساب دیگرى دارد، اوست که اول مىتواند بفهمد خدا نزدیک است، در قدم دوم مىتواندبفهمد که خدا به او از دیگران نزدیکتر است، در قدم سوممىتواند بفهمد که خدا به او از رگ گردنش به او نزدیکتر است ودر قدم چهارم اگر کسى در آن جا پا نهاد مىفهمد که خدا به اواز او نزدیکتر است، لذا این چهار نوع قرب، فقط براى انسانآمده است وگرنه آن آیات کلى که «الرحمن على العرش استوى» و«انه بکل شىء محیط» و «ان الله بکل شىء علیم» و «لا یعزبعنه مثقال ذرة فى السموات و لا فى الارض» و همچنین دعاى حضرتسجاد سلام الله علیه در صحیفه سجادیه که فرمود:«الدانى فى علوه و العالى فى دنوه» شامل همه مىشود. این انسان است که مىتواند این مراحل را طى کند لذا شما درمناجات شعبانیه مىبینید که فراز و فرود دارد، گاهى بالا مىرودو گاهى پایین مىآید، گاهى «منادى» است و زمانى «مناجات»است، وقتى سخن از «یا» و «ندا»ست و گاهى سخن از«نجوا»ست، گاهى انسان به قدرى نزدیک مىشود که دیگر سخن ازندا نیستبه خودش اجازه نمىدهد که من ندا کنم، داد بزنم بگویم«اى خدا» «اى» را رها مىکند. در نماز و اذان و اقامه همببینید اول سخن از «اشهد ان لا اله الا الله» است، بعد دیگرسخن از «اشهد» نیستبلکه سخن از «لا اله الا الله» است،دیگر جایى نیست که انسان بگوید من شهادت به توحید مىدهم، بلکهمىگوید من موحدم. مناجات شعبانیه یک روش خوبى به انسان یادمىدهد تا به جایى مىرسدکه اهل نجوى مىشود و با خدا مناجاتمىکند. بیان نورانى حضرت امیر در نهج البلاغه فرازى بالاتر از این رادارد و مىفرماید اینها کسانى هستند که:«ناجاهم فى فکرهم و کلمهم فى ذات عقولهم» دیگر به جایىمىرسند که حالا خدا با آنان مناجات مىکند، آنها دیگر به خودشاناجازه حرف زدن نمىدهند، ادب محضر طورى آنها را مىگیرد که حتىمناجات هم نمىکنند بلکه خدا با آنها مناجات مىکند. جریانمعراج از همین قبیل است که: «ناجاهم فى فکرهم و کلمهم فى ذاتعقولهم». فرازهاى دیگر این مناجات شعبانیه از «نجوا»برمىگردد به «ندا» که چه طور مىشود که اول «منادى» استبعد «مناجات» استبعد منادات است و امثال ذلک. این انساناست که بالاخره مىتواند این راهها را طى کند، راههاى ابتدایىاشهمان است که به ما آموختند. یکى از بیانات نورانى امام حسنعسکرى -سلام الله علیه- که از غرر روایات ماست، این است کهفرمود: «ان الوصول الى الله سفر لا یدرک الا بامتطاء اللیل منلم یحسن ان یمنع لم یحسن ان یعطى» انسان که مسافر استسفرشالى الله است این به لقاء الله مىرسد. در بحثهاى قبل ملاحظهفرمودید اگر کسى نرفت او را مىبرند، منتهى با «خذوه فغلوه ثمالجحیم صلوه» مىبرند چه بهتر که انسان خودش برود این چنیننیست که اسرار عالم بعد از مرگ براى کافران روشن نشود آن جاروشن مىشود، مىگویند: «ربنا ابصرنا و سمعنا» گرچه آن عمقمعرفت در آن عالم هم روشن نمىشود «انهم عن ربهم یومئذلمحجوبون» ولى خیلى از اسرار براى دیگران روشن مىشود و اگرکسى نرفت او را مىبرند، اما با «خذوه فغلوه» مىبرند، ازهمان دالان برزخ یعنى مرگ با فشار مىبرند تا نشانش بدهند و بعدبگوید «ربنا ابصرنا و سمعنا».اما آنان که خودشان رفتهاند در همان طلیعه برزخ به استقبال اومىآیند. تمام سختى در خصوص همین چند روزه است وگرنه در دالانبرزخ در همین سوره مبارکه نحل دارد که فرشتهها براى هنگام قبضروح مومن به استقبال او مىآیند: «الذین تتوفاهم الملائکةطیبین» آنها که طیب و طاهرند فرشتهها در هنگام مرگ بهاستقبال آنها مىآیند بعد مىگویند: «سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین» درهاى بهشت را باز مىکنندمىگویند از هر درى که خواستى وارد شو. این «سلام علکیم طبتم» این حال براى همان فرشتههاست که بهاستقبال محتضر مىآیند. دو قسمت از قرآن دو آیه دارد که در بارهافرادى است که تبهکارند و به سختى مىمیرند که: «و الملائکةیضربون وجوههم و ادبارهم» در هنگام مرگ به صورت و پشت آنان،محکم سیلى مىزنند این است که فشار مىبیند، این چنین نیست کهاگر کسى ندید نشانش ندهند، بلکه با فشار نشان مىدهند، پس چهبهتر که انسان این راه را خودش طى کند. امام یازدهم سلامالله علیه فرمود:«ان الوصول الى الله» مىبینید سخن از یاد حق نیستسخن ازخود حق است این چنین نیست که در سوره مجادله که فرمود: «استحوذ علیهم الشیطان فانسیهم ذکر الله» با این جا کهفرمود: «لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم» یک سیاقباشد یا آن جا که فرمود: «فاذکرونى اذکرکم» با آن جا که«و اذکر ربک» که در پایان سوره اعراف استیک سیاق باشد اینچنین نیست، به یک عده مىگویند:«اذکروا نعمتى التى انعمت علیکم» به یاد منعم و ولى نعمتباشید، به عدهاى هم مىگویند سخن از نعمت نباشد که به احترامنعمتبه یاد من باشید، به یاد خود من باشید، اگر نعمتى هم ازمن به تو نرسد باز باید به یاد من باشى. این «فاذکرونىاذکرکم» غیر از «اذکروا نعمتى التى انعمت علیکم» است. اینجا هم آنانى که وصول الى الله دارند سفرشان از نماز شب شروعمىشود. ان الوصول الى الله سفر لا یدرک الا بامتطاء اللیل، امتطاء هماناخذ مطیه است. «مطیه» مرکب راهوار را مىگویند.اگر کسى یک مرکب راهوار خوبى بگیرد مىگویند «امتطى»، مطیهخوبى گرفت، آنها که قربانىهاى خوبى دارند در روز دهم در منىیا در موارد دیگر قربانیان و مطایاى آنهایند: «ضحایاهممطایاهم». خلاصه اینها در این سفر مرکب خوبى دارند. فرمود: شب، مرکببسیار خوبى است، تنها یکى از کارهاى شب، نماز شب است، سبکبودن، کمتر غذا خوردن، کمتر خوابیدن، اینها مطایاى شباند. اینچنین نیست که کسى این راه را با فکر و بحث علمى بتواند طىکند، چون در علوم عقلى فقط ثابت مىشود که روح غیر از بدن وغیر از مزاج است و از جنس ماده نیستبلکه موجودى مجرد است. این بحثهاى علمى و نظرى، مقدارى از راه را حل مىکنند، مباحثنظرى علم اخلاق هم گوشهاى را به انسان نشان مىدهد، آنچه کهانسان را مىرساند سلوک عملى است. فرمود: این راهى است که قدماولش نماز شب خواندن است، اصلا بدون نماز شب و بدون این کهانسان براى خود شب برنامهاى داشته باشد شدنى نیست، این لسانشحصر است. شب عاشورا حضرت سید الشهدا -سلام الله- علیه فرمود:این لیل است فاتخذوه جملا چون سفر معمولا سفر در شب بود در آنمنطقههاى گرمسیر، روز را استراحت مىکردند شب هنگام سفر بودمىفرماید این سفرهاى معنوى هم بدون مطیهگیرى شب میسر نیست. حضرت، در ذیلش هم این جمله را دارد آن که نمىداند کجا منع کندنمىداند کجا ببخشد، خوب چه چیز را منع کند و چه چیز را اعطانماید؟ حضرت امیر -سلام الله علیه- در کتاب شریف نهج البلاغهدر یک بیانش مشخص فرمود که شما اگر بخواهید بخشش کنید وسخاوتمندانه کارى بکنید بین جسم و جانتان این بخشش را رعایتکنید; یعنى از جسمتان به جانتان بدهید، این را مىگویند سخا. در خطبه ۱۸۳ مىفرماید که: «فالله معشر العباد و انتم سالمونفى الصحة قبل السقم و فى الفسحة قبل الضیق فاسعوا فى فکاکرقابکم من قبل ان تغلق رهائنها» این را که قرآن مشخص کردفرمود: «کل نفس بما کسبت رهینة» «کل امرىء بما کسبت رهین»فرمود که: این چنین نیست که شما آزاد باشید آزادهمردان گروهکمى هستند، اکثرا در رهناند، بدهکار باید گرو بسپارد، اگر مالبدهکار باشد خانه و فرش را گرو مىسپارد اما اگر در مسائل دینىبدهکار باشد این را که خانه و فرش از او قبول نمىکنند خودانسان را گرو مىگیرند. این که در بسیارى از ادعیه «فک رقاب»و «فک رقبتى» مخصوصا در دعاهاى ماه مبارک رمضان آمده براىهمین است، این فک رقبه، فک، مال رهن است فک الرهن از اصطلاحاترهن است، انسان تا بدهکار نباشد گرو نمىگذارد وقتى بدهکار شدخودش را گرو مىگیرند:«کل امرىء بما کسبت رهین»، «کل نفس بما کسبت رهینة» مگرآنها که بدهکار نیستند: «الا اصحاب الیمین» اصحاب الیمینآزادند از آزاد کسى گرو نمىخواهد چون بدهکار نیست دیگرانبدهکارند این دین را اگر بدهکار در آن ظرف معین داد فک رهنکرد اگر بدهکار این دین را نداد این عین مرهونه مال مرتهنمىشود. بالاخره این انسان که گرو استیا آزاد مىشود یا در بنداگر دیناش را پرداخت این رهن را فک مىکند و مىشود فک الرهن.این همان است که در دعاها آمده است: «فک رقابنا»، «فى فکاکرقبتى» اگر دین را نداد این رهن که یک ملک نیم بسته است اغلامىشود در مقابل فک. این جا حضرت فرمود:«فاسعوا فى فکاک رقابکم من قبل ان تغلق رهائنها» قبل ازاین که صاحب دین این رقبه شما را بگیرد شما آن را آزادش کنید.چگونه؟ «اسهروا عیونکم» چشمهایتان را کمخواب کنید«و اضمروا بطونکم» شکمها را کمى لاغر کنید، روح را که امانتالهى استبه جمعآورى زباله مشغول نکنید. انسانى که زیاد غذامىخورد، روح آسمانىاش بالاخره مجبور مىشود بدنش را حفظ کند;یعنى تمام تلاش و کوشش او این است که زبالهها را جمع کند ودیگر فرصتى ندارد، تا مىرود آرام بگیرد دوباره به او غذامىدهند. حضرت در ادامه فرمود: جواد و بخشنده باشید، از جسمتانبگیرید و به جانتان بدهید; بخل نورزید که از جسمتان نگیرید بهجانتان ندهید. «فجودوا بها على انفسکم و لا تبخلوا بها عنها». بعد فرمود:خدایى که همه چیز را به شما داد دست قرض به سوى شما دراز کردچه قدر لطیف و دوستانه با شما سخن گفت، آن گاه که فرمود:«کیست که به من قرض بدهد» تا به این جا رسید که فرمود:«فقد قال الله سبحانه ان تنصروا الله ینصرکم و یثبتاقدامکم» و قال تعالى:«من ذا الذى یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه له و له اجرکریم». آن گاه فرمود این دو تعبیر، تعبیر ذلیلانه نیستبلکهعزیزانه و لطیفانه است: «فلم یستنصرکم من ذل» نه چون ذلیلاست از شما مدد خواست «و لم یستقرضکم من قل» و نه چون ندارداز شما قرض خواستبلکه در حالى که همه خزائن زمین و آسمان ازاوست و خودش هم بىنیاز است از شما قرض خواست: «و له جنودالسموات و الارض و هو العزیز الحکیم و استقرضکم و له خزائنالسموات و الارض و هو الغنى الحمید و انما اراد ان یبلوکم ایکماحسن عملا فبادروا باعمالکم». خوب حالا چه بشویم؟ کجا برویم؟فرمود اگر این کارها را کردید: «تکونوا مع جیران الله فىداره» با همسایههاى خدا فى دار الله هستید نه این که مىمیریدبعد از مردن همسایه حق مىشوید (چون یکى از راهها همان استآنهایى که در دنیا همسایه حق نشدند بالاخره آن جا مىشوند) امانفرمود وقتى که مردید به آن مقام مىرسید بلکه فرمود: «تکونوامع جیران الله فى داره» این «داره» غیر از «جنات تجرى منتحتها الانهار» است، هر کسى به آن مقام «جنة اللقاء» رسیدیقینا این «جنات تجرى» را دارد و این جنات تجرى من تحتهاالانهار» را داراست، اما بعضى که به این «جنات تجرى من تحتهاالانهار» مىرسند آن مرحله «جنة اللقاء» را طالبند فرمود:«تکونوا مع جیران الله فى داره رافق بهم رسله و ازارهمملائکته و اکرم اسماعهم ان تسمع حسیس نار ابدا و صان اجسادهمان تلقى لغوبا و نصبا ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء و اللهذو الفضل العظیم اقول ما تسمعون و الله المستعان على نفسى وانفسکم و الله حسبنا و نعم الوکیل»هم لذتهاى روحانى را بیانفرمود و هم لذتهاى جسمانى را، جسد آنها هرگز رنج نمىبرد جانآنان همسایه خداست رفقاى با انبیا، این همان است که «و منیطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم منالنبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا»اینها رفقاى خوبىاند. این چنین نیست که روح آنان حتما باید این بدن را رها بکند تارفقاى رسول اکرم و اهل بیت علیهم السلام باشند نه، در دنیاهم رفقاى آنهاست. اگر روح به این مقام رسید دیگر براى او دنیاو آخرت ندارد آنچه که مربوط به جسم است آن یک حساب و کتابدیگرى دارد که فرمود جسم اینها در بهشت از هر گزندى مصون است،اما روح آنان هم «فى جنات و نهر» و یا این که «عند ملیکمقتدر» است. در مقابلش آن گروه دیگرى بودند که «استحوذ علیهم الشیطان»بنابر این دو نکته هست که مرتب قرآن اصرار مىکند که خدا نزدیکاست.
نقش شفاعت و توسل در قرب به خدا
توسل فوایدى دارد، یکى از آنها این است که پرده را کنار مىزندو حقایق را به ما نشان مىدهد، نه این که اولیا و انبیا ومعصومان علیهم السلام بین ما و خداى ما هستند تا ما را بهخدا نزدیک کنند، بلکه ما به برکت آنها خدا را مىبینیم. آیهشریفه «و ابتغوا الیه الوسیلة» همه وسایل را شامل مىشود:هم وسایل عبادى، هم وسایل توسل، هم شفاعت و امثال آن. درتفسیر این آیه شریفه آمده است که: نماز، روزه، شفاعت اهل بیت،محبت اهل بیت، زیارت آنان، جهاد، حج و خلاصه همه عبادتهایى کهدستور آنها در دین آمده وسیله است.ما اگر بخواهیم به آیه «و ابتغوا الیه الوسیلة» تمسک کنیم وبگوییم که توسل خوب است، این تمسک به عام در شبهه مصداقیه خودعام است که احدى تجویز نمىکند، «الوسیلة ما هى» این را بایددلیل خارج بگوید و گفته است از نماز تا محبت اهل بیت و ازمحبت اهلبیت تا نماز وسیلهاند. این وسیله نه براى آن است کهبین ما و بین خداى ما باشد بلکه این توسل براى آن است که اینحجاب را بردارند تا آن کسى را که از رگ گردن هم به ما نزدیکتراست مشاهده کنیم، آن کسى که «و اعلموا ان الله یحول بین المرءو قلبه» را مشاهده کنیم. این کار فقط از راه عمل به نفس وشناخت نفس و سیر در نفس ساخته است از چیزهاى دیگر برنمىآید،انسان وقتى که در قلب خودش حضور ندارد چگونه مىتواند بیابد،اگر قلبش «فى حجاب» است «فى کنان» است چگونه ببیند، اگرقلبش اعماست «فانها لا تعمى الابصار و لکن تعمى القلوب التى فىالصدور» چگونه ببیند. توسل کارش این است که این چشم را بینامىکند وقتى انسان را بینا کرد مىبیند. نقش عبادتها این است کهانسان را بصیر مىکند وقتى انسان بصیر شد مىبیند وگرنه فاصلهنیست. موجودات دیگر، این گونه نیستند بلکه فقط انسان چنینویژگى ممتاز را داراست
قرب به خدا
در حکمت اسلامى ثابت شده است که هستى داراى درجات و مراتبى است که پایینترین مرتبه آن عالم طبیعت و عالیترین درجه آن ذات اقدس الهى است که همان حقیقت هستى است.انسان هر چه در نتیجه تحصیل فضایل الهى در درجات وجود بالاتر رود، به همان نسبت به ساحت قدس ربوبى نزدیکتر و مقربتر مىشود و از آثار معنوى نامتناهى آن برخوردار مىگردد.
بنابر این، تقرب به خدا امرى واقعى و عینى است یعنى براى بندگان خدا بسوى درگاه الهى مدارجى است که هر چه در این مدارج و معارج بالاتر روند به آستان ربوبى نزدیکتر مىشوند و در این نزدیکى است که هر کمالى براى انسان حاصل است.اگر پرتوى از جمال لایزال الهى در دل مستعد بندهاى بتابد تا حدى خواهد توانست مفهوم و حلاوت تقرب را با قلب و روح خود احساس کند.
قرب نى بالا نه پستى جستن است*قرب حق از حبس هستى رستنستنیست را چه جاى بالایست وزیر*نیست را نه زود و نه دورست و دیر
از آنچه گفتیم معلوم شد که قرب خداى متعال یک نقطه نیست بلکه امرى است داراى مراتب که در زیر توضیح بیشترى درباره آن خواهیم داد.
سیر انسان به سوى قرب خدا
در آغاز راه چون انسان به خود و موجودات نظر مىکند، آنها را موجودات مستقلى مىیابد که در هستى، نیازمند موجودى خارج از وجود خود نیستند و اگر نیازمندى آنها را به هم مىبیند، تنها نیاز ظاهرى است.به تدریج که قوه نظر و تفکر او کاملتر مىشود خود و موجودات را مخلوق قدرتى قاهر و مدبرى حکیم مىیابد.چون قدرت اندیشه او فزونى مىگیرد و در این سیر عقلى جلوتر مىرود، نه تنها آنها را موجوداتى نیازمند به خالق، بلکه عین نیاز مىیابد .یعنى به تدریج این سیر عقلى، انسان را به سوى معرفت خدا سوق داده و حجابهاى شک و تردید، جهل و اوهام را از پیش دیدگان عقل او کنار مى زند، اما هنوز این مرتبه از معرفت (معرفت عقلى)، کمال معرفت او بذات خداوند نیست.در کنار این سیر عقلى، سیر دیگرى نیز باید صورت پذیرد که تکامل روح در گرو آن است و آن سیر قلبى و روحى است.یعنى بعد از پیدایش ایمان، اگر انسان در تصفیه دل بکوشد و آلودگیها را از قلب و روح خود بزداید، آن معرفت عقلى به تدریج از مرحله «دانستن» به مرحله «یافتن و دیدن» مىرسد و بدیهى است که میان «دانستن» و «یافتن» تفاوت بسیار است.آنچه لازمه تکامل روحى انسان است، علمى است که از نوع یافتن، دیدن و شهود است نه از نوع دانستن محض، جاى اولى در دل و جاى دومى در ذهن است.ممکن است فیلسوفى بى آن که به مراتب کمال معنوى برسد، از نظر معرفت عقلى در سطحى بسیار والا قرار گیرد، بنابر این نمىتوان تنها دانستن این مفاهیم را به حساب تکامل روحى گذاشت.اما در مرتبه کمال روحى، به طور قطع علوم و معارفى که از نوع شهود و دریافت درونى است، وجود دارند که با دیده دل مىتوان آنها را دید و هر چه مرتبه کمال روح فراتر رود به همان اندازه این معارف شهودى بیشتر و کاملتر خواهد شد.در صورت برخوردارى از کمال روحى و معنوى است که هر چه معرفت عقلى انسان کاملتر و عمیقتر شود، به همان اندازه سیر باطنىاو نیز کاملتر و سریعتر مىشود یعنى فاصله بین عقل و دل از میان مىرود و تکامل عقل، او را در جهت تکامل دل جلوتر مىبرد و روح او را بیش از پیش در عالم حقایق و معنویات سیر مىدهد .
یکى از ادراکات شهودى که انسان در جریان سیر باطنى به آن مىرسد، دریافت ارتباط خود با خداست که روح هر چه این ارتباط را کاملتر و صریحتر دریافت کند (به علم حضورى)، به همان اندازه تکاملش بیشتر، و لذا به آستان ربوبى نزدیکتر است زیرا به طورى که گفتیم، تکامل روح همراه با تکامل معرفت آن است و لذا علم شهودى به این واقعیت همان کمال روح است.
از این رو مستقل پنداشتن خود و موجودات، عین بعد و دورى از درگاه خداست و همه چیز را از خدا و به سوى خدا دیدن و خود و موجودات دیگر را مملوک خدا یافتن، و هرگونه استقلال را از موجودات نفى کردن، و این معنى را با قلب و روح خود دریافتن، عین نزدیکى به خدا خواهد بود.و در این صورت موجودات به صورت آیینههایى که نور جمال مطلق را باز مىتابانند جلوه خواهند کرد نه به صورت حجابهایى که بین انسان و خدا حایلند.
نفى استقلال از غیر خدا
واضح است که ریشه هرگونه خود بینى و غفلت از خدا در همین تصور استقلال براى خود و دیگران است؛ چه، اگر کسى براى خود هیچ گونه استقلالى قایل نشود در این صورت چگونه مىتواند خود را به جاى خدا بنشاند و در عمل به پرستش خود بپردازد؟ خودپرستى و خودبینى از این جا سرچشمه مىگیرد که انسان و لو به زبان اظهار نکند که در عمل براى خود استقلالى در برابر خدا قایل است؛ و یا وقتى براى جلب توجه دیگران و کسب محبوبیت در نزد آنان، یا طمع خیرى و یا خوف صدمه و ضررى، عمل خود را آمیخته به ریا مىکند و از محور اخلاص به دور مىافتد، همه به خاطر آن است که در اعماق دل خود استقلالى براى آنها قایل است.مىپندارد که آنها مستقل از خدا منشأ خیر و شرى مىتوانند بود و لذا به فکر جلب توجهشان مىافتد یا قصد نزدیکى به آنان را مىکند.زمانى که انساندر عمل ثابت مىکند که به غیر خدا توکل مىکند و اعتماد و پشتگرمى به ثروت، اولاد، کسان و یاران خود دارد، در این صورت چگونه مىتواند ادعا کند که استقلال را از غیر خدا نفى کرده و همه را مملوک خدا دانسته است؟
بنابر این، ریشه دورى از خدا، در این عامل اصلى نهفته است که انسان به چنان ارتباط بین خود و خدا پى نمىبرد و اگر هم در مقام لفظ به آن اذعان داشته باشد، هنوز به مرتبه دریافت قلبى نرسیده و دلش به دریافت آن مطمئن نشده است.اما اگر به تدریج در سایه تکامل روحى این واقعیت را دریافت کند که هر کس هر چه دارد از او دارد و براى هیچ موجودى جز او استقلالى نیست، به طور طبیعى همراه با چنین معرفتى، اخلاص کامل جلوه خواهد کرد.
مراتب قرب به خدا
بر این اساس مىتوان گفت که اولین مرتبه قرب به خدا پیدایش ایمان به خداست.کسى که رو به درگاه خدا ندارد، به اولین مرحله تقرب که مولود شناخت ابتدایى ـ در قالب ایمان است ـ نایل نخواهد شد.شرط لازم براى قرب به خدا و رسیدن به کمال، وارد شدن در عالم ایمان است.به طورى که اگر در ظاهر بهترین اعمال را انجام دهد و شب و روز خود را در خدمت به خلق سپرى کند اما از ایمان به خدا بى نصیب باشد، چون جهت حرکت قلب و روح او به سوى بالا و به جانب کمال مطلق نیست، از رسیدن به کمال و قرب به خدا محروم است.
بعد از پیدایش ایمان، هر اندازه انسان وابستگى و فقر وجودى خود را بهتر و روشنتر دریابد و در سایه علم و عمل، این معرفت او به دریافت قلبى تبدیل شود، به همان اندازه به درگاه رحمت الهى نزدیکتر و به ذات اقدس او مقربتر خواهد شد در این صورت است که در مىیابد : «با خدا همه چیز دارد و بى خدا هیچ!»
حضرت سید الشهداء (ع) در دعاى عرفه مىفرمایند:
ماذا وجد من فقدک و ما الذى فقد من وجدکچه یافت آن کس که ترا گم کرد؟ و چه گم کرد آن کس که ترا یافت؟
کمال درتقرب به خدا
«و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها» (شمس:۷ - ۱۰)
در مباحث گذشته، درباره این آیات شریفه و نکتههایى که از آن استفاده مىشود مطالبى بیان شد. اما دو سؤال اصلى وجود دارد که آیه در مقام بیان آنها نیست. ممکن استبتوان از قراین یا به کمک آیات دیگر و یا وجوه عقلى، جواب آنها را به دست آورد:
اول این که وقتى دانستیم بین «فلاح» و «تزکیه» رابطهاى حقیقى و تکوینى وجود دارد این سؤال مطرح مىشود که تزکیهاى که مورد تاکید قرآن کریم است و حتى پیغمبرانعلیهمالسلام و بخصوص پیغمبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم، براى آن مبعوث شدهاند («یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمة»- آل عمران: ۱۶۴ / جمعه: ۲) چیست و مصداق آن کدام است؟ در بحث پیش، گفته شد که «زکات»، که مصدر مجرد تزکیه و حاصل عمل تزکیه است، با اصطلاح علمى «کمال» تطابق دارد و مصداق «کمال» با توجه به بیانات قرآن کریم، قرب خداى متعال است.
دوم آن که راه رسیدن به این «تزکیه» و «کمال» چیست؟ طهارت و رشد و کمالى که باید براى نفس پدید آید از چه راهى حاصل مىشود؟ براى پاسخ به این سؤال، هم مىتوان از دلایل و تاملات عقلى استفاده کرد و هم از آیات شریفه و روایات کمک گرفت. براى خوددارى از تطویل بحث، از خود آیه با تحلیلهاى عقلى که مىتوان در باره آن انجام داد و برخى آیات دیگر استفاده مىشود:
کمال در تقرب به خدا
حقیقت کمال و زکاتى که باید حاصل شود چیزى است که به قرب و نزدیک شدن به خدا تعبیر مىشود و در واقع، مطلوب حقیقى و بالذات اوست و نزدیک شدن مطلوب بالتبع است. وقتى کسى مىخواهد به کسى یا چیزى نزدیک شود او را دوست مىدارد و به او علاقهمند است که مىخواهد به او نزدیک شود. به عبارت دیگر، نزدیک شدن صفتى است که مطلوبیتش ناشى از مطلوبیتخداست. پس آنچه اصالتا مطلوبیت و شرف ذاتى دارد خود ذات الهى است. هدف اصلى اوست: «و ان الى ربک المنتهى» (نجم: ۴۲); هر سیرى به سوى او منتهى مىشود، «یا ایها الانسان انک کادح الى ربک کدحا فملاقیه» (انشقاق:۶); اى انسان، تو به سوى پروردگارت بازگشت مىکنى و او را ملاقات مىنمایى. بنابراین، او به مرتبهاى مىرسد که مىگوییم قرب به خدا دارد و اگر او را به همان معنایى که مىتوانیم براى قرب بپذیریم به متعلقش نسبت دهیم باید بگوییم به خدا رسیده است. وقتى دانستیم که هدف نهایى خداى متعال است و ما باید تلاش کنیم تا به او نزدیک شویم راه این تزکیه هر چه باشد، راهى به سوى اوست. ویژگى اصلى این راه آن است که مقصدش اوست. دانشمندانى که درباره ارزشها و کمالات انسان بحث کردهاند، مىگویند: چون انسان موجود ذوابعادى است مىتوان براى هر بعدى از وجود او، کمال خاصى در نظر گرفت و مقصد مشخصى معین کرد ولى از آنجا که انسان یک موجود است و در نهایت، یک هدف نیز باید داشته باشد، این راهها هر چه باشد، باید به یک هدف منتهى شود.
راهى که انسان باید بپیماید تا به مقام قرب الهى برسد چگونه راهى است؟ آیا مانند راهى است که بین دو منطقه وجود دارد و باید طى شود تا انسان به جایى برسد یا باید به آسمانها برود؟ چگونه انسان به خدا نزدیک مىشود؟ خداى متعال موجودى جسمانى نیست و مکان مادى ندارد که انسان بتواند با طى مراحل و مسافتهاى مادى به او نزدیک شود. پس مراد، قرب مکانى نیست. اگر چنین بود انسان مىتوانست نقطهاى را تعیین کند و بگوید که العیاذ بالله خدا آنجاستیا چون کعبه تشریفا بیتالله است مىتوانستیم بگوییم نزدیکى ما به آن تقرب الى الله است.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 41 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید