روابط قوا در جمهورى اسلامى ایران برخلاف تمامى کشورهاى دنیا به گونه اى خاص تنظیم شده است. هر چند که به ظاهر به صورت تفکیک نسبى قوا تلقى مى شود، لیکن این روابط از ویژگى هاى خاصى برخوردار است که به خوبى آن را از سایر رژیم ها متمایز مى سازد.(4)
مفهوم تفکیک قوا در مقابل «وحدت قوا»(5) به کار مى رود. این تفکیک موجب پدیدارى سازمان هاى حاکم عدیده تخصصى مى گردد که هر کدام به انجام وظیفه خاص خود مشغول اند و هیچ یک از قوا حق انجام وظیفه قواى دیگر را ندارد. سنخیت قواى حاکم، هم چنین اقتضا مى کند که هر یک از قوا، بدون برترى و دخالت یکى در قلمرو اختیارات دیگرى، کار خود را انجام دهد و هیچ یک از قوا حق سؤال، استیضاح، عزل و انحلال یکدیگر را نداشته باشد. این چنین استقلالى را اصطلاحاً «تفکیک مطلق قوا»(6) مى گویند.
نظریه تفکیک مطلق قوا، در جریان تحولات تاریخى دست خوش تغییراتى شده است که دیگر نمى توان استقلال در مفهوم آن را چندان مشاهده کرد. خطر بالقوه و بالفعلى که از ناحیه قوه مجریه و زمام دارى آن ناشى مى شود، هم قواى دیگر را تحت الشعاع «ریاست گرایى»(7) اجرایى قرار مى دهد و هم این که آزادى و امنیت فردى را تهدید مى کند.(8) دلیل این مطلب این است که در اکثر کشورهاى دنیا در بحث ارتباط متقابل قوا، قوه مجریه مشمول بیش ترین نظارت ها از سوى دو قوه دیگر قرار مى گیرد.
قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، در تدوین قواى سه گانه، علاوه بر ضرورت همکارى قوا، براى تأمین اهداف کلى نظام از اندیشه مذکور به دور نبوده و مراتبى از ارتباط متقابل، توأم بانظارت و مسئولیت بین قواى حاکم را پیش بینى کرده است. در اصل 57 قانون اساسى ضمن برشمرن قواى سه گانه، مقرر مى دارد که این قوا مستقل از یکدیگرند. آن گاه در اصل 58 و 59 اِعمال قوه مقننه را منحصر به مصوبات مجلس شوراى اسلامى و در مسائل مهم از طریق همه پرسى و مراجعه مستقیم به آراى عمومى بیان داشته است. هم چنین در اصل 60 قانون اساسى، اِعمال قوه مجریه به استثناى برخى از آن که مستقیماً به عهده رهبرى قرار دارد، صرفاً از طریق رئیس جمهور و وزرا اجرا مى شود و در نهایت این که اِعمال قوه قضاییه (اصل 61) را نیز فقط به عهده دادگاه هاى دادگسترى قرار داده که باید براساس موازین اسلامى تشکیل و به حل و فصل دعاوى و ... بپردازد، اما نویسندگان قانون اساسى در سال 1358 در همان اصل 57 قانون اساسى، ضمن بیان استقلال قوا آورده بودند که : «... روابط بین قواى سه گانه توسط رئیس جمهور برقرار مى گردد.» و نیزدر اصل 113 قانون اساسى آمده بوده: «... مسئولیت اجراى قانون اساسى و تنظیم روابط قواى سه گانه و ریاست قوه مجریه جز در امورى که برعهده رهبرى است، به عهده رئیس جمهور است».
بنابراین، طبق این اصول، رئیس جمهور هماهنگ کننده قواى سه گانه کشور بود، لیکن پس از بازنگرى قانون اساسى در سال 1368 و با سپرى کردن یک دهه تجربه عملى در کارهاى اجرایى، قضایى و تقنینى وضعف هایى که در قانون اساسى وجود داشت، شوراى بازنگرى قانون اساسى به فرمان امام خمینى(ره) در تاریخ 1368/2/4 تشکیل گردید و در آن در خصوص روابط قوا نیز نکاتى مورد توجه و تصویب قرار گرفت.
در قانون اساسى 68 بعد از بازنگرى، ضمن این که مسئولیت تنظیم روابط بین قواى سه گانه را از رئیس جمهور گرفته و به شخص رهبر واگذار کرده است، در اصل 57 آمده است:
«... قوه مقننه، مجریه و قضاییه زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت برطبق اصول قانون اساسى اعمال مى گردند.» هم چنین در اصل 110 قانون اساسى، ضمن برشمردن وظایف و اختیارات رهبر، در بند 7 همین اصل یکى از وظایف رهبر را «حل اختلاف و تنظیم روابط قواى سه گانه» متذکر شده است و در اصل 113 نیز این مسئولیت را از رئیس جمهور سلب کرده است.
در نظام اسلامى هرگاه سخن از تفکیک قوا یا روابط قوا به میان مى آید، به دلیل جلوگیرى از تمرکز نامشروع و فساد برانگیز قدرت است؛ زیرا که ممکن است، انسانى که شایستگى هاى لازم و توانایى هاى منطبق بر معیارهاى اسلامى را دارا مى باشد، در رأس تمامى قوا و نهادهاى جامعه اسلامى قرار بگیرد و هیچ گونه مفسده اى هم به دنبال نداشته باشد، هم چنین براساس اعتقادات شیعى، ائمه(ع) در حکومت اسلامى، حاکمان مطلق و بدون قید و شرطى بودند که تنها براساس تکلیف شرعى و الهى اداره جامعه را به عهده مى گرفتند و این امر منافاتى با تفویض امر اداره قسمتى از حکومت به دیگران نخواهد داشت و لذا است که امام (ع)، ضمن این که ریاست و فرماندهى کل قواى نظامى را به عهده داشت، ولى در عین حال نصب و عزل استانداران و فرمانروایان ولایات گوناگون را خود شخصاً انجام مى داد، هم زمان در مسجد هم به امر قضاوت مى پرداخت.(9)
پس باتوجه به این که امروزه، به علل گسترش ارتباطات و افزایش جمعیت و ... چاره اى جز تقسیم وظایف وجود ندارد، وقتى سه قوه و ارگان از یکدیگر مشخص و متمایز شدند، مسئله دیگر، روابط قواى مزبور است. به عقیده منتسکیو، چگونگى این روابط، تأثیر زیادى در تأمین آزادى دارد. از این جهت منتسکیو قائل به دو اختیار مى شود، اختیار تصمیم گیرى و اختیار مانع شدن از اجراى آن، منتسکیو مى گوید باید هر قوه بتواند در قلمرو اختصاصى خود تصمیم بگیرد، ولى قواى دیگر نیز باید بتوانند به وسایلى از اجراى آن جلوگیرى کنند، چنان که مثلاً قوه مقننه قانون را تصویب مى کند (اختیار تصمیم گیرى) اما قوه مجریه نیز مى تواند در مواردى از توشیح واجراى آن جلوگیرى کند (اختیار مانع شدن و متوقف ساختن)(10). بر همین مبنا است که قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران پس از پذیرش مهم ترین اصل خود، یعنى اصل ولایت مطلقه فقیه عادل و جامع الشرایط که عامه مردم قبول ولایت او را بر خود لازم و واجب شمرده اند، نقطه پیوند و اتصال قواى حاکم درجمهورى اسلامى ایران را ولى فقیه و رهبر دانسته و اعمال حاکمیت قواى مزبور را صرفاً براساس نظر و نظارت رهبر مشروع و قانونى مى داند.(11)
بنابراین، از آن جایى که رهبر در نظام اسلامى داراى ویژگى هاى خاص است، لذا نظارت رهبرى باعث مى شود که کسى از کارگزاران نظام قدرت سوء استفاده از مقام و مسئولیت خود را نداشته باشد، به خصوص اصل 111 قانون اساسى مکانیزم خاصى براى جلوگیرى از انحراف رهبرى پیش بینى کرده است که بیش از پیش براطمینان مردم در خصوص عدم سوء استفاده از قدرت و تمرکز آن مى افزاید و ما در این جا به بخشى از این روابط و نظارت اشاره مى کنیم:
الف) نظارت قوه مقننه بر قوه مجریه
قوه مقننه به شیوه هاى گوناگون برکار قوه مجریه نظارت دارد:
1 - طبق اصل 131، صلاحیت و رسمیت وزرا منوطبه رأى اعتمادازمجلس است؛
2 - مسئولیت قوه مجریه در برابر قوه مقننه (سؤال، استیضاح) اصل 122 ، 134و 137.
به این ترتیب که هر نماینده مى تواند یک وزیر و 14 نمایندگان هم رئیس جمهور را مورد سؤال قرار دهند و هم چنین ده نفر از نمایندگان، هیئت وزیران یا یکى از وزیران و 13 نمایندگان ، رئیس جمهور را مى توانند مورد استیضاح قرار دهند؛
3 - قوه مقننه بر کارهاى قوه مجریه، نظارت استصوابى (12) (اصل 77 - 83) و نظارت مالى (اصل 52، 54 و 55) دارد.
ب) نظارت قوه مقننه بر قوه قضاییه
طبق اصل 156 قانون اساسى، قوه قضاییه، قوه اى است مستقل که قوه مقننه بر آن نفوذ و اقتدار چندانى ندارد و هیچ گونه راهى براى طرح سؤال، استیضاح و عزل مسئولین قوه قضاییه در آن دیده نمى شود، لیکن بعضى از اقدامات قوه مقننه بر روى قوه قضاییه بى اثر نیست:
1 - از طریق اجراى قوانین (اصل 167)؛ بدین ترتیب که قاضى موظف است کوشش کند حکم هر دعوا را در قوانین مدونه بیابد؛
2 - از طریق شکایات (اصل 90). بدین ترتیب که مجلس در صورت دریافت شکایت، حق دارد از قوه قضاییه پاسخ کافى بخواهد. البته این از ضمانت اجراى لازم برخوردار نیست و بیش تر جنبه اخلاقى و سیاسى دارد.(13)
ج) نظارت قوه مجریه بر قوه مقننه
قوه مجریه با آن که تحت سلطه کامل قوه مقننه قرار دارد، اما تا اندازه اى بر این قوه نظارت دارد و این نظارت از طریق ذیل است:
1 - ابتکار تهیه لوایح در دست دولت است که بعد از تصویب، آن را تقدیم مجلس مى کند(اصل 74)؛
2 - قوانین به ذکر کلیات مى پردازند و جزئیات را موکول به آئین نامه هاى اجرایى (14) مى کنند و علاوه بر آن قوه مجریه حق تصویب آیین نامه هاى مستقل (15) را نیز دارند.
د) نظارت قوه مجریه بر قوه قضاییه
قوه مجریه برقوه قضاییه نظارت و نفوذ خاصى ندارد، البته لوایح قضایى که پس از تصویب هیئت وزیران، تقدیم مجلس مى شود (اصل 74) و بودجه قوه قضاییه که در مجموعه بودجه سالانه کل کشور توسط دولت تهیه مى گردد، مى تواند زمینه مؤثرى از نفوذ (و نظارت) قوه مجریه بر قوه قضاییه باشد.(16)
ه) نظارت و نفوذ قوه قضاییه برقوه مقننه
همان طور که قوه قضاییه از استقلال کامل برخوردار است، قوه مقننه هم در مقابل قوه قضاییه مستقل است و راهى براى مداخله در کارهاى یکدیگر وجود ندارد، با وجود این، برخى کارهاى قوه قضاییه بر قوه مقننه بى اثر نسیت که به چند مورد اشاره مى کنیم:
1 - لوایحى که به وسیله قوه قضاییه تهیه مى شود، به علت فنى و تخصصى بودن آن، قوه مقننه نمى تواند دخل و تصرف چندانى در آن به وجود آورد و نمایندگان به علت تخصصى بودن، اکثراً آن را به تصویب مى رسانند؛(17)
2 - اصل 73 قانون اساسى به قضات، در تمییز حق از قوانین، حق تفسیر قضایى داده است که این تفسیر گاهى اوقات منجر به نوعى وحدت رویه قضایى مى شود. (این را نوعى دخالت قوه قضاییه در امر قوه مقننه مى توان تلقى کرد)؛
3 - نمایندگان داراى مصونیت کیفرى نیستند و شغل نمایندگى مانع دستگیرى و محاکمه آن ها نمى باشد.
و ) نظارت و نفوذ قوه قضاییه بر قوه مجریه
قوه مجریه در مقابل قوه قضاییه مصونیت ندارد و قوه قضاییه داراى نظارت (اقتدار) لازم نسبت به قوه مجریه است که به عنوان مثال به چند مورد اشاره مى کنیم:
1 - طبق اصل 170 قانون اساسى: «قضات دادگاه ها مکلفند از اجراى تصویب نامه ها و آیین نامه هاى دولتى که مخالف با قوانین و ... خوددارى کنند و ... » بنابراین، قوه قضاییه به مصوبات قوه مقننه اشراف کامل دارد؛
2 - هدف از تأسیس دیوان عدالت ادارى، رسیدگى به شکایات و تظلمات مردم نسبت به مأموران دولتى است و دیوان مى تواند قوه مجریه را به محاکمه بکشاند. (اصل 173)؛
3 - طبق اصل 174 قانون اساسى، قوه قضاییه از طریق سازمان بازرسى کل بر کشور قوه مجریه نظارت دارد؛
4 - قوه مجریه هیچ مصونیتى ندارد؛ زیرا طبق اصل 140 قانون اساسى، رسیدگى به اتهام رئیس جمهور و معاونان و ... از طریق دادگاه هاى دادگسترى است و دیوان عالى کشور حق محاکمه رئیس جمهور را دارد.
مسؤولیت روابط قوه قضائیه با سایر قوا
به موجب بند اول اصل مذکور: «وزیر دادگسترى مسؤولیت کلیه مسایل مربوط به روابط قوه قضائیه با قوه مجریه و قوه مقننه را بر عهده دارد» .بدین ترتیب، وظیفه وزیر دادگسترى برقرارى رابطه بین قوه قضائیه با قوه مجریه و قوه مقننه است و عهدهدار مسؤولیت این وظیفه و همچنین وظایف مشترک با هیأت وزیران مىباشد.
در مورد کلیه مسایل مربوط به روابط قوه قضائیه با قواى مجریه و مقننه، عمدهترین مواردى که بین قوه قضائیه و قواى دیگر متصور است موضوع لوایح قضائى و بودجه قوه قضائیه مىباشد:
1 ـ یکى از وظایف رئیس قوه قضائیه «تهیه لوایح قضائى متناسب با جمهورى اسلامى» است (اصل 158) .از طرف دیگر «لوایح قانونى پس از تصویب هیأت وزیران به مجلس تقدیم مىشود...» (اصل 74) .به این ترتیب، وزیر دادگسترى لایحه تهیه شده در قوه قضائیه را اخذ و براى تقدیم به مجلس مىبرد.لوایح قضائى معمولا متضمن
قواعد و موازین تخصصى، فنى و حقوقى است که بررسى آن شایسته یک گروه تخصصى مىباشد.هیأت وزیران نوعا با موضوعات مذکور سنخیت ندارد، اما مىتوان قضیه را بدین صورت توجیه نمود که تصویب لوایح قضائى توسط هیأت وزیران به تناسب موضوع، هماهنگىهاى لازم را بین قواى قضائیه و مجریه ایجاد مىنماید.از
طرف دیگر، مىتوان این سؤال را مطرح ساخت که چنانچه هیأت دولت لوایح قوه قضائیه را تصویب ننماید، چه راه قانونى براى خروج از بنبست وجود خواهد داشت.
به هر حال، قانون اساسى براى این سؤال پاسخى مجاب کننده ندارد.این حالت مسأله استقلال قوه قضائیه را (اصل 156) با اشکال مواجه مىسازد.
2 ـ «بودجه سالانه کل کشور (و من جمله بودجه قوه قضائیه) از طرف دولت تهیه و براى رسیدگى و تصویب به مجلس شوراى اسلامى تسلیم مىگردد...» (اصل 52) .در این خصوص نیز، وزیر دادگسترى کار دفاع از بودجه مربوط را در هیأت وزیران و در مجلس بر عهده خواهد داشت.قوه مجریه و قوه مقننه مىتوانند از این طریق قوه قضائیه را در مضیقه و فشار قرار دهند.
تفکیک قوا ؛ نظارت و تعادل:
در نظام سیاسی ایران رئیس قوه مجریه و نمایندگان مجلس مستقلا از طرف مردم انتخاب می شوند و رئیس قوه قضائیه توسط رهبری.در کنار تفکیک قوائی که وجود دارد،نظارت و تعادل هم بین قوا برقرار است .رئیس جمهور و وزرایش در برابر مجلس مسئولند و باید پاسخگو باشند.همچنین امکان عزل رئیس جمهور توسط مجلس وجود دارد هر چند این امر باید با موافقت رهبری صورت گیرد. قوای مجریه و مقننه بر سر مسائل اساسی در تصمیم سازی یا در اختلافات به مذاکره و چانه زنی در جلسه ای مشترک می پردازند.در مجلس علی رغم اینکه کار تخصصی توسط کمیسیون ها صورت می گیرد،اغلب منافع بسیاری از گروهها در تصمیم گیریها در نظر گرفته نمی شود.یک دلیل این امر نبود احزاب قوی است که به تجمیع خواسته ها بپردازند و نیز اصناف و گروههای فشاری که ازحقوق خود در تصمیم گیری ها دفاع نمایند.در حوزه اقتصادی نقش قوه مجریه پررنگتر از قوه مقننه است و نیز در حوزه فرهنگی.گاهی اوقات هم مشخص نیست که در یک مسئله بخصوص چه کسی حرف اخر را می زند و یا تصمیم گیری نهایی توسط چه نهادی باید صورت گیرد(به عنوان مثال در مسئله سهمیه بندی بنزین و فروش بنزین آزاد).تصمیم گیری در دستگاه اجرائی غالبا متمرکز است و در تهران برای سایراستانها و شهرستانها بودجه بندی و تعیین تکلیف می شود.مقامات استانی قدرت چندانی برای تأثیر گذاری بر سیاستهای مربوط به خودشان که در مرکز گرفته می شود ندارند،مگر در صورت وجود روابط شخصی.در کل رابطه مهمتر از ضابطه است.دستگاه اداری ،بوروکراسی گسترده ای را بوجود اورده.دستگاه اداری بسیارکند و ناکارآمد است و اگر تصمیم خوبی هم در بالا گرفته شود تا به سطح وزارتخانه ها و مرحله اجرا برسد از این رو به آن رو می شود.بازدهی کارمندان بسیار پایین است و ادارات به روزمرگی افتاده اند.گفته می شود مهمترین مانع سرمایه گذاری خارجی در ایران همین هفت خوان رستم اداری است.
منابع :
1- سایت اطلاع رسانی دانشنامه رشد :
www.daneshnameh.roshd.ir
2- سایت اطلاع رسانی آفتاب :
www.aftab.ir
3- سایت اطلاع رسانی تبیان :
www.tebyan.net
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 12 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
سپاس و آفرین ، ایزد جهان آفرین راست . آن که اختران رخشان به پرتو روشنی و پاکی او تابنده اند و چرخ گردان به خواست و فرمان او پاینده . آفریننده ای که پرستیدن اوست سزاوار ، دهنده ای که خواستن جز او نیست خوش گوار ، هست کننده از نیستی ، نیست کننده پس از هستی ارجمند گرداننده بندگان از خواری ، در پای افکننده گردن کشان از سروری . پادشاهی ، او راست زیبنده . خدایی او راست در خورنده ، بلندی و برتری از درگاه او جوی و بس . هر آنکه از روی نادانی نه او را گزید ، گزند او ناچار بد و رسید . هستی هر چه نام هستی دارد از اوست ، ذکر او مرهم دل مجروح است و مهر او بلانشینان را کشتی نوح . ای کریمی که بخشنده عطایی وای حکیمی که پوشنده خطایی وای صمدی که از ادراک خلق جدایی وای احدی که در ذات و صفات بی همتایی ، وای قادری که خدایی را سزایی . جان ما را صفای خود و دل ما را هوای خود ده . چشم ما را ضیای خود ده و مارا آن ده که آن به ، و مگذار ما را به که و مه . الهی در دل های ما جز تخم محبّت خودمکار و برتن و جان های ما جز الطاف و رحمت خود منگار و بر کشته های ما جز باران رحمت خود مبار .
تعریف مشاوره : از مشاوره تعاریف گوناگونی به عمل آمده است ولی تعریفی که در زیر آمده است جامع تر می باشد :
مشاوره عبارت است از یک رابطه رودررو . به این طریق مشاور با تمام شناختی که از خصوصیات اخلاقی و عاطفی و شخصّیتی مراجع دارد به کمک او می شتابد تا او خود را بهتر بشناسد ، به استعدادهای نهفته خود پی ببرد ، راه استفاده از توانایی ها و امکانات را بهتر دریابد و مسئولّیت اعمال و رفتار خود را به عهده بگیرد تا فردی سازنده باشد و بتواند با مشکلات بهتر مبارزه کند در واقع می توان گفت که مشاوره نوعی یادگیری است که مشاور به کمک خود مراجع آموزشهای لازم را جهت خود شناسی به او میدهد تا او بتواند در ضمن حفظ شخصّیت خود با محیط و اطرافیانش نیز سازش پیدا کند .
خصوصیّات مشاور : به نظر من مشاور علاوه بر تخصّص در کارش باید تاحدّ زیادی با روحیّات دانش آموزان آشنا باشد تا بتواند در کارش موفقّیت لازم را کسب کند .
خصوصیات یک مشاور را به این صورت می توان خلاصه کرد که :
یک مشاور ایده آل باید دارای اعتماد به نفس ، آشنایی با اصول رواشناسی ، آشنایی با آزمونهای روانی ، آشنایی با نیازهای دانش آموزان و دقت و حوصله باشد تا بتواند به خوبی مشکلات دانش آموزان را حل نماید و با شنیدن یا دیدن کوچکترین حرف یا رفتار از دانش آموزی مشکلات او در منزل یا عواطف و روحیات او که از دورن وی بر می خیزد بشناسد و برای شناخت بهتر آنها از آزمونهای روانی . بهره بگیرد و در صورت لزوم با دقت و حوصله نیازهای معنوی دانش آموزان را بر طرف سازد .
مراحل مشاوره و راهنمایی : اگر مشاور می خواهد به خوبی روی دانش آموزان شناخت پیدا کند می تواند طی مراحل ذیل به شناختی بهتر و وسیع تردست یابد :
1- کسب اطلاعات سطحی در مورد دانش آموزان در درجه اوّل –2- مصاحبه رودررو باخود دانش آموز –3- مطالعه بر روی پرونده دانش آموز – 4- اتو بیو گرافی -5- مرحله شناخت کامل و درمان .
الف ) مرحله کسب اطلاعات سطحی : در این مرحله مشاور به کسب اطلاعات سطحی در مورد دانش آموز می پردازد .
ب) مصاحبه رودررو با خود دانش آموز : به نظر من مصاحبه بهترین راه برای شناخت ، مشاور راهنمایی دانش آموز است . زیرا در طرق دیگر مثل پرسش کتبی یا غیره .. دانش آموز نمی تواند به خوبی حرفهایش را بیان کند ولی در مصاحبه رودر رو شخص می تواند با زبان دل صحبت کند و منظورش را بهتر و رساتر به مخاطب خود یعنی مشاور بر ساند که این کار نتیجه مطلوب تری به خاطر حسّ همدردی و همدلی بین گوینده و شنونده در پی دارد .
ج) مطالعه بر روی پرونده دانش آموز : یکی دیگر از راههای کسب اطلاعات مراجعه به پرونده دانش آموز می باشد . این پرونده ها معمولا ً در آموزشگاه نگهداری می شود و شامل اطلاعاتی در مورد مسائل خانوادگی ، تحصیلی ، وضع سلامتی جسمانی و روانی دانش آموز است این پرونده به صورت محرمانه نگهداری می شود و د ردسترس همه کس قرار نمی گیرد ، زیرا در غیر این صورت دانش آموزان اعتماد خود را نسبت به آموزشگاه و مرکز مشاوره از دست می دهند و کار مشاوره بی اثر خواهد شد در تشکیل این گونه پرونده ها باید دقت داشت که پرونده شامل تمام اطلاعات لازم باشد.
د) اتو بیوگرافی : در بعضی از آموزشگاهها از دانش آموزان خواسته
می شود که شرح حال خود را بنویسند . این نوشته ها خود مرجعی است برای کسب اطلاعات .
ه) شناخت کامل و درمان : د ر این مرحله مشاور با توجه به روشهایی که قبلاً ذکر شد شناختی تقریباً کامل روی فرد بدست آورد . دراین مرحله است که کار تخصّص مشاور آغاز می شود و باید با راهنمایی های خود به شخص ، کمک کند تا بتواند مشکلش را حل نماید . مشاور نباید برا ی شخص تصمیم گیری کند و در اصطلاح او را ملزم به رعایت رفتار یا اعمال خاصی کند زیرا این کار نه تنها مشکل او را رفع نمی کند بلکه نوعی دو گانگی ارزشی در شخص به وجود می آورد و شخص سر دو راهی آرمانهای خود و نظرات تحمیلی مشاور قرار می گیرد و بر مشکل وی افزوده می شود . چه بسا جوانان و نو جوانانی که با مشاوره یا راهنمایی های نا آگاهانه پدر و مادر کم تجربه به راه بد کشیده شده اند و به خاطر همان سرد گمی و اینکه به فکر و عقیده خودشان عمل کنند یا اجباراتی که خانواده برای آنها تعیین کرده از خانه فراری شده اند و از روی خامی و کم تجربگی به فساد کشیده شده اند . پس شناخت و درمان باید به صورت پیشنهادی و حساب شده باشد تا هیچ گونه لطمه ای به فرد وارد نشود و بتواند راه درست زندگی اش را خود پیدا
کند .
اصول مشاوره و راهنمایی
اصولی که در جلسات مشاوره باید در مورد کودکان و نوجوانان رعایت شود :
1- یکی از نکات مهمی که باید در جلسات مشاوره مد ّ نظر قرار گیرد سن مراجعه کننده در اصطلاح اقتضای سن او می باشد .
2- مشاور باید کاملا ً به مراجعه کننده تفهیم کند که مشکلش بسیار مورد اهمیّت است و نیز مشاور باید با کمال علاقه مندی درصدد کمک به او خود را جلوه دهد والبته عمل نیز کند .
3- مراجعه کننده باید بداند که مشاور به تنهایی نمی تواند مشکلش را حل کند بلکه مهمترین عامل رفع مشکل ، خود اوست که باید اوّل به خود و بعد به مشاور کمک کند تا مشکلش رفع شود .
4- مشاور باید به مراجعه کننده اجازه دهد تا مشکلش را آزاد انه بیان کند . مشاور باید برای وی یک شنونده خوب باشد و هیچ گاه درصدد ارزشیابی یا ملامت و سرزنش او نباشد زیرا همانطوری که قبلاً گفته شد این کار یکی از عواملی است که مراجعه کننده را به سوی مشکلش سوق می دهد .
5- مراجع کننده باید احساس کند که با وجود تمام نگرشهای غلط ، ارزشها و خطاهایی که دارد باز هم مورد قبول مشاور است . این امر به خاطر آن است که مشاور اعتماد او را بدست بیاورد و وادارش کند تا به بیان عواملی که موجب ناراحتیش شده است بپردازد .
یکی از مهمترین ویژگی های مشاوره این است که مراجع احساس می کند کسی هست که مسائل را از دیدگاه او نگاه می کند و با علاقه به او گوش می دهد .
6- بسیاری از مطالب را یک مراجع با زگو نمی کند و مشاور باید با مشاهده دقیق در رفتار و اعمال مراجع به این اطلاعات دست یابد .
7- مشاور و مراجعه کننده باید بسیار با یکدیگر راحت باشند به اینصورت که آنها باید زبان یکدیگر را بفهمند .
انواع مشاوره : مشاوره را می توان به دو بخش اصلی تقسیم کرد که عبارت است از :
1- مشاوره انفرادی :
2- مشاوره گروهی :
1- مشاوره انفرادی : در مشاوره انفرادی فقط مراجع و مشاور حضور دارند و یک رابطه رودررو و عمیق میان آنها ایجاد می شود در مواردی که ناراحتی های عمیق عاطفی و یا مسائل خیلی خصوصی و شخصی مطرح است ، بهترین طریق مشاوره همان مشاوره انفرادی رودرروست ولی در مواردی دیگر مشاوره گروهی نیز می تواند خیلی مؤثّر واقع شود . اخیراً رواشناسان به مشاوره گروهی توجّه زیادی مبذول می دارند زیرا هم در وقت و هم در هزینه صرفه جویی می شود .
2- مشاوره گروهی : در مشاوره گروهی برخلاف مشاوره انفرادی گروهی از مراجعان به دور هم می نشیند و با مشاوره به گفتگو
می پردازند . در یک چنین جلسه ای نه تنها مشاور بلکه تمام افراد گروه نقش درمانی ایفا می کنند .
در بسیاری از موارد ، مشاوره گروهی مفید تر واقع می شود : زیرا شرکت افراد گروه ، فرد را متوجّه می کند که دیگران نیز مانند او از مسائلی رنج می برند و مشکلاتی دارند.
به خصوص برای افرادی که در ایجاد روابط اجتماعی ناتوان هستند ، شرکت در گروههای کوچک مشاوره خیلی مؤُثّر است . در یک چنین گروهی احساس همدلی و همدردی بیشتری بین افراد ایجاد می شود و افراد بیشتر احساس امنیّت می کنند و بهتر به گفتگو می پردازند .
از نظر مشاوره نیز مشاهده رفتار اجتماعی و عکس العمل ها و واکنشهای دانش آموزان نسبت به یکدیگر مفید است ، زیرا با این مشاهدات او می تواند تصویر روشن تری از آنها بدست آورد ، درگروه است که افراد منزوی ، قدرت طلب ، زود رنج و غیره … مشخص می شوند .
اولّین کسی که مشاوره گروهی را در مورد کودکان به کار برد آلفرد آدلر بود . او در جلساتی که با معلّمان و اولیای کودکان تشکیل می داد به مشاوره کودکان و سایر افراد گروه می پرداخت . در انتخاب تعداد افراد گروه باید آنها را آن چنان انتخاب نمود که بتوانند یکدیگر را بشناسند و با یکدیگر فرصت صحبت کر دن داشته باشند . البته در این مورد نمی توان یک تعداد ثابتی را پیشنهاد کرد زیرا انتخاب تعداد به فرهنگ ، زندگی اجتماعی ، رشد هوش و نوع مشکلات گروه بستگی دارد . مییروبیکر در این مورد تحقیقاتی کرده اند و گروههای پنچ تا شش نفره را پیشنهاد می کنند . همچنین در انتخاب افراد گروه باید افرادی را که کم و بیش و جوه اشتراکی دارند و از معلومات و افکار و عقاید نسبتاً متشابهی برخورد دارند مورد نظر قرار داد . خوشبختانه در محیط آموزشگاه این مشکل کمتر ایجاد می شود ، زیرا دانش آموزان از نظر سن ، معلومات و تجارب با یکدیگر شباهت دارند واغلب مشکلاتشان نیز شبیه به هم است .
برا ی کودکان در سنین پایین تشکیل گروههای مختلط اشکالی ندارد ، ولی در دوره دبیرستان علاوه بر گروههای مختلط حتماً باید گروههای غیر مختلط نیز تشکیل شود . زیرا بعضی مشکلات و مسائل ویژه دختران ویا پسران است و طرح آنها در یک گروه مختلط مشکل می شود .
گاهی اوقات لازم است که علاوه بر دانش آموزان و مشاور ، اولیای دانش آموزان نیز در جلسه مشاوره شرکت داشته باشند ویا دانش آموزی که مشکل خانوادگی دارد باید رودرروی افراد خانواده اش با مشاور جلسه تشکیل دهند ودر حضور مشاور و افراد خانواده مشکل مطرح گردد تا بسیاری از نکات مبهم روشن شود .
همچنین نقش بازی ، یکی از راههایی است که در مشاوره و روان درمانی به فهم و درک مشکل و موجبات آن کمک بسیار می کند و شاید در آموزشگاه لازم باشد که مشاور گاهی اوقات این شیوه رابه کار ببرد .
در مورد کاربرد مشاوره گروهی و انفرادی نمی توان به طور قطع اظهار نظر کرد با مشاور است که با در نظر گرفتن امکانات ، نوع مشکل ، وقت و عوامل دیگر تصمیم به مشاوره گروهی و یا انفرادی بگیرد . مشاوره چه به صورت انفرادی و چه به صورت گروهی اغلب در زمینه های زیر صورت می پذیرد :
مشاوره تحصیلی : در این نوع مشاوره مراجع را در جهت انتخاب آموزشگاه ، دوره ها و مواد درسی ، مقررات آموزشگاه ، انتخاب رشته تحصیلی و غیره راهنمایی می نماید .
مشاوره تحصیلی با مشاوره حرفه ای ارتباط نزدیک دارد زیرا انتخاب رشته تحصیلی ،با کار آینده دانش اموز در ارتباط است .
مشاوره حرفه ای : در مشاوره حرفه ای مشاوره مراجع را در جهت انتخاب شغل و حرفه متناسب با هوش ،استعداد و یا دگیری های گذشته اش راهنمایی می نماید.
بنابراین مشاور باید در مورد مشاغل مختلف و همچنین فنون مصاحبه و آزمونهای استعداد وعلاقه اطلاعات کافی داشته باشد .
مشاوره عاطفی و سازشی : در این زمینه مشاور دقیقاً بامشکلات عاطفی مراجع سرو کار دارد و می کوشد تا باریشه یابی مشکلات عاطفی ، او را د رجهت سازش با خود ، سازش با محیط و اطرافیان ، قبول خود و حل مشکلات شخصی و عاطفی کمک نماید .
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 19 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 13 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
سازمانها، تشکل های انسانی بوده که به منظور انجام کار در راستای اهدافی خاص تحقق می یابند. گرچه در جهان پویای امروز، سازمانها با فن آوری های نوین مواجه می باشند، اما هنوز از انسان بی نیاز نبوده و توسط انسان ها برنامه ریزی شده و اداره می گردند. از این رو این منبع اساسی سازمان باید اداره شود، پرورش گردد، رشد یابد و امکانات و تسهیلات رفاهی او و خانواده اش فراهم آید (سید جوادین، پیشگفتار: 1382)
رضایت شغلی کارکنان یکی از مسائل رفتاری بسیار مهم در حوزه انسانی سازمان می باشد که خود تعیین کننده بسیاری از دیگر متغیر های سازمانی است. مطالعات متعدد نشان داده است که رضایت شغلی از عوامل مهم افزایش بهره وری، دلسوزی کارکنان نسبت به سازمان، تعلق و دلبستگی آنان به محیط کار، افزایش کمیت و کیفیت کار، برقراری روابط خوب و انسانی در محل کار و بالا بردن روحیه کارکنان است (هومن، 3: 1381). همچنین رضایت شغلی بر مسائل مهمی مانند میزان تاخیر، غیبت، ترک خدمت و همچنین بر کارایی و اثر بخشی فردی مانند میزان تولید و بهره وری فرد تاثیر می گذارد ( سید جوادین،32: 1382).
رضایت شغلی مقوله ای مستقل نبوده و دارای ابعاد و اجزاء گوناگون می باشد. به عبارت دیگر عوامل متفاوتی بر رضایت شغلی کارکنان یک سازمان تاثیر می گذارند؛ به عنوان مثال امکانات رفاهی، نوع ارتباط با همکاران، فرهنگ سازمانی، ماهیت شغل و بسیاری از عوامل دیگر ممکن است با درجات تاثیر متفاوت، بر متغیر رضایت شغلی کارکنان اثر گذار باشند. بنابر این نخستین قدم برای بالا بردن میزان رضایت شغلی در یک سازمان، شناسایی عواملی است که باعث رضایت و عدم رضایت شغلی کارکنان می گردند.
لذا در این تحقیق هدف آن است که عوامل موثر بر رضایت شغلی کارکنان واحد بستنی کاله ، در گروههای مختلف کارکنان (فروش،تولید،مالی ،اداری،پشتیبانی) شناسایی گردیده، میزان اهمیت یا شدت اثر آنها در هر گروه مشخص شده و با هم مقایسه گردند.
مبانی نظری پژوهش
منابع انسانی و بهره گیری بجا و شایسته از آن، از کارآمد ترین راههای رهایی از تنگناها و دشواریهای توسعه اقتصادی، اجتماعی و آموزشی است، زیرا منابع انسانی کارآمد، بنیادی ترین عامل تولید، سازندگی، رشد و تکامل است و همین نگرش منجر به ایجاد تحولات جدید در مدیریت، سبکهای رهبری، مدیریت منابع و گسترش فکر مدیریت مشارکتی، و توجه به رفتار، شخصیت و ویژگیهای روانی کارکنان شده است.(هومن، 4: 1381) به عبارت دیگر مهمترین عامل و یا مانع برای دستیابی به بهره وری بهینه سازمانی، منابع انسانی است. نیاز سازمانها به حضور یا وجود افراد کارآمد، پر تلاش، سالم، علاقه مند و خلاق، همانند نیاز آدمی به تغذیه مناسب است ( ساعتچی،1: 1383).
بنابر این با توجه به اهمیت نقش نیروی انسانی در سازمانها و ضرورت بهره برداری بهینه و اثربخش از این منابع کلیدی سازمان و همچنین ضرورت توجه به حیثیت انسانی افراد سازمان، مطالعه و شناخت علمی نگرشها، رفتار ها و مسائل روانشناختی کارکنان در محیط های کاری، یکی از نیازهای اساسی مدیران و سازمانها در عصر کنونی می باشد. یکی از رموز موفقیت کشورهای صنعتی و پیشرفته نیز، بهره گیری از یافته ها و اصول روانشناسی و علوم رفتاری در کار می باشد(ساعتچی، 2: 1383).
در میان مباحث علوم رفتاری، یکی از عمده ترین و شاید جنجال برنگیزترین مفاهیمی که از یک سو تلاش های نظری و بنیادی بسیاری را به خود معطوف ساخته، و از دگرسو در تمامی سطوح مدیریت و منابع نیروی انسانی سازمانها اهمیت زیادی پیدا کرده، رضایت شغلی است.به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران، از میان تمام مفاهیمی که متخصصان رفتار سازمانی، مدیریت و روانشناسان سازمانی و صنعتی درموقعیتهای سازمانی مختلف مورد مطالعه قرار داده اند، رضایت شغلی از مهمترین زمینه های پژوهشی بوده است. به همین دلیل دیدگاهها و مفهوم سازیهای متعدد و گاه متناقضی در باره آن شکل گرفته و توسعه یافته است (هومن، 9-2: 1381).
به صورت ساده می توان گفت "رضایت شغلی میزانی است که مردم شغلشان را دوست دارند"؛ به طوریکه بعضی از مردم از کار لذت می برند و آن را یک بخش مهم زندگی می دانند. و برخی دیگر از کار متنفرند و آن را تنها به این دلیل انجام می دهند که مجبور به انجام آن می باشند (اسپکتور، مقدمه: 1997).
مدیران خوب قادر به ملاحظه و تشخیص رضایت شغلی دیگران، به وسیله مشاهده و تفسیر دقیق سخنان آنان و نحوه انجام کارشان، هستند (شرمرهورن، 42: 1379).رابینز در کتاب خود (رابینز، 309: 1377) بیان می کند که مدیران، حداقل به سه دلیل باید به رضایت شغلی افراد و اعضای سازمان اهمیت بدهند:
1. مدارک زیادی در دست است که افراد ناراضی سازمان را ترک می کنند و بیشتر استعفا می دهند.
2. ثابت شده است که کارکنان راضی از سلامت بهتری برخوردارند و بیشتر عمر می کنند.
3. رضایت شغلی از کار پدیده ای است که از مرز سازمان و شرکت فراتر می رود و اثرات آن در زندگی خصوصی فرد و خارج از سازمان مشاهده می شود.
علاوه بر موارد فوق، رضایت شغلی خود تعیین کننده بسیاری از متغیر های سازمانی است. مطالعات متعدد نشان داده است رضایت شغلی از عوامل مهم افزایش بهره وری ، دلسوزی کارکنان نسبت به سازمان، تعلق و دلبستگی آنان به محیط کار و افزایش کمیت و کیفیت کار، برقراری روابط خوب و انسانی در محل کار و بالا بردن روحیه کارکنان است (هومن، 3: 1381). همچنین رضایت شغلی بر مسائل مهمی مانند میزان تاخیر، غیبت، ترک خدمت یا وفاداری کارکنان و همچنین بر کارایی و اثر بخشی فرد مانند میزان تولید و بهره وری وی تاثیر می گذارد ( سید جوادین، 32: 1382).
یکی از مسائل مهم در زمینه رضایت شغلی، عوامل موثر بر آن یا به عبارت دیگر، ابعاد تشکیل دهنده آن می باشد؛ به طوریکه عوامل متعدد و متنوعی زمینه ساز و ایجاد کننده رضایت شغلی است. عواملی که به گفته تت و می یر می توان آنها را از ویژگیهای شخصیتی، احساسات عاطفی و حالتهای هیجانی، که جنبه های درونی نامیده می شود تا شرایط و ویژگیهای سازمانی، اجتماعی و فرهنگی که جنبه های بیرونی به حساب می آید، مرتب کرد(هومن، 3: 1381).
به نظر هاپاک رضایت شغلی مفهومی پیچیده و چند بعدی است و با عوامل روانی، جسمانی و اجتماعی ارتباط دارد. تنها یک عامل موجب رضایت شغلی نمی شود؛ بلکه ترکیب معینی از مجموعه عوامل گوناگون سبب می گرد که فرد شاغل در لحظه معینی از زمان، از شغلش احساس رضایت نماید و بخود بگوید از شغلش راضی است و از آن لذت می برد. فرد با تاکیدی که بر عوامل مختلف از قبیل میزان درآمد، ارزش اجتماعی شغل، شرایط محیط کار، و فرآورده اشتغال در زمان های مختلف دارد به طرق گوناگون احساس رضایت از شغلش می نماید (شفیع آبادی، 124: 1374).
شواهد معتبر نشان می دهد که مدیران سازمانها ممکن است در مورد تعیین عواملی که موجب افزایش رضایت شغلی کارکنان می گردد و برای آنها از اهمیت بالایی برخودار می باشد، ادراکات نادرستی داشته باشند. برای نمونه، هرسی و بلانچارد، مطالعاتی را گزارش کرده اند که در آنها از سرپرستان و مدیران خواسته شده بود آنچه را کارکنان و زیردستان از محیط کاری خود می خواهند و یا برای آنان از ارزش زیادی برخوردار بوده و سبب به وجود آمدن رضایت می گرد به ترتیب اهمیت و اولویت مشخص کنند. از سوی دیگر، همین روش در مورد کارکنان نیز به اجرا گذاشته شده بود. نتایج این مطالعات نشان داد که بین آنچه سرپرستان برای کارکنان خود تعیین کرده بودند، با خواسته های کارکنان تفاوتهای عمده و بنیادین وجود داشت، به گونه ای که برای نمونه آنچه را سرپرستان در رتبه نخست قرار داده بودند، کارکنان (به گونه متوسط) در رتبه پنجم ارزشیابی کرده، و یا آنچه از نظر سرپرستان دارای کمترین اهمیت برای کارکنان بود (مانند احساس سهیم بودن در کار)، از دیدگاه کارکنان رتبه دوم را به خود اختصاص داده بود (هومن،6: 1381).
مدل تحقیق
همانطور که در شکل زیر مشاهده می شود، مدل تحقیق دارای 6 متغیر مستقل، ویژگیهای جمعیت شناختی و یک متغیر وابسته (رضایت شغلی) می باشد. متغیرهای مستقل (به عنوان عوامل اثرگذار احتمالی) عبارتند از ماهیت شغل، حقوق ومزایا، همکاران، سرپرستی، نظام ترفیع و ارتقاء، و امکانات رفاهی. هرکدام از عوامل مذکور، خود دارای ابعاد متفاوتی می باشند که در مدل مشخص گردیده اند. لازم به ذکر است همانطور که در ادبیات تحقیق اشاره گردیده است، عوامل زیادی به عنوان متغیرهای تاثیر گذار بر رضایت شغلی معرفی شده اند.؛ اما از آنجایی که بررسی و تحلیل تمامی این عوامل در یک تحقیق میسر نمی باشد، لذا محقق برای تدوین مدل تحقیق، به ناچار به گزینش مهمترین متغیرها از ادبیات تحقیق اقدام نمود. در این میان متغیرهایی انتخاب گردیدند که بیشترین تاکید از سوی تئوریهای مرتبط با رضایت شغلی و مقیاس های سنجش رضایت شغلی بر آنها شده بود.
به طور خلاصه عوامل موثر بر رضایت شغلی و تئوریها و مقیاس های موکد آنها در جدول زیر نمایش داده شده اند.
جدول 3-1: عوامل موثر بر رضایت شغلی و تئوریها و مقیاس های موکد آنها
عوامل تئوریها و مقیاس ها
ماهیت شغل رابینز ، مورهد و گریفین، شرمرهورن ، ازکمپ، JDI، MSQ، مورس، هرزبرگ
حقوق و مزایا رابینز، مورهد و گریفین، شرمرهورن ، JDI، SRA، مورس، هرزبرگ
شرایط مناسب کاری رابینز، مورهد و گریفین، ازکمپ، MSQ، هرزبرگ
روابط با همکاران رابینز، مورهد و گریفین، شرمرهورن ، ازکمپ، JDI، SRA، هرزبرگ
فرصتهای رشد و ارتقاء مورهد و گریفین، شرمرهورن، JDI، SRA، هرزبرگ
سیاستهای سازمان مورهد و گریفین، هرزبرگ
سرپرستی مورهد و گریفین، شرمرهورن، JDI، SRA، هرزبرگ
ایمنی شغلی MSQ، SRA
منزلت شغلی مورس، هرزبرگ
مباهات به عملکرد گروهی مورس
کسب موفقیت هرزبرگ
همانطور که مشاهده می شود متغیرهای ماهیت شغل، حقوق و مزایا، شرایط مناسب کاری، روابط باهمکاران، فرصتهای رشد و ارتقاء، و سرپرستی بیشترین تاکید را به خود اختصاص داده اند. بدین ترتیب 6 متغیر نامبرده، به عنوان متغیرهای مستقل تحقیق انتخاب گردیدند. ویژگیهای جمعیتی نیز به عنوان متغیرهای میانجی یا مداخله گر به مدل تحقیق اضافه شدند.
مفاهیم کلیدی تحقیق
رضایت شغلی: رضایت شغلی عبارتست از نگرش، احساسات، و میزان علاقه کارکنان به شغل خود؛ به طوریکه این میزان، تحت تاثیر همخوانی شغل با ساختار نیازها، انتظارات، و ارزشهای شخص قرار می گیرد.
رضایت شغلی کلی: عبارتست از نگرش و علاقه کارکنان به شغل خود با توجه به تمامی ابعاد مختلف شغل. در تحقیق حاضر رضایت شغلی کلی، متغیر وابسته مدل را تشکیل می دهد و توسط سوال پایانی پرسشنامه سنجیده می شود.
رضایت از هر یک از عوامل: عبارتست از نگرش و علاقه کارکنان به هر یک از ابعاد شغل خود. در این تحقیق میزان رضایت کارکنان واحد بستنی، از 6 عامل ماهیت شغل، حقوق و مزایا، سرپرستی، ارتباط با همکاران، نظام ترفیع و ارتقاء، و امکانات رفاهی اندازه گیری می شود.
ماهیت شغل: عامل ماهیت شغل، ویژگیهای شغل را در 9 بعد استقلال، اهمیت، تنوع، قابلیت شناسایی، بازخور، حجم کار، سازگاری با خصوصیات فردی، قابلیت یادگیری، و ابهام نقش مورد بررسی قرار می دهد.
حقوق و مزایا: در این تحقیق عامل حقوق و مزایا در 2 بعد کفایت حقوق و مزایا، و برقراری عدالت در حقوق مزایا مورد بررسی قرار می گیرد.
سرپرستی: عامل سرپرستی به شیوه سرپرستی اعمال شده بر کارکنان در 4 بعد حمایت فنی، برقراری عدالت، ایجاد انسجام گروهی، و اعتماد متقابل میان سرپرست و زیرستان اشاره دارد.
ارتباط با همکاران: عامل ارتباط با همکاران، به چگونگی تعامل میان کارکنان در 3 بعد میزان تعاملات بین فردی، میزان تعارض، و پذیرفته شدن افراد در گروه اشاره می نماید.
نظام ترفیع و ارتقاء: عامل نظام ترفیع و ارتقاء، 3 بعد چشم انداز ترفیع و ارتقاء، امکان ترفیع و ارتقاء، و رعایت عدالت و شایسته سالاری در ترفیع و ارتقاء پرسنل را مورد بررسی و سنجش قرار می دهد.
امکانات رفاهی: عامل امکانات رفاهی به تسهیلات اختصاص داده شده به کارکنان اشاره دارد که 3 بعد تناسب امکانات رفاهی با نیازهای کارکنان، روشن بودن معیارهای استفاده از امکانات رفاهی، و رعایت عدالت در تخصیص امکانات رفاهی را در بر می گیرد.
سوالات تحقیق
1- چه عواملی بر رضایت شغلی کارکنان شامل مدیران،کارشناسان،کارمندان،سرپرستان،کارگران تاثیر می گذارند؟ اولویت بندی این عوامل از لحاظ شدت تاثیر، به چه ترتیبی می باشد؟
2 - میزان رضایت شغلی کلی کارکنان واحد بستنی کاله چه مقدار می باشد؟
3- آیا تفاوت معنی داری میان رضایت شغلی گروههای کاری واحد بستنی کاله وجود دارد؟
فرضیات تحقیق
برای پاسخگویی به سوالات 1 تحقیق، 7 فرضیه به شرح زیر طرح گردیده است که به آزمون رابطه میان متغیرهای مستقل و وابسته می پردازد:
1- رابطه معنی داری میان عامل "ماهیت شغل" و میزان رضایت شغلی کارکنان واحد بستنی کاله وجود دارد.
2- رابطه معنی داری میان عامل "حقوق و دستمزد" و میزان رضایت شغلی کارکنان واحد بستنی کاله وجود دارد.
3- رابطه معنی داری میان عامل "سرپرستی" و میزان رضایت شغلی کارکنان واحد بستنی کاله وجود دارد.
4- رابطه معنی داری میان عامل " ارتباط با همکاران" و میزان رضایت شغلی کارکنان واحد بستنی کاله وجود دارد .
5- رابطه معنی داری میان عامل "نظام ترفیع و ارتقاء" و میزان رضایت شغلی کارکنان واحد بستنی کاله وجود دارد
6- رابطه معنی داری میان عامل "امکانات رفاهی" و میزان رضایت شغلی کارکنان واحد بستنی کاله وجود دارد
7- میان هر یک از ویژگیهای جمعیتی (سن، جنسیت، سابقه کار و نوع استخدام) و میزان رضایت شغلی کارکنان واحد بستنی کاله وجود دارد .
اما جهت مقایسه این عوامل در میان گروههای مختلف شغلی فرضیه ای نیز به شکل زیر تدوین گشت:
8- تفاوت معنی داری میان گروههای شغلی مختلف در واحد بستنی کاله در میزان رضایت شغلی وجود دارد
اما سایر فرضیه های تحقیق:
1- کارکنان تولیدی،فروش،ستادی واحد بستنی کاله از شغل خود بر اساس عوامل:ماهیت شغل، سرپرستی، حقوق، تسهیلات،ارتباط با همکار،ترفیع و ارتقا خود رضایت دارند.
روش شناسی پژوهش
درانجام تحقیق حاضر، برای جمع آوری اطلاعات مربوط به ادبیات پژوهش و تدوین مدل تحقیق، از روش کتابخانه ای (استفاده از کتابها، مقالات و تحقیقات موجود) و برای جمع آوری داده های مربوط به متغیرهای تحقیق (مستقل و و وابسته)، از ابزار پرسشنامه استفاده شده است . جامعه آماری تحقیق کنونی، عبارتست از کلیه کارکنان واحد بستنی کاله شاغل در کارخانه بستنی آمل،و شعب پخش مرکزی (شهریار) و سایر شعب می باشد.
مهمترین ابزار برای اندازه گیری رضایت شغلی، پرسشنامه می باشد که با توجه به کاربردی تر و قابل استناد تر بودن آن، در این تحقیق از این ابزار استفاده گردیده خواهد شد. پرسشنامه تحقیق حاضر به 2 بخش تقسیم گردیده است. بخش دوم دارای 37 سوال می باشد که 30 سوال ابتدایی به اندازه گیری 6 متغیر مستقل تحقیق (با توجه به ابعاد آنها در مدل تحقیق) و سوالات 31 تا 36 به اندازه گیری رضایت از متغیرهای مذکور اختصاص دارند. سوال 37 نیز متغیر وابسته (رضایت شغلی کلی) را مورد سنجش قرار می دهد. در بخش اول پرسشنامه نیز سوالات جمعیت شناختی مطرح گردیده است در جدول زیر ارتباط هر یک از سوالات پرسشنامه و متغیرهای تحقیق نشان داده شده است.
ارتباط سوالات پرسشنامه و متغیرهای تحقیق
عامل سوالات
ماهیت شغل سوالات 1 ، 2 ، 4 ، 9 ، 12 ، 16 ، 17 ، 21 ، 24 ، 26 ، 29
حقوق و مزایا سوالات 7 ، 15 ، 23 ، 28
سرپرستی سوالات 8 ، 13 ، 20 ، 25 ، 30
ارتباط با همکاران سوالات 3 ، 10 ، 18
نظام ترفیع و ارتقاء سوالات 5 ، 22 ، 27
امکانات رفاهی سوالات 6 ، 11 ، 19
رضایت از متغیرهای مستقل سوال 31 تا 36
رضایت شغلی سوال 37
ویژگیهای جمعیتی قسمت ابتدایی پرسشنامه
در تحقیق کنونی برای اطمینان از روایی پرسشنامه، در ساخت سوالات از پرسشنامه های استاندارد رضایت شغلی (طراحی کار و شغل ، شناخت شغل، SRA، مینه سوتا، و JDI) استفاده شده است. در پرسشنامه اخیر مقدار آلفا برابر 0.8911 می باشد که از مقدار 0.7 بزرگتر است پس پرسشنامه پایاست. و ما می توانیم عملیات آماری بر روی این پرسشنامه را شروع نمائیم.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 13 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 14 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
حق الناس
مقدّمه:
حقوق بشر یکی از مهمترین مباحث مطرح در ایران معاصر است. اگرچه ایران «منشور ملل متحد»، «اعلامیه جهانی حقوق بشر»، «میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی» و «میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی» را (بهترتیب در سالهای 1324، 1327، 1354 و 1354) رسماً پذیرفته است و بخشهای مهمی از این اسناد بینالمللی در قوانین اساسی ایران از جمله فصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران گنجانیده شدهاست؛ اما نظام حقوق بشر چه در نظر و چه در عمل در جامعه ما با مشکل مواجه است. اما به لحاظ نظری، بسیاری از اصول بنیادین آن (از قبیل تساوی حقوقی همه انسانها فارغ از جنس و دین و تعلقات سیاسی) نادرست و معارض آموزههای الهی پنداشته میشود. اما بهلحاظ عملی، بسیاری از مواد اعلامیه و میثاقین و اصول مرتبط در قانون اساسی به شکل نهادینه نقض میشود.
در جامعهای که بهنام دین در آن حکومت میشود، و همه امور رسماً از منظر دین (ولو قرائتی خاص از آن) تبیین و تفسیر میشوند؛ طبیعی است که بحث «نسبت اسلام و حقوق بشر» یا «تعیین تکلیف حقوق بشر از منظر اسلام» بحثی ضروری و درعین حال چالش برانگیز باشد.
هرچیز که حقى از مردم در آن باشد، درحیطه حق الناس قرار مىگیرد. تاکید اسلام بر رعایت حق الناس آنچنان موکد است که مىگوید آنگاه که انسان از گناهان پیشین خود به درگاه الهى توبه مىکند، تا زمانى که حقوق ضایع کرده مردم را ادا نکند، توبهاش پذیرفته نخواهد بود. یعنى خدا حق خود را در کوتاهىها و تقصیرها و اهمالها در شرایطى که نشانههاى ندامت واقعى در فرد مسلمان آشکار شود، مىبخشد. اما حق مردم را در هیچ شرایطى نه.
آنانکه با پایمال کردن حقوق مردم (به انحاء مختلف) به ثروت و مکنتى رسیدهاند آنانکه که مستقیم و غیرمستقیم به حقوق دیگران تجاوز مىکنند و از این راه درآمدهایى بدست مىآورند و زندگیشان را اداره مىکنند، باید بدانند که چوب پایمال کردن حقالناس را هم دراین دنیا و هم در روز بازپسین به سختى خواهند خورد و هیچ توجیه و دلیل تراشى دراین مقوله کارساز نیست.
حق الناس، چونان اخگرى سرخ و سوزان است که بر دستان هرکس قرار گیرد، تا مغز استخوان را مىسوزاند، اما گاه فاصله زمانى پایمال کردن حق دیگران تا درک این سوزش، فاصلهاى طولانى است. خیلىها را در اطرافمان مىشناسیم که زندگى شیرین و مرفهى را براى خود وخانوادهاشان فراهم کردهاند، اما ناگهان در اوج لذتهاى دنیایى، بلایى سخت بر آنها نازل مىشود. عزیزشان سرطان مىگیرد، جوانشان به مرگى ناگهانى پرپر مىشود، ثرورتشان بناگهان بر باد مىرود، کانون وفاى خانوادگىشان لکهدار مىشود و... آنان انگشت حیرت به دهان مىگزند که این بلا از کجا برآنها نازل شد. اینطور مواقع- غیر ازمواردى که به امتحان الهى از مؤمن برمىگردد و حیطهاى کاملاً متفاوت است- باید در جستجوى ظلم به مسلمانى یا مسلمانانى در روابط گذشته برآمد و ردپاى این ظلم را در زندگى سرپرست خانوار جستجو کرد.
ایمان ما به ما مىگوید، آنکه حق الناس را پایمال مىکند، هیچ راه فرارى ندارد.
انسانى که اشرف مخلوقات نامیده شده و جهان با تمام امکانات، نعمات و مواهب براى وى و در خدمت او است در هر وضع و موقعیت و صرف نظر از جنس، نژاد، رنگ، خصوصیات موروثى و اجتماعى، مشخصات اخلاقى و عقیدتى، موجودى است آزاد و برخوردار از یک سلسله حقوق و باید در تمام جوامع با هر نوع حکومت و تحت هر سلیقه و برداشت بتواند از همه این حقوق و آزادیها بطور کامل برخوردار شود و تا زمانیکه در راستاى حق و قانون و در غیر جهت صدمه زدن به اجتماع و افراد دیگر حرکت کند هیچکس نباید در راه او مانعى ایجاد کند و به مقام والاى انسانیت او لطمه وارد آورد. اما هر گاه انسان از این حقوق و آزادیهای خداداد سوءاستفاده کند و یا دیگران را از تمامى یا برخى از این حقوق و آزادیها محروم سازد نه تنها زندگی اندوهباری پیدا خواهد کرد و با انواع مشکلات و مصائب روبرو خواهد شد بلکه از زندگى دیگران نیز سلب آسایش خواهد نمود و باعث دردسر و گرفتارى براى آنان خواهد شد.
هر فردى با توجه به حقوق طبیعى و الهى که خداوند دراختیار او قرار داده باید سعى کند که هم از حقوق خود صیانت و حفاظت بعمل آورد و هم با رعایت همه مصالح فرد و جامعه در راه اعتلاى یک جامعه انسانى و ایدهآل گام بردارد.
بدیهى است تحقق جامعهاى مترقى، ایدهآل و مدینهاى فاضله آرزوى هر کسى است. رسیدن به چنین جامعهاى چندان دور از انتظار نیست بشرط آنکه هر کس به سهم خود تلاش کند به حقوق و آزادىهاى دیگران احترام بگذارد و با قاطعیت جلوى انحرافات و ناهنجاریهاى اجتماعى بایستد.
حقوق مسلمانان نسبت به یکدیگر
رسول گرامى اسلام حضرت محمد(ص) فرمودند: براستى براى هر مسلمانى برعهده برادر مسلمانش شش حق وجود دارد: هنگام ملاقات بر او سلام کند، هنگام بیمارى به عیادتش برود، زمانى که عطسه کرد او را با عبارت یرحمک الله دعا کند و زمانى که مرد او را تشییع جنازه نماید، هنگامى که او را دعوت نموده دعوتش را اجابت نماید و آنچه براى خود دوست مىدارد براى او هم بپسندد و آنچه براى خود نمىپسندد براى او هم ناخوش بدارد.
هنگامى که سخن از حق و حقوق افراد نسبت به یکدیگر به میان مىآید معمولا در ذهن افراد حق و تکلیف فرزندان نسبت به پدر و مادر، حقوق والدین نسبت به فرزندان، زن و شوهر نسبت به یکدیگر، همسایه ها نسبت به یکدیگر، حقوقی که معلم بر شاگردان و بالعکس دارد و مواردى از این نمونه متبادر مىگردد لیکن حق و حقوقى که افراد نسبت به یکدیگر دارند از هر قشر و طیف و دستهاى، از هر جنس و صنف و طایفه ای دامنهاى بس وسیع دارد و در حقیقت وسعتی به اندازه جامعه اسلامى پیدا مىکند البته این امکان وجود ندارد که یک مسلمان نسبت به همه مسلمانان دیگر تمام این حقوق را مراعات کند اما در قرآن و احادیث مکررا توصیه شده است که هر فرد مسلمانى باید آمادگى اداى این حقوق را داشته باشد و آنچه که برعهده او گذاشته شده نسبت به دیگر مسلمانان بجا آورد و فکر نکند که وظیفه او منحصرا محدود به فرزند، والدین و همسایه مىشود. به عبارت دیگر همین که فردى مسلمان شد با اتکاء به همین خصیصه مسلمانى یک سری حقوق و وظایف بر او مترتب می گردد که باید در ایفاى آن تلاش نماید.
بطور مثال هر کس فریاد مظلومى را بشنود که کمک مىخواهد و او را کمک نکند مسلمان نیست. مسعود حسینى کارشناس حقوقى در این باره مىگوید: اگر حقوق افراد در جامعه پایمال شود و هر کس خودسرانه و بدون رعایت اصول قانونى در حیطه کارى دیگرى وارد شود امنیت و ثبات جامعه و نیزآزادى و حرمت افراد از بین رفته و به تدریج هرج ومرج و تباهى و استبداد و خودکامگى حاکم می گردد و جامعه به انحطاط کشانده مىشود.
وی اضافه مىکند اگر هر کس به سهم خودش حقوق دیگران را در همه زمینهها اعم از سیاسى، قضایى، اجتماعى و اقتصادى رعایت کند و متقابلا صیانت و رعایت حقوق خود را از جامعه مطالبه نماید در آن جامعه هیچگاه چیزى به نام تضییع حقوق نخواهیم داشت و محدوده حقوق فردى و اجتماعی افراد کاملا مشخص و شناخته شده خواهد بود.
این کارشناس مىگوید: خداوند با آنکه خود خالق و مالک هستى است و همه جا حاضر و ناظر بر اعمال بندگان خویش است با این حال به بندگان خویش اختیار و آزادى داده است و آنها را در حیطه کارى خودشان آزاد گذاشته است و حتى خودش در اعمال و افعال اختیارى آنان وارد نمىشود و دخالت نمىکند از این رو جاى دارد مردم نیز در حیطه کارى خداوند وارد نشوند و حق الهى را محترم شمارند و حرمتش را نگاه دارند همچنین شایسته است که مردم با رعایت آزادى و اختیار خودشان در امور دیگران دخالت نکنند و حقوق یکدیگر را رعایت نمایند چرا که رعایت این حقوق از اختصاصات جامعه مدنى نبوى است.
وى تصریح مىکند: فرآیند رشد و هدایت در یک جامعه الهی با رعایت اصل آزادى و حفظ حقوق متقابل تحقق مىیابد نه با زور و سلطه و از این جاست که وظیفه خطیر مسئولین نظام اسلامى مشخص مىشود که باید آنچنان به عدالت و انصاف رفتار نمایند که ضمن راهنمایى و هدایت مردم موجبات رعایت حقوق آنان را به گونهاى فراهم سازند که حتى به اندازه ذره ناچیزى حقوق آنان تضییع نگردد.
حق الناس وظیفه بزرگی بر گردن مردم و مسئولین
«حق الناس» یکى از عالىترین مفاهیم حقوقى در اسلام است. عباسعلى کامرانیان پژوهشگر مسائل دینى در این باره معتقد است که رعایت حقوق مردم یا به عبارت دیگر «حق الناس» یکى از وظایف بزرگى است که برعهده مسئولین و مردم گذاشته شده است و عدم رعایت آن توسط مسئولین و مردم، موجب بروز مشکلات عدیده فردى و اجتماعى در جامعه مىشود.
به عنوان مثال یکى از حقوق مردم که بر مسئولین مترتب است اجراى عدالت اجتماعى است. اگر مسئولین در عرصه اقدامات و کارهای خویش عدالت را مدنظر قرار داشته باشند، مىتوان گفت که حقوق مردم را به تمامی رعایت کردهاند و زمینه لطمه به حق الناس را از بین بردهاند، زیرا یکى از اهداف بزرگ انبیاء برقرارى عدالت بوده است چنانکه خداوند متعال در آیه 25 سوره حدید مىفرمایند: ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب (آسمانى) و میزان (شناسایى حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند...
اگر به عدالت اجتماعى از این دیدگاه بنگریم که عدالت یعنی دادن حق هر کس به او، متوجه خواهیم شد که یکی از سرفصلهاى بزرگ اداى حقوق مردم، بسط و گسترش عدالت اجتماعى است.
از این که بگذریم در بین مردم نیز اگر قاعده و قانون درست حکمفرما نباشد، زمینههاى تضییع حقوق عمومى فراهم مىشود.
وی مىافزاید: رعایت حقوق مردم در محل کار و کسب و در عرصه اجتماع شامل مصادیق مختلفى مىشود مثلا کسانى که حقوق شرعى خویش مانند خمس و زکات را پرداخت نمىکنند به حق خود و دیگران و خصوصاً فقرا و نیازمندان تجاوز مىکنند.
خداوند متعال در آیات 35 و 34 سوره توبه به این حقیقت اشاره مىفرمایند: کسانى که طلا و نقره را ذخیره مىکنند و بخاطر دنیا دوستى آنها را در راه خدا انفاق نمىکنند را به عذاب دردناک بشارت بده، روزى که طلا و نقره هایشان در آتش گداخته شود و با آنها پیشانى، پشت و پهلوهایشان را داغ کنند و فرشتگان عذاب به آنها گویند:
این است نتیجه ذخیرهسازى زر و سیم در دنیا و نپرداختن حقوق فقرا. اکنون عذاب آتش و سیم و زرى را که می اندوختید بچشید.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 14 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
با نگرش کلی و بالینی
برای
روانپزشکان،روانشناسان وروانپرستاران و
همه مردم
نگرشی جامع برغریزه تهاجمی انسان نسبت به
خود
چگونه می توان از وقوع خودکشی پیشگیری کرد؟
مقصد نهایی این فصل مواردی است که فرد اقدام به خودکشی ننموده و بایستی شناسایی شده و سپس بطرف درمان هدایت شود .
1ــ عوامل : روانپزشکان وروانپرستاران و روانشناسان از عوامل اصلی تشخیص احتمال خودکشی بشمار می آیند .اگرچه نوع آموزش این افراد می تواند تاًثیر زیادی در مهارت ها داشته باشد ، لکن وجود هوش ، ذکاوت ، وعلاقه و تیز بینی این افراد بخصوص روانپرستار در بخشهای عمومی وفوریت روانپزشکی از عومل اساسی بشمار می آید .بررسی علل خودکشی یکی از مهمترین ومشکلترین امور در فوریتهای روانپزشکی می باشد خودکشی عموماً قابل پیشگیری است و مهمترین مساًله پیش بینی بهتر ومداخله به موقع کاملاً واضح وآشکار است .مداخله درست و صحیح می تواند افکار خودکشی را در اینگونه بیماران از بین ببرد .متاًسفانه پیش بینی درست حتی در میان کسانی که به پزشک و پرستار مراجعه و قصد وتفکرات خود د ر موردخودکشی را ابراز می دارند نیز بسختی و دشواری انجام می پذیرد .
2ــ علائم : تجربه نشان می دهد بعضی علائم و نشاته های خاص می تواند رهگشای تشخیص فردی قطعی برای احتمال خود کشی باشد .
بیماران نوروتیک تحت درمان به دفعات از خودکشی صحبت می کنند امابر خلاف سایر بیمارانی که وقتی از خودکشی صحبت می کنند خطرناک قلمداد شوند ، این گونه بیماران تقریباً هیچگونه خطری را بدنبال نخواهند داشت .
علل ویا ترکیبی از علتهای معین برای تشخیص اینگونه بیماران که تفکرات خودکشی دارند کافی نمی باشد .
انجام ارزیابی کلی و مکفی بصورت یک معاینه وبررسی کامل پزشکی درمورداحتمال وجودقصد اقدام برای خودکشی درحال حاضرویا گذشته وبه صورت طرح ونقشه های ازپیش تعیین شده می تواند کمک بزرگی به
6
تشخیص احتمال خطرکند.
بهبود ناگهانی یک بیمارافسرده،همیشه باید مورد توجه قرارگیرد،زیرااین بهبودی ممکن است ناشی ازیک تصمیم سریع وقاطع برای خودکشی باشد.
وقتی بیماری دربارۀ مرگ وخودکشی وکشت کشتارسخن می گوید و سوالهایی ازقبیل:چندعدد وازچه نوع می تواند انسان رابه دنیای رؤیاها ببرد؟چه مقدارخونریزی می تواندانسان رابکشد؟فاصلۀ پنجره های طبقات اززمین چقدراست؟ویاازچندطبقه انسان سقوط کند می میرد؟ویااگربیماربا طناب وبند وملحفۀ کهنه یاچاقووقرص ومیل بافتنی وتیغ وناخن گیرولبۀ تیز ظروف شکسته قرص وداروسروکاردارد بایستی به احتمال خودکشی پی برد.
علائم:افسردگی،ناامیدی،درداخلاقی،نگرانی،انزوا،غم،عدم لذت اززندگی،بی اشتهایی،فعالیت بسیارمختصر،توداری، درون مداری،احساس گناه وتقصیر، هزیان ، وحشت وهراس ، کابوسهای وحشتناک وبسیاری نشانه های دیگر که حاکی تمایل فرد به مرگ باشد می تاند زمینه خای لازم برای اقدام انتحاری رافراهم سازد .
اگر بیمار سابقه اقدام بیماری دارد ویااینکه تمرکز روی کار خاصی پیدا کرده می تواند در طبقه بندی علاًم برای خودکشی قرار گیرد .
اگر در کشو یا زیر تشک یا جاهای اختصاصی بیمار وسایل خطر ناک یا مقدار زیادی دارو یافتید، احتمال خطراتی برای خودکشی بدهید.اگر تغییراتی دردستورات دارویی ایجاد شده بایستی حتماً از حیث ایجاد علائم افسردگی بیشتر ، بهبودی و غیره ، باپزشک چک کنید .توجه داشته باشید قطع ناگهانی داروهای ضد افسردگی بسیار خطرناک و آ ماده کننده بیمار برای خودکشی است مهمترین علائم برای افراد بیمار وشناخته شده در بخش های روانپزشکی ویا خارج از محیط درمانی وافراد معمولی ومورد شناسایی قرار نگرفته میزان ارتبات فرد با محیط ، اطرافیان ومحیط انسانی و تعاملات درست و معمول فرد می باشد .
« فراموش نکنیم ، هرقدر میزان ارتبات فرد با محیط کاهش بیشتری نشان دهد ، احتمال و قصد و اقدام برای رفتارخود ــ انتحاری مستقیم وغیرمستقیم افزایش می یابد .»
7
تجویز بیش از حد باربی تورات ها به علت ایجاد سر در گمی در زمان و مکان و مصرف دوباره و بیشتر داروهای آرام بخش توسط بیمار به علت عدم آگاهی باعث عوارض مضاعف شده و احتمل خطر خودکشی بیشتر می شود . خودکشی توسط باربی تورات ها پنج بار بیشتر از این عمل به کمک
داروهای آرام بخش صورت می پذیرد .
برای پیشگیری از خودکشی توجه به این دو عامل ضروری بنظر می رسد :
الف ــ کشف
ب ــ تشخیص
بسیاری از کسانیکه اقدام به خودکشی نموده اند ، قبلاً رفتار ویا گفتارهایی در مورد تصمیم خود بروز داده اند .
برای اینکه به احتمال و قصد خودکشی در افراد مختلف پی ببریم لازم است ،زبان خاص آن فرد را بدانیم و آشنا باشیم واین مقدور نیست جز به عمل و تجربه ای که فرد در اثر تماس و ارتباط درمانی طولانی مدت کسب نموده است .
در برخورد با بیماران روانی ویاافراد معمولی که احتمال و قصد خودکشی در آنها می رود، دو سئوال ذیل پرسیده می شود :
1 ــ آیاهرگ به از بین بردن خود فکر کرده اید؟ (به مرگ)
2 ــ اگر فکر کرده اید از چه طریقی می خواستید تصمیم خودراعملی سازید
هنوز هیچ علامت ومعیار قطعی بالینی کشف ویا تاًیید نشده است که با محرز شدن آن به وجود حطر قطعی خود کشی دربیمارپ پی برد .
پرستاران بااولین مصاحبه ای که بیماران خواهند داشت و حتمال خطر خواهند داد مسئولیت جلوگیری از خطر رابه عهدهمی گیرند .
« ابتدایی ترین کارها تعیین قدرت وتوانایی فرد برای اقدام به خودکشی می
8
باشد.
دکتر کی نیا معتقد است :« از بین بردن خودکشی درجهان کنونی ، بسیاربعید ودشواراست ولی تدابیری می توان بکاربرد، تا میزان خودکشی رابه نحو موًثری کاهش داد.»
بعضی انسانهاذاتاً وبصورت ساختاری ، استعدادمرگ بصرت خودکشی راندارند و بعکس افرادی هستند که برحسب علاًم ظاهروسخنان از قدرت زیادی برای خود ــ تخریبی برخوردار می باشند.
« خودکشی شایعترین فوریت درافسردگیها می باشد »
دررونکاوی افرادی که خودکشی می کنند،درتجربیات دوران کودکی،اشکال مختلفی از ، از هم پاشیدگی خانوادگی جلب توجه می کند .
باشناخت درستی ازعلائم می توان، قبل ازوقوع خطر، بیمار خودکش راشناسایی کرد .فقدان یکی از والدین وفقدان رابطه عاطفی والدین بعنوان عوامل مستعد کننده می باشند .بکی از معیارهای مهم، برای بررسی تواناییو قدرت خودکشی درافراد،شناخت «برنامه خودکشی » فرد می باشد .اینکه آیا روش انتخاب شده روش مرگ آوری است یاخیر؟ آیا آنچه بعنوان وسیله خودکشی است در دسترس فرد قراردارد؟آیابرنامه وزمان خودکشی مشخص شده است ؟
هر نوع تنش یا فشار روانی که به عوامل زمینه ساز اضافه شود ، باعث تشدید خطرخودکشی می شود .
معمولیترین ومهمترین علامت خوکشی افسردگی است
بیماری که دارای هر دو علامت افسردگی واضطراب وبی قراری باشد درطبقه بندی بیماریهای وخیم قرار داشته و احتمال خودکشی دراوزیاداست.
هذیان،توهمات،سردرگمی درزمان ومکان،می تواند ازعلائم خودکشی باشد.
9
3ــ اماکن: دکتر محسنی می گوید «باتوجه به اینکه مساًله عمده درپیشگیری ازخودکشی «باگوش دادن »بهسسخنان فردمتمایل به هودکشی در رابطه است ،می توان اهمیت تلفن را در این زمینه درک کرد »
در سال 1961 اولین مرکزارتبات تلفنی در شهر لوآنجلس.درآمریکا تاًسیس شد.این مراکز با منظور پیش گیری از خودکشی تاًسیس شد لکن شایستگی این هدف زیر سئوال است وآنچه هم اکنون می توان بدان مرکز نسبت داد.«مرکزمداخله در«بحران» است زیرا تلفن هایی که به تعداد زیاد زیاد بوده وازموضوع خودکشی متمایزاست،گرایش برای دخالت در بحران های روانی راتسهیل میکند .
خصوصیات این مرکز کهبرای اولین بار توسط بنجامین راش در آمریکا تاًسیس شد،شامل موارد ذیل است :
الف ــ کمک های درمانی در روز اول یا هفته اول ارائه می شود .
ب ــ حد اکثر تعداد ویزیت ها 6 عدد است که براساس نظریه طول مدت بحران که 4 تا 6 هفته است ،بنانهاده شده است .
ج ــ تمرکز بر روی مسایل فوری وخاص زندکی مانندبحران های روانی و فوریت های روانپزشکی می باشد .
4 ــ اسلام: یکی از مکاتب و مداهب غالب قرن حاضر و قرن های آینده اسلام ودین محمد (ص)است. نگرنده معتقد است معتقدان به مذاهب اسلامی وشیعیان بامبانی اعتقادی واخلاقی واصیل وعمیقی که دارند می توانند به عنوان مهمترین عامت اجتماعی ومذهبی برای جلوگیری از خودکشی عمل کنند از آنجا مه اهداف تعالی وترقی ابعاد انسانی افراد بشرمد نظرقرآن کتاب آسمانی ما می باشد ،فراهم سازی زمینه های لازم برای گذر از موانع پیشرفت یکی پس از دیگری و رسیدن به قرب الهی منظورنظر است .بهداشت روانی در ساختار مکتب اسلام از اصول ومبانی حساب شده ای برخوردار بوده وبانیان اسلامی نه تنها به صحت وسلامت روحی انسان تکیه دارند بلکه روش های حفظ وترقی آن رانیزارائه داده اند.عمل به احکام و توصیه های دینی ازآنجاکه انسان ازاعمال غیرمعقول،غیرانسانی،غیرمفید،و غیرصحیح دورنگاه می دارد،اثرات سوءرفنارهای غیرعادی احتمالی رااز انسان جداساخته وهدایتگرآن هستند.
10
بطورکلی می توان گفت که اعتقادمذهبی،عمل به توصیه هاواحکام وکوشش برای تبلیغ ونضح رفتار و اخلاق اسلامی،می تواند اساس بهداشت روانی بوده و چهارچوب روانشناختی افراد اجتماع را از استواری لازم برخوردار نماید. مسئولین بخشهای مختلف آموزشی میتوانند بعنوان یکی از روشهای اصولی در پیشگیری نوع اولیه از خودکشی ایمان مذهبی را تقویت نموده و در تمام دوران تحصیل و در محیطهای کار و تحقیق به آموزش خداشناسی و خودشناسی بپردازند. جای بسیار خوشبختی است که فرهنگ جامعه ما در مقابل خودکشی بی تفاوت نبوده و آن را بعنوان یک عمل حاکی از یاًس و نومیدی به رحمت پروردگار تلقی نموده و فرد مرتکب را اگر زنده بماند،از تعاملات اجتماعی محروم میسازد.
بنا براین خود این فرهنگ نوعی وسیله جهت پیشگیری بشمار می آید. فرهنگ حاکم بعنوان مهمترین عامل در نوع پیشگیری اولیه بوده و بدون صرف هزینه و نیروی مالی و انسانی در این زمینه میتواند ما را به بیش از 80 % اهداف و نتایج نزدیک سازد.
«روشهای پیشگیری از خودکشی»
اساساً از زمانی که بار سنگین مشکلات بر دوش افراد بحران زده قرار داشته،و قدرتهای سازگاری و همانند سازی با استرسهای محیطی و مقابله با بحرلنهای روانی- درونی بصورتی تسریع شده و همراه با نیاز فوری انجام می پذیرد. تمایلات دوگانه و متفاوت مرگ و زندگی و به نسبت های گوناگون به غلیان می آیند. پایه های وجودی انسان در دو چیز غریزی تظاهر می کند:
الف- تمایل به زندگی یا غریزه و شوق به زنده ماندن و زندگی کردن.
ب- تمایل به مرگ یا غریزه و شوق غم آلود مردن و زندگی نکردن.
نسبت و درصد میان هر دوی آنها بایستی از آنچنان تعدیلی برخوردار باشد که همواره شوق به زندگی در تمام جوانب و موارد حیات در او غلیان کند و در عین حال و بر اساس روایات اسلامی حالت خوف و رجاء برقرار گردد. نه آنقدر علاقه به زندگی که یاد خالق و خدا به فراموشی سپرده شود و انسان
11
غره به وجود خود گردد و نه آنقدر خود فراموشی که روش زندگی و تعامل انسانی در اجتماع انسانها مورد نسیان قرار گیرد.
بالاترین و ارزشمندترین روشهای پیگیری از اقدام و حتی تفکر در مورد خودکشی پرداخت براساس ایمان و اعتقاد مذهبی است. براساس گفته دکتر مجد : پایه های اعتقادی به معنای مطلق آن می تواند به جهت وابستگی که میان انسان وحیات ادمی و سازمان حیات د نیایی ایجاد می کند تمایل به هجرت به دنیای مرگجسمانی راکاهش دهد .نگارنده معتقد است به همان میزان که پایه های مذهبی از اهمیت ودرجات تعالی بیشتری برخورداربوده و علاقه به اجر و پاداش اخروی مترتب بر اعمال دنیوی را به مقدار بیشتری نضج دهد ،به همان میزان علاقه وبیتگی انسان به رشته های حیاتی که آدمی رابه جهان آخرت رهنمون می سازد بیشترخواهد بود .بنابراین انتظارمیرود که در جوامع دارای اعتقادات پایه ای میزان خودکشی پایین باشد .چنانچه میان مسلمانان ،یهودیان ،کاتولیگ ،وکشورهای ایران ،مصروبعضی کشورهای اسلامی ونسبت به بقیه کشورها آمار رفتار خود ــ انتحاری رقم پایینی است .تقویت اعتقاد مذهبی وبراساس دلایل منطقی واصولی وعلمی می تواند چهار چوب استوار وخدشه ناپذیری برای فرد در مقابل بحران هاوحوادث روانی ایجاد کند .
اساس روشهای پیشگیری در علوم بهداشتی ــ درمنی درسه مرحله خلاصه
می شود .
الف ــ پیشگیری نوع اولیه ( اول (
ب ــ پیشگیری نوع ثانویه (دوم).
ج ــ پیشگری نوع ثالثیه (سوم ).
در مراکزدرمانی روانپزشکی اساس پیشگیری از خودکشی بردو جنبه ذیل می باشد .
الف ــ جنبه بین فردی (میان پرسنل درمانی وبیما ر).
ب ــ جنبه عملیاتی (انجام اعمال مورد نظر ).
الف ــ پیشگیری نوع اولیه :این حالت یک اقدام ایده ال است و عمل آن
12
جلوگیری از بروز فکر خودکشی می باشد .افرادی که می توانند این نوع پیشگیری راانجام دهند شامل :روانپزشکان، روان پرستاران، روانشناسان ومددکاران اجتماعی، مسئولین آموزش مدارس،روحانیونمساجد،وعاظ ، خطیبان، مسئولین درجه اول هر مملکتی ،مسئولین مشاوره و راهنماییدانشگاه هها، مسئولین تربیت مدارس ،و موًسسات آموزشی و غیره می باشد .این مبارزه مقدماتی بایستی بنحوی باشد که برعللایجاد کننده و عوامل مستعدکننده حمله شود .یعنی قبل ازایجاد علل ،اقداماتی اتخاذ شود که مانع رشد و بروز آنها گردد. اقداماتی که رفتارهای سوء وغیر اخلاقی موجود در خانواده ها راازبین می برد (نظیر دزدی،قماربازی ورفتارهای نامشروع جنسی ونابسامانی های خانوادگی وکتک کاری وغیره)درحقیقت راهی برای خشکاندن ریشه های این عمل نابودکننده خانواده واجتماع یعنی خودکشی می باشد .
درزمینهً تقویتی بایدبه نظام خانوادگی و حفظ آن واعتلای سطح تربیت وتقویت نیروی ایمان همت گماشت .بااینکه خودکشی وجنایت وآدمکشی درهرجامعه ای از نظر کمی بایکدیگر رابطهًمعکوس دارند،ایمان مذهبی تاًثیری شگرف ومعجزه آسا درتقلیل هر دو دارد ونیرومندترین وسیله خودداری ازخودکشی وجنایت است ورازاین معمادریکی بودن ماهیت هر
دوی آنهامی باشد.
به بیان دکترکی نیا جرم شناس معروف ایرانی :«شورمذهبی رابایددرافراد برانگیخت» هرکس باید ایمان پیداکند که حیات وزندگی ودیعه بلامدت و امانت الهی ونقطۀ عزیمت واعتلاءکمال آدمی است.خیانت دراین امانت از نظرتکامل وعقل ومذهب واخلاق وجامعه،جنایتی غیرقابل عفواست.
بایستی جنبش گروه گرایی وجمع گرایی نضج پیداکند،فردازتنهایی به درآید ودر گروه های باهدف تعالی جامعه فعالیت کند.باید افراد یک کشوررابه ملیت واصالت وملی فکرکردن وتعلق متقابل به یکدیگردعوت کرده باید ارضاءنیازهای افراد درگروههای آموزشی،فرهنگی،علمی،اقتصادی،فنی، اجتماعی،هنری را مد نظرقرارداد.
تربیت فردی بایدجای خود را به پرورش اجتماعی بسپارد،اگربتوانیم روح پیوند،یگانگی وهمبستگی اجتماعی راتقویت کنیم،توانسته ایم بااتصال افراد
13
درمبانی ومبادی روحی واخلاقی میزان رفتارهای سوء فردی رابه نسبت قابل ملاحظه ای کاهش دهیم.وظیفۀ هرپدرومادروهرمسئول آموزش ودرمان وتمام رواج دهندگان بهداشت روان است که رفتارهای جمعی راتبلیغ کنند و شرایطی فراهم سازند تاجدایی فردی ازواحد خانواده واجتماع به معنای اخص امکان ناپذیرباشد.
فراهم سازی مکان هایی جهت گروه درمانی،خانواده درمانی ومشاوره و راهنمایی ازدواج برای اقشارمختلف مردم،نمایش نتایج اقدامات فردی و جدایی ازاجتماع توسط معلمین ومدرسین درمدرسه ودانشگاه می تواند زمینه های متقنی برای ارتقاء فرهنگ ملی وفعالیت درگروههای مفید فایده افراد فراهم سازد.به تمام مسئولین بهداشت روان بایدگفت که مراکزمراجعه برای بحران روانی درسطح تمام مملکت پایه کذاری شود وبه تمام مردم می گوییم:
«ازمراکزمشاورۀ روانی برای چاره جویی استمداد وطلب کمک نمایید»
اقدامات وتصمیم گیری های کلی ومتکی به دانش محدود خود،توسط اعضای خانواده می تواند،اقدامات درمانی راعقیم سازد.روانپزشکان ، روانشناسان و
روانپرستاران می توانند مددکاران خوبی برای درمان درد مشترک جامعه اسلامی ما باشند .
روانپرستاران باتحصیلات عالی (حداقل فوق لیسانس) منابع خوبی برای ارجاع وکمک به افرادی که دچاربحران های روانی می شوند می باشند از مسئولین خواسته شده (دراولین سمپوزیوم * تدابیر پرستاری در فوریت های وانپزشکی ، دانشکده پرستاری درنشگاه علوم پزشکی ایران ) تا با کمک به تاًسیس مکانهایی که در آن روانپرستاران به رفع مشکلات روانی قدمی فراتر برای ارتقاء سلامت و بهداشت روان جامعه بردارند .
شعار: « روان شکستگی بلای تندرستی است، پرستاران مشعل داران ومدبران بهداشت وسلامت روانند » که در سمپوزیوم فوق در راًس گفت و
شنودها می درخشید بیان کننده دقیق، خواسته ها، اهداف وتوانی های روانپرستان می باشد . لزوم توسعه مراکز مشاوره روانی و بررسی وآموزش پیشگیری از خودکشی درشهرهای بزرگ وپرخطر ومستعد کاملاً محسوس بوده وهمت گمان را می طلبد .بروز و مشاهده علائم زیر نشاندهنده
خطر واقدام اولیه برای پیشگیری از خ.دکشی را را طلب می کند :
14
انزواطلبی ، بی اشهایی مرضی، عدم بهبود بموقع بیماری، عدم موفقییت مکرر بر سر کار، کاهش ارتات موًثربادیگران، خشونت طلبی، افسردگی، بیماری های گوارشی نظیر یبوست مداوم،کاهش سریع وزن، اختلالات سریع رفتاروشخصیت، ناتوانی تمرکز ذهنی، قابلیت تحریک پذیری بیش ، بیماری های ازحد، عصبانیت مداوم رویاوخیالپردازیهای غیرمعمول ،
بیماری های صعب العلاج سرطان پیشرفته ، بی نظمی، اعتیاد دارویی واستفاده از الکل،کاهش تعداد دوستان بدرفتاری بانزدیکان،توجه کمتربه بهداشت وسلامت فردی،احساس گناه ومعصیت،بیان وبروز احساس نفرت از خودوتمایل به فقدان وزاده نشدن و....
اقدامات زیر از بروز اولیه خودکشی می کاهد :
ـــ رفع نیازهای اجتماعی واقدام برای فعالیتهای گروهی نوجوانان وتمام اقشار .
ـــ هر نوع اقدامی که احساس مهم بودن و«بودن» ومفیدبودن رادرفردافزایش دهد
ـــ رواج اینکه،«بایستی به ایرانی بودن ودرایران وبا ایرانیان زیستن افتخار نمود.»
ـــ اشاعه رفتارمحبت آمیزدرمیان تمام اقشارودستوردهیهای غرورشکن .
ـــ بهبود خدمات اجتماعی،پزشکی،بهزیستی،به اقشارمردم .
ـــ بهره وری صحیص ازنیروهای انسانی و از بین بردن تبعیض های مختلف.
ـــ پایه گذاری مکانهای مختلفی برای گذران اوقات تفکر وتفریح و هواخوری متناسب تمام سن ها.
ـــ تاًسیس مکانهای حاص برای خانواده درمانی،گروه درمانی وروان درمانی،ازدواج درمانی برای همه.
ـــ هدفمتدی ساختن جامعه توسط مصسئولین به جهتی که افراد اهدافی،برای نسلهای آینده خود نیز جهت وصییت داشته باشند .
ـــ نضج فرهنگ اسلام ناب حضرت رسول (ص) بعنوان بخشی ازافتخارات ملی ایران .
به عقیده رینگل خصلتهای بیمارگونه می تواند، شامل موارد ذیل باشد :
15
1ــ هوس واندیشه مرگ وخودکشی
2ــ عدم پرخاشگری و درونی نمودن آن بصورت پرخاشگری نسبت به خود.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 22 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید