به نام آن خدای، که نام او راحت روح است و پیغام او مفتاح فتوح است و سلام او در وقت صباح مومنان را صبوح است و ذکر او مرهم دل مجروح است.
الهی، در دلهای ما جز تخم محبت خود مکار و برتن و جانهای ما جز الطاف و مرهمت خود منگار و بر کشته های ما جز باران رحمت خود مبار.
خانواده این رکن مهم اجتماع، نهادی که در طول زمان دچار تغییر و تحولات کمی و کیفی گردیده و به تبع همین تغییرات مسایل و پدیده های جدید اجتماعی نیز حاصل شده است. در مورد خانوادة ایرانی انتقاد بر این است که این نهاد در حال پی نمودن دوران گذار میباشد و در معرض تغییرات ساختاری قرار گرفته که همین امر روابط موجود در میان اعضای خانواده را دچار دگرگونی نموده است. به تبع این دگرگونی هنوز هنجارها به مثابه قواعد رفتاری که مورد پذیرش همگانی باشند، به صحنه اجتماعی نیامدهاند و به همین علت رفتار در محیط خانوادگی پراکنده است.
تحولات اجتماعی و اقتصادی چند دهة گذشته، تأثیراتی بر نهاد خانواده به جای گذاشته است و ( این امر از بررسی آمار طلاق استنباط میگردد). تکتهای که از مقایسة میزان طلاق نسبت به ازدواج در استانهای کشور بدست میآید این است که در مناطقی که یکپارچگی فرهنگی و احترام به ارزشها و سنتهای خانوادگی بیشتر رعایت میشود، سازگاری و تفاهم در نظام خانواده بیشتر میباشد این امر آسیبپذیری کمتری را متوجه نظام و مکان خانواده خواهد کرد.
به عکس در مناطقی که به دلیل تحولات متفاوت از جمله مهاجرت، فاصله گرفتن از سنتها و ارزشهای معنوی و فرهنگی مورد احترام و در هم تنیدگی فرهنگها که عمدتاَ استحالة فرهنگها را به همراه خواهد داشت و نتیجهاش از دست رفتن اقتدار ارزشها و سنتهای مورد احترام میباشد سازگاری در نظام خانوادگی کاهش خواهد یافت.
پس شرایطی موجب ایجاد آسیبهایی در نظام خانواده می شود. طلاق – فروپاشی خانواده ضمن بر هم زدن تعادل روانی- عاطقی افراد خانواده و جامعه، منجر به بروز بسیاری از آسیبهای اجتماعی میشود.
با توجه به این معضل اجتماعی، در این پژوهش تلاش شده است که با روش خانواده درمانی راهبردی در رفع این مشکلات گام برداشته شود.
چکیده تحقیق :
پژوهش حاضر به بررسی تأثیر مداخلات خانواده درمانی راهبردی بر اختلافات زناشویی میپردازد به این منظور 39 زوج از زوجینی که برای حل اختلافات زناشویی سال 82 به مرکز مشاوره بهزیستی مراجعه کرده بودند، به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی (21 زوج) و گواه ( 18 زوج) قرار گرفتند.
برای ارزیابی زوجین در این پژوهش از مصاحبه بالینی و آزمون رضایت زناشویی انریچ استفاده شد. ابتدا زوجین با آزمون رضایت زناشویی مورد ارزیابی قرار گرفتند، پس از آن برنامة مداخلات خانواده درمانی راهبردی در مورد گروه آزمایش اجرا گردید، در حالیکه گروه گواه در لیست انتظار بودند. بعد از شش هفته مجدداَ دو گروه مورد ارزیابی قرار گرفتند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون t و تحلیل واریانس و آزمونهای تعقیبی استفاده شد.
نتایج بدست آمده نشان میدهد که مداخلات خانواده درمانی راهبردی نه تنها منجر به افزایش رضایت زناشویی در بین گروه آزمایش شده، بلکه تعارضات بین فردی آنان را نیز کاهش داده است، این مداخلات در زنان موثر بوده است همچنین نتایج پژوهش حاکی از این بودند که این مداخلات روی مشکلات ارتباطی نسبت به سایر مؤلفه های سبب شناسی اختلاف تأثیر بیشتری دارد.
فهرست مطالب
عنوان صفحه
پیشگفتار
چکیده تحقیق
فصل اول
1. مقدمه
2. بیان مسئله
3. ضرورت و اهمیت موضوع
4. اهداف پژوهش
5. فرضیه ها
6. اصطلاحات
فصل دوم: ادبیات تحقیق
- خانواده سالم و رشذ و تحول آن
- خاستگاه خانواده
- تاریخچه خانواده درمانی
- مذهوم خانواده درمانی
- خانواده درمانی راهبردی
- خانواده درمانی روان تحلیل گری
- خانواده درمانی تجربی
- مکتب خانواده درمانی ساختاری
- تحقیق در خانواده درمانی
فصل سوم
- طرح تحقیق
- جامعة آماری
- نمونة آماری و روش نمونه گیری
- روش جمع آوری اطلاعات
- روش تجزیه و تحلیل اطلاعات
فصل چهارم
- جدول توزیع فراوانی سن روجین به تفکیک جنس
- نمودار توزیع فراوانی سن زوجین به تفکیک جنس
- جدول توزیع سطح تحصیلات زوجین به تفکیک جنس
- نمودار توزیع سطح تحصیلات زوجین به تفکیک جنس
- جدول توزیع فراوانی شغل زوجین به تفکیک جنس
- نمودار توزیع فراوانی شغل زوجین به تفکیک جنس
- جدول توزیع فراوانی مدت زندگی مشترک در دو گروه آزمایشو کنترل
- نمودار توریع فراوانی مدت زندگی مشترک در دو گروه آزمایش و کنترل
- جدول توزیع فراوانی تعداد فرزندان در دو گروه آزمایش و کنترل
- نمودار توزیع فراوانی تعداد فرزندان در دو گروه آزمایش و کنترل
- میانگین نمرات رضایت زناشویی گروه آزمایش و کنترل
- آزمون فرضیه ها
فصل پنجم
- بحث و نتیجه گیری
- محدودیتهای تحقیق
- پیشنهادات
- منابع و مأخذ
فصل اول
- مقدمه
- بیان مسئله
- ضرورت و اهمیت موضوع
- اهداف پژوهش
- فرضیه ها
- اصطلاحات
مقدمه
خانواده به عنوان یک واحد به ظاهر کوچک اجتماعی، از ارکان عمده نهادهای اصلی هر جامعه به شمار می رود. در واقع هر خانواده را باید خشت بنای جامعه و کانون اصلی حفظ سنت و رسوم از ارزشهای والا و مورد احترام و شالودة مستحکم مناسبات پایدار اجتماعی در روابط خویشاوندی، مبدأ بروز و ظهور عواطف انسانی و کانون صمیمانه ترین روابط میان افراد و پرورش فکر و اندیشه و اخلاق و پرورش فکر و اندیشه و اخلاق و تعالی روح انسانی به شمار آورد. خانواده به عنوان واحد عاطفی – اجتماعی کانون رشد و تکامل، التیام بخش، تحول و تغییر، آسیبها و عوارضی است که هم بستر شکوفایی و هم فرونشانی آن روابط میان اعضایش می باشد. در نتیجه تأثیر بسزایی در تعادل روانی، عاطفی و اجتماعی داشته و به عنوان کوچکترین کانون اجتماعی شدن متضمن پذیرش نقشهای اجتماعی و همنوایی با هنجارهای اجتماعی میباشد. همچنین خانواده نهاد و شالودة اساسی در ساختار اجتماعی جوامع است که سلامت یا عدم سلامت آن قوام و اضمحلال جامعه را در بردارد.
خانواده سالم، نظامی باز است که اعضای آن در عین حالی که از روابط
عاطفی گرمی با هم برخوردارند، هویت فردی خود را حفظ میکنند. در این گونه خانواده، عشق به طور نامشروط می باشد و اعضاء پذیرای یکدیگر هستند. آستانه تحمل خانواده در برابر کشمکش و استرس بالاست و به هنگام نیاز، داوطلبانه درصدد یاری و خواهان آن میباشند. در این خانواده ها ائتلاف قوی و روشنی بین والدین وجود دارد و این قدرت بین والدین تقسیم می شود اعضاء خانواده با هم نزدیک و صمیمی هستند. با این حال حریم شخصی افراد حفظ میشود و استقلال و فردیت اشخاص مورد احترام است.
در مقابل خانواده مختل خانواده ای است که قادر به تأمین نیازهای تکاملی اعضاء، حل مشکلات و تعارضات خود نیست. کارکرد او مختل است. مرزهای بین اعضاء نامشخص است، اعضاء استقلال رأی ندارند لذا حمایت و همکاری رخ نمیدهد. نظام خانواده بستر و اعضای آن به لحاظ عاطفی سرد، جدا از هم و گسسته میباشند.
تمدن جدید که در پرتو تلاشهای بشری و دستاوردهای علوم تجربی حاصل شد چهره انسانی را تغییر داد. دستاوردهای مدنی و صنعتی و همچنین رنجهایی که غالباَ آنها از مدنیت جدید و مدرنیسم نشأت میگیرد، هر روزه بر شمار بیماریهای روانی و نابهنجاریهای رفتاری افزوده میشود و متأسفانه در همین مسیر قویترین پیوند های انسانی را در مستحکم ترین قرارگاه آن یعنی نظام ریشه دار خانواده در معرض تهدیدی جدی قرار میدهد. روز به روز کارائی خانواده در تحقق و ظایفش کم رنگتر میشودو این سلامت جامعه را تهدید میکندزیرا اختلا ل در کارائی خانواده مشکلاتی را در منظومه خانواده ایجاد میکند و در صورت تشدید مشکلات خانواده را به سمت فرو پاشی سوق میدهد طلاق و فرو پاشی خانواده ضمن بر هم زدن تعادل روانی –عاطفی افراد خانواده و جامعه منجر به بروز بسیاری از آسیبهای اجتماعی میشود.
اختلافات زناشویی از اهمیت ویژه ای برخوردار میباشد. به همین دلیل پژوهش بنا دارد با نوعی رویکرد خانواده درمانی با عنوان راهبردی به مداخله در زمینه اختلافات زناشویی پرداخته، به نحوی در رفعاین مشکل خانمان براندار نقش داشته باشد.
1-1- بیان مسئله
بر صاحب نظران علمو انسانی و افرادی که به کار تخصصی با خانواده مشغول میباشند پوشیده نیست که خانواده ایرانی به ویژه خانواده های شهرنشین با بحرانهای زیادی روبرو هستند این بحرانها از سویی بازتاب دگرگونی عظیم ساختاری- عملکردی در ساخت خانواده است و از سوی دیگرعدم توانایی در برخورد علمی در تدوین راهبردهای عملی و ارائه راه حل های مناسب را به نمایش میگذارد چشم بر تافتن از این بحرانها و پناه بردن به مکانیسم های کتمان سازی در ترویج آنها ابتدا ساده ترین اما در عین حال زیان بارترین رویکردی است که می توان به پیش گرفت زیرا حاصل جز انباشت بحران نهایتاَ غیر قابل کنترل شدن آنها را در بر خواهد داشت.
البته در همین جا باید اشاره کرد که بحران در خانواده و تردید در کارآیی پاروایی از عمکردها، وظایف و نقش آفرنی ها به مقولهای جهانی تبدیل گشته و منحصر به جامعه خاصی نمیباشد با این حال شتاب دگرگونی و عوامل بحران زای اجتماعی در جوامع مختلف تابع متغیرهایی است که ماهیت بومی – فرهنگی به خود گرفتهاند.
بزرگترین تحول ساختاری در خانواده ایرانی در چند دهة اخیر تبدیل خانواده گسترده به خانواده هستهای شهر نشین بوده است این تغییرات بنیادین تأثیرات خود را در همة زمینه ها ی ممکن نظیر نحوه ارتباط خانواده با یکدیگر اهمیت عاطفی اعضای خانواده برای هم معنی و مفهوم مقوله خانواده عملکرد اقتصادی خانواده و نیز نقش جنسیت ها بر جای گذارده است. در دوران گذشته تشکیل یک خانواده نو بنیاد حلقه ای از دایره ارتباطاتی فرا گیر یعنی خانواده گسترده بشمار میرفت و خانواده هستهای در اصل به عنوان جزئی از یک نظام کلی محسوب میءشود در سایه آن زیست میکرد. محور اصلی زندگی بر پایه روابط والدین- فرزندان استوار شده بود و زوجین قطب عاطفی اصلی یکدیگر نبودند اما خانواده هستهای امروزین بر محور رابطه زوجی استوار گردید و کانون اصل ارتباطات اعضای آن محسوب میگردد به بیان روشنتر اگر خانواده در گذشته از برخی مکانیسمهای جمعی غلبه بر بحران و یا از ذخایر عاطفی – تجربی اطرافیان سود میجست امروز این خود خانواده هستهای و قبل از هم زوجین هستند که باید راهکارهای غلبه بر بحران را در فرآیند تعامل و ارائه پیشنهادهای مشخص عملی بیابند اما تحقق این امر با موانع جدی روبرو ست. زیرا افراد از ابزار و مهارتهای ارتباطی کا فی برخوردار نبوده و نتیجتاَ مکانیسمهای افکار در خانواده غالب میگردند که پیامدهای مخرب دراز مدتی نظیر از خود بیگانگی، سرخوردگی، تخریب متقابل بر جای خواهند گذاشت. در بعد عاطفی باید متذکر شدکه اعضای خانوادههای نوبنیاد امروز نسبت به گذشته در برآورده کردن نیازهای عاطفی یکدیگر نسبت به هم وابستگی بیشتری دارند زیرا محدود شدن دایره زیست خانواده امکان ارضای جانشینی نیازهای عاطقی را از اعضای آن صلب کرده است.
بالاخره خانواده امروز به کانون هدف دسته جمعی اعضاء تبدیل گردیده که باید پاسخگوی نیازهای اقتصادی خود باشد همچنین حضور پیش از پیش زنان کشور در عرصه های علمی و حرفه ای نقشهای سنتی و مأنوس درباره جنس را شدیداَ دستخوش تحول کرده است این وضعیت جدید، ذهنیت تازه و قواعد رفتار فردی – اجتماعی فراخور خود را میطلبذ. افراد بر الگوهای رفتاری کلیشهای و عدم تجدید نظر جدی در این زمینه مانع دستیابی به مکانیسم پویا متعادل و پایدار است و نهایتاَ ارمغانی جز تشدید تنشهای خانوادگی و اجتماعی به همراه نخواهد داشت.
بنابراین ایجاد و استحکام فرهنگ تبادل نظر و گفتمان و نیز تدوین راهبردهای عملی در راستای یافتن راه حلهای مشخص و ممکن در شرایط بحرانی مهمترین چالش در زندگی خانوادگی به شمار میرود. بدین لحاظ شناخت مسائل و مشکلات زوجین که در زندگی مشترک دچار بحران شدهاند و یا در آستانه طلاق قرار گرفته اند از اهمیت ویژه ای برخوردار است و گام بعدی در ارائه راهکارهای درمانی با استفاده از شیوه های خانواده درمانی است که می تواند زمینههای سازش و حفظ و انسجام خانواده را فراهم آورد.
هدف از درمان راهبردی تسهیل حل مشکل و انجام آن با کارآمد ترین و اخلاقیترین شیوه ممکن می باشد با شرایط اغلب تمرکز اصلی روی حل تعاملات مشکلزاست.
بنابراین در این پژوهش می خواهیم بدانیم که آیا خانواده در مانی راهبردی می تواند در تغییر اختلافات زناشویی مؤثر واقع شود؟ و آیا این تأثیر نسبت به مولفههای سبب شناسی متفاوت است یعنی با توجه به مشکلات فی ما بین زوجین، آیا این درمان در بعضی مشکلات موثرتر است یا خیر؟
و آیا خانواده درمانی راهبردی در تعارض بین فردی زوجین میتواند نقش ایفا کند و موجب تقلیل تعارضات بین فردی گردد؟
سوال آخر این که با توجه به تفاوتهای فردی زن و مرد، آیا این نوع مداخلات در دو جنس تأثیر یکسانی دارد یا این نوع مداخلات در یکی از زوجین موثر است؟
1-2- ضرورت و اهمیت موضوع
طلاق خواه به عنوان یکی از علل یا معلول نانهنجاریهای اجتماعی به نوبه خود معلول تعاملهای نامناسب بین زوجهاست بروز طلاق یک شکل جهانی محسوب میشود و در فرهنگ اسلامی یکی از مبقوض ترین ملالها به شمار میرود.پیامدهای سود طلاق بر پیکر اجتماع و پدید آیی نابسامانی متعاقب آن برای زن و شوهر و فرزندان و نیز کسانی که به نوعی با آنان مرتبط میباشند در ابعاد مختلف روانی ، اقتصادی و اجتماعی حائز اهمیت است و ضرورت و اهمیت خاص بررسی عوامل زمینه ساز پدیده طلاق و ارائه راهبردهایی برای مداخله در این امررا نمایان میسازد.
پدیده طلاق یک پدیده چند جانبه و دارای علل متعدد میباشد یعنی دارای ابعاد درون فردی و بین فردی و علل روانشناختی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و…..میباشد.
از طرف دیگر عوارض جانبی طلاق برای کودکان و نوجوانان بسیار شدید بوده بطوریکه تطابق و سازگاری آنان با این عوارض تا پنج سال طول میکشد و در یک سوم موارد به یک ضربه روحی دیر پا می انجامد به طور کلی تفاهم خانوادگی زمینه ساز رفتار بهنجار کودک و آشفتگی و فروپاشی
خانواده علل بزهکاری رفتار ضد اجتماعی و جامعه ستیزی کودکان میباشد.
طلاق و فروپاشی خانواده ضمن برهم زدن تعادل روانی ، عاطفی افراد و جامعه منجر به بروز بسیاری از آسیبهای اجتماعی مانند فحشاء، انحراف اجتماعی، انحرافات جنسی ، خودکشی، فرار از منزل، سرقت ، اعتیاد، تکدی، ولگردی، خیابان گردی، و…میگردد. باتوجه به آسیبهای اجتماعی پیامدهای طلاق و آثار سوئی که طلاق برای سلامت روانی ،عاطفی افراد خانواده خصوصاَ کودکان دارد باید تدابیر لازم برای حفظ و انسجام خانواده بکار رود از مجموعه تدابیر علمی و تخصصی برای کاهش آن استفاده نمود.
از آنجایی که زوجهای درمانده و تحت فشار مشکلاتی را در حیطه ارتباطهای خود تجربه میکنند و ارزیابیها و واکنشهای نامناسب خود با عوامل تنشزا در ارتباط هستند بدنه بسیاری از مشکلات خانوادگی و زناشویی بدفهمی ناشی از ارتباط غیر موثر است لذا ارائه راهکارهای درمانی برای ایجاد زمینههای تفاهم را میتوان بعنوان فعالیتی ضروری برای پیشگیری از فروپاشی خانوادهها شناسایی عوامل موثر بر کارآئی خانواده و سهم عوامل متعدد در وقوع طلاق و تدوین برنامههایی برای پیشگیری از ا فزایش طلاق ضروری است.
1-3- اهداف پژوهش.
هدف اصلی این پژوهش بررسی تأثیر روش خانواده درمانی راهبردی بر کاهش اختلافات زناشویی است و اهداف فرعی این پژوهش در گستره نظری و کاربردی مطرح میگردد.
گستره نظری
- شناسایی موءلفههای سبب شناسی اختلاف.
- شناخت میزان رضایت زوجین از زندگی زناشوئی
- شناخت میزان تعارضات بین فردی در زوجین دارای مشکل.
- گسترة کار بردی.
ارائه و اجرای راهکارهای مداخله ای موثر در حل مشکلات و ایجاد تفاهم و نهایتاَ نظم وانسجام خانواده.
4-1 فرضیه ها
خانواده درمانی راهبردی منجر به کاهش اختلافات زناشوئی میشود.
خانواده درمانی راهبردی باعث کاهش تعارضات بین فردی میشود.
خانواده درمانی راهبردی در زنان تأثیر بیشتری دارد.
اصطلاحات:
خانواده: واحد اساسی جامعه شامل دو نسل که باازدواج، خون، فرزند خواندگی به هم پیوستهاند و از نظر عاطفی به یکدیگر متکی هستند و عهده دار مسئولیت رشد، ثبات و حفظ خود هستند.
تعارض: تعارض در زوجین یک عملکرد طبیعی اختلاف است تعرض می تواند نتیجه تنش حاصله از نیروی خارجی به زوجین باشد.
طلاق: در لغت به معنی رها شدن از عقد نکاح و فسخ کردن عقد بوده و پدیدهای است قراردادی که به زن و مرد امکان میدهد تا تحت شرایطی پیوند زناشوئی خود را گسیخته و از یکدیگر جدا شوند.
خانواده در مانی: شکلی از درمان کل خانواده به عنوان یک گروه که توسط یک یا دو درمانگر انجام میشود.
خانواده درمانی راهبردی: این روش از تئوری ارتباطات و ملاحظات عمدی نشأت گرفته شده است، درمانگر مسئولیت تربیت یک استراتژی برای حل مشکل فعل را به عهده دارد. ملاحظات مشوق فرایند تعامل است. درمانگر راهبردی مشکل فعل را به صورتی قابل حل تعریف می کند. اهداف کاهش مشکل خاص را به روشنی تبیین می کند درمان به طور دقیق طرح ریزی میشود. درمانگر برای تغییر شکل تنها روی جنبههایی که باعث لقاء آن رفتار مشکل یا علامتی در نظام خانواده می شود تأکید دارد.
رضایت زناشویی: رضایت زناشویی در واقع نگرش مثبت و لذت بخشی است که زن و شوهر از جنبه های مختلف روابط زناشویی دارند و دراین پژوهش میزان رضایت زناشویی زوجین نمرهای است که از آزمون رضایت زناشویی انریچ میگیرند.
فصل دوم
ادبیات تحقیق
- خانواده سالم و رشد و تحول آن
- خاستگاه خانواده
- تاریخچه خانواده درمانی و بررسی نظریهها
- مفهوم خانواده درمانی چیست؟
- خانواده درمانی راهبردی
- خانواده درمانی روان تحلیلگری
- خانواده درمانی تجربی
- مکتب خانواده درمانی ساختاری
- تحقیق در خانواده درمانی
خانواده سالم و رشد و تحول آن :
ما در جامعه ای چند وجهی زندگی می کنیم که در آن به تعریف خانواده نمونه یا حتی طبیعی مشکل است. با این همه معیارهای ویژهای وجود دارد که می توانیم از آنها در تعیین سلامت خانواده استفاده کنیم. مهمترین ملاک چارچوب، تأمین نیازهای مادی، عاطفی و روانی اعضای خانواده است. حتی این معیار نسبتاَ بنیادی نیز قابل تفسیر است. تصمیم گیری در این مورد که چه موقع نیازهای اعضای خانواده به حد کافی برآورده شده است، مشکل بوده و در حقیقت هرگونه مرزبندی در این رابطه به ناچار قراردادی است.
هرگاه بخواهیم یک خانوادة » طبیعی« را تعریف کنیم به موضوعات پیچیدهای که نویسندگان مختلف با دیدگاههای متفاوت در کتاب » فرایندهای خانوادة طبیعی« مطرح کردهاند، روبه رو می شویم و شاید جامعترین تعریف را فورماوالش بیان میکند که درفرایندهای اساسی شامل پاگرفتن. نگهداری و شکوفایی واحر خانواده، در رابطه با فرد و نیز نظامهای اجتماعی است این که چه چیز طبیعی، نمونه و یا مطلوب به شمار میآید در زمینه های عرفی و اجتماعی توصیف می شود و متناسب با خواستههای متفاوت داخلی و خارجی خانواده که احتیاج به انطباق با چرخة زندگی خانواده دارد تغییر میکند.
درجامعة غرب مخصوصاَ از زمان انقلاب صنعتی گرایش به هستهای بودند خانواده یعنی مجموعهای شامل شوهر. همسر و بچه ها به عنوان خانواده طبیعی وجود داشته است.
درایران هم در حدود سه دهة اخیر، تمایل به هستهای بودن خانواده گسترش پیدا کرده یعنی خانواده ای که افراد آن از خانواده هستهای بیشتر باشند.
خاستگاه خانواده:
در تمام فرهنگها، الگوی خوب را خانواده به اعضایش میدهد. احساس هویت انسان دو رکن دارد :
حس تعلق و حس مجزا بودن. آزمایشگاهی که در آن دو جزء با هم مخلوط و نسخه پیچی میشود خانواده یعنی خاستگاه هویت است. در مراحل اولیه اجتماعی شدن، خانواده، رفتار و حس هویت کودک را قالب ریزی و برنامه ریزی میکند. حس تعلق از برون ریزی کودک با گروه خانواده و مفروضات او در مورد الگوی مراودهای در ساخت خانواده سرچشمه میگیرد که طی وقایع مختلف زندگی ثبات و استمرار دارد. حس مجزا بودن و تفرد از راه مشارکت در زیر منظومه های مختلف خانواده در زمینههای متفاوت خانوادگی حاصل می شود و همین طور هم از راه مشارکت در گروه های »برون خانگی « طی رشد توانایی کودک و خانواده، برون سازی خانواده با نیازهای کودک باعث بسط حدود خود- مختاری کودک میشود که همان »مجزا بودن« است. اما حس هویت هر فردی تحت تأثیر حس تعلق او به گروههای مختلف است. اگرچه خانواده خاستگاه تکامل روان – اجتماعی اعضای خویش است. اما خود باید با جامعه برون سازی کرد و یکنواختی خود را با فرهنگ جامعه تا حدی حفظ کند. زیرا که تغییر همیشه از جامعه به طرف خانواده میرود. این حرکت هرگز از واحد کوچک به واحد بزرگتر نیست. خانواده تغییر میکند، اما باقی میماند زیرا بهترین واحد انسانی برای جامعههایی است که سریعاَ در حال تغییرند. هرچه جامعه انتظار انعطاف و انطباق پذیری بیشتری از اعضای خود داشته باشد. خانواده به عنوان خاستگاه و رفع تکامل روان – اجتماعی اهمیت بیشتری پیدا می کند. وقتی خانواده به طور اعم با شرایط تاریخی تغییر و تطابق پیدا کند. تک خانواده هم همواره تطبیق پیدا می کند خانواده یک نظام باز در حال تحول است، یعنی دائماَ داده هایی را از » برون خانواده« می گیرد و به آن میدهد و خود را با
تقاضاهای مختلف مراحل تکامل خود تطبیق میدهد.
چون خانوادة بهنجار را نمیتوان بنا به فقدان مشکلات از خانوادة نابهنجار تفکیک کرد. درمانگر باید یک طرح ادراکی از عملکرد خانواده داشته باشد تا او را در کار تحلیل خانواده کمک کند. طرحی که خانواده را نظامی تلقی کند که در چارچوب شرایط اجتماعی خاص عمل می کند. این طرح دارای سه جزء است. اول در ساخت خانواده، عبارت از یک نظام اجتماعی باز و در حال دگرگونی است. دوم، خانواده تکامل می یابد یعنی مراحل را پشت سر میگذارد که مستلزم باز سازی است. سوم، خانواده با شرایط، تغییر و تطابق پیدا میکند تا تداوم خود را حفظ کند و رشد روان اجتماعی هر یک از اعضای خود را افزایش دهد.
تاریخچة خانواده درمانی و بررسی نظریه ها:
آغاز نهضت خانواده درمانی مقارن اواخر دهة 1940 و اوایل دهة 1950یعنی بعد از جنگ جهانی دوم و گردهایی مجدد اعضای خانواده بعد از جدائی هاست. با این حال نظرات دربارة ریشه ها و سرچشمه های این نهضت به قبل از این دوران بر می گردد. ناتان کرن می گوید: ماهیت التیام دهندگی خانواده همگام قوانین اساسی کردار انسان بود. و احتمالاَ قدمت آن به اندازة خود خانواده است. خانواده درمانی و التیام بخشندگی خانواده، فصل مشترکهای متعدد دارند. التیام دهندگی خانواده به عنوان یک پدیدة طبیعی. شامل کلیه فرایندهائی است که خودبخود در چارچوب خانواده در جهت التیام رخ میدهد.
خانواده درمانی درام یا صحنة برخوردهای انسانی است. جستجوی حقایق انسانی بشری است و بالاتر از هم در پی التیام زخمها و ضعفهای خانواده است. لذا مسئولیت عمدة خانواده درمانی از این قرار است. بالا بردن احساس همبستگی و وحدت خانواده، فعال کردن نقش طبیعی خود شفا بخشی خانواده و بالاخره تجربهای است که راه رسیدن به یک گروه طبیعی و واقعی باز میکند.
به نظر کریستان بینز از جمله ریشه ها و سرچشمههای خانواده درمانی » مردم شناسی« و دوران تحلیلگری است تحت تأثیر مارگارت مید و همکاری روانپزشکان. مشاهدة دقیق فرایندهای اجتماعی به ظهور پیوست. گروه گریگوری بیتسون مردم شناس بزرگ و همسر سابق خانم سیر. بن بست مضاعف را به عنوان فریضه ای برای علت شناسی اسکیزوفرنی طرح کرد که نقطة اوج همکاری مردم شناسی با روان درمانی خانواده. و الگویی برای تحقیق در بیماری شناسی » ارتباط« است. بیتسون استاد فقید دانشگاه استنفورد و یکی از بزرگترین فلاسفة علم در عصر حاضر است. کارهای او در جهت روشن شدن اثرات ارتباط اعضای خانواده بر پیدایش بیماری روانی واجد اهمیت خاص است. از سوی دیگر، بسیاری از بنیان گذاران نهضت خانواده درمانی جزء تربیت یافتگان مکتب روان تحلیلگری و یا متأثر از نظریه و روشهای آن بوده اند. آکرمن، بوئن، و لیرز و مینوچین و سایرین از آن جمله اند. ناتان آکرمن از پیشگامان سرشناس این گروه بود و انتشار کتاب او تحت عنوان پویایی های روان زندگی خانوادگی نقطة عطف مهمی در توسعة خانواده درمانی به شمار می رود.
مددکاران اجتماعی نیز در این مسیر گامهایی برداشته اند. ویرجینیاساتیر
یکی از جذابترین و شناخته شدهترین چهره های خانواده درمانی است. او به مؤسسة جکسون ملحق شد وکتابی به نام » خانواده درمانی« نوشت او بر ارتباط احساسات تأکید داشت وبه نحوة همسر گزینی افراد بسیار علاقمند بود و می خواست بدانند چگونه عزت نفس آنها بر این فرایند تأثیر می گذارد.
درمانگران مکاتب خاص بطور فزاینده ای از مفاهیم، ایده های نظری و قبول دیگر سرباز میزنند. هر چند برخی از درمانگران همچون آکرمن تا آخر موضع روان تحلیلگری خود را حفظ کرد و همین موضع او مانع ترسیم سریع یک نظریه خانواده بود و نتیجتاَ شکل دادن به یک روش مداخلة بالینی را برایش دشوار می کرد. برخی دیگر خصوصاَ مینوچین کار خود را با یک زمینة روان تحلیلگری شروع کردند ولی مبنای نظری خود را به نظریه سیستمها تغییر دادند.
پروژة ارتباطات بیستون که بعدها توسط جکسون، هی لی و ساتیر شکوفا شد برای توصیف اختلالات خانواده از » ارتباطات« و مدل » شناختی« استفاده می کرد ماحصل کار اولیه » درمان استراتژیک« و» درمان شناختی« خانواده بود.
اکنون به نظر می رسد خانواده درمانی جایگاه مطمئنی در بین شیوه های
درمانی بدست آورد. روش رویکرد منظم واصول برای حل مشکلات ارزش خود نشان داده است تا این زمان تاریخچة خانواده درمانی شواهد فراوانی بدست داده است مبنی بر اینکه درنظر گرفتن و اصلاح تعاملات افراد، به هر وسیله ای می تواند راهی ارزشمندی در درمان انواع مشکلات باشد.
مفهوم خانواده درمانی چیست؟
خانواده درمانی مفهومی است که به مراتب گسترده تر از صرف دیدن اعضاء خانواده با یکدیگر است آنچه خانواده درمانی را از انواع دیگر روان درمانی متفاوت می سازد شیوة اندیشیدن دربارة ماهیت و علل اختلالات عاطفی و رفتاری است.
درمانگران خانواده معتقدند که درک و شناخت رفتار فرد بدون درک وشناخت زمینه ای که رفتار در آن رخ داده است غیر ممکن می باشد.
تعامل خانواده، مجموعه ای از واکنشهای زنجیره ای بی پایان است و درمانگر در شناخت الگوهای تکراری که در آن رفتار صورت می گیرد تمرکز می کند. بنابراین هدف یا فتن یک رفتار یا وا قعه که موجب پیدایش رفتار شده باشد نیست بلکه مداخله در پیشگیری از تکرار آن الگوی رفتاری است. ممکن است از همة اعضاء خانواده ویا تعدادی از آنها خواسته شود که رفتارشان را تغییر دهند حتی یک تغییر کوچک رفتاری می تواند اثری عمیق بر خانواده برجای گذارد. مهم است که بخاطر داشته باشیم زمان الگو را تقویت می کند، بنابراین هر تغییری باید در طول زمان اتفاق بیفتد تا الگوی جدید ثبت شود. کلیة خانواده ها طبق قوانین و قواعد و مقررات عمل می کنند. برخی از قواعد آشکار است مانند: زمان خوابیدن، انتظارات زناشویی مرد و زن از یکدیگر و علاوه بر این قواعد پنهانی بسیار نیرومندی نیز در خانواده وجود دارد که هرگز دربارة آنها آشکارا سخن به میان
نمی آید. هر اندازه قواعد پنهانی تر باشند نیرومندتر و کنترل کننده تر هستند بنابراین بسیار حائز اهمیت است که به خانواده ها در جهت شناخت و درک اثرات این قواعد به ویژه در تعارضها و اختلافات خانوادگی کمک شود. از آنجا که این قواعد خارج از سطح آگاهی است ا فراد به شدت آسیب می بینند و یا ا فسرده می شوند بدون آنکه نسبت به علت آن آگاه باشند.
هدف خانواده درمانی کمک به ا فراد در یافتن شیوه های جدید تعامل با اعضاء خانواده به منظور افزایش استقلال در عین وابستگی های شدید عاطفی است. هر چند تمرکز اولیه ممکن است روی یک فرد باشد که احساس نومیدی و یا شکست می کند و هنگامی که آن فرد و یا دیگران در خانواده تغییر کنند طبیعتاَ الگوهای تمایل در آن خانواده تغییر می یابد و همة اعضاء خانواده از فرایند تغییر اثر می پذیرند.
ویرینگ معتقد است که کارکرد بر زوجها وخانواده ها معلول ناتوانی در حل مسئله است. بدین معنی که آنها فاقد مهارتهای تصمیم گیری، برخورد و اقدام در درازمدت هستند به بیان دیگر حورة خانواده درمانی باید شامل برنامه های آموزشی مهارتها باشد اثر درمان را افزایش داده و کامل می سازد.
بنابراین هدفهای درمان دو وجه دارند.
1- از سوی درمانگر مهارتهای ارتباط زوجین و خانواده آموزش داده شود( فرایند).
2- زوجها و خانواده باید بر مواردی که مورد نیاز آنها است تمرکزکنند(محتوا).
خانواده درمانی راهبردی.
ریشة این نوع درمان در خانواده درمانی میلتون اریکسون است
تفاوتهایی با رویکرد اولیه دارد اما دارای ویژگیهای اصلی مشترک است. اولین مرحله مسولیتی است که درمانگر برای برنامه ریزی یک استراتژی برای حل مشکل به عهده میگیرد.درمانگر اهداف روشنی که شامل شیوه های حل مشکل تنظیم می کند تأکید روی بکار گیری برای همة مراجعین نیست بلکه طراحی یک استراتژی برای حل مشکل خاص است در حایکه تمرکز درمان روی زمینةاجتماعی مشکل انسان است وظیفه درمانگر طراحی مداخلاتی در موقیعت اجتماعی مرافع است.
یکدسته از اهداف خانواده درمانی را هبردی کمک به افراد برای گذشتن از مراحل بحرانی به مرحله بعدی زندگی خانوادگی است این مراحل از دیدگاه هی لی عبارتند از 1- مرحلة خواستگاری
3- مرحلة ازدواج3- تولد کودک و رفتار کودک 4- میانه ازدواج
5-ترک والدین توسط بچه ها
6- بازنشستگی و کهنسالی.
توجه خاصی در این مراحل به وهله ای است که ا فراد جوان خانواده را ترک می کنند. آسیب های شدید( اسکیزوفرنی، اعتیادو….)اغلب در این مرحله اتفاق می ا فتد که به عنوان مشکلی در عبور از این سیکل زندگی است.در حقیقت در طبقه بندی تشخیصی انتحال درک زمینه موفقیت خانواده فردکه بعنوان مشکلی در فرآیند عبور از مرحله چرخه زندگی به مرحله دیگر مطرح است قابل مشاهده است.
مشکل به عنوان رفتار که بخشی از فرآیند فعالیت بین افراد متعدد راتشکیل میدهند قابل تعریف می شود درمانگر نیز از زمانی که این مشکل را تعریف میکندشامل این روابط میشود بر حسب نهادن یکی به عنوان اسکیزوفرنی یا مانیک پرسیو مشارکت در ایجاد مشکلی است که درمانگر به حل آن بپردازد بسیاری اوقات برچسب مشکلی خاق میکند که حل آن بسیار دشوار است این رویکرد در مورد تمایز بین (1) شناسایی مشکل درونی شده در درمان (2) ایجاد یک مشکل را بکارگیری یک تشخیص یا بوسیله ویژگیهای فردی یا خانوادگی شیوه ای وا قعی تأکید دارد مقایسه های تشخیص روانپزشکی بندرت بکار میروند و اولین وظیفه درمانگر تعریف مشکل حاضر به شیوه ایست که قابل حل باشد.
این رویکرد بسیار حساس است و شبکه های اجتماعی وسیعتری از خانواده را در بر می گیرد و شامل همة متخصصین می شود که بنحوی بر فرد دارای مشکل تأثیر دارند وقتی جوانی در بیمارستان بستری است واحد اجتماعی برای درمانگر نه فقط فرد جوان و خانوادة او بلکه همة متخصصینی که در ادامه دارو و درمان، بستری شدن و مرخص شدن او نقش دارند.
توجه در درمان معمولاَروی تغییر مقیاسها و استعارههاست بعنوان مثال اریکسون قیاس بیمار را بیان داستانی که شبیه مشکل مراجع است تغییر میدهد.
هدف درمان مقدمتاَ جلوگیری از تکرار روند اختلال، معدفی پیچیدگیها ی زیاد و شقوق دیگر است برای مثال یک روند متداول در هنگامیکه والدین تهدید به جدایی میکنند مشکلات تحولی کرده است والدین در کنار هم باقی میمانند برای اینکه به رفع مشکل فرزند بپردازند و کودک هم رفتارش کاملاَ طبیعی می شود. دوباره تهدید جدایی منجر به مشکلات رشدی کودک می شود وظیفه درمانگر تغیر این روند برای بهبود کودک بنحوی است که بهبود کودک با جدایی والدین و عدم جدایی آنان مرتبط باشد.
بار حصول اهداف درمان درگامهایی طراحی می شود هر مشکل معرفی شده حداقل شامل دو یا سه نفر می شود.درمانگر تصمیم میگیرد که چه کسی در مشکل فعلی درگیر است و چگونه.
بعد درمانگر روی ملاحظاتی که می تواند در روی نظام خانواده دهد تا مشکل فعلی رفع شود تعمیم می گیرد. معمولاَتغییرات در مراحلی طرح ریزی می شود که تغییر در یک موقعیت از روابط به تغییرات دیگری منجر که خود موجب تغییر روابط شده تا وقتی که کل موقعیت تغییر پیدا کند. مداخلات برای درگیرکردن اعضاء خانواده با یکدیگر و یا از قید رها کردن اعضاء خانواده از یکدیگر طراحی می شود، اغلب درمانگران اول تلاش می کنند مشکل جدیدی ایجاد و به حل آن بپردازند به نحوی که این تغییر منجر به حل مشکل ا صلی که توسط خانواده ایراد شده بشود.
در مکتب راهبردی خانواده همچون منظومه پیچیده ای که از حیث سلسله مراتب به زیر منظومه های مختلفی متمایز میشوند ناکارآیی در یک زیر منظومه می تواند به طریق مشابه در زیر منظومه دیگری متجلی شود. بخصوص می توان سازمان اعضاء خانواده را در حول نشانة مرضی متجلی مشابهی از ساختمان مختل تلقی کردبا آرایش مجدد به سازمان خانواده حول نشانة مرضی
درمانگری میتواند موجب تغییرات همگون و همسازی در کل منظومه خانواده شود.
خانواده درمانی روان تحلیل گری.
هر چند نظریة روان تحلیل گری با شدت و ضعف توسط خانواده درمانگر بسیاری مورد استفاده قرار میگیرد تا در فهم آنچه در گروههای خانوادگی میگذرد به آنها کمک کند.تعریف مکتب روان تحلیلگری خانواده درمانی با شیوه های درمانی خاص آن آسان نیست، به هر جهت به نظر می رسد هدف عمدة خانواده درمانگر پیرو مکتب روان تحلیل گری کمک به اعضاءخانواده برای کسب بینش نسبت به خود و رفتارمتقابل آنها باشد. اعتقاد خانواده به» تداعی آزاد« تشویق میشوند یعنی به افکار خود اجازه میدهند آزادانه و بدون سانسور، هشیارانه جریان پیدا کنند این افکار را بر زبان می آورند.
در این درمان روی فرد تمرکز میشود به تنهایی و یا در جمع خانواده ، درمانگر روی خاطرات گذشته جزء اعضاء خانواده احساسات مرتبط با افراد و انگیزشها و…..متمرکز میشودتأکید روی شیوة خاص است همچنین روی گذشته بعنوان علت شکل توجه می شود.روان تحلیل گران فرض میکنند که علائم بدلیل تجارب گذشته رخ میدهد این تجارب واپس زده پشت آگاهی است.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 101 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 65 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
امر به معروف و نهی از منکر
حدیث (1) قال على علیه السلام :
وَماأعمالُ البِرِّ کُلُّها وَالجِهادُ فى سَبیلِ اللّهِ عِندَ المرِ بِالمَعرُوفِ وَالنَّهىِ عَنِ المُنکَرِ إِلاّ کَنَفثَةٍ فى بَحرٍ لُجِّىٍّ؛
همه کارهاى خوب و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر چون قطرهاى است در دریاى عمیق.
نهج البلاغه، حکمت 374
حدیث (2) امام على علیه السلام :
إنَّ الأمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهىَ عَنِ المُنکَرِ لا یُقَرِّبانِ مِن أَجَلٍ وَلا یَنقُصانِ مِن رِزقٍ ، لکِن یُضاعِفانِ الثَّوابَ وَیُعظِمانِ الجرَ وَأفضَلُ مِنهُما کَلِمَـةُ عَدلٍ عِندَ إمامٍ جائِرٍ؛
امر به معروف و نهى از منکر نه اجلى را نزدیک مىکنند و نه از روزى کم مىنمایند، بلکه ثواب را دو چندان و پاداش را بزرگ مىسازند و برتر از امر به معروف و نهى از منکر سخن عادلانهاى است نزد حاکمى ستمگر.
غررالحکم، ج2، ص611، ح3648
حدیث (3) قال رسول الله صلى الله علیه و آله :
إذا لَم یَأمُروا بِمَعروفٍ وَلَم یَنهَوا عَن مُنکَرٍ وَلَم یَتَّبِعوا الأخیارَ مِن أهلِ بَیتى ، سَلَّطَ اللّهُ عَلَیهِم شِرارَهُم ، فَیَدعوا عِندَ ذلِکَ خِیارُهُم فَلا تُستَجابُ لَهُم؛
هرگاه (مردم) امر به معروف و نهى از منکر نکنند، و از نیکان خاندان من پیروى ننمایند، خداوند بدانشان را بر آنان مسلّط گرداند و نیکانشان دعا کنند امّا دعایشان مستجاب نشود .
امالى صدوق، ص254
حدیث (4) قال رسول الله صلى الله علیه و آله :
لا یَأمُرُ بِالمَعروفِ وَلا یَنهى عَنِ المُنکَرِ إلاّ مَن کانَ فیهِ ثَلاثُ خِصالٍ : رَفیقٌ بِما یَأمُرُ بِهِ رَفیقٌ فیما یَنهى عَنهُ ، عَدلٌ فیما یَأمُرُ بِهِ عَدلٌ فیما یَنهى عَنهُ، عالِمٌ بِما یَأمُرُ بِهِ عالِمٌ بِما یَنهى عَنهُ؛
امر به معروف و نهى از منکر نکند مگر کسى که سه خصلت در او باشد: در امر و نهى خود مدارا کند، در امر و نهى خود میانهروى نماید و به آنچه امر و نهى مىکند، دانا باشد .
بحارالأنوار، ج100، ص87، ح64
حدیث (5) قال على علیه السلام :
مَن أمَرَ بِالمَعروفِ شَدَّ ظَهرُ المُؤمِنِ وَمَن نَهى عَنِ المُنکَرِ أَرغَمَ أَنفَ المُنافِقِ وَأَمِنَ کَیدَهُ؛
هر کس امر به معروف کند به مؤمن نیرو مى بخشد و هر کس نهى از منکر نماید بینى منافق را به خاک مالیده و از مکر او در امان مى ماند.
کافى،ج2، ص50، ح1
حدیث (6) قال رسول الله صلى الله علیه و آله :
لا یَزالُ النّاسُ بِخَیرٍ ما أمَروا بِالمَعروفِ وَنَهَوا عَنِ المُنکَرِ وَتَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَ التَّقوى فَإذا لَم یَفعَلوا ذلِکَ نُزِعَت مِنهُمُ البَرَکاتُ، وَ سُلِّطَ بَعضُهُم عَلى بَعضٍ و َلَم یَکُن لَهُم ناصِرٌ فِى الأرضِ وَ لا فِى السَّماءِ؛
تا زمانى که مردم امر به معروف و نهى از منکر نمایند و در کارهاى نیک و تقوا به یارى یکدیگر بشتابند در خیر و سعادت خواهند بود، اما اگر چنین نکنند، برکتها از آنان گرفته شود و گروهى بر گروه دیگر سلطه پیدا کنند و نه در زمین یاورى دارند و نه در آسمان.
تهذیب الاحکام، ج6، ص181، ح22
حدیث (7) قال الباقر علیه السلام :
أوحَى اللّهُ تَعالى إلى شُعَیبٍ النَّبِىِّ إِنّى مُعَذِّبٌ مِن قَومِکَ مِائَةَ أَلفٍ: أَربَعینَ أَلفا مِن شِرارِهِم وَسِتّینَ أَلفا مِن خیارِهِم فَقالَ: یارَبِّ هؤُلاءِ الشرارُ فَما بالُ الخیارِ؟! فَأَوحَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَیهِ: داهَنُوا أَهلَ المَعاصى فَلَم یَغضِبُوا لِغَضَبى؛
خداى تعالى به شعیب پیامبر وحى فرمود که: من صد هزار نفر از قوم تو را عذاب خواهم کرد: چهل هزار نفر بدکار را، شصت هزار نفر از نیکانشان را. شعیب عرض کرد: پروردگارا! بدکاران سزاوارند اما نیکان چرا؟ خداى عزوجل به او وحى فرمود که: آنان با گنهکاران راه آمدند و به خاطر خشم من به خشم نیامدند.
کافى، ج5، ص56، ح1
حدیث (8) قال رسول الله صلى الله علیه و آله :
مَن رَأى مِنکُم مُنکَرا فَلیُغَیِّرهُ بِیَدِهِ ، فَإن لَم یَستَطِع فَبِلِسانِهِ ، فَإن لَم یَستَطِع فَبِقَلبِهِ وَذلِکَ أضعَفُ الإیمانِ؛
هر کس از شما منکرى ببیند باید با دست و اگر نتوانست با زبان و اگر نتوانست با قلبش آن را تغییر دهد، که پائینترین درجه ایمان همین (تغییر قلبى) است.
نهج الفصاحه، ح3010
حدیث (9) قال الباقر علیه السلام :
إنَّ الأمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهیَ عَنِ المُنکَرِ سَبیلُ الأنبیاءِ ، وَمِنهاجُ الصُّلَحاءِ ، فَریضَةٌ عَظیمَةٌ بِها تُقامُ الفَرائضُ ، وتَأمَنُ المَذاهِبُ ، وتَحِلُّ المَکاسِبُ ، وتُرَدُّ المَظالِمُ ، وَتَعمُرُ الأرضُ ، وَیُنصَفُ مِنَ الأعداءِ ، وَیَستَقیمُ الأمرُ؛
امر بمعروف و نهى از منکر راه و روش پیامبران و شیوه صالحان است و فریضه بزرگى است که دیگر فرایض به واسطه آن بر پا مىشود، راهها امن مىگردد و درآمدها حلال مىشود و حقوق پایمال شده به صاحبانش برمىگردد، زمین آباد مىشود و (بدون ظلم) حق از دشمنان گرفته مىشود و کارها سامان مىپذیرد.
کافى، ج5، ص56، ح1
حدیث (10) قال رسول الله صلى الله علیه و آله :
مَن أَمَرَ بِالمَعرُوفِ وَنَهى عَنِ المُنکَرِ فَهُوَ خَلیفَةُ اللّهِ فِى الرضِ وَخَلیفَةُ رَسُولِهِ؛
هر کس امر بمعروف و نهى از منکر نماید، جانشین خدا در زمین و جانشین رسول اوست.
مستدرک الوسایل، ج12، ص179، ح13817
حدیث (11) امام على علیه السلام :
وَماأعمالُ البِرِّ کُلُّها وَالجِهادُ فى سَبیلِ اللّهِ عِندَ المرِ بِالمَعرُوفِ وَالنَّهىِ عَنِ المُنکَرِ إِلاّ کَنَفثَةٍ فى بَحرٍ لُجِّىٍّ؛
همه کارهاى خوب و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر چون قطرهاى است در دریاى عمیق.
نهج البلاغه، حکمت 374
حدیث (12) پیامبر اکرم (ص) :
نَصرُ الْمَظلُومِ وَالْأمرُ بِالْمَعرُوفِ وَالنَّهیُ عَنِ الْمُنکَرِ جِهادٌ؛
یارى رساندن به ستمدیده و امر به معروف و نهى از منکر جهاد در راه خداست.
جامع الأحادیث قمى، ص 125
حدیث (13) امام علی (ع):
مَن تَرَکَ إنکارَ الْمُنکَرٍ بِقَلبِهِ ویَدِهِ ولِسانِهِ فَهُوَ مَیِّتٌ بَینَ الْأحیاءِ؛
کسى که منکَر را با قلب و دست و زبانش انکار نکند، مردهاى است میان زندگان.
تهذیب الأحکام، ج 6، ص 181
حدیث (14) پیامبر اکرم (ص) :
مَن أمَرَ بِمَعروفٍ فَلیَکُن أمرُهُ بِذلِکَ بِمَعروفٍ.
کسی که امر به معروف می کند باید این کار را به روش خوبی انجام دهد.
کنزالعمل ج552
امام علی (ع) :
1. همه کارهاى نیک و جهاد در راه خدا، در برابر امر به معروف و نهى از منکر بیش از قطره اى [آب دهانى] در برابر دریاى خروشان نیست.
(نهج البلاغه ، ح 366، ص 921)
2. هـمـانـا امر به معروف و نهى از منکر دو خُلق از اخلاق خداوندى است و این دو صفت و فعالیت نه مرگى را نزدیک مى کنند و نه از روزى کسى مى کاهند. (همان ، خ 155، ص 490)
3. هر کس امر به معروف کند پشت مؤمنان را سخت و محکم گرداند. (بحارالانوار، ج 68، ص 348)
4. خداوند نهى از منکر را براى بازداشتن بى خردان واجب نمود. (نهج البلاغه ، ح 244، ص 1197)
5. لعـنـت خـدا بـر آنـان باد که به معروف امر مى کنند و خود آن را وامى گذارند و از منکر نهى مى کنند و خود بدان دست مى یازند.
(همان ، خ 129، ص 386)
6. زشتى منکر را با دست و زبانت آشکار کن . (نهج البلاغه ، ن 31، ص 910)
7. خداوند سبحان نسل گذشته را مورد لعن و نفرین و عذاب خویش قرار نداد مگر به سبب اینکه امر به معروف و نهى از منکر را ترک کردند. (همان ، خ 234، ص 808)
8. به راستى که امر به معروف و نهى از منکر نه مرگ کسى را نزدیک مى کنند، و نه از روزى کسى مى کاهند، ولى پاداش را دو چندان کرده و اجر را بزرگ گردانند، و بهتر از این دو آن سخنى است که در راه خدا و در مسیر دفاع از عدالت در برابر پیشواى ستمگرى گفته شود.
(غررالحکم ، باب امر به معروف)
9. آدم بدکار را به وسیله کار نیک خود اصلاح کن، و با سخن زیبایت دیگران را به کار خیر رهنمون باش. (غررالحکم ، باب امر به معروف)
10. امر به معروف کن تا اهل و شایسته آن باشى، و جلوگیرى کن از کار زشت با دست و زبان خود، و از انجام کار بد جدا شود و کناره گیرى کن با تلاش و کوشش خود. (غررالحکم ، باب امر به معروف)
11. پذیرا باشید دستور معروف را و خود نیز بدان دستور دهید، و بپذیرید نهى از منکر را و خود نیز از آن نهى کنید.
(غررالحکم ، باب امر به معروف)
12. کسى که امر به معروف کند پشت مؤمنان را محکم کرده است. (غررالحکم ، باب امر به معروف)
13. به معروف امر کن و از منکر (کار زشت) باز دار، و با کسى که از تو بریده پیوند کن، و به کسى که تو را محروم کرده عطا کن.
(غررالحکم ، باب امر به معروف)
14. امر به معروف کن و خود نیز بدان عمل کن و از آن کسانى نباش که مردم را امر به معروف کنند و خود از آن دورى کنند، که در نتیجه گناه آن را بر دوش گیرند و خود را در معرض خشم پروردگار در آورند. (غررالحکم ، باب امر به معروف)
15. به معروف امر کن و از منکر نهى کن، به کار خیر عمل کن و از کار بد مردم را باز دار. (غررالحکم ، باب امر به معروف)
16. قوام و اساس شریعت اسلام امر به معروف و نهى از منکر و بر پا داشتن حدود الهى است. (غررالحکم ، باب امر به معروف)
17. امر به معروف برترین عمل ها مردم است. (غررالحکم ، باب امر به معروف)
18. کسى که سه چیز در او باشد دنیا و آخرتش سالم باشد، امر به معروف کند و خود نیز پذیراى آن باشد، و نهى از منکر کند و خود نیز پذیرا باشد، و حدود الهى را نگهدارى کند. (غررالحکم ، باب امر به معروف)
قال الله تعالى
«وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ اُمَّةٌ یَدْعُونَ اِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْروفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَاُولئِکَ هُمْ الْمُفْلِحُونَ».
یعنى: «و باید از شما مسلمانان برخى، خلق را به خیر و صلاح دعوت کنند و مردم را به نیکوکارى امر کرده، از بدکارى نهى کنند و آنانند رستگاران».(آیه 104 سوره آل عمران)
وقال الله تعالى:
«اَلَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِىَّ الاُْمّىَّ الَّذى یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِى التَّوراةِ وَالاْنْجیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْروفِ وَیَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ وَالاْغْلالَ الَّتى کانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذى اُنْزِلَ مَعَهُ اُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».(سوره مبارکه اعراف آیه 157)
یعنى: «آنان که پیروى کنند از رسول و پیغمبر امّى که در تورات و انجیلى که در دست آنهاست نگاشته مى یابند، آنها را امر به نیکویى و نهى از زشتى خواهد کرد و بر آنان هر طعام پاکیزه را حلال و هر پلید و منفور را حرام مى گرداند و احکام پر رنج و مشقتى را که چون زنجیر بر گردن خود نهاده اند بر مى دارد. پس آنان که به او گرویدند و از او حرمت و عزّت نگاه داشتند و یاریش کردند و نورى که بر او نازل شد پیرو شدند آن گروه به حقیقت رستگاران عالمند
مى فرماید: ((شما بهترین امتى بودید که به سود انسانها آفریده شده اند (چه اینکه ) امر به معروف و نهى از منکر مى کنید و به خدا ایمان دارید)) (کنتم خیر امة اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤ منون بالله ).
نکته جالب توجه اینکه در این آیه مسلمانان به عنوان بهترین ((امتى )) معرفى شده که براى خدمت به جامعه انسانى بسیج گردیده است ، و دلیل بهترین امت بودن آنها این ذکر شده که ((امر به معروف و نهى از منکر مى کنند و ایمان بخدا دارند))
تفسیر نمونه ، جلد 3، صفحه 65
و این خود مى رساند که اصلاح جامعه بشرى بدون ایمان و دعوت بحق و مبارزه با فساد ممکن نیست ، و ضمنا از آن استفاده مى شود که این دو وظیفه بزرگ با وسعتى که در اسلام دارد در آئینهاى پیشین نبوده است .
اما چرا این امت بهترین امتها باید باشد آن نیز روشن است زیرا آنها داراى آخرین ادیان آسمانى هستند و آخرین دین روى حساب تکامل کامل ترین آنها است .
در آیه فوق به دو نکته دیگر باید توجه نمود، نخست اینکه ((کنتم )) (بودید) به صورت فعل ماضى ذکر شده یعنى شما در گذشته بهترین امت بودید، درباره مفهوم این جمله گرچه مفسران احتمالات زیادى داده اند ولى بیشتر بنظر مى رسد که تعبیر به فعل ماضى براى تاءکید است ، و نظیر آن در قرآن مجید فراوان است که موضوعات مسلم در شکل فعل ماضى ذکر مى شود و آنرا یک واقعیت انجام یافته معرفى مى کند.
دیگر اینکه در اینجا امر به معروف و نهى از منکر بر ایمان بخدا مقدم داشته شده و این نشانه اهمیت و عظمت این دو فریضه بزرگ الهى است ، به علاوه انجام این دو فریضه ضامن گسترش ایمان و اجراى همه قوانین فردى و اجتماعى مى باشد و ضامن اجرا عملا بر خود قانون مقدم است .
از همه گذشته اگر این دو وظیفه اجرا نگردد ریشه هاى ایمان در دلها نیز سست مى گردد، و پایه هاى آن فرو مى ریزد، و بهمین جهات بر ایمان مقدم داشته شده است .
از این بیان نیز روشن مى شود مسلمانان تا زمانى یک ((امت ممتاز)) محسوب مى گردند که دعوت به سوى نیکیها و مبارزه با فساد را فراموش نکنند، و آن روز که این دو وظیفه فراموش شد نه بهترین امتند و نه به سود جامعه بشریت خواهند بود. ضمنا باید توجه داشت که مخاطب در این آیه عموم مسلمانان هستند، همانطور که سایر خطابات قرآن چنین است ، و اینکه بعضى احتمال داده اند.
تفسیر نمونه ، جلد 3، صفحه 66
که مخصوص مهاجران یا مسلمانان نخستین باشد هیچگونه دلیلى ندارد.
سپس اشاره مى کند که مذهبى به این روشنى و قوانینى با این عظمت منافعش براى هیچ کس قابل انکار نیست ، بنابراین ((اگر اهل کتاب (یهود و نصارى ) ایمان بیاورند بسود خودشان است ، اما متاءسفانه تنها اقلیتى از آنها پشت پا به تعصبهاى جاهلانه زده اند و اسلام را با آغوش باز پذیرفته اند در حالیکه اکثریت آنها از تحت فرمان پروردگار خارج شده و حتى بشاراتى که درباره پیامبر در کتب آنها بوده نا دیده انگاشته و بر کفر و عصبیت خود همچنان باقى مانده اند.و لو آمن اهل الکتاب لکان خیرا لهم منهم المؤ منون و اکثرهم الفاسقون .
امر به معروف و نهی از منکر در قرآن
انسان در دستگاه خلقت الهی به گونه ای آفریده شده که اجتماعی بودن از برجسته ترین ویژگی های اوست به گونه ای که نقش هر مسلمان در تعیین سرنوشت جامعه و تعهدی که باید در پذیرش مسؤولیت های اجتماعی داشته باشد، ایجاب می کند که او ناظر و مراقب همه اموری باشد که پیرامون وی اتفاق می افتد. این مسئله مهم که در فقه اسلامی تحت عنوان « امر به معروف و نهی از منکر» مطرح شده و از مهم ترین مبانی تفکر سیاسی یک مسلمان به شمار می رود؛ چنان که از مهم ترین فرایضی است که وجوب کفایی آن, ضروری دین شناخته شده و ضامن بقای اسلام است.[1]
دلیل بر این مطلب، گذشته از اجماع علما و عنایت عقل سلیم همگان بر آن، آیات و اخباری است که در این زمینه وارد شده است.
امر به معروف و نهی از منکر, در قرآن کریم با بیانات مختلف و تاکیدات فراوان بیان شده که به برخی از این آیات اشاره می گردد:
در بیان صفات ممتاز مؤمنان می فرماید: وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیا بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ [2] مردان و زنان با ایمان ولی (و یار و یاور) یکدیگرند، امربه معروف و نهی ازمنکر می کنند، نماز را برپا می دارند و زکات را می پردازند و خدا و رسولش را اطاعت می کنند.
به موجب این آیه، افراد مؤمن به سرنوشت یکدیگر علاقمند بوده و به منزله یک پیکر می باشند. پیوند سرنوشت ها موجب می شود که تخلف و انحراف یک فرد، در کل جامعه تأثیر بگذارد؛ چنان که یک بیماری واگیر در صورتی که معالجه نگردد، از فرد به جامعه سرایت نموده و سلامت آن را به خطر می اندازد.
در جای دیگر می فرماید: ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون[3] در آیه فوق به طور وضوح، وجوب آمده است، زیرا کلمه «ولتکن» امر است و ظاهر امر ایجاب است و در این آیه توضیحی است مبنی بر این که رستگاری منوط بر آن است، زیرا به طور حصر بیان کرده و فرموده است : و اولئک هم المفلحون. و نیز در آیه آمده است که این عمل واجب کفایی است نه واجب عینی، زیرا وقتی که گروهی اقدام کردند، از دیگران ساقط می گردد، چون نفرموده است که همگی امر به معروف کنید، بلکه فرموده است : باید جمعی از میان شما دعوت به نیکی کنند. بنابراین هرگاه یک فرد و یا جمعی اقدام کنند، تکلیف از دیگران برداشته شده و رستگاری از آن کسانی خواهد بود که امر به معروف کرده اند ولی اگر تمام مردم از آن خودداری کنند ناگزیر گناه متوجه تمام کسانی است که توانایی انجام آن را داشته اند.
خداوند متعال فرموده است : لیسوا سواء من اهل الکتاب امه قائمه یتلون آیات اللّه آناء اللیل و هم یسجدون، یؤمنون باللّه و الیوم الاخر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یسارعون فی الخیرات و اولئک من الصالحین[4]
در این آیه خدای متعال, صالح بودن آنان را به صرف داشتن ایمان به خدا و روز واپسین گواهی نکرده است، بلکه امر به معروف و نهی از منکر را نیز بر آن افزوده است.
خداوند متعال فرموده است : و المؤ منون و المؤ منات بعضهم اولیا بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلوه.[5] مؤمنان را به انجام امر به معروف وصف کرده است. پس کسی که امر به معروف را ترک کند از جمع مؤ منان توصیف شده در این آیه خارج است.
خداوند متعال فرموده است : لعن الذین کفروا من بنی اسرائیل علی لسان داوود و عیسی بن مریم ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون، کانوا لایتناهون عن منکر فعلوه لبئس ما کانوا یفعلون[6]
این نهایت سرزنش است، زیرا آنان را به علت ترک نهی از منکر سزاوار لعن و نفرین دانسته است.
و خداوند متعال فرموده است : کنتم خیر امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر[7]
این سخن دلیل بر فضیلت امر به معروف است، زیرا بیانگر آن است که ایشان بدان وسیله بهترین امت بودند.
همچنین خداوند متعال فرماید: فلما نسوا ما ذکروا انجینا الذین ینهون عن السوء و اخذنا الذین ظلموا بعذاب بئیس بما کانوا یفسقون.[8]
به این ترتیب بیان می فرماید که ایشان به دلیل نهی از بدی نجات یافتند. و این خود نیز دلیل بر وجوب نهی از منکر است.
در جای دیگر خداوند متعال فرموده است : الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلوه و آتوا الزکوه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر[9]
در این آیه خدای متعال، امر به معروف و نهی از منکر را در شمار صفات نیکان و مؤ منان، با نماز و زکات برابر کرده است.
خداوند متعال فرماید: تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان [10]
این دستور قاطعی است، و معنای تعاون، واداشتن دیگران به یاری رساندن به امر خیر و هموار کردن راه خیر و مسدود کردن راه های شر و تجاوز، در حد امکان است.
خداوند متعال فرموده است : لولا ینهاهم الربانیون و الاحبار عن قولهم الاثم و اکلهم السحت لبئس ما کانوا یصنعون[11] خداوند در این آیه بیان کرده است که آنان به دلیل ترک نهی از منکر، گناه کرده اند.
خداوند متعال فرموده : فلو کان من القرون من قبلکم اولوا بقیه ینهون عن الفساد فی الارض الا قلیلا ممن انجینا...[12]
در این آیه خداوند بیان داشته است که همه آنان را، به جز اندکی که از فساد در روی زمین جلوگیری می کردند، هلاک کرده است.
و نیز خداوند متعال فرموده است : یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهدا للّه و لو علی انفسکم اوالوالدین و الاقربین. [13]
این مطلب همان امر به معروف به پدر و مادر و خویشاوندان است.
- لا خیر فی کثیر من نجویهم الا من امر بصدقه او معروف او اصلاح بین الناس و من یفعل ذلک ابتغا مرضات اللّه فسوف نؤتیه اجرا عظیما. [14]
- و ان طائفتان من المؤ منین اقتتلوا فاصلحوا بینهما... [15]
اصلاح همان جلوگیری از تجاوز و بازگرداندن به طاعت خداست، و اگر متجاوز برنگشت، خداوند دستور به مبارزه با او را داده و فرموده است : فقاتلوا التی تبغی حتی تفییء الی امر اللّه [16] و این همان نهی از منکر است.
اما امر به معروف و نهی ازمنکر , در روایات گهربار معصومین - علیهم السلام از جهات مختلف تبیین شده تا جائی که درباره وجوب, اهمیت, شرایط, آثار فردی و اجتماعی و... این فریضه مهم دینی, هیچگونه ابهامی برای انسان باقی نمی گذارد, که در اینجا به اختصار به چند روایت اشاره می شود:
از پیامبر اکرم - صلی اللّه علیه و آله- نقل شده که فرمود: هیچ گروهی نیستند که مرتکب گناهی شوند و در میان ایشان کسی باشد که بتواند آنها را نهی از منکر کند و نکند، مگر این که بزودی خداوند همه آنها را به عذابی از جانب خود گرفتار می سازد[17]
از ابوثعلبه خشنی نقل کرده اند که وی از رسول خدا - صلی اللّه علیه و آله- درباره تفسیر این آیه مبارکه پرسید: لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم[18] , پیامبر - صلی اللّه علیه و اله- می فرماید: ای ابوثعلبه، امر به معروف و نهی از منکر نما و هرگاه دیدی که مردم به دنبال حرص و آز هستند و از هوای نفس پیروی می کنند و دنیا را برگزیده اند و هر صاحب نظری، فریفته نظر خویش است، مواظب خودت باش و توده مردم را رها کن، زیرا در پی شما آشوبهایی مانند پاره های تیره شب است، کسی که در آن اوقات به دست آویزی همچون دست آویز شما چنگ زند، اجر و مزد پنجاه تن از شما را دارد. گفتند: یا رسول اللّه، آیا اجر پنجاه تن از آن مردم را؟ فرمود: بلکه از شما را که نیکوکاری را یاری می کند در حالی که آنها نمی کنند [19]
از ابن مسعود درباره تفسیر این آیه پرسیدند، او گفت : اینک زمان تفسیر آن نیست، امروز متن آیه قابل قبول است و لیکن نزدیک است که زمان تفسیر آن فرا رسد؛ آن وقت شما امر به معروف می کنید، با شما چنین و چنان عمل می کنند و سخن می گویید، کسی از شما نمی پذیرد، در آن زمان است که باید به خود بپردازید و هنگامی که شما هدایت یافتید، گمراهی کسانی که گمراه شده اند به شما زیانی نمی رساند [20]
رسول خدا - صلی اللّه علیه و اله- همچنین می فرمایند: باید امر به معروف و نهی از منکر کنید وگرنه خداوند, بدکاران شما را به شما مسلط می کند و از آن پس نیکان شما هر چه دعا می کنند مستجاب نمی شود.[21] مقصود این است که هیبت و شکوه آنان در نظر اشرار از بین می رود در نتیجه, اهمیتی به آنها نمی دهند و از آنها نمی ترسند.
________________________________________
[1] . ر.ک: وسائل الشیعه، ج 11، ص 395.
[2] . توبه,71.
[3] . آل عمران , 104: باید از میان شما جمعی دعوت به نیکی کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند و آنها رستگارانند.
[4] . آل عمران , 113 و 114: آنها همه یکسان نیستند، از اهل کتاب جمعیتی هستند که قیام (به حق و ایمان ) می کنند و پیوسته در اوقات شب آیات خدا را می خوانند در حالی که سجده می کنند به خدا و روز دیگر ایمان می آورند، امر به معروف و نهی از منکر می کنند و در انجام کارهای نیک بر یکدیگر سبقت می گیرند و آنها از صالحانند.
[5] . توبه , 71: مردان و زنان با ایمان ولی (یار و یاور) یکدیگرند، امر به معروف و نهی از منکر می کنند و نماز را بر پا می دارند.
[6] . مائده , 78 و 79: آنها که از بنی اسرائیل کافر شدند، بر زبان داوود و عیسی بن مریم لعن شدند، این به سبب آن بود که گناه و تجاوز می کردند، آنها از اعمال زشتی که انجام می دادند یکدیگر را نهی نمی کردند چه بدکاری انجام می دادند.
[7] . آل عمران , 110: شما بهترین امتی بودید که به سود انسانها آفریده شدید، زیرا امر به معروف و نهی از منکر می کنید.
[8] . اعراف , 165: اما هنگامی که تذکراتی را که به آنها داده شده بود فراموش کردند، نهی کنندگان از بدی را رهایی بخشیدیم و آنها را که ستم کردند به عذاب شدیدی به سبب نافرمانیشان گرفتار ساختیم.
[9] . حج , 41: یاران خدا کسانی هستند که هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم نماز را بر پا می دارند و زکات را ادا می کنند و امر به معروف و نهی از منکر می نمایند.
[10] . مائده , 2: در راه نیکی و پرهیزگاری با هم تعاون کنید و (هرگز) در راه گناه و تعدی، همکاری ننمایید.
[11] . مائده , 63: چرا دانشمندان نصارا و علمای یهود آنها را از سخنان گناه آمیز و خوردن مال حرام نهی نمی کنند؟ چه زشت است عملی که انجام می دهند.
[12] . هود , 116: چرا در قرون (و اقوام ) قبل از شما دانشمندان صاحب قدرتی نبودند که از فساد در زمین جلوگیری کنند، مگر اندکی از آنها که نجاتشان دادیم.
[13] . نساء , 135: ای کسانی که ایمان آورده اید کاملا قیام به عدالت کنید، برای خدا گواهی دهید، اگر چه (این گواهی ) به زیان خود شما یا پدر و مادر یا نزدیکان شما بوده باشد.
[14] . نساء , 114: در بسیاری از سخنان در گوشی (و جلسات محرمانه ) آنها خیر و سودی نیست مگر کسی که (به این وسیله ) امر به کمک به دیگران یا کار نیک یا اصلاح در میان مردم کند، و هر کس برای خشنودی پروردگار چنین کند، پاداش بزرگی به او خواهیم داد.
[15] . حجرات , 9: هرگاه دو گروه از مؤ منان باهم به نزاع و جنگ پردازند، در میان آنها صلح برقرار سازید.
[16] . حجرات , 9: و اگر یکی از آنها بر دیگران تجاوز کند یا طایفه ظلم پیکار کنید تا به فرمان خدا باز گردد.
[17] . این حدیث را ابوداوود، در ج 2، ص 436 کتاب خود و ابن ماجه و ابن حیان - به طوری که در الجامع الصغیر آمده - به سنن حسن آورده اند.
[18] . مائده , 105: هنگامی که شما هدایت یافتید گمراهی کسانی که گمراه شده اند به شما زیانی نمی رساند.
[19] . این حدیث را ابن ماجه به شماره 4014، در کتاب الفتن نقل کرده است.
[20] . این حدیث را عبد بن حمید و سعید بن منصور - به طوری که در درالمنثور، ج 2، ص 339 آمده - از وی نقل کرده است.
[21] . مجمع الزوائد، ج 7، ص 266 .
احادیث و آیات درباره امر به معروف و نهی از منکر
آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 11 اسفند 1392 ساعت 23:24 |
Top of Form
میانگین امتیار کاربران: / 117
ضعیف عالی
Bottom of Form
امر به معروف و نهی از منکر
قرآن
وَ لْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلىَ الخَْیرِْ وَ یَأْمُرُونَ بِالمَْعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ أُوْلَئکَ هُمُ الْمُفْلِحُون ( آل عمران آیه 104 ) { باید از میان شما گروهی باشند که به خیر دعوت کنند و به خوبی فرمان دهند و از بدی باز دارند، اینان رستگارانند }
کُنتُمْ خَیرَْ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ ءَامَنَ أَهْلُ الْکِتَابِ لَکاَنَ خَیرًْا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَکْثرَُهُمُ الْفَاسِقُون ( آل عمران آیه 110 ) { شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدید آمده است ، به خوبی فرمان می دهید و از بدی باز می دارید و به خدا ایمان دارید .اگر اهل کتاب نیز ایمان بیاورند برایشان بهتر است.بعضی از ایشان مومنند ولی بیشترشان تبهکارند }
یَابُنىََّ أَقِمِ الصَّلَوةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ اصْبرِْ عَلىَ مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَالِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور ( لقمان آیه 17 ) { ای پسرک من ! نماز بگزار و به خوبی فرمان ده و از بدی باز دار و بر هر چه به تو رسد صبر کن ؛ زیرا این از کارهایی است که نباید سهلش گرفت }
وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَر ( توبه آیه 71 ) { مردان مومن و زنان مومن دوستان یکدیگرند ، به نیکی فرمان می دهند و از ناشایست باز می دارند }
حدیث
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 65 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
چکیده:
بلوغ (سن مسؤولیت)، امری تکوینی است، نه تشریعی و تعبدی؛ لذا در فرایند رشد طبیعی و در رابطه با عوامل اقلیمی، وراثت و مانند آن ظهور پیدا میکند. در قرآن کریم به سن خاصی در تحقق بلوغ اشاره نشده است و فقط به معیارهایی همانند «بلوغ حلم»، «بلوغ نکاح» و «بلوغ اشد» اشاره شده است. در سنت، گرچه به سنهای مختلف اشاره شده است، ولی نه به عنوان یک معیار، بلکه به عنوان طریق به تحقق معیار بلوغ که «احتلام در پسران و حیض در دختران» باشد. به بیان دیگر، در سنت، معیار بلوغ، احتلام و حیض است و سن یا سنهای معین، طریقیت بر آن معیار میباشد. در مسؤولیت کیفری، علاوه بر بلوغ، رشد کیفری نیز شرط است.
مقدمه
تاریخ پیدایش انسان نشان میدهد که این موجود خاکی و بااستعداد، از بدو خلقت، در معرض لغزش و انحراف و جنایت قرار داشته است. تعیین کیفرهای الهی و بشری نیز در جهت پیشگیری از اینگونه لغزشهاست. قرآن کریم داستان لغزش اولین انسان (آدم علیهالسلام ) و همسرش در تناول میوه ممنوعه و مجازات آنها؛ یعنی تبعید از عالم بهشت به عالم خاکی(1) و نیز داستان ارتکاب اولین جنایت بشری؛ یعنی قتل هابیل توسط قابیل(2) را به صورت زیبایی نقل کرده است.
بنابراین، سابقه لغزش و جرم و به دنبال آن، ایجاد مسؤولیت و تحمل مجازات در زندگی بشری به درازای عمر بشر است. تجربه بشری نیز ثابت کرده است تا انسان بر روی کره خاکی است، به اقتضای ابعاد وجودی وی و تضاد و تنازع موجود در زمین و عالم دنیا، در جوامع بشری، جرم و انحرافات نیز وجود دارد. در طول تاریخ، تأمین امنیت فردی و اجتماعی و برقراری نظم و برپایی عدالت و پالایش جامعه از ناهنجاریها و پیشگیری عام از جرم در جامعه و پیشگیری خاص از تکرار آن، ملازم مبارزه با جرم و کنترل آن، به خصوص از طریق مجازات مجرم بوده است.
اما در این زمینه، جامعه بشری همیشه شاهد افراط و تفریطهایی بوده است؛ به طوری که اصول حاکم بر جرایم و مجازاتها که امروزه به عنوان اصول بدیهی و غیر قابل انکار پذیرفته شده، در جوامع مختلف رعایت نمیشود؛ چنان که جامعه بشری، شاهد مجازات کودکان و مجانین بوده است.
دین اسلام در آغاز ظهورش در 1400 سال و اندی قبل، کودکان و مجانین را مبرّا از مسؤولیت کیفری دانسته است و غرب نیز با انقلاب فرانسه، به این قاعده دست یافت.
در این مقاله به بررسی حدود مسؤولیت کودکان بزهکار و سن تفکیک کودکی از بزرگسالی و سن مسؤولیت کیفری از دیدگاه حقوق اسلام خواهیم پرداخت؛ چرا که اولاً، حقوق اسلام به عنوان منبع اساسی قانون مجازات جمهوری اسلامی ایران است و قانون اساسی نیز در اصل چهارم،(3) بر این مطلب تصریح کرده است. ثانیا، سن مسؤولیت کیفری، از مسائل فقهی مورد اختلاف فقهای عظام میباشد و شایسته است مورد بحث قرار گیرد و نظریه درست به قانونگذار ارائه شود. ثالثا، این مسأله، از مسائل زیربنایی بسیاری از احکام مدنی و جزایی است و رابعا، وجود سیاهه جرایم و انحرافات کودکان بزهکار از یک طرف و اهمیّت اصلاح و تربیت آنان از طرف دیگر، ایجاب میکند که مسؤولیت کیفری کودکان از دیدگاه اسلام، مورد بررسی قرار گیرد و قواعد، ضوابط و مقرّرات سنجیده، مفید و مؤثری تدوین شود و شیوههای مؤثر و روشهای کارآمدی در برابر بزهکاری کودکان در سنین مختلف، به قانونگذار ارائه شود.
در ادامه، سن مسؤولیت کیفری را از سه منظر: «قرآن»، «سنت» و «فقها»، مورد بررسی قرار خواهیم داد.
سن مسؤولیت کیفری در قرآن
احکام اسلامی از منابع چهارگانه: قرآن (کتاب)، سنّت، عقل و اجماع استخراج میشود که قرآن، از اساسیترین منابع فوق است؛ چون علاوه بر این که خود، منبع مستقل احکام است، اعتبار بعضی از منابع مزبور؛ مثل سنت نیز منوط به معارض نبودن با قرآن میباشد.
بعد از دقت و امعان نظر در آیات مربوط به بلوغ، نتایج ذیل به دست میآید:
1. وقتی در واژههایی که بیانگر بلوغ انسان است، دقت کنیم، درمییابیم که بلوغ و رسیدن کودک به مرحله تکلیف، یک امر طبیعی، تکوینی و جنسی است که در فرهنگ قرآن از آن با تعابیری همچون «بلوغ حلم»، «بلوغ نکاح» و «بلوغ اشد» توصیف شده است.
برای توضیح بیشتر، به بعضی از آیاتی که تعابیر فوق در آنها تصریح شده است، اشاره میکنیم:
آیه اوّل: «وقتی که کودکان شما به حد بلوغ و احتلام رسیدند، باید مانند سایر بالغان با اجازه وارد شوند (و از شما برای ورود اجازه بگیرند) خدا آیات خود را برای شما بدین روشنی بیان میکند که او دانا و حکیم است.»(4)
آیه دوم: «... کودکانی که هنوز به حد احتلام نرسیدهاند، در (شبانهروز) سه مرتبه (برای ورود) اجازه بگیرند: پیش از نماز صبح، پس از نماز عشا و هنگام ظهر، آنگاه جامه از تن برمیگیرید که این سه وقت، هنگام خلوت شماست.»(5)
آیه سوم: «یتیمان را تا سر حد بلوغ نکاح آزمایش کنید، پس اگر آنان را رشدیافته دیدید، اموال آنان را در اختیارشان قرار دهید.»(6)
آیه چهارم: «به مال یتیم نزدیک نشوید، مگر به طریقهای بهتر تا آن که به حد اشد (که همان تکامل جنسی و رشد است) برسد.»(7)
2. ملاک و معیار اصلی عبور از دوره کودکی و رسیدن به دوره بزرگسالی (دوره مردانگی و زنانگی)، احتلام و قدرت و توانایی جنسی و عمل زناشویی و تحقق بلوغ اشد (یعنی توانایی جنسی و فکری) است. لذا نمیتوان برای بلوغ، سن خاصی را معین کرد؛ چرا که رسیدن به مراحل حُلم، نکاح و اشد، از امور تکوینی به حساب میآید و تشخیص مسائل و امور تکوینی و طبیعی، عُرف است، نه شرع. از این رو، تعیین سن خاص در امور تکوینی، خارج از وظیفه شارع است و از این جهت مشاهده میشود که در قرآن، هیچ سخنی از سن دختر و پسر به عنوان سن بلوغ به میان نیامده است، بلکه به جای آن، معیارهای کلی ارائه شده است.
3. بنابراین، میتوان گفت: سن بلوغ و تکلیف و به دنبال آن، سن مسؤولیت کیفری از دیدگاه قرآن، رسیدن پسر به حد احتلام و دختر به حد حیض است.
البته یادآوری میشود که در تحقق مسؤولیت کیفری، علاوه بر بلوغ جنسی، نیاز به بلوغ فکری (رشد) نیز هست و بدین سان، در تحقق مسؤولیت کیفری، دو شرط لازم است: «رسیدن به حد بلوغ» و «رسیدن به رشد و بلوغ فکری». در غیر این صورت، شخص، مسؤولیت کیفری ندارد و نمیتوان او را در قبال اعمالش مسؤول دانست و ایشان را مجازات نمود.
4. سن از نظر قرآن، در تحقق بلوغ، نه موضوعیت دارد و نه به عنوان اَمارهای از امارات ذکر شده است.
سن مسؤولیت کیفری در سُنّت
پس از قرآن که کلام وحی است، سخنان رسول امین صلیاللهعلیهوآلهوسلم به عنوان عدل کلام وحی از نظر اعتبار، و یکی از منابع در قانونگذاری اسلامی محسوب میشود و از اعتبار و رجحانیت بالایی برخوردار است و احادیث وارده از امامان معصوم علیهمالسلام به عنوان مفسّران وحی، از منابع تشریع و قانونگذاری نیز به حساب میآید. لذا نتایج حاصل از این منبع موّاج و پرفیض در خصوص مسؤولیت کیفری، از اهمیّت بالایی برخوردار است.
سن مسؤولیت کیفری در روایات رسیده از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم
بعد از تأمل و تدقیق در روایات رسیده از پیامبر عظیمالشأن صلیاللهعلیهوآلهوسلم میتوان نتیجه گرفت:
1. درباره بلوغ و مسؤولیت کیفری کودکان در کلام رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم مطابقت، انسجام، تنسیق و هماهنگی با آیات وارده در خصوص بلوغ، به خوبی قابل مشاهده است؛ زیرا در کلام معروف رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم که میفرماید: «رفع القلم عن ثلاثة: عن الصبی حتی یحتلم و عن المجنون حتی یفیق و عن النائم حتی یستیقظ»(8)، ملاحظه میشود که کودکی، تا زمانی که احتلام محقق میشود، ادامه دارد و تا رسیدن به این حالت، کودکان، مرفوعالقلم هستند؛ یعنی در برابر اَعمال خویش، تکلیف ندارند و در نتیجه، از مسؤولیت کیفری نیز معاف میباشند.
در حدیث دیگری از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم خطاب به حضرت علی علیهالسلام آمده است که پایان «یُتْم» (کودکی)، تحقق احتلام است(9) و به محض این که کودک محتلم شد، دیگر یتم و کودک محسوب نمیشود.
2. در کلام پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم احتلام به عنوان ملاک اصلی رسیدن به حد بلوغ معین شده است و سخنی از سن برای تحقق بلوغ، به میان نیامده است.
3. در کلام وحی و بیان رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم درباره تحقق حد بلوغ و خروج کودکان از مرحله کودکی، معیار واحدی ارائه شده است و آن، احتلام در پسران و حیض (دیدن عادت ماهانه) در دختران میباشد. البته برای تحقق مسؤولیت کیفری کودکان، علاوه بر شرط رسیدن آنها به حد بلوغ، شرط رسیدن کودکان به مرحله رشد نیز لازم است.
سن مسؤولیت کیفری در احادیث امامان معصوم علیهمالسلام
روایات رسیده از امامان علیهمالسلام در خصوص بلوغ و مسؤولیت کیفری کودکان، به طور کلی به سه دسته قابل تقسیم است:
1. روایاتی که به طور اتفاق، احتلام در پسران و حیض در دختران را نشانه بلوغ میداند و هیچ اشارهای به سن ندارد (بلوغ جنسی).
2. روایاتی که سن را در کنار قاعدگی در دختران و احتلام در پسران بیان کرده است (بلوغ سنی).
3. روایاتی که در آنها تنها سن به عنوان علامت بلوغ بیان شده و از سایر نشانهها ذکری به میان نیامده است.
1. بلوغ جنسی:
وقتی که با دقت به روایات دسته اول بنگریم، به این نتیجه میرسیم که احتلام و قاعدگی، به عنوان دو امر تکوینی در تحقق بلوغ و سپری شدن دوره «یتم و کودکی» موضوعیت دارد. با ملاحظه نص روایات زیر، مشاهده میشود که ملاک اصلی در تحقق بلوغ و رسیدن به حد مردانگی و زنانگی، همان رسیدن به حالت احتلام و حیض است.
صحیحه هشام: امام صادق علیهالسلام فرمود: «کودکی کودک با احتلام که همان اشد اوست، پایان میپذیرد و اگر محتلم شد و ایناس اشد از او نگردید، سفیه یا ضعیف است و ولیّ او باید مالش را در اختیار او قرار ندهد.»(10)
صحیحه علی بن جعفر: «از موسی بن جعفر علیهالسلام پرسیدم: کودک در چه زمانی یتیم نیست؟ فرمود: وقتی که محتلم گردد و به گرفتن و عطا (داد و ستد) آشنا شود.»(11)
وصیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به علی علیهالسلام : «ای علی! بعد از رسیدن به حد احتلام و بلوغ جنسی، یتیمی (کودکی) نیست.»(12)
2. بلوغ سنی:
در برخی روایات، سن خاصی ذکر شده است؛ چون در این سن خاص، دختران حیض میشوند و پسران به حالت احتلام میرسند؛ یعنی از نظر این روایات، سن بما هو، موضوعیت ندارد، ولی اگر سنی در این روایات تعیین شده است، به خاطر تحقق معیار بلوغ (حیض، احتلام) میباشد. لذا سن خاص مورد نظر، موضوعیت ندارد، بلکه طریقی به تحقق معیار است.
بنابراین، با دقت در اشتراط و تعلیل موجود در متن این روایات، این نتیجه را میتوان گرفت که سن، موضوعیت ندارد، بلکه طریقیت دارد؛ لذا مشاهده میشود که امام علیهالسلام در موثقه عبداللّه بن سنان(13)، دختر نهساله را بدین خاطر در برابر اعمال خویش مسؤول میداند که دختران، معمولاً در این سن حائض میگردند. همچنین در موثقه عمار ساباطی(14) ملاحظه میشود که امام علی علیهالسلام وقتی پسر و دختر را در سیزده سالگی، موظف به انجام تکالیف و واجبات و در برابر اعمال خویش، مسؤول و مکلف میداند، حلم مذکور را مشروط به این میکند که پسر، قبل از سن سیزده سالگی به احتلام نرسیده و دختر، حیض نشده باشد؛ زیرا در صورت محتلم شدن پسر و حایض گردیدن دختر، بلوغ تحقق یافته و دیگر نیازی به سن بلوغ نیست.
پس معیار و میزان برای پیدایش بلوغ، احتلام و حیض است، نه پانزده یا نه سالگی، و ذکر سن در روایات، اماره غالبیه برای تحقق احتلام و حیض و یا مصداقی از مصادیق حد بلوغ (احتلام و حیض) است.
3. روایات صرفا مبتنی بر سن:
در این دسته از روایات، فقط به سن اشاره شده است، نه نشانههای دیگر، و شاید به این دلیل باشد که از امامان علیهمالسلام درباره مسأله بلوغ و زمان آغاز تکلیف و مسؤولیت کیفری کودکان، سؤالهای زیادی میشده است و امامان معصوم علیهمالسلام مورد مراجعه قرار میگرفتهاند و آنان گاهی با بیان نشانههای طبیعی و تکوینی (احتلام و حیض)، رسیدن به حد بلوغ را بیان میکردند و در مواردی، با ذکر سن خاص، از باب تعیین مصداق، پاسخ میدادند و در مواردی، هم علایم طبیعی (احتلام، حیض و انبات) را بیان میفرمودهاند و هم سن مشخصی را ذکر میکردند.
بنابراین، تعیین سن توسط امامان علیهمالسلام بیانگر این است که در زمان صدور روایات، چون غالب دختران در فاصله سنی نه تا سیزده سالگی به حد بلوغ جنسی (حیض) میرسیدند و پسران نیز نوعا در سنین سیزده تا پانزده سالگی محتلم میشدند، لذا امامان علیهمالسلام در مواردی به عنوان تعیین مصداق، رسیدن به حد بلوغ را با سنینی از قبیل: نه، سیزده، چهارده و یا پانزده سالگی بیان میفرمودند، وگرنه این سنین، به خودی خود، موضوعیت ندارد.
تعدادی از روایات دسته سوم، به قرار زیر است:
روایت ابیحمزه ثمالی: از امام محمد باقر علیهالسلام پرسیدم: چه وقت کودکان مکلف میشوند؟ در پاسخ فرمودند: «در سن سیزده و چهارده سالگی.» پس عرض کردم: اگر در آن سن محتلم نشده باشند چه؟ امام علیهالسلام در پاسخ فرمود: «در این سن مکلف میشوند و احکام بر آنان جاری میشود، اگرچه محتلم نگردند.»(15)
صحیحه حمزة بن حمران: از امام محمد باقر علیهالسلام پرسیدم: چه موقع بر پسر، همه حدود الهی واجب میگردد و به سود و زیان او حکم شده، مؤاخذه میشود؟ امام علیهالسلام فرمود: «وقتی که از یتیمی و کودکی خارج شده، صاحب ادراک و شعور شود.» گفتم: آیا برای آن، حدی هست که با آن شناخته شود؟ امام علیهالسلام فرمود: «وقتی که محتلم شود و به سن پانزده سالگی برسد یا شعور پیدا کند یا موی بر زهار او بروید، حدود الهی بر او اقامه و جاری میشود و به سود و زیانش حکم میشود.» گفتم: چه موقع همه حدود الهی بر دختر واجب میشود و پاداش و کیفر میبیند؟ امام فرمود: «دختر مانند پسر نیست؛ زیرا دختر وقتی که شوهر کند و دخول با او صورت گیرد و نه سال داشته باشد، یتیمی او از بین میرود... . و حدود «به طور کامل» به نفع و ضرر او جاری میشود... .»(16)
امام جعفر صادق علیهالسلام میفرماید: «معیار بلوغ زن، نه سالگی است.»(17)
بدین ترتیب، به نظر میرسد که چون تکلیف، خطاب است و خطاب، متوجه کسی میشود که دارای شرایط توجه خطاب باشد، از این رو افراد نابالغ به علت این که مورد خطاب قرار نمیگیرند، فاقد تکلیف و مسؤولیت کیفری هستند، اما پس از این که کودکان به حد بلوغ جنسی برسند، از این جهت که از جرگه کودکان خارج شدهاند، میتوانند مورد خطاب واقع شوند. لیکن به نظر میرسد که تحقق بلوغ جنسی، به تنهایی نمیتواند شرط کافی برای وجود مسؤولیت کیفری (گرچه شرایط لازم است) باشد؛ زیرا افرادی که بالغ هستند، اگر به رشد کیفری نرسیده باشند و قادر بر تشخیص حُسن و قبح اعمال خویش نباشد، شایسته مؤاخذه و مجازات نخواهد بود.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 20 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
تفکیک تئوری الاستیسیته برای بستههای ذره سخت متراکم شده تئوری تشکیل دهنده غیر خطی «مخروط»
چکیده:
بستههای ذره سخت باعث ایجاد منبع غنی از مسائل برجسته تئوری میباشند که به عنوان نقطه شروع مفید برای مدل ساختار رسانه دانهای، مایعات، سلولهای زنده، شیشهها و رسانه تصادفی میباشند. اصل بستههای ذره سخت متراکم شده نسبت به تغییر شکل کلی را نمیتوان به صورت الاستیته غیر خطی نشان دارد اما این شامل تئوری تشکیل دهنده غیر خطی «مخروط» میباشد. این اصل جداگانه برای جابهجایی ذراتی شده که به توالی فضایی اصلی و داخلی ذرات بستگی دارد و مسیر کشش ممکن را نشان دادهاند که مرتبط به عدم ساختار ذره همراه با پتانسیل نرم میباشد. از لحاظ ریاضی، مجموعه کششهای ممکن دارای ساختار مخروطی میباشد یعنی ترکیبات تاسنور کشش اعمال شده معمولاً از عدم تساوی خطی پیروی میکند. اصل عملکرد غیر خطی بواسطه آنالیز چندین بسته ویژه بدست آمده است. سرانجام ما این شرایط را تحت بستهای مورد بررسی قرار دادهایم به صورت تراکم ناپذیر در حس قدیمی نشان داده شده است.
مقدمه:
برنل 1965 مسائل مرتبط به ذرت بسته بندی شده در محفظه یا مجرای یکی از مسائل قدیمی و شناخته شده برای انسان را به صورت برجسته نشان داد. بستههای ذرات سخت به عنوان منبع بسیاری از چالشهای مرتبط به مسائل تئوری میباشد که به عنوان نقطه شروع مفید به کاربرده میشوند و باعث بررسی ساختار معکوس بسیاری از ساختارها همانند رسانهدانهای، مایعات، سلول زنده، پشت رسانه تصادفی شده است. استفاده از بستهها با ذره سخت به عنوان مدلی برای ایجاد ساختار متراکم شدهاند که از این اصل استنتاج شدهاند که نیروهای دافع، در ابتدا مسئول تعیین ساختار شان هستند.
اکثر سوالات دشوار شامل رده بندی و شمارش بستههای کروی و صفحهای «تصادفی» میباشد. درواقع، اخیراً نشان داده شده که علامت ارجمنهد «بسته بندی بسته تصادفی» RCP در اصل از لحاظ ریاضی بر تعریف شده است و ما بر این باور هستیم که باید با علامت جدید جایگزین شود که به عنوان وضعیت MRJ نامیده شده است که به صورت دقیق انجام میشود.
تعیین وضعیت MRJ بر روی پیشرفت اندازههای است که مرتبط به توالی مسائل چالش برانگیز در تئوری ماده چگال میباشد و تعریف دقیق اصلاح «متراکم کردن» است.
ترسیم متراکم از ذرات سخت به عنوان توجه اصلی و بنیادین میباشد. سه تا گروه بندی متمایز از بسته بندیهای قابل تشخیص میباشند و این به عملکرد آنها با توجه به عدم تداخل توالی هندسی و جابهجایی اعمال شده مجازی میباشد. تراکم داخلی، تراکم جمعی و تراکمش شد. اینها گروه بندیهایی هستند که به طور دقیق در بخش 2 تعریف شدهاند. بسته بندی تقریبی، این طبقه بندیهای متراکم شده به صورت فهرست درآمدهاند و این باعث افزایش شدت شده است و نسبت سختی بسته بندی را نشان میدهد.
هدف از این مقاله نشان دادن واکنش بستههای ذره سخت متراکم شده نسبت به تغییر شکل است که معمولاً توسط الاستیته خطی نشان داده نشده اما شامل فرمالیته متناوبی میباشد که به طور مناسب تعریف شده است.
اگرچه ما صفحههای سخت گرد را در دوتا بعد به صورت تخصصی درآوردیم و کرههای سخت را به صورت سه بعدی ترسیم کردیم، نتیجه گیری کلی این مقاله به کارگیری ذرات سخت از شکل دلخواه است. ذرات سخت در تعامل با یکدیگر میباشد فقط هنگامی که به یکدیگر برخورد میکنند و سپس این انعکاس نامحدو دفعی، غیر قابل نفوذ از حجم فیزیکی میباشد. بنابراین پتانسیل جفت(r)∅ برای صفحات سخت یا اشکال کروی با قطر D به صورت زیر مشخص شده است:
φ(r) = {■(+∞ r≤D.@0, r>D,)┤
در اینجا r فاصله جداسازی درون ذرهای میباشد. این اصل تکی از این پتانسیل است که منجر به ایجاد نقض کلی از الاستیته خطی در مشخصات عملکرد فشار کشش شده که مرتبط به بستههای ذره سخت متراکم شده میباشد. تئوری تشکیل دهنده غیر خطی مرتبط به این اصل است که جابهجایی غیر تداخلی مجاز کروی مرتبط به ساختار هندسی داخلی میباشد. بدوز این وابستگی بر روی ساختار هندسی داخلی مرتبط به اصل بستههای ذرات سخت متراکم شده میباشد که باعث افزایش این ساختار شده اما باعث فشردگیهای مقاومت پذیر نیز شده است. این نتایج مسیر دهی در قانون تشکیل دهنده غیر خطی مرتبط به جابهجایی ذرات کوچک میباشد. برعکس، ساختار ذرات با پتانسیل نرم، حتی اگر غیر خطی باشد، حاصل قانون کشش فشار برای جابهجاییهای کوچک میباشد.
علاوه بر این بدون پتانسیل خطی در مورد غیر خطی میتوان مدولی را نشان داد که به وضعیت و تاریخچه سیستم بستگی دارد.
این در مورد بستههای ذره سخت متراکم شده، حقیقت ندارد. از لحاظ ریاضی مجموعه کششهای ممکن به عنوان مخروط چند وجهی میباشند.
ما بر روی وضعیت فیزیکی ذره سخت تأکید کردهایم که این شامل طیف گستردهای از شرایط و پاسخها میباشد. فقط مجموعه فرعی آن در مقاله فعلی ارائه شده است، ما به طور انحصاری بر روی تعاملات (برهم کنشهای) کره سخت متمرکز شدهایم که باعث ایجاد مدل ایده آلی شدهاند. مدلی که در بسیاری از اسناد ایجاد شده است این برعکس مطالعات و پژوهشهای انجام شده بر روی مواد دانهای است که ذرات غیر کروی و تغییر شکل یافته، اصطکاک، دینامیک و دیگر اثرات را نشان میدهد. برای بحث و تبادل نظری که در اینجا انجام شده، خواننده باید مقاله اخیر را توسط راکس 2000 را مورد بحث و تبادل نظر قرار دهد.
در بخش بعدی ما تعاریف اصلی را معرفی کردهایم. در بخش 3 ما شماری از نمونههایی را نشان دادیم که چگونه الاستیته خطی باعث تفکیک بستههای ذره سخت متراکم شدهاند و این باعث دستیابی به رابطه تشکیل دهنده غیر خطی مخروطی شده است ما همچنین این شرایط را تحت بسته بندی مورد بررسی قرار دادیم و این در معنای قدیمی به عنوان تراکم ناپذیر نامیده شده است. در بخش 4، ما تئوری تشکیل دهنده غیر خطی مخروط را برای بستههای عادی به کار بردیم که شامل موارد اصلی از بستههای غیر کریستالی شده است و این بستهها شامل ذرات متمایز میباشد.
2- تعاریف گروه بندی متراکم:
بسته بندی کروی، مجموعهای از کرهها در فضای d بعدی Euclidean میباشد بسته بندی کروی p(rN) از کره N با بردارهای وضعیت مراکز کروی rN=r1,r2…rN مشخص شدهاند.
تراکم داخلی: هر ذره در این ساختار توسط بخشهای مجاور به دام افتاده میشود یعنی نمیتوان آن را برگرداند در حالیکه وضعیت ثابت آن مرتبط به کل ذرات دیگر میباشد.
تراکم جمعی: هر ترسیم تراکم داخلی که در هیچ کدام از مجموعه فرعی ذرات نمیباشد به طور پیوسته جابهجا میشود بنابراین بخش آنها حرکت میکنند و در تماس با یکدیگر و مجموعه یادآوری میباشند.
تراکم شدید: هرگونه ترسیم از تراکم جمعی باعث ایجاد تغییر شکل حجم یکنواخت از مرز ساختار شده است.
واضح و مشخص است که گروه بندی متراکم در اینجا به صورت فهرست درآمدهآند و این باعث افزایش توالی شدت شده است. در مورد تراکم جدی همراه با شرایط مرزی دیواره (جداره) سخت ما باید تغییر شکل محفظه جداره (سخت) را نشان دهیم، اگرچه در مورد تراکم هر کرده دارای حداقل تماس d+1 همراه با کرههای مجاور میباشد و همه آنها به صورت نیمکره بعدی نمیباشند.
برای شروع آن مفیداست که بستههای مرتب شده ساده از صفحات یا کرهها را گروه بندی کنیم که در بالای طبقهبندی متراکم قرار گرفته شدهاند. میتوان بستهایی ایجاد کرد که صفحات و کرهها را در محل شبکه ساده همراه با محفظه جداره سخت مناسب قرار دهیم. این برای شبکه دو بعدی و سه بعدی همراه با محفظه مستطیلی شکل مناسب میباشد که در شکل 2 و جدول 1 شبکههای دو بعدی و سه بعدی نشان داده شده است. جدول 2 دارای شرایط مرزی دورهای یکسانی میباشد. شکل 3 نشان میدهد که چرا شبکه شش ضلعی به طور کلی همراه با شرایط مرزی جداره سخت متراکم نشده است. همچنین تراکم اصلی مرتبط به حجم غیر افزایشی تغییر شکل یافته میباشد. توجه کنید که این تعاریف مرتبط به تراکم سازی از هرگونه سر و صدا در سیستم جلوگیری میکند. با این حال، پروتکولهای تجربی (عملی)و محاسباتی باعث ایجاد بستههای عادی شدهاند که شامل تراکم جزئی از ذرات صدا دار میباشد. با این حال، اکثر اشکال کروی تحت شبکه متراکم به صورت فشرده درآمدهاند و این سختی پذیری بسته بندی ذره را استنباط کرده است. در هر مورد این ذرات سر و صدا دارا را میتوان بدون ایجاد اختلال در یادآوری متراکم شده جمعی و به شدت در دو یا سه بعد معمولاً ناشناخته میباشند و این باعث دستیابی به بستههای متراکم شده همراه با جزئیات دلخواه و ریاضی شده است این رده بندیهای متراکم سازی همانند روابط آنها نسبت به دیگر تعاریف به کاربرده شده در اسناد ریاضی میباشد.
تفکیک الاستیتیه خطی:
این نکته مهم مورد تأیید قرار گرفته شده و همانطور که قبلاً ذکر شده، تعرایف متراکم سازی به صورت حرکت محمن میباشند یعنی آنها به بارهای نیرو یا فشارهای اعمال شده بر روی سیستم مرتبط نمیباشد. با این حال، میتوان موردی را انتخاب کرد که مرتبط به فشارهای همزمان مسنب به به تغییر شکل از طریق روابط مناسب تشکیل دهنده میباشد.
این واضح و مشخص است که ساخترا شبهای شامل شبکه مثلثی شکل دو بعدی و سه بعدی میباشد. این باعث ایجاد سوالاتی شده که مرتبط به وضعیت تراکم سازی دقیق شده به سادگی مرتبط به مقاومت شبکه کروی در دو بعد شده و شبکه ملقب ساده به صورت سه بعدی همراه با جداره سخت میباشد. برای تمام شبکه مربع، تنها کشش متقارن ارزان قیمت مرتبط به برش خالص بدست آمده در طول ردیف و ستون ذرات می باشد. تمام کششهای برشی همراه با دیگر گرایشها به صورت پایدار باقی ماندهاند.
برای بستههای کلی ذرات سخت متراکم شده، با توجه به کشش اعمال شده فشارهای القاء شده حتی به صورت صفر یا نامحدود، به عبارت برخی از این کششها به صورت مجاز میباشد. این نکته اهمیت دارد که بر روی وضعیت غیر خطی حاصل رابطه تشکیل دهنده متمرکز شویم که کاملاً نسبت به موارد غیر خطی عادی، متمایز میباشد. سیستم ذرات سخت متراکم شده «مدول» به گرایش کشش بستگی دارد. در اصل مجموعه کششهای ممکن به صورت مخروط چند وجهی در فضا یا ترکیبات (سازه) کششی میباشد.
اکنون ما روشی را نشان میدهیم که مرتبط به اصل مخروطی کششهای ممکن در سیستم متراکم شده ذره سخت میباشد. نمونه مناسب از شبکه دو بعدی تحت شرایط مرزی دورهای که غیر آزمایشی میباشند و همراه با مجموعه متقارن در شبکه لوزی میباشد و d بعد فضایی است. توجه کنید که A ماتریس شامل اجزاءd2 میباشد. بخشی از شبکه لوزی است. این بسته بندی دورهای ویژه است. بسته بندی دورهای حاصل تکثیر بسته بندی ایجاد شده محدود p(rN) بر روی شبکه میباشد و A={λ_1,…,λ_d} است در اینجا λ_1 حاصل بردارهای شبکه مستقل میباشد و d بعد فضایی است. توجه کنید که A ، {λ_1,…,λ_d} میباشد در اینجا λ_1 مستقل خطی بردارهای شبکه میباشد. زاویه α باعث بازیابی شبکههای مربع و مثلثی شکل شدهاند. بستههای ایجاد شده مرتبط به ذره تکی میباشد که در این مورد:
Λ= [■(1&cos(α)@0&sin〖(α)〗 )]
با تمرکز بر روی تغییر شکل بر شل حفظ حجم لحظهای: یعنی کششهای متقارن بی اثر صورت
ϵ= [■(x&y@y&-x)]
نقاط شبکه از شبه کلی بواسطه بردار وضعیت صورت r=A توضیح داده شده است در حالیکه سازهها بردار با طول n به صورت صحیح درآمدهاند. بنابراین این باعث تحریف جزئی از شبکه ∆A شده است، سپس تغییر در وضعیت بردار به صورت ∆r=∆Λ میباشد و این مرتبط به کشش ε=ΔΛ.Λ^(-1) میباشد. ادغام این نتایج همراه با ماتریس (2) و کشش اعمال شده (3) معادله زیر بدست آمده است.
∆Λ= [■(x&xcos(α)+ysin(α)@y&ycos(α)+xsin(α))]
بنابراین تغییر در دوتا بردار شبکه به صورت Δλ_1=(x,y) و Δλ_1=(α cos〖(α)+ysin (α)〗) شده است. این توالی برای ثابت کروی همراه با جهتهای از تشکیل جانبی لوزی شکل در زاویه α شده که به صورت Δλ_1.λ_1≥0 و Δλ_2.〖Δλ〗_2≥0 نشان داده شده است. این روابط باعث ایجاد شرایط نامساوی شدهاند:
x≥0, y≥(1-2 cos^2〖(α)〗)/sin〖(2α)〗 x
این تحلیل نشان میدهد که اصل مخروطی کششهای ممکن برای سلول واحد |α| میباشد. شکل 7 مخروط سازههای مرتبط به کشش ممکن (احتمالی)را نشان میدهد. ما این نتایج را مورد تأیید قرار دادهایم که برای سلولهای واحد بزرگ دلخواه مناسب میباشد. توجه کنید که شبکه لوزی معمولاً میان گروه بندی فشرده جمعی و داخلی قرار گرفته شده است.
اکنون میتوانیم بارهای فشار، برابری، تغییر شکل کاهش حجم را به صورت زیر نشان دهیم.
ϵ= [■(x&y@y&-(x+δ))]
در اینجا δ ثابت غیر منفی است، توجه کنید که این کشش به صورت اثر غیر مثبت میباشد و آن معادل –δ است. به این نکته توجه کنید که تعریف مدولهای حجم شامل واحد کشش فشرده میباشد.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 9 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
یاد خدا و قرب و نزدیکی به خدا
مقدمه :
«یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغدو اتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون و لا تکونوا کالذین نسواالله فانسیهم انفسهم اولئک هم الفاسقون لا یستوى اصحاب النار واصحاب الجنة اصحاب الجنة هم الفائزون».
ترجمه: اى کسانى که ایمان آوردهاید، از خدا پروا دارید; و هرکسى باید بنگرد که براى فردا [ى خود] از پیش چه فرستاده است و[باز] از خدا بترسید. در حقیقتخدا به آن چه مىکنید آگاه است.و چون کسانى مباشید که خدا را فراموش کردند و او [نیز] آنانرا دچار خودفراموشى کرد; آنان همان نافرماناناند. دوزخیان بابهشتیان یکسان نیستند، بهشتیانند که کامیابانند».
گرچه همه دستورها براى تهذیب است ولى این آیات مبارکه ارتباطمستقیمى با تهذیب نفس دارد. هر خطرى که دیگران را به کام کشددر اثر نسیان نفس است، لذا فرمود: «یا ایها الذین آمنوااتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد و اتقوا الله» آن گاهفرمود نظیر کسانى نباشید که خدا را فراموش کردهاند بلکه همچون کسانى باشید که به یاد خدایند. اولیا به یاد خدایند و خداهم به یاد آنهاست و آنها را هم به یاد خودشان متذکر مىکند.کفار و منافقان از خدا غفلت کردند خدا هم آنها را از خودشاناغفال کرده است. اینکه فرمود: «یا ایها الذین آمنوا اتقواالله و لتنظر نفس ما قدمت لغد» آن گاه فرمود: «و لا تکونوا کالذین نسوا الله» یعنى مانند این گروه نباشیدیعنى نظیر گروه دیگر باشید. این که فرمود: «لقد کان لکم فىرسول الله اسوة حسنة» یا در باره حضرت ابراهیم سلام اللهعلیه فرمود: او اسوه شماستیعنى مانند اینها باشید. قرآن نمىفرماید خدا را فراموش نکنید که بشود یک دستور العمل خشک ویک اصل کلى، بلکه مىفرماید: مانند آنان که خدا را فراموشکردند نباشید; یعنى عدهاى بودند که خدا را فراموش کردند و بهدام نفاق و کفر افتادند و به سرنوشتشان هم رسیدند. این، بهاصطلاح همان بیان قاعده استبه ذکر موردش که اکتفا به یک امرعلمى محض. پس از این طرف هم کسانى هستند که به یاد خدایند وخدا هم به یاد آنهاست که فرمود: «فاذکرونى اذکرکم» و کسانىهستند که به یاد خدایند و خداوند آنها را به یاد خود آنهاانداخته است که: الیوم هم «اشهدهم على انفسهم» هست. امروزهم کسانى هستند که خدا آنها را به یاد خود آنها انداخت و خودآنها را نشان خودشان داد. نه این «و لا تکونوا کالذین نسواالله فانسیهم انفسهم» تاریخ برمىدارد و نه آن «اشهدهم علىانفسهم». اینها قضایاى تاریخى نیست که در فلان سال شمسى یاقمرى یا میلادى اتفاق افتاده باشد، اگر کار مال روح است نسیانروح یا یاد روح منزه از زمان و مکان است. آنها که خودشان رافراموش مىکنند یا به یاد خودشان هستند این در افق زمان نیست.قهرا آن «اشهدهم على انفسهم» در یک جناح، و این «انسیهمانفسهم» در جناح دیگر است.این که به ما فرمود: «و لا تکونوا کالذین نسوا الله» یعنىکونوا کالذین اشهدهم على انفسهم. امروز هم هستند کسانى که خداآنها را نشان خودشان مىدهد و آنها خودشان را مىبینند; یعنى ازراه خودشناسى به یاد حق مىرسند. آیه ۱۰۵ سوره مائده، طبق بیانسیدنا الاستاد علامه طباطبائى رضوان الله تعالى علیه بهمنزله شرح این آیه استیعنى «یا ایها الذین آمنوا علیکمانفسکم لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم» به منزله شرح این آیه است.
چهار نوع قرب در آیات قرآن
شما تقریبا این چهار دسته آیهرا در قرآن کریم به یاد دارید که درباره این است که خدا بهانسان نزدیک است، فقط با انسان سخن مىگوید: دسته اول این استکه شما دعا کنید خدا نزدیک است: «و اذا سالک عبادى عنى فانىقریب اجیب دعوة الداع اذا دعان» در همین آیه مبارکه هفتمورد خدا از خود به ضمیر متکلم وحده یاد مىکند. آن قدر مسالهقرب خدا مطرح است که گرچه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلمدر سؤال واسطه است اما در جواب، دیگر واسطه نیست، چوننفرمود: اذا سالک عبادى عنى فقل انى قریب بلکه فرمود: اگر از تو سؤالکردند من خودم جواب مىدهم براى این که من به تو از تو نزدیکترم، به آنها از آنها نزدیکترم، به سؤال از خود سؤال نزدیکترمو امثال آن. نشانه قرب را در همین نحوه جواب فهماند، دیگرنفرمود تو در جواب آنها بگو از تو سؤال مىکنند ولى من جوابمىدهم. این دسته اول آیات که فقط اصل قرب را مىفهماند. دسته دوم آیات این است که در سوره مبارکه واقعه مىفرماید افراد وپرستارانى که در بالین محتضر هستند نگراناند، خدا مىفرماید:شما با این که به بیمار نزدیکاید من از شما به او نزدیکترم:«و نحن اقرب الیه منکم و لکن لا تبصرون» یعنى و هو یبصر اماو لکنهم لا تبصرون یعنى نه این که نه شما مىبینید نه او مىبیند اوالان در یک حالى است که ما را خوب درک مىکند، ما را خوبمىشناسد، اما شما نمىدانید که ما یعنى من با مامورانم به اینمحتضر از شما که در بالین او هستید نزدیکترم. دسته سوم آیاتکه نزدیکى بیشتر را مىرساند همان است که در سوره مبارکه «ق»مشخص کرد و فرمود: «و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس بهنفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید» در این نوع سوم سخن ایننیست که خدا به ما از دیگران نزدیکتر استبلکه سخن بر این استکه خدا به ما از آن رگ حیات ما نزدیکتر است. نوع چهارم همان است که در سوره مبارکه انفال آمده است که خدابه ما از خود ما نزدیکتر است «و اعلموا ان الله یحول بینالمرء و قلبه». خوب قلب ما همان حقیقت ماست، منظور این جرممادى که هر انسان یا هر حیوانى دارد که نیست. این که خدا فرمودحرف ما را کسى درک مىکند که داراى قلب باشد: «لمن کان له قلباو القى السمع و هو شهید» کسى که داراى دل باشد حرف ما رادرک مىکند منظور این قلب مادى که نیستخوب این قلب مادى راهمه دارند و ممکن است قلب یک انسان منافق یا کافر را وقتىمتخصص قلب معاینه مىکند بگوید این قلب سالم است، اما قرآندر باره همین فرد مىفرماید: «فى قلوبهم مرض» پس منظور قلبمادى نیست، قلب انسان همان روح انسان است، همان است که یا طیبو طاهر استیا معصیتکار که: «و من یکتمها فانه آثم قلبه»خوب، پس قلب ما همان حقیقت ماست چیز دیگر نیست در کریمه سورهانفال هم فرمود: «و اعلموا ان الله یحول بین المرء و قلبه»یعنى بین ما و خود ما احاطه حق حائل است پس چیزى براى خود مانمىماند.
علت نزدیکى انسان به خدا
اکنون این سؤال را مطرح مىکنیم که چرا قرآن اصرار دارد که خدارا به ما نزدیک معرفى کند؟ این براى چند نکته است: ۱) هرگونه شرک و ثنویت را از بین ببرد; یعنى دیگران که به دامشرک افتاده بودند مىگفتند که خدا حقیقتى است که ما به او دسترسى نداریم نه او را مىتوانیم بشناسیم و نه بپرستیم، قهرا یکسلسله از موجودات مقدس را باید بپرستیم تا واسطه بین ما و اوباشند که: «ما نعبدهم الا لیقربونا الى الله زلفى» این بتهارا عبادت نمىکنیم مگر این که وسیله تقرب باشند، ما را به خدانزدیک بکنند. این آیات فراوان که نمونههاى قرب را مشخص کرد براى آن است کهروى این توهم خط بطلان بکشد که بین ما و خداى ما فاصله است وبتها را باید پرستید تا آنها ما را به خدا نزدیک کنند ایننیست، چون خدا به ما از خود ما نزدیکتر است از هر چیزى همنزدیکتر است. روزى کسى به امام هفتم سلام الله علیه اعتراضکرد که مناسب نیست که شما امروز در محیط پرازدحام نمازمىخوانید; جایى نماز بخوانید که خلوت باشد، فرمود: کسى را کهمن عبادتش مىکنم به من از همه اینها نزدیکتر است. خوب این کهدر آیات و روایات آمده استبراى آن است که کسى توهم نکند خدااز ما دور است ما نیازى به بتها داریم معاذ الله تا این بتهاما را به خدا نزدیک بکنند.این معنا در باره غیر انسان نیست، چون تنها انسان است کهبتپرست مىشود وگرنه غیر انسان هر چه هست موحد است، آیه شریفه«له اسلم من فى السموات و الارض» و «لله یسجد ما فىالسموات و ما فى الارض» و «لله یسجد من فى السموات و الارض»مساله سجود مساله اسلام مساله طوع همگانى است که «اتیناطائعین» سراسر جهان خلقت، مسلم، منقاد، مطیع ذات اقدسالهاند. «ان من شىء الا یسبح بحمده» تسبیح انسان هم در صحابتتحمید است هم مسبح حقاندو هم حامد حقاند چون بتپرستى در هیچموجودى نیست فقط در انسان است، لذا خداوند سبحان این مراحل وآن چهار نوع قرب را فقط در مورد انسان ذکر کرده است.
۲) نکته دیگر آن است که گرچه سراسر جهان خدا را به عنوانمعبود مىشناسند و براى او تسبیح و تقدیس مىکنند، اما هیچموجودى مثل انسان نمىتواند قرب خدا را درک کند همان طورى که درطرف نفى، انسان مشرک «على قلوبهم اکنة» است و از هر جمادىهم بدتر است: «فهى کالحجارة او اشد قسوة»، در طرف اثبات بهجایى مىرسد که هیچ موجودى مثل انسان نیست، اگر هر موجودى اهلتسبیح و تحمید است، تسبیح و تحمید انسان حساب دیگرى دارد، اوست که اول مىتواند بفهمد خدا نزدیک است، در قدم دوم مىتواندبفهمد که خدا به او از دیگران نزدیکتر است، در قدم سوممىتواند بفهمد که خدا به او از رگ گردنش به او نزدیکتر است ودر قدم چهارم اگر کسى در آن جا پا نهاد مىفهمد که خدا به اواز او نزدیکتر است، لذا این چهار نوع قرب، فقط براى انسانآمده است وگرنه آن آیات کلى که «الرحمن على العرش استوى» و«انه بکل شىء محیط» و «ان الله بکل شىء علیم» و «لا یعزبعنه مثقال ذرة فى السموات و لا فى الارض» و همچنین دعاى حضرتسجاد سلام الله علیه در صحیفه سجادیه که فرمود:«الدانى فى علوه و العالى فى دنوه» شامل همه مىشود. این انسان است که مىتواند این مراحل را طى کند لذا شما درمناجات شعبانیه مىبینید که فراز و فرود دارد، گاهى بالا مىرودو گاهى پایین مىآید، گاهى «منادى» است و زمانى «مناجات»است، وقتى سخن از «یا» و «ندا»ست و گاهى سخن از«نجوا»ست، گاهى انسان به قدرى نزدیک مىشود که دیگر سخن ازندا نیستبه خودش اجازه نمىدهد که من ندا کنم، داد بزنم بگویم«اى خدا» «اى» را رها مىکند. در نماز و اذان و اقامه همببینید اول سخن از «اشهد ان لا اله الا الله» است، بعد دیگرسخن از «اشهد» نیستبلکه سخن از «لا اله الا الله» است،دیگر جایى نیست که انسان بگوید من شهادت به توحید مىدهم، بلکهمىگوید من موحدم. مناجات شعبانیه یک روش خوبى به انسان یادمىدهد تا به جایى مىرسدکه اهل نجوى مىشود و با خدا مناجاتمىکند. بیان نورانى حضرت امیر در نهج البلاغه فرازى بالاتر از این رادارد و مىفرماید اینها کسانى هستند که:«ناجاهم فى فکرهم و کلمهم فى ذات عقولهم» دیگر به جایىمىرسند که حالا خدا با آنان مناجات مىکند، آنها دیگر به خودشاناجازه حرف زدن نمىدهند، ادب محضر طورى آنها را مىگیرد که حتىمناجات هم نمىکنند بلکه خدا با آنها مناجات مىکند. جریانمعراج از همین قبیل است که: «ناجاهم فى فکرهم و کلمهم فى ذاتعقولهم». فرازهاى دیگر این مناجات شعبانیه از «نجوا»برمىگردد به «ندا» که چه طور مىشود که اول «منادى» استبعد «مناجات» استبعد منادات است و امثال ذلک. این انساناست که بالاخره مىتواند این راهها را طى کند، راههاى ابتدایىاشهمان است که به ما آموختند. یکى از بیانات نورانى امام حسنعسکرى -سلام الله علیه- که از غرر روایات ماست، این است کهفرمود: «ان الوصول الى الله سفر لا یدرک الا بامتطاء اللیل منلم یحسن ان یمنع لم یحسن ان یعطى» انسان که مسافر استسفرشالى الله است این به لقاء الله مىرسد. در بحثهاى قبل ملاحظهفرمودید اگر کسى نرفت او را مىبرند، منتهى با «خذوه فغلوه ثمالجحیم صلوه» مىبرند چه بهتر که انسان خودش برود این چنیننیست که اسرار عالم بعد از مرگ براى کافران روشن نشود آن جاروشن مىشود، مىگویند: «ربنا ابصرنا و سمعنا» گرچه آن عمقمعرفت در آن عالم هم روشن نمىشود «انهم عن ربهم یومئذلمحجوبون» ولى خیلى از اسرار براى دیگران روشن مىشود و اگرکسى نرفت او را مىبرند، اما با «خذوه فغلوه» مىبرند، ازهمان دالان برزخ یعنى مرگ با فشار مىبرند تا نشانش بدهند و بعدبگوید «ربنا ابصرنا و سمعنا».اما آنان که خودشان رفتهاند در همان طلیعه برزخ به استقبال اومىآیند. تمام سختى در خصوص همین چند روزه است وگرنه در دالانبرزخ در همین سوره مبارکه نحل دارد که فرشتهها براى هنگام قبضروح مومن به استقبال او مىآیند: «الذین تتوفاهم الملائکةطیبین» آنها که طیب و طاهرند فرشتهها در هنگام مرگ بهاستقبال آنها مىآیند بعد مىگویند: «سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین» درهاى بهشت را باز مىکنندمىگویند از هر درى که خواستى وارد شو. این «سلام علکیم طبتم» این حال براى همان فرشتههاست که بهاستقبال محتضر مىآیند. دو قسمت از قرآن دو آیه دارد که در بارهافرادى است که تبهکارند و به سختى مىمیرند که: «و الملائکةیضربون وجوههم و ادبارهم» در هنگام مرگ به صورت و پشت آنان،محکم سیلى مىزنند این است که فشار مىبیند، این چنین نیست کهاگر کسى ندید نشانش ندهند، بلکه با فشار نشان مىدهند، پس چهبهتر که انسان این راه را خودش طى کند. امام یازدهم سلامالله علیه فرمود:«ان الوصول الى الله» مىبینید سخن از یاد حق نیستسخن ازخود حق است این چنین نیست که در سوره مجادله که فرمود: «استحوذ علیهم الشیطان فانسیهم ذکر الله» با این جا کهفرمود: «لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم» یک سیاقباشد یا آن جا که فرمود: «فاذکرونى اذکرکم» با آن جا که«و اذکر ربک» که در پایان سوره اعراف استیک سیاق باشد اینچنین نیست، به یک عده مىگویند:«اذکروا نعمتى التى انعمت علیکم» به یاد منعم و ولى نعمتباشید، به عدهاى هم مىگویند سخن از نعمت نباشد که به احترامنعمتبه یاد من باشید، به یاد خود من باشید، اگر نعمتى هم ازمن به تو نرسد باز باید به یاد من باشى. این «فاذکرونىاذکرکم» غیر از «اذکروا نعمتى التى انعمت علیکم» است. اینجا هم آنانى که وصول الى الله دارند سفرشان از نماز شب شروعمىشود. ان الوصول الى الله سفر لا یدرک الا بامتطاء اللیل، امتطاء هماناخذ مطیه است. «مطیه» مرکب راهوار را مىگویند.اگر کسى یک مرکب راهوار خوبى بگیرد مىگویند «امتطى»، مطیهخوبى گرفت، آنها که قربانىهاى خوبى دارند در روز دهم در منىیا در موارد دیگر قربانیان و مطایاى آنهایند: «ضحایاهممطایاهم». خلاصه اینها در این سفر مرکب خوبى دارند. فرمود: شب، مرکببسیار خوبى است، تنها یکى از کارهاى شب، نماز شب است، سبکبودن، کمتر غذا خوردن، کمتر خوابیدن، اینها مطایاى شباند. اینچنین نیست که کسى این راه را با فکر و بحث علمى بتواند طىکند، چون در علوم عقلى فقط ثابت مىشود که روح غیر از بدن وغیر از مزاج است و از جنس ماده نیستبلکه موجودى مجرد است. این بحثهاى علمى و نظرى، مقدارى از راه را حل مىکنند، مباحثنظرى علم اخلاق هم گوشهاى را به انسان نشان مىدهد، آنچه کهانسان را مىرساند سلوک عملى است. فرمود: این راهى است که قدماولش نماز شب خواندن است، اصلا بدون نماز شب و بدون این کهانسان براى خود شب برنامهاى داشته باشد شدنى نیست، این لسانشحصر است. شب عاشورا حضرت سید الشهدا -سلام الله- علیه فرمود:این لیل است فاتخذوه جملا چون سفر معمولا سفر در شب بود در آنمنطقههاى گرمسیر، روز را استراحت مىکردند شب هنگام سفر بودمىفرماید این سفرهاى معنوى هم بدون مطیهگیرى شب میسر نیست. حضرت، در ذیلش هم این جمله را دارد آن که نمىداند کجا منع کندنمىداند کجا ببخشد، خوب چه چیز را منع کند و چه چیز را اعطانماید؟ حضرت امیر -سلام الله علیه- در کتاب شریف نهج البلاغهدر یک بیانش مشخص فرمود که شما اگر بخواهید بخشش کنید وسخاوتمندانه کارى بکنید بین جسم و جانتان این بخشش را رعایتکنید; یعنى از جسمتان به جانتان بدهید، این را مىگویند سخا. در خطبه ۱۸۳ مىفرماید که: «فالله معشر العباد و انتم سالمونفى الصحة قبل السقم و فى الفسحة قبل الضیق فاسعوا فى فکاکرقابکم من قبل ان تغلق رهائنها» این را که قرآن مشخص کردفرمود: «کل نفس بما کسبت رهینة» «کل امرىء بما کسبت رهین»فرمود که: این چنین نیست که شما آزاد باشید آزادهمردان گروهکمى هستند، اکثرا در رهناند، بدهکار باید گرو بسپارد، اگر مالبدهکار باشد خانه و فرش را گرو مىسپارد اما اگر در مسائل دینىبدهکار باشد این را که خانه و فرش از او قبول نمىکنند خودانسان را گرو مىگیرند. این که در بسیارى از ادعیه «فک رقاب»و «فک رقبتى» مخصوصا در دعاهاى ماه مبارک رمضان آمده براىهمین است، این فک رقبه، فک، مال رهن است فک الرهن از اصطلاحاترهن است، انسان تا بدهکار نباشد گرو نمىگذارد وقتى بدهکار شدخودش را گرو مىگیرند:«کل امرىء بما کسبت رهین»، «کل نفس بما کسبت رهینة» مگرآنها که بدهکار نیستند: «الا اصحاب الیمین» اصحاب الیمینآزادند از آزاد کسى گرو نمىخواهد چون بدهکار نیست دیگرانبدهکارند این دین را اگر بدهکار در آن ظرف معین داد فک رهنکرد اگر بدهکار این دین را نداد این عین مرهونه مال مرتهنمىشود. بالاخره این انسان که گرو استیا آزاد مىشود یا در بنداگر دیناش را پرداخت این رهن را فک مىکند و مىشود فک الرهن.این همان است که در دعاها آمده است: «فک رقابنا»، «فى فکاکرقبتى» اگر دین را نداد این رهن که یک ملک نیم بسته است اغلامىشود در مقابل فک. این جا حضرت فرمود:«فاسعوا فى فکاک رقابکم من قبل ان تغلق رهائنها» قبل ازاین که صاحب دین این رقبه شما را بگیرد شما آن را آزادش کنید.چگونه؟ «اسهروا عیونکم» چشمهایتان را کمخواب کنید«و اضمروا بطونکم» شکمها را کمى لاغر کنید، روح را که امانتالهى استبه جمعآورى زباله مشغول نکنید. انسانى که زیاد غذامىخورد، روح آسمانىاش بالاخره مجبور مىشود بدنش را حفظ کند;یعنى تمام تلاش و کوشش او این است که زبالهها را جمع کند ودیگر فرصتى ندارد، تا مىرود آرام بگیرد دوباره به او غذامىدهند. حضرت در ادامه فرمود: جواد و بخشنده باشید، از جسمتانبگیرید و به جانتان بدهید; بخل نورزید که از جسمتان نگیرید بهجانتان ندهید. «فجودوا بها على انفسکم و لا تبخلوا بها عنها». بعد فرمود:خدایى که همه چیز را به شما داد دست قرض به سوى شما دراز کردچه قدر لطیف و دوستانه با شما سخن گفت، آن گاه که فرمود:«کیست که به من قرض بدهد» تا به این جا رسید که فرمود:«فقد قال الله سبحانه ان تنصروا الله ینصرکم و یثبتاقدامکم» و قال تعالى:«من ذا الذى یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه له و له اجرکریم». آن گاه فرمود این دو تعبیر، تعبیر ذلیلانه نیستبلکهعزیزانه و لطیفانه است: «فلم یستنصرکم من ذل» نه چون ذلیلاست از شما مدد خواست «و لم یستقرضکم من قل» و نه چون ندارداز شما قرض خواستبلکه در حالى که همه خزائن زمین و آسمان ازاوست و خودش هم بىنیاز است از شما قرض خواست: «و له جنودالسموات و الارض و هو العزیز الحکیم و استقرضکم و له خزائنالسموات و الارض و هو الغنى الحمید و انما اراد ان یبلوکم ایکماحسن عملا فبادروا باعمالکم». خوب حالا چه بشویم؟ کجا برویم؟فرمود اگر این کارها را کردید: «تکونوا مع جیران الله فىداره» با همسایههاى خدا فى دار الله هستید نه این که مىمیریدبعد از مردن همسایه حق مىشوید (چون یکى از راهها همان استآنهایى که در دنیا همسایه حق نشدند بالاخره آن جا مىشوند) امانفرمود وقتى که مردید به آن مقام مىرسید بلکه فرمود: «تکونوامع جیران الله فى داره» این «داره» غیر از «جنات تجرى منتحتها الانهار» است، هر کسى به آن مقام «جنة اللقاء» رسیدیقینا این «جنات تجرى» را دارد و این جنات تجرى من تحتهاالانهار» را داراست، اما بعضى که به این «جنات تجرى من تحتهاالانهار» مىرسند آن مرحله «جنة اللقاء» را طالبند فرمود:«تکونوا مع جیران الله فى داره رافق بهم رسله و ازارهمملائکته و اکرم اسماعهم ان تسمع حسیس نار ابدا و صان اجسادهمان تلقى لغوبا و نصبا ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء و اللهذو الفضل العظیم اقول ما تسمعون و الله المستعان على نفسى وانفسکم و الله حسبنا و نعم الوکیل»هم لذتهاى روحانى را بیانفرمود و هم لذتهاى جسمانى را، جسد آنها هرگز رنج نمىبرد جانآنان همسایه خداست رفقاى با انبیا، این همان است که «و منیطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم منالنبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا»اینها رفقاى خوبىاند. این چنین نیست که روح آنان حتما باید این بدن را رها بکند تارفقاى رسول اکرم و اهل بیت علیهم السلام باشند نه، در دنیاهم رفقاى آنهاست. اگر روح به این مقام رسید دیگر براى او دنیاو آخرت ندارد آنچه که مربوط به جسم است آن یک حساب و کتابدیگرى دارد که فرمود جسم اینها در بهشت از هر گزندى مصون است،اما روح آنان هم «فى جنات و نهر» و یا این که «عند ملیکمقتدر» است. در مقابلش آن گروه دیگرى بودند که «استحوذ علیهم الشیطان»بنابر این دو نکته هست که مرتب قرآن اصرار مىکند که خدا نزدیکاست.
نقش شفاعت و توسل در قرب به خدا
توسل فوایدى دارد، یکى از آنها این است که پرده را کنار مىزندو حقایق را به ما نشان مىدهد، نه این که اولیا و انبیا ومعصومان علیهم السلام بین ما و خداى ما هستند تا ما را بهخدا نزدیک کنند، بلکه ما به برکت آنها خدا را مىبینیم. آیهشریفه «و ابتغوا الیه الوسیلة» همه وسایل را شامل مىشود:هم وسایل عبادى، هم وسایل توسل، هم شفاعت و امثال آن. درتفسیر این آیه شریفه آمده است که: نماز، روزه، شفاعت اهل بیت،محبت اهل بیت، زیارت آنان، جهاد، حج و خلاصه همه عبادتهایى کهدستور آنها در دین آمده وسیله است.ما اگر بخواهیم به آیه «و ابتغوا الیه الوسیلة» تمسک کنیم وبگوییم که توسل خوب است، این تمسک به عام در شبهه مصداقیه خودعام است که احدى تجویز نمىکند، «الوسیلة ما هى» این را بایددلیل خارج بگوید و گفته است از نماز تا محبت اهل بیت و ازمحبت اهلبیت تا نماز وسیلهاند. این وسیله نه براى آن است کهبین ما و بین خداى ما باشد بلکه این توسل براى آن است که اینحجاب را بردارند تا آن کسى را که از رگ گردن هم به ما نزدیکتراست مشاهده کنیم، آن کسى که «و اعلموا ان الله یحول بین المرءو قلبه» را مشاهده کنیم. این کار فقط از راه عمل به نفس وشناخت نفس و سیر در نفس ساخته است از چیزهاى دیگر برنمىآید،انسان وقتى که در قلب خودش حضور ندارد چگونه مىتواند بیابد،اگر قلبش «فى حجاب» است «فى کنان» است چگونه ببیند، اگرقلبش اعماست «فانها لا تعمى الابصار و لکن تعمى القلوب التى فىالصدور» چگونه ببیند. توسل کارش این است که این چشم را بینامىکند وقتى انسان را بینا کرد مىبیند. نقش عبادتها این است کهانسان را بصیر مىکند وقتى انسان بصیر شد مىبیند وگرنه فاصلهنیست. موجودات دیگر، این گونه نیستند بلکه فقط انسان چنینویژگى ممتاز را داراست
قرب به خدا
در حکمت اسلامى ثابت شده است که هستى داراى درجات و مراتبى است که پایینترین مرتبه آن عالم طبیعت و عالیترین درجه آن ذات اقدس الهى است که همان حقیقت هستى است.انسان هر چه در نتیجه تحصیل فضایل الهى در درجات وجود بالاتر رود، به همان نسبت به ساحت قدس ربوبى نزدیکتر و مقربتر مىشود و از آثار معنوى نامتناهى آن برخوردار مىگردد.
بنابر این، تقرب به خدا امرى واقعى و عینى است یعنى براى بندگان خدا بسوى درگاه الهى مدارجى است که هر چه در این مدارج و معارج بالاتر روند به آستان ربوبى نزدیکتر مىشوند و در این نزدیکى است که هر کمالى براى انسان حاصل است.اگر پرتوى از جمال لایزال الهى در دل مستعد بندهاى بتابد تا حدى خواهد توانست مفهوم و حلاوت تقرب را با قلب و روح خود احساس کند.
قرب نى بالا نه پستى جستن است*قرب حق از حبس هستى رستنستنیست را چه جاى بالایست وزیر*نیست را نه زود و نه دورست و دیر
از آنچه گفتیم معلوم شد که قرب خداى متعال یک نقطه نیست بلکه امرى است داراى مراتب که در زیر توضیح بیشترى درباره آن خواهیم داد.
سیر انسان به سوى قرب خدا
در آغاز راه چون انسان به خود و موجودات نظر مىکند، آنها را موجودات مستقلى مىیابد که در هستى، نیازمند موجودى خارج از وجود خود نیستند و اگر نیازمندى آنها را به هم مىبیند، تنها نیاز ظاهرى است.به تدریج که قوه نظر و تفکر او کاملتر مىشود خود و موجودات را مخلوق قدرتى قاهر و مدبرى حکیم مىیابد.چون قدرت اندیشه او فزونى مىگیرد و در این سیر عقلى جلوتر مىرود، نه تنها آنها را موجوداتى نیازمند به خالق، بلکه عین نیاز مىیابد .یعنى به تدریج این سیر عقلى، انسان را به سوى معرفت خدا سوق داده و حجابهاى شک و تردید، جهل و اوهام را از پیش دیدگان عقل او کنار مى زند، اما هنوز این مرتبه از معرفت (معرفت عقلى)، کمال معرفت او بذات خداوند نیست.در کنار این سیر عقلى، سیر دیگرى نیز باید صورت پذیرد که تکامل روح در گرو آن است و آن سیر قلبى و روحى است.یعنى بعد از پیدایش ایمان، اگر انسان در تصفیه دل بکوشد و آلودگیها را از قلب و روح خود بزداید، آن معرفت عقلى به تدریج از مرحله «دانستن» به مرحله «یافتن و دیدن» مىرسد و بدیهى است که میان «دانستن» و «یافتن» تفاوت بسیار است.آنچه لازمه تکامل روحى انسان است، علمى است که از نوع یافتن، دیدن و شهود است نه از نوع دانستن محض، جاى اولى در دل و جاى دومى در ذهن است.ممکن است فیلسوفى بى آن که به مراتب کمال معنوى برسد، از نظر معرفت عقلى در سطحى بسیار والا قرار گیرد، بنابر این نمىتوان تنها دانستن این مفاهیم را به حساب تکامل روحى گذاشت.اما در مرتبه کمال روحى، به طور قطع علوم و معارفى که از نوع شهود و دریافت درونى است، وجود دارند که با دیده دل مىتوان آنها را دید و هر چه مرتبه کمال روح فراتر رود به همان اندازه این معارف شهودى بیشتر و کاملتر خواهد شد.در صورت برخوردارى از کمال روحى و معنوى است که هر چه معرفت عقلى انسان کاملتر و عمیقتر شود، به همان اندازه سیر باطنىاو نیز کاملتر و سریعتر مىشود یعنى فاصله بین عقل و دل از میان مىرود و تکامل عقل، او را در جهت تکامل دل جلوتر مىبرد و روح او را بیش از پیش در عالم حقایق و معنویات سیر مىدهد .
یکى از ادراکات شهودى که انسان در جریان سیر باطنى به آن مىرسد، دریافت ارتباط خود با خداست که روح هر چه این ارتباط را کاملتر و صریحتر دریافت کند (به علم حضورى)، به همان اندازه تکاملش بیشتر، و لذا به آستان ربوبى نزدیکتر است زیرا به طورى که گفتیم، تکامل روح همراه با تکامل معرفت آن است و لذا علم شهودى به این واقعیت همان کمال روح است.
از این رو مستقل پنداشتن خود و موجودات، عین بعد و دورى از درگاه خداست و همه چیز را از خدا و به سوى خدا دیدن و خود و موجودات دیگر را مملوک خدا یافتن، و هرگونه استقلال را از موجودات نفى کردن، و این معنى را با قلب و روح خود دریافتن، عین نزدیکى به خدا خواهد بود.و در این صورت موجودات به صورت آیینههایى که نور جمال مطلق را باز مىتابانند جلوه خواهند کرد نه به صورت حجابهایى که بین انسان و خدا حایلند.
نفى استقلال از غیر خدا
واضح است که ریشه هرگونه خود بینى و غفلت از خدا در همین تصور استقلال براى خود و دیگران است؛ چه، اگر کسى براى خود هیچ گونه استقلالى قایل نشود در این صورت چگونه مىتواند خود را به جاى خدا بنشاند و در عمل به پرستش خود بپردازد؟ خودپرستى و خودبینى از این جا سرچشمه مىگیرد که انسان و لو به زبان اظهار نکند که در عمل براى خود استقلالى در برابر خدا قایل است؛ و یا وقتى براى جلب توجه دیگران و کسب محبوبیت در نزد آنان، یا طمع خیرى و یا خوف صدمه و ضررى، عمل خود را آمیخته به ریا مىکند و از محور اخلاص به دور مىافتد، همه به خاطر آن است که در اعماق دل خود استقلالى براى آنها قایل است.مىپندارد که آنها مستقل از خدا منشأ خیر و شرى مىتوانند بود و لذا به فکر جلب توجهشان مىافتد یا قصد نزدیکى به آنان را مىکند.زمانى که انساندر عمل ثابت مىکند که به غیر خدا توکل مىکند و اعتماد و پشتگرمى به ثروت، اولاد، کسان و یاران خود دارد، در این صورت چگونه مىتواند ادعا کند که استقلال را از غیر خدا نفى کرده و همه را مملوک خدا دانسته است؟
بنابر این، ریشه دورى از خدا، در این عامل اصلى نهفته است که انسان به چنان ارتباط بین خود و خدا پى نمىبرد و اگر هم در مقام لفظ به آن اذعان داشته باشد، هنوز به مرتبه دریافت قلبى نرسیده و دلش به دریافت آن مطمئن نشده است.اما اگر به تدریج در سایه تکامل روحى این واقعیت را دریافت کند که هر کس هر چه دارد از او دارد و براى هیچ موجودى جز او استقلالى نیست، به طور طبیعى همراه با چنین معرفتى، اخلاص کامل جلوه خواهد کرد.
مراتب قرب به خدا
بر این اساس مىتوان گفت که اولین مرتبه قرب به خدا پیدایش ایمان به خداست.کسى که رو به درگاه خدا ندارد، به اولین مرحله تقرب که مولود شناخت ابتدایى ـ در قالب ایمان است ـ نایل نخواهد شد.شرط لازم براى قرب به خدا و رسیدن به کمال، وارد شدن در عالم ایمان است.به طورى که اگر در ظاهر بهترین اعمال را انجام دهد و شب و روز خود را در خدمت به خلق سپرى کند اما از ایمان به خدا بى نصیب باشد، چون جهت حرکت قلب و روح او به سوى بالا و به جانب کمال مطلق نیست، از رسیدن به کمال و قرب به خدا محروم است.
بعد از پیدایش ایمان، هر اندازه انسان وابستگى و فقر وجودى خود را بهتر و روشنتر دریابد و در سایه علم و عمل، این معرفت او به دریافت قلبى تبدیل شود، به همان اندازه به درگاه رحمت الهى نزدیکتر و به ذات اقدس او مقربتر خواهد شد در این صورت است که در مىیابد : «با خدا همه چیز دارد و بى خدا هیچ!»
حضرت سید الشهداء (ع) در دعاى عرفه مىفرمایند:
ماذا وجد من فقدک و ما الذى فقد من وجدکچه یافت آن کس که ترا گم کرد؟ و چه گم کرد آن کس که ترا یافت؟
کمال درتقرب به خدا
«و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها» (شمس:۷ - ۱۰)
در مباحث گذشته، درباره این آیات شریفه و نکتههایى که از آن استفاده مىشود مطالبى بیان شد. اما دو سؤال اصلى وجود دارد که آیه در مقام بیان آنها نیست. ممکن استبتوان از قراین یا به کمک آیات دیگر و یا وجوه عقلى، جواب آنها را به دست آورد:
اول این که وقتى دانستیم بین «فلاح» و «تزکیه» رابطهاى حقیقى و تکوینى وجود دارد این سؤال مطرح مىشود که تزکیهاى که مورد تاکید قرآن کریم است و حتى پیغمبرانعلیهمالسلام و بخصوص پیغمبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم، براى آن مبعوث شدهاند («یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمة»- آل عمران: ۱۶۴ / جمعه: ۲) چیست و مصداق آن کدام است؟ در بحث پیش، گفته شد که «زکات»، که مصدر مجرد تزکیه و حاصل عمل تزکیه است، با اصطلاح علمى «کمال» تطابق دارد و مصداق «کمال» با توجه به بیانات قرآن کریم، قرب خداى متعال است.
دوم آن که راه رسیدن به این «تزکیه» و «کمال» چیست؟ طهارت و رشد و کمالى که باید براى نفس پدید آید از چه راهى حاصل مىشود؟ براى پاسخ به این سؤال، هم مىتوان از دلایل و تاملات عقلى استفاده کرد و هم از آیات شریفه و روایات کمک گرفت. براى خوددارى از تطویل بحث، از خود آیه با تحلیلهاى عقلى که مىتوان در باره آن انجام داد و برخى آیات دیگر استفاده مىشود:
کمال در تقرب به خدا
حقیقت کمال و زکاتى که باید حاصل شود چیزى است که به قرب و نزدیک شدن به خدا تعبیر مىشود و در واقع، مطلوب حقیقى و بالذات اوست و نزدیک شدن مطلوب بالتبع است. وقتى کسى مىخواهد به کسى یا چیزى نزدیک شود او را دوست مىدارد و به او علاقهمند است که مىخواهد به او نزدیک شود. به عبارت دیگر، نزدیک شدن صفتى است که مطلوبیتش ناشى از مطلوبیتخداست. پس آنچه اصالتا مطلوبیت و شرف ذاتى دارد خود ذات الهى است. هدف اصلى اوست: «و ان الى ربک المنتهى» (نجم: ۴۲); هر سیرى به سوى او منتهى مىشود، «یا ایها الانسان انک کادح الى ربک کدحا فملاقیه» (انشقاق:۶); اى انسان، تو به سوى پروردگارت بازگشت مىکنى و او را ملاقات مىنمایى. بنابراین، او به مرتبهاى مىرسد که مىگوییم قرب به خدا دارد و اگر او را به همان معنایى که مىتوانیم براى قرب بپذیریم به متعلقش نسبت دهیم باید بگوییم به خدا رسیده است. وقتى دانستیم که هدف نهایى خداى متعال است و ما باید تلاش کنیم تا به او نزدیک شویم راه این تزکیه هر چه باشد، راهى به سوى اوست. ویژگى اصلى این راه آن است که مقصدش اوست. دانشمندانى که درباره ارزشها و کمالات انسان بحث کردهاند، مىگویند: چون انسان موجود ذوابعادى است مىتوان براى هر بعدى از وجود او، کمال خاصى در نظر گرفت و مقصد مشخصى معین کرد ولى از آنجا که انسان یک موجود است و در نهایت، یک هدف نیز باید داشته باشد، این راهها هر چه باشد، باید به یک هدف منتهى شود.
راهى که انسان باید بپیماید تا به مقام قرب الهى برسد چگونه راهى است؟ آیا مانند راهى است که بین دو منطقه وجود دارد و باید طى شود تا انسان به جایى برسد یا باید به آسمانها برود؟ چگونه انسان به خدا نزدیک مىشود؟ خداى متعال موجودى جسمانى نیست و مکان مادى ندارد که انسان بتواند با طى مراحل و مسافتهاى مادى به او نزدیک شود. پس مراد، قرب مکانى نیست. اگر چنین بود انسان مىتوانست نقطهاى را تعیین کند و بگوید که العیاذ بالله خدا آنجاستیا چون کعبه تشریفا بیتالله است مىتوانستیم بگوییم نزدیکى ما به آن تقرب الى الله است.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 41 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید