دانلود مقاله استعداد یابی در کشتی

 

 

« تاریخچه »

 

 

 


ورزش کشتی یکی از با سابقه ترین ورزشهایی است که در نزد اقوام و ملتهای گوناگون ، از دوران باستان به شکلهای مختلف برگزار می شده است و تقریبا در هیچ ایل و قبیله و روستا و شهری نیست که این ورزش برای مردم آشنا نباشد .
مبدا کشتی به حیات انسان باز می گردد . از زمانهای بسیار دور ، کشتی چیزی کاملا متفاوت با چیزی که امروزه ما آن را می شناسیم بوده است .
وقتی انسان نخستین دریافت که به کمک قدرت بدنی و زور بازوی خود
می تواند بهتر بر حریفان و حیوانات مهاجم چیره شود ، بیشتر به اهمیت کشتی پی برد .
در آن هنگام کشتی ورزشی نبود که در اوقات بیکاری انجام شود و یا وسیله ای برای استراحت و یا فرار از جامعه باشد ، بلکه وسیله ای برای ادامه بقا بوده است .
به کمک کشتی بود که انسان می توانست از جان خود و خانواده خود محافظت کند و باز هم به خاطر کشتی بود که انسان می توانست غذا بدست آورد . مردان هر خانواده و قبیله ای که زورمندتر از بقیه بودند ، موقعیت و مقام بیشتری نسبت به دیگر خانواده ها و قبایل کسب می کردند و حتی رئیس و فرمانده بقیه می شدند .
قرنها بعد هنگامی که انان توانست به آتش دست یابد ، به زراعت بپردازد ، از فلزات ابزار بسازد و حیوانات را اهلی کند ، کم کم کشتی جنبه های جدیدی به خود گرفت .
از این زمان به بعد ، کشتی تبدیل به یک وسیله سرگرمی شد .
علاوه بر این ، مردان دست به کشتی می زدند تا قدرت خود را بیازمایند و مشخ شود که چه کسی قویتر است .

 


« کشتی در ایران »

 


در ایران قدیم ، کشتی گرفتن و زور آزمایی کردن اهمیت بسیاری داشته استو این روش در زندگی و سنتهای ما ایرانیان به قدری ریشه دوانیده که تبدیل به یک ورزش ملی شده است .
درباره کمله کشتی و اینکه به چه معنی است و از کجا ریشه گرفته است باید گفت که زرتشتیان و پارسیان باستان ، هنگام غروب آفتاب ، بندی به کمر خود می بستند و در برابر کانون اتش به دعا خواندن می پرداختند ، آن کمربند کستی نام داشت و کشتی گرفتن هم از این کلمه آمده به معنی کمر یکدیگر را گرفتن .

 

« کشتی و انواع آن »

 

1- کشتی آزاد : FREE STYLE

 

کشتی آزاد از لحاظ فنی با کشتی ایرانیان که در زورخانه ها انجام می شد ، تفاوت چندانی نداشت و تفاوتش فقط در میدان مبارزه و لباس کشتی گیران بود .
کشتی آزاد از سال 1908 وارد بازیهای المپیک شد و در هر سرزمین با آداب و روم خاصی اجرا می گشته است . این کشتی از برنامه المپیک سال 1912 که در استکهلم انجام گرفت ، حذف شد . زیرا سوئدی ها ا کشتی آزاد آشنا نبودند اما در سال 1920 علی رغم موافق نبودن مقامات رسمی ورزشی از این ورزش ، کشتی آزاد دوباره وارد بازیهای المپیک شد .

 

2- کشتی فرنگی ROMANــGREEC

 

کشتی یونانی ــ رومی ، بر خلاف نامش نه چیزی از یونان دارد و نه از چیزی از روم .
« بوتن » بانی المپیاد جدید ، این کشتی را به نام یونانی – رومی وارد برنامه
المپیک کرد ، اما چون مردم علاقه وافری به کشتیهایی داشتند که با مشت و لگد و وحشیگری بود از این و در سال 1910کشتی یونانی – رومی حرفه ای ناپدید گشت . نخستین فدراسیون کشتی کلاسیک در سال 1913 تشکیل شد و اگر المپیاد از کشتی کلاسیک حمایت نکرده بود ، امروزه اثری از آن مشهود نبود . این کشتی درسال 1318 توسط آنده گرالویچ ، « به سبک اروپاییان با بدنسازی و تمرین کردن منطقی و شیوه صحیح مسابقه دادن در ایران رواج یافت . » گرالویچ که یک آشوری ایرانی الاصل بود ، د سلملس از توابع آذربایجان – غربی چشم به دنیا گشود . وی در 72 سال پیش به روسیه می رود و همانجا به کشتی روی آورده و رشد می کند .
« آندره » در سال 1933 در لنینگراد 16 ساله بود که بهمقام قهرمانی شوروی رسید و در فینال وزن 58 کیلوگرم « سوموف » از « رستف و شوستر» از مسکو را شکست داد و به مقام قهرمانی رسید ولی چون ایرانی بود او را قهرمان رسمی نشناختند . اولین فعالیت وی در باشگاه پولاد و پیکار با « منوچهر مهران » آغازشد . « محمود ملاقاسمی » علی سعادت ، علی غفاری از شاگردان بنام او بودند .
« آندره » بحق یکی از خدمتگزاران به جامعه ورزش بوده که در سال 1364 دار فانی را وداع گفت . اکثر کشتیگیران تیم ملی فرنگی ایران که در مسابقات جهانی یا بین المللی مقاماتی را کسب کرده بودند از شاگردان مرحوم آندره بوده اند .
« اندر برگ سوئدی » و « اکرو شیدزه » روسی اولین مربیان خارجی
بوده اند که به ایران جهت آموزش اعزام گردیدند .

 

« تعریف کشتی و فایده آن »

 

کشتی از جمله ورزشهای سنگین و کاملی است که از قدیم مورد نوجه ورزشکاران ایران بوده است .
کشتی عبارتست از رد و بدل کردن فنونی که در نتیجه تمرین و فعالیت طرفین که قبلا بدست آمده و در موقع لزوم بکار می آید و سرانجام به نفع یکی و به ضرردیگری خاتمه می پذیرد .
کشتی گذشته از فواید بیشماری که دارد برای نیرو بخشیدن به عضلات و نسوج بدن دارد ازفواید و نتایج معنوی و روحی نیز شخص را بی بهره نمی گذارد کشتی روح شهامت و تسلط و در عین حال خونسردی و داشتن ظرفیت و حتی فروتنی و گذشت را که مخصوص پهلوانان است در انسان تقویت می کند .
شخص کشتی گیر نه تنها برای مقابله با صدمات جسمی و عوارضی که ممکن است برای او پیش آید آماده می باشد بلکه بیش از اشخاص دیگر، می تواند ناملایمات زندگی را بر خود هموار سازد .
زندگی ما که با آن سرو کار داریم چیزی جز جنگ و ستیز و مبارزه نیست . زندگی حریف زورمندی است که خواه و نا خواه انسان را به نبرد با خود می طلبد . می توان گفت ، معنی حقیقی زندگی و کیفیت برخورد و مبارزه با پیش آمدهای آن در این کلمه ( کشتی ) نهفته است ، درست است که ورزشهای مختلف نسوج و عضلات بدن را رشد و نیرو می بخشد . ولی کشتی هنر این عضلات وفایده ریاضت آنها را معلوم می گرداند و در واقع کشتی نسبت به ورزشهای دیگر جنبه علمی تری را حائز است .

 

« گارد و حالات مختلف آن »

 

یک تعریف از گارد : گارد در کشتی به حالتی گته می شود که یک کشتی گیر هنگام کشتی گرفتن برای آماده نگه داشتن بدن در مقابل حمله احتمالی حریف مقابل به بدن ( دستها و پاها ) خود می دهد .
اما گارد صحیح گاردی است که نکات زیر در آن رعایت شود ( کشتی آزاد ) :
الف ) پاها کمی بیشتر از عرض شانه باز شود و پاها از قسمت مفصل زانو کمی حالت شکستگی و فنری داشته باشد .
ب ) کمرو بالا تنه نه زیاد خمیده و نه زیاد بالا باشد به کله طوری باشد که مرکز ثقل بدن در وط بدن قرار گیرد .
ج ) دستها به اندازه عرض شانه در جلو از پای گارد محافظت نماید و همانند پاها از قسمت مفصل آرنج شکسته شود و پنجه ها باز و انگشتان شست رو به یکدیگر و نگاه کشتی گیر مستقیم به سمت حریف مقابل باشد .

 

« نام گذاری گاردهای کشتی فرنگی و آزاد »

 

1- گارد راست 2- گارد چپ 3- گارد ژاپنی

 

1- گارد راست :
گاردی است که کشتی گیر پای راست خود را جلوتر از پای چپ خود قرار می دهد و دستها در جلوی پای راست برای محافظت از پای گارد قرار می گیرد .
کشتی گیرانی که انواع گارد را می دانند ، از دانستنیهای خود بیشترین بهره را می برند . چرا که می توانند راحتترین فرم گارد را برای خود ف و مشکل ترین آنرا برای حریف خود انتخاب کنند .

 

2- گارد چپ :
گاردی است که بر عکس گارد راست که کشتی گیر پای چپ خود را جلوتر از پای راست خود قرار می دهد . بازو ها را نیز در یک حالت پوشش به جلو ببرید . منظور این است که بازوی چپ را کمی در قسمت آرنج در جلوی پای چپ خم کنید ، بازوی راست نیز باید در جلوی پای راست اما کمی بالاتر از بازوی چپ قرار گیرد .
سعی کنید که وزن بدنتان را از روی دو پا به طور مساوی تقسیم و پخش کنید .

 

3- گارد ژاپنی :
گاردی است که کشتی گیر هر دو پای خود را به موازات هم بیشتر از عرض شانه ها د یک خط افقی قرار می دهد و هر دست در مقابل پای موافق همان دست در جلو قرار می گیرد . ( این گارد را بیشتر کشتی گیران جنوب شرقی آسیا و اروپا استفاده می کنند . )

 

« گاردهای مخالف – موافق – مختلط »

 

نام گذاری گاردها در کشتی آزاد و فرنگی زمانیکه دو کشتی گیر در مقابل یکدگرگارد می گیرند تغییر می کند که عبارتند از :
الف ) گارد مخالف :
گاردی است که دو کشتی گیر پای گاردشان در مقابل هم با یکدیگر فرق داشته باشد . مثلا پای چپ در مقابل پای راست و یا برعکس قرار می گیرد .

 

ب) گارد موافق :
گاردی است که برعکس گارد مخالف پای گارد دو کشتی گیر در مقابل هم یکی باشد . مثلا پای راست شما د مقابل پای راست حریفتان و یا بالعکس باشد .

 


ج ) گارد مختلط :
گاردی است که پای گارد و کشتی گیر در مقابل یکدگر نه موافق باشد و نه مخالف . مثلا یک کشتی گیر پای چپ یا راست خود را در جلو قرار می دهد و کشتی مقابل او گارد ژاپنی می گیرد . یعنی هر دو پای خود را به موازات هم در مقابل پای چپ یا راست شما قرار می دهد .

 

« عوامل موثر در کشتی »

 

1- نفس
2- فکر- دقت
3- خونسردی
4- حریف را کوچک نشمردن
5- نرمی بدن
6- فن و کشتی
7- بر هم زدن تعادل حریف و استفاده کردن
8- تصمیم آنی برای به کار بستن فنون
9- شانس
10- کشتی فقط زور نیست
11- دید چشم
12- بیداری بدن
13-وقت شناسی
14- قدرت تصمیم گیری
15- امروز کشتی سرعت است

 

1- نفس

 

نفس عبارتست از استقامت و خسته نشدن که اساس موفقیت در کشتی و سایر ورزشهاست و در نتیجه تمرین زیاد می شود . چه بسا در مسابقات اتفاق افتاده است که یکی از کشتیگیران به واسطه تنگی نفس قادر به ادامه کشتی نبوده و اجبارا از ادامه کشتی خودداری کرده است .
2- فکر- دقت

 

برای شروع به هر کاری فکر و دقت لازم است در کشتی نیز فکر و دقت سهم بسیار بزرگی دارد و بسیاراتفاق افتاده است که کشتی گیر در حین عمل به محض متوجه شدن به خارج زمین خورده این خود بهترین دلیل است که تا چه حد دقت فکر در کشتی موثر می باشد و باید حتی المقدور در کشتی بیش از زور و قدرت از فکر خود کمک گرفت تا موفق شد .

 

3- خونسردی

 

کشتی گیر باید در مقابل حملات حریف خونسردی خود را حفظ کند و عصبانی نشود زیرا عصبانیت اراده را سلب و نابود می کند و کشتی گیر را از کار فلج می نماید و حریف هم از عصبانیت او استفاده کرده ، بر او غالب می شود .

 

4- حریف را کوچک نشمردن

 

کشتی گیر باید همیشه حریف خود را قویتر از آنچه هست فرض و پیش از
شروع کشتی خود را برای نبرد با بزرگترین کشتی گیران آماده سازد و در ضمن کشتی گیر اگر حریف خود را ضعیف دید کوچکترین تاثیری در اراده اش پیدا نشود و کاملا حریف خود را بزرگ و قوی بشمارد زیرا اتفاق افتاده است که همین حریفان ضعیف و کوچک برای آنکه طرف آنها را حقیر شمرده و بازیچه خود قرار داده در اغلب مواقع بر حریفان قویتر از خود فائق آمدند همواره باید به مصداق این شعر توجه داشت :
دانی که چه گفت با رستم گرد دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد

 

5- نرمی بدن

 

نرمی بدن در کشتی بسیار موثر است و بارها اتفاق افتاده است که حریف به خاطر داشتن بدن نرم از زمین خوردن حتمی نجات یافته است . نرمی بدن عبارتست از : عضلات نرم که در اثر فشار و کشش ماهیچه ها بیش از اندازه معمول کشیده می شود و فقط به واسطه حرکات نرمش پیدا می شود .

 

6- فن و کشتی

 

فن که باید در حقیقت آنرا کلید کشتی نامید عبارتست از : گرفتن قسمتی از بدن حریف که او را ناراحت کند .
طرز به کار بستن فن بر سه قسم است :
1- طرز گرفتن آن
2- طرز عمل آن
3- طرز بدل و دفاع آن
شرط به کار بردن فن بستگی کامل به برهم زدن تعادل حریف دارد .

 

7- بر هم زدن تعادل حریف

 

به صورت زیر است :
باید اول دست خود را به بعضی از قسمتهای بدن حریف نزدیک کنید و یا
اینکه کاری را ناقص از گرفته و یا به طرف چپ و راست و یا جلو و عقب فشار دهید بطوریکه حریف را گیج کرده و او مجبور شود یک مقدار از انرژی خود را صرف نگهداری تعادل بدن خود کند آن وقت فنی را که می خواهد بگیرد .

 

8- تصمیم آنی برای به کار بستن فنون کشتی :

 

کشتی گیر نباید هیچ وقت در زدنفن تردید کند و در هر وقت به فکر خود ، فنی را که برای حریف پیش خود انتخاب کرد به فوریت برند تعادل خود را حفظ کند و مواظب باشد که بدل نشود .
9- شانس

 

معمولا در کشتی برای آنکه اختلافی برسر تعیین حریف رخ ندهد ، قرعه می کشند این عمل اینست که به بعضی حریف زورمند و به برخی دیگر حریف کم زورتری می افتد یعنی در اینجا بیش از هر چیز شانس در برداشتن قرعه تاثیر دارد .

 

10- کشتی فقط زور نیست

 

کشتی فقط تکنیک است ، کشتی زیرکی ، هوشیاری ، بیداری ، استقامت ، انعطاف بدنی و سرعت است . یک کشتی گیر قوی اگر دارای فاکتورهای بالا نباشد شکست خواهد خورد .

 

11- دید چشم

 

دید چشم در کشتی نقش بسیار مهمی دارد . کشتی گیر خوب کسی است که حریف خود را در یک لحظه از نظر دور نکند و زیر نظر داشته باشد و مانند شیر که شکار خود را در یک لحظه از نظر دور نمی کند باشد . در موقع
مناسب و زمان معینی به حریف یورش می برد و حرکات او را با دید قوی زیر نظر داشته باشد تا او نتواند امتیاز کسب کند . وقتی بعضی از کشتی گیران را روی تشک مشاهده می کنیم انگار خوابند ، ولی بعضی دیگر را دقت کنیم متوجه می شویم چقدر هوشیار و دقیق می باشند . پس نتیجه می گیریم که آن دسته از کشتی گیرانی که چشمان تیزی ندارند هرگز موفق نیستند ولی گروهی که چشمانی باز دارند و هوشیار هستند با دید خوب به مقام قهرمانی دست می یابند .

 

12- بیداری بدن

 

یکی دیگر از خصوصیات کشتی گیر خوب بیداری بدن است که بسیار اهمیت دارد که به جرات می توان گفت هیچ کشتی گیری بدون آن به هیچ جا نمی رسد
کشتی گیر هرچه قدر قدرتمند باشد ولی دارای بیداری بدن نباشد به طور قطع نمی تواند به موقع حملات و فنون رقیب را خنثی کند و یا به موقع بدون وقت روی حریف فنی را اجرا نماید .

 

13- وقت شناسی

 

کشتی گیرانی که دارای قدرت مناسبی می باشند ولی وقت شناسی را نمی دانند و از فرصتها به موقع استفاده نمی کنند ، احتمال موفق شدن در کشتی را ندارند شاید کمی پیشرفت کنند ولی به موفقیت به معنای وسیع کلمه برای آنان ممکن نیست .

 

14- قدرت تصمیم گیری

 

بعضی ازکشتی گیران دارای استعدادهای خوبی هستند ، یعنی بیداری بدن دارند و به صورت نهفته وقت شناس هستند و اتفاقا زور هم دارند ، ولی اراده قوی و تصمیم گیری ضعیفی دارند . پس قدرت تصمیم گیری هم از نکات مهمی است که برای شش دانگ شدن کشتی گیر خیلی مهم است .

 

15- امروز کشتی سرعت است

 

نکته دیگری که در کشتی حائز اهمیت است سرعت است ، این صفت لازمه کشتی گیرانی است که می خواهند در سطح جهان در بین استثنایی ها باشند کشتی گیری داشتیم به نام امامعلی حبیبی علاوه بر فاکتورهایی که گفته شد دارا بود ، ولی آنچه باعث شد او در بین قهرمانان جهان و المپیک استثنایی باشد سرعت او بود و این حقیقت نه فقط آن دوران بلکه امروزه نیز نقش مهمی را ایفا می نماید . در همین رابطه می بینیم که هر سال تغییراتی در مقررات کشتی به وجود می آورند که کشتی را سرعت ببخشند . و اگر مقایسه ای داشته باشیم که اغلب کشتی گیران زورمند سرعت لازم را نداشته ، به موفقیت نمیرسند .

 


« فنون در کشتی »

 

گرفتن زیر یک خم و درو کردن حریف با پا :
اول تعادل حریفتان را در سر شاخ بهم زده و زمانیکه حریف سر و گردن خود را به طرف بالا حرکت داد ( تصاویر 1و2و3 ) شما زیر یک خم او را گرفته و به حالت درخت کن پای حریف را بالا بیاورید ( تصاویر 4و5 و6 ) و با پای بعدی خود ، پای ستون حریف را درو کرده و حریف را با شکست مواجه سازید ( تصاویر 7و8 )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اجرای فن یک خم درخت کن :
در سر شاخ زیر یک خم حریف را بگیرید ( تصاویر 1و2 ) و زمانیکه حریف روی شما خیمه ناقص زد ( تصویر 3 ) ، از فرصت استفاده کرده با یک جهش دست راست ( دست گارد ) خود را بین دوران ( بیخ ران ) حریف قرار داده و حریف را از روی تشک بلند کنید ( تصاویر 4و5و6 ) و او را در خاک خود بنشانید تا با شکست روبرو شود . ( تصاویر 7و8 )

 

اجرای فن یک خم و دو خم در گارد مخالف :
در سر شاخ با حریف سعی کنید تعادلش را بهم زده و در یک لحظه زیر حریف را از بالای زانو بگیرید ( تصاویر 1و2و3 ) و با تکان دادن حریف ، سر خود را به زیر بغل حریف برده ( تصویر 4 ) و در ادامه همان حال با دست چپ دور پای راست حریف را گرفته و پای گارد خود را بین دو پای حریف قرار
داده و حریف را به سمت جلو حرکت دهید ( تصاویر 5و6 ) و با زانوی پای گارد خود حریف را به پل برده و او را با شکست مواجه سازید .(ت

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  20  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید



خرید و دانلود دانلود مقاله استعداد یابی در کشتی


دانلود مقاله هنر باستانی ماور نزدیک و هند

 

 

تاریخ هند باستانی خاورنه با مصر بلکه با بین النهرین شروع می شود.
بین النهرین: 1 – سومر 2 – اکر 3 – بابل 4 – آشور
الف: بین النهرین: 1 – هند سومر: ساختن ؟؟؟ و شهرهای قلعه مانند و پیکره سازی را می دانستند.
ویژگی هند سومر: شچمشهای بزرگ (مانند اسمر= واریکا)، نشان دهنده توالی صحنه ها (صحنه پیروزی نظامی- مناظر بعد از آن) نیمرخ بودن پیکرها- بدن از روبرو با یک دست و یک پا- چشم به طور کامل استفاده از پرسپکتیو خاص (گاوهای لاسکو)- خشک و بی روح
2 – هند و اکو: تجسمی از حاکمیت مطلق و نشان دهنده اقتدار خداگونه، پایبند به سنتهای کهن
ویژگی: چشمهای بزرگ تندیس، ابروان به هم پیوسته، دهان حساس، دارای وحدت شکل های طبیعی و غیر طبیعی تاکید بر احساس و بینش شخصی
3 - هند بابل: کند کاری روی سنگ همراه با نقش برجسته
ویژگی: تجسم پیکرها (نیمرخ و تمام رخ توام)، مقام بالا و حالت تشریفاتی و رسمی
4 – هند آشور: نقش برجسته و کنده کاری روی سنگ
ویژگی ها: 1 - خشکی و ؟؟؟؟ دادنی بودن زبان هندی 2 – قدرت توصیف و روایتی 3 – پیوستگی و ادامه داستان نقش برجسته ها 4 – سطح صاف و یک دست
تدابیر آگاهانه: 1 – روانی و انجام میان 2 – عدم رعایت بعد نمایی (پرسپکتیو) 3 – طراوت و سرزندگی حالتها و حرکات 4 – روی هم انداختن پیکرها برای القای دوری و نزدیکی
روایت ؟؟؟ اول: پادشاه در ارابه خود ایستاده و زه کمان را کشیده همراه او افسرانی دیده می شود و در آسمان بالای سرش رب الفتوح بالدار آشور موسوم به «آشور» کمان کشیده و شاه را حمایت می کند. اسبهایی ارابه شاه بادهنه های کشیده شده، از روی یک ارابه دشمن که پیشتر در هم شکسته، عبور می کنند. در بالای قسمت مرکزی یک سرباز آشوری در حال کشتن یک دشمن است ضمن آنکه یکی دیگر از نفرات دشمن می کوشد هم رزم خود را نجات دهد. کماندار دشمن در سمت راست در حال رفتن به بالای برج ها است.
روایت تصویر دوم: پادشاه گوشه راست نشسته و به آرامی جام خود را بالا برده و در سمت چپ موجود بالدار که در حال پاشیدن آب متبرک است عمل پادشاه را بخشی از یک آیین مذهبی نشان می دهد. روح هایی که مصریان به آن اعتقاد داشتند: کا: خود دیگر انسان: بعد از مرگ در درون ؟؟؟ می رود و به حیات خود ادامه می دهد. مومیایی
باء: روح پرنده- جند گیر- جستجوگر، آخ: جنگجو
نمادها برای تندیس: ایران- بزوشیر، مصر: کرکس، شاهین، عقاب، مار- هند: گاو، بزند
هند مصریان: تندیس سازی- دیوارنگاری
ویژگی: 1 – حفظ شباهت چهره 2 – استحکام اسلوب 3 – وفادار به طبیعت در چهره سازی 4 – توجه نداشتن به نمایش واقع گرایانه بدن 5 – چشم های شیشه ای و شفاف 6 – رعایت بعد نمایی 7 – نمای صحیح و تمام رخ توام ( پاها به طرز نیم رخ و سینه و بالا تنه به طرز تمام رخ)
دیوارنگاری فضادار: 1- اسلوب نماکاری: تقسیم کردن دیوار به سطوح رنگین یا رنگهای یکدست به کمک نوعی بعدنمای خطی متقاعد کننده
3 – اسلوب تزیینی: حفظ کردن ایجاد توهم بعد نمایی تا صعودی و از دست دادن عناصر معماری گونه
4 – اسلوب پیچیده یا در هم: روی آوردن نقاش به چهارچوب های معماری گونه و چشم اندازهای باز (مخلوطی از 3 اسلوب پیش)

 

هند و یونان باستان
اسلوب هندی یونان= کمال زیبایی + طبیعت گرا
یونان= عهد فلسفه و دموکراسی
عناصر اساسی ؟؟؟ یونان: 1 – طبیعت 2 – انسان 3 – عقل
مرحله توکل هند یونان: 1 – خامی 2 – کودکی 3- پختگی 4 – عقل
نظر یونانیان درباره زیبایی: نظم طبیعت و نظم عقل هر دو زیبا و ساده است و زیبایی چیزها با شناخت ما از آن ها یکی است.
نوع نقاشی یونان با توجه به ظروف به جا مانده:
مرحله اول: 1- شیوه تکرار حالت واحد 2 – استفاده از اشکال هندسی (مثلث- لوزی) 3 – به صورت سمبل از انسان
مرحله دوم: 1- مطالعه وضعیت و حرکت بدن زنده 2 – طبیعت گرا و به صورت واقعی 3 – از وابستگی درآمد
مراحل پیکره سازی در یونان: 1- تندیس های کوچکی از حیوانات و پیکره های انسانی که از مس، برنز، سرب، عاج و سفال ساخته شده 2- مجسمه های ساده بزرگ (به اندازه طبیعی یا بزرگتر از آن) 3- ساختن پیکرهای طبیعی و رنگ آمیزی آنان که جسم پردازی در آن بسیار با ظرافت است. 4 – پایه گذاری اسلوب طبیعت پردازی (میدون- پیکره ؟؟؟ انداز)
هند یونان یکپارچه بود و مخلوطی از عقل و احساس است. اصلا خشک و بی روح نیست بلکه کاملا احساسی است.
هند روم: به تقلید یونانیان، به دنبال جلال و شکوه حکومت اما یونان به دنبال هند، ادب، فرهنگ بود.
هند رومی- نخستین مرحله جامع هند اروپای غربی
این هند ضمن استفاده از شکل های کلاسیک مفاهیم غیر کلاسیکی را بیان می کند و به علاقه و شخصیت فردی را با گرایش به مفاهیمی چون قانون، دولت، تمدن به هم می آمیزد.
ابتکارات روم: طاق نصرف، حمام های عمومی ساختمان و ؟؟؟؟ کلسئوم، شطرنجی کردن و عمودی بودن خیابان ها
هند پیکره سازی روم: 1- تک چهره سازی 2 – پیکرتراشی
تفاوت و شباهت روم و یونان: تفاوت: یونان= طبیعت گرا با موضوعات اساطیری (غیر واقعی) روم: طبیعت گرا با موضوعات واقعی
شباهت: کلاسیک و طبیعت گرا
1 – تک چهره سازی
پیک تراش روحی نشانها و ویژگی های فردی را تا حد امکان در خود حفظ می کرد.
در مورد شخصیت های مشهور یا ثروتمند پیکرتراش از شبیه سازی فراتر رفته و شخصیت و خصوصیات در مدل را در حد کمال بنمایاند.
2 – پیکر تراشی و نقش برجسته سازی:
پیکر تراشی: 1 – ستایس هند پیکرتراشی یونانیان توسط رومیان 2 - روحی بر پایه فرهنگ یونانی توسط اگوستوس
پیکره نوعی عظمت جدی را بیان می کردند.
نقش برجسته: أ؟؟؟ رویداد تاریخی به نقش برجسته برای حفظ رویداد این تصویر برای نمایش تشریفات متبرک کردن یک محراب ساخته شده، خصوصیات تاریخی این نقش برجسته توجه به رومیان به واقعیت و امور واقعی است.
شرح یک پیروزی
به طور کلی نقش برجسته های روحی حاکی از یک نوع هند «روایتگر» هستند که جنبه رسمی و تبلیغاتی دارد.
شیوه دیوارنگاری: 1 – تزییناتی که حالت بسته بودن و بی منفذ بودن دیوار را بیشتر می کند. 2 – نقاشیهایی که به فضای اتاق می افزود.
رنگ های مورد استفاده: سبز، قهوه ای روشن، قرمز، سیاه، سفید
دیوارنگاری مسطح تبدیل به دیوارنگاری فضادار شد (در شهرهای هرکولانیوم، بمبی)
هند مسیحی (بنیزانس)
هند مسیحی: روم متاخر + موضوعات مذهبی – تغییر ماهیت – طبیعت گرایی (ناتورالیسم)+ موضوعات مذهبی
دورة اولیه بنزانس: گذر هند مسیحی اولیه به ند بنزانس نه ناگهانی و نه مشخص بود. به عنوان مثال لوحه زیر را در نظر بگیرد که به عصر تعلق دارند و توسط حکاکان بیزانس (روم شرقی) تراشیده شده. در حالی که لوح اول ؟؟؟ ریشه در سنت یونانی – روحی دارد و در لوحة دوم بیشتر روی ماهیت موضوع تاکید شده نه روی شکل ظاهری.
بیزانس: آخرین مرحله تحول هند یونان + هند مشرق زمین (موزاییکهای کلیسای «سان ویتاله»)
تصاویر روی سنگهای زنگین کنار هم (موزاییکها) نشان دهنده اعتقاد مسیحیان به نجات انسان ها به وسیله مسیح است. ترتیب قرار گرفتن دو موزاییک بیانگر مقام و مرتبه اشخاص است. در ساختن صورتها جز در مورد شخصیتهای سرشناس امپراطور، ملکه واسقف به شباهت توجه نداشته.
دورة دوم بیزانس (دورة طلایی ؟؟؟ 10 و 12):
هند موزاییک سازی عمده ترین هند به شمار می رفت.
در اینجا برای تاکید بر ماهیت غیر جسمانی، کشیده تر شده اند.
دورة آخر بنزانس: حرکتهای اغراق آمیز حرکت پیکر مرکزی، مسیح که ردای سفید به تن دارد و همینطور حرکت پیکرهای آدم و حوا که به خاطر پیچ و تاپ لباسهایشان بیشتر شده

 

هنر اسلامی
ویژگی هنر اسلامی: هم جنبه تزیینی و هم کاربردی داشت.
1 – هند ؟؟؟: با استفاده از سفال، مس، برنج و شیشه ظروف مختلف می ساختند. به عنوان مثال: 1 - استفاده از شیشه های لعاب داده شده در چراغ های مساجد 2 – ساختن کاشی های مرغوب 3 – نقاشی های چند رنگ رئوی ظرف سفالین 4 – استفاده از نقوش برای تزیینات بناها 5 – ساخت منسوجات (هم در خانه های افراد عادی و سرشناس و مساجد و هم به عنوان هدیه، پاداش، بزرگداشت- کاربردی)
تمدن های بهره گرفته: 1 – سامانیان در ایران 2 – قطبیها در مصر
در قرن 4 هجری بافته های مسلمان بسیار مشهور و به اروپا صادر شده. هنر قالیباقی در ایران و در عصر صفویان از لحاظ نقوش و رنگها به حد اعلای پیشرفت رسید.
2 – کتاب آرای: اعراب هیچ گونه سنت تصویر سازی خاص خود نداشتند. و چنین به نظر می آید که تصویرها نیز به وسیله خطاطی که از کتاب اصلی نسخه برداری می کرد، ترسیم شده است که آغازی برای مصور سازی کتب در سرزمینهای اسلامی بود که اوج آن در ایران بود.
مرکز فعالیت کتاب آرایی و خوشنویسی: دربار سلاطین و حاکمان به دلیل شیفتگی به کتابهای نفیس، تبریز، هرات و شیراز
نقاشان اعتلا دهنده کتاب آرایی: 1 – بهزاد: در هرات پرورش یافت. موضوع اصلی آثارش «انسان» و عناصر معماری گونه و منظره از حالت پس زمینه بیرون آمده و با شخصیت های انسانی رابطه یافته.
2 – میرک: شاگرد بهزاد، به وجود آورنده شیوه کتاب آرایی عصر صفوی که نماینگر حد اعلای غنای رنگ و شکوه تزیینی در هند ایرانی بود.
خصوصیات کامیرک: خطوط مواج و ظریف، پیکرها مسطح، بدون هیچ گونه سایه پردازی و بعد نمایی (پرسپکتیو)، ارائه نقشها و رنگهای شاد.
پایه ریزان هنرمند: عبدالصمد شیرین قلم- میرسید علی
3 – خوشنویسی: برای انتقال مفاهیم و جنبه تزیینی به کار می رفت. خط اسلامی در کوفه رونق گرفت.
خطاطان: این قطه (ایرانی- ابداع کنندة خط نسخ) 2 – میر علی تبریزی (ابداع کننده نستعلیق)
در دوران اکبرشاه هنر خوشنویسی در هند رونق یافت و در عهده خلفای عباسی بغداد مرکز فرهنگی اسلامی بود.
هند باختر در سده های میانه
روم در قرن 4: شرقی – بیزانس
غربی – در اواخر قرن 5 میلادی توسط اقوام کوچندة شمال و شرق اروپا از هم پاشیده شد.
سده های بعد از سقوط روم غربی را قرون وسطی یا سده میانه می خوانند که حدوداً 10 قرن طول کشید. دین اقوام مورد بحث: مسیحی و بی تمدن یونان و روم را نداشتند – توجهی به هند مسیحیت توجه نکردند هند خودشان جنبه تزیینی داشت و آن را به خدمت اعتقادات دینی گرفتند.
ویژگی هند: آن زمان به روح توجه می شد نه به جسم.
نوع هند: 1 – کتاب آرایی: 1 – مخصوصا روم 2 – نقش برجسته رودرهای کلیسا 2- سرزمین های جنوب اروپا
عوال تغییرات در کتاب آرایی: 1 – مهاجرت بی امان قوم های تازه 2 – فعالیتهای تبلیغاتی کلیسا
شیوه تزیینی مختلط: مواجهه مسحیت ایرلندی با مسیحیت رومی
شیوه تزیینی خاص سرزمین های جنوب: هند قدر مسیحیت- هند رومی متاخیر
پیکرهای این نقش برجسته با حالات و حرکات اغراق شده، داستان رانده شدن آدم و حوا از بهشت نشان می دهد.
هند خاور دور
1 – هند چین
در چین به هند بیشترین اهمیت را می دهند. نقاشان چینی از اعتبار اجتماعی خاص و متمایز از صنعتگر بودند. بنابراین نام خود را بر آثار خویش می نوشتند و قواعد و اصولی را برای ند نقاشی تدوین می کردند.
نظرات نقاشان چینی: 1 – نقاشی: خوشنویسی 1 – دارای مواد و مصالح مشرتک (قلمو- مرکب- ابریشم- کاغذ) 2 – ساختن هند با اصول مشترک زیبایی یا شناختی و نظام فکری واحد
2 – انسان بر طبیعت سلطه ای ندارد بلکه جزئی از آن است و همانند موجودات زنده دیگر به ریتم های آن پاسخ می دهد.
3 – برای شاد بودن در زندگی باید با طبیعت از طریق او خود را آشکار می کند.
4 – نقاشی برتر از واقعیت است و منظره سازی به (حیطه روح) پر می کشد.
7 – هر زمانم که اندیشه ؟؟؟ به رابطه انسان با انسان و یا انسان به خدا معطوف شود منظره سازی مطرح نمی شود. (6 و 7 نظر تمام نقاشان بود)(.
سیر تحول نقاشی چینی: 1 – تانگ 2 – سونگ 3- یوآن 4 – مینگ 5 – چینگ
1 – تانگ: شمایل های مذهبی و منظره سازی، نقاشی گل و پرنده، کشیدن اسب، اژدها، رودخانه، آتش میوه بر روی طوقارهای ابریشمی و کاغذی متداول بود.
2 – شونگ: منظره سازی مبنی بر عدم تقارن
ویژگی مناظر: قطری و شامل 3 سطح از لحاظ نمایش فضا 1- سطح اول: با یک مخرة مشخص می شده که با قرار گرفتن در پیش زمینه دوری قسمتهای دیگر را تشدید می کرد. 2 – سطح میانی با یک مخرة صاف مشخص می شد. 3 – سطح آخر با قله کوههایی که با ته رنگ آبی رنگ آمیزی می شدند و لایتناهی بودن فضا را القاء می کردند.
مشخص ترین ویژگی: بیانگر کمال مطلوب صلح و یگانگی مبتنی بر فلسفه وحدت موجود است.
3 – یوآن: منظره بخشی از یک محیط ترسناک محسوب می شد به دلیل تبعید نقاشان توسط مغول

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  18 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید



خرید و دانلود  دانلود مقاله  هنر باستانی ماور نزدیک و هند


دانلود مقاله گرافیک در خبر قدرت هنر تجسمی

 

 


مصطفی ملکی
زندگی انسان بر اساس ارتباط‌هایش با جهان پیرامون خود و همنوعانش معنا می‌یابد و زبان ، نخستین وسیله ارتباطی انسانهاست که در قالب الفاظ قراردادی موجب انتقال احساس ، عواطف و نیازهای انسانی می‌شود اما فقط دانستن زبان یا توانایی سخن گفتن برای ایجاد ارتباط میان آدمها کافی نیست؛ بلکه برخورداری از قوه شنوایی و دانستن کلمات مشترک نیز ضرورت دارد. چشم و قوه بینایی نیز مؤثرترین نقش را در فراگیری زبان هنر دارد زیرا فرصت تجربة مستقیم و بدون واسطة واقعیت و اشیاء پیرامون را در بی‌طرفانه‌ترین شکل فراهم می‌کند. از این رو به چشم‌هایمان بیش از سایر اعضاء و اندام حسی خود برای فهمیدن واقعیت اطمینان داریم.
بدیهی است انقلاب اطلاعات (کوچک کردن دنیا در میان مردمک چشم) سرآغاز تغییر در همه ارکان حیات انسانی مانند دیدن ، شنیدن و باور حقایق می‌باشد. با توجه به این نگرش است که کارشناسان توصیه می‌کنند خطوط اصلی آموزش مورد بازنگری قرار گیرد. ایجاد روابط نزدیک میان جریانهایی که تاکنون از هم مجزا بودند ، مسئله‌ای است که از مرزهای هنر بسیار فراتر رفته، فرصت‌زا و فرضت زدا بوده است. به عبارت دیگر از یک سو دنیای واقعی را در قالب نمادهای مجازی در مقابل دیدگان ترسیم می‌کند و از سوی دیگر انباشت اطلاعات و داده‌های تصویری موجب سردرگمی مخاطب در فهم حقیقت می‌شود. از این روست که خط، سطح، رنگ ، مواد ، فضا و مکان و زمان باید به مثابة یک مجموعة منسجم جریانهای به هم پیوسته‌ای ایجاد نمایند تا بازتاب وقایع جامعه انسانی را ارائه کند. بنابراین نباید تنها به نتایج اندیشید؛ بلکه راه را برای ظهور دیدگاهی فراهم ساخت تا با پیوندهای متقابل و دقیق‌تر میان زمینه‌های حسی و بصری، حوزة وسیع‌تری از فعالیتها را دربرگرفت.
هنر تجسمی با اتکاء بر ابزارهای هنری، فرم‌های فهم و درک مشترک را در ذهن و باور مخاطب ثبت می‌کند . یعنی با ترکیب‌بندی نقطه ، خط، سطح، رنگ، فضا، مکان و .... در تشدید یا تضعیف حقیقت افکار مشوش انسانها را نظم می‌دهد.

 


شناخت گرافیک تلویزیونی
جلال عطار زاده
در هنرهای تجسمی، گرافیک به ‌آن دسته از آثار هنری اطلاق می‌شود که در نَفْسشان ، اثر نیت تکثیر نهفته باشد. از این رو هر اثر هنری که در قالب ارتباط تصویری قرار گیرد، دارای پیام باشد یا نباشد چون برای استفاده در تلویزیون در نظر گرفته شده، نیت تکثیر در آن مستتر است.
اما همان‌گونه که در حیطه گرافیک تنوع موضوعات ، گرایشات و تعاریف خاصی وجود دارد، گرافیک تلویزیونی نیز دارای ویژگی‌های خاص خود می‌باشد و خاص‌تر زمانی خواهد بود که عنوان گرافیک خبر نیز به آن اضافه شود. در اینگونه از گرافیک به دلیل حساسیت‌ها و کاربردهای خاص، کار بسیار ظریف‌تر و حساس‌تر از گرافیک تلویزیونی به شکل عام آن است.
بحث گرافیک تلویزیونی و در اینجا گرافیک خبری را می‌توانیم به دو شاخه مجزا تقسیم کنیم.

 

1- مباحث فنی
قبل از استفاده از رایانه در همه سطوح بویژه گرافیک، تمام تولیدات گرافیکی برای تلویزیون به شیوه سنتی یعنی با استفاده از ابزار و مواد متداول در تولید آثار گرافیکی ساخته می‌شد. در آن مقطع اثر گرافیکی در بند ابعاد خاصی نبود و تنها لازم بود برای استفاده کامل از طرح گرافیکی ، اثر تولید شده با نسبت 4×3 ارائه شود. به دلیل وجود دو امکان تصویربرداری از آثار گرافیکی (یکی دوربین استودیویی و دیگری سیستم LD) ، طرح زمانی محدودیت در اندازه اثر خود پیدا می‌کرد که ملزم به استفاده از سیستم LD باشد. در این سیستم حداکثر اندازه اثر از یک صفحه 4×3 نباید تجاوز کند. در این شیوه اثر آماده شده روی میزی قرار می‌گرفت که لنز دوربین یا همان LD بر آن به صورت عمودی متمرکز بود که با قابلیت‌های زوم و زوم‌بک به کاربران امکانات خاصی را ارائه می‌کرد و اغلب در پخش‌های مستقیم از این سیستم استفاده می‌شد، چنانچه محدودیت در اندازه مطرح نباشد، از ابعاد بزرگ بیشتر استفاده می‌شد، ابعادی نزدیک به 70×100 یا 70×50 این امکان را به کارگردان و تصویربردار می‌داد که دوربین را روی اثر تهیه شده حرکت داده و کادرهای مختلفی از آن را که بیشتر با مضمون متن هماهنگی دارد، به تصویر بکشد و یا به صورت روایی از نقطه‌ای به نقطه دیگر حرکت کند و با ترفندها و تروکاژهای هنگام موناژ، تصویر جذاب‌تری ارائه دهد. از این شیوه سالها قبل در گزارش‌های سیاسی بسیار بهره گرفته می‌شد. گرافیک در خبر در این زمان اختصاصاً از LD برای پخش آثار خود بهره می‌گرفت. تولیدات گرافیکی نیز شامل بک‌گراندهای مجری برای بخش‌های خبری که مجری برای بخش‌های خبری که به صورت کروماکی پخش می‌شد و همچنین گرافیک‌های موضوعی در رابطه با اخبار خاص مانند بخش هواشناسی، اعلام اوقات شرعی و ترسیم نقشه کشورها بود.
اما امروزه با فراگیر شدن رایانه و بهره‌مندی گرافیست‌ها از نرم‌افزارهای مختلف گرافیکی و تعدد بخش‌های خبری، از نظر فنی برای ارائه یک تصویر مناسب در تلویزیون شاخصه‌هایی چون قطع اثر، رزولیشن یا مقدار تراکم نقاط در سطح صفحه تلویزیون ( که ارتباط مستقیم با کیفیت تصویر پیدا خواهد کرد) بیشتر مورد توجه است. سپس استفاده از رنگ‌های مناسب در تلویزیون ، پرهیز از بکارگیری رنگ‌هایی که در پخش اختلال ایجاد می‌کند و نکته آخر دقت در رسم خطوط افقی و قرار گرفتن آنها در بین خطوط زوج مهم است. موارد مذکور کلیاتی بود در مورد مباحث فنی اما هر یک از نکات را نیاز به شرحی مختصر است. برای این منظور از قطع تصویر آغاز می‌کنیم.
قطع آثار گرافیکی تلویزیونی باید از اندازه‌های استاندارد تلویزیون هر کشور تبعیت کند. چون سیستم موجود تلویزیون ایران پال است ، قطع 576×720 پیکسل، مناسب‌ترین اندازه می‌باشد. البته این اندازه برای آثار طراحی شده با رایانه مورد استفاده قرار می‌گیرد و شامل تولیدات دیگر (شیوه‌های سنتی) نخواهد شد، هر چند که در نهایت آنها نیز برای استفاده باید از این قواعد تبعیت کنند.
پس از اندازه اثر، نوبت به کیفیت تصویر یا همان رزولیشن اثر می‌رسد. در صورتی که اصل تصویر از کیفیت خوبی برخوردار باشد و اندازه کادر را نیز رعایت کنیم، رزولیشن dpi75 برای تلویزیون مناسب است.
گذشته از مباحث محتوای رنگ که در جای خود به آن اشاره خواهد شد، نکته اصلی پرهیز از بکار بردن رنگ سفید در سطوح گسترده کادر تلویزیون است. رنگ سفید باعث می‌شود شوک شدیدی به سیستم‌های فرستنده و لامپ تصویر در گیرنده‌ها وارد شود و در پاره‌ای از موارد باعث لرزش تصویر نیز می‌شود. خصوصاً اگر قبل از تصویر سفید، یک تصویر از رنگ‌های تیره باشد.
نکته دیگر خطوط عمودی و افقی در آثار طراح شده است خطوط عمودی از نظر ضخامت محدودیتی ندارد اما پیکسل‌های خطوط افقی باید از یک عدد زوج تبعیت کنند. چنانچه تعداد پیکسل‌های یک خط افقی عددی فرد را شامل شود، لرزشی در نمایش آن خط در تصویر تلویزیونی دیده می‌شود که به کیفیت اثر لطمه خواهد زد. در پاره‌ای از موارد با استفاده از فیلترها می‌توان از این خطا جلوگیری کرد.

 

2- مباحث محتوایی
گرافیک در تلویزیون همیشه مکمل تصاویر و گاهی خود به تنهایی حامل پیامی خاص بوده است . از این‌رو می‌توان گرافیک تلویزیون را به چند دسته تقسیم کرد.

 

●گرافیک مکمل
به آن دسته از آثار گرافیکی تلویزیونی اطلاق می‌شود که دربرگیرنده بخشی از یک پیام کلی باشد و در قالب برنامه‌ای دیگر عرضه شود. گرافیک مکمل به تنهایی گویا نخواهد بود (مانند یک گراندهای مجری یا نقشه‌ها و نمودارهایی که در یک برنامه تلویزیونی استفاده می‌شود.) در این رده می‌توان به کپشن‌های خبر نیز اشاره کرد که بخشی از یک خبر را به تصویر کشیده و مکمل آن می‌شود و توسط گوینده خبر ارائه می‌گردد.

 

● گرافیک مستقل
شامل آثاری می‌شود که به تنهایی پیامی را به مخاطب ارائه می‌کنند یا وظیفه‌ای را بر عهده دارند مانند اعلام گزارش هواشناسی که خود به تنهایی ارائه اطلاعات می‌کند یا تیتراژ برنامه که حکایت از شروع برنامه خاصی دارد. در این مقوله می‌تان فتوکلیپ را نیز مثال زد که با برخوردار بودن از یک سناریو، به القاء مفهومی به مخاطب می‌پردازد.
در هر دو شیوة مذکور دو سبک کاری وجود دارد.

 

1- گرافیک ثابت
هر سفارش گرافیکی که در قاب تلویزیون بدون هیچ حرکتی ( چه حرکت فرمی در داخل طرح و چه حرکت دوربین روی اثر) به نمایش درآید، در گروه گرافیک‌های ثابت قرار دارد و اغلب در قالب کپشن، بک مجری، یا زیرنویس ارائه می‌شود. کپشنهای ثابت، زمانی که قرار است پیامی را به تنهایی به مخاطب القاء نماید، اگر سه نکتة ذیل را رعایت کند ، موفق خواهد بود.

 

●خلاصه‌گویی
استفاده نکردن از نوشته‌های طولانی و بهره‌گیری از تصویری که ارتباط نزدیک‌تری با پیام دارد.

 

●ایجاز
استفاده تمثیلی از تصاویری که بتواند مفهوم پیام را به گونه‌ای استعاره‌ای به مخاطب منتقل کند.

 

●هدایت دید مخاطب
با رعایت اصول نگاه کردن در صفحه از راست به چپ و از بالا به پایین و بهره‌گیری از قابلیت‌های هدایت فرمی و رنگی در قاب تصویر ، چشم بیننده به ترتیب روی عناصر موجود (طبق هدف پیام) هدایت شود.

 

2- گرافیک متحرک
در این نوع گرافیک نیز رعایت سه نکته مذکور در گرافیک ثابت لازم بوده و علاوه بر آن رعایت نکات دیگری چون تاثیر توالی تصویر، نوع حرکت فرمی در کادر تلویزیون و پرهیز از ایجاد تحرک‌های فرمی که به خودی خود جلب توجه کند و در خدمت هدف طرح نباشد، لازم است.
تولیدات زیادی را می‌توان در این بخش جای داد. از جمله تیتراژ برنامه‌ها ، فتوکلیپ، گرافیک‌کلیپ و نمودارهای متحرک.
آنچه تاکنون از نظرتان گذشت مقدماتی بود در رابطه با گرافیک تلویزیونی و در ادامه مطالبی در خصوص گرفیک خبری آورده می‌شود.

 

کپشن‌های خبری
امروزه گرافیک یکی از عناصر اصلی در ارائه اطلاعات است . این مهم بطور دقیق اهمیت گرافیک در میان مجموعه عناصر تشکیل دهنده خبر را نشان می‌دهد.
دانستن اینکه برای چه خبری می‌توان کپشن ارائه کرد و چه کاری در این قالب نمی‌گنجد، هم به سرعت آماده‌سازی خبر می‌افزاید و هم کیفیت کار ارایه شده را افزایش خواهد داد و از پخش کپشنهایی که شاید از ارزش هنری کمی برخوردار باشند، باید پرهیز کرد.

 

■ انتخاب اول
با در نظر گرفتن این نکته که بیننده خبر همیشه از اخبار، انتظار تازگی و زنده بودن را دارد، شایسته است در ارایه خبر اولویت با پخش جدیدترین تصاویر رئال و مرتبط با همان خبر باشد.

 

■ انتخاب دوم
در صورتی که تصاویر مربوط به خبر خاصی در دسترس نباشد، می‌توان از تصاویر آرشیوی بهره گرفت. در این انتخاب لازم است تصاویری که همراه خبر به نمایش درمی‌آید، بیش از 80 درصد با خبر هماهنگی داشته باشد.

 

■ انتخاب سوم
زمانی که تصاویر موجود کمتر از 50 درصد با مفهوم خبر ارتباط برقرار نماید، استفاده از اثر گرافیکی لازم است و در این شیوه، اثر گرافیکی باید قبل از فیلم آرشیوی استفاده شود تا ذهن و نگاه مخاطب را برای موضوع و پیام خبر آماده کند و در پی آن از تصویر آرشیوی استفاده شود.

 

■ انتخاب چهارم
چنانچه تصاویر آرشیوی موجود کمتر از 30 درصد با خبر ارتباط مفهومی برقرار کند، لازم است از پخش تصاویر آرشیوی خودداری و از گرافیک به تنهایی برای آن خبر استفاده کرد.

 

■ انتخاب پنجم
گاهی با وجود تصویر به روز در مورد خبر، می‌توان برای ایجاد تأکید خاص یا اشاره ویژه به بخش یا پاراگرافی از متن خبر از گرافیک بهره گرفت.

 

■ انتخاب ششم
برای ارائه اطلاعیه‌هایی که از اتفاقی در مکان و زمانی در آینده حکایت می‌کند (چون هنوز هیچ تصویر مستندی از آن تولید نشده است)، لازم است از گرافیک استفاده شود. به طور کلی برای پیش خبرهایی مانند برگزاری نمایشگاه‌ها، سمینارها و ... استفاده از گرافیک مناسب‌تر خواهد بود.

 

■ انتخاب هفتم
هنگامی که چند خبر همراه تصویر پخش شده و لازم است مکث تصویری رئال داده شود تا چشم و ذهن بیننده برای دریافت خبر بعد که سنخیت متفاوتی با خبرهای ارایه شده دارد، بهتر است از گرافیک استفاده شود.

 

■ انتخاب هشتم
معمولاً برای پرهیز از نمای تصاویری که روحیه بیننده را آزار می‌دهد، از گرافیک استفاده می‌کنند.

 

■ انتخاب نهم
در ارتباط‌های تلفنی که به تصویر گزارشگر یا تصویر مرتبط با مطالبی که وی به آن اشاره می‌کند، نیاز داریم از گرافیک استفاده می‌شود.

 

■■ منابع: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* مقاله حاضر حاصل هفده سال تجربه نگارنده در گرافیک خبر است.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   177 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید



خرید و دانلود دانلود مقاله گرافیک در خبر قدرت هنر تجسمی


دانلود مقاله هفت آسمان و زمین

 

 

 

هفت آسمان و زمین




در قرآن کریم هفت مورد به صراحت و دو مورد به کنایه سخن از آسمانهای هفت‌گانه گفته دشه است. و در یک مورد نیز ظاهراً سخن از زمین‌های هفت‌گانه گفته شده است. که به برخی از آن آیات اشاره می‌کنیم :
« الله الذی خلق سبع سموات و من الالرض مثلهن یتنزل الامر بینهن »[1]
« خداوند همان کسی است که هفت آسمان را آفرید، و از زمین نیز همانند آنها را ،‌فرمان او در میان آنها پیوسته فرود می‌آید. »
در آیات ( سوره بقره/12 ـ اسراء/44 ـ مؤمنون/86 ـ فصلت/12 ـ ملک/3 ـ نوح/15) نیز سخن از آسمانهای هفتگانه است.
و در مؤمنون / 17 نیز ظاهرا سخن از آسمانهای هفتگانه آمده است « و لقد خلقنافوقکم سبع طرائق» اما تصریح نشده است. همچنانکه در آیه 13 سوره عم «و بنیافوقکم سبعا‌ً شداداُ» به کنایه آمده است.
و در آیه 12 سوره طلاق که گذشت ظاهر سخن از زمی‌های هفتگانه « و من الارض مثلهن » شده است ولی تصریح نشده است.

تاریخچه و دیدگاهها:
قرآن کریم هفت آسمان را از کلام نوح (‌نوح/ 15) نقل می‌کند و علامه طباطبائی در ذیل آیه نتیجه می‌گیرد که مشرکین معتقد به هفت آسمان بوده‌اند که نوح بوسیله این مطلب با آنان احتجاج می‌کند. پس معلوم می‌شود مسذله هفت آسمان قبل از اسلام بلکه قبل از پیدایش ادیان یهود و مسیحیت مطرح بوده است.
در کتاب مقدس نیز به صورت متعددی سخن از آسمان گفته شده است گاهی آسمان مادی و گاهی آسمان روحانی که خارج از این دنیاست و در آنجا قداست و سعادت برقرار می‌باشد و محل مخصوص حضرت اقدس الهی است. و حضرت مسیح یا پسر انسان از آنجا نزول می‌کند.
خاخامهای یهود بر این عقیده‌اند که هفت آسمان هست سه تا از آنها هیولائی ( یا جسمانی) است و چهار تا روحانی می‌باشد . که ملائکه و مقدسین در آنجا ساکنند.[2]
مدتی پس از آنکه قرآن کریم سخن از آسمانهای هفت‌گانه گفت، نظریه‌های کیهان شناسی یونانی وارد حوزه جهان اسلام شدو مسلمانان در دوره خلافت عباسیان با هیئت بطلمیوسی[3] آشنا شدند.
در اینجا اشکالی پدید آمد: تعداد افلاک در هیئت بطلمیوسی نه عدد بود اما تعداد آسمانهای قرآن هفت عدد بود.
از این دانشمندان مسلمان در پی توجیه و انطباق یافته‌های علمی زمانه خود با آیات قران برآمدند . و در این رابطه چند راه حل اندیشیده‌ شد:
1ـ بوعلی سینا(370ـ428 ق) بیان داشت که عرش در قران « و یحمل عرش ربک فوقهم یومئذ ثمانیة »[4] همان فلک نهم یا فلک الافلاک هیئت بطلمیوسی است. او افلاک هشتگانه را همان ملائکه‌ای می‌دانست که عرش را حمل می‌کنند.[5]او سعی کرد بدین وسیله بین کلام الهی و هیئت بطلمیوسی جمع کند.
2- خواجه طوسی ( 597ـ672 ق) متکلم و منجم مشهور مسلمان تلاش کرد تا عدد افلاک را از نه، به هفت تقلیل دهد.اما مورد حمایت دانشمندان قرار نگرفت.[6]
3ـ علامه مجلسی (ره) (م 1111 ق) محدث مشهور شیعه در مورد آیه 29 سوره بقره « ثم استوی الی السماء فسواهن سبع سماوات » نوشت: هفتگانه بودن آسمانها منافاتی با نه گانه بودن آنها که در علم نجوم، ثابت شده است، ندارد، زیرا آسمان هشتم و نهم در زبان دینی، به کرسی و عرش تعبیر شده است.[7]
4ـ حاج ملا هادی سبزواری در کتاب شرح منظومه خویش که در سال 1261 ق نوشته شده است، فلک هشتم را کرسی و فلک اطلس ( فلک نهم) را همان عرش می‌داند. علت این امر را جمع بین عقل و شرع می‌داند.[8]
تذکر: بوعلی سینا وعلامه مجلسی و ملاهادی سبزواری دلیل قانع کننده‌ای بر این تطبیق ارائه نکرده‌اند و لذا کلام ایشان قابل قبول به نظر نمی‌رسد. بلکه معنای لغوی و اصطلاحی عرش و کرسی با فلک هشتم و نهم مناسبتی ندارد.
کرسی به معنای تخت و کنایه از سلطه و سیطره و تدبیر و قیومیت خدا است.[9]عرش نیز در لغت، در اصل به معنای خانه سقف‌دار است و به معنای تخت حکومت نیز آمده است چرا که بلند است. و در قرآن و روایات به معنای مرکز دستورات عالم است که رشته امور جهان به آن منتهی می‌شود[10]و مفسران نیز آن را به معنای « مظهر حکومت » دانسته‌اند . و منظور سلطنت و حکومت الهی است.[11]
5ـ یدالله نیازمند شیرازی در کتاب خویش می‌گوید منظور از عرش کائنات لایتناهی است و آسمان‌های هفت‌گانه کراتی است که به ودور زمین و خورشید هر دو در حرکت هستند که هفت عددند.[12]
تذکر: جالب است که بدانیم تعداد سیارات منظومه شمسی که تا زمان انتشار کتاب فوق (1335 ش) کشف شده بود و مؤلف از آنها اطلاع داشت نه عدد بوده‌اند ولی شش عدد آنها همراه با ماه به دور زمین می‌چرخند و لذا ایشان دو مورد ( یعنی عطارد و زهره) را به حساب نیاورده و شش عدد باقی مانده را از آسمانهای هفتگانه دانسته و وقتی یکی کمبود داشته است کره ماه را هم اضافه کرده است.
6ـ اما فخر رازی نیز بر آن است که اسمانهای هفتگانه همان هفت فلک(قمر ـ عطارد ـ زهره ـ خورشیدـ مریخ ـ مشتری ـ زحل) است. و آن را با هیئت بطلمیوس تطبیق داده‌اند.[13]
7ـ شیخ قاسمی در تفسیر محاسن التأویل می‌گوید که آسمانهای هفتگانه در قرآن همان سیارات هفتگانه است. که برخی فوق برخی قرار دارد.[14]
تذکر: البته فخر رازی وشیخ قاسمی نمی‌دانستند که روزی اورانوس، نپتون و پلوتن و سیاره‌های کوچک بین مشتری و مریخ بر تعداد سیارات منظومه شمسی اضافه می شود.[15]
و اصولاً همانطور که بیان خواهیم کرد لفظ « آسمان» به معنای کرات آسمانی(سیارات و ستارگان) در لغت و اصطلاح نیامده است تا هفت آسمان بر هفت سیاره منظومه شمسی حمل شود . بلی آسمان به معنای جهت بالا، جو زمین و جایگاه ستارگان(فرقان/61 ـ ابراهیم /24 ـ ق /9) در قرآن آمده است. ولی به معنای خود ستارگان نیامده است.[16]
پس کلام نیازمند شیرازی. فخر رازی و شیخ قاسمی دلیلی ندارد. و نوعی تحمیل بر قرآن است.
8ـ عبدالقادر مغربی می‌نویسد که : حکمت ذکر هفت آسمان در قرآن این است که مخاطبین نمی‌توانستند بیشتر از ان هفت سیاره را ببینند و درباره آنها فکر کنند. و این هفت عدد مشهور بین مرد بود و لذا قرآن به این تعداد اکتفا کرد.[17]
تذکر: این مطلب هم دلیل ندارد و مخالف حس است چرا که اعراب و غیر اعراب در شب‌ها ستارگان زیادی می‌دیدند که می‌توانستند راجع به آنها فکر کنند. بلکه قرآن در برخی موارد مطالبی را ذکر می‌کند که بشر از شمارش و فهم آنها عاجز است: « ان تعدوا نعمت الله لاتحصوها» .[18]
بلی اگر مقصود ایشان این باشد که عدد هفت دلالت بر کثرت می‌کند احتمال معقولی است که باید مورد بررسی قرار گیرد.
9ـ برخی دیگر از علما گفتند که مقصود از آسمانهای هفتگانه مدارهای سیاراتی که دور خورشید می‌گردند. [19]
تذکر: این مطلب هم با معنای لغوی و اصطلاحی سماء مناسبتی ندارد همانطور که بیان خواهیم کرد.
10 ـ برخی دیگر گفتند که مقصود طبقات مختلفی است که بر زمین احاطه دارند.[20]
از جمله نویسنده کتاب « راز آسمانهای هفتگانه» می‌نویسد:
« با مطالعه و تحقیقی که اینجانب در این مورد داشتم به این نتیجه رسیده‌ام که منظور از « سبع سماوات» هفت‌ لایه مجزا از اتمسفر است که زمین را در بر گرفته است و از مجاورت زمین شروع می‌شود و تا هزاران کیلومتر اطراف آن ادامه می‌یابد.
این هفت لایه که به صورت شماتیک نمایش داده می‌شود: به ترتیب از مجاورت زمین عبارتند از : لایه‌های هموسفر ـ یونوسفر ـ لایه N مولکولی ـ لایه O اتمی ـ لایه He اتمی ـ لایه H اتمی و بالاخره لایه خلأ که مقدار آنها مجموعا هفت تا می‌گردد. لازم به ذکر است که این لایه‌ها از هم مجزا هستند.»
سپس تذکر می‌دهند که پیشنهاد مادی بودن هفت آسمان منتفی کننده نظریه معنوی بودن آنها نیست زیرا نظم ماوراء مادی می‌تواند در خود ماده و عالم ماده ظهور داشته باشد.
سپس با ارائه شکل‌ها، اطلاعات مفصلی راجع به ضخامت و محتوای این لایه‌ها را ارئه می‌کند. [21]
تذکر: آسمان گاهی به معنای جو زمین می‌آید( مثل آیه 7 سوره ق) پس این احتمال قابل طرح است و از این رو بعدا در مورد آن سخن خواهیم گفت .
11ـ علامه شهرستانی می‌گوید:
« در قرآن و حدیث آمده است که ما هفت زمین و هفت آسمان آفریده ایم . هفت زمین عبارتند از : عطارد، زهره، زمین، مریخ، مشتری،‌زحل و اورانوس؛ و هفت آسمان همان جو اتمسفری است که این سیارات هفتگانه را احاطه کرده است.
تذکر: هنگامی که از علامه شهرستانی پرسیدند چرا نپتون و پلوتن را به حساب نمی‌آورید؟ پاسخ داد که این دو سیاره با چشم عادی قابل رؤیت نیستند. از این رو در لیست قرآن و حدیث نیامده‌اند.[22]
البته اشکال اصلی سخن علامه شهرستانی آن است که لفظ « ارض» لغتا و اصطلاحا بر شش سیاره فوق اطلاق نمی‌شود.
12ـ برخی دیگر از صاحب‌نظران و مفسران برآنند که : همه این سیارات و منظومه‌های و ستارگان و حتی کهکشانها فقط آسمان اول قرآن هستند و شش آسمان دیگر خارج از دیدگاه بشری قرار گرفته‌اند.[23] و همین احتمال مورد قبول صاحبان تفسیر نمونه قرار گرفته است.[24]
تذکر : این سخن در حد یک احتمال قابل طرح است که بعدا بدان خواهیم پرداخت.
13ـ محمد باقر بهبودی در کتاب هفت آسمان به این نظریه رسید که : قرآن در باره هفت آسمان، تنها به خانواده منظومه شمسی نظر دارد، نه سایر منظومه‌ها چون سرنوشت کره زمین فقط، با سرنوشت منظومه شمسی ارتباط دارد. و در منظومه شمسی هفت آسمان همان هفت کره سیاره‌ای است که بر فراز زمین و فراز سر بشر در پرواز است نه آن سیاره‌های زیرین که در حکم زمین‌اند و از فراز سر نمی‌گذرند.
این هفت آسمان عبارتند از : مریخ، مشتری، زحل، اورانوس، نپتون، پلوتن و خرده سیارات آستروئید( کلید معمای هفت آسمان)[25]سپس ایشان توضیحات مفصلی در مورد هر یک از این سیارات ( آسمان‌ها )‌می‌دهند.
تذکر: ایشان توضیح نمی‌دهد که چرا عطارد و زهره را از دور خارج کرد. و یا ماه را که بر فراز سر ما عبور می‌کند به حساب نیاورد. و نیز توضیح نداد که چگونه سرنوشت زمین با خارج از منظومه شمسی ( با توجه به حرکت خورشید و منظومه و ستاره‌های دنباله‌دار...) بی آرتباط است.
14ـ از مجموع سخنان علامه طباطبائی (ره) در زیر آیات (سجده /5 ـ فصلت/12 ـ مؤمنون/17 ـ نوح/15) بدست می‌آید که ایشان در مورد واژه آسمان در قرآن معنای دیگری مطرح می‌کنند و آن را امری معنوی یعنی مقام قرب و حضور و راهی برای سلوک امر و تدبیر عالم و رفت و آمد ملائکه می‌داند که از آن طریق امر الهی جریان می‌یابد.[26]
تذکر: هر چند که آسمان به معنای مقام قرب و حضور( آسمان معنوی) در همه آیات قرآن قابل قبول نیست چرا که در برخی آیات سخن از نزول باران از آسمان (یعنی جو زمین و محل ابرها) است. «و انزلنا من السماء ماءً مبارکا»[27] اما سخن علامه در برخی موارد صحیح است و می‌تواند چهره بحث را در آن موارد عوض کند که در ادامه به آن می‌پردازیم.
نکته : قبلاً بیان شد که یهودیان و مسیحیان نیز آسمان معنوی را قبول داشتند.
15ـ برخی دیگر از نویسندگان بر‌آنند که از آیه 29 سوره بقره و آیات 15 و 16 سوره نوح استفاده می‌شود که منظور از هفت آسمان آسمانهای زمین است که ماه در آن تابان خورشید در میانشان فروزان می‌باشد. خواه جو زمین که از لحاظ غلظت و رقت هوا به هفت قسمت تقسیم شده، باشد خواه هفت ستاره منظومه شمسی که خورشید چون چراغی کاشانه آنها را گرم و نورانی می‌سازد.
احتمال دیگر این است که تقسیم آسمانها به « هفت » تقسیمی باشد» گذشت.
16ـ دکتر محمد جمال‌الدین الفندی هفت آسمان قرآن را اینگونه تقسیم‌بندی می‌کند:
آسمان اول: همان منظومه شمسی است.
آسمان دوم: کهکشان راه شیری است.
آسمان سوم : مجموعه‌ای از کهکشان‌هاست که نام آن ط المجموعة المحلیة» گذشت.
آسمان چهارم : فلک « عناقید الدرجة الاولی» است که حدود 20 ـ 50 میلیون سال نوری از ما دور است.
آسمان پنجم : فلک« عناقید الدرجة الثالثة » هستند که 2-3 بیلیون سال نوری از ما دور هستند.
و آسمان هفتم: آسمانی است که از امواج رادیویی آن خبر داریم .[28]
تذکر : سخن ایشان دلیلی ندارد. یعنی لفظ « سماء» لغتا و اصطلاحا بر کهکشان خاصی اطلاق نشده است و کاربرد آن در قرآن به این صورت اثبات نشده است.
17ـ طنطاوی بر آن است که عدد هفت در آیات هفت آسمان واقعی نیست و می‌تواند تعداد زیادتری آسمان وجود داشته باشد. و ریشه تعیین عدد هفت همان افکار یونانیان است که از علمای اسکندریه به ارث رسیده که نه فلک را قائل بودند که هفت عدد آنها (ماه ـ عطارد ـ زهره ـ خورشید ـ مریخ ـ مشتری ـ زحل) به دور زمین می‌چرخند و فلک هشتم جایگاه ثوابت و فلک نهم مبدء حرکت (فلک اطلس ) بوده است این افکار که از طریق فارابی و بوعلی به ما رسیده است باعث تطبیق با « سموات سبع» قرآن و عرش و کرسی شد . در حالی که در علوم جدید حدود ششصد سیاره بسیار کوچک میان مریخ و مشتری یافته‌اند. که بزرگترین آنها « سرس» نام دارد که 500 میل قطر دارد.
پس اگر خدا فرمودکه هفت آسمان هست منافاتی ندارد که تعداد بیشتری آسمان وجود داشته باشد. و عدد قید نیست. و این عدد هفت در قرآن دلیل بر انحصار تعداد آسمانها نیست.[29]
تذکر: برخی نویسندگان معاصر به طنطاوی به شدت اشکال کرده‌اند که این سخنان خلاف ظاهر آیات قرآن است که عدد هفت را معین می‌کنند.[30]
18ـ دکتر محمد صادقی تعداد آسمانها را هفت عدد واقعی می‌داند و آسمان را جرم نه فضای خالی معرفی می‌کند و تمام سیارات منظومه شمسی از آسمان اول است و آسمانهای دیگر بر‌ آن احاطه دارد که نمی‌دانیم در آنها چیست. و همه در اثر تقسیم گاز اولیه جهان بوجود آمده‌اند.[31]
19ـ برخی از صاحب‌نظران با طرح مسأله هفت آسمان قرآن کریم مدعی شده‌اند که با توجه به کشفیات جدید علوم کیهان شناسی در صحنه کهکشانها، این گزاره قرآن نوعی اعجاز علمی قرآن را در بر دارد.[32]
تذکر : در مورد این دو دیدگاه در ادامه سخن خواهیم گفت.

نکات تفسیری :
اکنون برای آنکه مقصود قرآن از هفت آسمان و زمین روشن شود ناچاریم که به چند پرسش اساسی پاسخ گوییم و نظرات لغویین و مفسران قرآن را در این زمینه بررسی کنیم:

پرسش اول: مقصود از آسمان(سماء) چیست؟
کلمه«سماء» و مشتقات آن که سیصدوده‌بار در قرآن کریم به کار رفته است، مفهوم جامعی است که مصادیق و معانی متعددی از آن اراده می‌شود. و لذا در لغت، علم و قرآن با مقاصد و معانی متفاوتی بکار رفته است:
الف : « سماء» در لغت از ریشه« سمو» (به معنای بلندی) است و اصل آن از آرامی و سریانی و عبری(شیمیا) است.[33]و به معنای بالا وب رتر ( فوق ) است. آسمان هر چیزی، بالای آن چیز را گویند. و حتی برخی لغویین ادعا کرده‌اند هر بالایی نسبت به پایین آن آسمان و هر پایین نسبت به بالای آن زمین است.[34]
ب: آسمان در فیزیک جدید اینگونه تعریف شده است:
« پدیده‌ای نابوده[ معدوم] و گنبدنما که زمینه دین سیارات و ستارگان است.»[35]
پ: آسمان در قرآن:
کلمه « سماء » ( آسمان) در قرآن به صورت مفرد (السماء ـ سما) و جمع (سموات ـ السموات) بیش از سیصد مرتبه به کار رفته است. ولی در همه موارد به یک معنا و در یک مصداق بکار نرفته است. و بطور کلی آسمان در قرآن در دو مفهوم مادی(حسی) و معنوی به کار رفته است. که برخی از موارد آن عباتند از:
1ـ آسمان( سما) در معنای بالا ( جهت بالا): این معنا موافق معنای لغوی آسمان است و برای نمونه آیه زیر را مثال زده‌اند:
« اصلها ثابت و فرعها فی السماء »[36]
« همانند درخت پربرکت و پاکیزه که ریشه آن در زمین ثابت و محکم است و شاخه‌های آن به آسمان کشیده شده»
این معنا را برخی از مفسران معاصر آورده‌اند[37]ولی برخی دیگر از صاحب‌نظران برآنند که این معنا بصورت مجازی یا مسامحه در قرآن به کار رفته است. [38]چرا که فوق (جهت بالا) جمع بسته نمی‌شود پس مثلا« سبع سموات» نمی‌تواند به این معنا باشد .
2ـ آسمان به معنای جو اطراف زمین یعنی جایی که ابرها قرار گرفته‌اند و هوا در آن است. مثال:
« ونزلنا من السماء ماءً مبارکا»[39]
« و از آسمان آب مبارکی را فرو فرستادیم »
3ـ آسمان به معنای مکان سیارات و ستارگان : مثال:
« تبارک الذی جعل فی السماء بروجا و جعل فیها سراجا و قمرا منیرا»[40]
« بزرگوار آن خدائی که در آسمان برج‌ها مقرر داشت و در ان چراغ روشن خورشید و ماه تابان را روشن ساخت.»
4ـ آسمان به معنای مقام قرب و مقام حضور که محل تدبیر امور عالم است.
برخی از مفسران مثل علامه طباطبائی (ره) در موارد متعدد« سماء» را به این معنا ارجاع داده‌اند.[41]مثال:
« یدبر الامر من السماء‌الی الارض»[42]
« اوست که امر عالم را از آسمان تا زمین تدبیر می‌کند.»
5ـ آسمان به معنای موجود عالی و حقیقی:
بری از صاحب‌نظران برآنند که آسمان در قرآن همانگونه که به معنای آسمان مادی بکار رفته است. ( مثل سموات سبع) در معنای علو مرتبه وجود و موجود عالی نیز بکار رفته است که همان سماء معنوی و عالم فوق ماده است که همه هستی از آن مرتبه بالاتر نازل می‌شود.[43]مثال:
« و فی السماء رزقکم و ما توعدون»[44]
« روزی‌تان و آنچه به شما وعده داده می‌شود (که ظاهرا بهشت منظور است) در آسمان قرار دارد.»


جمع‌بندی:
لفظ « سماء » در قرآن و علم و لغت به یک معنای واحد به کار نرفته است بلکه در معانی و مصادیق مختلف بکار رفته است. و به عبارت دیگر مشترک لفظی است. هر چند ممکن است برخی از این معانی و مصادیق را در یک مفهوم واحد جمع کرد. برای مثال معنای چهارم و پنجم قرآنی (که از علامه طباطبائی ( ره) و استاد مصباح یزدی نقل کردیم) را می‌توان در معنای آسمان معنوی جمع کرد.

پرسش دوم: مقصود از زمین (ارض) چیست؟
کلمه « ارض» در قرآن کریم 461بار به کار رفته است و هیچگاه به صورت جمع نیامده است. بلکه در قرآن همیشه مفرد استعمال شده است. اما این کلمه در لغت و قرآن دارای معانی و مصادیق مختلف است:
الف ـ در لغت: ارض جنس است و جمع آن« ارضون و اراضی » است به معنای کره خاکی که انسان بر روی آن زندگی می‌کند، می‌باشد. البته گاهی به مفهومی در مقابل «سماء» آمده که به معنای هر چیزی پست و پایین می‌باشد.[45] و نیز به معنای جرم آمده است. اما معنای حقیقی آن پایین مقابل بلندی و بالا (سما) است و هنگامی که مطلق گفته شود به معنای کره خاکی است.[46]
ب ـ در قرآن کریم ارض به چند معنا به کار رفته است:
1ـ ارض به معنای کره زمین که بصورت اسم خاص و علم شخصی است. (مثال‌ها و آیات آن زیاد است.)
2ـ ارض به معنای قطعات زمین.
مثال: در قرآن در مورد تبعید محاربین آمده است:
« اوینفوا من الارض»[47]
« یا محاربین را از زمینی (که در آن زندگی می‌کنند) خارج می‌کنند.»
روشن است که در اینجا مراد از « ارض » کره زمین نیست بلکه مقصود سرزمین آنهاست.
3ـ ارض به معنای « عالم طبیعت» در مقابل « سما » به معنای عالم ماوراء طبیعت:
مثال:
« و لکنه اخلد الی الارض واتبع هویه ...»
« اما او (بلعم باعورا) بر زمین، روی آورد و از خواهش‌های خویش پیروی کرد و...»
که در اینجا « اخلد الی الارض» به معنای دلبستگی به زمین و دنیاست که یک امر قلبی است. و بر اساس این معنا و با این اطلاق آسمان مادی هم ارض است.[48]یعنی آسمان و زمین هر دو جزء دنیاست.
4ـ ارض در هنگامی که جمع بسته شود(ارضون) به معنای طبقات داخلی زمین است.
5ـ ارض در هنگامی که جمع بسته شود(ارضون) به معنای مناطق آباد زمین یا اقلیم‌های آن است.
در قدیم اقلیم‌های هفتگانه داشته‌اند و امروزه هم زمین را به مناطق هفتگانه ( دو منطقه منجمد شمالی و جنوبی ـ دو منطقه معتدله ـ دو منطقه حاره و یک منطقه استوایی) تقسیم می‌کنند.
تذکر: این دو معنای اخیر را برخی مفسران به صورت احتمال در زیر آیه 12 سوره طلاق فرموده‌اند[49]

جمع‌بندی:
می‌توان گفت که کلمه « ارض»نیز مثل « سما» دارای دو قسم ارزشی و غیر ارزشی ( مادی و معنوی) است. و زمین (حسی) غیر ارزشی گاهی به معنای قطعات وقاره‌ها ـ طبقات داخلی زمین ـ کره خاکی می‌آید. و ارض ارزشی ( معنوی ) به معنای عالم پست طبیعت است.

پرسش سوم: مقصود از سبع ( هفت ) چیست؟
کلمه سبع ( هفت) در عربی به دو صورت بکار می رود:
الف ـ هفت به معنای عدد مشخص و معین که در ریاضیات بکار می‌رود.
ب: هفت به عنوان نماد کثرت؛ چرا که گاهی در عرب کلمه « هفت » بکار می‌رود و معنای کنائی آن( تعداد زیاد و کثیر) مراد است. برای مثال در قرآن می‌خوانیمک
« ولو انما فی الارض من شجرة اقلام و البحر یمده من بعده سبعة ابحر ما نفدت کلمات الله ان الله عزیز حکیم » [50]
« و اگر هر درخت روی زمین قلم شودو آب دریا به اضافه هفت دریای دیگر مداد گردد باز نگارش کلمات خدا ناتمام بماند همانا خدا را اقتدار و حکمت ( بی‌پایان) است.»
روشن است که مراد از « هفت دریا » در اینجا بیان کثرت است و اگر صدها دریا هم باشد برای نگارش کلمات خدا کافی نیست.
در آیات « سبع سموات» برخی از مفسران احتمال دوم را ذکر کرده‌اند[51] و برخی از صاحب‌نظران نیز احتمال اول را قوی دانسته‌اند[52] ولی هر دو احتمال در « سبع سموات» بعید بنظر نمی‌رسد.
اگر احتمال اول را پذیرفتیم پس مراد ( در آیه 12 سوره طلاق) آن است که هفت آسمان واقعی وجود دارد و اگر احتمال دوم را پذیرفتیم مراد آیه آن است که تعداد زیادی آسمان وجود دارد.
البته بر حسب معانی مختلف « ارض و سما » که بیان شد معانی متناسب و متفاوتی از آیه پیدا می‌شود مثال: هفت آسمان پر از ستاره و سیاره آفرید و هفت عدد کره زمین آفرید.
هفت طبقه جو زمین رآفرید و هفت طبقه داخلی زمین را آفرید.
هفت مرتبه عالی وجود و مقام قرب آفرید و هفت مرتبه پایین از طبیعت آفرید.

پرسش چهارم: مقصود از مثل هم بودن(مثلهن) در آیه چیست؟
در مورد مثلیت در آیه (12 سوره طلاق ) چند احتمال وجود دارد:
الف ـ همانند بودن آسمان و زمین در مورد تعداد ( عدد هفت ) [53]:
یعنی : خداوند هفت آسمان آفرید و همانند آنها هفت زمین خلق کرد در این صورت « من» در « من الارض مثلهن» بیان جنس است یعنی از جنس زمین نیز هفت عدد آفرید.
اگر این احتمال را در مورد « مثل » بپذیریم، همان احتمالات گذشته در مورد زمین و آسمان( ارض ـ سما) پیدا می‌شود که لازم است به صورت متناسب در نظر گرفته شود. برای مثال:
هفت طبقه آسمان(جو زمین) با هفت طبقه داخلی زمین.
هفت عالم و جهان پر از ستاره با هفت عدد کره زمین.
هفت مرتبه عالی وجود و حضور و قرب الهی با هفت مرتبه وجود پایین.
ب ـ مثل بودن زمین و آسمان در مورد معلق بودن و شناور شدن در فضا:
یعنی : همانگونه که خداوند سیارات و ستارگان آسمانها را شناور در فضا و بدون تکیه‌گاه و ستون افرید، زمین را نیز همانگونه خلق کرد.[54]
در این صورت آسمان به معنای مجموعه سیارات و ستارگان معنا می‌شود. و زمین به معنای کره خاکی است. و می‌تواند عدد « هفت» در مورد زمین مقصودنباشد.
پ ـ مثل هم بودن در مورد ملکوتی بودنک
یعنی - خداوند آسمان (مقام قرب و حضور و ملکوت) را آفرید و از زمین چیزی شبیه آسمان آفرید، یعنی انسانی را خلق کرد که مرکب از ماده زمینی و روح ملکوتی آسمانی است. [55]
در این صورت ط من» در ط من الارض مثلهن » به معنای نشویه است یعنی: از زمین (خاک) انسانی ملکوتی مانند آسمان ملکوتی نشأت گرفت و آفریده شد. که در این صورت چندین معنای «ارض» و « سما» مطرح نمی‌شود بلکه آسمان به معنای مقام قرب و حضور و ملکوت است و ارض به معنای کره خاکی یا مرتبه پست طبیعت است .

پرسش پنجم: مقصود قرآن از واژه « هفت آسمان» چیست؟
با توجه به مقدماتی که گذشت و معانی و مصادیقی که برای کلمه « ارض ـ سما ـ سبع ـ مثل »، بیان شد می‌توانیم نتیجه بگیریم که چندین احتمال در مورد واژه « هفت آسمان» وجود دارد:
1ـ هفت به معنای عدد حقیقی باشد که در این صورت این احتمالات متصور است:
الف : هفت آسمان پر از ستاره و سیاره مثل هفت کره خاکی زمین.
این مطلب از نظر علمی نیز ممکن است چرا که برخی دانشمندان گفته‌اند که میلیون‌ها خورشید و سیاره مشابه زمین در کهکشان‌های جهان وجود دارد. همانگونه که احتمال وجود جهان‌های مشابه این آسمان پر ستاره را بعید نمی‌دانند چرا که دانشمندان علم نجوم و فیزیک کیهانی با تلسکوپ‌های خود توانسته‌اند تا میلیاردها ستاره و سیاره را ببینند ولی می‌گویند که هنوز فضاهای ناشناخته و تاریکی وجود دارد که از دامنه دید ما خارج است.[56]
پس احتمال وجود شش جهان مشابه و شش آسمان دیگر که هنوز کشف نشده است وجود دارد . و این مطلب با ظاهر برخی آیات قرآن نیز همگونی دارد.[57]
ب ـ هفت مقام قرب و حضور و موجود عالی معنوی (هفت آسمان) در مقابل هفت مرتبه پست وجودی طبیعت (هفت زمین).
تذکر : در این دو صورت مثل بودن آسمان و زمین در « هفت بودن» آنهاست.
2ـ هفت به معنای کثرت باشد:
در این صورت احتمالات زیر متصور است:
الف ـ آسمان‌های زیادی ( مجموعه کرات و سیارات و ...) خلق کرد. و زمین‌های زیادی ( کره‌‌های خاکی مشابه زمین) خلق کرد . که همه آنها در فضا شناور و معلق هستند .
ب ـ تعداد زیادی از طبقات جو زمین را خلق کرد. و تعداد زیادی از طبقات داخلی زمین یا قطعات زمین و اقلیم‌ها را خلق کرد.
امروزه در علوم زمین شناسی و هواشناسی طبقات آنها را از نظر مقدار تراکم مواد یا مواد سازنده آنها تقسیم می‌کنند. و در این صورت آیه اشاره به این طبقات است. و یا اشاره به مناطق هفتگانه زمین باشد. که قبلاً بیان کردیم.
پ ـ مراتب معنوی و مقامات قرب و حضور و موجودات عالی بسیاری خلق کرد مراتب پست طبیعت را که بسیار است خلق کرد.
تذکر : در اینجا احتمالات دیگری نیز می‌تواند وجود داشته باشد و برخی افراد نیز بدان‌ها اشاره کرده‌اند ولی چون بسیار ضعیف و دور از ظاهر آیه بود بدان‌ها اشاره نکردیم (مثل اینکه مراد هفت سیاره منظومه شمسی باشد) البته در بین همین احتمالات نیز که ذکر شد برخی با ظاهر آیه مناسب‌تر است و برخی از ظاهر آیه دورتر است که قضاوت و اختیار هر معنا را به عهده خوانندگان صاحب نظر می‌گذاریم هر چند در این موارد قضاوت قطعی بسیار سخت است.

پرسش ششم: مقصود از هفت زمین چیست؟
در قران کریم آیه‌ای به صورت صریح در مورد هفت زمین وجود ندارد و تنها آیه‌ای که می‌تواند اشاره به هفت زمین محسوب شود همین آیه 12 سوره طلاق است. البته اگر مثلیت در این آیه را به معنای « مثل هم بودن در عدد هفت» بدانیم. در حالی که دو احتمال دیگر در مورد مثل بودن (مثلیت در معلق بودن کرات در فضا و مثلیت در ملکوتی بودن 9 وجود داشت.
اما در روایات کلمه « الارضین السبع »[58]زمین‌های هفتگانه آمده است و در نهج‌البلاغه نیز کلمه « الارضین» آمده است:
« و رکوبها اعناق سهول الارضین»[59]
« (کوهها) بر گردن همواریهای زمین‌ها سوراند.»
« الم یکونوا اربابا فی اقطار الارضین » [60]
« آیا در اطراف زمین‌ها پادشاهان و مالک رقاب نبودند.»
« فهم حکام علی العالمین و ملوک فی اطراف الارضین »[61]
« (اعراب ) در اطراف زمین‌ها پادشاهان شدند. »
البته با توجه به قرائن موجود در کلام حضرت امیر(ع) در همه موارد « ارضین» به معنای قطعات زمین و خشکی‌هاست.
پس اگر زمین‌های هفتگانه را بتوانیم از قرآن برداشت کنیم می‌توانیم به یکی از معانی گذشته یعنی هفت قطعه و اقلیم زمین همانگونه که در روایات آمده یا هفت کره خاکی یا هفت طبقه داخلی زمین حمل کنیم.

بررسی:
1ـ با توجه به معانی متفاوتی که از آسمان، زمین، مثلیت آنها، هفت و هفت آسمان بیان کردیم و با توجه به احتمالات متعدد تفسیری در این آیات نمی‌توان گفت که مقصود قرآن در همه موارد یک معنای آسمان بوده است و نمی‌توان یک معنای خاصی را بر قرآن در مورد هفت آسمان تحمیل کرد.
پس معلوم می‌شود که تمام کسانی که به صورت قاطع یک معنا را به قرآن نسبت می‌دادند و بر آن پا فشاری می‌کردند راه صواب نرفته‌اند. (علاوه بر اشکالات واضحی که در این دیدگاهها وجود داشت که به برخی از آنها اشاره داشتیم).
2ـ با توجه به ابهامی که در معنای هفت آسمان قرآن وجود دارد و با توجه به ابهاماتی که در مورد آسمان و کهکشانها از نظر علمی وجود دارد و نظریه‌های متفاوت و بالنده‌ای که هر روز ارائه می‌شود، نمی ”وان گفت که نظر قطعی قرآن کدام نظریه است.
با توجه به این مطلب،‌ادعای اعجاز علمی قرآن در آیات مربوط به هفت آسمان صحیح به نظر نمی‌رسد و حتی اگر یک نظریه علمی در مورد هفت آسمان به اثبات برسد باز اعجاز علمی ثابت نمی‌شود چرا که همانطور که گذشت هفت آسمان قبل از اسلام در قوم نوح و بین یهودیان مطرح بوده است.
3ـ از آنجا که ممکن است مقصود از واژه‌آسمان در اصطلاح قرآن و اصطلاحات علمی متفاوت باشد(مثلاً یکی آسمان معنوی بگوید و یکی فضای خالی یا جایگاه کرات آسمانی) پس نمی‌توان گفت که تعارضی بین گزاره هفت آسمان قرآن با یافته‌های علوم کیهانی شناسی وجود دارد. چرا که علوم کیهان شناسی ادعا می‌کند:
هنوز هفت آسمان کشف نکرده است.
و قرآن ادعا می‌کند هفت آسمان وجود دارد.
پس با توجه به احتمال اشتراک لفظی واژه « آسمان» نمی توان گفت دو گزاره فوق معارض است و اگر هم هر دو ( علم و دین) یک معنا را از آسمان اراده کنند باز هم علم، وجود آسمانهای هفتگانه را نفی نمی‌کند بلکه آنها را اثبات نکرده است . اما قران از طریق وحی خبر از وجود آنها می‌دهد پس ممکن است در آینده آسمان‌های دیگری کشف شود و گزاره دینی به اثبات برسد.

 


________________________________________
[1] طلاق / 12.
[2] ر.ک: جمیز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ماده آسمان.
[3] بطمیوس(Ptolemaos) منجم و جغرافی‌دان معروف یونانی صاحب کتابهای مجسطی و آثار البلاد ( زنده در قرن دوم میلادی ) او معتقد بود که زمین ساکن و مرکز جهان است و هفت فلک به دور آن می‌چرخند که عبارتند از ( قمر، عطارد، زهره، خورشید،‌مریخ، مشتری، زحل، فلک هشتم که ستاره‌های ثابت هستند و فلک نهم یا فلک الافلاک یا فلک اطلس که همه افلاک در آن قرار دارند). در مورد هیئت بطلمیوسی در مبحث « حرکت خورشید» سخن گفتیم.
[4] حاقه/17.
[5] رسائل ابن سینا، ص 128ـ129 به نقل از التفسیر و المفسرون، ج 2 ص 426.
[6] محمد باقر بهبودی،‌هفت‌آسمان،‌ص 8، کتابخانه مسجد جعفری(قیطریه) تهران، بی‌تا.
[7] محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 57، ص 5، (چاپ دارالکتب الاسلامیة) .
[8] شرح منظومه، قسمت فلسفه ،‌ص 269(انتشارات دارالعلم).
[9] ر.ک: قاموس قرآن،‌ج 6، واژه کرسی و نیز نمونه، ج 2،‌ذیل آیه 155 بقره.
[10] ر.ک: قاموس قرآن، ج 4، واژه عرش.
[11] ر.ک: المیزان، ج 10، ص 155.
[12] یدالله نیازمند شیرازی، اعجاز قرآن از نظر علوم امروزی، ص 145 و 167(شرکت چاپ میهن ـ 1335 ش).
[13] تفسیر الکبیر، ج 1، ص 156.
[14] محاسن التأویل، طبع عیسی الحلبی، 1970، 16/5877 به نقل از التفسیر العلمی فی المیزان، احمد عمر ابو حجر، ص 380.
[15] نپتون در سال 1846 و پلوتن در سال 1930 کشف شد.
[16] در ادامه بعدی معانی لغوی و اصطلاحی « سماء» را بررسی خواهیم کرد.
[17] عبدالقادر مغربی ، تفسیر جزء تبارک، ط قاهره، 1947 م ،‌ص 4 به نقل از التفسیر العلمی فی المیزان، ص 383.
[18] ابراهیم/34 و نحل /18.
[19] المنتخب فی التفسیر، تعلیق الخبراء،‌1/16، به نقل از التفسیر العلمی فی المیزان،‌ص 384.
[20] المنتخب فی التفسیر، تعلیق الخبراء، 1/16، به نقل از التفسیر العلمی فی المیزان،‌ص 384.
[21] ایمان مرادی، رازهای آسمان‌های هفتگانه، ص 84 به بعد ، معاونت فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، 1373 ش.
[22] محمد باقر بهبودی، هفت آسمان، ص 10 و نیز دکتر محمد صادقی، زمین وآسمان و ستارگان از نظر قرآن، ص 229.
[23] همان، ص 11.
[24] ر.ک: تفسیر نمونه، ج 1، ص 165ـ 167 و نیز ذیل آیه 12 طلاق.
[25] محمد باقر بهبودی، هفت آسمان،‌ص 13( با تلخیص) .
[26] ر.ک: المیزان، ج 16، ص 247 و ج 19، ص 327 (چاپ بیروت) و ذیل آیات هفت آسمان.
[27] ق/9.
[28] مع القرآن فی الکون ، ص 189ـ193.
[29] ر.ک: تفسیر الجواهر، ج 1، ص 46( نقل به مضمون).
[30] ر.ک: دکتر محمد صادقی، زمین و آسمان و ستارگان از نظر قرآن، ص 226.
[31] همان، ص 227 و 232 و 242 و 2.
[32] دکتر پاک‌نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 1، 111.
[33] حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 5، ص 256.
[34] مفردات راغب، ماده سماء.
[35] ر.ک: بینات، سال دوم، شماره 8، ص 86ـ87.
[36] ابراهیم /24.
[37] تفسیر نمونه، ج 1، ص 165ـ167، چاپ دارالکتب الاسلامیه.
[38] استاد مصباح یزدی، معارف قرآن، ص 234.
[39] ق/9.
[40] فرقان /61.
[41] ر.ک: المیزان، ج 16، ص 247و ج 19، ص 327، چاپ بیروت.
[42] سجده/5.
[43] استاد مصباح یزدی،‌معارف قرآن، ص 234ـ236.
[44] ذاریات / 22.
[45] ر.ک: مفردات راغب، ماده سما و ارض .
[46] ر.ک: حسن مصطوفی ، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 1، ص 56(مرکز نشر کتاب).
[47] مائده/33.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  28  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید



خرید و دانلود دانلود مقاله هفت آسمان و زمین


دانلودمقاله نماز و رابطه مدیریت با نماز

 

 

 پیشگفتار
قال الامام علىّ بن ابى طالب(علیه السلام): «الله الله فى الصّلوة فإنّها عمود دینکم»
«خدا را، خدا را درنظر گیرید در توجه به نماز، که پایدارى دینتان به نماز باشد.»
گر چه هر یک از احکام و فرائض دینى به جاى خود از اهمیت و ارزش خاصى برخوردار است، امّا در این میان بعد از معرفت الهى هیچ فریضهاى به والایى مرتبه نماز نرسد. چرا که این، تنها نماز است که معراج مؤمن و عامل تقرب انسان وارسته، به خدا شناخته شده و معیار پذیرش همه واجبات قرار گرفته است. به این جهت آخرین پیام سفیران الهى، سفارش به نماز، این استوانه استوار دین بوده، چنانچه پرسش نخستین روز رستاخیز هم از آن خواهد بود.
آرى نماز، تنها محبوبِ دلدادگان به حضرت حق و روشنى دیده و چراغ راه پویندگان کوى دوست و محفل انس خلوت نشینان وادى عرفان است. آنان که زندگى را بی یاد او نخواهند و رستگارى خویش را با شهادت در محراب نماز بینند «فزت ورب الکعبة» و با تمام وجود در راه زنده داشتن نام و یاد خداى خویش و اقامه نماز و راز و نیاز با او کوشند و سرانجام خود فدایى راه نماز شوند «اشهد انّک قد اقمت الصلوة» این همه، جایگاه ویژه و عظمت فوق العاده این فرضیه الهى را روشن می سازد و همگان را به تعظیم این عالیترین نمونه شعائر الهى وادار می کند، که هم خود، اهل نماز و راز و نیاز باشند و هم در جهت اشاعه فرهنگ نورانى نماز در جامعه تلاشى پیگیر نمایند، (الذین إن مکنّاهم فى الأرض اقاموا الصلوة)، تا به وظیفه دینى خود عمل نموده باشند و همواره مشمول رحمت بی پایان الهى قرار گیرند. و در این راستا فضلاى اهل قلم حوزه، رسالتى بس عظیم دارند که با تألیف و انتشار آثار ارزشمند دینى، فرهنگ نماز و انس با خداوند متعال را در جامعه دینى ترویج دهند و رایحه دلپذیر معنویت را به فضاى جان همگان بویژه نسل جوان برسانند. چنانچه تاکنون آثار فراوانى را در این رابطه منتشر نموده اند که از آن جمله است اثر گرانقدر فاضل گرامى جناب حجة الاسلام والمسلمین آقاى مصطفى خلیلى، تحت عنوان «نقش نماز، در شخصیت جوانان». و ما خادمان فرهنگى آستانه مقدّسه مفتخریم که در آغازین روزهاى سالى که به نام اوّلین شهید محراب، «حضرت امام على بن ابى طالب(علیه السلام)» نامگذارى شده، با عنایات کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه(علیها السلام) و مساعدتهاى تولیت معظم حضرت آیة الله مسعودى و معاون امور ادارى، مالى ایشان جناب آقاى فقیه میرزایى موفق به چاپ و نشر این اثر گرانمایه شدیم; باشد که گامى در جهت ترویج فرهنگ دینى برداشته و از اقامه کنندگان نماز باشیم.

مقدّمه
حمد و سپاس خدایى را سزاست که شکر شاکرین و حمد حامدین و ذکر ذاکرین و سعى خالصین متوجه درگاه اوست. ستایش بیکران مرا و راست که در خلق خویش هیچ کاستى نگذاشت بل همه مخلوقات حتى پست ترین شان را به راستى بگذاشت. تسبیح لایتناهى بر آستان او که آدمى را در مسیر سعادت بر همه موجودات، ولایت و تاج خلافت در سیاره زمین بر او کرامت و خلعت «لقد کرّمنا» بر اندامش عنایت و بعد از تکوین، مصداق «فتبارک» بر قامتش مقالت فرمود.
حمد و آفرین بر ذات جهان آفرین که هستى را آمیخته با حکمت و تعالیم را براى بشر همراه با مصلحت و براى وصول به سربلندى و عزّت توأم ساخته است.
و درود بى پایان بر ختم پیامبران و فص رسولان و اهل بیت و پاکان که شریعت به دست ایشان پایان و حجت خدا به عصمت آنان تمام گردید.
درود بى منّت و سلام با عزت بر سالکان راه طریقت و شاهدان کوى حقیقت که سر در راه حفظ شریعت در کف اخلاص نهاده و نزد دوست تحفه بردند.
با حمد بى انتهى بر ذات ربوبى و درود بى منتهى بر شأن مصطفوى، مُصحف بى مقدار نماز را محمّد ساخته تا شاید از این فریضه الهى که بزرگترین و مهمترین فریضه در تمامى ادیان الهى تشریع شده، نفوس مستعده بهره گیرند.
بر همه جوانان معزّز و مکرّم، معرفت به این نکته لازم است که در دین مبین اسلام، نماز لبیک همه ذاکران، عمل آزادگان، طواف عارفان، میقات کعبه عاشقان، سعى وصفاى پاکدلان، پرواز بیدار دلان مقصد سالکان، داروى دلهاى مجروح، شفاى قلبهاى محزون و تسکین دلهاى مفتون است. نماز کمال عابدان و معراج عالمان، معبد عاشقان و گل خوشبوى بوستان قلب پاک جوانان است.
جوان چون واجد قلب پاک و فاقد و فارغ از هرگونه ارزشهاى ناپاک است می تواند با نماز، پلّه هاى کمال را طى کند و به قلّه جمال باریابد. با برپایى نماز به مقام سرورى و سیادت راه یابد و دعاى اللهم اجعلنى للمتقین اماماً (خدایا مرا پیشواى پرهیزکاران قرارده) را ورد کلام خود سازد.
چون که هیچ عملى مثل نماز بینى شیطان را به خاک مذلّت نمی ساید و توجهات الهى را نصیب انسان نمی سازد و هیچ بندهاى جز از طریق نماز به مقام قرب نمی رسد. بسیار زیبا فرموده اند آن رهبر فرزانه که: «مبتدىترین انسانها رابطه خود را با خدا به وسیله نماز آغاز می کنند. برجسته ترین اولیاء خدا نیز بهشت خلوت اُنس خود با محبوب را در نماز می جوید. این گنجینه ذکر و راز را هرگز پایانى نیست و هر که با آن بیشتر آشنا شود جلوه و درخشش بیشترى در آن می یابد»
پس بیائیم همّت نمائیم که با تمسک به نماز به مقام قرب، راه یابیم و جوانى خویش را با سیره مردان الهى گره زنیم تا شاید در جهان جاودانى در منزلگه صادقان و صالحان منزل گزینیم که طوبى لهم و حسن مآب.
براى جوانان عزیز باید مسلّم باشد که هر چه در بهار جوانى کاشتند در پائیز پیرى درو خواهند نمود و به سنین بعد از جوانى عبادت را موکول نمودن از وسوسه هاى شیطانى است.
جوانا ره طاعت امروز گیر که فردا جوانى نیاید ز پیر

فصل اوّل :
نقش نماز در شخصیت جوانان
براى پرداختن به این موضوع که نماز در ساختار شخصیت جوان، موجد چه آثارى بوده و نقش و تأثیر آن تا چه حدى است به نظر می رسد که تبیین و توضیح چند مطلب در این باب لازم و ضرورى باشد. نخست حقیقت و روح نماز است و دیگرى اهمیت دوران نوجوانى و جوانى و نیز روحیه انفعالى و تأثیر پذیرى این نسل (نسل جوان) در مقابل عوامل خارجى است.
به نظر می رسد تا وقتى که مطالب و مسائل مزبور روشن نشود و جایگاه خود را پیدا نکنند فواید و آثار این امر عبادى یعنى نماز در زندگى جوانان در پردهاى از ابهام خواهد ماند و قطعاً موضوع مورد بحث، موضع و جایگاه حقیقى خود را پیدا نکند. لذا به همین خاطر ابتدا به مطالب مزبور پرداخته، سپس ارتباط نماز با تعدیل و تکامل شخصیتى و ایفاى نقش آن در زندگى فردى و اجتماعى جوانان را بیان خواهیم کرد.
روح و حقیقت نماز
نماز لفظ و واژهاى است که در متون دینى ما بعنوان «صلاة» از آن یاد شده و داراى معانى متعدّدى بوده که یکى از آن معانى، همین عمل مخصوصى است که به نام «نماز» در دین اسلام تشریع شده است. این لفظ در برخى از آیات به معناى سلام و تحیت آمده است آنجا که خداوند در قرآن می فرمایند:
إنَّ الله وملائکته یصلّون على النّبى یا ایّها الذین آمنوا صلّوا علیه وسلّموا تسلیماً.
«همانا خداوند و فرشتگان بر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) درود می فرستند شما هم اى اهل ایمان بر او صلوات و درود بفرستید و با تعظیم بر او سلام گوئید»
و در آیه دیگر با اشاره به همین معنى می فرمایند: هو الذى یصلى علیکم وملائکته «اوست خدایى که هم او و هم فرشتگانش بر شما تحیت و رحمت می فرستند.»
وبه معناى دعا هم در برخى از آیات آمده است. آنجا که به پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)دستور گرفتن زکات داده مىشود خداوند مىفرماید بعد از گرفتن زکات براى آنها و در حقشان دعا کن. خذ من اموالهم صدقة تطهّرهم وتزکیهم بها وصلّ علیهم إنّ صلواتک سکن لهم.
«اى رسول ما، تو از مؤمنان صدقات را بگیر تا بدان واسطه نفوس آنان را پاکیزه سازى و آنها را به دعاى خیر یاد کن همانا دعاى تو در حق آنان، موجب تسلى خاطر آنهاست»
«صلاة» به هر دو معناى مزبور که در حقیقت به معناى واحد بر می گردند که همان دعا باشد مورد بحث ما نیست بلکه مراد از «صلاة» همان معنایى است که با طریق مشخص و با ارکان مخصوص و جزئیات معین از طرف شارع مقدس، حقیقت پیدا کرده است و پیامبر خاتم(صلى الله علیه وآله وسلم)آن حقیقت نازله را در عمل تشریع و خود، آن را تحقق عملى بخشید. نه تنها شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در طول عمرش به عمل بدان پاى بند بود بلکه همه مسلمین موظف بودند که آن را شبانه روز پنج بار بجاى آورند. اَقم الصلاة لدلوک الشمس الى غسق اللیل.
«نماز را از زوال خورشید تا نهایت تاریکى شب برپا دار»
که این آیه اشاره اجمالى به نمازهاى پنج گانه دارد. نماز با این شیوه مرسوم که مصداق آن براى همه مسلمین روشن و آشکار است چیزى نیست که مورد فهم و درک نباشد چون آنچه که از سنّت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)و اهل بیتش استفاده می شود پر واضح است که این تلقى از نماز یعنى اعمال مخصوصهاى که با تکبیرة الاحرام شروع و به سلام ختم می گردد. و این است معناى دیگرى که از آیات استفاده می شود. آنچه که مسلّم است این است که این عمل ظاهرى که اصطلاحاً بدان نماز گفته می شود تمام حقیقت نماز نیست بلکه این صورت و چهره ظاهرى آن است. نماز امرى است الهى که تحقق آن همانند سایر امور داراى ظاهر و باطن است که در متون دینى به هر دو جهت آن اشارت رفته است. تصویر ظاهرى نماز همان است که با اعمال مخصوصه انجام گیرد و حفظ آن نیز فرض و واجب است امّا روح و باطن نماز عبارتست از: اخلاص، حضور قلب، ذکر خداوند و تعظیم در مقابل او، امید و دلبستگى به ذات ربوبى، اعتماد و رکون به وجود سرمدى و محو شدن در مقابل ذات یکتایى که در مقابل عظمت و جلالت او قیام نموده است.
حقیقت نماز اعم از معناى ظاهر و باطن است و محدود و محصور نمودن آن به ظاهر، چون محدود نمودن حقیقت انسان و انسانیت او به جسم مادى است. همانطور که حقیقت انسان در این جسم خاکى و هیکل مادى قالب گیرى شده و به اطوار مختلف و گوناگون درآمده و به این شکل ظاهرى وجود یافته است چنانچه خداوند فرماید: وقد خلقتکم اطواراً «وبه تحقیق شما را به صورت گوناگون آفرید»
حقیقت نماز هم چون سایر امور در باطن و روح او نهفته شده که این قالب و صورت را پذیرا شده است هرگاه آن حقیقت بخواهد در عالم خارج تحقق یابد قطعاً باید در همین طور و قالب خاص باشد و در غیر این صورت نماز نبوده بلکه پدیده دیگرى است.
هرگاه این قالب خاص و صورت ظاهرى نماز با روح و باطن آن آمیخته و قرین گردد نماز حقیقت خود را یافته و تأثیر خود را مىگذارد. در چنین ـ صورتى است که این امر الهى، ستون دین ، معراج مؤمنین ، روشنگر چهره مسلمین ، مقرِّب متقین ، مکمّل اخلاص مخلصین، مبعِّد خصائص ملحدین ، مسوِّد چهره شیاطین ، وممیّز مؤمنین از کافرین قرار می گیرد.
پس نمازى که فقط ظاهر داشته باشد و فاقد روح باشد مُعطى شى نخواهد بود. بنابر این قیام به ظاهر آن، تحرکى در نماز گزار ایجاد نخواهد کرد و از سوى ذات بارى به این نماز اقبال و توجهى نیست چنانچه از رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) روایت شده که فرمودند:
«خداوند متعال نظر نمىافکند به نمازى که آدمى دل خود را با بدن خود به نماز حاضر نکند»
پس حقیقت نماز اعم از صورت ظاهرى و معناى باطنى است و تمسک به هر یک از این دو بدون دیگرى نماز نیست در نتیجه هم کسانى که به ظاهر آن تشبث جسته و از روح آن بی خبرند از حقیقت نماز غافلند و هم آنانکه نماز نمىخوانند و ادعا دارند که ما به معنا و حقیقت آن رسیده ایم معرفتى از نماز ندارند چون نماز در هر دو صورت فاقد حقیقت است.
اهمیت دوران جوانى
بر هیچ اهل علمى پوشیده نیست که در شکل گیرى شخصیت هر فرد، مقطع جوانى از جایگاه خاص و اهمیت ویژهاى برخوردار است. شاید بتوان گفت که ثبات شخصیت هر انسانى در این سنین آغاز و به هر نحوى که شکل گیرد غالباً به همان صورت قوام یافته و تثبیت مىگردد و به همین دلیل در روایات بر اهمیت و برترى این مقطع سنى تأکیدات زیادى رفته و نیز روانشناسان این دوره را حیات مجدد انسان نامیده اند.
صاحب شریعت اسلام، حضرت خیر الانام که از سر چشمه وحى الهام می گرفت در تکریم و احترام به جوانان فرمودند:
فضل الشابّ العابد الذى یَعبُدُ فى صباه على الشیخ الذى یَعبُد بَعْدَ ماکَبُرَتْ سِنُّهُ کفضلِ المرسلین على سایر النّاس.
«فضیلت و برترى جوان عابد که از آغاز جوانى خدا را عبادت کند بر پیرى که وقت پیرى مشغول عبادت گردد چون فضیلت پیغمبران است بر سایر مردم»
و در جاى دیگر با اشاره به ارزش جوانى مىفرماید: اغتنم شبابک قبل هرمک.
«جوانی تان را قبل از فرارسیدن پیرى غنیمت و قدر بدانید»
وخطاب به والدین و مربیان در برخورد با جوانان و نوجوانان می فرمایند:
اوصیکم بالشّبان خیراً فانّهم اَرَقُّ افئِدةً انّ الله بعثنى بشیراً ونذیراً فحالفنى الشُّبّانُ وخالفنى الشیوخُ ثُمَّ قَرَاَ فطال علیهم الأمَدُ فقستْ قلوبُهُم.
«به شماها در باره نوبالغان و جوانان به نیکى سفارش می کنم که آنها دلى رقیقتر و قلبى فضیلت پذیرتر دارند. خداوند مرا به پیامبرى برانگیخت تا مردم را به رحمت الهى بشارت دهم و از عذابش بترسانم. جوانان سخنان مرا پذیرفتند و با من پیمان محبت بستند ولى پیران از قبول دعوتم سرباز زدند و به مخالفتم برخاستند. سپس به آیه هاى از قرآن اشاره کرد و درباره مردم کهن سال و پیر که مدت زندگى آنان به درازا کشیده و دچار قساوت قلب شده اند سخن گفت»
همه این سخنان گوهر بار که در خطاب به مسلمانان تأکید داشتند علاوه بر سیره عملى و برخورد بزرگوارانه و محترمانهاى که با جوانان داشته اند حاکى از حساسیت عنفوان جوانى است.
بنابر این از منظر علم و دین، در تمام عمر و طول حیات انسانى هیچ برهه اى مهمتر از دوره نوجوانى و جوانى نیست. یکى از روانشناسان معروف غربى بنام دکتر «ماى لى» در اهمیت این دوره از عمر آدمى چنین می گوید:
«در نوجوانى مسأله شخصیت و هویّت با شدّت تمام از نو وارد میدان می شود پس نوجوانى و جوانى یکى از مراحل و مراتب بارور هستى است که طى آن ساختهاى قطعى شخصیت و هویت بزرگسال تثبیت شده یا دوباره مطرح می کردند»
انعطاف پذیرى روحیه جوانان
نسل جوان تنها قشر منحصر به فردى است که بیشترین روحیه تأثیر پذیرى را داراست شفافیت روحیه جوانان و حساسیت ایشان، عامل اصلى توجه دستگاههاى تبلیغاتى استکبار و بنگاههاى فرهنگى غرب، براى سوق دادن آنان به انحرافات اخلاقى و اهداف پلید خویش در طول تاریخ بوده است.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  71  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید



خرید و دانلود دانلودمقاله نماز و رابطه مدیریت با نماز