مقدمه :
انسان موجودی اجتماعی است ،بطوریکه بدون ارتباط با اجتماع (اعم از اجتماعات حاضر و یا اجتماعات تاریخی و گذشته که با استفاده از تجربیات آن زندگی انسان نمود پیدا میکند .) مفهوم زندگی بشر از بین میرود و حیات او با زیست حیوانات پست تفکیک ناپذیرمیشود ،به هر حال زندگی در اجتماع ،آدمی را به موجود سازمانی تبدیل کرده است : و او برای ادامة حیات بشری ناگزیر است در اجتماعات متعددی از قبیل : خانواده ، مدرسه، سازمانهای تولیدی و جامعه عضویت و شرکت داشته باشد . و با توجه به تاثیر مطالعات مربوط به دانش مدیریت در شکلگیری و دوام سازمانهای اجتماعی، اقتصادی،اداری، سیاسی، آموزشی و ... میتوان نتیجه گرفت که انسان معاصر در طول زندگی خود به دانش مدیریت متکی است وبرای بهتر زیستن (اداره صحیح
سازمانها )گریزی جز روی کرد به مدیریت و مطالعة آن نمیباشد . نارساییهایی مربوط به مدیریت نه تنها کارکرد سازمانها را مختل و در سازمان زندگی معاصر بشر اختلال ایجاد میکند ، بلکه همچنین موجب میشود بر اثر عدم کارایی سازمانها و یا حتی پاشیدگی آنها تلاشهای افراد بشر بطور صحیح و اصولی پیوند نخورد و کوششهای آدمی در سازماندهی جوامع به هدر رود و نیروی انسانی به عنوان گرانبهاترین سرمایه پایمال گردد .