بیماری های مسری تولیدات سودمند گوشتی و شیری دامها را تهدید می کند. واکسیناسیون یک روش بسیار مهم در کنترل و جلوگیری از این بیماری ها می باشد. اما به هر حال، یک برنامه ی واکسیناسیون جانشین خوبی برای تغذیه ی خوب، تهویه ی مناسب، اقدامات بهداشتی مؤثر و دیگر روشهائی که برای مدیریت سلامت انجام می گیرد نمی تواند باشد.
برنامه های واکسیناسیون بایستی با همکاری انجمن دامپزشکان باشد. شرایط فردی یک رمه (گله گاو) مانند تاریخ بیماری، مدیریت، شرایط مکانی، نحوه ی غذا دادن، پرورش و عوامل دیگر برنامه های واکسیناسیون را تحت تأثیر قرار می دهد حالا این واکسیناسیون چه برای گاوهای گوشتی و یا چه برای گاوهای شیری باشد. نوع واکسن مثل میکروب کشته یا ضعیف شده، زمان بندی، هزینه ها و مزایا و عوامل دیگر بایستی مورد بررسی قرار گیرد. دستورالعمل و نسخه های جدی و مؤثر که برای تمامی تولیدات دامی مفید و مناسب باشد به طور عملی وجود ندارند و در صورتی که با احتیاطهای حرفه ای همراه نباشند و یا اگر به پیشینه ی دام بصورت فردی توجه نشود حتی می تواند خطرناک نیز باشد. اگر واکسیناسیون به طور صحیحی صورت نگیرد ممکن است واکسن کارائی نداشته باشد و یا حتی می تواند عواقب ترسناک و وخیمی نیز داشته باشد.
واکسن کمکی است که از بیماری های واگیردار جلوگیری می کند. اما واکسن های معدودی وجود دارند که برای تمامی دام های یک گله به طور صد در صد (100%) ایمنی ایجاد کنند. اکثر واکسن ها سطح عمومی ایمنی را برای گله بالا می برند به گونه ای که خطر انتشار بیماری مسری در پائین ترین حد قرار می گیرد.
بررسی های عمومی موقع طراحی یک برنامه ی واکسیناسیون
آنتی سرم ها (ضد سرم ها) از خون حیواناتی که در مقابل یک بیماری مشخص مقاوم و ایمن هستند ساخته می شود. آنها شامل پادتن هایی هستند که می توانند در مقابل آن بیماریها حفاظت و ایمنی سریعی به وجود آورند. این ایمنی نسبتاً کوتاه مدت هستند و معمولاً تنها 2 یا 3 هفته طول می کشند. آنتی سرمهایی که در حجم های زیاد تزریق می شوند معمولاً گران بوده و برای بسیاری از بیماری های مسری در دسترس نمی باشند. این گونه تزریقات معمولاً در زمان شیوع بیماری هایی مثل اینتروتوکسیما (enterotoxemia) در گوساله های تازه به دنیا آمده هستند.
بعضی از واکسن ها به وسیله ی تضعیف کردن عامل بیماری زا تولید می شوند در این مورد عامل بیماری (ارگانیسم) زنده باقی مانده و تکثیر می شود و در حیوان بیماری که تحت واکسیناسیون قرار گرفته است ایمنی ایجاد می کند بدون اینکه بیماری ایجاد کند. اکثر واکسن هایی که حاوی میکروب های زنده ی ضعیف شده هستند به گاوهای آبستن (حامله) تزریق نمی شوند به خاطر اینکه این گونه میکروب ها می توانند به جنین حمله کرده و باعث مشکلاتی در تولد و یا حتی منجر به سقط جنین شوند. واکسن هاییکه حاوی ویروس ضعیف شده ی مسری هستند مثل rhino-tracheits گاوی و ویروس اسهال گاوسانان از جمله واکسن های قابل تزریق هستند. واکسن هایی که حاوی ویروس های ضعیف شده هستند بالاتر از واکسن حاوی ویروس کشته شده ایمنی ایجاد می کنند، اما به هر حال ممکن با تزریق این واکسن ها به دام های حامله و یا پُر استرس (استرس دار) تا اندازه ای ریسک کنیم.
واکسن ها معمولاً برای گوساله های تازه متولد شده (young cave) مؤثر واقع نمی شوند. چون دستگاه ایمنی نابالغ آنها ممکن است قادر به پاسخ گویی به واکسن ها یا آنتی ژنها نباشند. پادتنهایی که از کلستروم (colostrums) مادر گرفته می شود و برای محافظت گوساله در برابر بسیاری از بیماری های مسری محافظت می کند هم ممکن است جلوی پادتن ها را مسدود کند و یا آنها را از بین ببرد. این پدیده به "دخالت پادتن های مادری" مشهور است و عمده ترین دلیل برای واکسینه نکردن گوساله های تازه متولد شده در مقابل چندین بیماری مسری است.
برنامه های واکسیناسیون برای گاوهای گوشتی / گله ی گوساله ها
گوساله های کوچک (گوساله های شیرخوار)
واکسن دهانی روتا و کروناویروس (Dral rotavirus and coronavirus vaccine)
این دو عامل ویروسی که در گوساله های کوچک هستند به طور دهانی با یک واکسن ترکیبی به دام داده می شود. در صورت امکان آنها بایستی قبل از خوردن کلُستروم (colostrums) داده شود. اکثر دامپزشکان ترجیح می دهند که قبل از زایمان از روتا/کرونوویروسهای/ای کولی (rotavirus/coronavirus.Ecoli) در مادر استفاده کنند که بستگی به نوع پادتن های حفاظتی گوساله ها دارد.
واکسیناسیون گوساله در مقابل بیماری های مسری گاوی از قبیل (rhino-trachei tis (IBR)، ویروس گاوی اسهال، پاراآنفولانزای-3 (PI-3) و ویروس سینکیتیال (syncytial) تنفسی (BRSV) معمولاً چندین ماه پس از تولد به تأخیر انداخته می شود به خاطر اینکه پادتن های مادر در ماه های اول تولد دخالت می کند. بعضی مواقع دامپزشکان واکسیناسیون را در زمان شیوع بیماری و گاهی بر روی گوساله های شیری که تجربه این بیماری را در گذشته داشته اند ولی در حالت طبیعی این توصیه توسط اکثر عمل کننده های این کار نمی باشد. واکسیناسیون گوساله های کوچک (شیری) با واکسن دماغی IBR/PI3 از اکثر مشکلات و دخالت های ایجاد شده توسط پادتن های مادر جلوگیری می کند.
گوساله های گوشتی علفی (از شیر گرفته شده)
کلُستریدیا (clostridia)
اغلب گوساله ها قبل از شیر گرفته شدن در مقابل بیماری های کلستریدی (clostridial) واکسینه می شوند.
بیماری های کلسترویدی شامل بیماری های زیر هستند:
Clostridium chauvoei که منجر به سیاهی ساق پای حیوان می شود.
Clostridium septicum که منجر به رادمای بدخیم می شود.
Clostridium pertringen که منجر به اینتروتوکسیمای نوع D , C , B می شود.
Clostridium sordellii که منجر به مرگ ناگهانی می شود.
Clostridium novyi منجر به مرگ ناگهانی می شود.
Clostridium haemolvtica که منجر به آب قرمزی (Red water) می شود.
آب قرمزی فقط در مناطق محدود بومی اتفاق می افتد و در نیمه ی غربی شیوع ندارد.
(pinkeye) چشم صورتی
در برخی از دامها، چشم صورتی بودن مشکل دائمی و پایداری است. در این گونه دام ها واکسن مربوطه قبل از اینکه خطر این بیماری به بالاترین حد برسد استفاده می شود.
واکسن های دام های گوشتی شیرخوار و شیوه های سلامت (ایجاد شرایط لازم ضروری) تولید کنترهایی که قصد حفاظت از گوساله های خود را دارند بایستی 14 تا 21 روز قبل از این که آنها را از شیر بگیرند بایستی آنها را واکسینه بکنند. موقعی که خطر در حد بالای خود است استرس بیشتر شده و دستگاه ایمنی قبل از شیر گرفتن گوساله، برای چندین بیماری تنفسی و بیماری های دیگر توسعه می یابد. این برنامه همچنین بر روی تمام ماده گوساله های جایگزین شده که در گله نگه داری خواهند شد بایستی انجام شود.
IBR (بیماری تنفسی و مسری گاوی)
BVD (ویروس اسهال گاوی)
PI3 (پاراآنفولانزای-2)
BRSV (ویروس سینکیتال تنفسی گاوی)
واکسن کلستریدیای هفت کاره (7-way)
هموفیلی سامنوس Haemophilus somnus
کرم زادی (انگل ها)
آخته کردن و بریدن شاخ ها در صورتی که قبلاً این کار صورت نگرفته باشد انجام لیپتوس پیروس (Leptospirosis) برای ماده گوساله های جایگزین شده.
واکسیناسیون برای از بین بردن باکتری های مضر انتخابی است.
تست حاملگی (ماده گاوهای گوشتی و ماده گوساله ها)
ماده گاوها و ماده گوساله ها را با واکسن های تقویتی و میکروب زدا ایمن کنید:
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 10 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
هنگامی که اولین سیستمهای کامپیوتری به صورت PC عرضه شدند و روی میز من و شما قرار گرفتند، کمتر کسی میتوانست پیشبینی کند سیلاب اطلاعات با چنین حجم عظیمی شرکتها و حتی مردم دنیا را در نوردد. این دستگاهها به انبارههای ذخیرهسازی کمظرفیتی (نسبت به استانداردهای امروز) مجهز بودند، اما دپارتمانهای IT خیلی زود توانستند با استفاده از سرورهای عمومی و انبارههای اتصال مستقیم (که از طریق یک اینترفیس پرسرعت SCSI به کامپیوتر متصل میشدند) پاسخگوی نیازهای اطلاعاتی آن زمان باشند. امروزه این شیوه مقدماتی ذخیرهسازی و پردازش، کمتر مورد استفاده قرار میگیرد و شرکتها مجبورند برای ذخیرهسازی حجم عظیم اطلاعاتی که در سیستمهایی چون MIS ،ERP یا data warehousing تولید و جابهجا میشوند روشهای تازهتری را برگزینند. خوشبختانه، به خاطر وجود اینترنت، جریان عظیم اطلاعات نه تنها ادامه دارد، بلکه شدیدتر از گذشته شده است. امروزه تولید، انتقال، ذخیرهسازی و تحویل اطلاعات به هر کجا و در هر کجای جهان در عرض چند ثانیه صورت میگیرد و وابستگی مردم به اطلاعات بیشتر شده است به طوری که برای مشتریان یک شرکت (چه داخلی و چه خارجی) یافتن اطلاعاتِ مربوط به شرکت با سرعت پایین تحملپذیر نیست. شرکتهایی که هنوز سرویسهای اطلاعرسانی اینترنتی خود را راهاندازی نکردهاند، خلاء آن را به خوبی احساس میکنند. همین موضوع شرکتهای نرمافزاری و مراکز خدماترسانی اینترنت (و به ویژه سازمانهای دات کام) را نیز به تکاپو واداشته تا راهحلهای قابل بسط و مطمئنتری را ارائه دهند. به طور کلی، شرکتهای تجاری ضرورت داشتن یک انباره ذخیرهسازی مطمئن را برای نگهداری و ارائه اطلاعات احساس میکنند، اما در عین حال دوست ندارند برای این منظور مجبور به استخدام کارشناسان IT بشوند، که هم کمیاب هستند و هم حقوق بالایی دارند. برای این شرکتها شاید بهترین راهحل استفاده از Network-Attached Storage یا همان NAS باشد، که موضوع مقاله ما است.
NAS چیست؟
انباره (Storage) ذخیره سازی متصل به شبکه (Nas) دستگاهی است که به صورت اشتراکی در شبکه مورد استفاده قرار می گیرد. این دستگاه، با استفاده از NFS (سیستم فایلی شبکه ای مختص یونیکسی)، CIFS (سیستم فایلی شبکه ای مختص محیط های ویندوزی)، FTP، HTTP و سایر پروتکل ها با اجزای شبکه ارتباط برقرار می کند. وجود NAS در یک شبکه برای کاربران آن شبکه افزایش کارایی و استقلال از سکو را به ارمغان می آورد، گویی که این انباره مستقیما به کامپیوتر خودشان متصل است.
خود دستگاه NAS یک وسیله پر سرعت، کارآمد، تک منظوره و اختصاصی است که در قالب یک ماشین یا جعبه عرضه می شود. این دستگاه طوری طراحی شده که به تنهایی کار کند و نیازهای خاص ذخیره سازی سازمان را با استفاده از سیستم عامل و سخت افزار و نرم افزار خود در بهترین حالت برآورده سازد. NAS را می توان مثل یک دستگاه Plug-and-play در نظر گرفت که وظیفه آن تامین نیازمندی های ذخیره سازی است. این سیستم ها با هدف پاسخگویی به نیازهای خاص در کوتاه ترین زمان ممکن (به صورت بلا درنگ) طراحی شده اند. ماشین NAS برای به کار گیری در شبکه هایی مناسب تر است که انواع مختلف سرور و کلاینت در آنها وجود دارند و وظایفی چون پراکسی، فایروال، رسانه جریانی و از این قبیل را انجام می دهند.
در این مقاله به معرفی دسته ای از دستگاه های NAS می پردازیم به نام "فایلر" که امکان به اشتراک گذاشتن فایل ها و داده ها را میان انواع متفاوت کلاینت ها فراهم می سازند. در عین حال، مزایای NAS در مقایسه با SAN (شبکه های موسوم به Storage Area Network) مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
Filer چیست؟
دستگاه های NAS موسوم به فایلر تمام توان پردازشی خود را صرفا روی خدمات فایلی و ذخیره سازی فایل متمرکز می کنند. در واقع فایلر به عنوان یک وسیله ذخیره سازی، نقش یک فایل سرور اختصاصی را ایفا می کند. فایلر مستقیما به شبکه (معمولا LAN) متصل می شود تا دسترسی به داده ها را در سطح فایل فراهم سازد. نصب، راه اندازی و مدیریت آسان فایلر، و همچنین مستقل از سکو بودن آن، باعث شده تا هزینه های مدیریتی کاهش چشمگیری پیدا کنند.
فایلر های NAS می توانند در هر جایی از شبکه مستقر شوند، بنابراین مدیر شبکه آزادی کامل دارد که آنها را در نزدیکی محلی قرار دهد که نیاز به خدمات ذخیره سازی دارد. یکی از فوایداصلی استفاده از فایلر آزاد شدن سرورهای همه منظوره و گران قیمت سازمان از انجام عملیات مدیریت فایل است. سرورهای همه منظوره غالبا درگیر عملیاتی می شوند که CPU را زیاد به کار می کشند و بنابراین نمی توانند به خوبی فایلر از عهده عملیات مدیریت فایل بر آیند.
تحلیلگران پیش بینی می کنند نیاز به ظرفیت ذخیره سازی طی سال آینده ده برابر نسبت به گذشته افزایش پیدا کند و به همین دلیل به مدیران IT استفاده از NAS را توصیه می کنند. برای هر سازمانی که در حال استفاده از فایل سرورهای همه منظوره هستند (یا قصد استفاده از آنها را دارند) بهترین راه حل این است که سیستم های NAS را جایگزین سرورهای خود بکنند.
NAS در مقابل SAN
NAS سرنام عبارت Network Attached Storage است در حالی که SAN مخفف Storage Area Network می باشد. این دو تکنولوژی شباهت های بسیاری به یکدیگر دارند، مثلا این که هر دو بهترین حالت یکپارچگی (Consolidation) را تامین می کنند، هر دو به محل ذخیره سازی داده ها مرکزیت می بخشند، و هر دو دسترسی به فایل را در کار آمدترین حالت فراهم می سازند. قابلیت به اشتراک گذاشتن انباره ذخیره سازی میان چند میزبان، حمایت از سیستم عامل های مختلف، و تفکیک محل ذخیره سازی از محل اجرای برنامه ها از دیگر مشترکات این دو تکنولوژی است. علاوه بر این، هر دو آن ها می توانند با استفاده از RAID و اجزای یدکی، آمادگی و یکپارچگی داده ها را تضمین کنند.
اما تفاوت این دو تکنولوژی اصولا در نحوه اتصال آنها به شبکه است. NAS محصولی مشخص و شناخته شده است که بین Application Server و File System می نشیند، در حالی که SAN معماری است که بر روی سیستم فایلی و ابزارهای فیزیکی ذخیره سازی اعمال می شود. SAN در واقع خودش یک شبکه است، شبکه ای که تمام مخازن ذخیره سازی و سرورها را به هم متصل می کند. بنابراین، هر یک از این دو فناوری، برای تامین نیازهای ذخیره سازی بخش های متفاوت از یک سازمان مورد استفاده قرار می گیرد.
NAS برای کاربران شبکه
NAS یک وسیله شبکه محور است و عموما به خاطر یکسان سازی محل ذخیره سازی داده های کاربران در شبکه LAN مورد استفاده قرار می گیرد. NAS یک راه حل مناسب ذخیره سازی است که دسترسی سریع و مستقیم کاربران به سیستم فایلی را فراهم می سازد. استفاده از NAS مشکل معطلی هایی را بر طرف می سازد که غالبا کاربران برای دسترسی به فایل های موجود در سرورهای همه منظوره با آن مواجه هستند.
NAS ضمن تامین امنیت لازم، تمام خدمات فایلی و ذخیره سازی را از طریق پروتکل های استاندارد شبکه ای فراهم می سازد: TCP/IP برای انتقال داده ها، Ethernet و Giga Ethernet برای دسترسی میانی، و CIFS، HTTP، و NFS برای دسترسی به فایل از راه دور. علاوه بر این، با NAS می توان به طور همزمان به کاربران یونیکس و ویندوز سرویس داد و اطلاعات را بین معماری های متفاوت به اشتراک گذاشت. از نظر کاربران شبکه، NAS وسیله ای است که دسترسی به فایل را بدون مزاحمت . ایجاد اختلال برای آنها مهیا می سازد.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 13 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
یکى از مباحثى که در قرآن و سنتبا اهمیت ویژهاى مطرح گردیده بحث فطرت است. فطرتمندى انسان، فطرى بودن دین، فطرت پسندى، حسن عدل و قبح ظلم، معلوم بودن فجور و تقوا به الهام فطرى، اعتراف رسمى انسان به ربوبیت الهى در عالم ذر و عهد و پیمان خداوند با او در عدم تبعیت از شیطان، از جمله مسائلى است که آیات قرآن و روایات ائمه معصومینعلیهمالسلام بر آن دلالت صریح دارند.
اما مهم آن است که اگر چه در پارهاى آیات، انسان فطرتمند معرفى شده و بحث از الهام فطرى فجور و تقوا به انسان به میان آمده است ولى در بعضى آیات دیگر، خلقت طبیعى انسان به عنوان موجودى ظلوم، جهول، هلوع، کفار و طغیانگر مطرح شده است.
اگر در پارهاى از آیات، دین امرى فطرى معرفى گردیده و یا اقامه عدل هدف رسالت پیامبران بیان شده است (که به دنبال فطرى بودن دین، عدالتخواهى و اقامه قسط و عدل نیز فطرى خواهد بود) اما در پارهاى دیگر از آیات، سبب تشریع دین، بروز اختلاف اولیه بین انسانها و نیاز اضطرارى آنها به دین و قوانین لازم براى رفع اختلافات بیان گردیده است و از آن استنباط مىشود که دین مولودى اجتماعى است که انسانها به حکم اضطرار و به منظور رفع اختلاف به آن پناه بردهاند و نه به حکم فطرت. و این البته با نظریه برخى از جامعهشناسان نزدیکى زیاد دارد.
و نیز اگر در برخى آیات سخن از اعتراف رسمى انسان به ربوبیت الهى و عهد و پیمان خداوند با او در عدم تبعیت از شیطان به میان آمده است در برخى دیگر از آیات خالى بودن ذهن انسان در بدو تولد از هر گونه شناخت و معلومى مطرح شده است و این نیز با نظریههاى برخى از روانشناسان قرابت دارد.
در این مقاله برآنیم تا ضمن بحث از معناى لغوى فطرت با توجه به وزن و صیغه آن در کلام عرب، کاربرد و مشتقات آن در قرآن، و تفاوت آن با طبیعت و غریزه، به تبیین بینش خاص قرآن در مورد فطرت و پیآمدهاى اجتماعى آن بپردازیم و مىکوشیم تا با بهرهجویى و استمداد از نظریه بدیع علامه طباطبائى در تفسیر المیزان، که کمتر به آن توجه شده و یا متاسفانه مورد بىمهرى واقع گردیده استبه زدودن پارهاى از ابهامات بپردازیم.
معنى لغوى فطرت
واژه «فطرة» بر وزن «فعلة» دلالتبر نوع دارد مانند جلسة یعنى نوع خاصى از نشستن، مثلا اگر بگوییم: جلست جلسة زید یعنى مثل زید و به نوع نشستن وى نشستم. بنابر این واژه «فطرة» از ماده «فطر» به معنى نوعى خاص از آفرینش استیعنى خلقت و آفرینشى بىسابقه که از آن به ابداع تعبیر مىشود.
راغب اصفهانى در مفردات در مورد معنى فطرت چنین مىگوید: «و خداوند خلق را فطر نموده است و این فطر یعنى ایجاد کردن شىء به شکلى بدیع و تازه بر کیفیتى که فعلى از افعال از آن صادر گردد». (1)
ابن اثیر نیز در نهایه، در توضیح ماده «فطر» در حدیث نبوى، «کل مولود یولد على الفطرة» (2) مىگوید: «فطر به معنى ابتدا و اختراع است و فطرة حالت آن ابتداء و اختراع را بیان مىکند مانند جلسة و رکبة یعنى نوعى خاص از نشستن و سوار شدن و معنى حدیث این است که: هر فردى بر نوعى خاص از صفات جبلى و طبیعى متولد مىشود به طورى که آماده پذیرش دین الهى مىگردد و اگر او را با همان صفات واگذارند پیوسته بر آن صفات استمرار دارد و از آنها مفارقت نمىکند و همانا علت عدول انسانها از آن، آفتى از آفات بشرى یا تقلیدى است که از غیر در آنها اثر مىگذارد...» (3)
بیان این مقاله درباره فطرت با تعبیر راغب به «و ابداعه على هیئة مترتبة لفعل من الافعال» و نیز با تعبیر ابن اثیر به «انه یولد على نوع من الجبلة والطبع المتهیئ بقبول الدین» هماهنگ است.
استعمال واژه فطرت و مشتقاتش در قرآندر قرآن مجید واژههاى «فطره» (4) ، «فطرکم»، (5) «فطرنا»، (6) «فطرنى»، (7) «فطرهن»، (8) «فطور»، (9) «فطر»، (10) «منفطربه» (11) . انفطرت، (12) و «فاطر» (13) به کار رفته است که همه جا به معنى ابداع و آفرینش بدون سابقه است.
طبیعت، غریزه، فطرت
«طبیعت» یعنى سرشتى که اشیاى مادى بر آن آفریده شدهاند، بیشتر در مورد موجودات بیجان به کار مىرود و اگر در مورد جاندارها به کار رود به آن جنبههایى از جانداران که با بیجانها مشترکند اطلاق مىشود.
«غریزه» بیشتر در مورد حیوانات به کار مىرود و اگر در مورد انسان به کار رود به جنبههاى حیوانى موجود در انسان اطلاق مىشود و عبارت از نوعى حالت تسخیرى و غیر آگاهانه یا نیمه آگاهانه از ناحیه خلقت است که بر خود محورى و یا بقاى نوع استوار است و به عضوى مادى از بدن انسان مربوط مىشود مانند غریزه گرسنگى که با سیستم عصبى هیپوتالاموس و یا غریزه تشنگى که با سیستم عصبى هیپوتالاموس و غده هیپوفیز ارتباط دارد و این دو از نوع گرایشهاى فیزیولوژیک به شمار مىروند که براى ادامه حیات حیوان ضروراند. و نیز مانند غریزه جنسى که از نوع گرایشهاى لازم براى بقاى نسل است و ارضا نشدن آن حیات موجود زنده را به خطر نمىاندازد بلکه بقاى نوع را به خطر مىاندازد.
«فطرت» در مورد انسان و خصلتهاى فرا حیوانى او به کار مىرود، در حد حالتى آگاهانه و حاوى نوعى قداست است. همچون غریزه و طبیعتسیرى تدریجى و ساختارى ثابت دارد اما مرحلهاى تکاملى است که پس از فعلیتیافتن طبیعت و غریزه و نیز پس از شکوفایى حس و خیال یعنى همراه با پیدایش عقل تکون مىیابد و در پرتو آنها، گرایشهاى غریزى نیز مىتوانند از نوعى قداستبرخوردار شوند.
فطریات در انسان به ترتیب در سه ناحیه دانش، ارزش و گرایش شکوفا مىشوند و فعلیت مىیابند. در زمینه دانش، گزارهها به شکل توصیفى و خبرى بیان مىشوند. در زمینه ارزش، گزارههاى حاکى از آنها شکلى دستورى دارند. گرایشها نیز پارهاى حالات نفسانىاند که پس از شکوفایى ارزشها در انسان پدید مىآیند و موجب جهتگیرى وى به سوى هدفى والا و مقدس مىشوند. فعلیت ارزشها و گزارههاى آنها منوط به فعلیت عقل نظرى و استمداد عقل عملى از آن است تا آنجا که اگر عقل نظرى در انسان شکوفا نشود و از مرتبه عقل بالقوه به مرتبه عقل بالفعل نرسد امکان فعلیت و جولان عقل عملى نخواهد بود. (14)
در این جا به این اجمال بسنده مىکنیم و به بررسى دو دسته آیات در این باره مىپردازیم: دسته اول آیاتى که معنایى سلبى از فطرت ارائه مىدهند و دسته دوم آیاتى که معنایى ایجابى دارند.
آیات دسته اول
آیه 78 سوره نحل به خالى بودن لوح نفس از کلیه معلومات در آغاز تولد و پیدایش تدریجى معلومات پس از آن از طریق حواس و فکر مىپردازد: «والله اخرجکم من بطون امهاتکم لاتعلمون شیئا وجعل لکم السمع والابصار والافئدة لعلکم تشکرون» چنان که در تفسیر المیزان (15) ذیل آیه فوق آمده استسیاق آیه، و اشاره آن به مبادى علم حصولى یعنى حس و فکر و نیز پیدایش تدریجى معلومات در آنها، دلالتبر این معنى دارد که آنچه در این آیه از انسان در بدو تولد نفى شده است علم حصولى است. بنابراین، انسان در آغاز به هیچ چیزى که مبدا آن حس یا عقل باشد علم حصولى ندارد.
بدین ترتیب بنا به تصریح کلام وحى، هیچ گزارهاى اعم از گزارههاى بدیهى و فطرى، یا غیر بدیهى و نیز اعم از این که متعلق شناخت آن عالم طبیعت، ماوراى طبیعت، انسان یا ذات احدیت و... باشد در آغاز تولد براى انسان به علم حصولى معلوم نخواهد بود.
و اگر چنین باشد که کودک در بدو تولد واجد هیچ تصور و تصدیقى نباشد در این صورت نه فقط دانش بلکه ارزشها و گرایشهاى انسانى نیز از طفل در آغاز پیدایش نفى مىشود زیرا ارزش، به عنوان ارزش فطرى و نه به عنوان غریزه و میل ناآگاهانه حیوانى، در انسان پس از علم وى به ارزشمندى آن حاصل مىشود و با نفى هر نوع علم و آگاهى، ارزشها نیز منتفى مىشوند. همینطور است گرایشهاى فطرى; زیرا هر گرایشى اعم از فطرى یا غیر فطرى پس از علم نفس به غایت آن و ارزشمندى آن غایت، براى انسان حاصل مىشود. بر این اساس نفس انسانى در آغاز پیدایش، هیچ تصور یا تصدیق فطرى و نیز هیچ ارزش یا گرایش فطرى را واجد نیست. تنها چیزى که انسان در آغاز و نیز به هنگام کهنسالى یعنى پس از ضعف قوا و از دست دادن معلوماتش واجد مىشود علم حضورى نفس به خودش است.
در سوره نحل آیه 70 آمده است: «والله خلقکم ثم یتوفاکم ومنکم من یرد الى ارذل العمر لکی لایعلم بعد علم شیئا ان الله علیم قدیر».
علامه طباطبائى نیز در تفسیر این آیه در المیزان (16) به این مطلب تصریح کردهاند و ادعاى خالى بودن ذهن انسان در آغاز پیدایش را همان چیزى مىدانند که روانشناسان بر آن تاکید کردهاند.
اگر چنین است، فطرى بودن دین و ارزشهاى انسانى به چه معنى خواهد بود؟ و نیز چگونه اقرار انسان به ربوبیت الهى در عالم ذرو اعتراف وى به عدم تبعیت از شیطان تفسیرى معقول مىیابند.
2- آیه213 سوره بقره به سبب تشریع دین مىپردازد: «کان الناس امة واحدة فبعث الله النبیین مبشرین ومنذرین وانزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه وما اختلف فیه الا الذین اوتوه من بعد ماجاءتهم البینات بغیا بینهم فهدى الله الذین آمنوا لما اختلفوا فیه من الحق باذنه والله یهدی من یشاء الى صراط مستقیم».
علامه طباطبائى در تفسیر این آیه ابتدا به بیان تاریخ اجمالى حیات اجتماعى و دینى نوع انسان مىپردازند و بنا به مفاد آیه، حکم در مورد انسان به زندگى اجتماعى و نیز لزوم رعایت عدل را از جمله احکامى مىدانند که انسان بنا به اضطرار به سوى آن کشیده شده استیعنى این دو حکم را معلول ضرورى این حکم مىدانند که: «انسان باید هر چیزى را که در طریق کمال او مؤثر استبراى استکمال خود استخدام نماید و به هر طریق ممکن از موجودات دیگر و از جمله از همنوعان خود به نفع خود و براى بقاى حیات خویش استفاده نماید». و به این ترتیب بشر با استناد به این اصل به مسیر خود ادامه مىدهد تا با این مشکل روبرو مىشود که هر فردى از افراد انسان بنا به همین اصل، همان را مىخواهد که دیگران مىخواهند یعنى همانطور که او مىخواهد از طبیعت و دیگران به نفع خود بهرهمند شود دیگران نیز همین را مىخواهند و همین جا است که زندگى اجتماعى را مىپذیرد و دوام اجتماع و در حقیقت دوام زندگى خویش را منوط به پذیرش عدالت اجتماعى و این که هر صاحب حقى به حق خود برسد مىداند و این بدان معناست که حکم بشر به اجتماع مدنى و عدل اجتماعى حکمى است که بشر آن را به اضطرار پذیرفته استبه طورى که اگر اضطرار نمىبود هرگز هیچ انسانى حاضر نمىشد دامنه اختیار و آزادى خود را محدود کند. (17)
شاید مستند نمودن اختلاف دوم یعنى اختلاف پس از عرضه دین به عنوان بغى و عدم استناد اختلاف اول به عنوان بغى، مؤید نظر علامه باشد زیرا بغى آن گاه صدق مىکند که انسان چیزى را بداند ولى به خاطر منافع شخصى برخلاف آن عمل نماید اما اگر چیزى را نداند و اشتباه کند عنوان بغى بر آن صادق نخواهد بود.
اما در این صورت آیا این تفسیر با فطرى بودن عدل منافات ندارد؟ مسلما اگر فطرى بودن را بدین معنا بگیریم که هر انسانى آن را در بدو تولد مىداند و یا قبل از هر میلى به آن متمایل مىشود، گرایش به عدل، بنابر این تفسیر، از گرایشهاى فطرى محسوب نخواهد شد زیرا گرایش به عدل از چنین خاصیتى برخوردار نیست و در این صورت فطرى نبودن عدل مستلزم فطرى نبودن غایت ارسال انبیا است و اگر غایت ارسال انبیا (18) و سبب تشریع دین فطرى نباشد آیا خود دین مىتواند فطرى باشد.
علامه طباطبائى در ادامه به عنوان تاییدى از تاریخ به نفع نظریه ایشان مىفرمایند:
«و به همین جهت هر جائى که انسانى قوت بگیرد و از سایرین نیرومندتر شود در آن جا حکم عدالت اجتماعى سست مىشود و شخص نیرومند مراعات عدالت اجتماعى را در حق ضعیف نمىکند و لذاست که همواره شاهد رنج و محنتى بودهایم که مردم ضعیف از طبقه قوى متحمل مىشوند. جریان تاریخ نیز تا به امروز که عصر تمدن و آزادى استبر همین منوال بوده است و اگر عدالت اجتماعى، اقتضاى اولیه طبیعت انسانى مىبود باید عدالت اجتماعى در شئون اجتماعات غالب مىبود در حالى که مىبینیم دائما خلاف این امر جریان داشته و نیرومندان خواستههاى خود را به منظور نیل به مقاصد خود بر طبقه ضعیف تحمیل مىکردند. (19) »
3 - در آیات 34 سوره ابراهیم، 72 سوره احزاب،19 سوره معارج، و7 سوره علق، انسان طبعا به صفات ظلوم، کفار، جهول، هلوع و طغیانگر توصیف شده است. علامه طباطبائى این آیات را تاییدى بر نظر خود دانستهاند (20) آیا این توصیفات مستلزم نفى فطرى بودن ارزشهاى معنوى در انسان نیست؟ آیا اتصاف طبعى انسان به این صفات، سرانجام نوعى دعوت به رذایل و غلبه شر بر خیر و هلاکت انسان را در پى نخواهد داشت؟
روانشناسان عموما ذهن انسان را در آغاز تولد خالى از هر گونه معلوم بالفعلى مىدانند. (21) برخى از جامعهشناسان نیز خواستههاى معنوى انسان را معلول ضرورتهاى اجتماعى دانستهاند و معتقدند تنها منافع و مصالح مادى بشر است که مقتضى زندگى اجتماعى و وضع مقررات و رعایت عدالت اجتماعى است و علم و دانش اندوزى نیز تنها به این دلیل که بهترین ابزار تحصیل زندگى مادى و کسب قدرت و تسلط بر دیگران است، مطلوب جامعه بشرى است و قداست زندگى اجتماعى، عدالت اجتماعى، دانش اندوزى و... نیز داراى قداست فرضى به منظور نیل زودتر به مقصود است نه این که اینها ذاتا داراى قداست و ارزش باشند. (22)
آیا همچون برخى عالمان جدید منکر فطریات شویم و دلایل فوق از قرآن، تفسیر، سنت تاریخى، روانشناسى و جامعهشناسى را مستمسک قرار دهیم یا با بىمهرى تمام علامه طباطبائى را متهم به ارائه تفسیرى سطحى و همسو با دانشمندان تجربى کنیم و یا به حکم عقل و تجلى عالى و اکمل آن در کلام وحى، ملاک فطریات را در هر حوزه و مقام متناسب با آن معرفى کنیم؟
در ناحیه تصورات از دانشها، فطرى را آن بدانیم که یا عارض ذهن نمىشود - اگر انسان در مرتبهاى نباشد که بتواند آن را تصور کند - و یا اگر عارض ذهن شد به دلیل بساطت آن خالى از هر نوع ابهام و پیچیدگى باشد و در ناحیه تصدیقات از دانشها، فطرى را چنان تعریف کنیم که همین قدر که انسان در مسیر رشدش به مرحلهاى برسد که بتواند طرفین حکم یعنى موضوع و محمول را تصور کند ارتباط آنها را تصدیق نماید. و در این خصوص به آموزش و استدلال، نیاز نداشته باشد و در این صورت پذیرش فطریات با آیه 78 سوره نحل منافاتى نخواهد داشت و روانشناسان نیز متهم به انکار فطریات نخواهند گشت.
در ناحیه ارزشها نیز، پس از شناخت مراحل و مراتب مختلف مقام انسانیت، نیل به ارزشمندى هر ارزش فطرى را مشروط به راهیابى انسان به مقام و مرتبه ویژه آن کنیم تا در آن مقام از مقامات انسانى بدون احتیاج به هر گونه آموزش و استدلال و به صورتى خودجوش، به ارزشمندى و قدسى بودن آن حکم نماید - اگر چه در مراحل پایینتر ممکن است مسائلى از قبیل اختلافات انسانها زمینهساز صعود انسان به مرتبه بالاتر و تصدیق ارزشمندى چیزى (مثل حسن عدل و قبح ظلم) گردد - و پس از آن به سوى آن جهتگیرى کند بدون این که در این جهتگیرى و گرایش خویش به عنوان گرایشى فطرى، دلیلى جز قرار گرفتن وى در مرتبه و مقام انسانى ویژه آن و علم به ارزشمندى آن غایت داشته باشد.
بر این اساس، تفسیر علامه در ذیل آیه213 سوره بقره - در خصوص منفعت طلبى انسان در مرتبهاى، و گرایش وى به زندگى اجتماعى و بروز اختلاف به عنوان امرى طبیعى در مرتبهاى بالاتر و باز حرکت وى به سمت عدالت اجتماعى در مرتبهاى بالاتر از مرتبه قبلى، بیانگر سیر تدریجى او به سمت کمال و التزام تکوینى وى به لوازم هر مرتبه خواهد بود. طبیعى استبه حکم قاعده ضرورت بین علت و معلول، نیل به هر مرتبه پس از تحصیل کلیه شرایط لازم اجتناب ناپذیر خواهد بود و این اجتناب ناپذیرى، نافى فطرى بودن لوازم ذاتى و تکوینى هر مرتبه نخواهد بود چه غیر فطرى و نیز فطرى پس از تحصیل شرایط لازم براى شکوفایى آنها، ضرورة فعلیت مىیابند و در نیازمندى یکى به تامل و نظر، و عدم نیاز دیگرى به تامل و نظر در هر مرتبه متفاوت مىگردند و به عبارتى دیگر، در هر مرتبه، فطریات از لوازم ذاتى آن مرتبه خواهند بود به طورى که خود آن مرتبه و فعلیتیافتنش در شکوفایى آن امر فطرى کافى خواهند بود اما در غیر فطریات، تامل و نظر نیز لازم خواهد بود یعنى شرط شکوفایى آنها محسوب مىشود.
و در این صورت نظریه جامعهشناسان نیز در مورد خاستگاه اجتماعى دین به شرط عدم انحصار آن در اجتماع و نیز به شرط این که دین را ساخته و پرداخته دست انسان در اوضاع اجتماعى ویژه ندانند مقبول خواهد بود; چه با یک تامل منطقى مىتوان فهمید که گزاره «هر اجتماع و بدنبال آن بروز هر اختلافى نیازمند قانون و دستورالعمل است» و منعکس به موجبه کلیه «هر قانون و دستورالعملى مولود ضرورتى اجتماعى است» نمىشود بلکه به موجبه جزئیه منعکس مىگردد و بر این اساس خاستگاه دین صرفا اجتماع و اختلافهاى افراد نخواهد بود بلکه نیازهاى معنوى فردى وى نیز در مسیر رشد و تکامل او را نیازمند دین مىگرداند. همچنین اتصاف انسان به داشتن طبعى ظلوم، جهول، کفار، هلوع و... بیانگر لوازم ذاتى انسان در مرتبه معینى از وجود است که این مرتبه اولا در طول سایر مراتب و مقامات انسانى قرار دارد ثانیا شرط لازم شکوفایى مراتب بعدى است و گذر از آن لازم و حتمى است لذا در آیه 72 و73 سوره احزاب: «انا عرضنا الامانة على السموات والارض والجبال فابین ان یحملنها واشفقن منها وحملها الانسان انه کان ظلوما جهولا» اتصاف انسان به ظلم وجهل مصحح عرضه امانت الهى - یعنى ولایت الهیه و کمال عبودیت از ناحیه تلبس به اعتقاد و عمل صالح و سلوک راه کمال و ارتقاء از ماده دون به اوج اخلاص به انسان معرفى شده است زیرا موضوع قابل ظلم و جهل است که مىتواند متصف به دو وصف عدل و علم شود و در مسیر رشد و تعالى به مرتبهاى نایل گردد که تدبیر امرش را به ستخداوند سپارد و ولایت الهیه شامل حال او گردد. (23) و بر همین اساس در آیات سوره معارج: «ان الانسان خلق هلوعا× اذا مسه الشر جزوعا× واذا مسه الخیر منوعا× الا المصلین× الذین هم على صلاتهم دائمون× والذین فى اموالهم حق معلوم للسائل والمحروم...» هلوع بودن انسان که توضیح آن در آیات 20 و 21 آمده از جمله صفاتى معرفى شده است که انسان به اقتضاى حکمت الهى و به منظور اهتداى او به سمتخیر و سعادت به آن متصف شده است زیرا این صفت تنها وسیلهاى است که انسان را به سعادت و کمال مىرساند مشروط بر این که از این صفتسوء استفاده نکند و آن را در عداد صفات رذیله قرار ندهد لذا استثناء انسانهاى نمازگزار نه به این معنى است که صفت هلع در این دسته از انسانهاى مؤمن وجود ندارد بلکه به این معنى است که اینان این صفت را در همان جنبه کمالى و مثبت آن یعنى تنها وسیله صعود به مراتب بالاتر و رسیدن به لوازم ذاتى آن مراتب نگه داشتهاند و آن را به یک صفت رذیله تبدیل نکردهاند (24) و این همه بیانگر این معنى است که:
هر مرتبه لوازمى دارد که منفک از آن مرتبه نیست. انسان در حالى که طفل استخیر و شر خویش را به وسیله تجهیزات غریزى تشخیص مىدهد و بر همین حال است تا به مرحله بلوغ و رشد عقلانى بر سد و ادراک حق باطل برایش میسور گردد و در این هنگام، بسیارى از مصادیق خیر و شر در نزد وى تغییر مىیابند و اگر بر همان مسیر قبلى یعنى پیروى از هواهاى نفسانى و پافشارى بر مشتهیات نفسانى اصرار ورزد از اتباع حق غافل مىگردد و تارها بر فطرت فعلیتیافته خود مىتند. پس انسان با رسیدن به بلوغ عقلانى به اولین منزل و مرتبه ویژه انسان مىرسد و از این اولین منزل انسانیت، نسیم روحبخش فطرت وزیدن آغاز مىکند و صفاتى که در مورد فطریات به عنون وجه فارق فطرى از غریزى برشمردیم آشکار مىگردد.
پس فطرى نه آن است که در آغاز تولد همراه انسان است و نه آن است که هر انسانى در هر مرتبهاى آن را تصدیق مىکند بلکه آن است که در مسیر تکوینى انسان به سمت کمال پس از رسیدن وى به مرتبه بلوغ عقلانى در پرتو اعمال صالحه شکوفا مىگردد و از لوازم ذاتى آن مرتبه محسوب مىشود و نماز و راه یافتن به عمق آن و برقرارى ارتباط بین خالق و مخلوق، از زبان خالق آگاه به کلیه عوالم و مراتب وجود اولین شرط این شکوفایى است که نمازگزار بسته به مرتبه و مقامى که در آن قرار دارد نمازش در همان مرتبه و لوازم و مکشوفات وى، خاص همان مرتبه است و در هر صورت نیل به مقصود با «ایاک نعبد» و نه «ایاک اعبد» در اولین خطاب به خداوند آغاز و... با سلام یعنى رجوع به کثرات به شرط سلامت از حجب آنان و بقاى به حق محقق مىشود و این آغاز و این پایان اهمیت و نقش جامعه صالح را در عبادت خداوند و نیل به کمالات انسانى آشکار مىکند. بگذاریم و بگذریم که این شکسته پاى درمانده را در این وادى پاى گام زدن نیست.
آیات دسته دوم
در این جا به بررسى آن دسته از آیات مىپردازیم که معنایى ایجابى درباره فطرت دارند، آیا این دسته آیات درباره فطرت پس از شکوفایى عقل و رسیدن انسان به مرتبه عقلانى سخن مىگویند یا قبل از آن؟
1 - در قرآن در آیات متعددى با عنوان «ذکر» نام برده شده استحتى خود پیامبر اکرم نیز با عنوان «ذکر» خطاب شده است. در سوره غاشیه آیه 21 خداوند، پیامبر اکرم را مورد خطاب قرار مىدهد و مىفرماید «فذکر انما انت مذکر...» یادآورى کن همانا جز این نیست که تو فقط یادآورى کننده هستى. این خطاب قرآن به پیامبر این معنا را القا مىکند که گویى انسانها چیزهایى را در اول تولد و قبل از آن مىدانسته و با آنها متولد شدهاند به طورى که با یادآورى واسطه وحى آنها را به یاد مىآورند.
2 - در بعضى آیات، استفهام تقریرى به کار رفته است و سؤالاتى بلا جواب مطرح شدهاند:
سوره زمر آیه9: «هل یستوی الذین یعلمون والذین لایعلمون.
سوره ص آیه 28: «ام نجعل الذین آمنوا وعملوا الصالحات کالمفسدین فى الارض ام نجعل المتقین کالفجار».
سوره رعد آیه19: «افمن یعلم انما انزل الیک من ربک الحق کمن هو اعمى.
چنین به نظر مىرسد که این نوع استفهامات بلاجواب بر این مطلب دلالت دارد که جواب آنها بر همگان آشکار و فطرة معلوم است.
3 - در سوره شمس به الهام فطرى فجور و تقوا تصریح فرموده و آن را فعل الهى مىداند سوره شمس آیه7 و 8: «ونفس وماسویها فالهمها فجورها وتقویها».
4 - و بالاخره در سوره روم آیه 30 براى اولین بار واژه «فطرة» را به کار مىبرد و ابتناى دین بر فطرت و سرشت انسانها را یادآور مىشود و خلق و آفرینش را دگرگون ناشدنى معرفى مىنماید: «فاقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التى فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم ولکن اکثر الناس لایعلمون».
5 - آیه میثاق و اقرار به ربوبیتخداوند نیز بر نوعى پیمان بین انسان و ذات احدیت دلالت دارد: سوره اعراف آیه 172: «واذ اخذ ربک من بنى آدم من ظهورهم ذریتهم واشهدهم على انفسهم الستبربکم قالوا بلى شهدنا ان تقولوا یوم القیامة انا کنا عن هذا غافلین».
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 19 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
پیشگفتار
این تحقیق به صورت یک مجموعه مختصر ارائه شده است که مباحث تقریبا به صورت ناگسسته عرضه شده ولی به علت جالب بودن بعضی مطالب درصدد مطرح کردن آنها برآمدم.
در این تحقیق هفت مبحث بررسی شده که برای تعریف کلی از مدرنیته و رابطه آن با سنتهای قدیم بحثی با عنوان معمای مدرنیته ذکر شده است . مطالب دیگر به ترتیب : رابطه مدرنیته با متافیزک ومقوله انسان گرایی آن بازاندیشی مدرنیت، مدرنیت وابعاد نهادی آن ،درآمدی بر معنای اصطلاح جهان سوم که هر انسانی بارها و بارها بآ آن برخورد می کند و بی آنکه به معنی آن بپردازد از کنارش عبور کرده است ، جهانی شدن مدرنیت واینکه تحولی همه گیر است و در پایان چکیده ای از مطالب آورده شده است.
در روزگار مدرن یعنی دوره همخوانی با قالبهای تکنولوژیک ، چیزی مهمتر از این نیست که آدمی دریابد که خویشتن او چند پاره شده فرد ابزاری اش راه را بر پیشرفت حقیقی او بسته است و الگویی یکة خرد باوری اش هیچ نیست مگر ابزار به بند کشیدن او این مبارزه یعنی آگاهی از شرایط تحقق آزادی و برانگیختن شور فردیت در هر کس.
معمای مدرنیته
تعریفهایی که از مدرنیته ارائه شده اند چندان فراوان متنوع وحتی با هم متضادند که اگر بگوییم این واژه ی بسیار رایج در علوم اجتماعی تاریخ نگاری وفلسفه ی امروز یکی از مبهم ترین اصطلاح ها نیز به شمار می آید حرف تازه ای پیش نکشیده ایم. تاکنون هیچ کس نتوانسته تعریفی یکه نهایی و کامل و قطعی از واژه مدرن و از مفاهیمی که همراه با آن مطرح می شوند همچون مدرنیته مدرنیزاسیون و پسامدرن ارائه کند و به نظر می رسد که حتی ارائه یک تعریف براساس فصل مشترک تعریفهای موجود ازمدرنیته نیز ممکن نباشد.
واژه مدرن که در تمام زبانهای اروپایی و در بسیاری از زبانهای دیگر از جمله در فارسی امروزی ما رایج شده لفظ لاتینی modemus است که خود از قید mode مشتق شده است. در زمان لاتین معنای mode«این اواخر، به تازگی ، گذشته ای بسیار نزدیک بود. به گمان بعضی از تاریخ نگاران لفظ moderni را رومیان در اواخر سدهی پنجم در مورد ارزشها و باورهای پذیرفته شده قدیمی که با لفظ مورد ارزشها وباورهای مشکوک جدید به کار می بردند ارزشهایی که در تقابل بودند با باورهای پذیرفته شده قدیمی که با لفظ antiqui مشخص می شدند.
بسیاری از مردم که واژه مدرن را درگفتار هر روزه خود به جای چیزی نو به کار میبرند در اصل مقصودشان همان چیزی نو امروزی است که جایگزین چیزهای کهنه و غیر قابل قبول شده است. از نظر شماری از نظریه پردازان علوم اجتماعی نیز ،مشروعیت مدرن بودن یا مدریته از پیکارش با سنت ها نتیجه می شود و عقیده دارند که مدرنیته یعنی منش شیوه زندگی امروزی جدید که به جای منش کهن زیستن نشسته و انرا نفی کرده باشد شارل بودلر این تعریف از مدرنیته را نادقیق می داند. مدرن بودن به گمان او یعنی درک این واقعیت که چیزهایی از زندگی کهنه در زندگی نو باقی مانده اند وما باید با آنها بجنگیم. مدرنیته یعنی در حال جنگ بودن با سنت ها و باورهای کهنه ای که همراه شده اند با آنچه ما شیوه تازه زیستن می نامیم آن هم نه در شکلهای قدیمی خودبلکه در شلکهای امروزی که بازشناختن شان گاه کار بسیار دشواری است.
جهان امروز این اصل را به عنوان اصل اساسی پذیرفته است که سکون وتکرار و رجوع به گذشته اصل نیست بلکه حرکت و تغییر و پیشرفت اصل است.حقیقت بیزمان ومکان و مطلق موهوم است و اصل با واقعیت متغیر نسبی موجود درزمان و مکان است. بدین ترتیب است که دنیای امروز را غوغای ترقی و پیشرفت فراگرفته است.
موج درگیری میان قدیمی ها و مدرن ها در قرون وسطی تشدید می شود. نویسندگانی را می یابیم که بر مدرنیسم زمانه شان نسبت به عصر کهن پای می فشرند.مشهورترین مجادله ای که میان قدیمی ها و مدرن ها جریان داشت درپایان قرن هفدهم و آغاز قرن هجدهم شروع میشود. مدرنیت به شیوه هایی از زندگی یا سازمان اجتماعی مربوط می شود که از سده هفدهم به بعد دراروپا پیدا شد و به تدریج نفوذی کم و بیش جهانی پیدا کرد. این تعریف مدرنیت را به یک دوره زمانی و یک جایگاه جغرافیایی اولیه مربوط میسازد ولی در ضمن ویژگیهای عمده اش را در جعبه سیاه سربسته باقی می گذارد.
بحث فرهنگی پردامنه ای که در تاریخ اندیشه های اروپایی به عنوان رویارویی باستانیان و مدرن ها مشهور شده و لحظه ای مهم را در زندگی فکری و معنوی اروپا به ویژه انگلستان وفرانسه در پایان سده هفدهم مشخص می کند براساس ضرورت درک چگونگی رویارویی با سنت ها مطرح شد. در این جدال مساله مرکزی این بود که فیلسوفان و نویسندگان امروزی تا چه حد می توانند خود را بی نیاز از سنت باستان یعنی سنت فکری ادبی یونان وروم بدانند؟ آیا می توان گفت که امروزی ها به دلیل پیشرفت دانش بشری درچنان موقعیتی قرار گرفته اند که دیگر نیازی به سنتهای کهن فکری خود ندارند؟ برخی از شرکت کنندگان در این بحث روزگار تمدن های باستانی و فرهنگ های کهن را با تمام عظمت دستاوردهاشان به ایام کودکی در زندگی یک انسان همانند میکردند و دوران مدرن یا زمان حاضر را به مثابه ایام بلوغ جسمانی و فکری انسان می شناختند. همان طور که در کل زندگی یک انسان دوران کودکی مرحله ای ضروری و گریز ناپذیر است که باید از آن گذشت تا به روزگار بلوغ و قدرت جسمانی وفکری رسید وجود فرهنگ کلاسیک و سرچشمه های یونانی و سامی نیز برای تکامل فرهنگ اروپایی ضروری بود. این همانند انگاشتن فرهنگ یونان با دوران کودکی زندگی انسان استعاره رایجی باقی ماند.در این همانند تاریخ با زندگی انسان مفهوم توسعه نهفته است که دربرداشتن امروزی از مدرنیته نیز نقش کلیدی دارد :مرحله تازه ، هر چند بدون پله های پیشین به دست نمی آید ولی نسبت به آن پله ها در حکم حرکتی به جلو یا توسعه ای مادی ومعنوی محسوب می شود . گفته برنارد شارتری که جان سالزبری نویسنده سده دوازدهم آنرا تکرارکرد. اینکه ما امروزی ها همچون کوتوله هایی هستیم که برفراز شانه های غولها یعنی بزرگان وفرهنگ کهن ایستاده اند و از این روشاهد چشم اندازی هستند گسترده تر از آنچه خود غولها می بیند. هر چه هم سازندگان فرهنگ باستان را از سازندگان فرهنگ امروز بزرگتر بدانیم باز نمی توانیم انکار کنیم که امروزی از تمامی دانش و بینش آنان بهره می برند وخود نیز چیزی حتی اندک ، بدان می افزایند.
مفاهیم کلیدی دیگری هم که تا پایان سده هجدهم تصوری تازه از زندگی و آزادی را فراهم آوردند ریشه در همان عنصر داشتند مفاهیمی چون فردیت مالیکت سرمایه دار نه ضرورت استنتاج قوانین از زندگی هر روزه از میان رفتن حق فرزند ارشد دولت استوار به نمایندگی تفکیک قوا وغیره.
در قلمرو حقوق وقانون گسست از سنت ها ،معنایی مشخص دارد: جدایی از قوانینی که براساس زندگی هر روزه تعیین وتدقیق نشده باشند و سرچشمه آن ها به متون مقدس گذشته ها، سنت ها و باورهای عتیق باز گردد.
اصل توجیه کننده تدوین قوانین زمینی باور به کارکرد در نهایت درست فرد انسانی است. این اصل احتمال خطا در فعالیت اجتماعی انسانی را نفی نمی کنداما براساس این باور بنا شده است که سرانجام افراد با تکیه بر نیروی عقل جمعی خود خواهند دانست که راه درست چیست. این قبول مرکزیت عقل انسانی در بحث از مدرنیته بسیار مهم است به راستی می توان گفت که شیوه رادیکال پذیرش یا رد ادعاهای آن به پذیرش یا در این ادعا منتهی می شود که پایه واساس سعادت انسان پیروی از احکام عقل است. به همین دلیل خردباوری همواره در مرکز بحث متفکرانی قرار داشته که به سنجش ادعاهای مدرنیته پرداخته اند.
با این که شما تعریف های ارائه شده از مدرنیته بسیار زیاد است ولی تلاش در جهت اینکه آن ها را در دو دسته کلی جای دهیم تاکنون ناموفق نبوده است . می توان بیشتر تعریف ها را در یکی از آن دو دسته کلی جای داد.رسته اول مدرنیته را همچون شکل یا ساختاری اجتماعی-فرهنگی و در نتیجه واقعیتی یا دورانی تاریخی مطرح می کند در حالی که دسته دوم آن را به مثابه حالتی رویکردی فلسفی یا جهان بینی تازه ای پیش کشید.
نمونه ای عالی از ارزیابی مدرنیته بحث میشل فوکوست. فوکو با آغاز از نوشته مشهور کانت روشنگری چیست؟ نشان داد که از دیدگاه کانت که مدافع مدرنتیه بود در روزگار روشنگری و پس از آن همخوان با جان مایه های بنیادین روشنگری یعنی بلوغ فکری، سیاسی واجتماعی آدمیان «امروزی بودن» و «امروزی زیستن » انسان پیش از هر چیز در حکم خواست با خبری از موقعیت امروزی خویشتن است. همین تلاش برای درک موقعیت حالت کنونی سبب می شود که مدرنیته همچون یک معضل فلسفی جلوه کند.کسی که بخواهد به طور جدی درباره امروز یعنی روزگار مدرن بیندیشد و بحث کند چاره ای جز این ندارد که توان خود را صرف شناخت جایگاه یا موقعیت امروزی خودش کند و این شناخت را با در نظر گرفتن ادعاهای اصلی مدرنتیه یا بهتر بگوییم با ارزیابی و سنجش آن ادعاها به انجام رساند.از نکته ذکر شده می توان نتیجه گرفت که معضل کسی که خود را به عنوان انسان مدرن می شناسد فقط فلسفی نیست بلکه فلسفی -اخلاقی است.
مدرنیته یک پیشنهاد است نه نتیجه نهایی حرکتی تاریخی. می توان گفت می شود این گونه زندگی کرد ولی نمی توان گفت : این گونه زندگی کردن بهترین یا یگانه زندگی انسان است . مدرنیته یکی از شکلهای کنار هم قرار گرفتن عناصر است و چیزی بیش از این هم نیست.
انسان گرایی
مارتین هیدگر در تحسین صفحات کتاب مفاهیم بنیادین متافیزیک: جهان، متناهی ، تنهایی که مجموعه ای است اکز درسهایش در دانشگاه فرایبورگ، نوشته که «متافیزیک چیست؟» و راه را برسوال دیگری یعنی انسان چیست؟» می گشاید. فلسفه مساله ای است انسانی یعنی امری مرتبط به انسان. اما راست این است که نمی دانیم انسان چیست؟ هیدگر پرسید: «انسان چیست؟ سربلندی آفرینش است یا گمراهی ، سوءتفاهمی بزرگ ، فاسدی؟ وقتی ما در مورد چیزی که انسان است بسیار کم می دانیم چگونه گوهر ما می تواند در نظرمان بیگانه نباشد؟ هیدگر باز می پرسد «انسان چیست؟ عابری ؟ راستایی؟ توفانی که سیاره ما را پرخروش می کند؟ بازگشتی خدایان نفرتی از آنان ؟ ما نمی دانیم امامی بینیم که در این سرشت معمایی ،فلسفه روی می نماید. بعد می نویسد« دورانی که ما آن را مدرن می خوانیم با این حقیقت تعریف می شود که انسان مرکز و ملاک تمامی هستندگان است.»
از نظر هیدگر در روزگار ما معنای انسان گرایی پشت معنای نوع دوستی پنهان می شود اما مفهوم واقعی آن چنین است :گوهر انسان برای حقیقت هستی نکته بنیادین است به بیان دیگر انسان گرایی ادعا می کند که فهم هستی فقط از راه فهم گوهر انسان ممکن است این معنای متافیزیکی تلاش برای شنیدن آوای هستی را به پژوهش نسبت انسان و جهان همچون دو امر متفاوت تقلیل می دهد وبراساس باور به مفهوم انسان نوعی یا نوع انسان استوار است .ولی این منش کلی بحث از انسان سبب نمی شود که تمایزهای درونی این نوع برجسته نشود و پایگانی برای تشخیص انسان برتر فراهم نیاید. این منش متافیزیکی انسان گرایی سبب می شود که در بیشتر زبانهای اروپایی واژگانی به معنای انسانیت در مورد انسان نوعی چنان به کار می رود که جا برای کارکرد ایدئولوژیک انسان گرایی باز بماند.
پس میتوان نتیجه گرفت که ادعای متافیزیکی مدرنیته (انسان گرایی) این است که انسان قادر به شناخت وجود هست موجودات و قادر به معنا کردن آن هاست. انسان می تواند چیزها را به شیوه دلخواه خود بنا به میل خود نباشد بخواند ومعنا کند خود را مالک آنها میداند و حق دخل و تصرف در آنها را برای خود قائل می شود. بنیاد متافیزیکی مدرنیته یعنی اساس خواست سالاری بر جهان طبیعی و عینی در دوران رنسانس شکل گرفت. در روزگار رنسانس اختراع صنعت چاپ در حکم ابداع برداشتی تازه از انسان بود. موجودی که می تواند عقایدش را به اطلاع انبوهی از مخاطبان برساندوارتباطی فرهنگی در گستره ای بسیار وسیع از نظر زمانی و مکانی برقرار کند.
انسان رنسانس همچون آن مرد برهنه در طرح مشهور لئونادوداوینچی خود را در مرکز دایره ای می یابد که می توان آن را دایره خلقت خواند او اشرف مخلوقات است.
باز اندیشی در مدرنیت
تضاد با سنت ذاتی مفهوم مدرنیت است همچنان که پیش از این آوردم بسیاری از ترکیبهای مدرن و سنتی را می توان در محیطهای اجتماعی عینی پیدا کرد. در فرهنگهای سنتی گذشته مرد احترام است و نمادها ارزش دارند به خاطر آن که تجربه نسلها را دربر می گیرد و تداوم می بخشد.سنت یکی از شیوه های تلفیق نظارت باز اندیشانه کنش با سازماندهی زمانی -مکانی اجتماع است. سنت وسیله برخورد با زمان ومکان است و هر فعالیت یاتجربه خاص را در رشته تداوم گذشته حال و آینده جای می دهد و این رشته تداوم نیز به نوبه با عملکرد های اجتماعی تکرار شونده ساختار می گیرد. سنت یکسره ایستا نیست زیرا برای هر نسل تازه ای دوباره باید اختراع گردد در زمانی که یک نسل نو میراث فرهنگی اش را از نسل پیش از خود میگیرد سنت در برابر دگرگونی در زمینه هایی که نشانگر های زمانی ومکانی جداگانه اندکی در آنها وجود داشته باشند و دگرگونی بر حسب آنها نتواند صورت معنی داری پیدا کند چندان مقاومت نمی کند.
در فرهنگهای شفاهی، سنت به معنای کامل آن شناخته شده نیست هر چند که این فرهنگها سنتی ترین فرهنگها به شمار می آیند. برای فهم سنت به گونه ای متمایز از شیوه های دیگر سازماندهی کنش و تجربه باید به شیوه هایی در زمان و مکان رسوخ کرد که تنها بااختراع خط امکان پذیرند. خط سطح فاصله گیری زمانی - مکانی را گسترش می دهد و چشم اندازی از گذشته ،حال وآینده را ایجاد می کند که در آن تخصیص بازاندیشانه دانش را می توان از سنت تعیین شده جدا کرد. به هر روی در تمدنهای پیش از مدرن باز اندیشی هنوز تا اندازه زیادی محدود به باز تفسیر وتوضیح سنت بود چندان که در ترازوی زمان کفه گذشته بسیار سنگینتر از کفه آینده بود. وانگهی از آنجا به نوشتن در انحصار اقلیت بود روال عادی بخشیدن به زندگی روزانه همچنان به سنت به معنای کهن آن وابسته بود.
با پیدایش مدرنیت بازاندیشی خصلت دیگری به خود میگیرد. دراین دوره باز اندیشی وارد مبنای باز تولید نظام می شود به گونه ای که اندیشه وکنش پیوسته در یکدیگر انعکاس می یابند عادی سازی زندگی اجتماعی هیچ گونه ارتباط ذاتی با گذشته ندارد مگر در مواردی که اتفاقا بتوان به شیوه ای اصولی از عمل گذشته در پرتو دانش آینده دفاع کرد. تصویب عملکرد به خاطر سنتی بودن دیگر کارایی نخواهد داشت: تنهادر پرتو دانشی که اعتبارش را از سنت نگرفته باشد می توان سنت را توجیه کرد. این به این معناست که سنت در ترکیب رخوت عادت ، حتی در مدرنترین جوامع همچنان می تواند نقش بازی کند. اما این نقش عموما بسیار کم اهمیت تر از آن چیزی است که نویسندگانی که بر تلفیق سنت و مدرنیت در جهان معاصر تاکید می کنند ادعا میکنند. زیرا سنت توجیه شده آن سنتی است که لباس عاریه به تن کرده و هویت اش را تنها از بازاندیشی مدرن دارد.
مدرنیت یا پسامدرنیت
بحث بازاندیشی را می توان به بحثهایی راجع به پسامد مدرنیت پیوند داد. پسامد مدرنیسم اگر برایش معنایی قائل باشیم بیشتر به سبکها یا جنبشهای درون ادبیات ، نقاشی ، هنرهای تجسمی و معماری راجع است. این مکتب به جنبه هایی از بازاندیشی زیبا شناختی در مورد ماهیت مدرنیت کار دارد. مدرنیسم هر چند که گهگاه به گونه ای تقریبا مبهم معرفی شده دیدگاه قابل تشخیص در این حوزه های گوناگون بوده است ولی می توان گفت که جریانهای دیگر پسامد مدرنیست جای آن را گرفته است.
پسامد مدرنیت جدا از معنای عام وارد شدن به دوره ای از تفاوت نمایان از گذشته معمولا به یکی از این معانی است این که که ماکشف کرده ایم هیچ چیز را با قطعیت نمی توان دانست زیرا نشان داده شده است که همه بنیادهای پیشین معرفت شناسی اعتماد پذیرند: دیگر اینکه تاریخ تهی از فرجام شناسی است و در نتیجه از هیچ روایتی از پیشرفت نمی توان به گونه توجیه پذیری دفاع کرد : و سرانجام این که ، با چیرگی روز افزون نگرانیهای بومشناختی و شاید رواج جنبشهای نوپدید اجتماعی، برنامه کارسیاسی واجتماعی تازه ای به وجود آمده است. امروزه کمتر کسی است که پسامد مدرنیت را با جایگزینی سوسیالیسم به جای سرمایه داری یکی گیرد در صورتیکه زمانی این نظر بسیار پذیرفته شده بود.
ابعاد نهادی مدرنیت
پس از اشاره کوتاهی که مدرنیت و پسامدرنیت داشتم توضیحی درباره ابعاد مدرنیت در این مرحله از بحث خالی از اهمیت نیست. بیشتر چشم اندازها یا نظریه های جامعه شناختی گرایش به این دارند که هسته نهادی واحد و مسلطی را در جوامع مدرن پیدا کنند. سرمایه داری و صنعتگر را باید دو بعد یا دو مجموعه نواری، شاخص و دخیل در نهادهای مدرن بشمار آورد. ابتدا این دو مقوله را به مختصر می دهم وسپس با بیان بعد سوم وچهارم بحث را ادامه می دهم.
سرمایه داری یک نظام تولید کالاست که بر رابطه میان مالیکت سرمایه و کار دستمزدی بدون مالکیت استوار است و این رابطه محور اصلی یک نظام طبقاتی را میسازند. فعالیت اقتصادی سرمایه دارانه به تولید برای بازارهای رقابت آمیز و قیمتهایی وابسته است که به سرمایه گذاران تولید کنندگان و مصرف کنندگان به یکسان علامت می دهند. جامعه سرمایه داران را می توان به عنوان یک شاخه فرعی متمایز جامعه مدرن به معنای نوعی آن به شمار می آورد. جامعه سرمایه داری نظامی است که ویژگیهای نهادی خاصی دارد که چون توضیحی در حد یک تعریف داشتیم از بیان ویژگیهای نهادی جامعه سرمایه داری صرفنظر می کنم.
بعد دوم یعنی صنعتگرانی ویژگی عمده اش کاربرد منابع بی جان نیروی مادی در تولید کالاهست همراه با نقش کانونی ماشین آلات در فراگرد تولید صنعتگرایی به سازمان تولید اجتماعی با قاعده ای نیاز دارد تا بتوان میان فعالیت بشری ماشین آلات و درون داده ها و برون داده های مواد خام و کالا هماهنگی برقرار کند. صنعتگران را نباید در قالب تنگی که در اوایل انقلاب صنعتی داشت در نظر گرفت. تصویری که ما از انقلاب صنعتی در اوایل آن داریم تصویری از قدرت ناشی از ذغال سنگ و بخار ماشین آلات بزرگ و سنگینی است که در کارگاه ها و کارخانه های دود گرفته با سروصدا کار میکنند.
گذشته ا زاین موقعیتها مفهوم صنعتگرایی محیطهای تکنولوژی بالایی را نیز دربر میگیرد که در آنها نیروی برق تنها منبع نیرو و مدارهای ریز تنها وسیله مکانیزه به شمار می آیند. از این گذشته صنعتگرایی نه تنها بر محل کار بلکه برترابری ارتباطات و زندگی خانگی نیز تاثیر می گذارد.
بین از توضیح دو مبحث صنعگرایی و سرمایه داری به این نتیجه می رسیم که نظام اداری دولت سرمایه داری و کلا دولتهای مدرن را باید برحسب نظارت تنظیم شده بر حوزه های کشوری مرزبندی شده تفسیر کرد.پس بعد از سرمایه داری و صنعتگرایی دستگاههای حراست سومین بعد نهادی مدرنیت را می سازند. حراست به مواظبت از فعالیتهای اتباع یک کشور در پهنه سیاسی اطلاق می شود. هر چند که اهمیت حراست به عنوان یک پایه قدرت اداری به هیچ روی محدود به این قلمرو نیست این مراقبت ممکن است مستقیم باشد مانند بسیاری از نمونه های مورد بحث فوکو مانند مراقبت و زندانها مدارس یا کارگاههای سرباز اما به گونه ای مختصر جنبه ای غیر مستقیم دارد و مبتنی بر نظارت براطلاعات دارد.
بعد نهادی چهارم که بعد از این سه
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 42 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
چکیده:
شرکتهای سرمایهگذاری نوعی واسطهی مالی هستند که منابع مالی مورد نیاز خود را با انتشار اوراقبهادار(سهام و اوراق قرضه) بهدست میآورند و آن را در داراییهای مالی (شامل سهام و اوراق قرضه) سایر شرکتها سرمایهگذاری میکنند. این پژوهش به بررسی مقایسه¬ای بازده سبد اوراق بهادار شرکت¬های سرمایه گذاری در بورس اوراق بهادار تهران با بازده بازارمی¬پردازد.جامعه آماری پژوهش شامل تمامی شرکت¬های سرمایهگذاری پذیرفته شده در بورس اوراقبهادار تهران برای دوره زمانی5 ساله 1383 تا 1387 می¬باشد. در این پژوهش مدل جنسن بهعنوان مدل اصلی پژوهش جهت محاسبه بازده اضافی نسبت به بازار استفاده شده است. نتایج آزمون فرضیههای پژوهش نشان میدهد که شرکتهای سرمایهگذاری در دوره بررسی به طور متوسط توانستهاند از سرمایهگذاریهای بورسی خود بازده بیشتری نسبت به بازده بازار کسب نمایند.
واژهای کلیدی: شرکتهای سرمایهگذاری، بازده اضافه، سرمایه¬گذاری بورسی
1 .مقدمه
اکثر اندیشمندان اقتصادی در پژوهش هایشان به این نتیجه رسیدهاند که یکی از عوامل مؤثر بر رشد و توسعه پایدار، سرمایهگذاری مؤثر میباشد. سرمایهگذاریها از طریق ایجاد ظرفیت (داراییهای فیزیکی) و یا بهصورت سرمایهگذاری در داراییهای مالی (نظیر سرمایهگذاری در سهام، اوراققرضه، اوراق خزانه) انجام میشود. سرمایهگذاران علاقهمندند که نتایج سرمایهگذاریهای خود را بدانند و بازده آن را با سایر سرمایهگذاریها مورد مقایسه قرار دهند. از گذشته تا به امروز مدلهای متعددی برای ارزیابی عملکرد سرمایهگذاریها، طراحی و مطرح شده است که رایجترین آنها مدلهای ترینور، شارپ و جنسن میباشد .
در این پژوهش به دنبال مقایسه بازده تحصیل شده شرکت¬های سرمایه¬گذاری بورس اوراق بهادار تهران با بازده بازار هستیم.
2.تشریح و بیان مسئله
براساس تعریف شارپ و همکاران(2006) شرکتهای سرمایهگذاری نوعی واسطهی مالی هستند که منابع مالی مورد نیاز خود را با انتشار اوراقبهادار(سهام و اوراق قرضه) بهدست میآورند و آن را در داراییهای مالی (شامل سهام و اوراق قرضه) سایر شرکتها سرمایهگذاری و بازده کسب شده در این فرایند را بهصورت سود و بهره به سرمایهگذاران پرداخت میکنند. در واقع این تعریف، بیان صریحی از اهداف و فعالیتهای شرکتهای سرمایهگذاری میباشد و از چند قسمت عمده تشکیل شده است.
بنابراین در پژوهش حاضر بهدنبال یافتن پاسخ به این پرسشهای با اهمیت می باشیم که " آیا شرکت های سرمایهگذاری پذیرفته شده در بورس تهران، توانستهاند بازده بیشتری از پرتفوی سهام خود نسبت به بازار کسب نمایند؟"
3 . فرضیه پژوهش
شرکتهای سرمایهگذاری پذیرفته شده در بورس تهران، دردوره بررسی، به طور متوسط از سرمایهگذاریهای بورسی، بازده ناخالص اضافی نسبت به بازده بازار کسب کردهاند.
4.روش پژوهش
با توجه به اینکه یکی از اهداف این پژوهش توصیف وضعیت عملکرد شرکتهای سرمایهگذاری پذیرفته شده در بورس تهران از منظر سرمایهگذاریهای انجام شده در اوراقبهادار پذیرفته شده در بورس و تبیین یا توضیح وضعیت آنها میباشد لذا پژوهش، از نوع پژوهش¬های زمینهیابی است[11].
5-1. قلمرو مکانی پژوهش
جامعه آماری این پژوهش شامل شرکتهای سرمایهگذاری درج شده در فهرست نرخهای بورس اوراقبهادار تهران صرف نظراز محل استقرار این شرکت ها در شهرستان های مختلف کشور است.
5-2. قلمرو زمانی پژوهش
به منظور آن که آزمون های مورد نظر بر مبنای آخرین و جدیدترین اطلاعات انجام شود، دوره زمانی پژوهش از ابتدای سال 1383 تاپایان سال 1387 در نظر گرفته شده است.
5-3. جامعه ونمونه آماری پژوهش
جامعه آماری این پژوهش شامل شرکتهای سرمایهگذاری درج شده در فهرست نرخهای بورس اوراقبهادار تهران می باشد. و شرکتهای به عنوان نمونه انتخاب گردیده اند که دارای شرایط زیر باشند:
1-وجود سرمایهگذاری در سهام شرکتهای پذیرفته شده در بورس در طی قلمرو زمانی پژوهش.
2- دورۀ مالی شرکت ها، منتهی به تاریخ 29 اسفند هر سال باشد.
در نهایت از تعداد 19 شرکت سرمایهگذاری در سال 83، 5 شرکت باتوجه به نداشتن پرتفوی بورسی در برخی از سالهای مورد بررسی از جامعه حذف شد.
5-4. ابزار گردآوری داده ها(اطلاعات)
بهمنظور اینکه یافتههای پژوهش قابلیت اعتماد بیشتری داشته باشد، دادهها عمدتاً از طریق اسنادکاوی، مشاهده و مطالعه صورت های مالی حسابرسی شده جمعآوری گردید. همچنین اطلاعات مربوط به بازار شامل شاخص بازار، معاملات و ...، بااستفاده از گزارشهای منتشر شده توسط سازمان بورس اوراقبهادار و با استفاده از بانک های اطلاعاتی جمعآوری شد.
5-5.روش تجزیه وتحلیل اطلاعات
در این پژوهش برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرمافزارSPSS استفاده شد. فرضیه پژوهش بااستفاده از تحلیل آماری-test t مورد آزمون قرار گرفتند.
6. تعریف عملیاتی متغیرهای پژوهش
- بازده ناخالص اضافی: تفاوت بین متوسط بازده پرتفوی بورسی شرکت سرمایهگذار نسبت به متوسط بازده بدون ریسک از صرف ریسکی است که شرکت انتظار کسب آن را دارد.
- متوسط بازده پرتفوی بورسی شرکت سرمایهگذار: عبارت است از میانگین موزون بازده واقعی هر یک از اوراق بهادار تشکیل دهنده پرتفوی. بازده واقعی هر اوراقبهادار با فرمول زیر محاسبه میگردد:
: بازده واقعی اوراق بهادار
: قیمت اوراقبهادار در زمان
: قیمت اوراقبهادار در زمان
: سود نقدی سهام عادی طی دوره
: درصد افزایش سرمایه
: آورده نقدی به ازای هر سهم
- بازده بازار: عبارت است از میانگین بازده واقعی اوراق بهادارپذیرفته شده در بورس اوراق بهادار که با استفاده از شاخص قیمت و بازده نقدی محاسبه می گردد. برای محاسبه بازده بازار از فرمول زیر استفاده میشود:
عدد شاخص در زمان
عدد شاخص در زمان
- معیار تفاوت بازده جنسن: یکی از معیارهای مرتبط با معیار پاداش به نوسان پذیری بازده ترینور، معیار تفاوت بازده جنسن یا آلفا است[5].
متوسط بازده واقعی اوراقبهادار P
متوسط بازده بدون ریسک
متوسط بازده بازار
7- بررسی پژوهش¬های انجام شده:
7-1 .پژوهش¬های خارجی
فاما و فرنچ در پژوهشی در سال 1996 با استفاده از مدل CAPM، یک رگرسیون چند متغیره را برای بررسی عوامل مؤثر در بازده پرتفوی طراحی کردند و با استفاده از مدل جنسن به بررسی رابطه عملکرد با اندازه و نسبت ارزش دفتری به بازار پرداخته و به این نتیجه دستیافتند که بازده سهام کوچک بیشتر از سهام بزرگ است و عملکرد با نسبت ارزش دفتری به بازار رابطه مستقیم دارد.
در پژوهشی دیگری که در سال 2001 در کشور ترکیه انجام گرفت، عملکرد دو گروه شرکت سرمایهگذاری در مقایسه با شاخصهای ISE-100 و T-BILL برای سالهای 2000 - 1998 با استفاده از مدلهای شارپ، ترینور، جنسن و گراهام و هاروی مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که رتبهبندیهای مختلف به نتایج مشابهی میانجامد و درصورت تفکیک دوره مورد بررسی به دورههای کوتاهتر نیز تغییری در نتایج بدست آمده حاصل نخواهد شد.
دو پژوهش گر به نامهای کوتاری و وارنردر سال 2002 با استفاده از معیارجنسن و با شبیهسازی شرکتهایی که ویژگی و خصوصیات شرکتهای واقعی را داشتند معیار استانداردی را با استفاده از دادههای سری زمانی بازدههای سهام شرکتهای سرمایهگذاری برای ارزیابی عملکرد شرکتهای سرمایهگذاری طراحی نمودند. آنها دریافتند که بازدهی اضافی حدود 3 درصد در سال که در پژوهشات و مطالعات گذشته، ابراز میشد را میتوان به میزان بااهمیتی با تجزیه و تحلیل معاملات سهام یک شرکت رشد و ارتقاء بخشید.
7-2 . پژوهش¬های داخلی
داعی (1375) در پژوهشی باعنوان "تجزیه و تحلیل شرکتهای سرمایهگذاری و مطالعات موردی چند شرکت در بازار مالی ایران" به بررسی بازار سرمایه در ایران و نقشی که شرکتهای سرمایهگذاری برای توسعه بازار میتوانند ایفا کنند پرداخته است. و بیان نموده این شرکتها از عملکرد مناسبی در بازار برخودار بودهاند.
محمدزاده (1376)در پژوهشی باعنوان "بررسی نقش شرکتهای سرمایهگذاری در توسعه اقتصادی کشور (گذشته، حال، آینده)"به بررسی تأثیرشرکت¬های سرمایه گذاری در اقتصاد کشور پرداخته است. نهایت به این نتیجه دستیافته که شرکتهای سرمایهگذاری بهطور غیر مستقیم در اقتصاد کشور مؤثر بوده و با افزایش این شرکتها چه از نظر کمی و چه کیفی روند رشد اقتصادی و بهدنبال آن توسعه اقتصادی تسریع خواهد یافت.
صفری( 1375) در پژوهشی با عنوان "بررسی تحلیلی ریسک و بازده پرتفوی سرمایهگذاری شرکتهای سرمایهگذاری بیمه ایرانی" به بررسی وضعیت عملکرد پرتفویهای سرمایهگذاری شرکتهای بیمهایران، بیمه دانا، بیمه آسیا، بیمهالبرز و بیمه مرکزی ایران برای دوره 1374-1368 صورت گرفته است. از نظر پژوهش¬گر چنین بهنظر میرسد که پرتفویهای سرمایهگذاری مذکور از وضعیت و ترکیب مناسبی برخوردار نبوده و عملکرد آنها از نظر ریسک و بازده، مناسب تلقی نمیشود.
بهزاد (1376) در پژوهشی باعنوان "نقش شرکتهای سرمایهگذاری در کارایی بورس اوراقبهادار "به بررسی تأثیر شرکت¬های سرمایه گذاری درکارایی بورس اوراق بهادارپرداخته است.نتایج پژوهش نشان میدهد که شرکتهای سرمایهگذاری میتوانند باعث افزایش کارایی بورس اوراقبهادار شوند.
مشایخ (1382) در پژوهشی با عنوان "بازده اضافه مدیریت فعال در شرکتهای سرمایه گذاری" به بررسی عملکرد شرکتهای سرمایهگذاری از جنبه قابلیت کسب بازدهی اضافی از عملیات سرمایهگذاری پرداخته و عملکرد 16 شرکت سرمایهگذاری را برای دوره 7 ساله 1380-1374 بااستفاده از مدل جنسن مورد بررسی قرار داده است. نتیجه پژوهش حاکی از این است که شرکتهای سرمایه گذاری ایرانی در دوره بررسی بطور متوسط توانستهاند بازده بالاتری در سرمایهگذاریهای بورسی خود نسبت به بازار کسب نمایند و این نتیجه با بررسی دورههای کوتاهتر نیز تکرار شد.
8- تبدیل فرضیه¬ پژوهش به فرضیه¬ آماری
فرضیه آماری پژوهش به صورت فرض صفر(H0) و فرض مقابل(H1) به شرح زیر بیان می شود:
فرضیه
: شرکتهای سرمایهگذاری بازده ناخالص اضافه نسبت به بازده بازار کسب نکردهاند.
:شرکتهای سرمایهگذاری بازده ناخالص اضافه نسبت به بازده بازار کسب کرده اند.
9-آمار استنباطی
در این بخش نتایج حاصل از آزمون فرضیه مطرح میشود. بهمنظور تجزیه و تحلیل اطلاعات جمعآوری شده از نرمافزار SPSS استفاده شده است.
جهت آزمون فرضیه ابتدا بازده ناخالص اضافه پرتفوی بورسی هریک از شرکتهای سرمایهگذاری در دوره مورد بررسی(1387-1383) بااستفاده از مدل جنسن محاسبه گردید.
متوسط بازده پرتفوی
متوسط بازده بدون ریسک
متوسط بازده بازار
بازده ناخالص اضافه محاسبه شده برای شرکتها بهشرح جدول شماره 4-4 میباشد.
جدول بازده ناخالص اضافه پرتفوی شرکتهای سرمایهگذاری (مدل جنسن)
ردیف نام شرکت نماد 83 84 85 86 87
1 سرمایه گذاری البرز والبر 93/12 82/21 44/7- 22/12- 22/4
2 سرمایه گذاری بانک ملی ایران وبانک 56/50 46/63 05/15 90/14 06/21-
3 توسعه صنایع بهشهر وبشهر 99/2- 94/27- 07/39- 0.87 77/5-
4 سرمایه گذاری صنعت بیمه وبیمه 69/21- 59/19 85/9- 08/27 41/25
5 سرمایه گذاری صنایع پتروشیمی وپترو 10/56 51/186 16/32 88/6- 47/51
6 سرمایه گذاری پارس توشه وتوشه 54/39 79/36- 30/11 70/20- 86/20-
7 توسعه صنعتی ایران وتوصا 10/53- 63/39 34/104 77/35- 36/22
8 سرمایه گذاری رنا ورنا 57/48 05/5 12/39- 28/10 84/14
9 سرمایه گذاری سپه وسپه 86/20 12/30 45/43 98/3 41/52
10 سرمایه گذاری صندوق بازنشستگی وصندوق 42/26- 45/15 41/20 38/25 39/39
11 سرمایه گذاری صنعت ومعدن وصنعت 87/18 68/81 52/53 15/43 21/50
12 سرمایه گذاری غدیر وغدیر 97/27 18/101 78/19 96/14 80/23
13 سرمایه گذاری ملت وملت 23/73 95/7- 32/23 81/4 71/55-
14 سرمایه گذاری ملی ایران ونیکی 92/46 62/5- 16/46 60/10 16/22-
برای آزمون فرضیه دوم، فرضیه های صفر و مقابل بهصورت زیر طراحی شد:
بازده ناخالص اضافه شرکتهای سرمایهگذاری
باتوجه به تعداد شرکتهای سرمایهگذاری مورد بررسی (14 شرکت) از تحلیل آماری t استیودنت برای آزمون فرضیه استفاده گردید و میزان خطا، پنج درصد یا به عبارتی سطح اطمینان، 95% تعیین شد. در این حالت، مقدار آماره آزمون t برای آزمون یکطرفه و دوطرفه برابر و بااستفاده از فرمول زیر محاسبه شد:
مقدار بحرانی t بااستفاده از جدول توزیع t استیودنت و با درجه آزادی 13، 771/1 میباشد تعیین گردید.
جدول زیر نتایج آزمون فرضیه را به تفکیک هرسال نشان میدهد:
جدول نتایج آزمون فرضیه ها به تفکیک هر سال
هیستوگرام توزیع میانگینهای محاسبه شده در نمودار رسم شده است که دارای توزیع نرمال است.
جدول آزمون بازده شرکت¬ها سرمایه گذاری برای نمونه ¬های انتخابی
95% Confidence Interval
Of the Difference
میانگین اختلاف
Sig.(2– tailed)
df
t
بیشترین کمترین
6067/41
0512/
8110/20
050/
13
162/2
تفاضل بازده ناخالص شرکتهای سرمایه گذاری از بازار در سال 83
7496/66
8909/2-
9294/31
069/
13
981/1 تفاضل بازده ناخالص شرکتهای سرمایه گذاری از بازار در سال 84
2097/39
8968/5-
6564/16
135/
13
596/1 تفاضل بازده ناخالص شرکتهای سرمایه گذاری از بازار در سال 85
1844/16 9762/5- 1041/5 338/ 13
995/
تفاضل بازده ناخالص شرکتهای سرمایه گذاری از بازار در سال 86
3590/3 7107/7- 3241/11 221/ 13 285/1 تفاضل بازده ناخالص شرکتهای سرمایه گذاری از بازار در سال 87
در جدول ملاحظه میگردد که آماره t محاسبه شده برای سالهای 83 و 84 بهترتیب 162/2 و981/1 است که بزرگتر از آماره بحرانی میباشد. لذا با اطمینان 95 درصد میتوان گفت که در سالهای مذکور شرکتهای سرمایهگذاری توانستهاند از سرمایهگذاریهای بورسی خود بهطور متوسط بازده ناخالص اضافه نسبت به بازده بازار کسب نمایند.
درسه سال 85،86 و 87 از نقطهنظر آماری اختلاف معناداری بین بازده پرتفوی شرکتهای سرمایهگذاری و بازار نبوده است. لذا میتوان گفت در سالهای مذکور، شرکتهای سرمایهگذاری از سرمایهگذاریهای بورسی بازده ناخالص بیشتری نسبت به بازده بازار کسب نکردهاند.
نتایج کلی آزمون فرضیه برای کل شرکت¬ها بهشرح زیر میباشد:
جدول نتایج کلی آزمون فرضیه برای کل شرکت¬ها
میانگین خطاء انحراف میانگین تعدادنمونه
76863/5 58422/21 1650/17 14
میانگین تفاضل بازده ناخالص شرکتهای سرمایه گذاری از بازار
باتوجه به اینکه آماره t محاسبه شده 976/2 بزرگتر از آماره بحرانی میباشد لذا بااطمینان 95 درصد فرضیه اول تایید میشود.
آزمون فرضیههای پژوهش
همانطور که اشاره شده فرضیههای پژوهش با استفاده از آزمون T-Test آزمون گردید. نتایج بررسی فرضیهها بر اساس اطلاعات جمعآوری شده بهشرح زیر است.
نتایج آزمون فرضیه
هدف از آزمون فرضیه یک این بود که آیا شرکتهای سرمایهگذاری توانستهاند از پرتفوی بورسی خود بازده ناخالص اضافه نسبت به بازده بازار کسب نمایند؟
جدول زیر نتایج آزمون فرضیه را به تفکیک هرسال نشان میدهد:
جدول نتایج آزمون فرضیه به تفکیک سال
سال آماره آزمون آماره بحرانی تایید یا رد فرضیه
83
84
85
86
87 162/2
981/1
596/1
995/0
285/1 771/1
771/1
771/1
771/1
771/1 فرضیه تایید میشود
فرضیه تایید میشود
فرضیه تایید نمیشود
فرضیه تایید نمیشود
فرضیه تایید نمیشود
کل دوره 976/2 771/1 فرضیه تایید میشود
در جدول ملاحظه میگردد که آماره t محاسبه شده برای سالهای 83 و 84 بهترتیب 162/2 و981/1 است که بزرگتر از آماره بحرانی میباشد. لذا با اطمینان 95 درصد میتوان گفت که در سالهای مذکور شرکتهای سرمایهگذاری توانستهاند از سرمایهگذاریهای بورسی خود بهطور متوسط بازده ناخالص اضافه نسبت به بازده بازار کسب نمایند.
درسه سال 85،86 و 87 از نقطهنظر آماری اختلاف معناداری بین بازده پرتفوی شرکتهای سرمایهگذاری و بازار نبوده است. البته این بدان معنا نیست که بازده پرتفوی شرکتهای سرمایهگذاری کمتر از بازده بازار است بلکه، با بازده بازار اختلاف معناداری ندارد. لذا میتوان گفت در سالهای مذکور، شرکتهای سرمایهگذاری از سرمایهگذاریهای بورسی بازده ناخالص بیشتری نسبت به بازده بازار کسب نکردهاند. برای کل دوره، باتوجه به اینکه آماره t محاسبه شده 976/2 بزرگتر از آماره بحرانی میباشد لذا بااطمینان 95 درصد فرضیه دوم تایید میشود.
نتایج این پژوهش مبنی بر بازده ناخالص اضافه نسبت به بازده بازار از عملیات بخش بورسی مطابق با یافته¬های، حاجی بزرگی (1374)، داعی(1375)، بهزاد(1376)، مشایخ(1382) می باشد.
10- نتیجهگیری کلی
نتایج بهدست آمده از پژوهش نشان میدهد که شرکتهای سرمایهگذاری در دوره بررسی بهطور متوسط توانستهاند از سرمایهگذاریهای بورسی خود بازده بیشتری نسبت به بازده بازار کسب نمایند.
11- پیشنهادهای ناشی ازیافته های پژوهش
1- باتوجه به نتایج بدست آمده از فرضیه که حاکی ازبیشتر بودن بازده بهدست آمده توسط شرکتهای سرمایهگذاری نسبت به بازار، به سازمانهای مسؤل بازار سرمایه پیشنهاد میشود بهمنظور کمک به تخصصیتر شدن نهادهای فعال در بازار و افزایش کارایی آن، انجام سرمایهگذاری و ایجاد پرتفوی سهام را صرفاً به شرکتهای سرمایهگذاری واگذار نمایند.
2-گسترش فرهنگ سرمایهگذاری علاوه بر اینکه باعث افزایش مشارکت عمومی در امر سرمایهگذاری می گردد، موجب جذب نقدینگی موجود در جامعه میشود و در سالم سازی اقتصاد نقش مهمی ایفاد میکند. از اینرو می توان گفت که نتیجه حاصل از این پژوهش میتواند مورد استفاده دستاندرکاران قرار گیرد تا به بازنگری شرح فعالیت شرکتها و تخصصی نمودن آن اقدام کنند. این موضوع موجب کارا شدن بورس اوراق بهادار تهران میشود.
12.پیشنهاد برای پژوهش های آتی
1- بررسی رابطه بین سود عملیاتی و سود حاصل از سرمایهگذاری در شرکتهای تولیدی (بهمنظور بررسی انگیزه مدیران شرکتهای تولیدی در تشکیل پرتفوی سهام)
2- مقایسه مبلغ سودحاصل از سرمایهگذاریهای بورسی شرکتهای سرمایهگذاری با شرکتهای تولیدی
منابع و مآخذ
منابع فارسی
1-آذر، عادل (1388) آمار و کاربرد آن در مدیریت، جلد 1، چاپ چهارم،تهران، انتشارات سمت.
2-اسلامی، غلامرضا(1386)تجزیه وتحلیل سبد اوراق بهادارچاپ سوم،انتشارات ترمه.
3-بهزاد مهدی (1376)نقش شرکتهای سرمایهگذاری در کارایی بورس اوراقبهادارتهران، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علوم و فنون مازندران..
4- پوریان حیدر(1377) "حلقههای مفقوده نهادهای پایه اوراقبهادار در جمهوری اسلامی ایران" دومین همایش مدیریت مالی در ایران، دانشگاه شهیدبهشتی،زمستان.
5- پی.جونز چارلز(1387) مدیریت سرمایهگذاری، ترجمه و اقتباس رضا تهرانی و عسگرنوربخش، چاپ سوم،تهران، نشر نگاه دانش.
6- تقی زاده هادی وتاری(1386)الگوی گرافیکی روش تحقیق در علوم انسانی، تهران حفیظ.
7- جهانخانی علی و علی پارسائیان(1388) بورس اوراقبهادار. انتشارات دانشکده مدیریت دانشگاه تهران.
8- حاجی بزرگی جعفر(1374) بررسی همامنگی عملکرد شرکتهای سرمایهگذاری و اهداف آنها در بازار سرمایه، پایاننامه کارشناسیارشد، دانشگاه علامه طباطبائی.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 13 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید