اشاره
رشد استفاده از رایانه در ایران و به کارگیری آن در فرایندهای مختلف آموزش،صنعت، نشر و پژوهش، مسائل حقوقی نوظهوری را در پی داشت. این مسائل ضرورتاً باید در دستگاه فقهی و حقوقی ایران تحلیل و قوانین مناسب با آنها تصویب گردد.
بررسیهای نظری پژوهشگران فقه و حقوق، بستر سازی برای دستیابی به قوانین کارآمد است. این مقاله تلاش دارد براساس نیازهای روز و مسائل نوظهور، متون فقهی و آراء فقیهان را بررسی کند.
حقوق رایانه دارای طیفی گسترده و موضوعاتی گوناگون است؛ امّا از آنجایی که بسیاری از فروعات این حقوق (بر خلاف کشورهای پیشرفتة صنعتی), تناسب چندانی با ساختار اقتصادی و اجتماعی کنونی ایران ندارند, طبعاً در تاریخچة قانونگذاری حقوق رایانه ایران, نمیتوانند دارای منزلت و جایگاه ویژهای باشند. بهعنوان نمونه, گرچه در انگلستان برای حمایت از برخی از ابعاد سختافزاری رایانه, قانونی تحت عنوان حمایت از تراشههای نیمه هادی تصویب شده است, اما به دلیل عدم آمادگی صنعت ایران بر تولید چنین محصولاتی در حجم انبوه, نمیتوان از قانونگذار ایرانی انتظار تدوین چنین قوانینی را داشت. به طور کلی میتوان گفت که از بین دو جنبة سختافزاری و نرمافزاری رایانه, بُعد نرمافزاری آن در ایران دارای اهمیت خاصی بوده و کاربردهای فراوانی در صنعت ایران طی بیش از یک دهه ورود آن به کشور داشته است. به همین جهت از میان ابعاد حقوق رایانه, بُعد حقوق نرمافزار در ایران مورد توجه نسبی قانونگذاران ایران قرار گرفته است؛ از اینرو در این گفتار بیشتر به تاریخچة زیرشاخة حقوق نرمافزار خواهیم پرداخت.
گرچه رایانه در اواخر دهة 1350 وارد ایران شد, اما رشد این پدیده در ایران از اواخر دهة 60 آغاز گردید. در ابتدای کار, این پدیده در نظام حقوقی ایران تأثیر چندانی نداشت, اما پس از تأسیس شرکتهای نرمافزاری در ایران و گذشت چند سال از فعالیت آن شرکتها, با طرح اولین دعوای نرمافزاری در دادگاههای ایران در سال 1372 به یکباره توجه حقوقدانان و قاضیان به این پدیده جلب شد و پرسشها و ابهامات حقوقی جدیدی در این عرصه پدیدار گشت. نخستین و مهمترین پرسشی که در این زمینه مطرح شد, دربارة ماهیت و جایگاه حقوقی نرمافزار بود. به بیانی دیگر, آیا نرمافزار اساساً به عنوان یک اثر ادبی و هنری شناخته میشود و یا یک اثر صرفاً صنعتی است؟ یا آیا نرمافزار دارای شرایط حق تکثیر و کپیرایت است یا شرایط اختراعپذیری؟ علاوه بر این, اصولاً چه حقوقی بر سازندة نرمافزار قابل تصور است؟ آیا ارتکاب اعمال در دایرة امور نرمافزاری میتوانند مسئولیتهای مدنی یا جزایی را به دنبال داشته باشند؟ به طور کلی محور اساسی پرسشهای فوق به این مسئله بازمیگشت که نرمافزار اصولاً تحت چه قانونی حمایت شدنی است؛ قانون حمایت از آثار ادبی و هنری, قانون حمایت از اختراعات صنعتی و یا اینکه بایستی اساساً تحت یک قانون جدید و مخصوص مورد حمایت قرار گیرد؟ در دهة 1370, برخی از حقوقدانان با استناد به دلایلی, نرمافزار را به عنوان اثری ادبی تلقی کرده و آن را تحت قانون حقوق مؤلفان و مصنفان و هنرمندان مصوب سال 1348 میدانستند. از سوی دیگر پارهای از حقوقدانان, نرمافزار را به عنوان یک محصول صنعتی قلمداد کرده, ویژگی اختراعپذیری را بر آن قابل انطباق میدانستند و از اینرو منعی در شمول آن تحت قانون ثبت اختراع و علایم تجاری مصوب 1310 نمیدیدند. امّا تطبیق هر کدام از این دو قانون قدیمی بر نرمافزار, مبتلابه اشکالات خاصی بود:
مشکلات شمول نرمافزار تحت قانون 1348 (قانون حق تکثیر آثار ادبی و هنری)
1. گرچه کدهای نوشته شده به زبانهای سطح بالا, شباهتهای فراوانی به زبان طبیعی داشته و از جهاتی شبیه محتویات یک کتاب است و از این جهت مانند اثر ادبی, قابلیت این را دارد که تحت قانون مزبور قرار گیرد, امّا همانگونهکه بیان شد, نرمافزار تنها شامل کدهای نوشته شده نیست؛ بلکه نرمافزار در واقع توسط کدهای ماشین (دستورات متشکل از صفر و یکها) اجرا میشود. بنا بر این حتی اگر کدهای اصلی نرمافزاری را به عنوان اثر ادبی تلقی کنیم, باز هم نمیتواند این قانون به طور جامع تمامی مصادیق نرمافزار را پوشش دهد
2. در زمان تصویب قانون مزبور, نرمافزار وجود خارجی نداشته تا مورد نظر قانونگذار باشد, از اینرو تعیین مجازاتها متناسب با موضوعات انفورماتیکی نیست.
3. افزون بر آن, بر اساس اصل «قانونی بودن جرم و مجازات», جرایم نرمافزاری باید دارای عنصر قانونی باشند تا قابل مجازات شوند. به همین دلیل تا در قانون به جرم نرمافزاری تصریح نشود, امکان مجازات متخلفین وجود ندارد و این در حالی است که این قانون, هیچگونه تصریحی به نرمافزار ندارد.
مشکلات مربوط به اختراعپذیری نرمافزار طبق قانون سال 1310
4. عدم صراحت در نص قانون مزبور, به شمول پدیدههای نرمافزاری به رغم اهمیت قابل توجه این صنعت, قاضیان دادگاهها را در انطباق آن بر نرمافزار دچار تردید کرده بود.
5. در این قانون, مرجع فنی تخصصی جهت تشخیص نوع و طبقهبندی این دسته از محصولات, نامشخص بوده و هیچکدام از مراجع فعلی مذکور در قانون بالا, به دلیل عدم صلاحیت فنیشان نمیتوانستند مرجع مناسبی برای ثبت اختراعات نرمافزاری به شمار آیند.
مشکلات یادشده, به تدریج ضرورت تدوین نظام ویژة حمایت از پدیدآورندگان نرمافزار را ایجاب نمود. تا اینکه در سال 1371 از سوی دولت, انجام کارشناسی حقوقی این کار به شورای عالی انفورماتیک کشور واگذار شد و به همین منظور, شورای مزبور, پژوهشهای گستردهای در زمینة حقوق سازندگان نرمافزار به عمل آورد و با بررسی تطبیقی حقوق سایر کشورها و نیز مشاوره با کارشناسان فنی و مدیران ارشد شرکتهای نرمافزاری, در نهایت در آبانماه 1373 لایحهای تحت عنوان «لایحة قانون حمایت از حقوق پدیدآورندگان نرمافزار» تدوین گشت. این لایحه مشتمل بر ده ماده بود که پس از ویرایش اول، یک ماده به آن اضافه گردید. افزون بر آن, نخستین آییننامة مربوط تحت عنوان «پیشنویس دستورالعمل صدور گواهی محصولات نرمافزاری» در همان سال تدوین گردید.
لایحة مزبور تا سال 1378 مورد نقد و بررسی کارشناسان حقوقی مجلس شورای اسلامی قرار گرفت تا سرانجام در چهارم دیماه 1379 قانون حمایت از پدیدآورندگان نرمافزار در هفده ماده و دو تبصره, به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید و پس از تأیید آن توسط شورای نگهبان, در 24 دی ماه 79 با امضای رییس جمهوری جنبة اجرایی یافت.
تاریخچة حقوق رایانه در دادگاههای ایران
با توجه به ابهامات موجود در خصوص جایگاه نرمافزار در قوانین ایران و پس از پیگیریهای مکرر وزارتخانههایی چون وزارت ارشاد و کسب تکلیف از قوّة قضاییه در مورد چگونگی رسیدگی به شکایات نرمافزاری, سرانجام در سال 1371, رییس محترم قوّة قضاییة وقت بخشنامهای را مبنی بر ملاک عمل قراردادن قانون حقوق مؤلفان, مصوب 1348 و قوانین مشابه صادر نمود و متعاقب آن با صدور نخستین رأی دادگاههای کشور دربارة دعوای شرکت نرمافزاری سینا در زمینة حق تکثیر محصولات نرمافزاری, این مسئله روشن شد که گرچه در قانون حقوق مؤلفان مصوب 1348 به موضوع نرمافزار تصریح نشده است, اما حقوق منظور شده در این قانون, شامل نرمافزارهای رایانهای نیز میشود. موضوع این دعوا در ارتباط با شکستن قفل نرمافزاری یکی از محصولات شرکت نرمافزاری سینا بود که در ششم مردادماه 1370 توسط این شرکت اقامه شد. صدور این رأی سرفصل جدیدی در مورد حمایت قانون از این صنعت در کشور ما به شمار میرود.
افزون بر این, تا پیش از تدوین لایحة حقوق پدیدآورندگان نرمافزار, در بین سالهای 69 تا 73, هیجده مورد شکایت به شورای عالی انفورماتیک که مرجع بررسی شکایات نرمافزاری بوده و هست, رسید. موضوع بیشتر این شکایات دربارة کپی غیرمجاز از ابعاد مختلف برنامههای نرمافزاری بود. در هر صورت, رسیدگی به شکایات نرمافزاری واصله به مراجع مربوط قانونی, نکات و تجارب ارزندة زیر را در پی داشت:
1. نامشخص بودن مفهوم فنی و حدود و ثغور تکثیر غیرمجاز و استفادة مشترک, از بخشی از برنامههای تولید شده, این شبهه را بر تولیدکنندگان نرمافزار قدیمی ایجاد کرده بود که تولیدکنندگان نرمافزارهای جدید (به دلیل شباهت بخشی از نرمافزارشان با نرمافزارهای قدیمی) هیچ حقی نسبت به بخشهایی از نرمافزار که با نرمافزار آنها یکسان است, ندارند.
2. عدم برقراری سیستم استاندارد مشخص و صریح در معاملات محصولات نرمافزاری, همچون فقدان فاکتور فروش, قرارداد صریح و یا اسناد مشابه, مشکلات و ابهاماتی را در خصوص موضوع مورد معامله ایجاد کرده بود.
3. با توجه به استناد محدود دادگاهها به قانون حق تکثیر 1348, بسیاری از اشخاص و خریداران, به لحاظ عدم آگاهی نسبت به امکان تعمیم و تسری احکام قانونی بر محصولات نرمافزاری, مبادرت به تکثیر و استفادة غیرمجاز از این محصولات میکردند.
ابهامات موجود در زمینة حقوق نرمافزار به دلیل فقدان حقوق ویژه و اختصاصی در موضوع حقوق پدیدآورندگان نرمافزار, منجر به این شده بود که اشخاص و شرکتهای نرمافزاری, کمتر به طرح شکایات در این خصوص بپردازند تا اینکه با تصویب نخستین قانون حقوق نرمافزاری در سال 1379 و مشخص شدن وضعیت حقوق نرمافزار, شرکتهای نرمافزاری و دیگر اشخاص درگیر با نرمافزار, کمکم این جرئت و جسارت را پیدا کردند تا شکایات خود را در قالب دعاوی حقوقی در دادگاهها طرح نمایند و نخستین دعوای مطروح پس از تصویب قانون فوق، در اسفندماه همان سال بود.
به جرئت میتوان گفت که تصویب قانون حمایت از پدیدآورندگان نرمافزار در سال 1379, نقطة عطفی در تاریخ قانونگذاری در این زمینه به شمار میرود. با اینکه مدت کوتاهی از تصویب این قانون میگذرد, اما به نظر میرسد این امر تأثیرات خود را بر نهادهای حقوقی کشور گذاشته است. به عنوان نمونه, اخیراً دادگستری تهران اعلام کرده است که شعبهای جدید, ویژة جرایم نرمافزاری در دادگستری تهران راهاندازی شده است. به علاوه, مشابه کشورهایی که پلیس جرایم نرمافزاری تشکیل دادهاند, اخیراً نیروی انتظامی کشور با توجیه کامل پلیس 110 نسبت به انواع جرایم رایانهای, به سرعت و با جدیت فراوان جرایم نرمافزاری را پیگیری میکند. مثلاً با شکایت شرکت نرمافزاری یاسینرایانه از کپیکنندگان غیرمجاز محصولاتش در شهر مشهد, بلافاصله این پلیس اقدام به شناسایی و دستگیری عاملین مربوط نموده است.
تاریخچة مختصری از فعالیتهای علمی انجامشده در ایران در زمینة حقوق رایانه
متأسفانه در این باره اقدامات بسیار محدودی انجام یافته که بیشترین سهم مربوط به شورای عالی انفورماتیک کشور است و طبق پژوهشهای انجام یافته, تنها یک کتاب, آنهم صرفاً در زمینة حقوق پدیدآورندگان نرمافزار توسط شورای عالی انفورماتیک کشور تدوین یافته است. از لحاظ پژوهشهای دانشگاهی, تنها دو رساله (یکی در مقطع کارشناسی ارشد و دیگری در مقطع دکتری) در این خصوص تدوین شده است که محتویات رسالة مربوط به مقطع دکتری, به صورت کتابی مستقل تحت عنوان حمایت از حقوق پدیدآورندگان نرمافزار کامپیوتری با حمایت شورای عالی انفورماتیک کشور منتشر شده است. افزون بر آن, در ایران تنها یک مجلّة تخصصی تحت عنوان خبرنامة انفورماتیک در این زمینه منتشر میشود که توانسته است از سال 69 تاکنون در طی هفتاد و شش شماره, بسیاری از مسائل مربوط به حقوق رایانه را نقد و بررسی کند. مهمترین پژوهشی که دربارة ابعادی از حقوق رایانه به زبان فارسی صورت گرفته, جزوة درسی حقوق و رایانه تألیف آقای دکتر پرویز ساورایی است. این جزوه در سال 1375 تألیف شد و روش تحقیق آن به صورت تطبیقی است.
چالشهای موجود در نظام حقوقی ایران در زمینة تثبیت حقوق رایانه
جمهوری اسلامی ایران در وضع فعلی, در زمینة ورود و تثبیت شاخههای مختلف حقوق رایانه در درون نظام حقوق خود با مشکلات عدیدهای مواجه است. از بین مشکلات مزبور, دو مورد را میتوان اشاره کرد که از مهمترین موانع روند گسترش حقوق رایانهاند. به نظر میرسد تا زمانی که این موانع بر سر راه توسعه حقوق رایانه (به ویژه در شاخة حقوق نرمافزار) وجود داشته باشند, صنعت نرمافزار ایران با فراز و نشیبهای فراوانی روبهرو خواهد شد و نمیتواند از رشد مناسبی برخوردار گردد. این دو مشکل عبارتند از:
1. عدم تنقیح دقیق مبانی فقهی حقوق رایانه به ویژه در بُعد حقوق مالکیت فکری.
2. ناآشنایی قاضیان و وکلا و به طور کلی حقوقدانان با موضوعات و مباحث مربوط به حقوق رایانه.
هدف اصلی این نوشتار تا آنجا که در چارچوب رساله میگنجد, این است که به بررسی دو جنبه بپردازد تا بتواند از این رهگذر به سهم خود, پارهای از مشکلات مربوط را برطرف نماید. در اینجا لازم است شرح مختصری از دو مشکل یادشده ارائه دهیم.
1-عدم تنقیح دقیق مبانی فقهی حقوق رایانه (به ویژه حقوق مالکیت فکری):
در نسل گذشته از فقهای معاصر, کمتر کسی قائل به حقوق مالکیت فکری یا معنوی در موضوعاتی چون کتاب و نرمافزار بوده است. از بین این فقها میتوان به بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران, امام خمینی(ره) اشاره کرد که حقوق مالکیت فکری را اساساً غیر شرعی میدانستند. در بین فقهای نسل حاضر نیز وضع تقریباً به همین منوال است و بسیاری از آنان این حق را از نظر شرعی معتبر نمیدانند. با وجود این, آنگونه که از اظهارات برخی از متولیان نظام انفورماتیک کشور بر میآید, آنان بسیار علاقهمند هستند که فقها نسبت به این موضوع نظر مساعدی ابراز کنند. غافل از اینکه اصولاً احکام شرعی در چارچوب قالبها و ضوابط مشخص و معینی قابل اثبات هستند و نمیتوان با شیوههای تحمیلی و سلیقهای, احیاناً حکم شرعی جدیدی را ملتزم شد و آن را به شرع مقدس نسبت داد!
در عین حال, به نظر نگارنده, یکی از علل اصلی عدم پذیرش این مسئله از سوی فقها, شفاف نبودن و عدم وضوح مفهوم و مصادیق حقوق رایانه و نیز فلسفه وجودی مالکیتهای فکری در حوزة نرمافزار, نزد آنان است. به علاوه به نظر میرسد, اصول کلی و قواعد خاصی در شرع وجود دارد که میتوان به گونهای، از آنها برای اثبات حقوق رایانه استفاده نمود. در مبحث بعد خواهیم دید که با استناد به این اصول کلی, میتوان لااقل بخشی از فروعات مهم حقوق رایانه را اعتبار شرعی بخشید. البته این هرگز بدان معنا نیست که خواسته باشیم با خارج شدن از چارچوب ضوابط و قواعد کلی اثبات احکام شرعی, خدای ناخواسته, حکمی جعلی و تحمیلی را به شرع مقدس اسلام نسبت دهیم؛ بلکه به نظر میرسد بتوان با همان معیارهای کلی مدوّن در فقه شیعه این مهم را به انجام رسانید.
2-ناآشنایی حقوقدانان با مباحث مربوط به حقوق رایانه:
یکی از مسائلی که گریبانگیر بیشتر حقوقدانان ـ خواه در سطح قضات, وکلا و یا دیگر حقوقدانان ـ است, عدم آشنایی آنان با مفاهیم و موضوعات مربوط در دایرة حقوق رایانه است. به علاوه حقوقدانان آشنا به مسائل مالکیت فکری و معنوی و درگیر با دعاوی مالکیت معنوی, تاکنون باور نداشتهاند که نرمافزار یکی از مصادیق اصلی این نوع مالکیت است. بدیهی است کارشناسان فنی نیز قادر به تشریح موضوعات رایانهای از ابعاد حقوقی نیستند. بنا بر این هنگام طرح یک دعوا در دادگاهها, عموماً قضات و وکلا دچار مشکل شده, نمیتوانند آنگونه که شایسته و بایسته است, دعوا را به صورتی روان و روشن, حل و فصل نمایند. موضوع عدم آشنایی حقوقدانان با توجه به نو بودن این شاخة حقوقی, اختصاصی به حقوق ایران ندارد؛ بلکه در بسیاری دیگر از کشورها, حتی در کشورهای صنعتی این مشکل مشاهده میشود. ذکر این نکته ضروری است که در این زمینه باز هم کشورهای صنعتی بسیار جلوتر از کشورهایی نظیر ایران هستند و این به دلیل اهتمام ویژة حقوقدانان این کشورها به مسائل مربوط به حقوق رایانه در چند سال اخیر بوده است.
دومین هدف اصلی نوشتة حاضر این است که زیرمجموعههایی از حقوق رایانه که به گونهای مرتبط با حقوق خصوصی است, برگزیده شده و متناسب با حجم رساله, دربارة آنها بحث و بررسی شود. ثمرة آشکار این امر, آشنایی بیشتر حقوقدانان با مفاهیم و مباحث مربوط به حقوق رایانه خواهد بود. از این رو، از بین مباحث مختلف رایانه, موضوع مسئولیتهای حقوقی در حوزة نرمافزار انتخاب شد. این موضوع به نوبة خود, به دو شاخة اصلی مسئولیت حقوقی ناشی از نقض حقوق نرمافزار و مسئولیت مدنی ناشی از نرمافزارهای معیوب تقسیم میشود. از آنجا که بررسی عمیق این هر دو جنبه، از حوصلة این نوشته خارج است, ناگزیر موضوعی را برمیگزینیم که بیشترین تناسب را با مباحث رشتة حقوق خصوصی دارد, بدیهی است از بین دو موضوع یاد شده, گفتار دوم, یعنی مسئولیتهای مدنی ناشی از نرمافزارهای معیوب, ارتباط مستقیم و تنگاتنگی با این رشتة حقوقی دارد. افزون بر آن, موضوع نخست, مسائلی همچون مسئولیتهای جزایی را در بر میگیرد که اصولاً با رشتة حقوق جزا تناسب بیشتری دارد. گفتنی است در راستای آشنایی بیشتر با ابعاد مفهومی حقوق رایانه, سعی شد در ابتدای این بخش, ریز موضوعات این شاخة حقوقی و سایر مفاهیم مرتبط به آن, تعریف و یا به صورت فهرستوار به آنها اشاره شوند.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 35 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
فصل اول:دوران اقتدار وزوال رضا خان( سردار سپه)
شکی نیست که تاریخ ایران دارای فراز ونشیب های فراوانی بوده است و علما و مرجعیت در این کشور نیز داری نفش مهمی بوده اند خصوصا حکومت ها و مردم نیز توجه ویژه ای به این موضوع داشته اند لذا در این تحقیق سعی بر آن شده تا با ورق زدن گوشه ها یی از صفحات تاریخ وتحلیل آن نگاهی هر چند مختصر به رابطه علما و مراجع با یکی از چهره های مهم سیاسی ایران ( سردار سپه) بیفکنیم و بامطالعه موردی برخی از شخصیتهای برجسته آن دوران بتوانیم تحلیلی منصفانه و دور از تعصب داشته باشیم هرچند به ناچار به بیان بعضی از نقل قول ها نیز مجبور بوده ایم ضمن آنکه در این تحقیق به تشکیل مجلس موسسان نیز پرداخته ایم ومباحثی نیز مطر ح کرده ایم اما در ابتدا لازم است به دوران شروع اقتدار رضا خان نیز نظری داشته شودپس ازآنکه رضاخان سردارسپه پایه های قدرت خویش را استوارساخت روشنفکران طرفداراو به فراهم آوردن مصالح انتقال قانونی سلطنت و حقانیت بخشیدن به آن پرداختند. مشکل نخست این بود که برای نخستین بار در تاریخ ایران وبه شکرانه انقلاب مشروطه، حکومت قانون درایران برقرارگشته بود و مجلس شورای ملی با همه کاستی هایش، به نمایندگی از سوی ملت شریک و بازرس قدرت بود و بدون رأی وکلای ملت، انتقال پادشاهی غیر ممکن بود. اولین کارگشای این مشکل پادشاه خوش گذران و مال دوست قاجار، احمدشاه بود که بازی سیاسی را سالها پیشبه سردارسپهباخته بود و اینک با اقامت درخارج راه را برای مخالفان پادشاهی قاجاران هموار کرده بود. امٌـاحل مشکل درحقیقت، از سوی سه تن بزرگترین روحانیون شیعه صورت گرفت. درگرماگرم گفتگوی جمهوری خواهی، با پادرمیانی آیت اله زاده خراسانی (فرزند آخوند خراسانی مجتهد معروف که در تأیید مشروطه فتوا داد)، رضاخان رئیس الوزرا درفروردین ماه 1303 خورشیدی به قم رفت و با شیخ عبدالکریم حایری یزدی، مؤسس و رئیس حوزه علمیه قم، سیدابولحسن اصفهانی وسیدحسین نائینی، بزرگترین مراجع شیعه ساکن نجف که موقتاً در قم اقامت داشتند ملاقات کرد. پی آمد این ملاقات، کنارنهادن اندیشه جمهوری و درمقابل، پشتیبانی روحانیون از انتقال پادشاهی از قاجار به خاندان رضاشاه بود.
اما مشکل دیگر یافتن توجیه تاریخی برای پادشاهی رضاخان بود. تا هنگام تشکیل دولت پهلوی، سنت تاریخی فرمانروایی و شهریاری در ایران، انتقال قدرت از اشراف یک دودمان ایلیاتی به اشراف ایل و تباری دیگربود. رضاخان میرپنج سابق نمی توانست به هیچ پیشینه دودمانی تاریخی و تبار ایلیاتی فخرفروشد. پدرش، عباسقلی سوادکوهی معروف به داداش بیک درنهایت سرجوخه ای در فوج سوادکوه بود. خود اودر فقر زیسته و از راه پیوستن به ابواب جمعی امین السلطان و سپس فوج قزاق راه را برای نام رضا خان در ابتدا رضا سواد کوهی بود که مدتی بعد نام خود را به ر ضا پهلوی تغییر داد د ر اینجا در خصوص رابطه دین با حکومت موارد زیر باید مورد توجه قرار گیرد .
اول اینکه تاریخ ایران، چه پیش و چه پس از اسلام، تاریخ ستیز میان دربار و دین و یا به عبارت درست تر پادشاه و روحانیون بر سر قدرت نبوده است؛
دوم اینکه در تاریخ معاصرایران، از پگاه انقلاب مشروطه تا امروز، در جدال میان پادشاهی و روحانیت بر سر قدرت خلاصه نمی شود. چنین جدالی حتی موضوع اصلی رشد و دگرگونی در تاریخ معاصر ایران نیست.
سوم اینکه سنـٌت نواندیشی، مدرنیته، دموکراسی و سکولاریسم ایران به هیچ روی در اندیشه جمهوری خواهی خلاصه نشده و نمی شود؛
چهارم اینکه یکصد و پنجاه سال جـُـنب و جوش رهروان اصلاحات، قانون، آزادی، پیشرفت و مدرنیته و صدها شخصیت، گروه، سازمان و حزب را در یک پیاله ریختن، نه به روشن شدن تاریخ یاری می رساند و نه به تعیین هویت، صف آرایی و برنامه اجتمایی جمهوریخواهان امروزین می انجامد.
تاریخ ایران به روایت تاریخ بسیاری از بازنویسان تاریخ را باور بر این است تاریخ شهریاری و قدرت سیاسی در ایران در دوهزاروپانصدسال گذشته و یا دستکم هزار و چهار صد سالی که از آمدن اعراب به ایران میگذرد، تاریخ ستیز شاهان و ارباب دین است. این گونه وارونه نویسی تاریخ را عده ای رواج دادند. وارونه نویسی دیگری که مدتی رواج یافت، بستن همه تاریخ و فرهنگ ایران به تاریخ پادشاهی بود که ارباب دین گویا در همه دوران ها گـُـردانه در برابررفتارخودکامانه ایشان ایستادگی کرده اند. در دوره پهلوی نیز تاریخ را تاریخ شاهنشاهی می انگاشتند با این تفاوت که درتاریخ ایشان، شاهان، دادگر و جهانگشا و مردم دوست بودند!
بر خلاف این داوری های ساده اندیشانه، موضوع اصلی جدال برسرقدرت و تشکیل دولت در تاریخ دوهزارو اندی سال گذشته ایران، ستیز میان شاهان و روحانیون نیست. سنـٌت شهریاری و فرمانروایی در ایران، دستکم درهزارو چهارصدسال پیش تا هنگام تشکیل دولت پهلوی، بر چیرگی و سیادت ایلی و قومی استوار بوده است. این سنـٌت که پیش ازآمدن اعراب به ایران نیز حاکم بوده، پس از فروپاشی دولت ساسانی و چیرگی اسلام استوارتر شده و ازهنگام تشکیل نخستین دولت ایرانی خاندان سامان درخراسان و سپس برافتادن سامانیان و تقسیم سرزمین ایشان میان ترکان آل افراسیاب و ترکمانان غزنوی، به روال طبیعی انتقال قدرت تبدیل می شود. ازاین پس، سـٌنت فرمانروایی درایران بیش ازپیش بر چیرگی ایل یا سرداری مقتدر بر دیگر ایل ها و تیره های قومی ساکن فلات ایران استوار می گردد. ایلغار مغول این سنـٌت فرمانروایی را استحکام می بخشد و ایل های مغولی را به کانون سیاست ایران پرتاب می کند. حاصل اینکه ایران رفته رفته به فرش هزاربافتی از چندین تیره نژادی و بیش از یکهزار و دویست تیره قومی و ایلی تبدیل می شود که تارو پود یگانگی آنها فرهنگ و ادب ایرانی است.
ازهمان آغاز چیرگی اعراب مسلمان برایران، چه در میان شاهان و امیران سنـٌی مذهب و چه در آن بخش های کوچکی از ایران که امیران و شاهان شیعی حاکمیت داشتند (بوییان، مشعشیان و دیگران) روحانیون، فقها و متکلمان شیعی و سنـٌی یا درحاشیه دیوان می زیسته اند و یا در نهایت مشاور و اندرزگوی دیوان بوده اند. نقش نسبتاً کناری روحانیون و فقهای شیعه در امور کشورداری و سیاست ازهنگام آغاز غیبت کبری5 در نیمه نخست سده چهارم تا هنگام تشکیل دولت صفوی در سده دهم هجری، از همتاهای سنـٌی مذهبشان آشکارتر بوده است. محمدبن یعقوب کلینی، شیغ مفید و ابوجعفر طوسی، سه تن از بزرگترین فقهای اولیه شیعه که نویسندگان «کتب اربعه»6 شیعه می باشند از سیاست به دور بودند. شریف رضی، برادرش سید مرتضی و شیخ طوسی یادشده در بغداد مرکز خلافت عباسیان سنی مذهب می زیستند و دشمنی و ستیزشان بیشتر با حنابله بود تا با خلافت عباسی. حتی پس از گسترش جنب و جوش اسماعیلیان و حسن صبٌـاح که آشکارا مردم را به شورش و نافرمانی از دولت فرا می خواندند، بزرگترین فقها و متکلمان شیعه به دشمنی با ایشان برخاستند که برجسته ترین نمونه آن کتاب «النقض» قزوینی رازی است. حتی در سده های هفتم و هشتم هجری که به دنبال ایلغار مغول و فروپاشی سلسله شاهان ترک تبار سنـٌی مذهب و اسماعیلیان شیعی، گرایش به شیعی گری رفته رفته در پاره ای از شهرها و روستاهای ایران افزایش یافت، بزگترین متکلمان و فقهای شیعه تمایلی به شرکت در قدرت سیاسی نشان نمی دهند. ابن طاووس، یکی از بزرگترین فقهای شیعه وبرادرش شیخ رضی الدین در حاشیه قدرت می زیستند و محقق حلـٌی (صاحب شرایع و از بزگترین فقهای تاریخ شیعه) و علامه حلـٌی و فرزندش فخرالمحققین در شهر حلـٌه در نزدیکی بغداد می زیستند و به مراکز شیعه نشین ایران نیامدند. به کوشش همین علامه حلـٌی بود که الجایتو، پادشاه مغول شیعی شد و نام سلطان محمد خدابنده را برای خود برگزید. علامه حلـٌی دوکتاب معروف «نهج الحق» و «کشف الصدق» را که در اصول شیعه نوشته به همین پادشاه تقدیم کرده است. شاگرد محقق حلـٌی، شیخ محمد ابن مکــٌی عاملی معروف به شهید اول که کتاب «لمعه دمشقیه» او از مشهورترین کتب فقهی شیعه است زندگی خودرا به ویرایش کتاب و رسائل دینی گذراند و از سیاست برکنار بود.
جدا از حل و فصل مسائل شرعی، مهم ترین نقش نیمه عرفی یا مدنی روحانیون در درازای هزار و اندی سال پس از اسلام تا تشکیل دادگستری در دوران رضاشاه، داوری و قضاوت میان شهروتدان بوده است. با این حال حتی قدرتمند ترین قاضیان شرع نیز تاب و توان گردن فرازی در برابر داغ و درفش شاهان و امیران و گزمه ها و داروغه های ایشان را نداشته اند.
تاپیش از استقرار دولت صفوی، روحانیون و فقها درحاشیه دولت می زیسته و شاهان و امیران یا خطبه به نام خلیفه بغداد می خوانده اند و یا راه و رسم خویش را دنبال. پس از ایلغار مغول به ایران و با فتح بغداد و نمدمال کردن مستعصم، آخرین خلیفه عباسی این روش مرسوم میان پادشاهان و امیران ایران پایان یافت. چند صباحی نیزگفتگوی دربار نوپای مغول که جز یاسای چنگیز باور دینی دیگری نداشت، روی آوری به مسیحیت بود.
شاه اسماعیل صفوی که به یاری شمشیر طوایف ترک زبان یا ترک تبار قزلباش7 و دسته های تبرائی و تولایی8، ایران را متحد و اکثریت مردم را به پذیرش مذهب شیعه اثنی عشری وادارساخت، برای نخستین بار علمای شیعه را به کانون قدرت سیاسی داخل کرد. در این جا نیز این دربار صفوی بود که به سازمان دادن و گسترش نقش روحانیون شیعه پرداخت. برجسته ترین نمونه آن تجدید حیات منصب صدارت بود که پیشینه آن به روزگار تیمور می رسید. در روزگار صفویه منصب صدارت از محدوده رسیدگی و تولیت اوقاف خارج شد و به یکی از بلند پایه ترین مقامات دیوانی و شرعی ارتقاء یافت. نخستین صدرکشور، قاضی شمس الدین گیلانی، ضمن تولیت برموقوفات، مسئول تبلیغ مذهب شیعه و دفاع از آن دربرابر دشمنان شریعت بود. ازآن پس به پشتیبانی پادشاهان صفوی صدارت به بلند پایه ترین مقام پس از پادشاه و اعتماد الدوله تبدیل شد. صدرپناه یا صدر خاصه، پیشوای روحانیون کشور بود و صدرعامه یا صدرالملک، دومین مقام روحانی و مسئول امور دینی و موقوفات خارج از پایتخت بود. صفویان بودند که به اداره موقوفات مذهبی سازمان بخشیدند، مدارس دینی را گسترش دادند و سازمان نیرومند قضات شرع را در کنار دیوان بیگی ها بوجود آوردند.
اما با افول دولت صفوی و آمدن افغان ها به ایران و سپس پادشاهی نادرشاه سنـٌی مذهب، باردیگر نفوذ روحانیون شیعه از مرکز قدرت کاسته شد ودوران فترت آغازگردید که در درازای آن بخش بزرگی از روحانیون شیعه ایران را ترک کرده و راهی شهرهای عتبات در عراق امروز شدند.
یکی دیگر از ویزگی های تاریخ ایران نیز این است که دین اساساً نه از راه تبلیغ و ارشاد روحانیون بلکه به یاری شمیشر و در حاشیه قدرت رواج می یافته است. دردرازای تاریخ ایران، پذیرش دین اسلام و یا یکی از مذاهب آن با سیادت سیاسی و نظامی ارتباط داشته ونه با گسیل مبلغین مذهبی. پس از فتح تبریز شاه اسماعیل صقوی امر کرد خطیبان شهادتین خاص شیعه را در اذان اقامت کنند9، پس علمای شیعه تبریز که از شورش اکثریت سنـٌی مذهب نگران بودند پیش او رفته و گفتند: «قربانت شویم دویست سیصدهزارخلق که در تبریز است چهار دانگ(دوسوم) آن همه سنـٌی اند ... می ترسیم بگویند که پادشاه شیعه نمی خواهیم .... پادشاه فرمودند به توفیق اله تعالی اگر رعیت حرفی بگوید شمشیر می کشم و یک کس زنده نمی گذارم.»10 که البته پس از این دعوت دوستانه، خلق تبریز شیعه را با آغوش باز پذیرا شدند. بیچاره مسیحیان و چرکسیان شروان که بخت تبریزیان راهم نداشتند. چراکه امر کرد که «چون مردم شروان دشمن خاندان رسالتند، اموال آن ها نجس است. لشگریان اطاعت فرمان مرشدکامل خودراکرده تمامت اموال را درآب انداختند حتی شتر و اسب و استر را.»11 با چنین دعوتی مگر می توان پذیرای دین پادشاه نشد؟ سیاست شمشیراز دیرباز این سنـٌت را برقرارساخت که دین رهبر و ریش سفیدان ایل، دین همه ایل بود. شاه طهماسب صفوی، سلطان احمدخان والی، بزرگ خاندان سادات امیر کیایی گیلان را که همگی شیعی زیدی (چهارامامی) بودند، بر سفره شام به پذیرش شیعه دوازده امامی "راضی" کرد. دربازگشت والی، همه ساکنان ولایت به شیعه اثنی عشری گرویدند. فرمانروایان و همه اهالی حویزه (خوزستان) پس از قتل سلطان علی فرمانروای وقت به امر شاه اسماعیل، به فراست دریافتند که شیعه اثنی عشری یگانه راه رستگاری است!
تا اینجا به بی پایگی این اندیشه که گویا تاریخ هزارواندی ساله ایران، تاریخ ستیز میان شاهان و فقیهان است پرداخته ایم. اما گرفتاری دیگراین چنین نگرشی به تاریخ دراین است که تاریخ را به موضوع ستیز قدرت خلاصه می کند و به ناچار از چنین دیدگاهی پیشینه ایران نیز یا تاریخ شاهان است و یا تاریخ ارباب دین. پس تاریخ غیرشاهی و غیردینی ایران از بامداد پیش از مشروطه و چند سالی پیش از پیدایش اجتماعیون عامیون، حیدرخان، احسان اله خان و حزب کمونیست آغاز می گردد و ازآنجا با تاخیری یکصدساله و ضروری، جنب و جوش جمهوری خواهانه کنونی را از رحم خویش متولد می کند. چنین نگرش سبک بارانه ای به تاریخ، یکسره نقش جدال اندیشه را که یکی از مهمترین عوامل تحول در تاریخ است به کنار می نهد. چنین دیدگاهی مثلا نقش خردگرایانه و ماندگار معتزله و اخوان الصفا را در برابر متشرعین و متکلمان به کنار می گذارد. برپایه این داوری، خردگرایان و اندیشمندانی چون ابوسلیمان مقدسی، ابوالحسن زنجانی، ابواحمد مهرجانی، ابوعبید جوزجانی و ده ها تن دیگر یکسره به خانواده دین تعلق دارند. عین القضات همدانی که به فتوای متکلمان متعصب به قتل رسید و بهمنیار مرزبان وعوفی، جایی در این ساده نویسی تاریخ ندارند. معلوم نیست جایگاه ابونصرفارابی، ودود تبریزی، شیخ اشراق سهروردی، رجب علی تبریزی و نادره فیلسوف شرق بوعلی سینا که به کفر متهم گردید و ناصرخسروی خردگرایی که می گفت «درخت تو گر بار دانش بجوید، به زیر آوری چرخ نیلوفری را» کجاست. و یا محمدابن فخری طقطقی که خود امین شیعیان همدان بود و در اندرز به شاه درکتاب تاریخ فخری نوشت: «گناه با رایزنی بهتر است از ثواب با خودکامگی» و ابوسعید ابوالخیر که گفت «خدایت آزاد آفرید، آزاد زی»، در کجای این ستیز تاریخی میان دین و دربار قرار می گیرند؟
مناسبات روحانیون با دیوان در تاریخ معاصر ایران
از میانه پادشاهی قاجاران، همزمان با زوال تدریجی دولت قاجار و فروپاشی روزافزون اقتصاد سنتی در برابر پیدایش جامعه شهروندی و سوداگری، نفوذ روحانیت شیعه افزایش یافت. این افزایش نفوذ نیز نخست به یمن حمایت فتحعلیشاه بود. درپایان پادشاهی فتحعلیشاه کثرت و نفوذ روحانیون به پایه ای رسید که جنگ های ایران و روس به فتوا و کارگذاری سید محمد مجاهد، روحانی بزرگ اصفهان آغاز شد و به از دست رفتن بخش هایی از قفقاز انجامید.
قرن نوزدهم میلادی بی گمان یکی از مهمترین دوره های بلوغ و بالندگی جامعه ایران است که خلاصه کردن آن در ستیز میان دین و دربار و یا به عبارت درست تر میان روحانیون و شاهان بسی ساده اندیشانه است. تاریخ سده نوزدهم در واقع تاریخ مقاومت مشترک اشراف قاجار و فقها و روحانیان بلند پایه شیعه دربرابر نوآوری و پیشرفت است و نه نشانی از ستیز آنها. درهمین سده نوزدهم است که به دنبال شکست ایران در چهار جنگ بزرگ (جنگ ایران عثمانی، جنگ های ایران و روس و جنگ هرات) از یکسو و پیدایش اندیشه های اصلاحی و نوآوری، دگرگونی تاریخی در درون نیروهای سنتی جامعه آغاز می گردد و اشراف قاجار و ارباب دین را دستخوش تحول می کند.
در راستای دین، سده نوزدهم تاریخ کشاکش دینی و کوشش نافرجام در رفرماسیون و مدرنیته دینی است. طغیان آقاخان محلاتی و بالاگرفتن زدوخورد میان شیعه و سنی و حیدری و نعمتی در شهرهای بزرگ ایران نمونه های بالاگرفتن کشاکش های دینی درایران سده نوزدهم است. در راستای رفرماسیون، به جنبش سیدعلی محمد باب که در آغاز کار پشتیبانی بسیاری از روحانیون نواندیش اصفهان، تهران و شهرهای دیگر ایران را باخود همراه داشت می توان اشاره کرد. در همین سده بسیاری از روحانیون و متفکران دینی کوشیدند تا به گونه ای دانش نو و دگرگونی های جهان جدید را در پرتوی برداشتی نو از آراء اسلامی قدیم و آیات قرآن توضیح دهند. از آن جمله کوشش یکی از بزرگترین روحانیون شیعه، سید هبٌـت اله شهرستانی در توجیه دانش نو با آیات قرآن در کتاب «الهیئت والاسلام» بازتاب یافت. آثار مدرنیتة اسلامی خارج ازایران مانند افکار سیداحمدخان درهند و مجله المناز در مصر نیز به ایران رسید که کوشش سید جمال الدین اسدآبادی در ارائه تفکر جدید اسلامی متأثر از ایشان بود. درهمین سده است که اندیشه های نوپیرامون آزادی، قانون عرفی و حقوق فردی به حجره طلاب و مکتب علماء دین نیز راه یافت. در واکنش به همین اندیشه های تازه بود که محمدحسین نائینی، یکی از بزرگترین مجتهدین ایرانی ساکن نجف کتاب «تنبیه الامة و تنزیه الملة» را خطاب به دیگر روحانیون منتشر کرد و به پشتیبانی از «محدودیت سلطنت، مسئولیت مقوٌمه آن و حفظ حقوق ملــٌیه و حق آزادی خدادادی» پرداخت. «رساله صفائیه» که روشنفکرانه ترین نوشتة سیاسی و اجتماعی یک روحانی بلند پایه دراین سال ها و ده ها سال پس از آن است از سوی ملا عبدالرسول کاشانی درهمین روزگار منتشر شد. کاشانی بی واهمه از پرخاش آخوندهای قشری، ملکم خان و طالبوف تبریزی را ستود و از نیاز به پیشرفت و مدرنیته سخن گفت.
سده نوزدهم، شاهد گرایش به اصلاحات در میان اشراف، مستوفیان و میرزایان قاجار است. برپایه همین گرایش به اصلاحات است که میرزا عیسی فراهانی و فرزندش قائم مقام دوم، عباس میرزا نایب السلطنه را به سوی اقدامات اصلاحی سوق دادند و امیرکبیرکه از پیشرفت های اروپائیان آگاهی یافته بود، به رغم کارشکنی درباریان واپسگرا و روحانیون متحجر به اصلاح امور اداری و مالیاتی و گسترش صنایع پر داخت، چاپارخانه ساخت و مدرسه دارالفنون را بنیاد نهاد. وزارت امیرکبیر و سپس سپهسالار آغاز اصلاحات شهروندی و اجتماعی و پیدایش حکومت قانون بود.
درسده نوزدهم با گسترش بازرگانی و آمد ورفت ایرانیان به اروپا، استانبول و قفقاز، چاپخانه و روزنامه وارد ایران شد و موضوع تشکیل دبستان نو در برابر مکتب خانه ها، شورش روحانیون و طلاب تبریز و مشهد را به دنبال داشت. معلوم نیست که بر اساس الگوی تفسیر تاریخ معاصر از تنگنای ستیز میان دربار و روحانیون، هم پیمانی امین الدوله، شاهزاده نواندیش قاجار را با میرزا حسن رشدیه فرزند مجتهد بزرگ تبریز که به گسترش دبستان نو درایران انجامید، و یا کوشش عباس میرزا نایب السلطنه در تشکیل ارتش منظم که اورا دربرابر روحانیون قرار داد، چگونه می توان توضیح داد.
سده نوزدهم و آغاز سده بیستم، تاریخ ستیز میان نوآوری، تجدد و آزادی با کهنه پرستی، خرافات و استبداد است. در یک سوی این ستیز بزرگ تاریخی، اشراف واپس گرای دربار و روحانیون و آخوندهای قشری و متحجراند و درسوی دیگر آن، نواندیشان اروپا دیده، شاهزاده های طالب اصلاحات، مستوفیان، میرزایان و منشیان درس خوانده، بازرگانان شهروند، ایلخانان روشن بین و روحانیون نواندیش و اصلاح طلب. راستی را هم این است که اگر اصلاح طلبی و مصلحت اندیشی پاره ای از روحانیون مانند میرزای شیرازی، آخوند خراسانی و سید حسین نائینی و تدبیر و اصلاح طلبی پاره ای از شاهزادگان و میرزایان قاجار مانند موقر السلطنه، مشیرالدوله و مستوفی الممالک نبود، پیروزی نخستین نیروهای نواندیش و مشروطه خواه با چنان سهولتی به دست نمی آمد و فرمان مشروطه صادر نمی شد و مجلس اول تشکیل نمی گردید و قانون اساسی سکولار به تصویب و توشیح نمی رسید. فراموش نکنیم که پیروزی نخستین انقلاب مشروطه تا هنگام به توپ بسته شدن مجلس به دست محمد علیشاه، اساساً از راه بست نشینی، شب نامه نویسی، ارسال شکوائیه و تلگراف و نافرمانی های مسالمت آمیز و شهروندانه به دست آمد و نه از راه قیام مسلحانه. تنها پس از اتحاد مرتجع ترین اشراف مستبد دربار و روحانیون مشروعه خواهی مانند شیخ فضل اله نوری، ملا قربانعلی زنجانی، سیدهاشم دوچی و آقانجفی اصفهانی به گرد محمد علیشاه و پشتیبانی سید کاظم یزدی، یکی دیگر از مراجع مهم ساکن نجف بود که ارتجاع دربرابر مشروطه قیام کرد و شورش مسلحانه برای بازستاندن مشروطه را به آزادیخواهان تحمیل نمود. پس از پیروزی مشروطه خواهان نیز جامعه نوپای شهروند ایران بار دیگر بلوغ خودرا در رفتار رهبران مشروطه و روحانیون اصلاح طلب که کمابیش برقراری دولت سکولار مشروطه را پذیرا شده بودند نشان داد. یک نمونه برجستة این بلوغ، رفتار مسالمت آمیز مجلس عالی که پس از فتح تهران تشکیل شد با دشمنان مشروطه و انتقال آرام پادشاهی از محمد علی شاه به احمد شاه بر اساس قانون اساسی است. پس از دوسال جنگ داخلی و کشتار آزادیخواهان، مجلس عالی، هیئت مدیره و دادگاه عالی منتخب آن دست به انتقام نگشودند و شمار اعدام شدگان از انگشتان دست تجاوز نکرد. نمونه دیگر این بردباری و بلوغ، سکوت توأم با پشتیبانی بزرگترین روحانیون نجف در برابر اعدام شیخ فضل اله نوری، یکی از بزرگترین مجتهدین ایران به دستور دادگاه انقلاب و آن هم به دست یفرم خان ارمنی رئیس امنیه دولت مشروطه است. وقتی مجتهد نود ساله ملاقربانعلی زنجانی بار دیگر فتوا به شورش مسلحانه در برابر مشروطه دوم داد، روحانیون نجف از یک سو مدبرانه رأی به ارتداد او داده واز سوی دیگر به دولت مشروطه متذکر شدند که رفتار مجتهد زنجان ناشی از بالا بودن سن مجتهد و جنون پیری است و بهتر است که تنها به تبعید و خانه نشینی او بسنده کنند. همه این رویدادها و واقعیات تاریخی بر این گواهی دارند که بیشتر روحانیون و اشراف قاجار دربرابر سیرنیرومند شهروندی، قانون گرایی و آزادی تسلیم شده و اینک تنها کوشش در مهار یا هماهنگی با این سیر شتابنده تاریخ را دارند. پس نگاه به این برهه مهم تاریخ ایران از تنگــنای ستیز میان روحانیون و دربار به عنوان دو نیروی یکپارچه و غیر سیٌـال در بهترین حالت ساده اندیشانه است.
نیروی نوپای نواندیش، اصلاح طلب و قانون گرای سدة نوزدهم از دل دونیروی سنتی ایران، یعنی شاهزادگان، مستوفیان و میرزایان قاجار وپاره ای ازخان های ایلات و عشایر از یکسو و روحانیون و متفکران دینی از دیگر سو زاده شد و با بازگانان و سوداگران شهروند ایران همراه شد و انقلاب مشروطه را آفرید. انقلاب مشروطه و دست آورد بزرگ آن، قانون اساسی، یک دگرگونی رادیکال در تاریخ ایران است. قانون اساسی مشروطه یکی از گران بها ترین و دموکراتیک ترین اسناد تاریخ ایران است که اگرچه خودرا در فرم مشروطه پادشاهی محــدود می کند، اما سند مهمی برای ایجاد یک دولت قانون گرا، سکولار، دموکراتیک و مدرن در برابر جامعه ایران و نسل های آینده قرار می دهد.
به تاریخ و دستاوردهای آن از دیگاه توانایی های جامعه کنونی بشری نمی توان نگریست. چنین نگرشی همه تاریخ را پلید و ارتجاعی و ضد مردمی و ازآن گذشتگان دانسته و آغاز "تاریخ پیشرو و مردمی" را با تأسیس فلان حزب سیاسی که برنامه سیاسی و اجتماعی آن مورد قبول صاحب آن نگرش است، پیوند می دهد. بیهوده نیست که در اتحاد شوروی پس از پیروزی بلشویک ها تاریخ روسیه باز نویسی شد و رویدادها و شخصیت های نامطلوب از متن تاریخ حذف گردیدند. همین روش را شرق شناسان شوروی به فرهنگ تاریخ نکاری در ایران به ارمغان آورده و حتی تاریخ دوره معاصر ایران را نیز به سبک و سلیقه طبقاتی خود باز نویسی کردند.
نتیجه نگرش به تاریخ معاصر ایران از این دیگاه تنگ و ساده اندیشانه این است که چون اینک ما به برتری جمهموری پارلمانی بر اشکال دیگر اداره جامعه پی برده ایم، پس باید تاریخ را هم از قیف تنگ داوری های امروز خویش رد کنیم. این چنین نگاهی به تاریخ، دمیدن شیپور از سرگشاد آن است.
جمهوری در سده گذشته و نقش آن در تعیین شناسنامه جمهوری خواهان امروز در این جای گفتگو نیست که نو اندیشی، مدرنیته، دموکراسی و سکولاریسم مهمترین مبانی جنبش آزادیخواهانه و پیشرو در تاریخ یکصد وپنجاه سال گذشته ایران بوده است. اشتباه گروهی از جمهوریخواهان امروزی دراین است هواخواهی از فرم اداری و سیاسی جمهوری را در درازای تاریخ معاصر و در روزگار کنونی با با این جنبش یکی دانسته و تاریخ معاصر را به کشاکش میان سه خانواده دربار، روحانیت و جمهوری خواهان خلاصه می کنند. جدا از اینکه این داوری بر یک مبنای نادرست فکری استوار است، از دیدگاه تاریخ نیز کمترین آشنایی با رویدادها و حقایق ندارد.
یکی از هواداران این اندیشه چنین می نویسد: « ازمشروطه به این سو نیروی دیگری و هرزمان رساتر برآمدداشته که قدرت سیاسی را نه برای شاه میخواسته نه برای دین» و « دست کم از یک قرن پیش ما شاهد شکل گیری و حضور گروه ها، احزاب و محافلی مستقل از دربار و روحانیت هستیم که خواهان مراجعه به آرا مردم و مشارکت آنان در تعیین سرنوشت خویش اند» نویسنده سپس می افزایند که این نیروها که بند ناف اتحاد جمهوریخوان به آن ها بسته است، جز در سه دوره کوتاه، فاصله « سی تیر تا بیست و هشت مرداد، نخستین ماه های پس از انقلاب بهمن و در روزهای خوش بعد از دوم خرداد هیچ گاه لذت به پس نشاندن حریفان قدار را به چشم ندیده اند.» 13
نخست صحت این داوری را بررسی کنیم که آنچه را که نویسندة محترم خانواده بزرگ سوم تاریخ معاصرایران می دانند تا چه پایه به "مراجعه به آرا مردم" باور داشته اند. آشکار است که بخش بزرگی از این خانواده بزرگ که به بنا به روایت همان نویسنده شامل احزاب و گروه های چپ ایران است، دستکم تا این سال های اخیر یا به دولت شورایی باور داشته و یا اراده حزب طبقه کارگر را با منافع عموم مردم مترادف می دانسته است.
دموکراسی ناقص دوران مصدق نیز به رغم کارشکنی ها و دشمنی یکی از بزرگترین اعضای این خانواده، یعنی حزب توده ایران و دربرابر توطئه چینی یکی از غیردموکراتیک ترین مجالس تاریخ ایران، مجلس هفدهم به دست آمد. جامعه ایران این آزمون بزرگ تاریخی را مرهون استواری دکتر مصدق در حمایت از حکومت قانون و پشتیبانی شجاعانه توده مردم از دولت اواست. نه در واپسین روزهای پس از قیام سی تیر که کوشش شاه در برکناری مصدق شکست خورده بود و نه در روزهای توفانی پس از بیست و پنجم مرداد که شاه ایران را ترک کرده بود، کوچکترین اقدامی از سوی دکتر مصدق و یاران او برای پایان دادن به سلطنت و تشکیل جمهوری صورت نگرفت. حتی پس از خروج شاه از ایران وی از راه دکتر حسین خطیبی (رئیس دفترمصدق و بعدها رئیس شیروخورشید سرخ) به شمس پهلوی پیغام فرستاد که اعضای خانواده پهلوی از هر گزندی درامان اند و «اعلیحضرت که برای رفع بیماری به خارج رفته اند به زودی باز خواهند گردید.» 14 شایعات مربوط به تشکیل شورای سلطنت به ریاست علامه دهخدا به منظور لغو سلطنت نیز جز یک جعل تاریخی بیش نیست. فراموش نکنیم که این دکتر مصدق رئیس دولت همان مصدق نماینده مجلس چهارم است که از بزرگ ترین مخالفان شکستن قانون به بهانه ایجاد امنیت و انتقال قدرت از قاجاریه به جمهوری رضاخان و یا پادشاهی رضاشاه بود. مصدق و یارانش، درست یا نادرست، بیش از هرچیز هوادار حکومت قانون، محدودیت حقوق پادشاه و اجرای قانون اساسی بودند. بند ناف او به انقلاب مشروطه، قانون گرایی، مدرنیته و اصلاحات بسته بود. چگونه و با کدام داوری و به استناد کدام رفتار تاریخی می توان مصدق شهروند و قانون گرا و هوادارانش را در یک خانواده بزرگ در کنار خالوقربان و احسان اله خان نشاند و سپس نتیجه گرفت که اتحاد جمهوریخواهان امروزین ازاین خانواده بزرگ برخواسته است؟
در درازای تاریخ معاصر، هواداری ازجمهوری (که صاحب این قلم نیزبه آن باوردارد) و یا مخالفت با آن با پذیرش یا دشمنی با اندیشه دموکراسی، سکولاریسم، پیشرفت و حقوق بشر مترادف نبوده است. به عکس، بسیاری از بزرگترین نواندیشان و تجدد خواهان ایران از پیش درآمد جنبش نوآوری و انقلاب مشروطه تا سال های اخیر، درست یا نادرست به محدود کردن حقوق پادشاه، اجرای قانون اساسی انقلاب مشروطه و حکومت پارلمانی باورداشته اند. آخوند زاده، طالبوف تبریزی، تقی زاده، کسروی و مصدق تنها چند نمونه آنند.
موضوع جمهوری به عنوان فرم دلخواه اداره جامعه درچند برهه تاریخی در ایران به عنوان جایگزین پادشاهی عنوان شده است و در همة موارد نیز طرح جمهوری به امید جستجو برای یافتن بهترین فرم تحقق دموکراسی نبوده است. همه این برهه های تاریخی نیز در هنگامی است دولت پادشاه وقت با بن بست و بحران روبروست. نخستین موج جمهوری در برابر پادشاهی در سال های پایانی دولت قاجاران است. شورش نیروهای جنگل که به تشکیل جمهوری گیلان انجامید، نخست با اندیشه های اتحاد اسلام آمیخته بود و پس از تشکیل جمهوری جنگل به تدریج زیر نفوذ حزب نوبنیاد کمونیست ایران و نیروهای بلشویک قرار گرفت و دولت سویت گیلان بر جای جمهوری گیلان نشست. این تجربه نوپا هیچ بارتاریخی ارزشمندی برای آزمون جمهوری خواهی و توسل به آراء مردم به دنبال نداشت. جمهوری گیلان احسان اله خان به داوری مردم باورنداشت و خالوقربان پس از جدا کردن راه خود از میرزا کوچک خان، فرماندهی فوج چریکی در ارتش نوبنیاد ایران را پذیرفت. با ابن حال، نیرومندترین جریان جمهوری خواهی این دوران نه در گیلان، آذربایجان و خراسان، بلکه در تهران و درمیان جمعی بود که بعدها بسیاری از ایشان به بانیان و کارگزاران مهمترین ارگان های شهروندی در دولت پهلوی تبدیل شدند.
زمینه پیدایش فکرجهمهوری در این برهه مهم تاریخی چنین بود: جامعه ایران که به پادافرای یکصد و پتجاه سال پادشاهی شاهان پُر زاد و ولد قاجار و تاراج داروندار مُـلک و ملت به دست هزاران شاهزاده و ارباب جمعی ایشان، تهیدست و ناتوان شده بود، در واپسین اتقلاب مشروطه دستخوش ستیز داخلی و افزایش رقابت روسیه تزاری و بریتانیای کبیر گردید. از یکسو، دولت مشروطه با همة محدودیت هایش در گسترش آزادی و اجرای اصلاحات می کوشید و از سوی دیگر در هر گوشه ایران، روحانیون مشرعه طلب، آخوندهایی که مشروطه و قانون را با منافع خویش ناسازگار می یافتند، خودکامگان محلی و سران عشایری که مشروطه و قانون را دشمن رفتار سنتی و منافع دیرپای خویش می دیدند و پاره ای از شاهزادگان قاجار به رهبری برادران محمدعلی شاه مخلوع سر به طغیان برداشته و روزگار را بر دولت اصلاح طلب مرکزی سیاه کرده بودند. در کمرکش این آشفته روزگار، جنگ جهانی اول آغاز شد و درپی آن، ایران پهنه تاخت تاز نیروهای نظامی روسیه و بریتانیا از یکسو و عثمانی و آلمان از دیگرسو گردید. در پایان جنگ جهانی اول، از تن نوپای مشروطه جوان ایران جز نیمه جانی باقی نمانده بود. خزانه خالی، جامعه ویران، دولت بی سازمان و کشور بی راهبر.
درهمین روزگار است که بزرگترین همسایه ایران دستخوش انقلاب و جنگ داخلی گشته و دولت نوپای شوروی و جمهوری های آسیایی آن جایگزین روسیه تزاری می گردند. در همسایگی غربی ایران، گروهی از افسران ارتش پیشین عثمانی سازمان ترک های جوان را ساخته و زمینه تشکیل جمهوری ترکیه را بر خرابه دولت شکست خرده عثمانی فراهم می سازند. اقبال به الگوی انقلابی شوروی و یا نگاه به الگوی جمهوری اروپایی که در ترکیه در شرف تشکیل بود، درمیان نوآوران و اصلاح طلبان ایران بالا گرفته وبسیاری را به سوی خود کشید. درآن شب سیاهی که دولت مشروطه ورشکسته و خزانه خالی، مجلسیان خانه نشین یا فراری، امنیت رخت بربسته و مردم برای نان شبی عاجز بودند، جامعه درتب بامدادی سپید می سوخت و رهیافتی را آرزو می کرد. این امید به روزگار بهتر به پایه ای بود حتی کودتای سوم اسفند و ورود نیروهای قزاق به پایتخت و امنیت پس از آن با اقبال جامعه روبرو شد.
یکی از آثار این دگرگونی ها پیدایش اندیشه تشکیل جمهوری در ایران پس از کودتای 1299 و در واپسین سال های پادشاهی احمد شاه قاجاربود. فکر جمهوری از سوی روزنامه ها و احزاب و گروه هایی با دیدگاه هایی کاملا متضاد ارائه می شد. یکی از مهمترین نیروهای هودارا جمهوری گروهی از نمایندگان مجلس اند که درهمان سال های زمزمه تغییر سلطنت، فرقه دموکرات مستقل ایران را تشکیل داده و روزنامه تجدد را منتشر می کنند. فراکسیون تجدد در مجلس همراه با نمایندگان فراکسیون های سوسیال اجتماعیون (سوسیال دموکراسی) و بسیاری از روشنفکران بیرون از مجلس نیروی فعال جمهوریخواهی به شمار می روند. اما برخلاف داوری های امروز، طیف هواداران جمهوری از پیشینه های کاملا گوناگون برخواسته و بند ارتباط بسیاری از ایشان همان تجددخواهی، اصلاحات طلبی و قانون گرایی انقلاب مشروطه است. مثلا شیخ العراقین زاده، مدیر روزنامه تجدد و رهبر فراکسیون فرقه دموکرات مستقل و برادرش، شیخ زین العابدین رهنما، نویسنده و روزنامه نگار معروف و مترجم قرآن، هردو ایتدا معمم و فرزندان شیخ العراقین از بزرگترین فقهای ایرانی ساکن نجف و نوادگان شیخ زین العابدین مازندرانی اند. شیخ العراقین زاده بعدها عبا و عمامه را کنار نهاد و با نام رضا تجدد، قاضی و معاون وزارت دادگستری شد. از شمار دیگر هواداران جمهوری در این روزگار به این نامها می توان اشاره کرد: آقا شیخ یحیی کاشانی، روحانی مشروطه خواه تهران؛ آقامیزا هادی حائری، فرزند شیخ نعمت الهی که پس از کنار نهادن رخت روحانی رئیس اداره بازرسی وزارت معارف شد؛ اقبال آشتیانی، پژوهشگر سرشناس؛ حسین عدالملک دادگر، بعدها رئیس مجلس؛ سرکشیک زاده (کاظم اتحاد)، روزنامه نگار؛ دبیراعظم بهرامی، رئیس دفتر رضاخان سردار سپه، نویسنده و نظریه پرداز سکولاریست آغاز دولت پهلوی؛ تدین، عارف قزوینی و بسیاری دیگر. آشکارا پیداست که برخی از هواداران جمهوری در این برهه چه بسا به صرف مخالفت قاجار به جمهوری روی آورده باشند. مخالفان جمهوری نیز دربرگیرنده طیفی گونوگون اند. یک سوی آن ها خالصی و فرزندش خالصی زاده و جمعی از واپس گراترین آخوندهای ایران و بسیاری از اشراف قاجار اند و در سوی دیگر کسانی چون سید حسن مدرس، دکتر محمد مصدق، شاهزاده عباس اسکندری، میرزاده عشقی، رحیم زاده صفوی و فخرالدین شهاب قراردارند. دیوار میان جمهوری خواهی یا دوام مشروطه پادشاهی نیز از کاه و گل است نه ساروج. آدم ها از یک سوی آن به سوی دیگر می روتد. نمونه آن ملک الشعرای بهار است که گاه هوادار و گاه مخالف جمهوری بود ویا علی اکبر داور که از نخستین اعضاء و فعالین حزب دموکرات بود و نخست به سلک هواداران جمهوری پیوست ولی در مجلس پنجم با مدرس در مخالفت با جمهوری هم آوا گردید. همین علی اکبر داور بود که پس از آغاز دوره پهلوی بنیان گذار و پرورندة عدلیه و سپس دادگستری جدید ایران شد و به یاری ده ها تن از قاضیان و حقوق دانانی که از دل روحانیت برخواسته و به تدریج عبا و عمامه را به کنار نهاده بودند و تنی چند که همچنان در لباس روحانی به دادگستری سکولار باور داشتند به سیادت هزارساله قاضیان شرع پایان داد و نظام قضایی سکولار را بر ایران استوار ساخت.
خلاصه کلام اینکه دستکم از آغاز انقلاب مشروطه تا تشکیل دولت پهلوی، با اینکه جامعه ایران دوبار دربرابراختیار تاریخی برای پایان دادن به پادشاهی قرار گرفت (پائین کشیدن محمدعلیشاه از پادشاهی و رأی به پایان پادشاهی قاجار)، در هیچ یک از این دو آزمون تاریخی فرم حکومت به موضوع اصلی گفتگو پیرامون سرنوشت آینده ایران و تحقق آرمان های پیشرو و آزادیخواهانه ارتقاء نیافت.
اندیشه پایان دادن به پادشاهی و تشکیل جمهوری برای دومین باردر همان روزهای پس از ورود نیروهای متفقین به ایران سربلندکرد. رضاشاه دوروز پس از آغاز حمله متفقین به ایران در شهریور 1320، سیاستمدار کهنه کار و خانه نشین شده، محمدعلی فروغی را به شتاب به نخست وزیری گمارد تا شاید درایت و سیاستمداری او تاج و تخت وی را نجات بخشد. اما خاطرات پاره ای از چهره های سیاسی آن روزگار، اسناد وزارت خارجه بریتانیا و گزارشهای سفیرکبیرشوروی درایران به مسکو براین گواهی دارند که نیروهای اشغالگر متفقین در آغازکار در اندیشه تشکیل جمهوری درایران بوده اند. رویدادهای پسین، درستی این اسناد را نشان می دهند که متفقین دستکم در روزهای نخست دراندیشه تغییر حکومت ایران بوده اند. موضوع تغییر رژیم از پادشاهی به جمهوری را اسمیرنف سفیر کبیر شوروی و بولارد وزیر مختار بریتانیا در ملاقات با فروغی در روز دهم شریور به اطلاع او می رسانند. مذاکرات نمایندگان بریتانیا و شوروی با فروغی و سهیلی وزیر خارجه چهارده روز به درازا کشید. یادداشت های هاروی، منشی ایدن، بر این گواه است که وزیر خارجه بریتانیا نخست در پی برکناری رضاشاه و گزینش شاهزاده حمید میرزا، فرزند محمد حسن میرزا، برادر و ولیعهد احمدشاه قاجار بوده و تنها پس از پی بردن به اینکه "شاهزاده جوان حتی یک کلمه فارسی نمی دانسته" از این اندیشه صرفنظرکرده وپه پذیرش ریاست جمهوری موقت از سوی فروغی گرایش می یابد. فروغی که پذیرش چنین ریاست جمهوری را از نخست وزیری رضاشاه که آن را به اکراه پذیرفته بود، فروتر می دانسته، از قبول این مقام سر باز زده و بر دوام قانون اساسی و پادشاهی مشروطه اصرار ورزد. دولت شوروی، محمدساعد مراغه ای را که در آن هنگام سفیرکبیرایران درمسکو بود برای ریاست جمهوری پیشنهاد می کند. نام مجید آهی نیز درمیان کاندیداهای ریاست جمهوری آمده است. سرانجام به دلیل عدم تفاهم متفقین ومخالفت فروغی با جایگزینی یکی از شاهزادگان به جای رضاشاه و یا گزینش شاهپور غلامرضا به شاهی (و فروغی به نیابت سلطنت او)، متفقین با اکراه پادشاهی محمدرضا پهلوی را پذیرفته و او برجای پدر به تخت شاهی می نشیند.
استعفای رضا شاه و آغاز پادشاهی محمد رضاشاه در روز 25 شهریور آن سال روی داد و با این حال هنگامی که هیئت مؤسس حزب توده ایران در هفتم مهرماه همانسال در منزل سلیمان محسن اسکندری نخستین نشست خودرا برگذار و اعضای کمیته مرکزی موقت را انتخاب کرد، کمترین اشاره ای به جمهوری نمی کند. حتی پس از تشکیل کنگره حزب و اعلام برنامه حزب، کمترین گریزی به جمهوری و دولت پارلمانی نیست. در درازای دوازده ساله دموکراسی ناقص نیز موضوع جمهوری جایگاه خاصی درمیان هیچ یک از نیروهای سیاسی ایران نمی یابد
فصل دوم:روحانیت
گرچه همان طو رکه اشاره شد روحانیون داری جایگاه ونقش اجتماعی مهمی بوده اند لاکن غالبا با نظام حاکم نیز مشکل خاصی به جهت حاکمیت نداشته انداما در خصوص نوع ارتباط میان این قشر با سردار سپه نیز به جهت تعاملی که سردار سپه با این طبقه اجتماعی داشت جای ابهامی نمی باشد که در تاریخ این نوع روایط نیز نوعا مشخص شده است البته موارد اختلافات ودر گیریها نیز جای توجه و بررسی دارد اما بد نیست که در اینجا نگاهی به مرجعیت نیز داشته باشیم
نظام مرجعیت در شیعه، سابقه استواری در تاریخ یک هزار و دویست ساله شیعه دارد. برای دنبال کردن ریشه های این نظام، باید تاریخ تشیع و علما و فقهای آن را از قرن چهارم و پنجم هجری مانند شیخ صدوق (م381)، شیخ مفید (م413)، شیخ طوسی (م460) و سپس تک تک علمای برجسته شیعه تا روزگار صفوی و از آنجا تا دوره قاجار دنبال کرد. این مرکزیت، گاه در بغداد و نجف و حله و زمانی در ری و قم و اصفهان مستقر بوده است.
روحانیت شیعه پس از مشروطه، ضربه سختی را متحمل شد که بخشی از آن به اختلاف نظر میان خود مراجع طرفدار و مخالف مشروطه و در رأس آنها آخوند خراسانی و سیدمحمد کاظم یزدی برمی گشت. ؛ تا این که با فعالیت مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری در تأسیس حوزه علمیه قم در سال 1340 قمری/1301 شمسی، مرجعیت شیعه احیا شد در دوره مرجعیت ایشان در قم، علاوه بر ایجاد حوزه با تأسیس بیمارستان و اقدام های دیگر، بخشی از کارهای عمرانی شهر قم نیز رونق گرفت. 15سال بعد، زمانی که مرحوم حائری درگذشت (17ذی قعده 1355/10 بهمن 1315)، مرجعیت یک دوره بسیار سخت را پشت سرگذاشته بود.(2) با درگذشت مرحوم حائری، مرجعیت در محدوده حوزه علمیه و بخش های اندکی از ایران- در اختیار سه نفر از علما با نام های مرحوم سیدصدرالدین صدر، (3) آقا سیدمحمد حجت) (م29دی 1331) و آقا محمدتقی خوانساری (م6 ذی حجه1371 ق/1331) باقی ماند؛ اما مرجعیت جهانی شیعه دراختیار مرحوم سیدابوالحسن اصفهانی در نجف قرارداشت که ایشان نیز در سال 1325درگذشت) پس از درگذشت ایشان و سه ماه بعد که آیت الله قمی نیز درگذشت، بار دیگر مرجعیت به ایران بازگشت و دراختیار آیت الله بروجردی قرارگرفت. هر سه مرجع از آیت الله بروجردی خواستند تا در قم اقامت گزیند. پیش از آن فضلایی مانند امام در این باره پیشقدم شده) و برخی از بازاری های متدین تهران نیز در این باره تلاش کرده بودند
به دنبال ضعف دیانت در ایران و صدماتی که طی دو دهه برای شعائر مذهبی پدید آمده بود، مراجعه به علما بسیار کاهش یافته و دستگاه مرجعیت، از لحاظ مالی به شدت ضعیف شده بود. به علاوه، پوشیدن لباس روحانیت در این سال ها جز برای شمار اندکی ممنوع بود و بسیاری از روحانیان از لباس درآمده، در عدلیه کار می کردند. بنابراین شمار طلاب و فضلا اندک بود و همین امر سبب کاهش نفوذ مرجعیت در ایران شده بوددر اینجا به جهت روشن تر شدن موضوع بهتر است که به دیگاه یا اقدامات برخی از شخصیتهای مهم دینی نیزبپردازیم
آیت ا... سید محمد کاظم یزدی
صفحان زرین دانش ، فضیلت و مبارزه به دست با کفایت مردان الهی رقم می خورد. آنان چون خورشیدی بر تارک پرافتخار تاریخ درخشیده ، پرتو نورشان گرمابخش جانهای خسته است تا تحرکی دوباره یابد: به رغم شعار استعمارگران مبنی بر جدایی دین از سیاسیت ، عالمان متعهد و دین پرور با حضور در میادین سیاست ، مردانه از حقوق مظلومان و ستمدیدگان حمایت کردند. آنان در جبهه نبرد با کافران گاه تا مرز شهادت پیش رفته ، قلم خویش را به مرکب خون سیراب کردند.
بزرگمرد دانش و جهاد آیه الله العظمی سید محمد کاظم یزدی از یک سو در جبهه مبارزه با جهل و از سویی در نبرد با کفار سر آمد عصر خویش بود. بر فقاهتش ، کتاب عروه الوثقی و بر عرفانش ، مناجات نامه بستان راز و گلستان نیاز و بر سیاستش ، موضع گیری روشنگرانه وی در انقلاب مشروطیت و همگام او با آیه الله شهید شیخ فضل الله نوری و نیز شهادت فرزندش در میدان نبرد، بهترین گواه است .
تحصیل و تدریس
آن وجود سعادتمند در سال 1248 قمری . در روستای ((کسنویه ))(1361)یزد پا به عرصه گیتی نهاد. از همان زمان بزرگی در چهره کوچکش نمایان بود و با تولدش ، رشته های امید را در قلب پدر و مادر خویش محکم ساخت . پدرش به تبرک نام رسول خدا صلی الله علیه و آله و با یاد امام هشتم شیعیان ، او را محمد کاظم نام نهاد.
سید محمد کاظم دوران کودکی و نوجوانی را پشت سر گذاشت و با تشویقهای پدر و مهم تر از همه عنایت خاص خداوند ب علوم دینی رو آورد.(1362)و حوزه علمیه ((دومنار)) یزد یعنی بزرگترین حوزه آن شهر، پذیرای آن نوجوان مخلص از دودمان پاک پیامبر صلی الله علیه و آله شد. سید محمد کاظم مدتها در درس ادبیات استاد ملا محمد ابراهیم اردکانی و زین العابدین عقدایی شرکت کرد و از آن دو بهره های فراوان برد.
جدیت فراوانش در کسب علوم اهل بیت علیهم السلام او را مورد توجه اساتید مدرسه قرار داد. پس از اتمام ادبیات عرب ، در درس فقه و اصول آخوند ملا هادی یزدی که از علمای بزرگ آن زمان محسوب می شد دوره سطح را به پایان رسانید.(1363)دیری نپایید که مقام علمی اش او را در زمره نزدیکان خاص استاد جای داد. با توصیه استاد، در ضمن فراگیری فقه و اصول ، به تدریس ادبیات پرداخت . کیفیت تدریس و شیوه بیان او، سرانجام کار را بدانجا رساند که بعد از اندک زمانی سید محمد کاظم یزدی به مثابه یکی از اساتید حوزه علمیه یزد شناخته شد.(1364)جوان یزدی پس از مشورت با دو استادش ، اردکانی و عقدایی ، به امید بهره مندی از وجود مقدس امام هشتم علیه السلام راهی مشهد مقدس شد تا با استعانت از آن امام همام ، به مقامات علمی و معنوی نایل آید.
وی در مدت زمان کوتاهی ، علم هیئت و ریاضی را آموخت و طولی نکشید که در زمره اساتید این علوم در آمد.(1365)حوزه علمیه اصفهان نیز دورانی به وجود استادی گرانقدر چو
-1: مقدمه
در سالهای اخیر صنایع تولیدی پیشرفت های قابل توجهی کرده است. این پیشرفت با افزایش تعداد سیستمهای خودکار در صنایع تولیدی قابل اندازه گیری می باشد. رمز موفقیت این سیستمها در انتخاب مناسب و استفاده کارآ از منابع قابل دسترس از قبیل ماشینها، ابزارها، قید و بندها، و سیستمهای حمل و نقل مواد می باشد. انتخاب و استفاده مناسب از این منابع، بهره وری را افزایش می دهد. در عین حال، مشخصات طراحی مربوط به سیستمهای جدید پیچیده تر می شود. طراحان و استفاده کننده گان از سیستمهای تولیدی خودکار سعی کرده اند که با به کارگیری ابزار جدید از عهده این پیچیدگیها برآیند.
سیستمهای مبتنی بر دانش، دسته ای از ابزارهای جدید را ارائه می دهند که برای بهبود وظایف طراحی و مدیریت در سیستم های تولید خودکار بکار می روند. اگر چه تکنیکهای بهینه سازی می توانند در حل مسائل پیچیده تولیدی موثر باشند، اما به دلایل زیر، همیشه استفاده از آنها به راحتی امکان پذیر نیست:
- اطلاعات مورد نیاز برای مدلهای بهینه سازی، ممکن است براحتی در دسترس نباشند.
- حدود و عملکرد آنها ممکن است محدود باشد.
- آنها احتیاج به نیروی انسانی متخصص دارند.
- به علت پیچیدگی مسائل صنعتی، الگوریتم ها اغلب قادر به تهیه جواب بهینه برای آنها نیستند.
از سوی دیگر سیستم های مبتنی بر دانش مثلاً در حل مسائلی که برای فرمولهای ریاضی هم بسیار پیچیده هستند یا مشکل استفاده راه حل بهینه وجود دارد مورد استفاده قرار گرفته اند. از جمله مشکلاتی که با آن روبرو هستیم وقتی است که تکنیکهای بهینه سازی با سیستمهای مبتنی بر دانش ترکیب می شود. همانطور که گفته شد نیروی انسانی متخصص با استفاده از راههای بهینه سازی مسائل به حل مسائل پرداختند. اگر استفاده از سیستمهای مبتنی بر دانش موفقیت آمیز باشد باید به روشی استفاده شود که جایگزین نمودن نیروی انسانی متخصص بیشتر از تکنیکهای بهینه سازی باشد(هاراگووکاسیاک 1987).
در این فصل سیستم مبتنی بر دانش که KBSES نامیده می شود و در حل مسائل انتخاب تجهیزات تولیدی مورد استفاده قرار می گیرد ارائه می شود.
7-2: طرح سیستم ساخت و تولید
طرح سیستم تولید یک ترکیب فعال است که احتیاج به حل یک سری مسائل مرتب شده در یک طبقه را دارد. در این طبقه بندی ممکن است که یک مسئله بیش از یکبار حل گردد. به طور مثال حل مسئله انتخاب تجهیزات در یک سطح بالا به وسایل هدایت خودکار (AGV ) که در سیستم حمل و نقل مواد (MHS) برای قراردادن روی ماشینهای MS استفاده شده اشاره می کند. مادامیکه مسئله جانمایی ماشین آلات را در یک سطح پایین تر حل می کنیم، محدودیت ها (برای مثال، محدودیت فضا) ممکن است که استفاده از یک رباط را در سیستم حمل و نقل مواد در نظر بگیرد، در این مورد ، مسئله انتخاب ماشین آلات با محدودیتهای تغییر یافته برای برقرارکردن یک سری جدید ماشین TS. به طور صحیح مورد تحلیل قرار گیرد.
دو طبقه بندی که در زیر آمده است راههای طراحی و دستیابی به سیستم های تولیدی می باشد که مورد استفاده قرار می گیرد.
- طبقه بندی چهار طبقه ای موجود با چهار سطح دسترسی طبقه ای.
- طبقه بندی دو طبقه ای موجود با دو سطح دسترسی طبقه ای.
طبقه بندی چهار سطحی در شکل 1-7 نشان داده شده است که موارد زیر را در بردارد:
شکل 1-7 : چهار سطح طبقه بندی در راه دستیابی به سیستمهای تولیدی خودکار
-انتخاب ماشین آلات
-احداث محل ماشین
-جانمایی ماشین
-جانمایی مورد نظر در کل
1-2-7 : مسئله انتخاب ماشین آلات
چون خرید ماشین آلات مدرن تولیدی ممکن است هزینه بالایی را در برداشته باشد ، در طرح سیستم تولیدی این مسئله بسیار حیاتی به نظر می آید .
شرکت با انتخاب تعداد و نوع مناسبی از ماشین آلات می تواند :
-میزان هزینه را کاهش دهد .
-کاهش تعمیرات و هزینه نیروی انسانی
-افزایش میزان استفاده از ماشین
-اصلاح و ارائه یک جانمایی از ماشین آلات که فقط خرید تعدادی از ماشین آلات لازم باشد .
-افزایش کارائی در طرح ریزی تولید با جانمایی اصلاح شده و کاهش ترافیک بیش از حد .
مسئله انتخاب ماشین آلات با به کارگیری تعدادی از آنالیز و مدلسازی شده اند میلرودیویس ( 1977 ) تعدادی از روشهای معین در مساله انتخاب ماشین آلات را بررسی ، مقایسه و طبقه بندی نموده اند .
تعدادی از روشها مسلماً به صورت فرضیه مطرح شده اند که در این رویه ایجاد اشکال نمیکند . برای مثال در روش برنامه ریزی ولریا ( هایزودیویس و ویسک 1981) فرض می شود که ماشینها در سیستم تولیدی همگی مشابه هستند . مسئله انتخاب تجهیزات می تواند به دو قسمت مسائلی انتخاب ماشین آلات و انتخاب حمل و نقل مواد تقسیم شود .
انواعی از کارها و قسمتها تنها عواملی نیستند که روی مساله انتخاب تجهیزات تاثیر دارند بلکه الگویی از جانمایی ماشینها نیز باید در نظر گرفته شود . به طور مثال استفاده از یک روبات با بازوی بند بند در طرح حمل و بستن استفاده کنیم آرایش ماشین آلات به صورت چرخشی (R ) خواهد بود همانطور که در شکل 2-7 نشان داده شده است . اگر یک سیستم AGV برای چیدمان ماشین انتخاب شود ، لازم است که در انتخاب تغییرات لازم به عمل آید ، زیرا برای مرتب کردن ماشینها در یک الگوی چرخنده یک رباط مناسبتر از AGV است .
سیستم AGV برای لی اوت در شکل (b ) 2/7 مناسب است .
شکل 2-7 : لی اوت ماشینها
2-2-7 : احداث محل ماشین
در بعضی سیستمهای تولیدی از طرح GT ( تکنولوژی گروهی ) استفاده شده است جائیکه ماشینها بر پایه شباهت فرایند گروه بندی می شوند . از طرح GT ( تکنولوژی گروهی ) استفاده شده است . امکانات تکنولوژی گروهی که یک سری مزایا را فراهم می آورند در فصل 8 مورد بحث قرار داده شده است .
3-2-7 : مسئله لی اوت ماشین
غالباً در مرتب کردن ماشین آلات هدف مورد توجه حداقل نمودن هزینه حمل و نقل مواد است . اگر مسئله لی اوت ما شامل بیش از ده ماشین باشد حل بهینه سازی کار مشکلی است پس بنابراین پی می بریم که باید متوسل به استفاده از الگوریتمها شویم . مادامیکه مسئله لی اوت ماشینها را حل می کنیم فاکتورهایی مانند محدودیت فضا ، ایمنی ، انواع سیستم حمل و نقل مواد و موارد دیگر را باید در نظر داشت . مسئله لی اوت ماشین در فصلهای 10 و 11 تجزیه و تحلیل شده است .
4-2-7 : مسئله چیدمان قسمت
مسئله چیدمان قسمت شامل استقرار هر قسمت ماشین در جایگاه خودش است
به طریقی که حمل و نقل مواد را به حداقل برساند .
اگر همه قسمتها ( فضای ماشین آلات ) دارای اندازه بزرگ هستند آنگاه مسئله چیدمان بوسیله توابع درجه دوم ( معدلاتی ) مدل سازی می گردد .
اگر چه اجرای تکنولوژی گروهی در سیستمهای تولیدی می تواند تعدادی از مسائل ما را پاسخگو باشد اما همیشه وسیله خوبی نیست و دلایل عمده و اصلی آن عبارتند از :
1-بخشها و ماشین آلات ممکن است دسته بندی نشوند .
2-اطلاعات لازم ممکن است در دسترس نباشد .
در این بخش طرحی از سیستم تولیدی که شامل تنها دو قدم ، انتخاب ماشین آلات چیدمان ماشینها می باشد در شکل 3-7 نشان داده شده است . مسئله چیدمان قسمت در یک مسئله چیدمان ماشینها می تواند در جائیکه هر ماشین در یک قسمت نشان داده شده است به چشم بخورد .
البته در عمل ممکن است تکرار کل و یا حداقل بخشی از مراحل انتخاب شرح داده شده در شکل 1-7 و 3-7 لازم باشد .
3-7 : مدلسازی مسئله انتخاب تجهیرات تولیدی :
قبل از بحث و تحلیل ساختار و راههای حل مسائل سیستم های مبتنی بر دانش برای انتخاب تجهیزات لازم است که مدلی جهت استفاده در حل مسئله انتخاب ماشین آلات تولیدی تهیه گردد . در گذشته روشهایی در حل مسئله انتخاب تجهیزات مورد استفاده قرار گرفت . میلرودیویس (1977) بعضی از آنها را برآورد ، طبقه بندی و مقایسه نمودند .
سطح 2
سطح 1
شکل 7-3 رویکرد سلسله مراتبی دو سطحی برای طراحی سیستم های ساخت و تولید
راه رسیدن به طرحی از سیستم های تولیدی
مدلهای پویای مرتی (1983) ، مدلهای انتخاب تجهیزات تولیدی کاسیاک ( ) و مدل برنامه ریزی تولید انبوه و برنامه ریزی ماشینهای مورد نیاز بهنزهه و کشنویس (1988) مثالهایی از مدل هایی هستند که برای که بر مسئله انتخاب ماشین آلات تولیدی توسعه یافته بودند .
در این بخش یک فرموله سازی برنامه ریزی عدد صحیح از مسئله انتخاب ماشین آلات ارائه شده است . تنظیم این مدل در زیر مطرح گردیده است :
= تعدادکل کارها
= تعداد کل ماشینها
= تعداد کل بخشها
= تعداد کل حمل کننده ها مواد
= هزینه انجام شدن کار روی ماشین
= هزینه نگهداری بخش برای استفاده از حمل کننده
= زمان لازم انجام کار روی ماشین
= زمان لازم جهت حمل از بخش با استفاده از حمل کننده
= زمان موجود برای ماشین
= زمان موجود برای حمل کننده
= تعداد کارهایی که انجام می دهد
= تعداد واحدهایی از بخش که تولید می کنند
= هزینه ماشین
= هزینه حمل و نقل مواد توسط حمل کننده
= کل بودجه موجود
= تعداد کارهای که توسط ماشین
= تعداد اجزای از بخش که حمل به آن توسط حمل کننده های مواد صورت می گیرد .
= تعداد واحدهایی از ماشین که انتخاب می شود .
= تعداد واحدهایی انتخابی که حمل و نقل مواد توسط حمل کننده به آنها انجام می گیرد .
1-3-7 : مدل M7.1
تابع هدف مدل M7.1 کار انجام شده و هزینه نگهداری در همه بخشها را مینیمم می کند و هزینه ماشین ها وئحمل و نقل کننده هارا تعیین می کند .
(7.1)
subject to :
(7.2)
(7.3)
(7.4)
(7.5)
(7.6)
integer (7.7)
integer (7.8)
integer (7.9)
integer (7.10)
محدودیت (7.2) و (7.4) تعداد کارها انجام شده مورد نیاز و تعداد بخشهای که حمل و نقل را انجام می دهند و متوالی و ترتیب لازم را تامین می کند . محدودیت (7.3) و (7.5) زمان لازم را به هر ماشین و اختصاص می دهد و تعداد حمل کننده ای مواد را کاهش می دهد . محدودیت (7.6) اندازه بودجه موجود را در نظر می گیرد . محدودیت (7.7) تا (7.10) نامنفی بودن و صحیح بودن پارامتر را بیان می کند .
مدل ذکر شده M7.1 و محدودیت های 7.10) تا (7.1 برای انتخاب ماشینها و حمل کننده های مواد می تواند مورد استفاده قرار گیرد اما اگر حمل کننده های مواد قبلاً انتخاب شده باشند .
مدل بعدی مدل M7.2 مورد استفاده قرار می گیرد . توجه داشته باشید که مدل M7.2 فرم ساده شده مدل M7.7 (7.6) (7.7) می باشد .
2-3-7 : مدل M7.2
(7.11)
subject to
(7.12)
و محدودیت های (7.7) (7.3) (7.2) و (7.9)
از طرف دیگر اگر ماشین آلات مورد نیاز قبلاً انتخاب شده باشند آنگاه برای انتخاب حمل کننده های مواد مورد نیاز نمونه های مختلفی از مدل M7.1 (7.1 تا 7.1) می تواند مورد استفاده قرار گیرد .
3-3-7 : مدل M7.3
subject to :
و محدودیت های (7.8) (7.5) (7.4) و (7.10)
اگر بودجه در دسترس معین نباشد سپس مدل M7.1 بدون محدودیت (7.6) می تواند برای انتخاب ماشین آلات تولیدی مورد استفاده قرار گیرد . بدین ترتیب مدل M7.1 با توجه به مسائلی که با آن روبرو می شویم و نیازهای متفاوت می تواند تغییر یابد . همانطور که در این بخش دیدیم این مشخصه از مدل M7.1 جزء مدلهای با انعطاف سیستم ها مبتنی بر رانش برای انتخاب تجهیزات به شمار می آید ، سه مدل مورد بحث M7.1 ممکن است حل مشکلی داشته باشد بویژه وقتی که مسئله انتخاب تجهیزات خیلی بزرگ باشد . مدل M7.4 (بحث بعدی) برای حل مسائل انتخاب تجهیزات در مقیاس بزرگ سازگاری یافته .
مدل برای کار با data modifying knowledge baseol.sxs طراحی شده است (به فصل 3 مراجعه کنید) . سیستم مبتنی بر رانش دسته ای از داده ها سازگار با (ستونهای مربوط به ماتریس در مدل M7.4 ) مدل را مهیا می کند . به صورتیکه نهایتاً بوسیله یک الگوریتم حل گردد .
4-3-7 : مدل M7.4
تنظیم مناسب یک مدل پایه ای انتخاب ماشین آلات و عمومیت دادن آنها در کارهای تولیدی ماشین آلات بوسیله یک ماتریس در نظر گرفته می شود :
بخش 3-7 مدل سازی انتخاب مسئله ساخت و تولید تجهیزات .
هر سطر در این ماتریس برابر با یک کار انجام گرفته است و هر ستون به یک مقیاس اشاره می کند . یک مقیاس ترکیبی از ماشین آلات تجهیزات حمل و نقل مواد می باشد . مقایس ها می توانند در گروههایی توسط یک سیستم فراهم شوند هر گروه از مقیاس ها (مجموعه ستونها) بر پایه ترکیب مجموعه ماشین ابزارها و حمل و نقل مواد شکل گرفته اند . این روش از تعداد ستونهای بوجود آمده می کاهد . سه ستون اول در ماتریس (گروه مقایسها ) به شرح زیر بیان می شوند :
ستون 1 : یک قسمت ( ) و یک ربات ( )
ستون 2 : یک قسمت ( ) و یک ربات ( )
ستون 3: یک قسمت ( ) و یک قسمت و یک ربات
هر عدد غیر صفر در ماتریس ارزش دارد و ارزش به معنی اینست که کار فقط می تواند بوسیله یک ماشین ابزار از مقایس j انجام می شود . ارزش به معنی اینستکه کار می تواند از و ماشین ابزاری از مدل j انجام دهد و این یکی از اصول لازم برای سیستم های تولیدی با انعطاف می باشد . در این جا چندین ماشین ابزار به این قسمت اختصاص داده می شود . در یک نمونه از سیستم تولیدی با انعطاف تنها یکی از همه کارها را برای چندین ماشین طراحی می کنند . تنظیم مدل انتخاب ماشین بدین ترتیب است :
= تعداد کارها انجام شده
= تعداد مقایسهای ماشین آلات
= هزینه مقیاس ماشین آلات j
اگر کار بتواند در زمان L روی ماشینهای مقایس j کار انجام دهد.
مقادیر دیگر
= تعداد لازم (مینیمم) از ماشینهایی که کار را بتوانند انجام دهند .
= گروهی از مقیاسهای k ام
= تعدادی از گروههای مقیاسی
اگر مقیاس j انتخاب شده باشد .
مقادیر دیگر
مدل M7.4 مینیمم می کند مجموع کل هزینه های تهیه ماشین آلات راکه در زیر آورده ایم :
(7.15)
(7.16)
(7.17)
(7.18)
محدودیت (16-7) از زمان لازم (کمترین) انجام کارها بدست آمده است . محدودیت (7.17) به معنی گروهی از مقیاسها می باشد که تنها یکی از آنها انتخاب شده است . محدودیت (7.18) از کل پارامترها نتیجه گرفته می شود .
مثال 1-7 : مطلوبست تعداد بهینه ماشین آلات با توجه به اطلاعات زیر :
1-یک بردار o از کارهای انجام شده
2-یک بردار R از مقیاسها
جائکیه گروهی ازمقیاسها
3-یک بردار C از هزینهها در هر مقیاس
4- یک بردار از تعدادماشینهای لازم که بتوان کار OI را انجام دهند.
5- یک ماتریس (با توجه به اطلاعات بالا) از ماشین آلات تولیدی به صورت زیر ارائه میشود.
برای این اطلاعات مقادیر حل بهینه سازی (صحیح) به صورت زیر است:
داریم
بر اساس ماتریس (7.19) تجهیزات تولیدی عبارتند از: ماشین ابزار M1 و M2 و M3 و M4 و M5 و M5 و حمل کننده ها مواد H3 و H5 و H6 می باشد و هزینه کل ماشین آلات برابر 420000 دلار می باشد.
فایل ورودی برای مسئله در مثال 1-7 در ضمیمه آورده شده است.
5-3-7- حالت خاصی از مدل M7.4
مدل M7.4 به ما اجازه انتخاب ماشین آلات وحمل کننده های مواد را میدهد.
حالتهای مختلفی را می توان در مورد هر یک از بخشهای (دو بخش ماشین آلات و حمل و نقل کنندهها) ذکر شده در نظر داشت به طور مثال توسعه قابلیت ماشین آلات را در یک سیستم تولیدی با وسائل هدایت خودکار در نظر بگیرید در این حالت احتمال زیاد آن است که همان فرمهای سیستم حمل و نقل مواد (به طور مثال، سیستم (AGV برای سرویس دهی به ماشین آلات جدید استفاده بشود.
مسئله انتخاب ماشین آلات (یا ترکیبهای حمل ونقل مواد) درحالت خاص مدل M7.4 و 7.18-7.15 به صورت زیر می تواند تنظیم شود.
این مدل می تواند طبقه بندی شود تا مسائل زیادی را در برگیرد. شامل ضرایب مدلها M7.4 و حالت خاص (7.22)-(7.20) می تواند بوسله قوانین برنامه ریزی شده بازرگانی یا الگوریتمهای ویژه حل شود.
4-7 راههای دستیابی به حل مسائل در KBSES :
سیستم علوم پایه برای انتخاب ماشین آلات KBSES که صورتی از اطلاعات آینده و اطلاعات اصلاح شده سیستم علوم پایه را دارا می باشد در سه بخش بعدی مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. تکنیک حل مسائل ارائه میشود.
مرحله1: جمع آوری اطلاعات از استفاده کننده
مرحله2: اطلاعات ارتباط بین بخشها و کارها و ماشینها را در قالب خود ارائه میدهد.
مرحله 3: انتخاب یا می سازیم مدلی جهت مورد نظر قرار گرفته
مرحله 4: تعدادی از ماشینها (حمل و نقل کننده های مواد) در نظر گرفته شده را حذف می کنیم بطوریکه تعدادی از متغیرهای صحیح در مسئله کم خواهد شد و از اینرو اندازه مسئله کاهش می یابد
مرحله 5: ماتریسهای مورد نیاز زیر را بدست می آوریم:
a : ماتریس هزینه کار با ماشین
b : ماتریس زمان کار با ماشین
c: ماتریس هزینه قسمتها و حمل و نقل کننده های مواد
d: ماتریس زمان قسمتها وحمل ونقل کننده های مواد
بردارهای زیر را بدست می آوریم.
a: زمان مورد نیاز هر ماشین
b: زمان مورد نیاز هر حمل و نقل کننده مواد
c: تعدادی از کارهایی که انجام شده است.
d : تعداد از واحدهایی ازهر بخش که تولید کرده اند
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 53 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
از زمان قرن هفدهم ،انتقال خون برای جبران تلفان خون ناشی از زخم وکودکی یا در نتیجه مشکلات درمانی در نتیجه زالواند اختن یا رگزنی صورت گرفته است. تا زمان تعیین هویت پادتن های دلمه کننده انتقال خون با مشکلات زیادی همراه بودند.
این گرفتاریهای اولیه تمایل به استفاده از هموگلوبین بصورت یک حامل اکسیژن در پلاسما را مطرح کرد. تلاش های اولیه این راه حل ها نیز مصیب آمیز است وگرفتاری های چشمگیری دارد که ناشی از تزریق محلول هموگلوبین انسانی بدون استروما است. این گرفتاری ها اغلب نارسایی کلیوی حادی بودند که نتیجه نفروتوکسیته هموگلوبین مستقیم بودند.
تاریخچه خون مصنوعی:
توسعه یک ماده جایگزین بجای خون بر پایه هموگلوبین توسط ارتش بصورت وسیله ای برای داشتن یک توسعه دهنده پلاسمای حاوی اکسیژن موجود برای استفاده از میدان مبارزه است.علی رغم تحقیق جایگزینی خون در دهه 1960 دکتر کلارک للاند شروع به بررسی دسته ای از ترکیبات موسومبه پرفلورکربن کردند. اکسیژن تقریبا 100 برابر توانایی انحلال بیشتر از پلاسما در محلول های پرفلورکربن دارد. در نتیجه مقدار اکسیژن حل شده در پلاسما ممکن است برای ادامه زندگی کافی باشد بدون آنکه نیازی برای هموگلوبین RBC باشد که اکسیژن اضافی را فراهم کند. طبیعت هیدروفوبیک این ترکیبات مستلزم توسعه بعدی امولیسون های پرفلورکربن قبل از در نظر گرفتن این ترکیبات برای استفاده بصورت یک حامل اکسیژن پلاسما است.
استفاده از pluronicbs بعنوان یک عامل ماده امولسیون کننده برای پرفلورکربن ها تولید flusol را توسط شرکت ژاپنی cross Green امکان پذیر ساخت. تلاش های بالینی با این پرفلوروکربن، ناامیدکننده بود. Fluosol فقط در غلظت های کم در امولسیون وجود داشت و pluronicbs باعث مشکلات چشمگیری شد وقتی که امولسیون بطور درون وریدی تزریق شد. توسعه بعدی فن آوری های امولسیون منجر به تولید ترکیبات ای شد که از ملکول های پرفلورکربن با زنجیره کوتاهتر استفاده کرد تا بطور موثرتر پر فلوروکربن ها را امولسیون نماید و غلظت های بالاتر ماده فعال در امولسیون وبنابراین توانایی های حمل اکسیژ ن بالاتر را امکان پذیر سازد.
پایداری توسعه یافته امولسیون هیا جدیدتر نسبت به امولین نسل پرفلورکربن ها برتری دارند و امولسیون های حاضر می توانند رد s برای دوره های طولانی زمانی بدون کاهش قابل توجه فعالیت ذخیره شود.
فیزیولوژی انتقال اکسیژن:
انتقال اکسیژن تابعی از هموگلوبین حاوی اریترولیت است. قسمت هم-آهن از ملکول هموگلوبین امکان اتصال وانتشار اکسیژن را می دهد که بستگی به کشش اکسیژن نسبی ای دارد که به آن هموگلوبین در تماس است. ساختار تترامیک قسمت پروتئین به هموگلوبین امکان اتصال چهارملکول را در داخل بسته های اتصالی در هر واحد فرعی پروتئین را میدهد. تغییر شکل توانایی اکسیژن برای اتصال به هموگلوبین بطور طبیعی رخ می دهد. اندر کنش های اکسیژن هموگلوبین منجر به تغییرات تطبیقی ساختاری برای آسان کردن بارگذاری و باربری اکسیژن در گردش خون دستگاه تنفسی وبافت های پیرامونی می شود. راندمان پیوند اکسیژن وانتشار آن میتواند توسط موازنه اسید -باز فشار جزئی دی اکسید کربن ،دما و2/3 و2/3 دی فسفوگلیسرات تغییر داده شود. جابجایی حاصله از منحنی تفکیک هموگلوبین بصورت یک مکانیزم تنظیمی طبیعی برای تحویل اکسیژن به بافت ها عمل می کند(شکل 1). در PH خنثی، در غیاب هر ماده تعدیل کننده دیگر، PSO از هموگلوبین منفی در خارج از PBC برابر با 17mmHg است.
بنابراین milieu داخلی RBC برای تحویل موثر اکسیژن از هموگلوبین پلاسما عمل می کند. تلاش های اولیه محلول های هموگلوبین آزاد سود کمی برای بیماران دارای این ملکول های هموگلوبین تعدیل نشده نشان دادند که ناشی از تمایل زیاد اکسیژن برای هموگلوبین پلاسما است. تحقیق بعدی اسلوب شناسی های مختلفی را نشان داده است که در تغییر دادن تمایل پیوندی هموگلوبین از اکسیژن برای تحویل دادن اکسیژن به بافت های پیرامونی موثر هستند. لیگاندهایی از قبیل گروه های پیریدوکسل وقتی که به هموگلوبین متصل می شوند، تمایل (آفینیته اکسیژن) را تغییر می دهند و منحنی تفکیک را به سمت راست جابجا می کند. کاهش در آفینیته اکسیژن تحت تاثیر این تغییرات هموگلوبین پلاسما را قادر می سازد تا اکسیژن را به بافت های پیرامونی تحویل دهند.
وضعیت فصلی جانشین خون:
پس از چندین سال تحقیق شدید، فن آوری جایگزین کردن خون بالاخره در حال رسیدن به جایی است که راه حل های موثر بالینی ممکن است یک واقعیت شود.
برای امولسیون های پرفلورکربن ،ملکول های جدیدتر در ارتباط با پیشرفت های در فن آوری امولسیون کردن راه حل هایی را با پتانسیل زیاد برای کاربردهای بالینی تولید کرده است. روش های جدید تغییر شکل شیمیایی وتقاطع دادن، محلول های هموگلوبین را روش ای مطمئن بعنوان حاملان اکسیژن موقتی کرده است.
امولسیون های پرفلورکربن:
پس از تعمییع اولیه با توجه به Fluosol بررسی های بعدی هیچ فایده ای را از تزریق های Fluosol در بیماران دارای کم خونی برجسته نشان ندادند. با محلول های کولوئید بعنوان یک مقایسه کننده، Fluosol اندازه گیری های غیرمستقیم اکسیژن گیری را بهبود نبخشید.
با اینحال، Fluosol برای تزریق بصورت یک حامل اکسیژن در طی رویه های آنژیوپلاستی ترانسلومیال زیر جلدی بارسیک بالا تا اوایل 1993 ادامه یافت هنگامی که تصویب برای این کار برای امولسیون توسط اداره دارو و غذا لغو گردید.
امولسیون های جدید توسعه یافته اند که از عوامل امولسیون کننده شبیه به ترکیب اولیه استفاده می کنند.بویژه پرفلوبرون (پر فلور الکتیل برومید) بصورت یک امولسیون پایدار بی خطر برای تزریق درون وریدی با افزودن مقادیر کوچک پرفلور دسیل برومید بصورت یک عامل امولسیون کننده توسعه یافته است سپس امولسیون با فسفرلیپیدهای زرده تخم مرغ بافر می شود. امولسیون حاصله دارای یک ظرفیت حمل اکسیژن محاسبه شده است که تقریبا سه برابر ظرفیت حمل کردن اکسیژن محلول های فلوسل اولیه است. ظرفیت حمل اکسیژن پرفلوبرون مستقیما با فشار نسبی اکسیژن مرتبط است شکل 2. در این رابطه تحویل اکسیژن پرفلوبرون قابل پیش بینی است. ونفوذ مستقیم اکسیژن مکانیزیمی است که توسط آن اکسیژن به بافت های پیرامونی باردهی می شود. از لحاظ نظری اکسیژن تحویل داده شده توسط نفوذ ممکن است بیشتر موجود باشد و از جریان خون فیلی زودتر از اکسیژن تحویل داده شده به هموگلوبین باربردرای شود.
با اینحال هیچ اطلاعاتی تولید نشده است که این قضیه را پشتیبانی کند.
منافع انتقال اکسیژن پرفلورکربن:
انتقال اکسیژن بصورت گاز محلول در پلاسما شدیدا متفاوت از انتقال اکسیژن بر پایه هموگلوبین است اگر چه مقداری اکسیژن معمولا در پلاسما حل می شود این مقدار نوعا کمتر از 1% کل مقدار اکسیژن در خون شریانی است حتی با کم خونی چشمگیر بر عکس مصرف پرفلوربرون میتواند مقدار اکسیژن حل شده را تا حدود 10- 15% کل مقدار اکسیژن شریانی افزایش دهد که یک افزایش نرم دوای سه برابر است که بستگی به فشار جزئی اکسیژن inspined دارد(شکل 3).
شواهدی وجود دارد که پیشنهاد می کند که نفوذ اکسیژن رخ میدهد و اکسیژناسیون بافت افزایش یافته نتیجه آن است. بررسی های درباره درمان تومور جامد توسط شیمی درمانی یا پرتو درمانی نسبت های مرگ تومور زیادی را نشان داده اند هنگامی که حیوانات با پرفلوربرون مورد مطالعه قرار می گیرند.
انتشار اکسیژن در داخل هسته هیپوکسیک این تومورها، منجر به حساسیت بیشتر این سلول های تومور در حال تقسیم به عوامل آنتی میتوتیک وافزایش فایده آنها می شود.
مشکلات همراه با پرفلورکربن ها:
پرفلورکربن ها از لحاظ بیولوژیکی خنثی هستند ملکول ها در داخل سیستم رتیکولواندو متوقف می شوند، بویژه در سلول های knpffer جگر (کبد) وماکروفاژ ها وسپس در داخل پلاسما بصورت یک گاز حل شده منتشر می گردد. سپس گاز پرفلورکربن بدون تغییر نفوذ می نماید و از طریق ریه ها غیرمتابولیزه می شود در حالیکه پرفلورکربن های قبلی دارای مقدار زیادی از باقیماندن در سیستم رتیوکولواندوتلیال است پرفلورکربن های نسل حاضر از قبیل پرفلورکربن دارای یک زمان نگهداری تقریبا یک هفته ای است. این امر امکان حذف موثر پرفلورکربنها از جگر (کبد) و طحال را می دهد بدون اینکه اندام دچار اختلال عملکرد چشمگیری شود.
با اینحال علی رغم طبیعت خنثی پرفلورکربن، توقف در سیستم رتیکولواند وتلیال ممکن است منجر به پی آمدهای خاصی گردد. تعداد platelet کم می شود که شاید بدلیل opsoniIatior توسط پرفلورکربن وتوقف و حذف بعدی توسط سیستم رتیکولوادنو تلیال است. پرفلورکربن کافی ممکن است سیستم رتیکولواند وتلیال را از بین ببرد که منجر به عفونت های بالقوه یا سایر ناراحتی ها می شود با اینحال این موضوع فقط جنبه نظری دارد زیرا هیچ افزایشی در ناراحتی های عفونی در بررسی های بالینی قبلی ذکر نشده است. باقیماندن پرفلورکربن ها یک مشکل دیگر را در ارتباط با مقدار آن اعمال می کند. پرفلورکربن ها در پلاسما بتدریج محو میشوند یا ناچیز هستند ونیمه عمر آنها تقریبا 3-4 ساعت در فاز پلاسما است. سیستم رتیکولواند و تلیال تقریبا دارای 2 تا 5 روز مرحله نگهداری می باشند قبل از اینکه نفوذ پرفلورکربن انجام شود.
بنابراین اگر چه در فاز پلاسما مدت نسبتا کمی زندگی می کند مقدار اضافی پرفلورکربن ها ممکن است برای چندین نیمه عمر حذف نهایی رتیکولواند وتلیال امکان پذیر نباشد یعنی یک تا دو هفته بنابراین پرفلورکربن ها یک داروی با مقدار واحد و با محدودیت مقدار داروی ناشی از ظرفیت سیستم رتیکولواند و تلیال برای کنترل کردن فاز حذف پلاسما می باشند. در حال حاضر این محدودیت تعیین مقدار نظری است زیرا هیچ اطلاعات بالینی ای وجود ندارد که کند آیا مقدار دهی مجدد منجر به تاثیرات معکوس جدی می شود یا خیر بررسی های بعدی و امولسیون های نسل جدیدتر این موضوع را ذکر خواهد کرد.
وابستگی پرفلورکربن ها به قانون فشار های جزئی امکان بالقوه افزایش موجودیت اکسیژن را فراهم می نمایند. این حقیقت تحویل اکسیژن نیز کاربرد موثر پرفلورکربن ها را به موقعیت هایی محدود می کند که فشار جزئی اکسیژن بالاتر از حد معمولی است یعنی وقتی که کشش اکسیژن alveolar جزیی به locummHg یا بالاتر برسد. رسیدن به این مقدار فشار بدون مصرف اکسیژن مکمل امکان پذیر نمی باشد یک فشار اکسیژن جزئی موثر ممکن است با هر نوع مانوری در ارتفاع غیر ممکن باشد. حتی در حضور اکسیژن مکمل وتهویه کنترل شده بیماران بیماری تنفسی چشمگیر ممکن است نتواند به فشارهای جزئی اکسیژن دست یابند وپرفلورکربن نتواند بصورت یک حامل اکسیژن موثر عمل نماید.
حامل های اکسیژن بر پایه هموگلوبین:
هموگلوبین بدون استروما مدتی است که تولید شده است با اینحال مسمومیت کلیوی چشمگیر ناشی از آن مانع از کاربرد وسیع آن می شود. همگلوبین یک پروتئین تترامیک با چگالی تقریبا 000/61 دالتون است ودر خارج از milieu سلول قرمز خون خودش، ملکول هموگلوبین به سرعت به دیمرهایی از یک واحد فرعی آلفا ویک واحد فرعی بتا تجزیه میشود و علاوه بر ارائه هموگلوبین غیرفعال این دیمرها بعدا توسط کلیه (قلوه) تصفیه فیلتر می شوند و اندرکنش این باقیمانده های هموگلوبین با مقادیر کمی از قطعات دیواره سلول در گلومرول های کلیوی منجر به نکروزیس لوله ای حاد وخراب شدن سریع کلیوی می شود. توسعه یک ملکول هموگلوبین بدون استرومای کلیوی بستگی به توسعه یک تترامر فانک نال هموگلوبین دارد که به دیمرها براساس نفوذ تجزیه نمی شوند این مشکل به شیوه های جدیدی بر طرف شده است.
جلوگیری از تجزیه تترامر هموگلوبین در پلاسما با اتصال واحدهای فرعی پروتئین هموگلوبین به یکدیگر همراه است تا مانع از تجزیه شود. اتصال تترامر هموگلوبین از لحاظ شیمیایی وفیزیکی هر دو صورت گرفته است. اتصال شیمیایی تترامر شامل اتصال واحدهای فرعی توسط یک ماده دو منظوره بی فانکشنال انجام می شود که ملکول های هموگلوبین را متصل می نماید و بنابراین این آنها را پایدار می کند این پلی هموگلوبین ها اکنون تحت بررسی های بالینی بصورت جایگزین های خون بالقوه هستند.
یک مشکل مهم ثانوی عبارت اند از فقدان 2/3 DPG مرتبط با هموگلوبین بدون استرومات است و هموگلوبین بدون استرومای حاصله اگر چه با مواد بی فانکشنال پلیمریزه می شود در مقادیر فیزیولوژیک اکسیژن گیری بافت فانکشنال نخواهد بود. P50 از هموگلوین بدون استروما در محلول تقریبا 17mmHg است.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 28 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
توپوگرافی شهر خوسف
شهر خوسف در ارتفاع 1305 متری سطح آزاد دریا قرار دارد. این شهر در حاشیه شرقی رودخانه شاهرود و به موازات آن از شمال شرقی به سمت جنوب غربی کشیده شده است و دارای شیب عمومی به سمت رودخانه می باشد. در نقاط مختلف دارای شیب های متفاوتی است. از سمت شمال شرقی (قسمت نوساز در حاشیه) دارای شیب ملایم در حدود 5/1 درصد و از سمت جنوب غربی در مجاور باغات و مشرق به شاهرود شیب زیاد می شود. در داخل بافت قدیمی که بعنوان محور اصلی شهر شناخته می شود. به موازات شاهرود. خانه ها در دو قسمت محور با شیب تند و به سمت پایین گسترش یافته اند. (توپوگرافی شهر خوسف در شکل های 1 و 2 نمایش داده شده است.)
وضعیت منابع آب زیر زمینی شهر خوسف
شرکت سهامی آب منطقه ای از نظر مطالعات آبی شهرستان بیرجند را به سه دشت بیرجند، سربیشه و مختاران تقسیم کرده است و خوسف جزء دشت بیرجند و در خروجی آن قرار دارد.
حوضچه دشت بیرجند در مختصات جغرافیایی بین طول های 58 درجه و 42 دقیقه تا 59 درجه و 45 دقیقه و عرض جغرافیایی33 درجه و 35 دقیقه تا 33 درجه و 7 دقیقه قرار دارد. دشت بیرجند در شمال حوضه آبریز کویر لوت واقع شده و منطقه نسبتاً مرتفعی است که توسط رودخانه شاهرود بطول 108 کیلومتر زهکشی می شود. دشت بیرجند در بخش مشرق توسط رخساره های نئوژن که بصورت تپه های باریکی به موازات ارتفاعات جنوبی را دشت متفاوت است، تقسیم گردیده است. قسمت جنوبی بیرجند و قسمت شمالی را دشت مرک گویند.
دشت بیرجند از حوالی روستای مود تا خوسف بطول 80 کیلومتر و به عرض متوسط 7 کیلومتر به سمت غرب کشیده شده و توسط رسوبات آبرفتی که حاصل فرسایش کوههای باقران است پوشیده شده، در مجاورات روستاهای خراشاد، بیجار، نوفرست و سید آباد ضخامت آبرفت حدود 100 متر می باشد ولی به علت بالا بودن سنگ کف و شیب زیاد آن لایه آبدار تشکیل نشده است. مقاومت سنگ کف در این ناحیه زیاد بوده و از آمیزه های رنگین و سنگهای و لکانیکی و توفهای پالئوژن تشکیل گردیده که در اطراف خوسف رخنمون دارد. در حاشیه ارتفاعات به علت شیب زیاد سنگ کف لایه آبدار تشکیل نگردیده، بطوری که چاههای محصوره در جنوب غربی شمس آباد در عمق کمتر از 100 متر به سنگ کف ( توف و بارشهای سبز رنگ پالئوسن) برخورد نموده با ضخامت حدود 150 متر که توسط رودخانه شاهرود و سر شاخه های آن حمل شده پوشیده شده است. در این قسمت ضخامت لایه اشباع زیاد بوده و مناسب ترین آبخون دشت را تشکیل می دهد. کل حوضه آبریز دشت بیرجند حدود 3155 کیلومتر مربع می باشد که 1045 کیلومتر آنرا دشت و 2110 کیلومتر مربع را ارتفاعات تشکیل می دهند.
حداکثر ارتفاع در کوه بندر واقع در شرق حوضه 2787 متر و حداقل آن 1370 متر در محل خروجی دشت قرار داشته و ارتفاع متوسط حوضه 1800 متر می باشد. این حوضه توسط رودخانه فصلی شاهرود زهکشی می شود.
منابع آب
1) آبهای سطحی
رودخانه اصلی دشت، رودخانه شاهرود است که به طول 108 کیلومتر از شرق به طرف غرب کشیده شده است، این رودخانه فصلی است در اغلب سال خشک می باشد و تنها در مواقع سیلابی که مازاد آب سر شاخه ها به آن می ریزد جریان دارد. سیلاب این رودخانه بعلت دانه درشت بودن رسوبات بستر رودخانه، نقش عمده ای در تغذیه سفره آب زیر زمینی دارد. (مقداری از ابتدای این رودخانه را رودخانه بیرجند می گویند. رودخانه شاهرود در خط حوضه آبریز دشت قرار دارد و ارتباط هیدرولیکی آن با سفره تحت الارضی بگونه ای است که سفره، رودخانه را تغذیه می کند, به این شکل که در جهت کاهش نسبت توپوگرافی از شرق به غرب ضخامت لایه اشباع کاهش می یابد و با بالا آمدن سنگ کف در محل این انهار مازاد آب زیر زمینی دشت را تخلیه و در منطقه به مصارف کشاورزی برسد.
مهمترین سر شاخه ها ئیکه از دامنه شمالی سر چشمه می گیرد رودخانه های بشگز، اسفزار، رق، مرک، رود شور ، سربند و رکات می باشد.
انهار پنج گانه
انهار پنج گانه خوسف بنامهای جومیان، موسیان، نزشت، کلقند و فدشک در قسمت غربی حوضه آبریز بیرجند در ناحیه خوسف و بستر طبیعی رودخانه شاهرود قرار دارد.
از نهر موسیان با حفر چاه و بوسیله موتور پمپ و خط انتقال, معادل 13 لیتر در ثانیه آب استحصال می گردد. میانگین آبدهی 5 ساله نهر جومیان 22 لیتر و نزشت 19 لیتر و فدشک 18 لیتر در ثانیه منتهی به سال 76 بوده است. در حال حاضر انهار پنجگانه بصورت دو نهر جومیان و فدشک اختصاص به روستاهای جومیان و فدشک دارد و سه نهر موسیان، نزشت، کلقند مربوط به خوسف است که کشاورزی بسیار محدودی با استفاده از آنها صورت می گیرد.
قابل به ذکر است سفره آب زیر زمینی در محل خروجی دشت، حوالی خوسف از ضخامت کم و لایه نازک اشباع برخوردار می باشد. بیرون زدگی کف در محل مقبره ابن حسام خوسفی بیانگر مطلب فوق بوده است و بطور طبیعی به شکل سد زیر زمینی عمل می نماید که به همین علت آبدهی انهار فدشک و کلقند تغییرات و کاهش زیادی نداشته و تقریباً طی چند سال گذشته آبدهی ثابتی داشته است.
بهره برداری از آبهای زیر زمینی
در حوضه آبریز دشت بیرجند حدود 90% آب مورد نیاز منطقه توسط چاه, چشمه، قنات، و زهکش و از ذخایر آب زیر زمینی تامین می شود. تا قبل از سال 1335 چاه نقشی در تامین آب منطقه نداشت.
بر پایه آمار برداری از منابع آب زیر زمینی دشت بیرجند در سال 1376 تعداد منابع آب زیر زمینی آن دشت 1005 عدد بوده که توسط آنها معادل 8/128 میلیون متر مکعب در سال از سفره آب زیر زمینی برداشت می گردد.. با توجه به گزارش مطالعات منابع آب زیر زمینی دشت های بیرجند، سر بیشه، مختاران، که در تیر ماه 1380 منتشر شده و توسط شرکت مهندسی مشاور طوس آب انجام گردیده نسبت به بررسی منابع آب زیر زمینی دشت بیرجند که خوسف در خروجی آن قرار دارد، می پردازیم.
بهره برداری توسط چاه
در دشت بیرجند غالب بهره برداری را چاهها تشکیل می دهند. از سفره آب زیر زمینی سالانه 1/69 میلیون متر مکعب توسط 278 حلقه چاه بهره برداری می شود که 53 درصد آب قابل استحصال از سفره می باشد. حفر چاههای عمیق در این دشت از سال 1378 به بعد شروع گردیده است.
عمق برخورد به آب زیر زمینی در سال 1378 در دشت بیرجند, عمق سطح آب زیر زمینی در دامنه شمال ارتفاعات کوه باقران و دشت مرک زیاد بوده و در جهت شمال و غرب دشت از عمق سطح آب کاسته می شود. حداکثر عمق آب در دشت (جنوب علی آباد – مهدی آباد) مرک حدود 185 متر و همچنین در جنوب شهر بیرجند در دامنه ارتفاعات بیشتر از 120 متر می باشد و حداقل سطح آب کمتر از 20 متر در نواحی شمالی روستاهای سیوجان مهدیه و همچنین در خروجی دشت (حوالی خوسف) مشاهده می گردد که به طوز کلی شاهد روند کاهش در امتداد شاهرود به طرف خوسف هستیم.بطور کلی سطح آب زیر زمینی در دشت بیرجند ار حداکثر 1620 تا حداقل 1260 متر متغیر است که ازشزق (حوالی نوفرست و ...) به سمت غرب _(بیرجند) سیوجان و در نهایت بطرف جنوب غربی (خوسف) یک روند کاهشی را نشان می دهد.
محل تامین آب شرب شهر خوسف
در حال حاضر آب آشامیدنی شهر خوسف از دو حلقه چاه که در فاصله 17 کیلومتری خوسف قرار دارد، تامین می شود. چاه شماره یک به شماره پروانه بهره بر داری 78/1779 با عمق 92 متر و سطح ایستایی 55 و سطح دینامیکی 68 متر با دبی بالفعل 2/6 لیتر در ثانیه و چاه شماره 2 با عمق 87 متر و سطح ایستایی 5/67 متر و سطح دینامیکی 80 متر با دبی 5 لیتر هم اکنون بصورت شبانه روزی آب شرب شهر خوسف را تامین می کند.
کیفیت آب شرب این دو حلقه چاه بر اساس مطالعاتی که شرکت مهندسی مشاور طوس آب در گزارشات مطالعات منابع آب بیرجند ( در تاریخ آذرماه 1380)انجام داده آن منطقه را به لحاظ کیفیت مناسب جهت آب شرب بیرجند اعلام نمود که این مطلب پس راه اندازی و تحویل گیری شبکه خوسف توسط آب و فاضلاب شهری توسط مردم منطقه کیفیت آب بدلیل شوری مورد اعتراض قرار گرفت. با توجه به نتایج حاصله از آزمایشات شیمیایی نمونه های آب شرب در منابع آب شاخص های سولفات کلرور و سختی کل از حد بالایی نسبت به حداکثر مجاز برخوردار می باشد که عمده دلیل طمم نامطلوب آب (بنا به اظهارات مردمی) می باشد. با توجه به افت آب در سفره زیر زمینی منطقه و نتایج تحلیلی آزمایشات حاکی از روند افزایش شاخص های مذکور می باشد که در آینده نیز با کاهش کیفیت آب روبرو خواهیم بود و همچنین کمیت آب با کاهش قابل ملاحظه ای از بدو تأسیس کنترل داشته و مرتباً در حال کاهش می باشد.
اگر از نوسانات سطح آب زیر زمینی نموداری داشته باشیم تا حدودی حالت سینوسی دارد و برای هر سال آبی ماکزیمم و مینیمم سطح آب زیر زمینی کاملاً مشخص است.
ماکزیمم سطح آب در اکثر سالها در اسفند ماه و بعضاً فروردین و مینیمم سطح آب در شهریور ماه اتفاق افتاده است. این وضعیت تابعی از بارندگی منطقه ای و بهره برداری از آب زیر زمینی می باشد و بر اساس جداول اعداد هیدروگراف دشت بیرجند متوسط افت 14 ساله برابر با 22 سانتیمتر در سال می باشد.
کیفیت آب شرب
در دشت بیرجند در دامنه ارتفاعات شمالی بدلایل زمین شناسی و گسترش رسوبات تبخیری نئوژن آب زیر زمینی از کیفیت خوبی برخوردار نبوده و میزان شوری و املاح موجود در آن بیشتر از حد مجاز است. در دشت مراک محدوده شمال شرق و شرقی نیز به دلیل گسترش رطوبات تبخیری نئوژن میزان شوری نسبتاً بالاست و آب زیر زمینی از با کیفیت مطلوبی به لحاظ شرب برخوردار نیست.
در غرب دشت (محدوده تقاب و خوسف) نیز بدلیل نزدیکی به خروجی دشت و همچنین دانه ریز بودن در غرب رسوبات و طی مسافت زیاد آب زیر زمینی، بهره برداری زیاد به ویژه در محدوده تقاب، میزان املاح موجود در آب زیر زمینی بالا بوده در این نواحی نیز آب زیر زمینی از کیفیت خوب به لحاظ شرب برخوردار نیست در نواحی جنوب دشت دار دامنه کوه باقران بعلت تغذیه ارتفاعات به وجود مخروط افکنه های مناسب دارای آب زیر زمینی مطلوب به لحاظ مصارف شرب می باشد.
ناحیه مطالعه شده در این نقشه در شرق ایران، استان خراسان و غرب شهرستان بیرجند واقع شده است و نقشه های مجاور آن عبارتند از قائن، بیرجند، سرچاه شور و سه چنگی به ترتیب در شمال، شرق، جنوب و غرب. این منطقه بلحاظ قرارگیری در بخش شمالی لوت مرکزی شرائط خاص آب و هوایی خشک و کویری آن ناحیه را به ارث برده است.
در این منطقه رخنمونهای گسترده سنگهای رسوبی از کرتاسه پسین تا اوائل ترشیری و نیز سنگهای آتشفشانی سئوزوئیک وجود دارد.
شهر خوسف (مرکز بخش و دارای بیشترین جمعیت) در حدود 35 کیلومتری غرب شهرستان بیرجند واقع شده و راه وصول به آن از طریق بزرگراه های تهران- مشهد و مشهد- بیرجند است. بقیه نقاط منطقه دارای جمعیتی پراکنده در معدودی روستا و دهکده کوچک است. پرورش شتر، بز و کشاورزی کوچک مقیاس، عمده اشتغال منطقه به شمار می آیند. خشکی زیاد و تغییرات شدید درجه حرارت در شبانه روز و فصول مختلف سال از مشخصات آب و هوایی منطقه است. نواحی مرتفع و رشته کوهها در بخش شمالی و شمال شرقی قرار گرفته است و دیگر نقاط، تپه و ماهورهای نامنظم و دشت های آبرفتی محصور شده بین آنها، پستی و بلندیهای منطقه را تشکیل داده اند که در میان آنها مقادیری سنگهای آتشفشانی منفرد، پراکنده و مرتفع تر ممک است دیده شوند. ارتفاع منطقه مابین 2235 متر در بلندترین قله کوه کرونک تا 1042 متر در دشتهای جنوب غربی متغیر است. رودهایی نظیر رودخانه بیرجند، شاهرود، رود شور و رودخانه گاریجگان که غالبا شور هستند تنها در مسافات کوتاهی از طول مسیرشان دارای مختصری آب دائمی در سرتاسر سال هستند.
خلاصه واحدهای سنگی
قدیمی ترین سنگهای رخنموده در این منطقه به سن پالئوزوئیک بالایی می باشد و منحصر به تکه های خرد شده و گسله ای از پلاتفرم موجود در نواحی مرکزی ایران است که به شکل یک تاقدیس در مرز شمال غربی نقشه به شرح ذیل ظاهر شده است.
Cs: سازند سر در (کربونیفر)
ضخامتی در حدود 30 تا40 متر از شیلهای آهکی قرمز- خاکستری با درون لایه های نازک سنگ آهک ماسه ای در شمال غرب ناحیه شناخته شده است که با سازند سر در (کربونیفر) در رشته کوههای شتری مطابقت داده شده اند. این واحد با دگرشیبی فرسایشی و توسط سازند جمال (پرمین) پوشیده است. همچنین معدودی بازپای (براکیوپود) تغییر شکل یافته غیرقابل تشخیص در طبقات آهکی مربوطه دیده شده اند.
Pj: سازند جمال (پرمین)
در شمال غرب نقشه رخنمونی از سنگهای شبیه به این سازند وجود دارد که به سازند جمال نسبت داده شده اند. ضخامت این واحد 150 تا 200 متر بوده و مشتمل بر سنگ آهکهای به رنگ خاکستری تیره، سنگ آهکهای رسی و مختصری درون لایه های آهکی شیلی می باشد و 60 تا 70 متر فوقانی روشن تر و دولومیتی هستند.
بعضی افقها حاوی فوزولینید، مرجان و محدودی تکه های صدف بازوپا هستند. گرچه بر حسب نمونه های مربوطه و بر اساس جنسهای فراوان موجود در آنها سن مسکوین (منتسب به بخش بالایی سازند سر در) توسط پرتوآذر تشخیص داده شده است و لیکن رخساره سنگ شناسی آنها هیچ گونه شباهتی با سازند سردر، موجود در دیگر نقاط ایران نشان نمی دهد.
TRs: سازند سرخ شیل (تریاس پیشین)
در شرق توالی سنگهای پالئوزوئیک، شیلهای خیلی نازک آهکی و مختصری سنگ آهک رسی نازک لایه بضخامت 100 تا 120 متر یافت شده است که شبیه به سازند سرخ شیل در رشته کوههای شتری بوده و در اینجا نیز به طور هم شیب توسط دولومیت شتری پوشیده شده اند.
TRsh: سازند شتری (تریاس میانی)
در شمال غرب ناحیه ضخامتی در حدود 150 تا 200 متر از دولومیتهای قهوه ای- قرمز ضخیم لایه تا توده ای منتسب به این سازند به شکل یک ساختمان مرتفع و مشخص ظاهر شده است که بر روی سازند سرخ شیل قرار گرفته و به سمت شمال تا نواحی جنوبی نقشه قائن گسترش دارند.
تاکنون در سرتاسر منطقه رسوبات جوانتر از تریاس میانی تا کرتاسه پسین و نهشته های شبیه فلیش آن که در ذیل شرح داده می شوند، مشاهده نشده است.
K2fl: رسوبات شبیه فلیش:
توالیهایی از رخساره شبیه فلیش مشتمل بر تناوب مارنهای سفید و سبز- خاکستری با ماسه سنگهای آهکی دارای ساختهای رسوبی اولیه ناشی از جریان آب (سوله مارک) و شیلها و ماسه سنگهای ورقه ای مربوطه در بخش شمال غربی نقشه ظاهر می گردد و گرچه کمربند باریکی از آنها در شمال شرق نقشه نیز برخورد شده است و لیکن رخنمودهای گسترده این سنگها به سمت شمال و در قسمتهای جنوبی نقشه قائن واقع شده است.
نمونه های جمع آوری شده از نقاطی چند، دارای گونه هایی از گلوبوترونکانا و اربیتوئیدس و سیدرولایتس و غیره بوده اند که دلالت بر سن کامپانین- ماستریشتین دارند.
K2Ps: ماسه سنگ
ضخامتی در حدود چند ده متر تا حداکثر 100-80 متر از طبقات ماسه سنگهای آهکی غالباً قرمز و گاهی مواقع سبز- خاکستری ممکن است در نقاط متعددی در قسمت بالایی واحد K2fl دیده شود. این طبقات در بعضی افقها گراوال دار و یا میکروکنگلومرائی هستند. ضخامت این واحد متغیر بوده و بطور جانبی ممکن است تبدیل به واحد K2Pl گردد. ظاهراً سنی جوانتر از کرتاسه برای قسمتهای بالایی این واحد محتمل است.
K2Pl: سنگ آهک
این واحد ممکن است نتیجه تغییرات جانبی قسمتهای بالایی K2fl بوده و از سنگ آهک نازک لایه تشکیل شده است. به لحاظ وجود تکه هایی از آلگ در یک نمونه از آنها که از شش کیلومتر شمال غرب بوکی تهیه گردیده، حدس زده شده است که قسمتهای فوقانی این واحد سنگی به سن پالئوسن باشد.
Pc: کنگلومرا
در هسته تاقدیس کوه کمر چارچینگ در حدود 18 متر از این کنگلومرا دیده می شود که دارای عناصر آتشفشانی ناچیزی بوده و با دگر شیبی فرسایشی بر روی ماسه سنگهای واحد K2Ps قرار گرفته است. مارنها و سنگ آهک های به سن پالئوسن (P1m) این کنگلومرا را می پوشانند.
P1m: مارن تحتانی
استثنائا در هسته ناقدیس کوه کمر چارچینگ ضخامتی در حدود 120 متر از این مارنها، به ندرت همراه با درون لایه های آهکی، در زیر سنگ آهکهای پالئوسن (Pl) تشخیص داده شده است که به روش دیرینه شناسی تعیین سن گردیده اند.
Pl: سنگ آهک ریفی
سنگ آهکهای تا حدودی ریفی به رنگ روشن ضخیم لایه یا توده ای شکل به سن پالئوسن در نواحی شرقی دهکده های قیصار تا مرقوک مضاعف بر چند ساختمان گنبدی شکل ریفی مشخص، ظاهر گردیده اند. بعلاوه، رخنمونهای پراکنده و منفردی از سنگ آهکهای مزبور نیز در چند نقطه دیگر با ضخامتی در حدود 70 تا 90 متر قابل مشاهده است.
P2m: مارن فوقانی
ضخامتی در حدود 30 متر از مارنهای سبز بر روی سنگ آهکهای بسن پالئوسن (Pl) در دو کیلومتری شرق تا جنوب شرق دهکده کرونک مشاهده شده است.
نمونه های فراوان جمع آوری شده در نقاط متعددی از رسوبات مربوط به واحدهای Pl , Pm1 دارای مجموعه های فسیلی خوب و گونه های شاخص به سن پالئوسن از قبیل دیستی کوپلاکسن، میکلانه آ، گلوبوروتالیا، داسی کلاداسه آ و غیره بوده است.
E1c: کنگلومرا
این واحد به ضخامت تا 30 متر دیده شده و مشتمل است بر کنگلومرای قرمز هتروژن و پلی ژن که استثنائا در چند صد متر غرب برایمان به ضخامت تا 150 متر نیز می رسد. این واحد با دگر شیبی فرسایشی، واحدهای سنگی گوناگونی از قبیل Es , PEfl , Pl , Pm2 را می پوشاند.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 24 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید